_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون قلم"
نقد کتاب: هویت و خشونت
خسرو ناقد 15.04.2007 آيا «هويت» عامل بروز «خشونت» است؟ "آمارتیا کومار سن" اقتصاددان هندی تبار و استاد دانشگاه های هاروارد، کمبريج، دهلی و نيز مدرسه اقتصاد لندن، در آخرين کتاب خود که "هويت و خشونت" نام دارد، نظريه ای را طرح ريخته است که بر مبنای آن باور سرسختانه به"هويت" میتواند عامل بروز "خشونت" شود. کتاب بحث انگيز او که نخست به زبان انگليسی انتشار يافت، به تازگی به چندين زبان و از آنجمله به زبان های آلمانی و ايتاليايی و فرانسوی نيز ترجمه و منتشر شده است. چکيده نظرات آمارتیا سن در اين کتاب را میتوان چنين خلاصه کرد: انديشه و کنش انسانها را مجموعه ای از هويت های گوناگون و گاه کاملاً متفاوت شکل میدهد که "هويت دينی" يا "هويت ملی و قومی" فقط بخشی از آن را تشکيل میدهد. از اين رو "تک هويتی" انگاشتن افراد و پا فشاری بيش از اندازه بر تنها جنبه ای از هويت آنان، دامی است که ما را به سوی خشونت گرايی سوق میدهد. کتابی بر اساس تجربههای شخصی آنچه نويسنده در کتاب "هويت و خشونت" بر آن تأکيد دارد، بخشی از تجربه شخصی او نيز بوده است. آمارتیا سن که در سال ۱۹۳۳ ميلادی در شرق بنگال متولد شده، خود شاهد تنش ها و درگيری های مذهبی و قومی خشونت باری بوده است که در شبه قاره هند به وقوع پيوست و در پی نبردهای خونين و کشته و آواره شدن صدها هزار انسان، سرانجام سرزمين هند را در سال ۱۹۴۷ و بعدها در سال ۱۹۷۱ ميلادی، به سه کشور هند و پاکستان و بنگلادش تقسيم کرد. او که برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸ ميلادی است، اينک از شهرت جهانی خود سود جسته و افزون بر تدريس در دانشگاه، می کوشد مباحث رشته تخصصی خود را با مباحث اجتماعی روز و مسايل جهانی درهم آميزد تا از اين طريق توجه مجامع علمی ومحافل روشنفکری را به زوايای ديگری از معضلات جهان جلب کند. مسئله مبارزه با فقر و گرسنگی و نيز رفاه و عدالت در کشورهای در راه توسعه از جمله مضا مينی اند که آمارتيا سن در آثار خود به آنها پرداخته است. مقالات و آثار آمارتیا سن در باره "وابستگی متقابل اقتصاد و آزادی های فردی"، "جايگاه اخلاق در اقتصاد بازار"، "توسعه به منزله آزادی"، " مفهوم و مضمون آزادی انتخاب" و نيز "نا برابری اقتصادی" و "سوسياليسم، بازار و دمکراسی" در شمار مباحث مهم سالهای اخير در مجامع علمی و دانشگاهی بوده است. او يکی از مخالفان "نظريه گزينش عمومی" است که انسان را صرفاً "موجودی اقتصادی" میداند. بر اساس اين نظريه هر فرد علايق و منافعی دارد و رفتار او از اين جايگاه حسابگرانه و خواستههای او نا محدود و در کل زياد خواهانه است. آيا فرهنگ، سرنوشتساز است؟ اما آمارتیا سن در کتاب «هويت و خشونت" ورای مباحث اقتصادی رشته تخصصی خود، در کسوت روشنفکر حوزه عمومی، بهسراغ مسئله "هويت"، يعنی يکی از پيچيده ترين مسايل جهانِ در شرف جهانی شدن رفته است. او کوشيده است تنها با طرح يک پرسش و بررسی آن از زوايای گوناگون زمينهی بحث را آماده کند. پرسش او چنين است: اعتقاد سرسختانه به اين اصل که وابستگی و تعلق به فرهنگی خاص، تعيين کننده ويژگی هويت فرد در جامعه است، چه پيش شرط ها و پيامدهای دارد؟ به بيانی ديگر، پرسش او را میتوان چنين خلاصه کرد: «آيا فرهنگ، سرنوشت ساز است؟». او با طرح اين پرسش و دادن پاسخ منفی به آن، در واقع به رويارويی با نظريه "رويارويی فرهنگها و تمدنها" که سانوئل هانتينگتون بر آن اصرار دارد برخاسته است. البته آمارتيا سن اهميت و تأثير فرهنگ را منکر نمیشود و حتی ضعف بيشتر نظريه پردازان اقتصادی را در ناديده گرفتن عامل فرهنگ میداند. اما تأکيد دارد که اين امر موجب نمیشود ما برای عامل فرهنگی و وابستگی افراد به گروهی خاص و تعلق آنان به حوزهی تمدنی خاص بيش از حد ارزش قائل شويم و تنها بر اين اساس، انسانها را طبقه بندی کنيم. او برای شفافيت بخشيدن به بحث خود، يافتههای جامعه شناسان جوامع مدرن را که تقريباً هم بر آن اتفاق نظر دارند بهکمک میگيرد: هر فرد در زندگی عادی، همزمان خود را عضو و متعلق به گروه هايی متعدد و متفاوت میداند. تعلقات و وابستگی ها و دلبستگی های افراد به کشوری که تابعيت آن را دارند، سرزمينی که در آن زاده شده اند، شهر و محلی که در آن اقامت گزيده اند، اصل و نسب، جنسيت، وابستگی طبقاتی، اعتقادات مذهبی، ديدگاه های سياسی، فعاليت های اجتماعی و شغل و کارشان و نيز علاقه مندی ورزشی، نوع موسيقی مورد پسندشان و همه و همه مجموعه ای است که هر کدام بخشی از هويت آنان را تشکيل میدهد. يک شهروند زن آمريکايی، با اصل و نسب کارائيبی، اجدادی آفريقايی، متعقد به مسيحيت، با ديدگاه سياسی ليبرال، فمينيست، گياه خوار که همجنسگرا نيست و علاقه مند به موسيقی کلاسيک و ورزش تنيس است، بی ترديد نمیتواند هويتی منحصر به فرد داشته باشد، بلکه هويت او برايندی از مجموعه تعلقات و وابستگی های اوست. امروزه وقتی سخن از "هويت چهلتکه" در ميان است، نداشتن هويتی خاص منظور نظر است که در بيشتر مواقع و از نگاه معتقدان به "تکهويتی" تلويحاً با برداشتی منفی همراه است. فرهنگباوری و توهم تکهويتی اينکه انسان موجودی اجتماعی با تعلقات متعدد و وابستگیهای گوناگون است، نه سخنی تازه و نه يافته ای جديد در علوم اجتماعی است. آمارتيا سن هم به اين امر واقف است و ادعای ابداع نظريه جامعه شناختی جديدی ندارد. آنچه او بر آن تأکيد دارد در واقع نتيجه گيری ساده ای است که از اصل ابتدايی جامعه شناسی به دست میآيد. او معتقد است که: "بر هيچ کدام از هويت های فرد نبايد به عنوان تنها هويت اصلی و يا وابستگی خاص او تأکيد کرد و آن را بزرگ و برجسته نمود". در مقابل اين نظر، دقيقاً نظريه ای وجود دارد که آمارتيا سن با اعتراض، آن را "توهم تکهويتی" مینامد. او میگويد هر کس خود را به دست اين توهم بسپارد، ناگزير خود را مجاز میداند از ميان در واقع تعلقات گوناگون، تنها يکی را سوا و جدا کند تا "هويت راستين" او را تضمين و تثبيت کند. آمارتيا سن اين گام را افتادن در"دام هويت" میداند و گناه چنين ساده انگاری و کتمان واقعيت را متوجه فرهنگ باوری culturalism میداند. از اين رو کوشش هايی که جهان و مردمان جهان را به تعداد انگشت شماری فرهنگ های مختلف تقسيم میکنند، از اساس نادرست و گمراه کننده است. در سال های اخير افزايش کاربرد مفهوم "هويت دينی" به عنوان ويژگی اصلی و حتی تنها عامل طبقه بندی افراد، موجب خشن شدن تحليل های اجتماعی شده است. بسياری از يافته های علمی، بهخصوص از آن جهت از نظرها پنهان می ماند که ميان تعلقات و وابستگی های گوناگونی که مثلاً فردی مسلمان داراست و هويت خاص اسلامی او تفاوتی گذاشته نمی شود. هويت اسلامی میتواند يکی از هويت هايی مهم و حتی تعيين کننده در نظر گرفته شود؛ بدون آنکه هويت های ديگر را نفی و منکر اهميت آنها شد. پيوندها و همبستگی های فرهنگی سن در اينجا مثال شبه قاره هند را پيش میکشد که در تقسيم بندی نظريه هانتينگتون جزو تمدن هند و قرار داده شده است، و اين در حالی است که تنها در زادگاه او بيش از ۱۵۰ ميليون مسلمان زندگی میکنند و سرزمين هند در شمار سه کشور بزرگ اسلامی جهان محسوب میشود. او افزون بر اين نظريه های فرهنگ باور را به باد انتقاد میگيرد و معتقد است که با درکی کمابيش متجانس از فرهنگ، فرضيه های خود را پيش می برند. به عبارت ديگر، اطلاعات و آگاهی هايشان کافی نيست و تفاوت های مهم در درون فرهنگ ها را در تاريکی نگاه میدارند و پيوندها و مناسبات مشترک ميان فرهنگ ها را ناديده میگيرند. او مثالی جالب در اين زمينه به دست میدهد: در تصور عموم مردم ادويه کاری Curry که به چاشنی هندی نيز مشهور است منشا هندی دارد، در صورتی که در اصل سوغاتی است که دريانوردان پرتقالی به شبه قاره هند آوردهاند. کتاب او سرشار از مثالهای متعدد دربارهی پيوندها و همبستگی های فرهنگی سرزمين های گوناگون است. آمارتيا سن به مخاطبان کتابش گوشزد میکند که بانيان و محرکان اختلافات و درگيریهای جهانی و نيز خشونت گرايان مذهبی يا قوم پرست، "توهم تکهويتی" را به منظور بسيج تودهها و توجيه اقدامات قهرآميز خود بهخدمت میگيرند. روشهای تبعيض آميز، به محض آن که اختلافی جزيی ميان همسايه ها پيدا شود، آشکارا رواج و رونق می گيرد. فجايج غير قابل تصوری که در آفريقا، ميان قبايل و اقوام گوناگون به وقوع پيوست و صدها هزار غيرنظامی از اقوام گوناگون به قتل رسيدند، بی گمان تنها نمونه بروز اين گونه خشونت ها نيست. نويسنده تأسف خود را از اين واقعيت پنهان نمی دارد که اين نگاه کوته بينانه درغرب که مردم جهان را تنها بر اساس يک معيار تقسيم بندی میکند، به طور ضمنی باعث تقويت بنياد گرايان ضدغرب شده است که توجيه نظری اقدامات خود را از نظريه های نظريه پردازان فرهنگ باور غربی استخراج می کنند. "بحران هويت" و "هويت کاذب" آنچه امروز "بحران هويت" خوانده می شود چيزی نيست جز بحران درک اين واقعيت که انسان ها هويتی تک و منحصر به فرد ندارند. جستجو در پی کسب هويتی منحصر به فرد که فرد يا گروه را کاملاً از ديگران مجزا و متمايز کند، اغلب به بنبست برخورد می کند. اين جستجو غالباً با ناديده گرفتن پيوندها و تعلقاتی که هر فرد با گروه های اجتماعی متعدد دارد و با پافشاری و تأکيد سرسختانه بر يکی از جنبههای هويتی همراه است. گرچه فرد با يافتن اين "هويت کاذب" احساس آرامش خاطر و همبستگی با "خودی ها" و در نتيجه احساس امنيت می کند، اما لازمه حفظ و پايداری چنين احساسی، خصومت با "غير خودی ها" و دشمنی با "بيگانگان" است. پيداست که فرد يا گروه با داشتن چنين "هويت کاذب" به محض احساس خطر و نگرانی از دست دادن "هويت" خود، آماده مدافعه و نشان دادن واکنش های خصمانه است. در جوامعی که به دلایل گوناگون آمادگی جذب و دفع آگاهانه و آزادانه عناصر فرهنگی بیگانه را ندارند، اين تردیدها و نگرانی هایی بيشتر پدید میآید. این نگرانی ها هرگاه با احساس ضعف و نابرابریِ امکانات و توانایی ها و نیز با احساس درماندگی در برابر فرهنگِ فراگیر و یا تکنولوژی پیشرفته همراه باشد، رفته رفته به ترس و هراس مبدل میشود و پیداست که عکس العمل های توأم با ترس و ضعف، ناگزیر به اعمال قهرآمیز و خشونت آمیز می انجامد. نويسمده کتاب خود را با گفتاری اميدوارکننده به پايان می برد: "پرسش های ما امروز نبايد فقط متوجه شرايط اقتصادی و سياسی فرايند جهانی شدن باشد، بلکه بايد ارزش ها و اخلاق و احساس تعلقی نيز که درک ما را از کل جهان شکل میدهد، مورد توجه قرار گيرد. پرداختن به پرسشهای گوناگون در عرصهی مسايل مربوط به جهانی شدن، برای کسانی که به دريافتی منحصر به فرد از هويت انسان باور ندارند و فرد را موجودی "تکهويتی" نمیدانند، حتماً به اين معنا نيست که احساس تعلق جهانی را جايگزين پيوندهای ملی و وابستگی های بومی خود کنند تا بازتاب آن را در "دولت جهانی" عظيمی بيابند. میتوان هويت جهانی را به تدريج در خود حل و هضم کرد، بدون آن که ديگر وابستگی ها و تعلقات خود را به کناری نهاد و يا از ميان برداشت.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |