_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

چه کسی این حلقه مفقوده را بیرونی و تئوریزه می کند؟

 

15.04.2007

بهار ایرانی ـ Mojahedin.ws

در پایان بخش سوم این سلسله مقالات به این مهم رسیدیم که برای شناخت محتوای انقلاب ایدئولوژیک ابتدا به امر باید محتوا و بندهای آن را مرور کنیم. اما قبل از آن الزاما باید از دیدگاه مجاهدین اهمیت این پدیده را مورد تاکید قرار دهیم. اتفاقی که به زعم بسیاری از اعضای جداشده و منتقدین غیر مجاهد سازمان سرمنشاء و نقطه آغازین مادی شدن پتانسیل تاریخی نهفته در ایدئولوژی و ساختار مجاهدین برای فعلیت یافتن مناسبات فرقه ای بود. واقعیت این است که پس از گذشت قریب به دو دهه از این اتفاق کماکان درباره فلسفه وجودی آن چه در مناسبات درونی سازمان و چه در بیرون از آن و همچنین کارکرد آن در استراتژی مجاهدین اتفاق نظر چندانی حاصل نشده است. در این خصوص به نقل از نیابتی می خوانیم:

 

"پس از گذشت هجده سال از عمر انقلاب ایدئولوژیک علیرغم رسیدن به سن بلوغ! هنوز نه مجاهدین خود توانسته اند به توضیح غیر ایدئولوژیکی این پدیده برای بیرون خود بپردازند و نه بیرون مجاهدین موفق به فهم ماهیت و کارکرد آن در روابط درونی مجاهدین و تاثیرات بی تردید آن در شکل بخشیدن به تنظیم روابط آنان با دیگران گردیده است." (1)

در این مباحث عمده استنادهای من به تنها مرجع در دسترس از انقلاب ایدئولوژیک یعنی کتاب بیژن نیابتی موسوم به نگاهی از درون به انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق خواهد بود، به چند دلیل.

ابتدا اینکه مجاهدین خلق هنوز هیچگونه موضعی در رد و یا تائید این کتاب اتخاذ نکرده اند. این در حالی است که مجاهدین بر اساس یک قاعده سنتی هیچ موضع گیری مخالفی چه در بعد ایدئولوژیک و یا سیاسی را تاب نمی آورند و به سرعت در قبال آن موضع می گیرند. بنابراین سکوت معنادار مجاهدین در قبال این کتاب را می توان به مثابه تائید تلویحی مجاهدین از محتوای کتاب تلقی کرد. دوم اینکه نویسنده این کتاب به صراحت خود را یک مجاهد خلق معرفی کرده، این میزان تعلق و وابستگی تا آنجا پیش رفته است که ایشان به صراحت در دفاع از اتهامات تروریستی سازمان ادعا کرده است حتی با اثبات تروریست بودن مجاهدین خلق او نیز کماکان ضمن اعتقاد به مجاهدین به تروریسم بودن خود نیز افتخار خواهد کرد. نیابتی پس از تصمیم اتحادیه اروپا در ثبت نام مجاهدین در لیست تروریستی اش در سال 1381 در پاسخ به فراخوان رجوی برای اعتراض به  این حکم خطاب به او می نویسد:

 

"ادعایی را که طی سالیان سال، نه در درون و نه در برون سازمانت هرگز نداشته ام، اینبار اما از جایگاه یک عنصر لائیک و غیرمذهبی و با حفظ نقطه نظرات گذشته ام و با آگاهی و اشراف نسبت به عواقب سیاسی و حقوقی آن خطاب به تو فریاد می کنم؛ اگر مجاهدین تروریست هستند،  پس من هم اینک یک مجاهد خلقم." (2)

 

نیابتی همچنین در بخش دیگری از همین پیام در ستایش از استراتژی و اتخاذ فاز موسوم به بقا در شکاف که مبتنی بر قرار گرفتن مجاهدین در شکاف های حاصله میان غرب و جمهوری اسلامی و تشدید آن در راستای سرنگونی است می نویسد:

 

"این تنها مقاومت تو بود که در یکی از حساس ترین فرازهای تاریخ ایران شعله مقاومت تمام عیار را در مقابل یکی از مهیب ترین نیروهای تاریخ معاصر زنده نگاه داشته و پرچمهای سفید تسلیم را یکی پس از دیگری به زیر کشید و در عین ورود به پیچیده ترین معادلات سیاسی و گسترده ترین روابط دیپلماتیک با تمام جهان امپریالیستی و استفاده هوشیارانه از کوچکترین روزنه ها در راستای خنثی کردن آنان و سبکتر کردن بار مقاومت مسلحانه تمامی راه های ممکن را البته در چارچوب اصول انقلاب آزمود ولی در آنان هضم نشد و انقلابی ماند." (3)

 

اتفاقا این ادعاها در ادامه این مباحث به عنوان فاکت های قابل اعتنا در خصوص اثبات منش دوگانه و ذاتی در استراتژی سازمان مجاهدین و نشانه های فرقه ای بودن آن مورد استفاده و استناد قرار خواهد گرفت. این تلقی از قرار گرفتن مجاهدین در فاز به اصطلاح روابط دمکراتیک به روشن ترین وجه موضع بیانیه وزارت امورخارجه امریکا مبنی بر تاکتیکی بودن ادعاهای مدره نمای مجاهدین را صحه می گذارد.

 

سوم اینکه نیابتی این کتاب را به مثابه ادای دین و احترام به مجاهدین و انقلاب ایدئولوژیک آنها و همچنین در بزرگداشت و یاد همسرش (شیرین باقرآبادی) که در عملیات موسوم به فروغ جاویدان کشته شده، نوشته است. در عین حال به نظر می رسد اصل مورد اجماع بسیاری از منتقدین و حتی تئوریسین های معتقد به این تحول شکست های حاصله از کلیت استراتژی مسلحانه و بعلاوه تاکتیک های متعدد آن برای حل مسئله سرنگونی باشد. عجالتا به دلایل و انگیزه های سیاسی این اتفاق کاری نداریم. آنچه در این مباحث مورد نظر ما است ابتدا بیرونی کردن محتوای این اتفاق و دوم پرداختن به دلایل امتناع مجاهدین از بیرونی کردن این اتفاق. (با این توضیح که اساسا در خصوص کلاسه کردن بندهای انقلاب ایدئولوژک نه تنها از سوی مجاهدین که متاسفانه از جانب اعضای جداشده هم اهتمام جدی صورت نگرفته است.)

 

 در این راستا می خواهیم با استفاده از شاخص ها و نشانه شناسی فرقه ها این فرض و گمانه را مطرح کنیم که دوگانگی موجود در رفتار و کاراکتر مجاهدین در اروپا و اشرف و تناقضات برآمده از انها تا چه میزان می تواند دلیلی بر اثبات فرقه ای بودن سازمان مجاهدین باشد. از سوی دیگر با احتساب نشانه ها و شاخص هایی که اکنون در غرب مشخصا با آنها میان یک گروه فرقه ای با سایر تشکلات را  مرزبندی می کنند، میزان قرابت مجاهدین با فرقه ها را ارزیابی کنیم. بدیهی است در این مسیر به تناسب اطلاعاتی که از محتوای انقلاب ایدئولوژیک در دسترس است ناگزیر با اکتفا به همین حداقل ها ما نیز فرضیات و گمانه های خود را در معرض قضاوت خواهیم گذاشت. صرفنظر از اینکه گرایشات فرقه ای از ابتدا به صورت یک امر بالقوه در سازمان وجود داشته و یا اینکه انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین منشاء این گرایشات بوده، می خواهم بر این نکته اصرار کنم که مجاهدین حداقل بعد از اعلام انقلاب ایدئولوژیک دیگر آن سازمان مجاهدین قبل نیست. نکته ای که خود مجاهدین خلق و همچنین نیابتی بر کیفیت کاملا متفاوت ان تاکید اساسی و تاریخی دارند. نیابتی در این خصوص به صراحت می گوید:

 

"سازمان مجاهدین بعد از انقلاب ایدئولوژیک، دیگر سازمان مجاهدین پیش از آن تحول نیست." (4)

 

در بخشهای بعدی محتوای این تحول را با استناد به همین کتاب و مقایسه بندهای آن با اظهارات در دسترس اعضای جداشده در خصوص بندهای انقلاب ایدئولوژیک دنبال خواهیم کرد.

منابع

1- نگاهی از درون به انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق. نوشته بیژن نیابتی. انتشارت خاوران. خارج کشور. ص 2

2- پاسخ نیابتی به فراخوان مسعود رجوی در خصوص اعتراض به نام سازمان در لیست گروه های تروریستی با عنوان من هم یک مجاهد خلقم. نوشته بیژن نیابتی. سایت نیابتی.

3- همان.

4- گاهی از درون به انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق. نوشته بیژن نیابتی. انتشارت خاوران. خارج کشور. ص 2.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد