_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

دخالتهای مجاهدین خلق (فرقۀ رجوی) در العراق با قتل و غارت و فتنه انگیزی طائفه ای

 

 

علی حسین نژاد، پاریس، هفتم فوریه 2013
لینک به متن اصلی (عربی)
http://www.assafirnews.net/index.php?option=com
_content&task=view&id=12202&Itemid=379

 

بقلم علی حسين نژاد مترجم ارشد سابق رجوي در عراق

ایمیل: ghorbanali1329@gmail.com

در طول بیش از 20 سالی که در قرارگاههای مختلف این فرقه در عراق در بخش روابط (امور عراق که جزء دفتر مسعود رجوی بود) به عنوان عضو و مترجم ارشد این سازمان و شخص رجوی به کار ترجمه می پرداختم به علت کارم از نزدیک شاهد مزدوری و نوکری تمام عیار رجوی و جاسوسیهای او و دستگاهش برای صدام حسین و رژیمش و بعد از سقوط او برای آمریکاییهای اشغالگر بودم. او که کل سیستم رهبری و اداری اش جزء اطلاعات عراق و کل سیستم نظامی به اصطلاح ارتش آزادیبخشش جزء ارتش عراق بود طبق اسناد و نامه هایی که ترجمه می کردم و یا گزارشهای نزدیکترین افرادش که می خواندم به دنبال آخرین دیدارش با صدام حسین در شهریور سال 79 و درخواستش از وی مبنی بر افزایش سهمیۀ نفت روزی 100 هزار بشکه نفت (3 ملیون بشکه در ماه) به صورت کوپن از صدام حسین دریافت می کرد که کوپنها را به خارج فرستاده و تبدیل به دولار می کردندـ سهمیۀ رجوی از نفت عراق پیش از این در سالهای مختلف بین 50 و 70 هزار بشکه بود و این مستمری ثابت غیر از میلیونها بشکه نفت بود که هر از چند گاهی از از محل اضافه تولید یادداشت تفاهم نفت در مقابل غذا توسط صدام به رجوی اهدا می شد. این همان منبع درآمد میلیاردی و تمام نشدنی رجوی با سرمایه گذاریهای کلان آن در خارجه بوسیلۀ افراد و شرکتهای پوششی است که امروز نیز توسط مریم رجوی علاوه بر خرج کاخ پاریسی و لباسهای صد مدلی و جراحی چهرۀ خود برای جوان نمایی و «تابان» شدنش میلیون میلیون صرف هزینۀ برگزاری کنفرانسها و مهمانیهای آنچنانی در اروپا و آمریکا با پرداختهای کلان به سخنرانان از مقامات جنایت پیشۀ سابق سیا و امنیت و ارتش و دولتهای پیشین آمریکا از طریق شرکتهای لابی سازی و صرف آگهی های پرهزینه تبلیغاتی در مطبوعات آمریکا و اروپا و عراق و تلویزیونهای آمریکا و خرید هزاران وکیل و پارلمانتر اروپایی و آمریکایی و دهها مزدور عراقی برای نگهداشتن هرچه بیشتر اسرای فرقۀ خود در قید اسارت و جلوگیری از فروپاشی تشکیلات سرکوب و شکنجه و به کشتن دادن و تباه کردن هرچه بیشتر وقت و عمر بهترین جوانان و نیروهای کارآمد مردم ایران و التماس و گدایی از آمریکا برای خروج از لیست تروریستی که «استراتژی سرنگونی پشت آن گیر کرده است»!! می گردد.

بدینگونه می بینیم که تمامی ادعاهای رجویها و دستگاهشان مبنی بر کمک مالی مردم ایران و تمامی ترفندهایشان مبنی بر جمع آوری کمک مالی برای سیمای مغازلت آمریکایی و اروپایی و دروغ و فریبشان و دیگر برنامه هایشان برای سرکیسه کردن ایرانیان در این رابطه تا کجا پوشالی و برای لاپوشانی کلان غارت نفت عراق و توجیه و سفیدسازی هزینه های میلیونی شان می باشد، تازه اینهمه اضافه بر گرفتن دهها هزار سلاح و دهها هزار تن مهمات از عراق بویژه چند ماه قبل از شروع جنگ سال 82 که سهمیۀ نفت شش ماه آینده (18 میلیون بشکه نفت) را هم به علت احتمال وقوع جنگ یکجا گرفتند می باشد سلاحها و مهماتی که به بهانۀ نفوذ به داخل ایران و سرنگون کردن رژیم در صورت وقوع جنگ و حملۀ آمریکا و یا به تعبیر خود مسعود رجوی «کاسه لیسی» در صورت «شکستن تغار ماست» از عراق گرفته شد و تمامی آنها دو دستی تقدیم نیروهای متجاوز و اشغالگر آمریکا در همان عراق گردید که تا یکسال مشغول آتش زدن و منفجر کردن آنها در پادگان اشرف بودند.

همچنین اینجانب طی سالیان بعد از سقوط رژیم سابق عراق از نزدیک به علت کار ترجمه در بخش امور عراق شاهد دخالتهای سیستماتیک باند رجوی در امور عراق و جاسوسیهایشان علیه مردم و مقاومت عراق به سود نیروهای آمریکایی و همکاریهایشان با آمریکا برای اعمال نفوذ و قدرت و باقی ماندن در عراق و شاهد عینی تهیه و ترجمۀ انبوهی بیانیه ها و نامه ها و سخنرانیها و حتی مصاحبه های ساختگی و تقلبی به نام افراد و شیوخ و شخصیتها و گروههای عراقی و جمعیتها و تشکلهای پوششی و حتی موهوم با ادعای امضاهای میلیونی بی پایه و اساس و پرکردن فرمها با هزار هزار امضای دیناری توسط چند عراقی اجیر شده و تلاشها برای ایجاد تفرقه و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در عراق و تشدید تضادها بین احزاب و گروههای سیاسی عراق بویژه در استان دیالی که پادگان اشرف در آن قرار دارد و تلاشها برای جلوگیری از مشارکت آنها در دولت و پارلمان و بالاخره تلاشها و بسیجهای البته تماما شکست خورده برای سرنگون کردن دولت عراق!، و تشکیل اتاق عملیات موقع انتخابات عراق برای تأثیر گذاری روی نتائج آن و در دیگر مناسبات بودم از جمله بیانیه هایی با عددهای ساختگی 2/5 و 8/2 و 3 میلیون عراقی!!...

اما در رابطه با شرکت فرقۀ رجوی در قتل کردهای عراقی در شمال باید بگویم که رجوی بارها در نشستهای متعدد در اشرف و در قرارگاههای دیگر سازمان در عراق می گفت که تا ما در عراق هستیم کسی نمی تواند دولت عراق یعنی دولت صدام حسین را سرنگون کند!! و به نقل از مسعود بارزانی می گفت که وی در دیدارش با صدام و دیگر مقامات عراقی گفته است که مطمئن باشید مادامیکه نیروهای رجوی در عراق هستند بغداد سقوط نخواهد کرد. در سال 91 من در اشرف بودم و شاهد حرکت ستونهای تانک رجوی به کردستان بودم و به دنبال آن فریاد نوچه های رجوی در اشرف را شنیدم که می گفتند ارتش آزادیبخش ملی ایران!!! شهر توز خرماتو را آزاد کرد!! انگار که یک شهر ایران را گرفته بودند!! بعدها حدود 50 اسیر اتحادیۀ میهنی کردستان یعنی گروه طالبانی را به اشرف آوردند و فیلم آزادی آنها را برای مبادلۀ اسرا با حضور مهدی ابریشمچی را به ما نشان دادند که برای آن اسرا سخنرانی می کرد... به فرقۀ رجوی باید گفت اگر شما کرد نکشتید چطوری اسیر گرفته بودید؟ مگر در یک درگیری بدون کشتن و زخمی کردن می شود تعدادی اسیر گرفت؟!!! به علاوۀ داستانهایی بسیار که دوستانم بعد از بازگشت از این عملیات در مورد قتل کردها بویژه غیر نظامیان کرد عراق به دست نیروهای رجوی تعریف می کردند. این دوستانم همچنین شاهد موارد زیادی قتل سربازان و افسران عراقی به اشتباه در جبهه های جنگ با ایران توسط نیروهای رجوی بودند که بعدها صدام آنان را جزء شهدای جنگ اعلام کرد!!

همچنین نیروهای رجوی در کشتار شیعیان عراق در جنوب این کشور شرکت کردند و من بارها حوادث و رویدادهای این مشارکت را از زبان دوستانم در اشرف شنیده بودم. هم اکنون بنای یادبودی برای کشته شدگان نیروهای رجوی در هنگام سرکوب قیام شیعیان عراق که جسدهایشان پیدا نشد در گورستان اشرف به نام مروارید (نام کوهی در کردستان عراق که بیشترین جنگ نیروهای رجوی علیه کردهای عراق در آنجا روی داد و کشته های این درگیریها در همین گورستان دفن هستند) قرار دارند. بر روی این بنای یادبود کشته شدگان سرکوب قیام شیعیان در جنوب نوشته شده است: «یادبود شهدای کربلا» و تاریخی که روی آن بنا نوشته همان تاریخ درگیری با شیعیان عراق در کربلا در سال 1991 می باشد.

مسعود رجوی همیشه عراقیها را وحوش می نامید ولی یک مورد هم به آمریکاییها که آنهمه از ساکنان اشرف و دیگر قرارگاههای فرقه در عراق با بمباران کشته و زخمی کرده بودند و حتی به آسایشگاه زنان حمله کرده بودند وحوش نگفت.

اما سران فرقه با آمریکایی ها همیشه از موضع پایین و با احترام و بدهکارانه برخورد می کردند و حتی به آنها علیه نیروهای مقاومت عراق که به اشغالگران کشور خودشان حمله می کردند مانند صدریها و برای ضربه زدن به آنها اطلاعات می رساندند و حتی در موردی که ماشین آمریکایی ها را زده بودند افراد رجوی یک آمریکایی را که به کانال آب افتاده بود از مرگ نجات دادند که فرمانده آمریکاییها در آن موقع اخیرا در یک کنفرانس مریم رجوی در خارج از این کمک و مانند آن تشکر کرد و گویندۀ سیمای رجوی آن را با آب و تاب و افتخار ترجمه می کرد!! عباس داوری و حسین مدنی گزارشهای جاسوسان و مزدوران عراقی سازمان در بغداد را در مورد زمان و مکان حملۀ احتمالی به آمریکاییها و محل و موقعیت و مشخصات افراد مقاومت عراق را به من می دادند و من آنها را به فارسی ترجمه می کردم که بعد فهمیدم آنها را می دادند به بخش کاویان (روابط با آمریکاییها) که آنها را به انگلیسی ترجمه می کردند و حسین مدنی آنها را می برد وبه آمریکاییها می داد تا آنها را از خطر مرگ برهانند و به نیروهای مقاومت هم ضربه بزنند!!. اما کثیفترین پروژه در خوشخدمتی به آمریکاییها که من خودم شاهد آن بودم در تابستان سال 85 بود که ماهها طول کشید و آن نوشتن قصه ها به عربی در سه گروه سنی کودکان و نوجوانان و جوانان عراقی مبنی بر تروریست نشان دادن حمله کنندگان به آمریکاییها و اینکه آنها مزدوران رژیم ایران هستند و تبلیغ اینکه اشغالگران آمریکایی نجات دهندگان آنها از رژیم ایران می باشند و باید در عراق باقی بمانند و مهربان و خادم نشان دادن آمریکاییها برای چاپ و توزیع این قصه ها توسط آمریکاییها در مدارس و دانشگاهها و ورزشگاهها و مراکز جوانان عراق بود. این قصه ها با پولهای کلان طبق محورهایی که آمریکاییها تعیین کرده بودند توسط دو نویسندۀ عراقی نوشته می شد و متن عربی آنها را به من می دادند تا آنها را به فارسی ترجمه کنم (حتی در یک ماهی که در آنموقع در بیمارستان اشرف بستری بودم با آوردن کامپیوتر به بیمارستان که ممنوع بود مرا به کار ترجمه این قصه های عربی به فارسی و قصه هایی هم که در این راستا و برای این پروژه توسط آرمان نفیسی با نقاشی نوشته می شد از فارسی به عربی بدون اجازۀ پزشکان وادار می کردند حتی شب با بیدار ماندن تا صبح علیرغم اینکه قرصهایی که می خوردم خواب آور بود تا کار سریع و در مدتی که به آمریکاییها قول داده بودند تمام شود)، من مسأله دار شده بودم و غر می زدم که چه نیازی به ترجمۀ این قصه ها به فارسی هست، بعدا توسط بچه های بخش سیاسی (قسمت رابطه با آمریکایی ها) مطلع شدم که این ترجمه های من به آنها داده می شود و آنها این قصه ها را از فارسی به انگلیسی ترجمه می کنند و حسین مدنی که رابط سازمان با آمریکاییها بود آنها را برای چک و اوکی (تأیید) به آمریکاییها می دهد تا ضمنا از کیفیت کار سران فرقه در خدمت به آنها مطلع شوند! ولی سر انجام به علت مخالفت داخلی و کارشکنی مخفیانۀ من و چند نفر از بچه های ضد رجوی در داخل سازمان که هنوز هم آنجا هستند و خودداری نویسندگان عراقی از ادامۀ همکاری در نتیجۀ افشاگری مخفیانه که ما در نزد آنها کردیم و هدف و سیر این پروژه را به آنها گفتیم (علیرغم پولهای کلانی که سران فرقۀ رجوی به نویسندگان عراقی می دادند) و قطع همکاری ناشر عرب طرف قرارداد در خارج که با خواندن مضمون قصه ها به هدف آنها پی برده بود این پروژه شکست خورد و به انجام نرسید.

اینجا می خواهم پیامی به همۀ شخصیتها و جریانات ملی میهنی عراق و نمایندگان پارلمان عراق بدهم و آن اینکه فریب ترفندها و تبلیغات این سازمان ضد عراق و ضد ایران را نخورید سازمانی که رهبرش مسعود رجوی به عرب و عراقیان کینه دارد و آنان را در سخنرانیهایش مورد تحقیر و توهین قرار می داد در حالیکه او نیروهایش ساکن خاک عرب و عراق بوده وهستند و حتی در زمان اشغال عراق توسط آمریکاییها رجوی در یکی از سخنرانیهایش در پادگان اشرف طی نشستی با ما در سال 2009 که من در آن نشست بودم گفت (عین جملۀ وی): «موقع حملۀ نیروهای عراقی بر شما تلاش کنید سربازان عراقی را خلع سلاح کنید بعد هم سلاحهای آنها را برده و به آمریکایی ها بدهید و به آنها بگویید: شما ما را در لیست سازمانهای تروریستی قرار می دهید ولی ما تروریستها!! را خلع سلاح می کنیم و سلاحشان را به شما می دهیم»!!. در واقع مسعود رجوی رهبر سازمان خلق با خلع سلاح عراق و گرفتن آنهمه سلاح و مهمات از عراق با اخاذی از صدام حسین و تسلیم کردن آنها به اشغالگران آمریکایی با سوء استفاده از مهمان نوازی عربی عراقیان و غارت سرمایه های آنها از پشت به عراق و ملت عراق خنجر زد. وی انبوهی سلاح و مهمات از صدام حسین و دولت و ارتش او به بهانۀ حمله به ایران برای سرنگون کردن رژیم در ایران گرفت ولی همه را در سینی طلایی تقدیم آمریکاییان اشغالگر همین کشور و همین ملت نمود و نیز با نیروهای آمریکایی در عراق علیه مقاومت دلیرانۀ عراقیان همکاری کرد و من به عنوان مترجم بخش روابط سازمان مجاهدین خلق شاهد عینی بسیاری از این خیانتها و خنجر زدن به عراقیان توسط رجوی که ادعا می کند او و نیروهایش و افرادش در عراق مهمان عراقیان هستند!! بودم.

از این رو این شخصیتها و نمایندگان پارلمان عراق که من هر روز و به دستور رهبران سازمان دهها بیانیه و اظهارات و مصاحبه و نامۀ تقلبی و ساختگی با اسمها و امضاهای دروغین آنان در حمایت از باقی ماندن فرقۀ جوی در عراق از فارسی به عربی!! ترجمه می کردم باید موضعی شفاف و روشن در قبال این اعمال و دخالتها اتخاذ کنند و اجازه ندهند فرقۀ رجوی اینگونه شخصیت و حیثیت آنان را لگد مال کند. آنها باید از طریق رسانه ها اعلام کنند که این بیانیه ها ساختگی و تقلبی هستند و ربطی به ما ندارند تا بدینگونه خودشان را از این تهمتها و دروغها تبرئه کنند. آنها همچنین باید شکایتهایی تسلیم دستگاه قضائیۀ عراق علیه تقلبها و کارهای جعل و فریب و اینگونه سوء استفاده از وجهه و شهرت و اعتبار و نام آنان توسط رهبری این فرقۀ تروریستی نمایند.

کانون عدالت در کردستان عراق نخستین جلسه محاکمۀ غیابی رهبران سازمان مجاهدین خلق را برگزار می کند

(ترجمه آقای حسین نژاد)
لینک به متن اصلی (عربی)
http://ashraf-news.com/news.
php?action=view&id=1034

 

کانون عدالت برای دفاع از قربانیان جنایتهای سازمان تروریستی مجاهدین خلق در عراق اعلام کرد که این کانون نخستین جلسۀ دادگاه برای محاکمۀ غیابی جنایتکاران سازمان تروریستی مجاهدین خلق را به علت جنایاتی که در سال 1991 در شهر توزخرماتو در کردستان عراق مرتکب شده اند به زودی آغاز خواهد کرد.

این کانون طی اطلاعیه ای که سایت اشرف نیوز یک نسخه از آن را دریافت کرد اعلام نمود که این دادگاه رهبران سازمان مجاهدین خلق در سالن شهید در شهر توزخرماتو برگزار خواهد شد. در این اطلاعیه آمده است که سه قاضی و یک دادستان و چندین وکیل مدافع در این دادگاه شرکت خواهند کرد و طی آن دادگاه شهادت شهود و دلایل و شواهد جنایی را استماع خواهد نمود.

اطلاعیۀ کانون عدالت می افزاید که نخستین جلسۀ این دادگاه روز 18 فوریۀ جاری در ساعت 10 صبح در سالن مذکور در شهر توزخرماتو (شمال عراق) برگزار می شود و این کانون از تعدادی از کانالها و شبکه های تلویزیون ماهواره ای و رسانه ها و مطبوعات و سازمانهای اجتماعی غیر دولتی و سازمانهای حقوق بشری برای حضور در این دادگاه دعوت به عمل آورده است.

بحرین پذیرفتن افراد مجاهدین خلق را تکذیب کرد

(ترجمه آقای حسین نژاد)
لینک به متن اصلی (عربی)
http://ashraf-news.com/news
.php?action=view&id=1038

 

ترجمه از سایت عراقی اشرف نیوز 4 فوریۀ 2013:وزیر خارجۀ بحرین شیخ خالد بن احمد بن محمد آل خلیفه اخبار مبنی بر اعلام آمادگی بحرین برای اسکان افراد سازمان مجاهدین خلق را تکذیب کرد.
شیخ خالد بن احمد بن محمد آل خلیفه در گفتگویی با روزنامۀ بحرینی الوطن گفت: «این خبر نادرست است و من هیچگونه اطلاعی از اینگونه مسائل ندارم».
لازم به یادآوری است که یک مقام مسئول در دفتر سازمان ملل متحد در بغداد به سایت اشرف نیوز گفته بود که بحرین به اطلاعات دولت آمریکا رسانده که آمادۀ پذیرش اسکان افراد سازمان مجاهدین خلق که اکنون در کمپ لیبرتی در بغداد هستند می باشد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

افسار پاره کردن بیسابقۀ رجوی در سوزش از افشاگریهای اخیر جداشدگان

سخنان درون سازمانی رجوی و علنی کردن ناگزیر آن اعتراف آشکار به اوجگیری بحران و مخالفتها در درون فرقه اش و صحت افشاگریهای جداشدگان می باشد

 

 

قربانعلی حسین نژاد، مترجم ارشد سابق رجوی و روابط خارجی سازمان مجاهدین، فرانسه، بیست و ششم ژانویه 2013
لینک به وبلاگ شخصی آقای حسین نژاد
http://ghorbanali2013.blogfa.com/

 

به قلم قربانعلی حسین نژاد،

مترجم ارشد سابق رجوی و بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در عراق

5 بهمن 1391

فرقۀ رجوی از آمدن من به فرانسه بسیار سوخته است و به دنبال افشاگریهایم شخص رجوی که به علت معروفیت و محبوبیت من در میان تمام افراد سازمان چه در خارج و چه در عراق به مدت 8 ماه اسم مرا نبرده بود این بار به طور بیسابقه ای افسار پاره کرده و ماهیت خود و فرقه اش را با اطلاعیۀ چند روز قبلش علیه اینجانب و با یک سخنرانی درون سازمانیش حدود یک ماه پیش در عراق در خشم و سوزش از افشاگریهای ما جدا شدگان سالهای اخیر بویژه اینجانب کاملا آشکار کرده است و صحت تمام افشاگریهای ما بوِیژه در رابطه با کارهایش و غارتها و جنایتها و مزدوریهایش در عراق از جمله تجاوزهای جنسی اش به برخی زنان و دختران سازمان را با این سخنانش اثبات کرده است و فرقۀ رجوی به علت رسیدن و بازگشت موفقیت آمیز من به فرانسه که فکرش را نمی کرد مجبور شده این سخنرانی داخلی یا درون سازمانی رجوی را که سراسر دروغ و انداختن کثافتکاریهای خودش بر روی دیگران می باشد در سایتهای خودش منتشر و علنی کند و در تلویزیونش پخش نماید در حالیکه تا کنون سخنرانیهای داخلی رجوی علنی نمی شد.

رجوی در این سخنرانی خود حتی یک مورد هم اظهارات و نوشته ها و افشاگریهای من و خانمهای جدا شده را حتی به صورت مضمونی نقل نکرده و به آنها جواب نداده ولی تا دلش خواسته همانند تهمت زدنهایش به دیگر مخالفین بویژه خانمهای جداشده تهمت جنسی و اخلاقی به من زده است و این یعنی اثبات حرفهای همۀ ما جدا شدگان. هر کسی که حتی به مدتی اندک در این فرقه بوده است می داند که رجوی و سران فرقه اش در این سالیان به همۀ مخالفان خودشان در داخل سازمان و حتی مواردی در خارج سازمان برای خراب کردن آنان برچسب و اتهام اخلاقی و جنسی می زد و علت هر اشتباهی را که از کسی در انجام کارش سر می زد فکر جنسی می دانست و شخص را وادار می کرد که به این موضوع اعتراف کند!! رجوی در نشستهای عمومی بارها و بارها حتی علت شکست عملیات احمقانۀ موسوم به فروغ جاویدان یعنی ریختن بهترین جوانان و نیروهای انسانی انقلابی ایران به تنور جنگ ضد میهنی را هوسهای جنسی افراد در صحنۀ جنگ!! می دانست و می گفت علت شکست ما در فروغ این بود که شما در صحنۀ عملیات به فکر همسرانتان یا ازدواج بودید!!.

اما در مورد اتهام جنسی و اخلاقی که شخص رجوی به من زده باید بگویم سران فرقه در اشرف ما را نمی گذاشتند با کارگران عراقی تک نفری صحبت بکنیم زیرا ما مخالفان رجوی در داخل سازمان می خواستیم از این تنها پنجره ای که رو به جهان بیرون داریم استفاده کنیم تا حرفهایمان را به عراقیان و جهانیان برسانیم و برای جلوگیری از این امر دستور دادند که بالای سر هر کارگر باید دو یا سه نفر بایستند که موجب طنز و تمسخر افراد اشرف شده بود و می گفتند این یعنی سه نفر ما نمی توانند کار یک کارگر بیرونی را انجام دهند؟!!. در این مورد افرادی مثل من که به زبان عربی مسلط بودیم را به شدت کنترل می کردند. من در اتاق مخصوص کارگران با یک کارگر عراقی تنها صحبت می کردم که چند مزدور عراقیشان آمدند دیدند و به نقل از آن کارگر گزارش کرده بودند که این علیه رهبری سازمان حرف می زند و برای همین اتهام عامل رژیم بودن زده بودند که باند رجوی حتی به افراد داخل سازمان نیز که دهها سال همه چیز خودشان را در راه مبارزه با رژیم از دست داده بودند این اتهام را وارد می کرد، و چون نتوانسته بودند مرا از صحبت تنهایی با کارگران بازدارند و هرچه تذکر داده بودند قبول نکرده بودم مجبور شدند تهمت اخلاقی جنسی به من بزنند در حالیکه اگر به قول رجوی کارگران پرسیده بودند که آیا این عامل رژیم است یا از مجاهدین پس در این صورت گزارششان سیاسی بوده نه اخلاقی و این درباریان رجوی بودند که بیشرمانه و با رذالت و خباثت تمام و با دریدگی و شکستن همۀ مرزهای انسانی و اخلاقی موضوع را برای وادار کردن من به ترک صحبت تنهایی با عراقیان به نحو مضحکی به تهمت اخلاقی علیه من آن هم در آن سن و سال و موقعیت من تبدیل کرده بودند، تا اینکه عباس داوری مرا احضار کرد و به این اتهام برای من یک خط حکم اخراج نوشت و گفت امضا کن من هم که از این اتهام به شدت عصبانی شده بودم فوری امضا کردم و گفتم همین الآن اخراجم کنید من دیگر در این سازمان نمی مانم و می روم این در سال 85 بود یعنی سال 2006 نه 2010 و 2011 بعد هم عباس داوری برق پراند و داد زد و فحش داد که من گفتم امضا کن تو چرا امضا می کنی؟ مگر مجاهد هم حکم اخراجش را امضا می کند؟!! مجاهد خودش را به زمین می زند و می گوید من نمی روم!!! بعد از زندانی کردن من به مدت دو هفته و آماده شدن من برای اخراجم و حتی استقبالم از اینکه وسایل مرا هم آوردند و انتظار بی صبرانه ام که کی مرا به تیف یعنی کمپ آمریکاییها برای جداشدگان می فرستند ولی بعد از دو هفته صحبتهایشان با من در زندان موسوم به «خروجی» و التماس و درخواستهایشان از من توسط مسئولم و زندانبانم رضا مرادی که بیا از قبول اخراج صرف نظر کن و امضایت را پس بگیر و به تیف نرو!! و بعد از التماسها و آه و ناله های عباس داوری که گریه می کرد و می گفت من به مسعود چه جوابی بدهم و فردا بچه های روابط و بچه های اشرف و همۀ مجاهدین که تو را می شناسند و احترام به تو قائل هستند به ما چه خواهند گفت؟!! سرانجام امضایم را پس گرفتم و مرا دوباره به محل کارم در روابط خارجی برگرداندند حالا این قضیه را مسعود رجوی با وقاحت و دریدگی بی سابقه و بی شرمی تمام درست بر عکس می کند و می گوید ما او را اخراج کردیم ولی چون او التماس درخواست کرد که مرا اخراج نکنید دلمان سوخت و او را بر گرداندیم!!! در حالیکه من دلم به عباس داوری و گریه هایش سوخت و امضایم را پس گرفتم و مرا به سرکارم برگرداندند!!! عجب روزگاری است در این فرقۀ وقیح و دروغگوی گوبلزی؟!

همچنین در سالهای 2010 و 2011 بنا به درخواست یونامی لیستی تهیه کردند شامل کسانیکه در اشرف مدارک پناهندگی کشورهای اروپایی را دارند که یک لیست 950 نفره بود و این را دو بار در این دو سال با تحولاتی که شده بود به یونامی تحویل دادند حالا آمده اند اسم مرا از وسط این دو لیست که عین هم هستند بریده و با چسباندن تیتر آن که معرفی افراد دارای پناهندگی در کشورهای اتحادیۀ اروپا می باشد به یونامی است به عنوان حکم اخراج من و معرفی من به یونامی جا زده اند!! عجب بیشرمی و وقاحتی!! دروغ سازی هم حدی دارد! آخر باید از رجوی و فرقه اش پرسید شما چگونه رودرروی کسانی که خودشان در جریان این لیستها هستند این دروغ را علیه من می گویید؟!! فکر نمی کنید که آنها دیگر بعد از این هیچیک از حرفهای شما را نخواهند پذیرفت؟ از کی سازمان اخراجی را تحویل یونامی می داده است؟ مگر همیشه به نیروهای آمریکایی و بعد از آنها هم به نیروهای عراقی و اخیرا هم به کمیساریا و نه به یونامی تحویل نمی داده و نمی دهد؟!

رجوی در این سخنرانی خود با انتشار برخی نوشته های دستنویس و تایپی منسوب به اینجانب و اشاره اش به برخی مسائل جانبی مربوط به افشاگریهای جدا شدگان به جای جوابگویی و نفی یا انکار آنها مانند موضوع منبع درآمد سازمان در رابطه با اخذ سهمیۀ کلان از نفت در زمان صدام و موضوع گردنبندها در رابطه با عقد کردن برخی زنان با حماقت و بهمریختگی روانی و ذهنی ناشی از افشاگریهای من و دیگر جداشدگان بویژه خانمها بتول سلطانی و زهرا میر باقری و همچنین سرکوب و در حقیقت شکنجۀ فکری و ذهنی و جنسی و شخصیتی همۀ افراد و مجبور کردن آنان به نوشتن تمام امور جنسی شخصی متعلق به خودشان در تمام عمرشان (موسوم به صفر صفر تناقضات جنسی) و نگهداشتن این نوشته ها در پرونده های افراد برای خراب کردن آنان در صورت جدا شدنشان و بدینگونه ترساندن آنها از حتی فکر کردن به جدایی و فرار، تعادلش را از دست داده و بس ناشیانه به تمام اظهارات و نوشته ها و مقالات و مصاحبه های ما در این ماههای اخیر و گفته ها و نوشته های دیگر جدا شدگان این سالیان در رابطه با خیانتها و جنایتها و رذالتهایش و سرکوب و شکنجه در سازمان آشکارا اعتراف کرده است که با خواندن دقیق سخنانش می توانید این اعتراف را به روشنی ملاحظه کنید.

اما در مورد اینکه رجوی در این سخنرانی ضمن مقایسۀ خودش با پیامبران اولو العزم مرا به پسر نوح و پدر ابراهیم و زن لوط تشبیه کرده!! و ضمن اعتراف ضمنی با این حرفهایش به اینکه من مترجمش بوده ام می گوید او یعنی اینجانب در ملاقاتهای من حضور نداشته باید بگویم که من خودم نیز بارها نوشته و گفته ام که اینجانب مترجم شفاهی رجوی یعنی مسئول ترجمۀ حضوری ملاقاتهایش نبودم بلکه مترجم کتبی شخص او (ترجمۀ تمام نامه ها و بیانیه ها و نوشته ها و متن سخنرانیها و پیامهای شخص او و مریم رجوی و آموزگار عربی شخص خودش و مترجم ارشد و معلم عربی ستاد روابط خارجی یعنی روابط با عراق و مترجم تمام اطلاعیه ها و نشریات و سایت و کتابهای سازمان و شورا به عربی) بودم . رجوی با کمال وقاحت می گوید که اطلاعات رژیم مرا به عنوان مترجم ارشد رجوی معرفی کرده!!! در حالیکه این قوی نشان دادن وزارت اطلاعات رژیم و دادن هژمونی در همه چیز به این وزارت بدنام می باشد انگار که هیچ مخالفی جز اطلاعات رژیم اراده و فکر و خواستی ندارد و همۀ مخالفتها با حضرت ایشان و حتی معرفی و اسم و رسم و حرفهای مخالفان و جدا شدگان دیکته شده توسط وزارت اطلاعات رژیم می باشد!! یعنی قدرتی که خود وزارت اطلاعات رژیم هم برای خودش سراغ ندارد!!! این در حالیست که اینجانب به محض خروج از لیبرتی و بدون هیچگونه خود بزرگ بینی و مبالغه در رده و موقعیت و مسـئولیتم در سازمان مجاهدین خلق خودم را فقط همانگونه که خود سازمان و همۀ اعضا و افراد آن می شناسند مترجم ارشد ستاد روابط خارجی سازمان معرفی کردم که از آنجا که این ستاد جزء سازمان سیاسی و آن هم بخشی از دفتر مسعود رجوی به شمار می رفت و تمام نامه ها و نوشته ها و پیامهای شخص رجوی چه به مقامات عراقی و عرب و چه به بیرون و عموم برای پخش توسط اینجانب ترجمه می شد مترجم ارشد رجوی نیز بودم و هر عاقلی هم می داند که این به معنی تنها مترجم بودن نیست و همۀ اعضا و کادرهای سیاسی سازمان می دانند که در روابط خارجی سازمان مترجم شفاهی رجوی یعنی مترجم ملاقاتهای او احمد افشار (فرزاد) و مترجم کتبی یعنی مترجم نامه ها و نوشته های او و کل سازمان من بودم.

اما دروغ وقیحانه و بسیار فریبکارانۀ دیگر رجوی حرفش در مورد گردنبندها می باشد. گردنبندهایی را که او به آن اشاره می کند مریم رجوی در عید نوروز امسال یعنی عید سال 91 به همۀ افراد اشرف هدیه کرد که عکس برجسته شدۀ مسعود رجوی را داشت که فلز معمولی بود و نه طلا و گفتند همه مان آن را به گردنشان آویزان کنیم که اکثرا چنین نکردند، در حالیکه گردنبندهایی که خانم بتول سلطانی افشا کرده که رجوی آنها را به گردن فقط زنانی از شورای رهبری که به عقد خودش در آورده انداخته است و طلا بوده است مربوط به سالهای دهۀ هفتاد می باشد و خانم بتول سلطانی آن را خیلی قبل از اهدای گردنبند توسط مریم به همۀ افراد اشرف افشا کرد که از یک سال قبل از اهدای آن گردنبندهای مورد نظر رجوی بلندگوهای اطراف اشرف مرتبا آن را پخش می کرد و حالا افراد اشرف با شنیدن این حرف رجوی بهش می خندند و می گویند آخر دروغگوی وقیح این موضوع انداختن گردنبند به گردن زنانت که ماهها قبل از این گردنبند افشا شد و سالها قبل از آن انجام شده است ولی رجوی با دجالی و فریبکاری بی مانند خلط مبحث کرده تا روی آن موضوع اصلی را بپوشاند و اصلا چه بسا به منظور لا پوشانی آن گردنبندهای طلائی دهۀ هفتاد برای عقد کردن زنان صورت گرفته که حالا با استفاده از آن توسط مسعود رجوی در سخنرانی اخیرش هیچ بعید نیست نقشۀ مشترک مسعود و مریم باشد. ای نفرین بر شما دو فریبکار قرن و دجال دروغگو!

در پایان باید بگویم همچنان که خود رجوی همیشه می گفت که از واکنش دشمنمان می توانیم صحت مواضعمان و قدرت ضربه ای را که به او زده ایم درک کنیم حالا از این واکنش زبونانه و رذیلانۀ خود او نیز می توان صحت اظهارات و افشاگریهای ما جداشدگان و قدرت ضربه ای را که به او و فرقه اش و دجالیها و خیانتها و فریبکاریهایش وارد کردیم به خوبی دریافت.

قربانعلی حسین نژاد - پاریس
ایمیل: ghorbanali1329@gmail.com

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اتحاد عمل فرقۀ رجوی (مجاهدین خلق) با رژیم آخوندی در تلاش برای باقی ماندن افراد لیبرتی و جدا شدگان در عراق زیر نفوذ رژیم

اطلاعیۀ سراسر دروغ و تهمتهای ساختگی آخوند پسند رهبری فرقه علیه من در سوزش از نجات من از عراق تحت نفوذ رژیم آخوندی و از ورود من به فرانسه

 

 

قربانعلی حسین نژاد، مترجم ارشد سابق رجوی و بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در عراق، وبلاگ شخصی، نوزدهم ژانویه 2013
http://ghorbanali2013.blogfa.com/post/35

 

مریم رجوی و باندش در پاریس که روز به روز با نفرت و لعنت بیشتر مردم داخل و خارج ایران بویژه خانواده های اسیران و شهیدان مجاهدین روبرو هستند چرا که این باند به رنج و خون آنان خیانت کرده است در نهایت فلاکت و از فرط زهوار در رفتگی و ناتوانی و سوزش در قبال افشاگریهای روز افزون ما جدا شدگان از فرقۀ رجوی و در حالیکه در نتیجۀ انزوای روز افزونش در میان مردم ایران هرچه بیشتر به دامن جنایتکاران جهانی می آویزد، طی اطلاعیه ای سراپا تهمت و دروغهای گوبلزی علیه من با امضای شورا در سایت اصلی و سایتهای وابسته شان نوشته اند اطلاعات آخوندها مزدورانش را به فرانسه می فرستد اولا جمع به کار برده که موضوع را بزرگ نشان بدهد در حالیکه در متن اطلاعیۀ به کسی جز اینجانب اشاره ای نشده است زیرا غیر از من یعنی یک نفر کسی از جدا شدگان در بغداد به فرانسه نیامده آن هم به علت اینکه 25 سال پیش از فرانسه پناهندگی گرفته بودم که زیر نظر بخش قانونی و مهاجرت خود سازمان صورت گرفته بود و سازمان کاملا از آن خبر دارد و خودشان مرا با همین پاسپورت پناهندگی به عراق می بردند و بر می گرداندند و آخرین بار در سال 68 که دیگر برنمی گشتم و بر نگشتم مرا با پاس دیگری به عراق بردند و حالا که برگشته ام می گوید اطلاعات رِژیم آورده و برایش پناهندگی می گیرد زهی بی شرمی بعد از 30 سال کار و خدمت به این سازمان و سپری کردن تمام جوانی و عمرم در راه مبارزه با رژیم چنایتکار آخوندی و به هدف آزادی مردممان که علیرغم رهبری خیانتکارانۀ فرقه هدف مقدسی است می گوید مزدور اطلاعات!!...

آخر حضراتی که همه را غیر از خودتان احمق می پندارید اگر من می خواستم اطلاعاتی بشوم می رفتم ایران زندگی می کردم و در عراق زیر نفوذ و فشارهای رژیم و سفارت آخوندی و عواملشان در آنجا می ماندم در حالیکه تمام تلاشهای رژیم برای استفاده از من و برای بردنم به ایران را سرانجام بعد از هشت ماه اعمال فشار و انواع ترفندها به شکست کشاندم و با توسل به دولت عراق و سازمان ملل از دستشان فرار کردم ولی شما در راستای تمام تلاشهایتان در اروپا و آمریکا و در داخل عراق برای جلوگیری از انتقال افراد اشرف و لیبرتی به خارج و باقی ماندن آنها در عراق که دقیقا خواستۀ واقعی رژیم و عواملش در عراق برای از بین رفتن این افراد می باشد می کوشید هر چه بیشتر جداشدگان از سازمان که از لیبرتی بیرون آمده اند در عراق پرخطر و زیر نفوذ و فشار رژیم آخوندی و سفارتش باقی بمانند و به فضای آزاد و دموکراتیک اروپا قدم نگذارند تا دست به افشاگری علیه خیانتها و جنایتهای این فرقه در حق افراد و اعضای سازمان و بر ضد کل جنبش آزادیخواهانۀ ایران بزنند. اگر فکر می کنید آن اسیران بیچارۀ ایزوله شده از دنیای بیرون وفادارتان هستند و به آنها اعتماد دارید چرا علاوه بر آنهمه پست گذاشتن و ایجاد محدودیت برای افراد و کنترل و مراقبتشان که دو نفری هم صحبت نکنند مانع دیدارشان حتی با خانواده های خودشان می شوید و اگر می گویید دختر من اسیر شما نیست و خودش آگاهانه و آزادانه علیه من نامه داده است چرا نگذاشتید با من (حتی وقتی داخل سازمان و در اشرف بودم در نوروز امسال برخلاف نوروزهای گذشته) و حتی با خواهرش که از ایران آمده بود و در عمرشان همدیگر را ندیده اند دیدار کند؟

آخر احمقها مگر من هم مثل شما عقل و هوشم را تقدیم ولی فقیهتان رجوی کرده بودم که از تشکیلات شما در آمده و به زیر تشکیلات رژیم آخوندی بروم اگر من پول و زندگی می خواستم از همان دوران جوانی دنبال آن می رفتم چرا آخرهای عمرم بروم؟!! اگر الآن هم می خواستم میرفتم بعد از سی سال دوری از دخترم و خانواده ام با آنها در ایران زندگی می کردم. شما با این اتهامات و برچسبها و دروغهای شاخداری که در این اطلاعیه تان علیه من نوشته اید بهترین مبلغ و مروج و خادم اطلاعات رژیم هستید مثل همۀ خطوط و سیاستهای رجوی که از اول در خدمت رژیم بوده و عامل بقای سی سالۀ این دیکتاتوری سیاه آخوندی گردید و بزرگترین ضربه را بر جنبش متحد آزادیخواهانۀ و ضد ارتجاعی مردم ایران وارد کرد.

همچنین سردمداران فرقۀ رجوی در این اطلاعیه نوشته اند سه بار در سالهای 2010 و 2011 مرا اخراج کرده و تحویل یونامی و آمریکایی ها داده اند!!!!! دروغی شاخدار تر و خنده دار تر از این یافت نشود!!... آخر بیسوادهای فرقۀ رجوی در خارج اقلا از نوچه هایتان در عراق می پرسیدید بعد این دروغ ضد و نقیض را می نوشتید! آمریکاییها در سال 2009 حفاظت اشرف را به عراقیها تحویل دادند و رفتند در سالهای 2010 و 2011 که آمریکایی در اشرف نبود! بعد هم این چه نوع اخراجی است که من خودم خبر نداشتم و ندارم و الآن اولین بار است که با اطلاعیۀ شما مطلع می شوم که بنده سه بار اخراج شده بودم!! محاکمه و محکوم کردن غیابی شنیده بودیم ولی اخراج غیابی و بدون اطلاع کسی که هنوز در داخل سازمان است نشنیده بودیم!!! بعد هم فرد یک بار اخراج می شود سه بار اخراج یعنی چه؟ کی و چگونه و چرا مرا اخراج کرده اید و کی و چگونه و چرا دوباره بر گردانده اید؟!!! چرا یک سند نشان نمی دهید و اگر اخراج کردید چرا دوباره برگرداندید؟!! و چرا چهار دستی و چهار چشم و گوشی هوای مرا داشتید و کنترل و حتی این اواخر مراعاتم می کردید که من فرار نکنم یا بیرون نروم و چرا روز 6 اردیبهشت امسال بعد از تمام التماس و درخواستتان که من با هیأت مانیتورینگ حقوق بشر یونامی که به لیبرتی آمده بود صحبت نکنم تمام نیروهایتان و توانتان را در لیبرتی بسیج کردید که من با هیأت سازمان ملل بیرون نروم و مرا از آنها جدا کنید یعنی از همان یونامی که با وقاحت و دروغ گوبلزی نوشته اید که مرا به آن تحویل داده اید آن هم سه بار؟؟!!! ولی این تلاشتان برای گرفتن من از دست یونامی با دخالت نیروهای کلاه آبی ملل متحد شکست خورد و من با آنها بیرون آمدم!! و خودتان می دانید و بارها هم اعلام کرده اید که یونامی و کمیساریای ملل متحد افراد جدا شده را تحویل نیروهای عراقی می دهد و خودتان هم در اشرف برخیها را تحویل نیروهای عراقی می دادید اما خودتان از آنها از دور و از روی دیوار عکس بر می دارید که فلانی با نیروهای عراقی ایستاده است؟؟!! و این جرمی نابخشودنی است اما دیدار و عکس برداشتن با جنایتکاران جنگی ارتش صدام و خود صدام قاتل میلیونها ایرانی و عراقی جرم نیست؟؟!!!

همچنین باند مریم رجوی در اطلاعیه اش به طور مضحکی نوشته که این اطلاعات رژیم است که به من عنوان «مترجم ارشد عربی رجوی» داده است!! این یکی را دیگر فقط می شود به سردرگمی و وارفتگی و پریشان گویی یا حتی روانی شدن سردمداران فرقۀ رجوی از افشاگریهای جداشدگان و مشخصا اینجانب علیه این فرقه تعبیر وتفسیر کرد!! از این حضرات درهم ریخته باید پرسید: خوب اگر این عنوان و کار حسین نژاد در سازمان نبوده پس چرا عنوان و کار واقعی او را که 25 سال از سی سال بودنش داخل تشکیلات سازمان به «غلام مترجم» یا «غلام روابط» معروف بوده و خود رجوی او را همانند همۀ مجاهدین اشرف و اعضای سازمان در همه جا «استاد غلام» صدا می کرد و موقعیت و رده اش را که معاون ارگان (MO) بوده بیان نمی کنید؟ مگر اینجانب مترجم و مدرس عربی ارشد کل سازمان در فرانسه و در عراق در تمام این سالیان نبودم؟ مگر اینجانب مترجم ­­و معلم عربی و مصحح ترجمه های تمام مسئولین شاخه های روابط با عراق و کشورهای عربی (بویژه شاخۀ روابط خارجی یعنی روابط با عراق که من مترجمش بودم و جزء ستاد سیاسی یعنی بخشی از دفتر عریض و طویل مسعود رجوی بود) یعنی از مهدی ابریشمچی و عباس داوری گرفته تا فرزاد (احمد افشار) مترجم شفاهی ملاقاتهای رجوی و همۀ افراد اشرف و پایگاههای سازمان در بغداد و حومۀ آن و مقرهای رجوی نبودم؟ شما نامه های شخص رجوی به صدام حسین و درخواستهایش از او از جمله به بهانۀ تبریک سالگرد روی کار آمدن حرب بعث در عراق و تمام نامه ها و خواسته های مسعود و مریم رجوی خطاب به سران و مقامات و شخصیتهای سیاسی و مذهبی عراق و کشورهای عربی و سخنرانیها و پیامهای شخص مسعود و مریم رجوی را به چه کسی جز من برای ترجمۀ آنها به عربی می دادید؟ مترجم تمام اطلاعیه ها و کتابها و انتشارات سازمان (ترجمۀ نزدیک به 60 کتاب و جزوه) و 15 سال نشریه و سایت مجاهد به عربی که هنوز هم ترجمه های اینجانب در این سایت موجود است غیر از من در سازمان چه کسی بود؟ و به چه کسی جز من برای ترجمۀ دقیق و درست بویژه متون سخت و حساس و متون ادبی از فارسی به عربی و بالعکس اعتماد می کردید؟ شما یک نفر در سازمان چه در خارج و چه در عراق معرفی کنید که مرا با اسم و مشخصات و به عنوان مترجم یک سازمان و معلم عربی آن با تألیف کتابهای متعدد آموزشی و درسی و فرهنگنامه های مورد استفادۀ عموم از جمله خود مسعود رجوی که هنوز هم در داخل سازمان بویژه در عراق تدریس و مورد استفاده قرار دارند نشناسد. مگر مسعود رجوی در تمام نشستهای لایه ای و عمومی از جمله نشستهای شبهای ماه رمضان در اشرف اشکالاتش و سؤالاتش در خواندن درست قرآن و ترجمه و تفسیر کلمات و آیات آن را از من نمی پرسید؟ (علاوه بر تمرین ترجمۀ عربی که شخصا برای تصحیح جهت آموزش خودش برایم می فرستاد). مگر در نشستهای شبهای ماه رمضان سال گذشته در اشرف خود مسعود رجوی بعد از تذکر و تصحیح و تشریح قواعد عربی در رابطه با آیات قرآنی مورد تفسیرش توسط اینجانب آرزو نکرد که کاش وقتی می داشت که نزد «استاد غلام» علوم عربی اش را تکمیل می کرد؟ حالا چه شده که این مترجم و معلم 25 سال خود و سازمانتان را با همۀ عنوان و موقعیتش در میان خودتان بلافاصله بعد از خروجش از سازمان به علت سرکوب مخالفتها و انتقادهایش و تبدیل شدن سازمان به یک فرقه تقدیم «وزارت اطلاعات رژیم» می کنید؟! این چه خدمتی و چه نوکری بی مزد و منتی است که در واقع و در صحنۀ عمل برای رژیم جنایتکار آخوندی و وزارت بدنامش می کنید؟!

از سوی دیگر در این اطلاعیه با فریبکاری آشکار اسم کتابی را هم که من قبل از انقلاب در ایران ترجمه کرده ام و از کتابهای پرتیراژ در ایران می باشد و تنها یک بحث تحقیقی قرآنی است نه سیاسی و خود رهبران مجاهدین خلق همان زمان و طی دو سال اول انقلاب بارها به قول خودشان به «حضور» مؤلف آن کتاب «مشرف می شدند» اسم این کتاب را از «تکامل در قرآن» به «نفی تکامل در قرآن»!! تغییر داده اند.

زهی بیشرمی و توهین به شعور ایرانیان و مردم و وارونه گویی و قلب کامل حقایق با چنین اطلاعیۀ ناشیانه و احمقانۀ آخوند پسند و باب مذاق اطلاعات آخوندی، ای ننگتان باد!...

همچنین این اطلاعیه باردیگر به یاوۀ تکراری بیانیۀ جعلی پنتاگون و کنگرۀ آمریکا علیه مخالفان فرقۀ رجوی و جدا شدگان از این فرقه پرداخته است در حالیکه مطلقا در سایت پنتاگون و کنگرۀ آمریکا چنان بیانیه ای علیه آقای شادانلو و جدا شدگان از فرقۀ رجوی وجود ندارد و این ارگانهای آمریکایی مطلقا چنین بیانیه ای صادر نکرده اند و این بیانیه کاملا ساختۀ دست رهبران پاریس نشین فرقۀ رجوی است که همه را به جز خودشان نادان و بی شعور پنداشته اند چرا که وزارت دفاع و پارلمان یک کشور آن هم آمریکا نمی آید بیانیه ای بدهد که تماما نقل قول از یک کتاب نوشتۀ رهبران فرقۀ رجوی به اسم ایو بونه رئیس سابق سازمان اطلاعات فرانسه باشد و بدون تحقیق اسامی افرادی را ببرد آن هم به نقل از کتابی که مؤلفش را دادگاه فرانسه به جرم همان تهمتها محکوم کرده است.

اما اتهام مزدوری و عامل اطلاعات بودن نیز که در این اطلاعیه علیه من مطرح شده اتهام تازه ای نیست اولا سازمان مجاهدین این اتهام و برچسب را علیه هر کس که تا کنون از این سازمان و یا حتی از شورای ملی مقاومت جدا شده و یا علیه هر فرد بیرونی مخالف که علیه رهبری این سازمان فعالیتی کرده یا اظهار نظری نموده یا مطلبی یا حتی انتقاد ساده ای نوشته یا گفته است تبلیغ و ترویج کرده است و این را همه می دانند و گوشها به آن عادت کرده است، ثانیا اصلا رهبری سازمان و مشخصا خود مسعود رجوی و نوچه ها و ملیجکهایشان ما مخالفان و منتقدان درونی خط و خطوط و سیاستهای داخلی و تشکیلاتی و بیرونی سازمان را حتی وقتی داخل تشکیلات و در اشرف بودیم و هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون جز از طریق تلویزیون و سایت خود مجاهدین و حتی با افراد خانوادۀ خودمان نداشتیم طی نشستهای متعددی موسوم به بحث طعمه و اپورتونیسم در شرایط ضربه، مزدور و اپورتونیست و طعمۀ وزارت اطلاعات و بدتر از آن توصیف می کردند بنابراین مزدور اطلاعات گفتن به ما الان که نیست سالها است در داخل تشکیلات هم این مارک را به ما مخالفان و منتقدان درون تشکیلاتی می زدند. اول مسعود رجوی به مخالفین و منتقدین می گفت اپورتونیستهای راست صادق!! و حرفها و انتقادات مسالمت آمیز و دلسوزانۀ آنها را عارضۀ اپورتونیسم راست صادقانه!! می نامید بعد که اصلا به ما گفت «مزدوران بی مزد و مجانی که کارت اطلاعات رژیم را در داخل تشکیلات با محفل زدن و لغز خوانی (یعنی مخالفتها و انتقادات) بازی می کنند»!!!... و کار به جایی رسید که با اعلام یک بسیج علیه به اصطلاح «عارضۀ اپورتونیستی ناشی از ضربه» (با رمز سری آپو در مکالمات تلفنی) گفتند همۀ افراد از پایین ترین تا بالاترین رده ها باید روزانه فاکتهای اپورتونیستی!! خودشان را دستگیر کنند و بنویسند و در نشست روزانۀ تفتیش عقاید موسوم به «عملیات جاری»! بخوانند تا مورد توهین و دشنام و آزار روانی توسط نوچه های رجوی قرار بگیرند. همچنین دو نفر اگر با هم صحبت خصوصی می کردند با زدن برچسب «محفل شعبۀ وزارت اطلاعات» به آنها انواع ناسزا و فحش و اتهام را نثار آنان می کردند!...

ای احمقهای مفلوک و بیسواد باند مریم رجوی مگر چاپ کردن عکس در یک رسانه و حتی نقل قول از کسی به خودی خود نشان دهندۀ طرفداری از صاحب عکس می باشد؟ مگر نشریه و سایتها و تلویزیون مجاهدین بارها و بارها عکس خمینی را منتشر نکرده و یا نشان نداده اند؟ حضرات رهبران مجاهدین اگر راست می گویند نوشتۀ زیر عکس خمینی را که می گویند در صفحۀ فیس بوک من بوده کمی درشت می کردند تا همه و من ببینیم چه بوده و کجا من از خمینی تعریف کرده ام؟! گذشته از این باید به این رهبران ورشکسته بگویم بیچاره های مفلوک شما با این دروغ آشکار و تصویر ساختگی و اتهامی که به من می زنید عملا بهترین تمجید و ستایش را از خمینی دجال و خون آشام می کنید چنانکه عملا با مزدور وزارت اطلاعات خواندن من و امثال من رژیم آخوندی را نه ضعیف بلکه قدرتمندتر از همیشه نشان می دهید که خود رژیم خودش را تا این حد قدرتمند نمی داند!! یعنی می گویید افرادی که در سازمان مجاهدین با سوابق بیست سال سی سال و در رده های بالا بوده اند یکشبه می شوند طرفدار خمینی و مزدور وزارت اطلاعات!!! و به قول یکی از دوستان بنابراین کل سازمان شعبۀ وزارت اطلاعات است و همه اش اطلاعاتی بیرون می دهد!!!.

اما در رابطه با عکس و تمجید من از صانعی همراه و همیار منتظری که سالها قبل از منتظری از همۀ سمتهایش در رژیم کنار گذاشته شد باید بگویم که خود فرقۀ رجوی هم در سایت و هم در تلویزیون خودشان (سیمای آزادی) در طی این سالیان بارها و بارها اظهارات و مصاحبه ها و تحلیلهای او را علیه دیکتاتوری و سرکوب آزادیها در ایران و فشارها و محدودیتها و ممنوعیتهای اعمال شده بر او و حمایتهای او از خیزشها و اعتراضات مردمی را منتشر کرده اند. برای نمونه می توانید به لینگ زیر از سایت مجاهد (در 3 صفحه)
http://www.mojahedin.org/pages/SearchList.aspx
 

مراجعه کنید تا ببینید که 22 عکس از صانعی و از تخریب منزل و دفتر کارش توسط عوامل رژیم و در برخی عکسها همراه منتظری با یاد احترام آمیز از او و نقل تأیید آمیز اظهاراتش علیه دیکتاتوری و سرکوب و با اعتراض به «درخواستهای عوامل باند خامنئی مبنی بر خلع مرجعیت او» منتشر کرده اند. می بینید که وقتی هدف فقط سرکوب و ترور فکری یک مخالف می شود رهبران فرقۀ رجوی چقدر و تا کجا بی گدار به آب می زنند؟!!

حال برای افشا و پی بردن بیشتر به پوچی لاطائلات تکراری که در این اطلاعیۀ فلاکت بار به نقل از به اصطلاح نامۀ دخترم زینب که در لیبرتی است و حدود سه ماه پیش توسط سایتهای فرقۀ رجوی منتشر شد جوابیۀ مرا به آن نامه که در حقیقت بیانیۀ شخص رجوی مفلوک علیه من بود در لینگ زیر بخوانید:
http://faryade-azadi.com/2Haupt/pasokh%20gorban.HTM
 


قربانعلی حسین نژاد - پاریس
ایمیل: ghorbanali1329@gmail.com

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد