_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک به قلم محقق سوییسی آنتوان گسلر
میلاد آریایی 19.12.2012 نگاهی به کتاب ارزنده:
" کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک" به قلم محقق سوییسی آنتوان گسلر
بخش اول : ضرورت بررسی این کتاب
برای من خیلی جالب بوده و هست که بدلیل اهمیت ایران و تاریخ سیاسی آن، اکنون این نویسندگان و محققان خارجی هستند که بشکل ریز و دقیق این جریانات را مورد موشکافی و بررسی کارشناسانه قرار میدهند .
کتاب " کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک " یکی از ارزنده ترین کتاب هایی است که تاکنون در باره تاریخچه مجاهدین به قلم نویسندگان خارجی به رشته تحریر در آمده است .
این کتاب که در 16 فصل ویک مقدمه به تحلیل و سابقه سازمان مجاهدین می پردازد به عبدالجبارعضو دفتر سیاسی حزب کمونیست عراق که تبعیدی حکومت صدام حسین بود و به عنوان پناهنده سیاسی در سوییس زندگی میکرد تقدیم گردیده است وآنتوان گسلر تاکید میکند پس از ملاقات با وی در سال 1994 بود که تصمیم میگیرد این کتاب را به رشته تحریر درآورد اگر چه عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست عراق به دلیل مرگ زودهنگام در سال 2002 هرگز نتوانست آنرا بخواند ولی نویسنده تاکید میکند این کتاب حاوی تجربیاتی است که در یکی از پیچیده ترین مناطق جهان بوقوع پیوسته است .
بازبینی و بررسی این کتاب اگر چه خیلی مشکل قادر خواهد بود تمامی زوایای دیدگاه نویسنده در مورد مجاهدین را بازگو کند ولی به نظرم نفس علاقه مندی این نویسندگان و صحبت با قربانیانی که سالیان عمر خود را در این سازمان سپری کردند، این امکان را فراهم خواهد کرد که این بخش از تاریخ سیاسی ایران به فراموشی سپرده نشود و من نیز به نوبه خود تلاش میکنم در انعکاس این حوادث تلخ سهمی هر چند کوچک داشته باشم .
برای تحلیل "دوایر پنهان مجاهدین خلق" تحقیق و پژوهش ضروری است وامید وارم این تلاش صادقانه که تنها برداشت شخصی من از این کتاب را بازگو میکند ومطمئنا خالی از نقص واشکال هم نیست، بتواند هر چند کوتاه راه شناخت هر چه بهتر مجاهدین و نقش آنان در تاریخ معاصر ایران را برای علاقه مندان روشن سازد و به بهبود درک ما از این فرقه مذهبی کمک کند .
این کتاب، جریان مجاهدین را با یک بررسی عمیق تاریخی از زمانی که در سال 1971 تصمیم به مبارزه با رژیم شاه گرفتند آغاز میکند .
نویسنده برای شناخت بیشترابتدا پس از گذری کوتاه به حمله پلیس ضد تروریسم فرانسه به پایگاههای مجاهدین در حومه پاریس که در سال 2003 روی داد و طی آن بیش از 160 تن از رهبران مجاهدین از جمله مریم رجوی برای اولین بار دستگیر و بازداشت شدند، پرداخته و وضیعت آنروزمجاهدین و انعکاسات خبری واظهار نظر مسئولین فرانسوی را مورد موشکافی هوشیارانه ای قرار میدهد .
این وقایع وبخصوص خودسوزی های پاریس بطور خیلی واضح و روشن برای دولتمندان غربی فاش ساخت که مجاهدین یک فرقه مذهبی با گرایشات استالینیستی هستند که افراد خود را وادار به خود سوزی کرده اند و این حادثه ضربه ای جبران ناپذیر به مجاهدین وارد ساخت و به این ترتیب بود که" پیر دوبوسکه دوفلوریان" رئیس ضد تروریسم فرانسه رسماازآنان به عنوان سکت مذهبی یاد کرد .
آنتوان گسلر در این زمینه مینویسد :
" مجاهدين خلق كه به عنوان يك فرقه سياسي و نظامي - مبتني بر کیش شخصيت - فعاليت ميكند، همه هواداران واقعي اش را به اطاعت محض ملزم ميكند."
نویسنده کتاب سپس بشکلی زیرکانه روابط و مناسبات این جریان را اینگونه بازگو میکند:
" سلسله مراتب بسيار سازماندهي شده و بسيار سختگيرانه است و آنچه ميخواهند، اطاعت كوركورانه از رهبري است. شيوه هاي آنان به ياد آورنده شيوه هاي استاليني است. از اين شيوه ها ميتوان به مدل بدنام محاكمه هاي نمايشي مسكو اشاره كرد: در هم شكستن منتقدان داخلي با توهين، دروغهايي براي لجن مال كردن، اتهام عهدشكني، خيانت و عامل دشمن بودن."
آنچه من به عنوان کسی که بیش از 2 دهه عمرم را در درون روابط مجاهدین طی کرده ام میتوانم بگویم اینکه، دیدگاه آنتوان گسلر ناشی از یک شناخت عمیق و بررسی چندین ساله است و وی بخوبی توانسته است حوادث پاریس را با جریان منتقدانه ای که از سالیان پیش در درون این سازمان شکل گرفته است و آنروی سکه یک فرقه مذهبی است را به هم ربط دهد .
در فصل دوم این کتاب با نام " رجویسم" نویسنده جریان مجاهدین را نه یک حزب سیاسی بلکه حاصل ضرب تلاش یک جریان مذهبی با نگرش های استالینیستی که بشدت عقده خود کم بینی را نیز تحمل کرده معرفی میکند .
" دهه 60، زمان تولد مجاهدين خلق ايران، به صورت سياه و سفيد تعريف مي شود. شايد رنگ هاي قرمز و سفيد دقيق تر باشند، چرا كه تنش شرق و غرب، دنياي اواسط قرن بيستم را عميقا تقسيم كرده بود..... از سوي ديگر، مسكو و واشنگتن نقاط محلي برخورد را نمايان كردند، كه راه تلاش به منظور كنترل مناطق استراتژيك را باز مي نمودند. اين نيروهاي مركزگرا، چه در آسيا بودند، يا امريكاي لاتين يا افريقا، به كرملين يا كاخ سفيد برميگشتند. در واقع در خاورميانه بود كه اين رقابت ميدان اصلي عمل را پيدا كرد؛ كليد دسترسي به ذخاير فوق العاده نفتي. ”
وی در این رابطه بی پروا می گوید:
" اينها گروه هايي بودند كه دانش خود را با مطالعه لئون تروتسكي، فيدل كاسترو، و بالاتر از همه، كتاب سرخ كوچك اثر مائو تسه تونگ، پرورش مي دادند. آنها شامل هسته هاي مبارزه بودند كه چه گوارا و ژنرال گياپ را به عنوان مدل انتخاب مي كردند. ژان سويل مي گويد: اين گروه ها - سختگير، خشن و مكتبي - از خود استالين هم استاليني تر به نظر مي رسيدند. نظم آهنين، واكنش به محرمانگي، خودانتقادي و فداكردن زندگي شخصي به نفع سازمان؛
"سندروم فرقه" ژان سويل، Le terrorisme intellectual- de 1945 a nos jours، پاريس، 2000
کتاب پس از بررسی کوتاه ازجریان شکل گیری مجاهدین به انشعاب تاریخی که در سال 1975 در این سازمان روی داد اشاره میکند و فاش میسازد که چگونه این اتفاق صحت تحلیل صاحب نظران سیاسی که بوضوح عنوان میکنند که این سازمان دارای ریشه های مارکسیستی است را برملا میسازد .
" مجاهدين خلق به اعمال چريكي خود ادامه دادند در حالي كه رهبرانشان دنيا را مجددا به تصوير ميكشيدند و در زندان به حساب "انحراف گرايان" ميرسيدند. در ماه مي 1972، طي ملاقات ريچارد نيكسون از تهران بمبهايي منفجر شدند. حملات ديگري نيز نمادهاي غربي در ايران را هدف گرفتند، از جمله دفتر خطوط هوايي پان امريكن و شركت نفتي شل. اين بخشي از استراتژي براي مستحكم كردن رژيم شاه بود. اما با شكست مواجه شد."
در جایی دیگر انتوان گسلر به رویاهایی اشاره دارد که هرگز امکان واقعیت پیدا نکردند، وی در همین رابطه می افزاید : " دو دهه براي تاريخ طول كشيد تا خيالهاي باطل آن دسته كه معتقد بودند بشريت از آنها به عنوان ناجي استقبال خواهد كرد را رد كنند. اين گروههاي كوچك – تروتسكيئيست ، نئوكاريزماتيك يا صرفا انقلابي - كه از حقيقت محض ايمانشان مطمئن بودند، به تكرار سرودهايشان ادامه ميدهند، بدون اينكه ببيند هيچكس بيرون در برهوت به آنها گوش نميدهد."
نویسنده کتاب برای اثبات نظراتش از دیگر کارشناسان جهانی نیز کمک میگیرد از جمله به نقل از" ژرارد چالياند - متخصص در استراتژي و جغرافياي سياسي" اشاره ماهرانه ای دارد که میگوید:
در طبقه بندي جنبشهاي تروريستي، وي يك فصل كامل را به گروههاي انقلابي يا ضدامپرياليستي بدون پايگاه توده اي و پايبند به مبارزه مسلحانه و مبارزه گروهي (مخصوصا به شكل جنگ چريكي شهري) اختصاص داده است. اين نوع جنبش ها ابتدا در امريكاي لاتين ريشه گرفت، مثل گروه ماريگلا در برزيل، توپامارو در اروگوئه و مونته نرو در آرژانتين. در اين طبقه گروههاي چپ افراطي تركي و فدائيان و مجاهدين خلق ايران را با تفاوتهاي كوچك مييابيم. تلاشهاي اين گروهها با در نظر گرفتن ضعف آنها در پشتيباني اجتماعي، معمولا به شكست، مستحكم شدن دولت و به قدرت رسيدن عناصر سركوبگر منتهي ميشوند.
وی با بررسی تاریخی جریاناتی که تاریخ حضور سیاسی شان در ایران تقریبا همزمان است میگوید :
" در ايران نيز پليس شاه جواب ضربه را با ضربه ميداد و به آنهايي كه حملات چريكي انجام ميدادند به شدت ضربه وارد ميكرد. بلي، مجاهدين خلق، عليرغم تلفات و كم شدن نیروهايش، هرگز نتوانست به توده ها برسد: نيرويي كه براي ايجاد تغييرات راديكال به "شرایط تاريخي" از پيش تعيين شده نياز داشت."
ادامه بررسی این کتاب ارزنده را در فرصت های دیگر پی میگیریم .
میلاد آریایی
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سخنی صمیمی با کارشناس مسائل مجاهدین – بهار ایرانی
میلاد آریایی 19.12.2012
از اینکه شخصی چون شما به جنبههای گوناگون مسایل مجاهدین تا این حد اشراف داشته و تحرکات آنها را زیر ذرهبین نقد و بررسی خود نشانده است بسیار خوشحالم من مطالب شما را مطالعه کرده و دنبال میکنم و برایتان آرزوی سلامتی و پیشرفت و ژرف اندیشی ادامه دار در زوایای ناشناخته و پنهان این سازمان مخوف سیاسی که بطور توامان یک فرقه کامل خشونت طلب وتند روی مذهبی را نمایندگی میکند را داشته و دارم.
واقعیت این است که پس از خروج مجاهدین از لیست گروههای تروریستی و خروج همزمان این فرقه مخوف سیاسی از اصلیترین پایگاه تاریخی خود در عراق گرد و خاکهای بسیاری پدید آمد واکنون فکر میکنم پس از گذشت این زمان محدود کمتر از شاید 3 ماه ، گرد و خاکهایی که آگاهانه برپا شده بود تا حقیقت در پشت پردهای از ابهام باقی بماند ، بر زمین نشسته و بهتر میتوان صحنه سیاسی امروز را رصد کرد.
با این نظر گاه شما که در مقاله اخیر تان منعکس شده مبنی بر اینکه آمریکا طرح مشخصی را در مورد مجاهدین با برنامهریزی از قبل طراحی شده دنبال میکند کاملاً موافق ام. به نظر میرسد اگرچه مسعود رجوی و مجاهدین از اصلیترین قرارگاه شان اشرف در خاک عراق وبطور همزمان از لیست گروههای تروریستی آمریکا البته به بهانه رأی دادگاهی در این کشور خارج شدند ولی بلاتکلیف در خاک عراق یک پا در هوا نگاه داشته شدهاند . مطمئن هستم ژرف نگری در این موضوع باریکتر از مو سر نخ بسیاری از اتفاقات سیاسی در آینده را میتواند بدست دهد.
برخی از اتفاقاًت مهم سیاسی در سال میلادی که آخرین روزهایش در حال سپری شدن است عبارت بودند از :
ــ خروج مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا با پرداخت بهایی بسیار سنگین ــ خروج از اصلیترین پایگاه شان در عراق که بر سر درب آن شعار « چو اشرف نباشد تن من مباد » نقش بسته بود برخورد تحقیر آمیز نیروهای سیاسی با طرح همبستگی!! مجاهدین که مسعود رجوی بار دیگر آنرا پیشنهاد داد با بالاترین بیاعتنایی ممکن از جانب نیروهای سیاسی روبرو شد که در خوشبینانه ترین تحلیلها نشان از عدم اعتماد این نیروها به مجاهدین دارد
رهبری سیاسی مجاهدین در فرانسه اکنون چاره را در این دیده که حداقل همسطح ارتش آزادیبخش سوریه مهم و به رسمیت شناخته شود افکاری که بیشتر رؤیاهای مجاهدین را نمایندگی میکند تا اینکه ریشه در واقعیت داشته باشد. خلع سلاح آنان نیز در سالهای گذشته همچنان به قوت خود باقی است و از آنجا که هیچگاه این موضوع منتفی شده نیست آنان را همچنان با امید روزی که همچون شبه نظامیان سوری مسلح شده و ماموریت های محول شده را با جان و دل انجام دهند ، بسر میبرند و بر این اساس و دهها دلیل ریز و درشت دیگر هیچ گونه تغییری در اندیشه مبارزه جویانه شان با شیوههای تروریستی و خشونت طلبانه شان پدید نیامده است.
انتخابات آمریکا با پیروزی نماینده دمکرات به سرانجام رسیده و شکست نماینده ای که از طرف مجاهدین هم بشدت پشتیبانی میشد بر شمار شکست ها و پریشان فکری های انان افزوده است.
در چنین آرایش سیاسی اما هنوز مجاهدین در خاک عراق جا خوش کردهاند و به نظر من نیز سالیان طول خواهد کشید که مجاهدین حاضر به پذیرش ترک خاک عراق شوند ضمن اینکه همانطور که شما اشاره کردهاید بلاتکلیفی مجاهدین امری طراحی شده است و فعلاً نه آمریکا و نه کشورهای اروپایی هرگز قصد ندارند که افراد این سازمان را در خاک خود پناه دهند.
نتیجه اینکه برخی بر این تصور بودند که با مجبور شدن مجاهدین مبنی بر ترک خاک اشرف همه چیز تمام شده است حال آنکه تنها 3 ماه پس از گذشت این واقعه بزرگ و تاریخی مشاهده میکنیم آن رخداد ها شاید تنها بخشی از نقشه بزرگی باشد که برای آینده ایران طرح ریزی و برنامهریزی شده است و علیرغم اینکه آینده روشنی هم برای این نقشه های شوم و پوچ متصور نیست اما برنامه ریزان وحمایت کنندگان رسمی آن از جمله اسراییل و نوع عربی آن عربستان سعودی از آن دل نمیکنند و آنرا فرصتی میبینند که شانس خودشان را به بهره گیری از مجاهدینی که براحتی خود را در اختیار همگان میگذارند آزمایش و تجربه کنند .
باز هم در پایان این مطلب از حسن تشخیص شما خرسند و برایتان آرزوی موفقیت دارم
میلاد آریایی – دسامبر 2012
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شورای ملی مقاومت منسوب به مجاهدین غیر دمکراتیک - وابسته - سرسپرده به بیگانگان
میلاد آریایی 17.11.2012
پس از خروج مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا
زمزمه های جدیدی مبنی بر اتحاد و همبستگی احتمالی
مجاهدین با دیگر گروهها بر سر زبانها افتاده که البته
این موضوع بیشتر از جانب مجاهدین در سایتهای مجازی و
پالتالک دامن زده میشود تا ببینند انعکاس آن چگونه
است_
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ورود به دوران فروپاشی و اضمحلال نهایی فرقه سرگردان مجاهدین
میلاد آریایی 20.09.2012
ابعاد شکست و بحرانی که بعد از تخلیه پادگان اشرف بر
سر رجوی و همراهانش آوار شده است قطعاً به بررسی
طولانی مدت احتیاج داشته وابعاد آن غیر قابل وصف و غیر
قابل تصور است، سازمانی که همه چیز را از دست داده است
و سرافکنده تاریخ ایران زمین باقیمانده ، درست در
زمانی که نیم قرن پیش در ایران متولد شده بود میرود
که در خاک عراق به گور تاریخی اش سپرده شود همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تفاهم احتمالی رجوی با امپریالیست ها!! ( از نظر سازمان حفظ جان رجوی از اوجب واجبات است)
میلاد آریایی 04.09.2012
شرایط برای رجوی و همسر سوم اش مریم قجر عضدانلو بیش از گذشته بغرنج میشود ، رجوی ها دیر یا زود همچون همه دیوانگان و دیکتاتورهای کوتوله که سازمان خود را محیطی برای اعمال دیکتاتوری و عقدههای فروخورده، دیده بودند بر دیوار سخت واقعیت سر خواهد کوبید و بور و سرافکنده تاریخ ایران زمین باقی خواهند ماند .در ا ین میان البته مثل دهها تجربه در سالیان گذشته تنها و تنها حفظ جان خودش در محور امور قرار داشته است و تمام این وقت کشی ها برای انتقال افراد به کمپ جدید برای این بوده که برای رجوی بشکلی کاملاً مخفیانه و البته با توافق وزارت خارجه آمریکا جایی دنج و بدور از هیاهو برایش تأمین و ادامه زندگی و حیات خفیفانه میسر گردد.
پادگان اهدایی صدام حسین بعد از ربع قرن تخلیه خواهد گشت و به فراموشی خواهد رفت و اسیران ایدئولوژیکی و بردگان و گروگان های رجوی در سرزمینی که نفرین شده است در رؤیای آینده خویش باز هم دراندیشه آب سراب میجویند. در این میان تاریکی های زندگی رجوی افزون و افزون تر میشود . شکست های باز هم بزرگتری در انتظار او و ایدئولوژی استثمارگرانه و اندیشه ارتجاعی اش خواهد بود.
اگر چه درچنین شرایط خرد کننده و تحقیر کننده ای ، میتواند فجایع باز هم بزرگتری از گذشته رقم بخورد و در این شک نباید کرد تاآنجایی که به رجوی و اندیشه خشونت زا و خشونت زی وی بر میگردد او خواسته و میخواهد جابجایی مسالمت آمیزافراد را به خون آغشته گردد تا با این خون ها صورت خود را سرخ کرده و از خون های به زمین ریخته شده تغذیه کند.اما برای رجوی جزی مهمتر از حفظ جان و جابجایی بی درد سر و بدون دستگیری اش نیست .
ولی تا آنجایی که به ما رها شدگان و خانوادههای داغدار این عزیزان برمیگردد هرگز نخواسته ونخواهیم خواست که خونی حتی از دماغ کسی جاری شود پس بنابراین قابل پیشبینی است که در این روزها و شبها رجوی چون مار به خود میپیچد و بایست هر لحظه منتظر نیش عقرب گونه او بود . از سویی دیگر تلاشها و رنجهای رها شدگان و صدها خانواده آرزومند و قلب های دردمند در ایران به ثمر مینشیند . پروسه پذیرش پناهندگی و آغازی جدید برای همه اسیران قابل تصور است . رجوی بیش از گذشته همه چیز را باخته و از دست داده است .
پس از ترک سلاح و ترک اصلیترین پایگاه اش در جهان و سپس چند صباحی دورتر ترک مخفیانه خاک عراق و سفر پنهانی به سوی سوییس ویا نروژ و شاید سرزمینی در شاخ آفریقا ! ، دور از انتظار نیست اما باید بداند و آگاه باشد که دادگاهی عادلانه در فراسوی او انتظارش را بکشد . اگر چه در دادگاه تاریخی مردم ایران رجوی حکم ا ش را گرفته است و اکنون سرخورده و شکستخورده ننگ تاریخی خود را مزه مزه میکند .
مزدوری و مزدورپروری حاصل اش برای رجوی جز لعنت تاریخی از جانب مردم ایران نبوده است، کافی است که به کامنت های هموطنان مان در باره این سازمان که هر از گاهی در فضای مجازی اعلام میشود و پرده از درجه نفرت بی مانند در باره این سازمان مجاهدین وشخص رجوی بر میدارد، توجه کرد تا به این حقیقت اذعان نمود که در کمتر موردی این چنین مردم ایران یک صدا و یک سخن از نفرت خود در باره این سازمان سخن به میان آورده و مریم و مسعود رجوی را مزدوران دیگر کشورها و قدرت طلب و … برای عام و خاص معرفی مینمایند . البته برای ما رها شدگان که بر اساس تشخیص بهموقع و شانس های بدست آورده ،و بر اساس توانایی خود هر چه زودتر صفوف این سازمان را ترک کردهایم موفق تر بودهایم و بر اساس اصول وانسانیت ، توانسته ایم گذشته خود را نقد نموده و در کنار مردمان قرار بگیریم و از طی چنین مسیری بسا خرسند که خوشایند مردم ایران بوده و شکر گذار خداوندی هستیم که بر ما منت گذارده است .
این همه ما را در مسئولیت تاریخی که همانا افشای فرقه خشونت طلب مجاهدین با رهبری فاسد زن پرست آن است ، بیشتر و بیشتر راغب گردانده و در این مسیر از یاری مردم مان در ایران بهره ور و اجر تاریخی و الهی بهره مند خواهیم برد .
به امید بهروزی یاران و پیروزی همراهان
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سماجت ها ،
لجاجت ها و رجوی ها
میلاد آریایی
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |