_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
چه دست هایی مانع انتقال مجاهدین خلق به کشورهای ثالث هستند؟ وقتی رودی جولیانی بوضوح مسئولیت عواقب ادامه حضور مجاهدین در عراق را به گردن دولت آمریکا می اندازد
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، بیست و یکم فوریه 2013
سایت های
سازمان پس از برگزاری کنوانسیون سراسری برای یک ایران
دمکراتیک که در واشنگتن برگزار شده، و در آن رودی
جولیانی شهردار سابق نیویورک سخنرانی کرده، اقدام به
انعکاس صحبت های او نموده، اما معلوم نیست بر اساس چه
ضرورت و هدفی در برگردان فارسی این اظهارات بخشی از
آنها را سانسور و حذف کرده اند. در بخش سانسور شده که
از روی منابع آزاد ترجمه شده جولیانی گفته است:
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مشکل رجوی (مجاهدین خلق) با کوبلر این است که نماینده ملل متحد خریدنی نیست! کوبلر می خواهد حق تعیین سرنوشت اعضای سازمان بدون فشار و کنترل و تهدید تشکیلاتی به افراد تفهیم و واگذار شود
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، شانزدهم فوریه 2013
از بدو پروسه
جابجایی و انتقال ساکنین اشرف به ترانزیت، رسانه ها و
قلم به دستان سازمان یک ریز و بی وقفه علیه مارتین
کوبلر جوسازی و شایع سازی می کنند؛ حتی پیش از اینکه
اقدام عملی صورت بگیرد و یا اینگونه استنباط شود که
قرار است کوبلر از طرف خاصی جانبداری کند. یکسال و
اندی از شروع جابجایی می گذرد و در طی این مدت ترجیع
بند تمامی نوشته ها و بیانیه ها و سخنرانی های مریم و
مسعود رجوی جوسازی و طرح اتهامات ریز و درشت علیه
کوبلر است. یادمان نمی رود تنها پس از سه ماه از شروع
جابجایی مجاهدین از بان کی مون درخواست برکناری کوبلر
و انتخاب فرد دیگری را مطرح کردند. براستی دلیل این
همه کینه و عدوات مجاهدین علیه کوبلر چیست؟ آیا بواقع
و آنگونه که مجاهدین ادعا می کنند نماینده ملل متحد می
تواند اینگونه که مجاهدین ادعا می کنند از پرنسیب های
شناخته شده بین المللی و حیثیت و اعتبار اش به عنوان
نماینده ملل متحد برای خوش آمد عراق و ایران هزینه
کند! با فرض صحت ادعای مجاهدین باید این سوال را مطرح
کرد که کوبلر از همسویی با ایران و عراق در تقابل با
مجاهدین چه نفعی می برد؟ آیا انتفاع کوبلر از این
همسویی در مقایسه با اعتبار و جایگاهی که از دست می
دهد و آن را به چالش مجاهدین گذاشته بیشتر است؟ آیا
خرج کردن هزینه این همسویی از کیسه سازمان ملل آنچنان
که مجاهدین ادعا می کنند، می تواند از چشم دبیر کل ملل
متحد پنهان مانده باشد؟ آیا این که علیرغم آن همه نامه
نگاری و اعتراض و جوسازی و اتهام از سوی مجاهدین و
حامیان غربی اش کوبلر کماکان در سمت خود باقی است، نمی
تواند پاسخی باشد بر بی پایه بودن این همه شبهه افکنی
و اتهام؟ آیا بواقع باید بپذیریم اوضاع ملل متحد به
عنوان تنها مرجع جامعه بین الملل آنقدر قاراش میش و بی
حساب و کتاب است که در مسئولیت چنین مهمی که به جان
بیش از سه هزار نفر بستگی دارد، نماینده اش به ادعای
رجوی هر کاری می خواهد انجام می دهد، از جمله مثلا
خاستگاه ها و اهداف ایران را تامین می کند، یا با
مالکی و دولت او همسو می شود، یا بدتر از اینها آنچنان
که رجوی مدعی است گزارش کمیساریای عالی پناهندگان را
دست کاری و تحریف می کند؟! پذیرش چنین فرضی در عرف ملل
متحد و در صورت اثبات و وجود مدعای محکمه پسند البته
که می تواند برای ملل متحد و دبیر کل آن و همچنین
کوبلر یک رسوایی تلقی شود؛ اما مسئله اینجا است که چرا
پس از یکسال و اندی طرح این اتهامات و دعاوی هنوز هیچ
مرجع و نهاد و فردی جز رجوی و حامیان اش کلامی در این
باره حرف نزده است. بالاخره مرجعی برای رسیدگی تخلفات
ادعایی رجوی وجود دارد، چرا رجوی از ارائه مستندات اش
به مراجع قانونی و ذیصلاح و صاحب نفوذ و قدرت و
مسئولیت ارائه نمی کند. به گمانم اگر به صورت مسئله
کوبلر و مجاهدین از این منظر نگاه کنیم، نتیجه روشن
خواهد بود. حداقل به این پاسخ خواهیم رسید که دلیل
عناد رجوی از کوبلر بواقع چیزی ورای ادعاهای مرسوم
علیه کوبلر است. در واقع دلایل این کینه توزی را باید
در جایی دیگر جستجو کرد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاملی در بمباران ترانزیت و ادعاهای رجوی
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، پانزدهم فوریه 2013
در شرایطی که
حتی مخالفان و جداشدگان از سازمان مجاهدین و دولت و
مقامات عراقی بر محکومیت حملات موشکی به ترانزیت تاکید
و اجماع دارند، و در شرایطی که دولت عراق به صراحت از
خود سلب مسئولیت و اصرار بر تحقیقات و شناسایی مسببان
این حادثه دارد، و در شرایطی که ملل متحد و شخص بان کی
مون با محکوم کردن این اقدام خواستار اجرای عدالت در
مورد عاملین این اقدام شده، و در این راستا اقدام به
تشکیل کمیته ویژه تحقیق برای شناسایی عاملین آن نموده،
و در یک کلام در شرایطی که گروهی موسوم به جیش المختار
مسئولیت این اقدام را بعهده گرفته و متعاقب آن مالکی
دستور بازداشت واثق الموسوی البطاط رهبر این گروه را
صادر کرده است، اما مسعود رجوی آنگونه که پیش بینی می
شد، مسئولیت این اقدام را متوجه دولت مالکی، کوبلر و
به روال معمول ایران نموده است. بخصوص که رجوی در یک
واکنش عجیب مدعی شده دلیل این اقدام از سوی ایران: ”
استقبال عمومی از برپایی دسته ها و یکان های ارتش
آزادیبخش ملی در داخل ایران” بوده است.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ واکنش رسمی وزیر خارجه انگلیس به ادعاهای ۳۰ دی رجوی (مجاهدین خلق) رجوی و حامیان او هر چقدر هم برای ملل متحد و کوبلر و عراق خط و نشان بکشند، حداقل به لحاظ حقوقی و قانونی دست شان به جایی بند نیست
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، چهاردهم فوریه 2013
محتوای پیام
مطول ۳۰ دی ماه رجوی که متاسفانه تاکنون کسی به آن
نپرداخته و قریب چهار ساعت طول کشیده فقط حول القای
این دروغ بزرگ بود که کمپ ترانزیت یا همان لیبرتی فاقد
استانداردهای بین المللی است و به ادعای حامیان
مجاهدین که اتفاقا بخش اعظم پیام رجوی را به خود
اختصاص می داد اصرار بر این بود که ملل متحد و بخصوص
نماینده آن کوبلر با فریبکاری ساکنان اشرف را به
ترانزیت منتقل کرده اند؛ همچنین بر این نکته تاکید
داشت که اولین گزارش کمیساریای عالی پناهندگان به ملل
متحد بر غیر استاندارد بودن لیبرتی تاکید داشته، اما
با نفوذ و دخالت کوبلر تغییر یافته است. به این ترتیب
رجوی ملل متحد را به استناد گزارش های حامیان خود در
غرب و آمریکا و همچنین ساکنین ترانزیت محکوم به همسویی
با دولت عراق و نفوذ و اعمال مدیریت دولت ایران و عراق
بر روی ساکنان ترانزیت نموده است. رجوی برای بیان این
ادعا قریب چهار ساعت زمان مصروف کرد تا در نهایت از
قول خود و حامیان اش بگوید یا نام ترانزیت به کمپ
پناهندگان تغییر یابد و یا اینکه ساکنان ترانزیت مجددا
به قرارگاه اشرف برگردند. سوای همه اظهارنظرها و
ادعاهای موازی که رجوی درباره اوضاع عراق و دولت مالکی
و درگیریهای فرقه ای و تروریستی در عراق مطرح کرد که
فاقد ارزش و بررسی و تحلیل است، اما در خصوص وضعیت
ترانزیت نکته گفتنی اینکه تنها چند روز پس از این
ادعانامه مطول و گزارش نمایندگان و حامیان رجوی،
اظهارات وزیر خارجه انگلیس در خصوص وضعیت ترانزیت و
کیفیت و امکانات آنجا و کیفیت زندگی ساکنان ترانزیت در
واقع آب پاکی روی چهار ساعت گزافه گویی رجوی ریخت. متن
زیر که گزارش مصاحبه نماینده حزب کارگر از پلایدون با
وزیر خارجه انگلیس و در خصوص وضعیت ترانزیت است نشان
می دهد سطح زندگی و امکانات ترانزیت در مقایسه با
شهروندان عراقی به مراتب بهتر است. این متن که از سایت
پارلمان انگلیس استخراج و ترجمه شده بخودی خود گویای
حقایقی است که از زبان یک شخصیت حقوقی بیان شده است.
همچنین .......
با آقای کریمی درباره رجوی و از باب آینده نگری؟!! (آیا مجاهدین خلق از رفتار رهبر ایدئولوژیکشان خجالت می کشند؟) وقتی آقای کریمی در القای پایبندی رجوی به صبر و اخلاق و نجابت و عفت و شرم تلاش می کنند....
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، چهاردهم فوریه 2013
فضاحت اخیر رجوی آنقدر عمیق و شوک آمیز است که هیچ فعال سیاسی چه در مقام مخالف و موافق سازمان نتواند نسبت به آن سکوت پیشه کند. در یک ماهی که از برملا شدن این فضاحت می گذرد واکنش های مختلفی از سوی مخالفان و حامیان سازمان صورت گرفته است. اما جالب این که تاکنون هیچ یک از حامیان سیاسی بیرون از تشکیلات رجوی و حتی اعضای شورای ملی مقاومت نه تنها روی افتضاح رجوی صحه نگذاشته که مستقیم یا تلویحی اقدام او را به چالش کشیده اند. اما ظاهرا چند روز پیش مهدی ابریشم چی اولین تمام باخته و قربانی رجوی در یک اقدام مجازی ضمن تایید اقدام رجوی هواداران و اعضای سازمان را خطاب قرار داده و به عنوان اعتراض گفته ما نبایستی اجازه می دادیم رهبری مستقیما وارد این گونه مسائل (اتهامات جنسی) بشود (کنایه از اینکه پیش از آن ما می بایستی خط رهبری را درک و شروع می کردیم) و از این به بعد وظیفه ما است که در خط مقدم جبهه تازه رهبری وارد گود بشویم. علی الظاهر آقای رحمان کریمی با یادداشت اخیر خود با عنوان سخن از مبارزه سنگین سیاسی ست و نه تأیید یا تقبیح اخلاقی تلاش می کند اولین کسی باشد که افتخار حمایت و تئوریزه کردن اقدام رذیلانه رجوی را نصیب خود می کند. و درست در راستای چنین وظیفه مهمی لازم بوده مطلب خود را با چنین ادعای مشعشعی شروع کند: “به صراحت و صداقت باید بگویم که مجاهدین خلق، از مظاهر اخلاق و نجابت و صبر و تحمل هستند. نگارنده این را طی سال ها حشر و نشر و نشست و برخاست با آنان، به تجربه دریافته ام. این تجربه هزاران هوادار دیگر هم هست. رعایت مبانی اخلاقی و عفت کلام در مجاهدین خلق تا بدانجا می رسد که صورت وسواس گونه پیدا می کند.”
و سپس در باب ضرورت برخورد با مخالفان و اجتناب ناپذیر بودن آن در عرصه سیاسی! ادامه می دهند: “در عرصه مبارزه سیاسی در جوامع استبدادی، واژگانی چون: خائن، مزدور، وقیح و بی شرم، جنایتکار و فاسد و …. ؛ از الزامات و ضرورت های فرهنگ سیاسی می شود. ما نمی توانیم بر مبنای شرایط کشورهای غربی، ادبیات سیاسی داشته باشیم. دو دنیای متفاوت است.” و باز در ادامه از آنجا که نباید از فرهنگ لیبرالی غربی ها عقب ماند و در عین حال اقدام رجوی را در مغایر با پرنسیب های غربی ها بلکه به نتیجه این همانی تبدیل کرد باز ادامه می دهد: “با اینهمه اگر در رقابت و تعارض سیاسی دموکرات های غرب هم دقیق شویم، می بینیم که واژگانی بکار می گیرند و تحویل هم می دهند که لابد دموکرات های دوآتشه و کنجد زده ما به تریش قبای مبارکشان بر می خورد که انگار جملگی سیاستمداران و دولتمردان غرب باید بیایند در محضر حضرات، کسب ادب کنند.” به این می گویند نعل وارونه زدن، از یک طرف ایشان بر تفاوت های فرهنگ سیاسی و مبارزاتی غربی ها و رهبری خاصه تاکید دارند و از سوی دیگر هم نمی خواهند در مقایسه با غربی ها چیزی کم بیاورند، ناچار از کیسه غربی های نگون بخت هزینه می کنند و توپ را مثل همیشه می اندازند در زمین دیگران. گذشته از این تعارضات و تناقض گویی ها، اما آنچه در خصوص حمایت آقای کریمی از رجوی قابل ذکر است اینکه وقتی رجوی خودش را تا این اندازه زشت و کریه و نفرت آمیز بیرون می ریزد معنای اش این است که حامیان و اجیرشدگان سیاسی و مالی و امکاناتی و تشکیلاتی و … او هم به ناگزیر باید وارد معرکه او بشوند و به این ترتیب یا خود خودشان را نشان داده و بیرون بریزند و یا رجوی تکلیف خود را با آنها بداند.
ورود به این معرکه هم الزاما نه تلویحی و با ایما و اشاره که حتمن باید صریح و همه جانبه همراه با توجیهات و تئوری بافی هایی از همین سفسطه بافی هایی باشد که عجالتا آقای رحمان کریمی کلید آن را زده اند. از این جهت است که با این گونه اقدامات موازی تا حدود زیادی می توان وزن و اعتبار اخلاقی و پرنسیب های روشنفکران حامی رجوی را رصد و وزن کشی کرد و اینکه آنها در آلوده کردن خود به پدیده رجوی تا کجا پیش رفته اند. بگذریم. وقتی آقای کریمی در القای پایبندی رجوی به صبر و اخلاق و نجابت و عفت و شرم!! تا حد الگو و وسواس گونه اصرار می ورزند، از جهاتی راست می گویند. چون ایشان حداقل در مورد خودشان بهتر از هرکس می داند کی بوده و هست و فعلا رکن حیات و هستی اش دست آقای رجوی است و رهبری نیز تا زمانی که ایشان مراد المطیع باشند می توانند زیر سایه و از الطاف رهبری بهره مند باشند. و چون رجوی تا حالا ایشان را زیر و رو نکرده معنی اش این است که خیلی نجیب و صبور و شریف است. اما به گمانم ایشان هم نباید برای همیشه و چندان به این همه صبوری و شرافت و نجابت و صداقت و عفت آقای رجوی ببالد. از این رو که هر کس زیر سایه ایشان رفته باشد ولو چتر شورای ملی مقاومت اش، بعید است این خودنویسی ها را در صندوق اسرار رجوی جا نگذاشته باشد. گیرم از نوع آقای کریمی جنسی نباشد. اما به هر حال ایشان هم با کمی تخفیف لازم بوده تا درباره عوالم خماری و خلسگی و جیک و پوک این عالم چیزهایی بنویسد برای روز مبادا. والا که رجوی نان مفت دست کسی نمی دهد. کمااینکه درباره همه کسانی که تاکنون از شورا جدا شده کم و بیش از این دست نویسی ها رو کرده است. بخصوص که رجوی در همین فضاحت نامه بصراحت تهدید می کند که این دست نوشته ها را از همه گرفته چه آنها که مانده اند و چه آنها که رفته اند، آن هم در قبیح ترین صور خود. روشن شدید. حالا پیشنهاد می کنم محض امتحان هم که شده فی المثل قدری در میان حرف های آقای رجوی چرت و خمیازه سیاسی بکشید، یا در برخی مواقع از استجابت خواست های آقای رجوی طفره بروید یا هر طور که خودتان مایل و تشخیص می دهید چرت آقای رجوی را پاره کنید تا ببینید از آن همه وجاهت و صبر و اخلاق و … چه تولید و بیرون خواهد آمد. بگذریم.
آقای کریمی راست ترین حرف عمرش را می زند وقتی می گوید: “خودم را مثال می زنم که وقتی دوستان از سر لطف، صفت مبارز پشت اسم مخلص می آورند، پیش خود شرمنده می شوم.” به این دلیل که خود آقای کریمی می دانند القابی همچون مبارز و شاعر انقلابی که پشت اسم ایشان ردیف می شود هیچ ارتباط ماهوی به خود آقای کریمی ندارد، بلکه از آن جنس القاب و صفات سفارشی و تشریفاتی و زیرمیزی هایی است که معمولا به برخی افراد و نه از جهت ارزش وجودی آنها که در چرخه بده بستان های معمول و معاملات روزمره داده میشود؛ گیرم اینجا از جنس سیاسی اش به ایشان هم به صورت عاریه ای اعطا شده باشد. برای همین هم می گویم ایشان نباید چندان امیدی به بقای این جنس القاب و صفات ببندند، چون به تبی و شبی بسته است. بگذریم. بگذریم. آقای کریمی حتی به حمایت خود از رجوی نیز کفایت نمی کند و ظاهرا وظیفه مقابله و برخورد با منتقدین رجوی در این فقره را نیز بعهده می گیرند، در جایی که می نویسند: “چرا وقتی این برچسب نچسب کثیف، شد ترجیع بند یکایک بریده مزدوران، چرا به رگ غیرت یک ناظر و شاهد بی طرف و بی غرض بر نخورد، اما همینکه یکی از برگه های موجود علیه یک بریده مزدور وزارتی، به ناگزیر و به ضرورت بیرون داده شد؛ فیل آقایان یاد هندوستان ادب و رازداری افتاد ؟” این یعنی کاسه داغ تر از آش. اما باز می گذاریم به حساب مامور بودن ایشان. اما با این قید که بالاخره به تصریح ایشان نفس چنین کاری از جانب هرکس که باشد و در صورت صرف اتهام فردی کار کثیف و زشتی است! و نه اما در مورد کسی که خود را در جایگاه ناجی یک خلق قرار داده و نه وقتی کسی چنین مناسباتی را علیرغم اشراف به تابو بودن و پیامدهایی که خواهد داشت، به عنوان شاهد و قربانی شهادت می دهد و بابت آن دادخواهی می کند. بگذریم.
آقای کریمی در بخش دیگری از مقاله شان می نویسند: “کسی علیه « همجنسگرایی » موضعگیری نکرده. مسئله بر سر این است که چنین آدمی چرا بیاید به اشرف و ارتش آزادی؟ در ایران، زیر سرپناه رژیم که بهتر تأمین می شد تا در اشرف که مجبور شود برود سراغ کارگران عراقی. کارگرانی که می روند و خبر را در منطقه پخش می کنند. با وجود این، او را بخشیده و تحمل می کنند و او امروز، دقیقا از حیث اخلاقی !! طلبکار هم می شود.” خوب حالا ببینیم این منطق تا چه اندازه می تواند محصول ذهن یک شاعر مبارز و انقلابی و اتفاقا از نوع باسابقه و با تجربه اش باشد. اتفاقا سوال ما از رجوی این است که چنین آدمی با این پیشینه ای که تو می گویی و ادعا می کنی، اصلا به لحاظ اجتماعی، خصلتی، شخصیتی، روانشناسی و دهها دلیل علمی دیگر نمی تواند که این همه سال این مناسبات خشونت محور و سخت و بخصوص آن انقلاب درونی خواهر مریم را تاب بیاورد. و حتی ابتدا به ساکن نمی تواند توجیه و دلیل عقلی برای ورود به حوزه های اجتماعی و سیاسی و مبارزاتی داشته باشد. به همین دلیل به اعتراض شما اتکا می کنم برای اثبات این ادعا که اساسا این اتهام از اساس بی پایه و دروغ است و آن هم از زشت ترین و رذیلانه ترین نوع اش که رجوی مرتکب شده و خود شما هم ندانسته و نفهمیده وارد گود آن شده اید. بعلاوه وقتی رجوی می گوید از این دست صور قبیحه برای همه مانده ها و رفته ها دارم، معنی اش این است که همه افراد این تشکیلات به نوعی آلوده به اتهامات رجوی هستند. در این صورت شما آیا خواهید پرسید این همه بیمار و مبتلا به انحرافات جنسی در اطراف رجوی چه می کنند؟ به گمانم فقط کمی احساس همذات پنداری با متهم بتواند شما را به زشتی و سفاهت و پستی چنین اقدامی متقاعد کند. تا مانع شود که اینگونه آسوده خیال خودتان را آلوده زشت کاری رجوی بکنید. بگذریم. سخن آخر و تکرار این حقیقت تلخ و عبرت آموز که وقتی رجوی آنگونه درون خود را بیرون می ریزد، امثال آقای کریمی نمی توانند ساکت یک گوشه بنشینند. و اصلا وقتی رجوی وارد این وادی می شود معنی اش این است که همه باید وارد بشوند و تا جایی هم پیش بروند که آن هزینه ای که رجوی بابت این رسوایی پیش خرید کرده، از دوش او بردارند و بگذارند روی دوش خودشان. همان منظوری که ابریشم چی صراحتا بیان کرده است. و وقتی این همه مثل کریمی ها بیرون می ریزند و می روند پشت سر رهبری به ترتیب قد و انضباط صف و هورا می کشند معنی اش این است که عنقریب رجوی از جلو این صف می زند بیرون و آنها که باید بمانند همین پادوهای اجیر شده هستند که باید تاوان همه هرزه گی و هرزه درایی های او را تا نفر و نفس آخر پس بدهند. من در اینکه شما هم ناچار درباره عوالم خماری و خلسگی و چرت های تان در جلسات شورای ملی مقاومت خودنویسی کرده اید، تردید ندارم. ولی امیدوارم روزی نیاید که کسانی از روی ترحم و همدردی یا هر انگیزه دیگری مجبور بشوند درباره شما بنویسند؛ من با خلسه و خماری کسی کاری ندارم، اما سوال ام از رجوی این است که چرا باید با حیثیت سیاسی یک شاعر انقلابی و سالخورده اینگونه بازی کند. بگذریم.
همچنین .......
واکنش مضحک رجوی به افشاگری های خانم سلطانی رجوی پس از این همه سال سکوت اما هیچ پاسخی به موضوع اظهارات خانم سلطانی نمی دهد
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، سیزدهم فوریه 2013
جنگ روانی کثیفی که این بار از سوی مسعود رجوی علیه اعضای جداشده براه افتاده و همزمان اتهامات رذیلانه ای که علیه یکی از اعضای قدیمی و نزدیک به خود براه انداخته، بناچار باعث شکستن سکوت طولانی درباره فرار عضو شورای رهبری سابق و موضع گیری در قبال خانم بتول سلطانی گردید. نامبرده با اینکه در سال ۱۳۸۵ از قرارگاه اشرف فرار کرده اما در تمام این سالها و علیرغم اظهارات و افشاگری ها بخصوص درباره رابطه جنسی رجوی با اعضای شورای رهبری، اما نه تنها پاسخ و واکنشی از سوی سازمان داده نشد، که حتی از انعکاس خبر فرار ایشان از قرارگاه اشرف امتناع شده بود؛ تا اینکه رجوی در فضیحت نامه ۵ دی خود با ایما و اشاره و برخی نشانه ها و نام بردن از ایشان تحت عنوان فلان زنک ناگزیر به موضع گیری شد. پس از این اشارات بلافاصله کلیپ ۵ دقیقه ای با عنوان درباره مزدور وزارت اطلاعات بتول سلطانی در فیس بوک پخش شد. اما کماکان از درج این سند افشاگرانه! روی سایت های سازمان امتناع شد. تا اینکه در روز ۱۷ بهمن سایت موسوم به پاسارگاد سیتی از سایت های پوششی سازمان اقدام به انعکاس این کلیپ نمود. نکته مهم در رابطه با این کلیپ واکنش کاربران است که با توجه به محتوای آن و ادعاهای سازندگان، به شدت آن را به سخره گرفته اند. این کلیپ ۵ دقیقه ای حاوی چند عکس و چند پلان خیلی کوتاه و همچنین اسکن یک برگ پاستورت است که ادعا می شود مربوط به خانم سلطانی است. در این عکس ها که برخی از آنها مربوط به زمان اقامت خانم سلطانی در تیف است او را همراه یک سرباز آمریکایی و یک زن جداشده دیگر می بینیم. بعلاوه یک پلان از حضور زنی در کلیسا که ادعا می شود خانم سلطانی است. اما مضحک ترین بخش این کلیپ دو عکس از خانم سلطانی است که یکی با روسری و یکی بدون روسری است و توضیحی که با تیتر تغییرات را ببینید! روی این دو عکس آمده که معلوم نیست چه ارتباطی با اتهام رفتن ایشان به ایران و آنگونه که ادعا می شود رابطه با وزارت اطلاعات دارد. به قول یکی از کاربران که پس از مشاهده این کلیپ و مشخصا در توضیح این عکس ها نوشته است:
” انصافا اینم شد مدرک مزدور وزارت اطلاعات بودن؟ به نظر خودتون این که یکی دینش رو که شخصیترین موضوع زندگی هر فردی هست عوض کنه نشونه مزدور وزارت اطلاعات بودنش میشه؟ یا وقتی در آخر میگید تغییرات رو مشاهده کنید بهتره فراموش نکنیم که نوع پوشش و تغییرات اون و ظاهر هم یک امر بسیار شخصی است. متوجه نمیشم یعنی خانمی که تا دیروز روسری داشته و امروز برداشته نشون از مزدور بودنش میتونه باشه؟ “ و اتفاقا جان کلام در همین واکنش چند کلمه ساده به آن همه ادعا و اتهامی است که تیتر کلیپ سعی دارد آن را به منزله پاسخی به افشاگری های خانم سلطانی القا کند. اما واقعیت این است که این کلیپ ۵ دقیقه ای و با چنین منطق و مستنداتی نمی تواند پاسخگوی اتهامات و افشاگری های خانم سلطانی در خصوص مسائل ریز و درشت درون سازمان و مشخصا آن روابط تهوع آور رجوی با زنان عضو شورای رهبری باشد. مسئله اینجا است که خانم سلطانی منهای افشای مناسبات جنسی رجوی با زنان شورای رهبری، چیز تازه ای مطرح نکرده بود. و تقریبا و کم و بیش آنچه در خصوص سازمان و رجوی گفته بود، پیشتر توسط سایر اعضای جداشده سازمان بیان شده بود. اما آنچه رجوی را بیشتر از همیشه عصبانی کرده بود، نوک زدن ایشان و برای اولین بار به تابو و خط قرمز رجوی یعنی مناسبات جنسی بود؛ و قطع به یقین یکی از دلایل این سکوت ورود به خط قرمزها و ترجیح رجوی به روزه سکوت در مقابل واکنش هایی بوده که تبعات و هزینه های خاص خود را به همراه می داشت. اما آنچه باعث شکستن این سکوت و موضع گیری در خصوص خانم سلطانی گردید بی تردید به سیم آخر زدن رجوی و ورود او به فاز کثیفی است که در قبال جداشدگان اتخاذ کرده است. چنانچه پیشتر هم اشاره شد رجوی در تلاش است با بالا بردن هزینه خروج از سازمان و تهدیدهای مشابه تمامی اعضای باقیمانده را نسبت به هزینه ها و تبعات آن هشدار داده تا به زعم خود بقیه حساب کار خود را بکنند. همچنانکه پیشتر هم در مقاله “طینت و تهدیدهای وقیحانه رجوی را به فرصت تبدیل کنیم” اشاره شد، بر این نکته تاکید دارم که ما به عنوان کلی اعضای جداشده از سازمان چه در سالهای پیش و اخیر باید تهدید وقیحانه رجوی را به فرصتی برای بیرون ریختن آن تتمه بی شرمی و رذالت رجوی تبدیل کنیم. این مهم فقط با ادامه و تمرکز بر افشاگری ها و ناگزیر کردن رجوی به واکنش حاصل خواهد شد. کمااینکه تهدیدهای رجوی در همین پیام ۵ دی باعث گردید بسیاری حتی از حامیان جدی رجوی با لطایف الحیل و برخی هم بصراحت و شفافیت او را به چالش بگیرند.
آنچه در رابطه با کلیپ افشاگرانه!! سازمان می توان اضافه کرد، اینکه رجوی پس از این همه سال سکوت اما هیچ پاسخی به موضوع اظهارات خانم سلطانی نمی دهد و فقط به رفتن ایشان به ایران و ارتباط شان با وزارت اطلاعات و این قبیل ادعاهای تکراری به عنوان پاسخ بسنده می کند. حتی با یقین به اینکه اتهامات و ادعاهای سازمان درست هم باشد، معلوم نیست این مسائل چه ارتباطی با داشتن یا نداشتن روابط جنسی مسعود رجوی با اعضای شورای رهبری دارد. پاسخ این اظهارات می تواند آری یا خیر و یا پاسخ های تشریحی باشد. و بدیهی است برای آدم های منصف اینگونه واکنش های هیستری و غضب آلود نه تنها قانع کننده نیست و نخواهد بود که شائبه ها نسبت به آنها را به یقین نزدیک و نزدیک تر خواهد کرد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رمز گشایی پیام ۵ دی رجوی تعبیرهای رندانه ی رجوی
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، چهارم فوریه 2013
مسعود رجوی
علیرغم هتاکی ها و اتهامات وقیحانه و شرم آوری که علیه
قربانعلی حسین نژاد مطرح کرده و همچنین اسنادی که به
زعم خود علیه حسن شرقی ارائه داده، اما در مورد یکی از
زنان عضو شورای رهبری که از سازمان فرار کرده تنها به
عنوان کلی فلان زنک بسنده و توضیح دیگری نمی دهد.
همچنین .......
با آقای ریحانی درباره امانت داری مجاهدین خلق؟!! با همین رویه نعل و میخ هم از عکس العمل اعتراضی شما نسبت به اقدام شرم آور رجوی استقبال می کنیم
بهار ایرانی،
مجاهدین دبلیو اس، سوم فوریه 2013
از زمان انعکاس
رسانه ای پیام ۵ دی مسعود رجوی در سایت های وابسته به
سازمان و علیرغم زشتی و وقاحت ذاتی این پیام، اما
متاسفانه تاکنون فعالان و جریانات و حتی اعضای جداشده،
آنطور که باید به این موضوع نپرداختند؛ حتی یادداشت
شخص آقای قربانعلی حسین نژاد در واکنش به اتهامات رجوی
آنچنان که باید و شاید ابعاد و عمق زشتی و پلشتی حرف
های رجوی را نمایندگی نمی کند. نگارنده تلاش کرده تا
حد امکان از فحوای حرف ها و تهدیدهای رجوی در این پیام
رمزگشایی و ریشه یابی کند. اما کماکان اصرارم بر این
است تا نظر فعالان سیاسی را در رابطه با نفس رویکرد
وقیحانه رجوی در قبال اعضای خودش جستجو کنم. یادداشت
آقای بهروز ریحانی با عنوان
امانت داری مجاهدین خلق
در سایت پژواک شاید اولین موضع گیری جدی در قبال پیام
رجوی بود. به همین دلیل مخاطب اصلی نگارنده در این
یادداشت آقای ریحانی است، هر چند به ضرورت زاویه دید
تغییر کند.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |