_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
ایرج مصداقی و دکان زندان (از ابراز ندامت و همکاری با زندانبانان تا درد حقوق بشر و همکاری با رجوی)
حامد صرافپور، بیست و هشتم ژانویه
2013
دو روز قبل گفتگویی بود از ایرج
مصداقی در تلویزیون «من و تو»، حول اعدامهای سال 67 و شرایط حاکم بر
زندانها. این اولین بار نیست که ایرج مصداقی موضوع زندانیان سیاسی و
اعدامها را پیش می کشد و در واقع الان 20 سال می شود که ایشان چندسال
زندانی بودن خویش را مبدل به دکانی ساخته که حول آن کتاب بنویسد و تبلیغ
کند و پول به جیب بزند (و در عین حال وجهه ای مبارز و حقوق بشری در بین
مردم پیدا کند و به عنوان یک شخصیت مستقل! و غیرمجاهد! به دفاع از رجوی و
فرقه ایشان بپردازد و شغل دومی برای خویش پیدا کند. کاری که معمولاً در
صدای آمریکا و بی بی سی بدان اشتغال داشته است و رسانه های دیگر هم در این
رابطه بی بهره نمانده اند)، هرچند ایشان همیشه تلاش کرده تا خود را منتقد
مجاهدین نشان دهد و کاملاً مستقل عمل کند:
در هر صورت طی این سالها هیچ کس
توجهی به کاسبی ایشان نداشت و تنها زاویه ای که از وی دیده می شد یک چهره
مبارز و حقوق بشری و سرشار از عشق به میهن و مردم بود. به زبان دیگر، تنها
چهره ای که از ایشان دیده می شد یک شخصیت مستقل حقوق بشری مبارز بود، اما
در زیر این نقاب، هم کاسبی می کرد و هم از سیاستهای مخرب رجوی دفاع می نمود
بدون اینکه زیاد به دل بزند. http://mohamadkarami.wordpress.com/2009/03/09/91/
و ایشان در یک مقاله (که در خبرنامه
گویا و فیسبوک خودش انتشار یافت) به جای پاسخگو بودن به نوشته های
جداشدگانی که با گوشت و پوست خود جنایتهای رجوی را لمس نموده بودند، به
تهمت و افترا علیه اینجانب و آقایان محمد کرمی و پدرام میرپارسی و مسعود
تقی پوریان روی آورد و دقیقاً همانند سران فرقه مجاهدین، ما را مورد ترور
شخصیتی قرار داد تا بلکه هرچه بیشتر دل مسعود رجوی را در این بیزینس بدست
آورد:
طبیعتاً پاسخی از جانب اینجانب به اینگونه حمله و هجوم ایشان داده شد که همچنان در سایتها موجود می باشد. هرچند هدف پاسخ شخصی به ایشان نبود چرا که همان روزهای اول فرار از اشرف به ایشان خاطر نشان کرده بودم اگر از مناسبات درونی مجاهدین آگاهی ندارد بهتر است سخن جداشدگان را هم بشنود و دست از حمایت رجوی خائن و جانی بردارد اما ایشان سکوت پیشه کردند. در نتیجه پاسخ من برای روشن شدن این موضوع در پیشگاه مردم ایران بود که بهتر بدانند چه کسانی در پس نقاب حقوق بشر (که امروزه دستاویزی برای غارت و اشغالگری شده است)، از جنایتکارترین و خیانتکارترین جریان سیاسی دفاع می کنند. مقاله «آقای مصداقی، رجوی تو را رانده است! چرا به منتقدین خود افترا می بندی؟» پاسخی بود به ترفند و تهمت ایشان: http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=13729
از این موضوع می گذرم و به نکاتی می پردازم که با توجه به مصاحبه آقای ایرج مصداقی در تلویزیون «من و تو» لازم به ذکر است: 1-مصداقی اینگونه می گوید:
(((اعدامهای سال 67 به این دلیل
انجام گرفت که جنگ پایان یافته بود و جمهوری اسلامی نمی توانست پاسخگوی
مطالباتی باشد که مردم در زمان جنگ پاسخ نگرفته بودند و بعد از جنگ ایران و
عراق می تواند حالت انفجاری به خود بگیرد و مشکلات زیادی را دامن بزند و
برای اینکه سرکوب صورت گیرد و نظام تثبیت شود نیاز به رعب وحشت است... و
چون در زندانهای اعتصاباتی صورت گرفته بود از قبل می توانست این اعتصابات
در جامعه هم موج ایجاد کند، و حرکتها و حمایتهایی را کسب کند. پس چه بهتر
که در زندانها اعدام صورت گیرد و جو رعب و وحشت ایجاد شود.)))
بهتر است آقای مصداقی بعد از اینهمه
کاسبی کردن بر سر حقوق بشر و زندانیان سیاسی مدتی هم وقت بگذارد و به ندای
زنانی گوش دهد که عمر خود را در زندانهای اشرف سپری کرده و مورد تجاوز
مسعود رجوی قرار گرفته اند، همان زنانی که لیست بیش از صد نفر که تخمدان و
رحم آنها توسط رجوی بیرون کشیده شده انتشار یافته است... و کمی هم به فکر
حقوق مردانی باشند که رجوی هست و نیست آنان را دزدیده و آنان را زندانی
کرده و به نابودی کشانیده است. بهتر است ایشان کمی از آن حقوق بشر خود را
هم خرج صدها خانواده ای کنند که سالهاست عزیزان خود را ندیده اند و رجوی
همچنان این اجازه را به آنها نمی دهد. و مقداری از آن حقوق بشر نیز خرج
کسانی کنند که طی ربع قرن اسارت در زندانهای رجوی همه چیز خود را شامل همسر
و فرزند و دارایی و جسم و جان خود را از دست داده اند و امروز یا در لیبرتی
اسیرند و یا در سراسر جهان سرگردان مانده اند. احتمالاً نام آنها هم بشر
است و حقوقی داشته و دارند که پایمال شده است آنهم توسط کسی که ایشان دارد
از وی و سیاستهای فرقه اش دفاع می کند. ایشان باید بداند که جداشدگان
همانگونه که خیانتها و جنایتهای ضدبشری رجوی را افشا می کنند، اجازه
نخواهند داد کسانی که سالها با خون و رنج و اسارت اعضای مجاهدین در فرنگ به
بیزینس مشغول بوده اند، همچنان به خونخواری ادامه دهند و هزینه ای هم
نپردازند.
در ادامه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فیل مریم رجوی ترکید با شروع تحقیقات دولت امریکا در مورد نفوذ تروریستهای رجوی در پنتاگون یک سایت دیگر رجوی بسته شد
حامد صرافپور، صفحه فیسبوک، بیست و
چهارم ژانویه 2013
سه هفته پیش فرقه رجوی با صرف بودجه های کلان و یاری گرفتن از لابی های اسرائیلی خود (خاخام زوکر و دستیارانش) توانست یک گزارش مجعول و مبهم را بدرون کتابخانه این وزارتخانه نفوذ داده و قبل از چک نهایی آنرا در رسانه های خویش انتشار دهد. البته راجع به این گزارش سایت رادیو فردا توضیحاتی انتشار داده بود اما هیچ اشاره ای به جداشدگان از فرقه رجوی در آن نبود. با اینحال سایتها و رسانه ها و چماقداران فیسبوکی مجاهدین بلافاصله با بسیج شبهه برانگیزی حمله و هجوم بی سابقه ای علیه جداشدگان آغاز نمودند که همین حرکت بخوبی نشان می داد گزارش ارتباط مستقیمی با مریم قجرعضدانلو و فرقه رجوی دارد:
با وجود غافلگیر شدن برخی از هموطنان ایرانی، تعدادی از منتقدان جداشده از مجاهدین دست به افشاگری زده و اعلام نمودند که این گزارش چیزی جز سلسله مطالب کهنه شده در سایتهای مجاهدین که توسط لابی هایشان و شخص خاخام زوکر وارد گزارش پنتاگون شده نیست، و در واقعی سناریویی است تا با آن جلوی افشاگری بیشتر جداشدگان را بگیرند، افشاگریهایی که بخصوص در چند ماه اخیر سرتاپای تشکیلات فاسد رجوی را به لرزه در آورده بود. هرکس سری به سلسله سایتها و صفحات فیسبوکی مجاهدین بیندازد خیلی خوب متوجه تبلیغات گسترده و سرمایه گذاریهای کلانی که مریم قجرعضدانلو در این مورد کرده بود خواهد شد. با این وجود، هنوز جوهر گزارش مبهم منتسب به پنتاگون نخشکیده بود که ترفند رجوی لو رفت و فیلی که به هوا فرستاده بودند ترکید، و خیلی زود مسئولان پنتاگون متوجه رکبی که مجاهدین به آنها زده بودند شدند و آنگونه که یکی از مسئولین مربوطه اعلام کرده است، این گزارش تا زمانی که بررسی مجدد شود از دسترس خارج می شود:
با اعلام چنین خبری، طبیعتاً سران مجاهدین دچار مشکل جدی خواهند شد و مسئولین مربوطه در پنتاگون حتماً بررسی خواهند کرد تا بدانند چه کسانی پشت این قضیه قرار داشته و چه بودجه هایی دریافت نموده اند. در نتیجه دست اندرکاران فرقه رجوی در این پروژه برای اینکه بتوانند از زیر تبعات بعدی این کلاهبرداری در بروند از همین الان به تکاپو افتاده و در صدد پنهان سازی تمامی مدارک مربوطه هستند. اولین حرکتی که از آنان مشاهده شده، خاموش کردن برخی از سایتها که گزارش منتسب به پنتاگون از آن خوراک خبری گرفته است می باشد که از جمله می توان به خاموش کردن سایت «ایران ترور» اشاره نمود که از صبح امروز از دسترس خارج شده و خاموش گشته است. باید دید اقدامات بعدی رجوی برای ماستمالی این کلاهبرداری بزرگ چه خواهد بود.
حامد صرافپور
در ادامه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افول «مهر تابان» در میان یاران و متوسل شدن فرقه به یک زن سوری برای انگیزش نیرو
حامد صرافپور، بیست و سوم ژانویه
2013
در پی رسوایی روز افزون مسعود و مریم رجوی بخاطر فسادهای ایدئولوژیک و جنسی و تشکیل حرمسرای رهایی بخش، و برملا شدن جنایت زن ستیزانه ی آنها در ارتباط با بیرون کشیدن رحم و تخمدان بسیاری از زنان مجاهد، اعتراضات و تناقضات شدیدی در میان اعضای باقیمانده در لیبرتی بوجود آمده و بسیاری از هواداران قدیمی این زوج خائن نیز به مرور ریزش نموده و جز تعدادی جیره خوار برایشان باقی نمانده است. این بحران عمیق از یک سو شیر همیشه مخفی را وادار به واکنش کرده و موجب شده تا وی با لحنی مرگ آلود و ضعیف طرح پاسخ به صورت مسئله هرزگی و خیانتهای خود را به آینده ای نامعلوم حواله کند، و از سویی دیگر بخاطر شکسته شدن قداست خود و همسرش مریم و تأثیر ناپذیر بودن به مانند گذشته در مناسبات داخلی، تلاش می کند الگوهای انگیزشی دیگری را جایگزین مریم قجر نماید تا شاید از حجم ریزشها کاسته و امکان دیگری جهت فریب دختران و پسران جوان پیدا شود تا آنان را به دام بکشاند. می دانیم که طی ربع قرن گذشته آنچه برای مناسبات داخلی و یا حتا خارج از مناسبات تشکیلاتی این فرقه می توانست انگیزاننده باشد تا هم نیروهای جدید جذب شوند و هم نیروهای قدیمی استوارتر شوند، انتشار و تبلیغات فراوان روی زنان مجاهد و رژه و مانور و عملیاتهای آنان بود که مهمترین آن تصاویری از مریم قجر سوار بر تانک و در لباسهای نظامی بود. این امکان البته پس از تخلیه اشرف برایشان فراهم نیست چرا که در لیبرتی نه می توان رژه برگزار نمود و نه می توان لباس نظامی پوشید. مریم هم به حدی رسوا شده که کمتر کسی در لیبرتی می تواند با دیدن عکسهای سیر و سفر ایشان در لباسهای رنگارنگ انگیزه بگیرد و در دل به او طعنه نزند:
بدین ترتیب رهبری این فرقه مخوف که دیگر همچون سابق قادر به دجالگری و فریب نیروهایش نیست تا قدرت پوشالی دوران صدام را به نمایش بگذارد و به اربابان آمریکایی و اسرائیلی ارائه دهد تا ایشان را مثل شورشیان لیبی و سوریه بکار بگیرند و به آنها لقب «ارتش آزادی» بدهند، به فکر چاره افتاده تا آن هیبت و هیمنه از دست رفته را به شکل دیگری جبران نماید تا ریزش نیروهایش بیش از این سرعت نگیرد و از دماغ ابرقدرتها نیفتد... ولی چاره چیست؟ با افول درخشش «مهر تابان آزادی!» در میان گوهرهای بی بدیل و نوامیس ایدئولوژیکی شیر خفته، دست اندرکاران فرقه به فکر تغییر الگو افتاده اند تا بحران درونی را کاهش دهند. برای اینکار چماقداران مسعود رجوی در فیسبوک و برخی وبلاگهای وابسته دست به انتشار تصاویری از یک زن سوری ساکن کانادا زده اند که سال گذشته توسط دولت کانادا در راستای تبلیغ برای آلترناتیو دست ساز غرب به ترکیه اعزام شده تا خوراک خبری-تبلیغی رسانه های مختلف شود و جبرانی باشد برای عدم وجود زن در میان شورشیان مسلح سلفی و القاعده و طالبان!... و بدین ترتیب به آلترناتیو دست ساز غرب وجهه دمکراتیک و آزاد بدهد. نام این زن « ثویبه كنفانی» است که مشخصاً به همراه شوهرش در راستای یک هدف سیاسی-استعماری توسط دولتهای غربی از کانادا با حقوق و مواجب کافی به ترکیه اعزام شده و در آنجا فقط نقش نمایشی را ایفا می کند و دستاویزی برای حرکت تبلیغی مجاهدین نیز شده است:
همانطور که مشاهده می شود، فرقه رجوی در اوج رسوایی و درماندگی دست به دامان این زن سوری شده تا بلکه به نیروهای وامانده و باقیمانده خویش انرژی و انگیزه برساند!. اما نکته ای که در یکی از عکسهای منتشره قابل توجه است اینکه چون سران فرقه نتوانسته اند بیش از یک زن در سوریه پیدا کنند که بتوانند آنها را لااقل به عنوان یک تیم نظامی به نمایش گذاشته و به خورد زنان مجاهد بدهند، عکسهای مختلف همین یک زن را توسط نرم افزار فتوشاپ به گونه ای در یک تصویر گنجانده اند که گویی یک گروه از زنان با سلاحهای مختلف مشغول نبرد در میدان جنگ هستند! و جالبتر اینکه بر روی همین عکس نوشته اند: «زنان رزمنده در ارتش آزاد سوریه»! تا از این طریق بتوانند زنان نگونبخت و اسیر در لیبرتی را فریفته و به زعم خود انگیزه دهند!:
و طنز داستان اینجاست که بعد از دهها سال ادعای شرف و افتخار و آزادیخواهی کردن برای زنان مجاهد که سمبل شان مریم قجرعضدانلو با لقب «سیمرغ» و «مهرتابان» بود، اینک از فرط پیسی دست به دامان این زن سوری-کانادایی شده اند که سیاستمداران غرب جهت تبلیغ به مرزهای سوریه و ترکیه فرستاده اند. و او الان مظهر شرف و آبروی زنان مجاهد در تاریخ معاصر شده است!... عبرت روزگار را ببینید:
این واقعیتها نشان می دهد که تا چه حد رجوی درمانده و سردرگم شده است که نه تنها دیگر مثل گذشته های دور قادر نیست با استفاده از اسم «مجاهدین خلق» ایرانیان را به خود جذب نماید که دیگر حتا قادر نیست با نام «مریم» نیروهای خود را هم حفظ کند و به ناچار دست به دامان شورشیان سوری شده و مدام تلاش می کند در چشم اربابان اسرائیلی-آمریکایی نام «ارتش آزاد» سوریه را برجسته نماید که شاید با توسل به آنها بتواند به یاد دوران حضور «ارتش آزادیبخش ملی» جایی در دل آنان پیدا کند. لازم به یادآوری است که از چندی پیش دست اندرکاران فرقه رجوی در فیسبوک دست به ایجاد یک صفحه با عنوان «حمایت از مردم سوریه» زده اند و در آن با بازتولید و تکثیر اینگونه عکسها و مطالب مشابه، تمام تلاش خود را بکار می گیرند تا زیر پوش حمایت از مردم سوریه، ایرانیان را نیز اغفال نموده و سمت و سوی آنان را به لیبیایی و سوریایی کردن ایران کانالیزه نماید. بر ایرانیان آزاده است که مراقب سایتها و صفحات و وبلاگها و همچنین انجمنهای پوششی فرقه رجوی باشند و با دیدن عکسها و آیدی ها و رنگهای مطلوب خود در دام حقه های حقیر رجوی نیفتند. (قبلاً هم از سوی جداشدگان هشدار داده شد که «آژانس ایران خبر» یکی از جاسوسخانه های فرقه رجوی است اما هیچ اسم و عنوانی از این فرقه در آن یافت نمی شود تا بتوانند جوانان را فریفته و به جاسوسی بیگانگان بکشانند):
همانطور که ملاحظه می شود
گردانندگان این صفحه تلاش کرده اند از رنگهایی استفاده شود که به دلیل
حوادث بعد از انتخابات 1388 مورد علاقه مردم باشد و برایشان جاذبه داشته
باشد و با رنگهای مورد استفاده شورشیان سوری نیز در تضاد نباشد. و البته در
این صفحه نیز هیچ نام و نشانی از مجاهدین یافت نمی شود چون بخوبی می دانند
که نام این فرقه مورد تنفر مردم ایران است.
در ادامه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نقدی بر سفر و گزارش وکلای اشرفی!
حامد صرافپور، پاریس، بیست و یکم
ژانویه 2013
مریم قجرعضدانلو که سالهاست مقر فرماندهی عملیات تروریستی خود را از اشرف به اورسوراواز فرانسه منتقل نموده است، باز هم در راستای استمرار اسارت ساکنان لیبرتی دست به همان ترفند کهنه «استفاده از وکیل» زده و تعدادی از وکلای حقوق بگیر خود را با صرف هزینه های کلان بسیج نموده تا به اسم «نمایندگان و وکلای مجاهدین اشرفی» به طرح استدلالهای بی پایه و اساس پرداخته و خط سیاسی او را پیش ببرند... البته این قضیه چیز تازه ای نیست و سران فرقه از همان ابتدای سقوط صدام برای فریب دادن اعضای بی خبر از همه جای خود در اشرف مدعی شدند که خواهر مریم برای همه وکیل گرفته تا کارهای قانونی آنان را برای خروج از عراق ردیف کنند. هنگام مصاحبه با وزارت خارجه آمریکا نیز به هرکدام از نفرات یک اسم می دادند و می گفتند که این اسم وکیل تو است و اگر آمریکاییها می خواستند شما را سین جیم کنند بگویید ما جواب نمی دهیم و اگر مشکلی هست با وکیل ما تماس بگیرید!. البته این به معنای داشتن چنین وکیلی به عنوان وکیل خصوصی نبود، بلکه ترفندی بود برای اینکه نیروها را فریب دهند تا این تصور را داشته باشند که سازمان برایشان وکیل گرفته است تا آنها را به خارج ببرد!. بله، این همان حقه کثیفی بود که مسعود رجوی گام به گام پیاده می کرد. وکلایی که فرماندهان بالای مجاهدین نام آنان را به افراد می دادند کسی نبودند جز همان اشخاصی که وی با صرف هزینه های نجومی جهت پیشبرد کار مهمترین سوگلی اش یعنی مریم قجرعضدانلو در فرانسه و آزادی او از بازداشت استخدام نموده بود و بعدها نیز از همین افراد در راستای حفظ اشرف و حمایت از مریم در مسائل مختلف استفاده می شد و تا همین الان می دانیم که دهها وکیل اروپایی و آمریکایی و عراقی را در کارهای مختلف بسیج می کند تا بیانیه بدهند و به امضا برسانند. در نتیجه، اینکار سابقه ده ساله دارد و این افراد هم که امروز از آنها نام می برد کسی نیستند جز همان حقوق بگیران مریم قجر در راستای پیشبرد خط سیاسی او که چیزی جز طولانی تر کردن دوران اسارت لیبرتی نشینان نیست اما همین وکلا را به اسم نمایندگان مجاهدین اشرف معرفی می نماید: http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=122815
اما آنچه که در گزارش این به اصطلاح
وکلای مجاهدین اشرف یافت می شود مقادیری استدلالهای سراسر بی محتوا و بی
ارزش است که طبعاً هیچ ارزش حقوقی نمی تواند داشته باشد و اگر کسی کمترین
اطلاعی از داخل اشرف و لیبرتی داشته باشد بخوبی می تواند همه این گزارش را
زیر سوآل ببرد. در بخشهایی از گزارش چنین آمده است: الف. يک ادعا اين است که هيچ تعهد عامی برای جبران خسارت مجاهدين تحت قوانين عراق وجود ندارد. حال آن که قانون عراق به طور حتم نياز به تأمين خسارت در موارد مصادره اموال را به رسميت می شناسد. ساکنان کاملاً آماده اند اين مسأله را به يک وساطت بين المللی واگذار کنند تا اختلافات حل و فصل شود.
ب. ادعای ديگر اين که سازمان
مجاهدين به عنوان يک نهاد در عراق از موقعيت حقوقی برخوردار نيست. "حال آن
که ما چندين بار ديده ايم که در گذشته دادگاههای عراقی استاتوی مجاهدين را
به عنوان يک شخصيت حقوقی به رسميت شناخته اند."))) اولاً برخلاف ادعای این وکلا فرقه مجاهدین خلق در لیست تروریستی عراق قرار دارد و مصادره اموال آن فرقه به عنوان یک گروه تروریستی در هیچ کجای جهان التزام خسارت به همراه ندارد. ضمن اینکه اموال این تشکل مافیایی متعلق به رهبری فرقه نیست بلکه بخش عمده آن متعلق به مردم عراق است که صدام به رجوی هدیه کرده بود. بخش دیگری از آن هم متعلق به اعضایی است که در دست رجوی اسیر هستند و بایستی هنگام جدا شدن از فرقه به آنها مسترد گردد. به این ترتیب بحث جبران خسارت یک بحث انحرافی است. دوم اینکه با توجه به حضور مجاهدین در لیست تروریستی عراق، اینکه یک قاضی بعثی در یک دادگاه رابطه نزدیکی با مجاهدین داشته باشد و با گرفتن پولهای کلان حکمی به نفع مجاهدین صادر کرده باشد نمی تواند مبین مشروعیت ایشان باشد و قانون اساسی این کشور را زیر سوآل ببرد. مجاهدین حتا در زمان صدام نیز به عنوان یک نهاد در نظر وی شناخته نمی شدند و اتفاقاً رجوی هم مدعی بود که کاملاً مستقل است و پادگان اشرف مثل بخشی از ایران در خاک عراق می باشد. حال این وکلا بر چه مبنایی ادعا می کنند که مجاهدین آنهم در دوران بعد از صدام یک نهاد در عراق می باشند جای سوآل دارد. گویا این وکلا حتا خبر ندارند مجاهدین از نظر مردم و دولت عراق یک گروه تروریستی هستند که در جنایات صدام و کشتار کردهای عراقی نقش داشته و هرگز نمی توانند در عراق به رسمیت شناخته شوند. وکلا در ادامه مدعی می شوند که: (((ج. اين ادعا که سازندگيهای مجاهدين در اشرف با پولی که صدام حسين از اموال مردم عراق دزديده است، حال آن که هيچ گونه مدرکی برای اثبات اين اتهام در تمامی 9سال گذشته بعد از سرنگونی دولت عراق هيچ گاه ارائه نشده است. يعنی اين صرفاً يک تهمت سياسی است. و نه يک ادعای قانونی که ضمنا با بسياری از قوانين پايه يی مانند قانون مسئول بودن هر دولت در قبال تعهدات دولتی که جايگزين آن می شود مغايرت دارد. همچنين يک واقعيت محرز اين است 50 درصد تأسيسات اشرف بعد از سال 2003، بعد از سقوط دولت صدام حسين و در شرايطی ساخته شده که استان ديالی تحت حاکميت ايالات متحده بوده است.))) این ادعا به حدی سست و تمسخر برانگیز است که برای درک آن نیازی به درجه وکالت نیست. دهها کلیپ ویدیویی در یوتوب دال بر این واقعیت تلخ است که مجاهدین به کرات از استخبارات عراق پولهای نجومی گرفته اند و شخص مسعود رجوی نیز در حال چک و چانه زدن برای دریافت سود بیشتر در قبال قاچاق نفت عراق است و مهدی ابریشمچی به صراحت راجع به دستمزد ماهانه 7 میلیون دلار صحبت می کند وقتی که طرف مقابل او یکی از سران استخبارات عراق می باشد و نمونه های متعدد دیگر... با اینهمه مدرک چگونه یک وکیل می تواند مدعی شود که هیچ مدرکی برای اثبات پول گرفتن رجوی از صدام وجود ندارد که با آن در اشرف سازندگی کرده باشند؟ آیا جز این است که این وکلا حتا به حرفه خود نیز خیانت کرده و با گرفتن رشوه های کلان به چنین سخنانی روی آورده اند تا خیانت و پلیدی رجویها را ماستمالی کنند؟ فرض بگیریم که بخش عمده این سازندگی در زمان سقوط صدام انجام گرفته باشد (که می دانیم چنین نیست و اساس ساختمانها و سازه های موجود به جز بخشهایی از پارک و استخر و زمین فوتبال... در زمان صدام ساخته شده اند) آیا وقتی ثروت کسی از پولهای توجیبی صدام حسین بوده باشد تفاوتی دارد که با آن پولها چه زمانی ساختمان و سازه ای برپا کرده باشد؟ آیا این وکلا نادان هستند یا مردم جهان را نادان می پندارند؟
ادامه گزارش چنین می گوید: هـ. همچنين ادعا می شود که سازندگيهای صورت گرفته بدون اجازه بوده در نتيجه غيرقانونی است، حال آن که دولت سابق عراق حقوق مجاهدين را برای سازندگی در اشرف به رسميت شناخته بود و از سازندگيهای بسيار گسترده در اشرف آگاه بود و هيچ گاه هيچ گونه مخالفتی ابراز نکرده بود. همچنين همان طور که قبلاً گفته شد دست کم نيمی از سازندگيها تحت نظارت آمريکا انجام شده است.))) در بند دال چنین استدال شده که تلاشی در راستای گرفتن اجاره به عمل نیامده بوه است!. سوآل اینجاست که چه کسی بایستی از آنها اجاره می گرفته است؟ تا چندسال پیش که عراق همچنان در دست نیروهای آمریکایی بود و دولت پایداری شکل نگرفته بود که بتواند بر مجاهدین و اشرف هژمونی داشته باشد و اعمال قدرت کند، و از زمانی هم که اشرف به طور کامل به دولت عراق تحویل داده شد، پروژه خروج مجاهدین از اشرف استارت خورد که با دخالتهای سیاسی آمریکا و فشارهای بخشی از بعثیهایی که برخی از پستهای دولتی را با کمک آمریکا اشغال نموده بودند و نیز به دلیل واکنشهای سازمان ملل و فشار برخی سیاستمداران بازنشسته و کهنه اروپایی که مریم رجوی به استخدام خود در آورده بود تا لابی گری کنند، باز هم دولت عراق قدرت کافی برای تسلط بر امور اشرف را نداشت. حال چه کسی بایستی برای گرفتن اجاره تلاش می کرد؟ اما نکته مهمتر اینکه: اگر دولت عراق بحث اجاره را پیش می کشید، این همان چیزی بود که رجوی می خواست. اگر رجوی موفق به گرفتن یک قرارداد جهت به اجاره گرفتن اشرف می شد مگر بعد کسی در عراق متزلزل قدرت داشت که او را از آنجا اخراج کند؟ وی با پولهای نجومی اهدایی صدام حسین می توانست صدها وکیل و وصی و انجمن حقوق بشری را در همه جا به خدمت بگیرد که این اجاره را سال به سال تمدید کنند و هیچکسی هم نمی توانست وارد آنجا شود و دخالت کند... می بینید که چگونه این وکلا هم بازیچه ای برای رجوی شده اند؟ در مورد بند بعدی هم همین مسئله را باید عنوان نمود که کدامین دولت چنین مجوزی به رجوی داده بود که در اشرف سازندگی کنند؟ این ترفند رجوی بود برای اینکه بگوید اینجا را من ساخته ام و باید اشرف متعلق به من شود. زمانی که اینجانب (حامد صرافپور) در اشرف حضور داشتم شورای رهبری مجاهدین از طرف مسعود اینگونه مطرح نمودند که اگر کسی بخواهد ما را بیرون کند می گوییم تمام این ساختمانها را ما ساخته ایم و اینجا متعلق به ماست. از آن به بعد بود که پروژه های سازندگی را با شدت بیشتری استارت زدند تا در صورت فشار برای خروج مدعی اشرف شوند. اینها ترفند رجوی بود که کسی را نمی تواند جز ساده دلان بفریبد. از آن طرف، دولت عراق هم هرگز به رجوی مجوز نداده بود و دقیقا از اواخر سال 2004 میلادی که شورای موقت حکومتی کارهای عراق را مدیریت می کرد به مجاهدین اعلام کرده بودند که باید عراق را ترک کنند. به این ترتیب از همان اول قرار بر ماندن مجاهدین نبود که مجوزی برای ساخت و ساز به آنها داده شود. ملاحظه می کنید که این گزارش تا چه حد به لحاظ استدلال و منطق ضعیف می باشد و جز تکرار همان دعاوی بی ارزش مجاهدین نیست که تحویل این دو وکیل داده شده تا بیان کنند. همان کاری که همیشه مجاهدین انجام می دهند و به اسم کسانی دیگر به ثبت می رسانند.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |