_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

چطور مانع از پناهندگی و انتقال افرادمان شویم؟

 

 

مجاهدین مونیتور، یازدهم فوریه 2013
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/

 

این مطلب نگاهی مستند به اقدامات تشکیلاتی رجوی است که بنظر می رسد باعث به تعویق افتادن و یا اخلال در پروسه ی انتقال افراد گرفتار در کمپ لیبرتی به کشور های دیگر می شود.

نخست باید بدانیم که پس از انتقال افراد و اعضای مجاهدین به کمپ لیبرتی، پروسه ی مصاحبه با UN هم آغاز شده است. شیوه ی کار سازمان ملل به این صورت است که افراد را بصورت تک به تک و جداگانه صدا کرده و مورد مصاحبه قرار می دهد. در این مصاحبه ها علاوه بر چک و کنترل مشخصات فردی ( سجلی) هر فرد باید دلایل و مستندات خود در مورد اینکه پناهنده هست را در اختیار سازمان ملل قرار دهد.

متاسفانه اعضای مجاهدین که سالها بصورت ایزوله در پادگان بدنام اشرف نگهداری شده و دسترسی به هیچ نوع کانال اطلاع رسانی مستقل نداشته اند، از حق و حقوق خود و همچنین از قوانین موجود بی اطلاع هستند. همین مسئله باعث شده که اینها توسط سران مجاهدین به بدترین وجه هدف سوء استفاده قرار گیرند.

دومین پیش فرض و مطلبی که باید بدانیم این است که رجوی اصولا تمایلی به خروج از عراق ندارد. اگر نگاهی به تبلیغات و پروپاگاندای این روز های سایت مجاهدین ( پیش از حمله به کمپ لیبرتی و پس از آن) بیندازید در میابید که بر دو هدف متمرکز شده اند:

1- بازگشت به اشرف

2- تبلیغ بر علیه دولت عراق ( نوری مالکی)

این دو موضوع را اگر در کنار تبلیغات و فعالیت های قبلی مجاهدین، پیش از تخلیه ی اشرف بگذاید می توان بخوبی نتیجه گرفت که رجوی ها هیچگاه تمایلی به خروج از اشرف و از دست دادن این دژِ شستشوی مغزی ( قلعه ی حسن صباح) نداشته اند.گزارش ها و صحبت های افرادی که موفق به فرار از کمپ لیبرتی شده اند نیز بخوبی این مطلب را تایید می کند که به برخی لایه های تشکیلاتی ( افرادی که در سطوح بالاتر هستند) گفته شده که دولت عراق سرنگون می شود و ما به اشرف بازخواهیم گشت.

از سوی دیگر مطمئنا افرادی که سالها را در یک محیط بسته و زندان گونه سپری کرده اند، در صورت رسیدن به یک جامعه ی باز و آزاد نافرمانی خواهند کرد و به مرور از رجوی ها دور خواهند شد. رجوی این امرِ اجتناب ناپذیر را می داند و طبیعی است که به مقابله با آن برخیزد.

حال با دانستن مواردی که در بالا ذکر شد باید ببینیم که رجوی ها چگونه در پروسه ی انتقال سنگ اندازی می کنند.

1- اعضای مجاهدین بصورت جمعی و فردی در مورد مصاحبه با UN، توجیه شده اند. برای این کار ساعت ها جلسه برقرار شده و به افراد گفته شده چه حرفهایی را بزنند و با ماموران سازمان ملل چه برخورد هایی را داشته باشند. از جمله ی این توجیهات این است که افراد موظفند ضمن مصاحبه:

a. از سازمان مجاهدین و رجوی ها تعریف و تمجید کنند و آنان را تایید نمایند.

b.خواهان بازگردانده شدن به کمپ اشرف شوند.

c. اعلام کنند که در هر شرایطی دست از همکاری با مجاهدین نخواهند کشید.

d. سئوالات خاصی را پاسخ ندهند.

در کنار این مسائل افراد توجیه شده اند که از گرفتن نامه و برشور های سازمان ملل و یا حتا خانوادگی خود که توسط صلیب سرخ به کمپ لیبرتی آورده می شود خودداری نمایند!

2- برخی از افراد مجاهدین پیش از انتقال به عراق و پادگان بدنام اشرف، در کشور های اروپایی و آمریکایی ساکن بوده اند. این افراد در بدو ورود به عراق مدارک شناسایی و پاسپورت خود را تحویل رجوی ها داده اند. گفته می شود این مدارک پس از انتقال مجدد به اور سور واز فرانسه، مقر اصلی این گروه در اروپا، مورد سوء استفاده قرار گرفته اند. یعنی مدارک دستکاری شده و عکس روی پاسپورت ها تغییر یافته تا برای ترددات سرکردگان مجاهدین مورد استفاده قرار گیرد.

به همین لحاظ بسیاری از این پناهندگان و مقیم های پیشین در کشورهای خارجی، اینک دسترسی به مدارک هویتی خود ندارند. بسیاری از آنان از سوی مجاهدین وادار شده اند تا در مصاحبه خود را با اسم و رسم جعلی معرفی کنند تا سوء استفاده ی سران مجاهدین از پاسپورت های آنان مخفی بماند. همین مسئله خود باعث می شود این گروه نتوانند از شرایط و افامت قبلی خود استفاده کنند.

3- یکی دیگر از مسائلی که اعضای مجاهدین بر مبنای آن توجیه شده اند، در خواست پناهندگی جمعی و نه فردی است. به اعضای مجاهدین گفته شده است که حین مصاحبه اعلام کنند که قصد دارند بصورت جمعی و نه بصورت فردی تقاضای پناهندگی نمایند. بر این اساس آنها موظفند بگویند که با پروسه ی انتقال به کشور سوم موافقند اما این موافقت مشروط به انتقال همه ی اعضا بصورت یکجا است! امری که مطمئنا هیچ کشوری با آن موافقت نخواهد کرد.

4- تبلیغات مستمر و شبانه روزی مجاهدین علیه جداشدگان از این گروه، در واقع هدف دیگری را نیز دنبال می کند. آنها از این طریق کشور های پناهنده پذیر را می ترسانند که در پذیرش اعضای مجاهدین با شک و تردید رفتار کنند.

5- اعمال نفوذ مالی بر برخی کارکنان کمیساریا برای سنگ اندازی موضوع دیگری است که باید به آن پرداخت. مدتی پیش مجاهدین یکی از کارمندان اخراجی کمیساریا بنام طاهر بومدرا (نام این فرد و گفته هایش را می توانید در سایت های مجاهدین ببینید) را خریده و به صحنه آوردند تا تکرار کننده ی مزخرفات و دروغ های مد نظر رجوی باشد. بنظر نمی رسد طاهر بومدرا تنها بازیگر این حلقه باشد و این احتمال قویا مطرح است که برخی دیگر از اخلال ها در پروسه انتقال به این دلیل باشد.

6- مجاهدین منابع مالی کافی برای حمایت از طرح انتقال را دارا هستند اما به هیچ عنوان از آن استفاده نمی کنند.
نگاهی به هزینه های برگزاری مراسم مجاهدین در اروپا بخوبی نشان می دهد که مجاهدین می توانند هزینه های اجاره سالن، اجاره ی سخنران، انتقال پناهندگان و اجاره ی سیاهی لشگر به انضمام هزینه های هتل و ایاب و ذهاب مفتخور ها و دانشجویان اروپای شرقی ( حتا اگر هزینه های عمل های جراحی زیبایی مریم رجوی را در نظر نگیریم) را بابت کمک به انتقال و یا اسکان قانونی اعضای گروه که در عراق درمانده اند هزینه نمایند.

7- برای کمک به پروسه ی انتقال مجاهدین از عراق به کشور سوم، مجاهدین منابع انسانی کافی را نیز در اختیار دارند. مثلا بارها در سایت های وابسته به رجوی ها دیده ایم که حمایت های نمایندگان پارلمان، احزاب، برخی سازمان های غیر دولتی و حتا شهردار های اروپایی را تبلیغ می کنند. براستی مجاهدین نمی توانند با کمک این آدم ها دولتها را قانع کنند تعدادی از گرفتارشدگان را بپذیرد؟

نتیجه گیری:

- رجوی ها مخالف انتقال اعضایشان به کشور های ثالث هستند.

- آنها از امکانات گسترده ی موجود برای انتقال استفاده نمی کنند.

- اعضای مجاهدین ( بدنه) نسبت به قوانین و حقوق فردی خویش بی اطلاع نگاه داشته شده اند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعضای رده پایین مجاهدین خلق (فرقه رجوی) باز هم قربانی می شوند

 

 

مجاهدین مونیتور، نهم فوریه 2013
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2013/02/blog-post_9.html

 

واقعا متاسفم برای اعضای مفلوک مجاهدین که قربانی جنون قدرت طلبی رجوی می شوند. به چهره های قربانیان نگاه کنید و گذر سالهای بیهوده ی عمرشان را ببینید.

سئوال من این است که چه کسی از حمله به کمپ لیبرتی سود می برد؟ چه کسی از شهید سازی این آدم های بی فایده سود می برد؟ چرا مجاهدین با اینهمه امکانات مالی و حمایت لابی های خارجی که هر روزه در بوق و کرنا می کنند بجای کمک به خروج اینها از عراق آشوب زده، هر روز فراخوان بازگشت به اشرف می دهند؟

قربانیان این حوادث مثل همیشه و به سنت مجاهدین رجوی، اعضای رده پایین، مسن و گرفتار در تشکیلات بوده اند.

1- امیدوارم فرهنگ شهید سازی، شهید بازی و بنیاد شهید! برای همیشه رخت بر بندد تا مورد سوء استفاده ی هیچ شیاد و قدرت طلبی قرار نگیرد.

2- امیدوارم سران مجاهدین از امکاناتشان برای خروج اعضای گرفتار از عراق استفاده کنند و بر ماندن در عراق و بازگشت به اشرف لجاجت نکنند.

3- امیدوارم دولت عراق در رسیدگی به وضعیت درمانی مجروحان، همه ی امکانات خویش را بکار گیرد.

 

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واکنش پارلمان اروپا به انفعال کشورهای اتحادیه در خصوص ساکنان ترانزیت

 

 

مجاهدین دبلیو اس، بیست و یکم ژانویه 2013
http://www.mojahedin.ws/?p=9069

 

پارلمان اروپا با انتشار قطعنامه ای از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواسته تا نسبت به حل مسئله جابجایی و انتقال نهایی ساکنین ترانزیت به کشور یا کشورهای ثالث با نهادهای ذی ربط همکاری کنند. همبستگی از سایت های سازمان مجاهدین در خبری در این رابطه آورده است:

“پارلمان اروپا از دولتهای عضو اتحادیه اروپا می خواهد که بند ۳ و بند ۴ ماده ۱۰۵ توافق همکاری و مشارکت بین اتحادیه اروپا و عراق را محترم بشمارند و تمام تلاش خود را جهت تسهیل انتقال ساکنان کمپ لیبرتی بر طبق اراده آزادانه خود آنها و تعیین تکلیف نهایی موضوعشان در عراق به عمل آورند.”

همین منبع به نقل از لوسنداکریتون، وزیر مشاور خارجه اتحادیه اروپا به نمایندگی از کاترین اشتون نوشته است:

“کمپ اشرف هم چنان یک موضوع مهم و حساس باقی خواهد ماند. بعضی پیشرفتها وجود داشته ولی هم چنان چندین چالش دیگر باقی مانده پروسه بحرانی که وجود داشته توسط سازمان ملل تسهیل شده واز حمایت ما برخوردار بوده است.”

در این قطعنامه ضمن تاکید بر لزوم و تصریح همکاری اعضای پارلمان اروپا جهت اعمال سازوکارهای مقتضی جهت تسریع در جابجایی نهایی ساکنین ترانزیت به نقل از وزیر مشاور خارجه اتحادیه اروپا آمده است:

”به نظر من این نیاز به یک برخورد مثبت سازنده از طرف اعضای پارلمان اروپا دارد آنها باید با این چالشها روبه رو شوند و راه حلهای سازنده ارائه کنند. ما همچنین نیاز به همکاری شرکای بین المللی مان داریم در حال حاضر روی آن مشغول به کار هستیم. این یک پروسه اجرایی است و من متوجه هستم که کندتر از آن چیزی که ما انتظار داریم به پیش می رود. اما این انعکاس پیچیدگی چالشی است که با آن مواجه هستیم و ما دائماً بر روی آن متمرکز هستیم و همان طور که گفتم تحت بحث و بررسی با اعضای اتحادیه اروپا و شرکای بین المللی ما قرار دارد.“

لازم به ذکر است به اذعان کمیساریا و بیانیه های شورای ملی مقاومت علیرغم انجام و اتمام پروسه شناسایی و مصاحبه با اعضای ترانزیت اما تاکنون فقط کمتر از ده تن از اعضای سازمان به کشورهای ثالث منتقل شده اند. به تاکید همین منابع این تعداد هم کسانی بوده که اساسا برای رفتن به کشورهای مورد نظر هیچ مانع و محدودیت قانونی نداشته اند. تاکید مشاور اشتون بر پیچیدگی و چالشی بودن موضوع بر ادامه شرایط بلاتکلیفی ساکنین ترانزیت و از سویی دیگر بر اراده تلویحی دست های پشت پرده بر لاینحل ماندن چنین وضعیتی است. هر چند تاکید و تصریح می شود سازمان ملل در این رابطه تمامی توان و قابلیت های اجرایی و سیاسی خود را بکار گرفته است؛ اما نشانه های دیگری از جمله روند کند پروسه و نیز انفعال کشورهای عضو اتحادیه بر ادامه وضعیت موجود دلالت و اصرار دارند.

اگر چه برخی عوامل از جمله ریسک پذیری کشورهای میزبان و هزینه های ناشی از پذیرفتن سازمان می تواند دلایل این بلاتکلیفی باشد، اما از این نکته هم نباید غافل شد که در پس این دلایل ظاهرا منطقی اراده دیگری بر ادامه این شرایط تاکید دارد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع اطلاعاتی پنتاگون در حال بوق زدن برای مریم رجوی

 

 

مجاهدین مونیتور، هفتم ژانویه 2013
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2013/01/blog-post.html

 

تصاویر کاملا گویا هستند. خاخام دانیل زوکر، منبع اطلاعاتی پنتاگونیست ها! که می گوید جدا شدگان از مجاهدین مزدور و وابسته به جمهوری اسلامی هستند.

همانطور که مشاهده می شود، منبع اطلاعاتی در حضور مریم رجوی در حال نواختن بوق برای وی است.

مجاهدین مانیتور ناکید می کند مجاهدین رجوی یک گروه منفور و مطرود و بدون ریشه هستند که در تلاش برای رسیدن به قدرت و با علم بر ناتوانی و بی ریشه بودنشان، بر طبل جنگ می کوبند تا بلکه بتوانند در خرابه های تهران رژه بروند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا به رجوی اعتماد نمی کنم (مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

مجاهدین مونیتور، سی و یکم دسامبر 2012
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2012/12/blog-post_30.html

 

علیرغم خروج از لیست گروه های تروریستی آمریکا، کماکان اصلی ترین مشکل گروه (فرقه) رجوی بحران مشروعیت و اقبال عمومی است و با وجود همه پایکوبی های رجویون ( که صرفا جنبه داخلی و حفظ تشکیلات فرسوده در کمپ موقت لیبرتی داشت) هیچ چیز در مورد این گروه تغییری نکرده است.

بر پایه این مطلب و برای تایید آن باید گفت رجوی نه تنها قابل اعتماد نیست بلکه قابل اعتماد هم نخواهد شد. من به رجوی اعتماد نمی کنم چرا که:

1- دشمن ترین دشمن مردم و سرزمینم ایران، صدام ملعون به او اعتماد کرده بود.

2- در درون تشکیلات نیم بند و سه هزار و خورده ای خودش، بساط سلطنت و ولایت مطلقه براه انداخته تا جایی که اختیار زناشویی افراد هم به دست اوست.

3- منتقدین تشکیلات از میان اعضای خودش هیچ نوع مصونیتی ندارند و گزارش شکنجه و زندانی کردن این آدمها را بارها دیده ایم.

4- با هیچکس متحد نمی شود مگر آنکه رهبر و ولی فقیه خودش باشد.

5- اعضای گروه، آلت دست و ابزار قدرت او هستند نه انسان. تا جایی که از خودسوزی کردن آنها هم ابایی ندارد.

6- تا مغز استخوانش به خشونت اعتقاد دارد.

7- تمام منتقدینش را مورد اتهام های بی پایه و تند قرار می دهد که نتیجه تفکر بیمار و خشن اوست.

8- بدنبال اخذ مشروعیت میان ایرانیان نیست بلکه مشروعیت را میان مزد دهندگان بیگانه جستجو می کند.

9- بنیانی را بنا کرده که در آن هدف وسیله را توجیه می کند.

10- نقد پذیر نیست و قابلیت اصلاح یا اقرار به خطا در او دیده نشده است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عباس بادفر، عضو اسبق مجاهدین، زندانی جمهوری اسلامی و مخالف رجوی + سند

 

 

مجاهدین مونیتور، یازدهم دسامبر 2012
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2012/12/blog-post.html

 

هرانا خبری در باره یک زندانی، آقای عباس دادفر منتشر نموده است که بر مبنای آن آقای دادفر عضو پیشین گروه مجاهدین خلق به 10 سال زندان و تبعید محکوم شده است. مجاهدین مانیتور ضمن اعتراض شدید به این حکم، محامع بین المللی را به بررسی وضعیت آقای دادفر فراخوانده و خواستار آزادی وی از زندانهای جمهوری اسلامی است.

در این میان اما اطلاعاتی به دست ما رسیده که اثبات می کند آقای دادفر قربانی حکومت جمهوری اسلامی و بازی کثیف مجاهدین است.

اطلاعات بدست آمده حاکی از آن است که آقای دادفر پس از گریز از زندان مجاهدین در پادگان بدنام اشرف مدتی را در کمپ تیپف که درمجاورت این پادگان توسط ارتش آمریکا برپا شده بود بسر برده و پس از فرار از این کمپ خود را به شمال عراق و سپس ترکیه می رساند و از آنجا به ایران باز می گردد. اما توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دستگیر می شود چرا که اینان اعتقاد دارند ( با عرض پوزش از تمام آزادگانی که به دیکتاتوری مسعود رجوی نه گفته اند، ناچاریم عین ادبیات موهن ماموران امنیتی جمهوری اسلامی را نقل کنیم) " منافق خوب، منافق مرده است"

در این میان مجاهدین خلق در قبال پرونده ی آقای بادفر رویکرد دوگانه ای اتخاذ نموده اند. آنها از طریق وابستگان خود در زندان بخوبی مطلع هستند که عباس بادفر مخالف و منتقد رجوی است. به همین دلیل در تاریخ 23 دی 1389 سایت همبستگی ملی وابسته به رجوی ها خبری را منتشر نمود که بر مبنای آن آقای دادفر خبرچین وزارت اطلاعات در زندان قلمداد شده است!

 

لینک به خبر در سایت مجاهدین ( همبستگی ملی)

 

لینک همین مطلب در سایت بالاترین که توسط یکی از شناخته شده ترین کاربران وابسته به رجوی آپ شده است:

فراخوان و هوشیاری در رابطه با عباس بادفر مأمور اطلاعات در زندان گوهردشت

https://balatarin.com/permlink/2011/1/14/2325271


پس از انتشار خبر هرانا، مجاهدین که گویا فراموش کرده بودند پیش از این عباس را عضو اطلاعات و مامور سپاه قلمداد کرده اند، بصورت عجولانه سعی کردند از این موضوع استفاده تبلیغاتی ببرند. آنها با استفاده از یک تاکتیک نخ نما سعی بر آن دارند که همه مخالفین و منتقدینشان را وابسته به جمهوری اسلامی اعلام کنند تا در مقابل انتقادات پاسخگو نباشند. این تاکتیک سوخته برگ اصلی بازی مسعود رجوی ( و بانوان مربوطه) در قبال همه ی طیف های منتقد است و مثل ایدئولوژی، عقاید و سایر چیز های گروه رجوی، کهنه و فرسوده شده است.

مجاهدین فراموشکار پس از انتشار خبر هرانا دست به انتشار سلسله مطالبی در فضای مجازی زده اند و بر مبنای آن نتیجه گیری کرده اند که همه ی اعضای اسبق مجاهدین که امروزه منتقد سیاست های رجوی هستند،ماموران حکومتی هستند. رجوی ها گویا حافظه تاریخی ندارند که بیاد بیاورند همین زندانی، عباس بادفر را هم درست مانند همه جداشدگان دیگر از فرقه ی مسعود رجوی، عامل رژیم خوانده بودند.

واقعیت این است که اعضای اسبق مجاهدین بخصوص کسانی که در این سازمان حائز سابقه و مسئولیت بوده اند، همواره با تهدیدات و فشارهای دو دیکتاتوری جمهوری اسلامی و گروه تروریستی مجاهدین خلق روبرو بوده و هستند. آنها آزادگانی هستند که تبعید را بجان خریده و برگزیده اند و نقض حقوق بشر را در ایران و در تشکیلات فرقه ای و قرون وسطایی مجاهدین فریاد می کنند. مطمئنا تلاش های پر ثمر همین افراد رنج دیده و سختی کشیده، که خود قربانی دو نظام ایدئولوژیک و دیکتاتوری جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق هستند و در برابر اتهام های واهی هر دو نظام سینه سپر کرده اند، چراغ راه آیندگان خواهد بود.

اگر مجاهدین در فهم این مسئله مشکل دارند که هم می توان مخالف جمهوری اسلامی بود و هم مخالف رجوی ها، این مشکل خودشان است. اما همین نکته بخوبی نشان می دهد که نحوه تعامل این گروه با دگ اندیشان و منتقدین در درون حصار های پادگان اشرف چگونه بوده است.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روزگار سپری شده ی یک مجاهد خلق - 1

 

 

مجاهدین مانیتور، دهم دسامبر 2012
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2012/12/1.html

 

نخست بگذارید از آقای محمود دولت آبادی نویسنده ی گرانقدر کتاب کلیدر و کتابهای بیشمار دیگر یادی کنیم که عنوان این مطلب وامدار نام کتاب ایشان (روزگار سپری شده مردم سالخورده) است.

این مطلب تلاش دارد تا نگاهی باشد به شناخت واقعیت های موجود در پس صورت انقلابی و بازشناخت هویت واقعی و خودِ اصلیِ اعضای سازمان مجاهدین، نقاب برافکنده و واضح.

همانطور که می دانید به دلیل بسته بودن و عملکرد فرقه ای سازمان مجاهدین خلق، شناخت این گروه تنها از دو راه مطالعه ی ادبیات خود این سازمان و یا بازخوانی و مصاحبه با اعضای جدا شده ی آن میسر است.

در این میان هرازگاهی در فضای مجازی اینترنت اسناد و مدارکی منتشر می شود که توسط اعضای جدا شده از این سازمان و یا افراد مخالف و ناراضی سازمان رجوی به بیرون درز می کند و سند طراز اول است.

در اینجا بحث مربوط به گزارشی است که مدتی پیش تحت عنوان "عملیات جاری مهدی ابریشمچی" (گزارش از خود) در فضای وب منتشر شد. مجاهدین مانیتور پس از گفتگو با تعدادی از اعضای اسبق مجاهدین خلق به این نتیجه رسیده است که سند فوق دارای اصالت و صحیح می باشد.

بدین لحاظ دست به بررسی و نقد این مطلب زده ایم که امیدواریم مورد توجه کنشگران و افرادی که به مطالعه در خصوص این گروه می پردازند قرار گیرد. این مطلب سراسر نگرانی ها، هراس و شکست خط فکری یک گروه بازنده را به نمایش می گذارد که قادر نبوده و نیست تا پاسخگوی نیاز های اعضا، هموندان و جامعه ی هدف خود باشد.
پاراگراف ابتدایی این گزارش از خود بدین گونه آغاز می شود:

"سونامی، اولین ضربه مهلکش را در زمینه استراتژی به من زد و من را جا کن کرد ، بعد از جریاناتی که به شروع جنگ منجر شد و بعد بمباران و خلع سلاح و حکم شورای حکومتی قدم به قدم منو مثل یک درخت ریشه کن کرد و بطور خودبخودی بر اثر این ضربه به استراتژی سرنگونی از طریق ارتش آزادیبخش شک کردم و آنرا منتفی می‌دیدم"

توضیح: ظاهرا سونامی، نامی است که مجاهدین در سطوح اعضای ارشد برای مسائل مربوط به سقوط صدام ( پدرخوانده ی رجوی) برگزیده اند.

در اینجا نگارنده ی گزارش به وضوح نگرانی و هراس خود در خصوص حمله ی نظامی ایالات متحده به حکومت صدام را ابراز می کند. وی ابراز می کند که "به استراتژی ارتش آزادیبخش شک کردم" که می تواند اینگونه بازگو شود که به این نتیجه رسیده که سازماندهی مجاهدین تحت پوشش ارتش آزادیبخش جهت اجرای عملیات نظامی تروریستی، در صورت سقوط صدام توسط آمریکا کاملا شکست خورده و نابود است. البته حوادث سالهای اخیر و دست آخر وادار شدن رجوی ها به انتقال به کمپ موقت لیبرتی نشان داد که گویا این عضو گروه، بهتر و بیشتر از رهبرانش می فهمیده و پیش از آنها به این نتیجه رسیده بوده که در نبود صدام بدنه ی نظامی و تروریستی هم برای مجاهدین موجود نخواهد بود.

"تمامی فعالیتهای را که چه بصورت جلسات و یا فعالیتهای مختلف چه گرفتن حمایتهای میلیونی و یا شخصیتهای عراقی در عراق میشد میگفتم که اینها موثر نیست و تضادی حل نمیکند "

پر واضح است که رجوی اعضای خود را با دروغ پراکنی و تغذیه از طریق جعلیات سرپا نگاه می دارد و قبلا افشا شده که حمایت ها از سازمان مجاهدین خلق یا جعلی هستند و یا با صرف پولهای کلان به دست می آیند. اما نکته جالب اینجاست که مجاهد رجوی خود اذعان می کند حمایت های شخصیت های عراقی ( منظور وابستگان صدام است) مشکلی را از این گروه حل نمی کند. تحولات امروزه ( انتقال به کمپ لیبرتی و تخلیه پادگان بدنام اشرف ) نشان داد که این دغدغه های عضو مجاهدین کاملا صحت داشته اند.

"- وقتی میدیدم که بوش در پیامهایش دنبال تفاله های درون رژیم مثل گنجی و شیرین عبادی و نفرات تحکیم وحدت است میگفتم که آمریکا انتخاب خودش را کرده است و از ما تنها میخواهد استفاده کند ولی هرگز بما امتیازی نخواهد داد ."

ایالات متحده آمریکا در ماه های قبل به حضور گروه مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی خاتمه داد. این موضوع اگرچه با شور و شعف اعضای این گروه و ابراز انزجار طیف های مختلف اپوزیسیون همراه شد، ولی یک موضوع را مشخص کرد و آنهم اینکه تروریست قلمداد شدن و یا نشدن مجاهدین از سوی آمریکا، مشروعیت و محبوبیتی برای این سازمان به ارمغان نیاورد و گروه های اصلی اپوزیسیون، فعالین سیاسی و حقوق بشر و سایر شخصیت ها تعیین کننده ی آینده ایران هستند. در این میان جا دارد یاد آور شویم که اصولا قیاس مابین مجاهدین رجوی و سرکار خانم شیرین عبادی و آقای گنجی مضحک است. اما این مطلب بخوبی نشان دهنده ی نحوه تبلیغات درون این سازمان بر علیه اپوزیسیون و شخصیت های آزادیخواه است.

نکته بسیار مهم دیگری که از این مطلب قابل درک است این است که مجاهدین رجوی به عنوان یک گروه تمامیت خواه و با برخورداری از رهبری از جنس ولایت فقیه توان اتحاد با سایر بخش های اپوزیسیون را ندارند و در درون گروه به بدگویی از آنها مشغولند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

صداقت و فنا! (مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

مجاهدین مونیتور، چهاردهم نوامبر 2012
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2012/11/blog-post_13.html

 

یکی از وسایل و اسباب مسعود رجوی برای تحت سلطه نگاه داشتن پیروانش استفاده از ابزار های روانشناسی بوده و هست. مثلا اگر پای صحبت های یکی از این برادران و خواهران رجوی الهی بنشینید درمی یابید که سطح فکری این بنده ی خدا کاملا با شعار آمیخته. شعار هایی که انقدر برایش تکرار شده که گویی همچون کتابی مقدس از بر است.

از یکی از مجاهدین پرسیدم جاذبه ی این سازمان برایت چیست. او پاسخ داد صداقت و فدا. خواستم که توضیح بیتری بدهد و گفت اعضای سازمان به صداقت و فدا پایبندند. دوباره از او خواستم تا این تریمنالوژی های خاص را برایم معنی کند. از نقل کلمه به کلمه ی حرفهایش خودداری می کنم چرا که برای مخاطبینی که با این فرهنگ کلامی که مختص یک گروه بسته است آشنایی ندارند کاملا بیگانه است.

خلاصه ی مطلب اینکه دوست مجاهد ما اعتقاد داشت همه ی اعضای مجاهد با سازمانشان صادق هستند و هر آنچه در درونشان می گذرد را به اطلاع سازمان می رسانند. تا اینجای مطلب برای من، استفاده ی عمیق سازمان از یک روش شناخته شده ی کنترل ذهن است. یعنی وقتی به آدمها القا کنید باید هرچه در ذهن دارند بگویند و بر این کار اصرار بورزید و آنها را تحت فشار قرار دهید ( تا جایی که خود فرد آن را بعنوان یک ارزش تلقی کند) برای کنترل آن فرد تقریبا از هر وسیله ی دیگری بی نیاز می شوید.

در این جا است که بخش دوم شعار درون گروهی مجاهدین معنا می یابد. یعنی سطح صداقت این بندگان خدا انقدر بالا است! که حاضرند صادقانه فدا هم بشوند. مثلا خودسوزی کنند. مثلا از نوع آن عملیات کذایی حماقت جاویدان را مرتکب شوند و یا پا برهنه و تنها به فرمان خدایگانشان به زیر ماشین های در حال حرکت عراقی ها بخوابند.

از برادر مجاهد خواستم که بین واژه های فدا و فنا تفاوت قائل شود. افزودم تفاوت بسیار است میان ستار بهشتی آزادیخواهی که جان بر سر آزادی اندیشه و گفتار می گذارد تا آنکسی که برای مسعود رجوی خود را به فنا می دهد. پاسخ تکراری بود: مزدور، اطلاعاتی، پاسدار...

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دغدغه های یک آدم آزرده

ایرج مصداقی مطلبی نوشته است بنام "آیا مجاهدین و دشمنانشان فرهنگی مشابه دارند؟ "

 

 


(ایرج مصداقی)

 

مجاهدین مونیتور، چهارم نوامبر 2012
http://mojahedinmonitor.blogspot.de/2012/11/blog-post_3.html

 

پیش از این مجاهدین مانیتور مطلبی در نقد فعالیت های مصداقی منتشر کرده بود و با ذکر مثال از میان اعضای اسبق و رده بالای مجاهدین به مصداقی توصیه کرده بودیم مسعود رجوی را بهتر بشناسد.
البته مصداقی بدون هیچ توضیح و نظری بخش کوتاهی از مطلب را در مقاله ی خود منتشر کرده ولی اثری از تاثیر در او نیافتیم که گویا نرود میخ آهنین در سنگ. لذا پرداختن دوباره به این موضوع را ضروری نمی یابیم.
مطلب مصداقی را می توان به دو بخش کلی و اصلی تقسیم کرد. بخش اول حمله ی وی به منتقدین مجاهدین است که با شدید ترین توهین و تهمت ها صورت می گیرد و تفاوتی با ادبیات و فرهنگ رایج در میان گروه رجوی ندارد.

سو تیتر اول رنجنامه ی مصداقی! اینگونه آغاز می شود:

واکنش عناصر وابسته به رژیم نسبت به شرکت من در میزگرد بی بی سی

آقای مصداقی تبریک می گوییم. از دید مسعود رجوی و همه ی عمله و عکره ی دستگاه ولایت فقیه وی هم، منتقدین و مخالفین همگی عوامل رژیم هستند. این جاست که می توان گفت شما و مجاهدین رجوی فرهنگ مشابهی دارید. کیست که نداند رجوی برای خاموش کردن منتقدین از این حربه استفاده می کند.

ایرج مصداقی بدون ارائه ی هیچ سند و مدرکی و بدون رعایت هیچ پرنسیپ انسانی که تهمت زدن را در هر فرهنگ و مرامی کاری ناشایست می داند آورده است:
"محمد کرمی یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین و فرماندهان ارتش آزادیبخش که پس از جدایی از این سازمان برای جبران مافات به خدمت دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در آمد و به پاریس صادر شد نیز خط مشخص شده از سوی رژیم را دنبال کرده و نوشت:"
و نیز،

"سپس حامد صرافپور یکی دیگر از اعضای سابق مجاهدین که پس از بازگشت به ایران و کسب آموزش‌های لازم توسط رژیم به فرانسه اعزام شد، در مورد حضور من در برنامه‌ی بی بی سی نوشت:"
همچنین:
"مسعود تقی بوریان یکی از جداشدگان مجاهدین که به خدمت رژیم در آمده در سایت «نیم‌نگاه» ضمن تأیید دیدگاه‌های هوشنگ امیر احمدی و علی کشتگر در مورد من نوشت:"

مرحبا به ایرج مصداقی که درس اساتیدش در گروه رجوی را خوب فرا گرفته و خوب هم پس می دهد.
آقای مصداقی شما بدون هیچ سند و مدرکی سه نفر از اعضای اسبق سازمان مجاهدین رجوی را متهم کرده اید که عوامل رژیم هستند. پس کو سند و مدرکتان؟ اگر صرف جدا شدن از مجاهدین را مترادف با خدمت به رژیم می دانی که خود تو هم در خدمت رژیم هستی چرا که قبلا هوادار رجوی ها بودی ولی جرات نکردی هیچگاه، حداقل مثل کسانی باشی که امروزه آنها را هدف تهمت خویش قرار داده ای.
صمیمانه مایلیم مدارک و اسناد شما را در وصف کسانی که مورد اتهام قرار داده ای ببینیم و در غیر اینصورت ازاشخاص حقیقی که نامشان ذکر شده است دعوت می کنیم پروسه ی قضایی این ایراد اتهام را مد نظر قرار دهند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. باید افزود اگر گریز ناگزیراز تشکیلات جهنمی رجوی به ایران و سپس گریز از حکومت دیکتاتوری ولایت فقیه به خارجه جرم تلقی شود، این مطلب در مورد خود مصداقی هم کم و بیش صدق می کند!

بخش دوم مطلب مصداقی به انتقاداتی سطحی از مجاهدین پرداخته و گله دارد که چرا علی رغم تلاش مصداقی برای ماستمالی نقض حقوق بشر، فرهنگ خشونت طلبی و روایت وارونه ی تاریخ به نفع ارتجاع مغلوب رجوی از تایید و فرستادن دسته گل خودداری نموده اند.
اگر مصداقی در این بخش از صحبت هایش صداقت دارد، که باید گفت هنوز راه درازی مانده تا باند مافیایی و فرقه گونه ی رجوی را بخوبی بشناسد و لذا از او دعوت می کنیم مطالب مندرج در نقد این گروه را به دقت بیشتری بخواند.
اگر هم گلایه های او و مقاله ی منتسب به مجاهدین که او را براشفته! (الف- پاییزی)جنگ زرگری و حساب شده است تا آقای مجاهد لباس شخصی برای مصرف آینده حفظ شود، باید خطاب به مخاطبین گفت مصداقی از دایره ی بی طرفی خارج است و در صورت لزوم به استفاده از ایشان در مدیای خبری فارسی زبان می توان از وی به عنوان بازتاب فرهنگ بی فرهنگی رجوی سود برد.

این نوشتار برای ایرج مصداقی و سایت گویا فرستاده شد. انتشار آن در این سایت می تواند دلیل پای بندی مسئولین این رسانه به مقوله آزادی اندیشه وبیان وپاسخی به اتهام های مصداقی باشد ......

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد