_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

متن مصاحبه محمد حسین سبحانی با تی وی مردم ـ قسمت دوم
مرید و مراد شدن در فرقه مجاهدین
اعضای سازمان به دلیل مغزشویی اهداف پنهان مسعد رجوی از طلاق های اجباری را نمی دیدند
 

 


ایران قلم

02.03.2013


آقای سربی :
من از شما ممنونم اجازه بدهید طبق معمول به دوستان بیننده و شنونده بگیم که اگر مایل باشند تماس بگیرند می تونند با این شماره تلفن و ایمیل آدرسی که می بنید می تونید تماس بگیرید و پیام بگذارید امروز آقای محمد حسین سبحانی اجازه دادند که در قسمت دوم برنامه شما بتوانید بصورت زنده هم و تلفنی تماس داشته باشید و بعد اگر مایل بودید از ان زمان که اعلام کردیم تماس تلفنی بگیرد و پیامهای خود تان را به اصطلاح پرسشهای خودتان را مطرح کنید یا نظرات خود تان را بگید و ایشان هم یا پاسخ می دهند و یا نظرات شما را می شنوند و در موردش صحبت می کنند آقای سبحانی خوب با وجود اینکه شما همه جوان بودید به این سازمان پیوستید ولی وقتی که صحبت طلاق دادن و اینها پیش میاد اولین چیزی که یک نفر به فکرش می رسد اینه که رطب خورده منع رطب چون کند و کسی که این زن وهمسر داشته چرا خودش همسرش را طلاق نمی دهد ولی از دیگران می خواد که طلاق بگیرند کسی این سئوال را مطرح می کرد و اگر مطرح می کرد با چه عکس العمی روبرو می شد.

آقای سبحانی :
البته پایه های بحث طلاق اجباری در سال هزار و سیصد و شصت و چهار تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک و جدایی و طلاق مهدی ابریشم چی از مریم عضدانلو و سپس ازدواج مریم عضدانلو با مسعود رجوی آغاز شد . توجیه این موضوع هم این بود که یکی دو ماه قبل از اینکه این ازدواج صورت بگیرد ( اواخر سال 1363 ) مسعود رجوی آمد گفت که ما برای ارتقاء زن مجاهد در واقع یک طرحی داریم .رجوی آمد چکار کرد؟
گفت که بالا ترین زن مجاهد در سازمان مجاهدین به لحاظ موقعیت تشکیلاتی و سلسله مراتب تشکیلاتی خانم مریم عضدانلو هست بنابر این ایشان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین می شوند. آنموقع هنوز رهبر ایدئولوژیک و عقیدتی و غیره را رجوی مطرح نمی کرد. مسعود رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین بود و مریم عضدانلو در هر صورت آنموقع همردیف مسئول اول سازمان یعنی در واقع همردیف آقای مسعود رجوی شد . بعد چه تضادی را آقای رجوی مطرح کرد؟


شما خودتان پی ببرید و خودتان و بینندگان قضاوت کنید. تضاد طرح شده توسط رجوی این بود که گفت:
در واقع خوب ما دوتا ( مسعود رجوی و مریم عضدانلو ) می خواهیم با هم بحث کنیم و مشورت و صحبت کنیم و کارمان به نصفه شب می کشه در واقع نیاز به یک محرمیت وجود دارد. این مطالب چیزهایی هست که در سازمان و در نشریات سازمان اینها گفته شده و اینها مستند هست که من دارم خدمت تان عرض می کنم. پیرو این بحث مسعود رجوی از زبان دفتر سیاسی امد مطرح کرد که نیاز هست برای اینکه این ارتقاء و این ارتقاء زن مجاهد در واقع با مشکل و خللی مواجه نشه، بنابر این نیاز هست که این محرمیت و ازدواج بین مسعود رجوی به عنوان مسئول اول سازمان و مریم عضدانلو به عنوان هم ردیف مسئول اول سازمان صورت بگیرد. بنابر این آنموقع طلاق بین مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو صورت گرفت و بعد ازدواج بین مسعود رجوی و مریم عضدانلو در 30 خرداد 1360 صورت گرفت.
این پایه آن بحث طلاقهای اجباری در سال شصت و چهار بود. در سال 1364 بحث طلاقهای اجباری برای همه افراد از یکدیگر مطرح نشد فقط صرفا طلاق مهدی ابریشمچی و مریم عضدانلو از یکدیگر بود . البته برای اینکه آقای مهدی ابریشم چی زیاد بقول معروف احساس نکند که کلاه سرش رفته در همان دستگاهی که خودش و مسعود رجوی حضور داشتند. بلافاصله آقای رجوی، مینا خیابانی را که تقریبا هفده هیجده سال از مهدی ابریشم چی کوچکتر بود به عقد مهدی ابریشم چی در آورد. یعنی بعد از طلاق مریم عضدانلو ابتدا یک شکلاتی تو دهن مهدی ابریشم چی گذاشتند البته آنچه که خودشان میگن ولی از نظر من خانم مینا خیابانی هم یک زن هست و من برایش بسیار بسیار احترام قائل هستم. به همین میزانی که مورد ستم قرار گرفته من با ایشان احساس همدردی می کنم، اگر از بیان شکلات که استفاده کردم قصد تحقیر نداشتم و ندارم.


در هر صورت مهدی ابریشم چی به این شکل از این پروسه عبور کرد و بعد این ازدواج مریم با مسعود رجوی صورت گرفت این در واقع مسئله ادامه داشت تا سال شصت هشت. سال شصت و هشت که در واقع بعد از آتش بس هست و بعد از عملیا ت فروغ جاویدان که به زعم من دروغ جاویدان. در واقع سازمان بعد از آتش بس بین ایران و عراق تمام نیروهایش را در فروغ جاویدان از دست داد، بیش از هزار کشته و هزار و چهار صد زخمی و در واقع بسیار فجایع دیگری که پیش آمد و بعد از آن عملیات دروغ جاویدان بسیاری از زنها بی شوهر شدند و بسیاری از مردان بی زن شدند. در آن مقطع رجوی برای اینکه نیروها را از ان انزوا و آن چالشی که با آن مواجه شدند در تشکیلات بحث ازدواجهای اجباری را مطرح کرد. پیرو این خط تشکیلاتی افرادی که اصلا همدیگر را ندیده بودند با همدیگر در هر صورت از دواج کردند، به تشخیص سازمان . یعنی الان شما نمونه اش را توی کره شمالی هم می بینید تو کره شمالی دولت هست که انتخاب می کند طبق مقالاتی که منتشر شده برای اعضای حزب حاکم. دولت هست که انتخاب می کند که این خانم را این آقا می خواد دقیقا همین کار را سازمان مجاهدین می کرد و افراد را برای همدیگر انتخاب می کرد. بعد از این پروسه در واقع سازمان مجاهدین و رهبریش به این نتیجه رسید، چون رجوی می گفت صلح طناب دار رژیم جمهوری اسلامی هست . خوب صلح صورت گرفت و طبق قعطنامه آتش بس بین عراق و ایران بر قرار شد بنابر این نه جمهوری اسلامی سرنگون شد و سازمان مجاهدین هم در این وسط خلع سلاح سیاسی ، استراتژیک شد. چون در واقع در این شکافی که در جنگ ایران وعراق وجود داشت می تونست مسلح بشود توسط صدام حسین و می تونست در عملیات مرزی در حد پشتیبانی از صدام می تونست عملیات انجام بده و این گرفته شد ازش . بنابر این نیاز داشت که در این مقطع نیروها را حفظ کند برای کنترل نیرو بهترین روشی که به ذهن مسعود رجوی رسید این بود که بیاد ساختار سازمان مجاهدین را که از سال شصت و چهار از ان حالت بالنسبه در هر صورت یک شورای مرکزی وجود داشت یک دفتر سیاسی وجود داشت برد روی ساختار رهبری فردی و ایدئولوژیک و عقیدتی سال شصت و هشت اینرا مطرح کرد که یا هیچ چیز یا همه چیز . یا بیایید زن تان را طلاق بدهید شوهر های تان را طلاق بدید، برای چی ؟ بخاطره مبارزه، در واقع شما سئوال کردید که شما چطوری این کار می کردید ولی در هر صورت این سئوال همیشه برای همه هست که خود ما در واقع وقتی که از همسران مان جدا شدیم با اختلاف جدا نشدیم یعنی اینطوری مورد مغز شویی قرار گرفتیم که برای استمرار مبارزه و آنچه را که فکر می کردیم درست هست نیاز هست که ما از این نیازی که یک انسان داره سرپوشی بکنیم و اثبات بکنیم که ما در این امر مبارزه هستیم اما ما آن اهداف پشت پرده رجوی را نمی خوندیم و نمی فهمیدیم. شما گفتید که چطوری می شود که مسعود رجوی خودش متاهل باشد و نمی دونم چند تا زن داشته باشه ولی یقسه طلاق از همسرانشان طلاق بگیرند.


مکانیزم راه انداختن طلاق های اجباری و محکم کردن جای پای " رهبری ایدئولوژیک" در سازمان این بود که شما باور بکنید در ذهن و قلب تان که رهبر عقیدتی من این اجازه را داره که با همسر من وهمه زنان عالم ارتباط داشته باشه و رابطه زناشویی بر قرار بکنه ، ولی همه زنان دنیا و همسرم بر من حرام هستند. بیرون آمدن از این پروسه و باور قلبی این موضوع مکانیزم ارتقاء رهبری ایدئولوژیک یا مرید و مراد ساختن بود. شما در این چرخه ای که حالا من دارم در عرض چند دقیقه میگم ، یعنی این بحثها ، بحثهایی هست که چند ماه طول کشیده است. یعنی در این چرخه شما باید باور می کردید، خوب در ذهن و توی دنیای واقعی هم تو آن مقطع و بهاطر اعتمادی که به رهبری سازمان داشتی ، شما می دونستید و یا فکر می کردید که مثلا مسعود رجوی که نمی آید با همسرم یا با همسر هر کس دیگری یا با همه زنان ارتباط داشته باشه. بنابراین با این باور در قلب که مسعود رجوی چنین نمی کند ، شما در ذهن از این نقطه عبور می کردی که مسعود رجوی بر زن من و همه زنان عالم محرم و حلال است، ولی ته ذهن خود می گفتی که واقعا که این نیست ، این آدم ( مسعود رجوی ) که این کاره نیست .
بنابراین توی این مسیر ، شما اگر یک ارتباط معنوی و یک رابطه عاطفی که بین نیروها ی سازمان و رهبری سازمان وجود داشت در این پروسه تقویت می شد ،در واقع یک قالب قوی تری پیدا می کرد و رابطه عاطفی عمیق تری برقرار می شد و اعتماد بیشتری صورت می گرفت و یک اعتماد بیشتری ساری و جاری می شد ، تا رسیدن به مرید و مراد شدن.


بنابر این خوب در این مقطع و حالا بر اساس اخبار و اطلاعات جدیدی که بدست آمده و شاهدین مختلفی هم وجود دارد و خانم های مختلفی این بحث را تکرار کردند و سواستفاده جنسی وجود داره و حالا از رده های تشکیلاتی مختلف سازمان . مسعود رجوی در سالهای اخیر حتی میگن در دهه گذشته با همین مکانیزم که خوب این پرسش را برای اعضای زن مطرح می کرده است که مگر مریم چکار کرد ؟
مریم در سال شصت و چهار مریم از همسرش طلاق گرفت و به ازدواج رهبر عقیدتی اش در آمد ، خوب تو و شما که میگید که همه می خواهید راه مریم را برید ، مگر نمی گید همه باید دنبال روی راه مریم باشید ، خوب مریم چه کرد؟ خوب هرکس باید فکر می کرد که مریم چه کرد ؟ خوب هرکسی باید می فهمید که مریم رجوی چه کرد.
بنابر این در این وادی البته این مقوله صرفا سوء استفاده جنسی از زنان ما و زنان مجاهد نبوده است ، این ساختار فرد را با این مکانیزم علاوه بر سوء استفاده جنسی از درون ذوب شده می کرد ، یعنی فردی که از این پروسه عبور می کرد یا بقول خودش در مقابل خورشید ذوب می شد یا حرارت خورشید را می گرفت و با آن یگانه می شد.
بنابراین متاسفانه بله در یک ساختار فرقه گرایانه چنین شده است و به همین دلیل هم من اعتقاد دارم سازمان مجاهدین خلق را نباید تمام شده انگاشت . سازمان مجاهدین خلق به دلیل همین پروسه گذشته اش، خلاصه آمده آدمهایی که افراد با هوش و تحصیلکرده جامعه بودند، اینها را تونسته در یک مسیر مغز شویی فریب بده ، فرد جامعه شناس بوده ، پزشک بوده ، مهندس بوده ، تحصیلکرده بوده ، دانشجو بوده ولی رجوی تونسته فریب بده. در این پروسه مغز شویی. بنابر این سازمان مجاهدین دارای آن پتانسیل و توان فرقه گرایانه هست، کما اینکه شما می بینید همین الان هم می تواند یک سری از نیروها را تحت هژمونی خودش داشته باشه و بعنوان آلت دست و ابزار استفاده بکند.


آقای پارسا سربی :
شما خیلی قشنگ توضیح دادید که حتی با این کار ایشون باعث می شه که آنهایی که طرفدار و هوادرش هستند باور کنند که ایشون یک قدرت بالاتر و یک شخص بالاتر هستند، جالب هست که می گید اینها یک قدرتی دارند که می تونند شستشوی مغزی کنند که می تونند این افرادی رو که انقدر با سواد هستند و برای خودشون شخصیتی دارند اونها رو هم به طرف خودشون بکشونند و مجبور کنند که این اعمال رو انجام بدهند، شما تو صحبتاتون به مسئله صلح و خاتمه جنگ و آتش بس واینها اشاره کردید، آیا مصاحبه یی رو دید که آقای فیلابی در"صدای آمریکا" وقتی ازشون سوال می کنند که چرا مجاهدین رفتند عراق ایشون می گه که اگه مجاهدین نرفته بودند عراق جنگ تمام نمی شد ، یعن ییک جوری می خوان بگن که اینها رفتند عراق که جنگ رو تمام کنند ، و نظرتون در رابطه با این صحبت چیه ؟


ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

متن مصاحبه محمد حسین سبحانی با تی وی مردم (قسمت اول)
چرا سازمان مجاهدین از همان ابتدا زندان داشته و هنوز هم دارد و خواهد داشت ؟
مسعود رجوی تناقضات سیاسی و استراتژیکی اعضا را با طلاق های اجباری به تناقضات جنسی تبدیل کرد

 


ایران قلم

27.02.2013

آقای سربی:
بینندگان عزیز سلام امیدوارم تا این لحظه را بخوبی و خوشی پشت سر گذاشته باشید و اوقاتی را که امروز چهارشنبه بیستم فوریه دوهزارو سیزده برابر با دوم اسفند ماه هزار و سیصد و نود و یک با هم هستیم اوقات بهتری با هم داشته باشیم ومعمولا چهارشنبه ها ساعت دوازده ظهر با دوستانی هستیم که مجاهد بودند بعد از مجاهدین جدا شدند حالا بعضی ها بهشان میگن بریده و بعضی ها بهشان میگن جدا شده ها امروز شخصیت مهمی را داریم که این دوست عزیز مان قبلا تو رادیو تلویزیونها بوده اند و آشنا هستید با ایشان و در تلویزیون مردم هم فکر کنم نزدیک به دوسال پیش یک مصاحبه ای با ایشان داشتیم سلام می کنم خدمت آقای محمد حسین سبحانی و به ایشان خوش آمد میگم و ممنونم که باز هم با ما هستند آقای سبحانی چه حال چه خبر ؟

آقای سبحانی :
منم سلام عرض می کنم خدمت شما جناب آقای سربی همینطور بینندگان و شنوندگان عزیز ما هم خوب هستیم ، در خدمت شما هستیم تا در فرصتی که وجود دارد بتونیم کمک بکنیم به آگاهی بخشی به جامعه در رابطه با گروههای تروریستی و فرقه ها .

آقای سربی :
خوب من از شما خواهش می کنم یک مقداری در رابطه با خودتان بگید برای دوستان که آقای محمد حسین سبحانی کی بوده چگونه با سازمان مجاهدین آشنا شده چند سال با آنها بوده بعد چی شده که تصمیم گرفته از آنها جدا بشه وبعد از جدایش داستان شما خیلی جالب هست میشه یک کتاب نوشت در زندان بوده و بعد آن ماجرا ها بعد چرا تصمیم گرفته که ساکت نباشد و صحبت کند یک مقداری برای دوستانی که احیانا شما را نمی شناسند یا اگر می شناسند به اصطلاح تجدید خاطره بشه که شما کی هستید و چی هستید تا بتونند رابطه شما را با صحبتها و سئوالاتی که بعدا ازشما می پرسیم بتونند ردیف کنند و بدونند که شما کی هستید و چرا امروز بنام یک مجاهد جدا شده هستید من در خدمت تانم بفرماید که این اوضاع از چه قراره و یک مقدار از بیوگرافی خودتا ن بگید.

آقای سبحانی :
بله سپاسگزارم آقای سربی من در هر صورت تمام جوانی ام و گذشته ام را به پای سازمان مجاهدین گذاشتم . بطور کوتاه و مختصر تو ضیح می دهم چون می خواهم فرصت را در اختیار شما و بینندگان و شنوندگان بگذاریم و به بحثهای اساسی تر بپردازیم ولی در هر صورت من از سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت با سازمان مجاهدین آشنا شدم و فعالیت حرفه ای ام را در بخشهای دانشجویی و کارمندی سازمان ادامه دادم و سال شصت و دو به عراق رفتم و در زمانی که در ایران بودم فرماندهی چند تا هسته مقاومت را به عهده داشتم. در عراق که از سال شصت و دو حضور داشتم سال شصت و پنج به عضویت شورای مرکزی سازمان در آمدم و اسم مشخصاتم در لیست شورای مرکزی سازمان در سال هفتاد به عنوان معاون هیئت اجرایی سازمان در ردیف دویست و سی و دو قید شده است . من بدلیل مخالفتهایی که با سازمان مجاهدین و سیاستها و استراتژی آن داشتم ابتداء سئوالهایی داشتم و قصد جدایی از سازمان را نداشتم ولی با طرح سئوالاتی پیرامون انقلاب ایدوئولوژیک در سازمان و طلاقهای اجباری، و از اینجا در واقع یک تردید آغاز شد و راه برد به مسایل دیگر. نحوه برخورد سازمان مجاهدین با این اعتراضات من و انتقادات من باعث شد که در واقع من شناخت بیشتری نسبت به سازمان پیدا کنم سرانجام در هر صورت بعد از یک پروسه پنج و شش ماهه، سازمان بعد از اینکه دید من متقاعد نمی شوم و بعد از چند جلسه با خود مسعود رجوی وم ریم رجوی و فهیمه اروانی مسئول اول آنوقت سازمان صحبتهایی که داشتم در هر صورت به این نتیجه رسیدند که مرا نمی توانند توجیه کنند . لذا در شهریور هفتاد ویک دقیقا ششم شهریور سال هفتاد و یک مرا به زندان انفرادی در داخل قرار گاه اشرف فرستادند من به مدت نزدیک به هشت سال تا دی ماه هفتاد ونه در این زندانها بودم در داخل اشرف البته یک فرجه ای مرا در یک فاصله ای از سال هزار وسیصد و هفتاد و شش بعد از چهار سال و نیم مرا به یک محلی که یک امکانات بیشتر و بهتری داشت فرستاده بودند ولی بدلیل اینکه قرار ما این بود که من بتوانم با دخترم صحبت بکنم تا دخترم را فریب ندهند و به داخل عراق نیاورند و متا سفانه این عهد و پیمانی را که داشتند شکستند در هر صورت من فرار کردم و دوباره توسط سازمان مجاهدین و سازمان اطلاعات و امنیت عراق دستگیر شدم و دوباره به زندان انفرادی در داخل قرارگاه اشرف برگردانده شدم که تا دی ماه هفتاد و نه سپس سازمان مرا تحویل صدام حسین داد و نیروهای صدام حسین حدودا سی پنج یا سی شش روز مرا به زندان اطلاعات و امنیت بغداد بردند و حدود یک سال و چند ماهی هم در زندان ابوغریب بودم و در هر صورت در پروسه ای نزدیک به ده سال حبس و زندانی و شکنجه آنهم فرد و نیرو و گروهی که شما همه عشقت را ، و همه آنچه را که داشتی گذاشتی ولی بهت خیانت شده بنابر این از آن مقطع که من از سازمان جدا شدم و آزاد شدم و آمدم به اروپا . در هر صورت تصمیم گرفتم هر چیزی که دارم اطلاعات و اخبار و دانستنیها را که می تواند به جامعه ایرانی کمک بکند که اسیر فرقه سازمان مجاهدین یا هر گروه دیگری که به مشی مسلحانه و ساختار فرقه گرایانه اعتقاد دارد، نشوند . در هر صورت این تجربه را طرح کنم و در اختیار آنها بگذارم و خوشبختانه توانستم در این مدتی که در اروپا و آلمان زندگی می کنم . هم توی زندگی شخصی خودم و هم توی کار سیاسی و فعالیت حقوق بشری که دارم تونستم در هر صورت با النسبه موفق باشم و خودم از شرایطی که دارم بسیار بسیار راضی هستم .

آقای سربی :
خوب بسیار خوشحالیم که شما از این شرایط جدید و زندگی جدید راضی هستید و امیدواریم که هر روز راضی تر و موفق تر باشید در کار هایتان وقتی که اسم زندان به میان میاد فوری تو مغز مردم که باید دادگاهی هم باشه که طرف مجرم شناخته بشود و بعد از مجرم شناخته شدن و محکوم شدن برود به زندان برای ما بگید چه جوری و چه کسی تصمیم میگیرد که شما را زندان بکند هشت سال زندان انفرادی آنهم کسی که یکی از اعضای خودشان بوده ویکی از سران رده بالا بوده یعنی شما یک هوادار معمولی و یا یک عضو معمولی نبودید این سیستم زندانی شدن تان را اگر سیستمی داشته بگید و اگر دیکتاتوری خاص هست آنهم باز جالب هست ما بشنویم بفرمائید .

آقای سبحانی :
البته سازمان مجاهدین نه تنها در آن مقطعی که من زندانی شدم ، من حتی وقتی که در زندان بودم بخاطر می آوردم که حتی سال شصت ودو هم که تو کردستان ایران بودیم و وقتی هم رفتم عراق توی مناطق کرد نشین عراق در کردستان عراق که بودیم در همانجا هم چادر های صحرایی و جود داشت که افراد را قرنطینه می کردند و خوب البته آنموقع مثل شرایط جدیدی که ما درش زندان قرار گرفتیم نبود ولی همانموقع هم چیزی بنام قرنطینه و بازداشتگاه وجود داشت . حتی در زمان شاه هم بدلیل اینکه سازمان مجاهدین دارای یک ساختار فرقه گرایانه بود و بدلیل اینکه به استراتژی مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت بنابر این هر نارضایتی ویا هر انتقاد و اطلاعاتی را تحت پوشش اطلاعاتی و امنیتی و در واقع سوء استفاده رژیم و غیره در واقع سرکوب می کرد و فرد را زندانی می کرد که مواردش حتی در زمان شاه هم وجود داره در زمان فاز سیاسی هم وجود داشته سال هزار و سیصد و پنجاه هفت تا سال شصت تا بحال هم وجود دارد، حتی توی اروپا هم وجود دارد. شما شاید تعجب بکنید البته زندانی که من آنجا بودم واقعا بلحاظ فیزیکی هم زندان بود یعنی درب آهنی زندان وقتی باز می شد دویست کیلو وزنش بود و هر بار که این در باز و بسته می شد در واقع بزرگترین مشکل من توی زندان این بود که صدای این درب را نشنوم و آن زبانه و آن دریچه ای که درب را باز و بسته می کردند. این صدا صدایی بود که هر صبح وظهر و شب برای تو تکرار می شد و تو در واقع در آن سکوت سلول ترا بسیار بسیار آزار می داد آنموقع برای من آنطوری شد ولی همین الانم در حتی در لیبرتی هم به نظر من قرنطینه وجود دارد به فرد می گند آقا شما برو توی آن اتاق و بیرون نیا و دونفر هم آنجا هستند طبیعی هست که در واقع باید فرد این موضوع را رعایت کند وکما اینکه من هم رعایت می کردم من هشت ماه نه ماه توی سلول انفرادی سازمان بودم کما کان می گفتم برادر مسعود به آقای مسعود رجوی می گفتم برادر مسعود و یعنی در واقع لحن و گفتارم به این ترتیب بود . پیش خودم می گفتم که من یک اختلاف سلیقه ای دارم یا یک عقیده دیگری دارم . ولی من در ان ابتدا سازمان مجاهدین را و عمق ساختار فرقه گرایانه اش را و عمق انتقاداتی که به این سازمان می تواند وجود داشته باشد را درک نمی کردم ولی به مرور در برخورد و در چالش با سازمان مجاهدین و در کنش و واکنشی که وجود داشت متوجه شدم که در هر صورت سازمانی که ما مدعی بودیم، اخر ما با عشق و شور به این سازمان پیوسته بودیم ، خانه و کاشانه و زن و بچه میهن همه اینها را گذاشته بودیم و آمده بودیم دیدیم، در واقع یک سرابی بیش نیست . بنابر این در رابطه با پاسخ به سئوال شما بله سازمان مجاهدین زندان داره زندان داشته و زندان همین الان هم داره و خواهد داشت تا کی؟ تا موقعی که یک ساختار فرقه گرایانه داره تا موقعی که به اصطلاح به استراتژی مبارزه مسلحانه اعتقاد داره، تا موقعی که به رهبری مادام العمر و ایدئولوژیک اعتقاد داره، بنابر این وقتی ساختار و اجزاء و اسکلت یک سازمان و گروه و حزبی و شاکله اش به این ترتیب هست بنابر این هر نارضایتی که بود و یا هر مسئولی که درآن گروه یا حزب منجر میشود به چالش طبیعی هست سعی می کنند فرد را مجاب کنند تا از انتقاداتش صرفنظر بکند ابتدا با روی خوش سپس با تهدید و توهین و حتی زدن .
توی آخرین جلسه ای که منجر شد مرا تا شهریور هفتاد و یک گذاشتند تو زندان انفرادی افرادی که در آن جلسه حضور داشتند ابراهیم ذاکری ، آقای مهدی ابریشم چی مهدی برایی محمد علی توحیدی و جابر زاده و خدایی صفت و تعداد دیگری از این افراد حضور داشتند ولی در هر صورت می گفتند که تو از سئوالاتت عقب نشینی کن . من می گفتم که آقا طلاق اجباری نه تنها مسئله ای را حل از زن و مرد در درون سازمان مجاهدین حل نمی کند و نه تنها باعث رهایی زن و مرد در سازمان مجاهدین نمی شه بلکه در واقع شما با فشار جنسی که ایجاد می کنید نسبت به افراد و افراد را در یک شرایطی قرار می دهید که در واقع تناقضات شان را روی استراتژی و سیاسی ببرد که چرا بعضا شما گفتید که جمهوری اسلامی در کوتاه مدت سرنگون میشه در ذهن طرف این می آمد و می گفت پس چرا نشد سئوالش این بود جنس سئوال یک جنس سیاسی و استراتژی بود ولی بعد از طلاقهای اجباری جنس تناقضات و جنس سئوالات و جنس مسایلی که افراد در نشستها مطرح می کردند از جنس در واقع تناقض های جنسی بود . یک فرد انقلابی ، فردی که در واقع با تمام شوق و ذوق و شور تمام همه چیز خودش را گذاشته بود و امده بود وارد مبارزه شده بود و جزو افراد پاک و تحصیلکرده جامعه بود به چه روزی افتاده بود که درواقع باید تناقض جنسی اش را پیش جمع تعریف می کرد که من آن خانم را دیدم من یاد ارتباط زناشویی با همسرم افتادم . و بعد فرد از درون تحقیر می شد و در واقع خورده می شد و در واقع آن جسارتی که یک فرد باید داشته باشه که بتواند از حق و حقوق خودش دفاع بکند از این طریق به اصطلاح ازش گرفته می شد بنابر این در یک جمله بخوام خدمت تان عرض بکنم البته نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین یک بحث طولانی است و من ترجیح می دهم که در مورد خودم صحبت نکنم . من تمام این خاطراتم را در کتاب روزهای تاریک بغداد نوشتم وعلاقه مندان می توانند مطالعه بکنند . همچنین گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر که شما حتما می دونید که در آمریکا در واقع قرار داره و یک سازمان بین المللی هست که دهها گزارش و صدها گزارش علیه حکومت های دیکتاتور در سر تاسر جهان و حتی نیروهای اپوزیسیون کشورهای مختلف منتشر کرده از جمله در مورد سازمان مجاهدین خلق و من و تعداد دیگری و عده زیادی از دوستان که در واقع شرایط نقض حقوق بشر را در سازمان مجاهدین را با تمام وجود احساس کرده بودیم در این گزارش مورد مصاحبه قرار گرفتیم این گزارش بسیار موثق هست هر چند این گزارش ناقص هست و گزارش کاملی نیست ولی در واقع قطره ای را از در یا نشان داده و نیاز هست در رابطه با نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین به یک فرصت خوب ولی من به همین اندازه بسنده می کنم و اگر فرصتی بود و اگر شما سئوالی داشتید بازم من خواهم پرداخت.


ادامه دارد

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم نسرین ابراهیمی از سوئیس

 

 

ایران قلم
26.02.2013

 

 

آقای آریایی:
سلام عرض می کنم خدمت بینندگان عزیز در خدمت سرکار خانم نسرین ابراهیمی در کشور سوئیس هستیم ایشان در واقع از اعضای سابق سازمان مجاهدین هستند و بیش از تقریبا یک دهه در این سازمان فعالیت داشتند و هم اکنون در کشور سوئیس اقامت دارند و خیلی خوشحالیم که مصاحبه ای را با ایشان ترتیب دادیم و از نظراتشان و در واقع نکاتی که تو رابطه با شرایط سیاسی روز بویژه در رابطه با سازمان مجاهدین دارند می خواستیم مطلع بشویم ضمن خیر مقدم به شما خانم ابراهیمی می خواستم از شما خواهش کنم همانطور که اطلاع دارید چندی است که سازمان مجاهدین از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا در آمده و در واقع این را به عنوان یک پیروزی و بعنوان یک سر فصل در واقع برای خودش رقم زده و به همین دلیل هم شاید در واقع از پادگان اشرف در واقع اصلی ترین پایگاهی که در واقع در سی سال گذشته داشته در واقع مجبور یا به هر صورت داوطلبانه به ترک آنجا شده است ابتداء به ساکن می خواستم نظر شما را بپرسم که نظر شما چیه؟ آیا خروج سازمان مجاهدین از لیست تروریستی گروههای آمریکا شرایطی را برای سازمان تغییر می دهد؟ و یا هر نکته ای که خودتان در این زمینه دارید.


خانم ابراهیمی:
من هم سلام عرض می کنم خدمت بینندگان شما و همینطور سلام عرض می کنم خدمت شما و تشکر می کنم برای مصاحبه ای که امکانش را بوجود آوردید من فکر می کنم که در رابطه با سئوالی که فرمودید مجاهدین قبل سال نود و پنج هم که در لیست تروریستی نبودند حمایت قوی صدام را پشت سرشان داشتند و به هر حال یک ارتش داشتند که آقای رجوی هم خیلی به این ارتشش می نازید و خلاصه دم و دستگاه خیلی قوی داشتند و پولهای خیلی کلانی هم دستشان بود خوب تو لیست تروریستی هم نبودند ولی ما شاهد بودیم که مجاهدین هیچکاری آنموقع انجام ندادند و آن قدرتی که رجوی همیشه از ان صحبت می کرد بجایی نرسید ولی من فکر می کنم که الان که دارند تبلیغ می کنند روی لیست تروریستی شان این فقط یک فریب هست و چیز جدیدی نیستش مجاهدین من فکر می کنم که چه تو لیست تروریستی باشند یا نباشند نشان دادند که تفاوتی نمی کند چون میگم قبل از سال نود و پنج هم نبودند با آن همه حمایت پس این فقط یک فریب و یک تبلیغ هست ومی خواهند بگویند که ما که تا بحال که هیچ کاری نکردیم بخاطر لیست تروریستی بوده است کردیم و حالا می کنیم و می خواهند بازم اینجوری یک تعدادی را به دنبال خودشان بکشانند که من فکر می کنم که هیچ تفاوتی واقعا نکرده است.

آقای آریایی :
بله درسته به نکته جالبی اشاره کردید به این نکته که به هر صورت این سازمان در قبل از سال هزارو نصد و نود و پنج هم در لیست گروههای تروریستی نبود ولی واقعیت امر همین طور که شما اشاره کردید تغییر جدی در نگاه مردم ایران نسبت به این سازمان بخصوص بهش که در کشور عراق حضور داشته همانطور که شما اشاره کردید ولی هماطور که می دانید به هر صورت سازمان مجبور به ترک اصلی ترین پایگاه خودش اشرف شد ومنتقل شد به پایگاهی بنام لیبرتی هم اکنون در آنجا مستقر هستند و هم اکنون سعی می کنند از طریق لابی های متعدد و اسپانسر هایی که از طریق پول خریداری میشوند یا همینطور از طریق مجامع خبری و رسانه ها تلاش کنند که این کمپ لیبرتی را به هر صورت بعنوان یک کمپ پناهندگی به رسمیت بشناسند و همانجا مستقر بشوند نظر شما در این رابطه چیست ؟

خانم ابراهیمی :
من فکر می کنم که مجاهدین دوتا هدف از این کارشان دارند یک هدف این هست که خوب مجاهدین همیشه برخلاف حرفهای رجوی همیشه تکیه شان به قدرتهای خارجی هست اینها دلشان را صابون زدند برای اینکه آمریکا شاید اینها را علیه رژیم ایران استفاده بکند و بعد جاهای دیگر و انقلابهای دیگر را دیدند و دنبال همین هستند و دنبال این هستند که فرض کنید مثل کشور لیبی اینها استفاده بکند و مثل کشورهایی که اتفاق افتاد اینها که بعنوان یک آدمی که یک جا جمع شده اند یک جا را داشته باشند و خلاصه آن کشور مثلا آمریکا روی اینها حسابی باز کند و نیروهای شان را بر علیه ایران استفاده بکند و نکته بعدی اش هم این هست که اینکه افراد را در اصل آنجا نگه دارند چون یک چیز را مجاهدین خوب می دانند که اگر افراد بسته آنجا بیایند بیرون نیرویی برای شان نخواهد ماند اولا من یک چیزی را معتقد هستم که بیشر از شصت درصد از افرادی که آنجا هستند یا خیلی مسن هستند یا اینکه مریض هستند و واقعیت این هست که می توانم بگویم که از دور خارج هستند و می ماند تعداد دیگر .

آقای آریایی:
به هر صورت شما منظورتان این هست که آمریکا سعی می کند که اینها خودشان را طوری وانمود کنند که به هر صورت اگر آمریکا بخواهد سرمایه گذاری بکند تو رابطه با گروههای مخالف ایران اولین انتخابش مجاهدین باشند به هر صورت همانطوری که شما اشاره کردید خیلی از اینها به کهولت سن رسیدند ولی این ویژگی در اختیار بودن و مزدور بودن اینکه به هر صورت فقط به قدرت فکر می کنند و تعیین خیلی ویژه ای این قدرت و دولت و حکومت در اندیشه رجوی وجود دارد به هر صورت این سرمایه گذاری را کردند به هر صورت نظر شما چیه؟ آیا می توانند با چنین نگرشی بعد سی سال در خاک عراق بودن شوخی نیست مردم ایران می دانند سی سال بیش از ربع قرن در یک کشور خارجی حضور داشتند آیا می تواند این دیدگاه و این اندیشه به پیروزی برسد بیشتر الان مورد نظر سئوال من این هست؟

خانم ابراهیمی:
نه من فکر می کنم که تا همین الانش خیلی واضح بوده که این فکر و این اندیشه شکست خورده و اصرار رجوی بر این که اینها را آنجا نگه داشته هست من فکر می کنم که تلاش بیهوده ای هست و بجایی نمی رسد و فقط برای این هست که به کشورها و قدرتهای خارجی اینرا نشان بدهد که ما چنین نیرویی را داریم که بتوانند استفاده بکنند ولی من فکر می کنم که نه اینطور نیست .

آقای آریایی:
منم موافق نظرات شما هستم در چارچوب شرایط سیاسی ایران به هر صورت دوره انقلابات این شکلی و دوره خشونت ها بویژه تو رابطه با کشور ایران به اتمام رسیده است.

خانم ابراهیمی:
درسته فقط چیزی که مردم ایران تا حالا نشان دادند به هر حال اعتراضاتی که وجود داشته است و چیزهایی که وجود دارد چه بین گروههای مخالف و گروههای دیگر و چه بین خود مردم ایران کسی دنبال خشونت نیست و ما حتی بلاخره دنیای اینترنت هست و نظرات ایرانیان را آدم می تواند خیلی خوب ببیند که مخالفین جنگ و مخالفین خشونت خیلی خیلی زیاد هستند و حتی تو گروههای دیگر خیلی دارند تلاش می کنند که ممانعت بشود از جنگ و ممانعت بشود از خشونت ولی تنها گروهی که دنبال جنگ هست و حتی وقتی که آقای اوباما دوباره به رئیس جمهوری انتخاب شد اینها خیلی ناراحت بودند چونکه معتقد بودند که آقای رامنی خیلی تند هست و شاید مثلا آن بتواند با ایران یک جنگی را راه بیاندازد و برای همین از انتخاب آقای اوباما من تو سایت شان دیدم نوشته بودند که فقط دیکتاتورها از آقای اوباما خوششان میاد و حالا خوب اوایل خیلی بی پرده صحبت می کردند از جنگ و از اینکه خوشحالی شان را نشان می دادند که یک جنگی صورت بگیرد ولی وقتی دیدند که بین مردم ایران و بین گروههای دیگر جایی نداره و هر کس طرفدار جنگ هست یعنی خائن هست واقعا و به ملت ایران خیانت می کند برای همین صحبتش را خیلی تو سایتهای شان نمی کنند عمومی ولی هر جا رد پا ی شان و تلاشهای شان برای همین هم هست ولی حالا چرا مجاهدین دنبال جنگ و خشونت هستند یک چیزی را متوجه شدند که بین گروههای دیگر همانطور که گفتم واقعا جایی ندارند بخاطر پروسه ای که داشتند از زمان صدام جنگیدن علیه ملت ایران همراه با صدام و پروسه های دیگر شان و سرکوب نیروهای خودشان حتی و بین مردم ایران هم همینطور خوب وقتی می بینند که واقعا جایی ندارند من فکر می کنم که اصلا تنها راه مجاهدین همین هست که متوسل بشوند به یک قدرتی که جنگ کند اصلا داستان افشاگری اتمی که اسراییل در اختیار شان قرار داد و اینها خیلی شلوغش کردند من فکر می کنم که اصلا همین بود و دنبال این بودند که یک جنگی صورت بگیرد که اینها به جایی برسند چونکه غیر از جنگ و خشونت مخصوصا راهی برای مجاهدین نیست چون اینها می دانند که باید به زور غالب بشوند و استقبالی وجود نخواهد داشت هیچوقت .

آقای آریایی:
دوستان حالا جدا از شرایط سیاسی که عبور کردیم از ش و شما هم نکاتی را اشاره کردید به هر صورت در خبرها هست که انجمن زنان در واقع متشکل از زنانی که قبلا عضو سازمان مجاهدین بودند و الان جزو منتقدین این سازمان هستند و در امور فعالیتهای حقوق بشری و همچنین حقوق زنان فعالیت می کنند تشکلی را بعنوان انجمن زنان بوجود آوردند من ضمن خوشحالی از این واقعه بخصوص با شما که بعنوان عضوی از این انجمن صحبت می کنم می خواستم ببینم که به هر صورت احساس تان چیه تو این رابطه و دوم اینکه چه پیامی دارد تشکیل این انجمن زنان آنهم نه یک زنان عادی بلکه زنانی که عمری را تو مبارزه سرگرم بودند و راههای متعددی را رفتند و الان می توانند در واقع پیام آور نکات جدیدی برای مردم ایران بویژه زنان ایران باشند دوست داشتم تو این رابطه صحبت کنید خانم ابراهیمی .

خانم ابراهیمی:
اولا من خیلی خوشحال هستم از تشکیل این انجمن و من مدتها بود که دلم می خواست که این انجمن شکل بگیرد من فکر حاوی دو تا پیام یکی برای زنانی که گرفتار فرقه رجوی هستند و یکی هم برای زنان کشور مان برای زنان گرفتار اشرف پیامش اینست که می توانند یک نقطه امید برای شان باشد چون ما آنجا بودیم و می فهمیم که چقدر سخته و چه چیزهایی در مغزشان می کنند که نا امید باشند از دنیای خارج از اشرف و من فکر می کنم که این می تواند یک نقطه امید برای تک تک زنانی که انجا هستند باشد چون من بیاد دارم که به ما گفته می شد که زن در دنیای بیرون از اشرف اگر کمی سنش برود بالا و اگر کمی قیافه اش را از دست بدهد و اگر کمی نمی دونم خلاصه هر چیز دیگر بعد از یک مدتی زن در جامعه بیرون جایی ندارد و خوب همه جوره اینها را می ترسوندند از جمله خود من ما می ترسیدیم که پس خارج از اشرف برای ما جایی نیست و حتی به ما می گفتند که کسانی که از ما جدا شدند و رفتند یا خود کشی کردند و یا زندگی که دارند در خیابان و در زیر پلها و اینجوری زندگی می کنند خوب تصویری که اینها می دادند خوب باعث ترس و نگرانی می شد که آدم چکار کند برای همین من فکر می کنم و امیدوارم این پیام به انها برسد و بشود این پیام را به انها رساند چون در یک محیط بسته ای قرار دارند من فکر می کنم امیدی خواهد بود برای تک تک آنها و می دونند حرفهایی که به آنها گفته می شود دروغ هست .

آقای آریایی :
البته اینکه فرمودید پیامتان رسانده بشود من فکر می کنم این پیام از هزار سوراخ می رسد حالا چطوری یک زمانی در واقع قبل از شما خانم ملکی آمده بودند در واقع افشاگری عظیمی علیه سازمان کردند بعد از آن خانم سلطانی آمدند در رابطه با رقص رهایی و آن افتضاحی که رجوی بوجود آورده بودند بعدش شما تشریف آوردید و در رابطه با آن عقیم کردن زنان برای اولین بار افشاگری کردید اینها قبل از همه به دایره هوادارانشان می رسد بعد از آن تو دایره هواداران سئوالاتی را ایجاد می کند که این سئوالات در واقع به درون تشکیلات می رسد و مهمتر ازهمه از نظر من به گوش مردم ایران می رسد که این مهم هست و در کنار مردم ایران از وزارت امور خارجه گرفته تا گزارش دیدبان حقوق بشر رد پای جدا شدگان وجود دارد و می توانند در واقع در آنجا حرفشان را بزنند .

خانم ابراهیمی :
پیامش برای زنان داخل ایران هم این هست که در حقییت مثل ما که به هر حال یک تجربه ای را گذارندیم گرفتار فرقه رجوی نشوند و ما تمام تلاش مان اینست که حقیقتی که آنجا گذراندیم و آنجا دیدیم چون واقعیت این هست که بیرون از مجاهدین چیز دیگری دارد تبلیغ می شود و هیچوقت آن چیزی که در درونشان هست هیچ جا گفته نمی شود و حتی کسانی که می آیند بیرون تلاش می کنند تا یک جوری جلوی افشاگری های شان را بگیرند برای همین خیلی به سختی در اصل افشاگری می شود آنچه که حقیقت هست در داخل مجاهدین و برای همین من فکر می کنم که این می تواند کمکی بشود به زنان ایران و بدانند که یک وقت گرفتار چنین فرقه و چنین سیستمی نشوند و گول شعارهایی که می دهند بطور خاص شعار ارتقاء زنان که واقعا حالا جا دارد آدم سر این خیلی صحبت بکند ارتقاء زنان و آزادی زنان و گول این شعار ها را نخورند .

آقای آریایی :
البته این نصیحتها به تمام سازمان ها هست عمدتا که از زنان بعنوان یک اهرم برای اهدافشان می کنند برای اهداف سیاسی وفکری و اندیشه خودشان اینها را جلو بیندازند و آزادی زن را مطرح می کنند در قدم اول ولی در محتوا شما هم خوب اشاره کردید ولی بد نیست کمی هم از ان فشارهایی که درون این سازمان بر شما گذشته از شرایطی که شما را سعی می کنند از جامعه دور کنند یا اینکه تعریف می کردید تو صحبت ها ی تان بشنویم که چکار می کردند و چطوری افراد را و زنان را بقول معروف توی آفتاب سوزان می چرخاندند تا این دوران را سپری کنند .

خانم ابراهیمی:
می دونید مجاهدین از آنجایی که یک شعار گنده ای را دادند و گفتند که زنان داخل اشرف تنها زنانی هستند که به آزادی و رهایی رسیدند و تنها زنان رها شده هستند خوب وقتی این شعار را دادند اولا سیستم زنان و مردان شان کاملا از هم جدا هست که در هیچ کشور عقب مانده ای این وجود ندارد که زن و مرد همدیگر را نبینند و شاید مثلا در سال یک بار ما مردان را می دیدیم آن هم در نشست ها و از دور و اصلا مردی را ما نمی دیدیم و مردان زنان را نمی دیدند سازمان که آمده شعار رهایی زنان را داده است آمده بیشترین فشار را به زنان اورده است و واقعیت این هست که خوب شاید حتی مردانی که آنجا خبر نداشته باشند که ما چقدر تحت ستم قرار داشتیم اگه به انها صد تا ظلم شده به ما هزارتا ظلم شده است و به اصطلاح تحت ستم مجاهدین قرار داشتیم و اگر بخواهم یک نمونه بگویم مثلا اگر یک زنی می خواست جدا بشود این حق راهیچوقت نداشت و پیشاپیش برای ما گفته شده بود که هیچ زنی حق ندارد از مجاهدین بیرون برود ولی مثلا در عوض وقتی می دیدند یک مردی برود بیرون و ته ان می دیدند که دیگر هیچ راهی نداره می گذاشتند برود بیرون ومن خودم وقتی می خواستم جدا بشوم از مجاهدین و به آنها گفتم و اصلا التماس می کردم که من با شما هیچ کاری ندارم فقط بگذارید بروم دنبال زندگی اجازه بدهید من بروم به من گفتند که چنین چیزی وجود ندارد برای زنان من در حقیقت بارها به انها التماس کردم برای اینکه بتوانم از آنجا بیام بیرون و من خیلی برای خانم فهیمه اروانی از مسئولین بالای شان هم دیدمش و به خودش گفتم و هم برای او نوشتم که من فقط می رم بیرون فقط دنبال زندگی و با شما هیچ کاری ندارم خوب من کسی بودم که در چهارده سالگی زندان بودم داخل مجاهدین ولی خوب اینها تصور کنید این همه شعار داخل ما این هست خوب یک بچه ای که رفته آنجا چون که واقعا من یک بچه بودم رفتم انجا تو سن چهارده سالگی تا پانزده سالگی توی مجاهدین و توی اشرف رفتم زندان خوب تصور کنید که یک بچه ای که بخاطر شعارهایتان پا شده امده اینجا بعد بخاطر اینکه دیده شما دروغ می گید و گفته می خواهم بروم بیرون بعدش گفتید باید یک سال بروید زندان بعدش هم شکنجه روحی که تو آن سن به من دادند من هیچوقت فراموش نمی کنم و خوب برای همین چیزها اتفاقا جلوی زنان را بیشتر می گرفتند از جمله اینکه خوب مجاهدین من داشتم می گفتم که جلوی زنان را بیشتر می گرفتند یعنی بیشتر که اصلا ممنوع بود خروج زنان از اشرف و خروج از مجاهدین بخاطر اینکه درز نکند انچه که واقعیت هست و آنچه که شعار هست حالا مثلا نمونه هایی که می خواستند زنان را نگه دارند که من اولین باری که از مجاهدین آمدم بیرون اینرا گفتم یکی عقیم کردن زنان بود من یادم هست مریض بودم رفته بودم دکتر که یک بیمارستان درست کرده بودند مخصوص زنان من دیدم که تو مجاهدین خیلی زشت بود که یکی آدم لباس بلند بدون شلوار می پوشیدند برای همین من تعجب می کردم که آدمهایی که لباس بلند بدون شلوار می پوشیدند بعد هم از یک خانمی که انجا بودند سئوال کردم گفت که اینها عمل کردند و گفتم عمل چی گفتش که رحم شان را عمل کردند و گفتم برای چی گفتش که نمی دانم شاید مریض هستند من بعدا بلاخره داخل خودمان هر چند می گفتند محفل شعبه سپاه پاسداران هست ولی به هر حال صحبت می کردیم تا یک حدی که بچه ها می گفتند والا ما چیزی مان نبود و می گفتند باید رحم تان را در بیاورید بعد جالب اینجا بود که وقتی هم اعتراض می کردی می گفتند که پس ریگی تو کفش داری تو اگر همه جوره برای رجوی هستی و همه جوره برای این سازمان هستی پس تو باید انچه به تو گفته می شود اجرا کنی پس وقتی که در نمی آوری رحم خودت را پس یعنی اینکه دنبال زندگی هستی یعنی اینکه آینده ای را برای خودت متصور هستی یعنی اینکه می خواهی بری بیرون زندگی کنی و بچه دار شوی و از این خبرها برای همین خیلی از آدمها جرات نمی کردند قاطع بایستند جلوی این کار این یک نمونه اش بود یک نمونه دیگری که من هر وقت یادم میاد خیلی ناراحت می شوم این بود که ما را می فرستادند تو آفتاب داغ شما خوب دیدید آفتاب عراق بحدی داغ می شد که ما بین خودمان دوستان به شوخی تخم مرغ را می گذاشتیم جلوی آفتاب می پخت یعنی تا این حد داغ بود ما را می فرستادند تو این آفتاب داغ تا کار کنیم صورت ها لک بشود و زشت بشود خوب بعد هم می گفتیم یک کرم آفتاب بدهید که افتاب اینجوری مستقیم نخورد می گفتند که کرم آفتاب نداریم و نمی دادند یک کرم آفتاب و یک کرم نیوا را می دادند که بیشتر داغ می شد و بیشتر لک می شد صورتها اگر به زنان مجاهدین نگاه کنید تماما صورتها سوخته شده و لک شده و لکی که نمی رود و خودشان هم می دانند که اصلا امکانش نیست و حتی با تکنولوژی امروزی هم واقعا خیلی سخته و کار خیلی زشت دیگری که در حق زنان می کردند و واقعا نفرت انگیز این کار شان این بود که تو غذای زنان برای اینکه آن چیز جنسی را بیاورند این بود که تو عذای زنان کافور می ریختند که کافور باعث می شد که ان هورمون مردانه و زنانه قاطی می کرد باعث می شد تو صورت زنان ریش در می آمد و خیلی از خانم ها ریش داشتند و من یادم هست یک دختر جوانی بنام فائزه که صورت خیلی قشنگی داشت و خیلی گریه می کرد و خیلی نارحت بود از این وضعیت ومن می دانستم که کافور دارند تو غذا می ریزند و همه می دونستند ولی کسی جرات نمی کرد حرف بزند که من بهش گفتم که فائزه تلاش کن یک دستگاهی هست بین خودمان آنهایی که تازه از ایران آمده بودند شنیده بودیم یک چیزی هست که از بین می برد و یک دستگاه را گرفتند و این دستگاهی هست که نه تنها بهتر نمی کند بلکه همه صورت را می سوزوند که هر رفته بود این کار را کرده بود تمام صورتش سوخته بود گفتند ما دستگاه گرفتیم و به ما ربط ندارد در صورتی که لیزر هست دیگه وچپ وراست همه می روند انجام می دهند


آقای آریایی:واقعا من دوست ندارم صحبتهای شما را پخش کنم ولی باور کنید این صحبتهایی که من می شنیدم همین الان واقعا تکان دهنده هست به صفت این که این چه دستگاه و چه اندیشه ای هست که ابتداء به ساکن حق مادر بودن را از زن می گیرد و حق حس به دوستی به بچه که بالاترین ارزش شاید در یک زندگی باشد و این حق انسان هست حق هر انسانی که بویژه زن که حق مادر بودن و بعد این داستانهایی که شما می گید واقعا آدم خون را در رگهایش به جوش می اورد که آنچنان باید این سازمان را افشاء کرد آنچنان باید افشاگری کرد که واقعا در تاریخ مردم ایران این بحثها بماند چون این بحثها را هیچکس نشنیده و اصلا منی که بیست سال تو این سازمان بودم و واقعا الان حدود ده و دوازده سال هست که از این سازمان جدا شدم و یک زندگی جدیدی دارم الان که از شما بعنوان زنی که تو این سازمان بوده بارها احتمالا در مناسبات همدیگر را دیدیم و الان که این صحبتها را می شنوم در واقع کاری به افراد ندارم ولی اندیشه رجوی و اندیشه مریم رجوی اندیشه ای هست که در یک کلام سرکوب نهایی مطلق هست که بتواند اینجوری مواضع و ایده های خودش را داشته باشد و پیاده کند امیدوارم که حتما خدایی بالا سر هست و این شرایطی که برای اینها پیش آمده حتما محصول ظلمی هست که بر زنان و مردان ایران و بویژه زنانی که به هر صورت بخاطر آزادی و بخاطر رهایی و بخاطر عدالت اجتماعی وارد این سازمان شدند و این جریان و اینجوری مورد ستم قرار گرفتند


خانم ابراهیمی : و این جوری مورد ظلم وستم رجوی و همینطور مورد سوء استفاده جنسی رجوی قرار می گرفتند چون من خیلی دلم می خواد اینرا بگم که از یک طرف مریم رجوی انتخاب می کرد زنانی که تازه امده بودند توی مناسبات جوان بودند و قشنگ بودند برای خود رجوی و ما بارها شاهد صحنه های کثیفی از خود رجوی بودیم که ایشون توی مراکز ما زنان می امدند و رو سن می نشستند و از آن بالا چطوری می دیدند زنانی که قشنگ بودند و صورتهای قشنگی داشتند و جوان بودند و صدا می کرد و می برد پیش خودش و مثلا من یادم هست یک دختر خیلی قشنگی بودند که اسمش سارا بود بهش گفت که سارا پاشو برای من چایی بیار و آقای رجوی از ایشان هم واقعا نگذشتند و یک بحثهای دیگری هم بود که می گفتند سارا بردند پیش رجوی برای مهمانی ولی من ته داستان را نفهمیدم چی شد ولی فقط می دانم که سارا بعدا دیوانه شده بود و زنانی که تو سازمان بودند همه جوره مورد ظلم ستم رجوی قرار می گرفتند از یک طرف برای خود رجوی و سوء استفاده ای که خود آقای رجوی از زنان می کرد و از طرف دیگر به شیوه هایی که خدمتان عرض کردم که چکار می کردند.

آقای آریایی :
ولی من شخصا خیلی خوشحال هستم در این شرایط که شما را در سوئیس می بینم و اینکه به هر صورت زندگی جدیدی که آغاز کردید زندگی ادامه دارد حس مادر بودن و حس زن بودن وحس مبارز بودن هر سه در شما حضور داره و من شخصا گفتم ضمن آرزوی موفقیت برای شما امیدوارم که بیشتر از تجربیات خودتان برای مردم ایران بگید و باز هم یکبار دیگر تبریک می گویم بخاطر تشکیل انجمن جدیدتان و اینکه امیدوارم به هر صورت در مسیری که دارید موفق باشید و در روشنگری که علیه این جریان به هر صورت شروع کردید قدمهای خیلی ثا بت تری بردارید .

خانم ابراهیمی :
خیلی ممنون و متشکرم و تشکر می کنم از شما وامیدوارم که روزی زنانی که انجا هستند بتوانند آزاد شوند و بتوانند مثل ما آزادانه اینجا زندگی کنند ومنم حقیقتا آرزویم همین هست.

آقای آریایی :
منم هیچ تردیدی ندارم به هر صورت آرزوی ما بهترینها هست برای همه کسانی که در جریان دستگاه فرقه رجوی اسیر هستند و قطعا قبل از همه زنان به امید وقت دیگر و مصاحبه ای دیگر و اینکه با شما از زوایای پنهانی سازمان سخن بگیم و به همراه سرکار خانم ابراهیمی از همه شما خدا حافظی می کنم خدا نگهدا رتان.

خانم ابراهیمی :
خدا حافظ شما
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم بتول ملکی ، فعال حقوق بشر ساکن سوئیس
مجاهدین خلق و رجوی با صدام یکی شدند
فرقه مجاهدین در بهترین شرایط نیز نمی تواند یک ابزار در دست بیگانگان باشد

 

 

ایران قلم
14.02.2013

 

لینک مشاهده فیلم مصاحبه

 

آقای آریایی:
سلام عرض می کنم خدمت بینندگان عزیز در خدمت سرکار خانم ملکی هستیم در کشور سوئیس خانم بتول ملکی سالیان هست که اقدام به روشنگری در رابطه با مناسبات این سازمان می کنند از آنجایی که خودشان عضو این سازمان بودند و مدتی در عراق بودند و دورانی را در آنجا گذراندند ترجیح دادیم که خدمت شان برسیم و در رابطه با مسایل سیاسی روز بخصوص در رابطه با لیست تروریستی آمریکا از ایشان در واقع نظر شان را بپرسیم ضمن خیر مقدم و عرض ادب خانم ملکی می خواستم نظرتان را ابتدا بپرسم که به هر صورت شما در جریان هستید که سازمان مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا به هر صورت خارج شد ابتدا به ساکن نظر شما را می خواستم در این رابطه بدانم و ارزیابی شما در این رابطه چیست؟

خانم بتول ملکی:
بله عرض کنم که کلا گروههایی که مبارزه می کنند برای آزادی کشورشان معمولا تو هر کشوری چه از قبل و چه الان از اعتبار و اعتماد و احترام مردم خودش برخوردار هست سازمان مجاهدین قبل از اینکه اصلا وارد لیست تروریستی بشود آیا گروهی بود که مورد احترام مردم ایران بوده باشه؟ یا مردم بهش اعتماد کنند ؟ ما می بینیم که این بخاطر کارهای ناشایستی که انجام داده از جمله تو زمان جنگ ایران و عراق با صدام یکی شده بر علیه مردم ایران ، اطلاعات ایران را به صدام داده است همانطوری فیلم هایش گرفته شده و توسط دولت عراق افشاء شده است و کارهایی که در داخل سازمان کرده و ازدواجهایی ناشایستی که مسعود رجوی کرده که ازدواج نمی شود بهش گفت بلکه هرزه گی هایی که انجام داده است باعث شده بود که خود مردم ایران بفهمند که این یک گروه شایسته ای نیست که بتواند بعد از حکومت جمهوری اسلامی حکومت را بدست بگیرد از همان موقع از نظر مردم ایران بی اعتبار شده بود و مردم به این گروه بی اعتماد شده بودند منتهی خوب اینها با انواع و اقسام رفتار ها و صحبت های قشنگ روشنفکرها و تحصیلکرده را به خودش جذب کرده بود و همچنین بخاطر نبود گروهای سیاسی معتبر در ایران جوانان به این گروه به اصطلاح پناه آوردند بعد خوب این گروه که می گوید من آلتر ناتیو هستم باید کاری بکند واقعا شایستگی آلتر ناتیوی داشته باشد یعنی اینکه کشورهای دیگر اینرا به رسمیت بشناسند گروهای سیاسی داخل کشور یا شخصیتهایی که مبارزه و ملی هستند اینرا به رسمیت بشناسند ولی می بینیم که اصلا نه تنها هیچکدام از اینها سازمان را قبول ندارند از اینها متنفر هم هستند حتی قبل از اینکه وارد لیست تروریستی بشود بعد وارد لیست تروریستی شد این باعث بی آبرویی بیش از حد شده است و همان یک ذره آبرویی هم که داشت آنرا از دست داده است بعد سازمان وارد یک فازی شد دید که جلوی مردم و جلوی نیروهای خودش همه چیز را باخته است این رفته به تعداد از هوادارانی که به پول و کیس پناهندگی لازم دارند از ایران و کشورهای دیگر مثل افغانستان و لهستان اینرا استخدام کرده اند تا بیایند جلوی سازمان ملل در ژنو که بیاد بگوید منت بکشد و بگوید من تروریست نیستم تازه می خواهد بیاید ثابت کند که من تروریست نیستم آدمی که می گوید من آلترناتیو هستم یک کشوری که هفتادو پنج میلیون آدم داره یعنی انسان توش زندگی می کند یک حکومتی با هر جوری شده داره حکومت می کنه می خواهد بگوید که من آلترناتیو هستم حالا میاد میگوید مرا از لیست در بیاورید ببینید چقدر وضعش اسف بار شده واقعا اصلا رقت انگیز هست آدم دلش به حالش می سوزد میگه آخر تو چقدر بیچاره شده ای که میایی منت می کنی پول می دهی به افرادی که قبلا توی آمریکا و اداره اروپا کاره ای بودند که الان بعضی های شان هم هنوز هستند به اینها پول میدهی و بعضی های شان هم را گول می زنی میگی که من آلترناتیو هستم مرا بناحق در لیست تروریستی گذاشتند چندین سال تلاش کردی بعد اینها در لیست تروریستی بودند مسعود رجوی قایم شد و مخفی شد چون اگر بیرون بود می ترسید دادگاهی بشود بلاخره تو آدم تروریست هستی و این همه جنایت کردی و این بود که او رفت مخفی شد خوب یکی از مزایای خارج شدن از لیست تروریستی این بود که این آقا می آمد بیرون و خودش را نشان بدهد و دیگه تمام شده دیگه الان از لیست تروریستی در آمده با زدو بندهایی که پشت پرده با آمریکا کرده آمریکا همینطوری که حلوا پخش نمی کنه که آمریکا قبلا می خواست از اینها سود ببرد و الان هم که از لیست تروریستی در آورده بازم می خواهد از این سود ببرد خوب الان از لیست تروریستی در آمده مسعود رجوی دیگر مشکلی نداره پس برای چی دیگه مخفی هست پس برای چی خودش را نشان نمی دهد حتی به نفراتی که دور برش هستند چرا به آنها نشان نمی دهد حالا ما نمی خواهیم به آنها خودش را نشان بدهد می بینیم که بازم مخفی هست و بازم آش همان آش و کاسه همان کاسه هست همان شرایط برای سازمان هست و شرایط هیچ تغییری نکرده است برای سازمان همیجوری بازم مریم رجوی راه می افتاد به این کشور و آن کشور و اخیرا به کشوری رفته بود که یک و نیم میلیون جمعیت داره برای آنها سخنرانی می کنی بازم افتاده به گدایی واقعا من تعجب می کنم و چنین زنی تا حالا ندیده بودم که اینقدر خودش را سبک کند البته که سبک که هست این بخاطر اینه که اصلا هیچی نداره و شرایط هیچ تغییری برایش نکرده است همان شرایط بی اعتمادی و بی اعتباری اگر واقعا این یک الگوست و یک گروه واقعا آلترناتیو هست باید پیش مردم خودش اعتبار داشته باشد که ندارد .

آقای آریایی:
کاملا فرمایش شما درسته بخصوص به نکته خیلی جالبی دست گذاشتید اعتبار و اعتمادی که مردم ایران به هر صورت باید به سازمان داشته باشند حالا این سازمان چه در لیست گروههای تروریستی باشد و چه نباشد در هر صورت از نظر مردم ایران هیچ فرقی نمی کند در کلیت بازم اینرا جزء جریانات عقب مانده ضد ملی و به هر صورت دیکتاتور و سرکوب منش می شناسند می خواستم به عنوان سئوال دوم از شما بپرسم به هر صورت اینها همزمان که از طرف آمریکا از لیست تروریستی خارج شدند بطور همزمان هم آمریکا اینرا مجبور به ترک اصلی ترین پایگاه شان در عراق که بیش از ربع قرن در ان مستقر بودند اینرا مجبور به اخراج کرد و آمدند به لیبرتی الان به هر صورت دنبال این هستند که این کمپ لیبرتی گرچه از نظر دولت عراق یک کمپ موقت هست وباید به کشورهای دیگر مهاجرت کنند به عنوان یک پناهنده آنها بر عکس سعی دارند از طریق لابی های شان از طریق مجامع خبری از طریق روزنامه ها از طریق همین کسانی که شما گفتید که پول می دهند می خرند سیاست مداران سابق را که اینا به هر صورت در عراق بمانند و جابجا نشوند به نظر شما سازمان از چه زاویه ای این خط را پیش می برد که در خاک عراق بماند و جابجا نشود نظرتان در این رابطه چیست؟

خانم ملکی:
کلا دولت عراق تصمیم قاطع گرفته است که اینها را از کشور خودش اخراج کند چون اینها از نظر دولت و مردم عراق جنایتکار هستند اینها تو زمان صدام حسین وقتی که در جنگ اول با آمریکا دیگر باخته بود و واقعا دیگه داشت از بین می رفت و کردها و شیعیان که بر علیه رژیم صدام طغیان و شورش کرده بودند و صدام دیگر حریف شان نمی شد و چون واقعا ارتشش از بین رفته بود صدام ماموریت داد به رجوی که به نفرات برود اینها را سرکوب کند و آنزمان صدام مجاهدین رفتند و کردها و شیعیان را با توپ و تانک سرکوب کرد و باعث باقی ماندن صدام شد خوب اینرا الان مردم عراق و دولت عراق می دانند می دانند و اینها را به عنوان جنایت کار می شناسند و حتی دولت عراق و دستگاه قضایی اش لیست داده که باید اینها محاکمه شوند اینهایی که مقصر اصلی هستند و اینها پس از نظر افکار عمومی مردم عراق جایی ندارند و از طرف دیگر دولت عراق اصلا تصمیم گرفته که اینها را از کشورش اخراج کند باید سازمان مجاهدین باید خدا را شکر کند که تا حالا توانسته اینها را تحمل کند یعنی اگه فرض کنید یک نیروی خارجی تو ایران بود و چنین کاری می کرد دولت ایران تحمل نمی کرد که این چندین سال هست الان که دولت عراق اینها را تحمل کرده است ولی خوب الان ببینید اینها توی کمپ اشرف برای اینها یک محیط امنی بود برای کنترل افراد که توسط نشستها و گزارش ها توسط شکنجه های روحی و جسمی و زندانی کردن تمام اینها باعث می شد که اینها بتوانند افراد را کنترل کنند و نگه دارند الان این بت اشرف شکسته است و اینها یک پوئن خیلی عالی را از دست دادند الان ماندند که چکار کنند الان دولت عراق همانطوری که قبلا تصمیم گرفته بود روی پای خودش وایستاد با همه فشاری که بهش وارد شد اینها را از آنجا اخراج کرد اینها الان که تولیبرتی هستند و دولت عراق میگه اینجا موقت هست چون میگه این خاک من هست دیگه همه جای دنیا الان فرض کنید همین مجاهدین بیایند تو همین کشور سوئیس اصلا دولت سوئیس بگه این خاک منه مگر مجاهدین می توانند حرف بزنند حتی یک گروه دیگر از ایتالیا یا از آلمان بیایند تو سوئیس وبگویند این یک تیکه مال منه مگر سوئیس می گذارد خوب همه کشورها خاک خودشان را می خواهند بنابراین ما باید به دولت عراق حق بدهیم که می گوید شما نه تنها یک نیروی خارجی هستید بلکه شما جنایتکار هستید سران شان البته خوب اینها الان تلاش می کنند آنجا را به کمپ پناهندگی تبدیل کنند چرا برای اینکه اینها بروند خوب یک تعدادی می روند ایران چون دولت ایران عفو بدهد و دولت ایران اگر تعهد بدهد به صلیب سرخ جهانی که اگر افراد بروند ایران هیچ آزار و اذیتی نمی شوند خوب یک تعداد می روند بعد اینها را هر کشوری یک تعدادی را می پذیرد خوب اینجوری نیرو پخش میشود و آدمها هم می آیند به جهان آزاد می بینند که نه بابا دنیایی که ما بیست سال و سی سال در آنجا بودیم تو یک چهار دیواری بودیم نه تلویزیون و نه رادیو و نه روزنامه نه اینترنت و نه هیچی اصلا نمی دونستیم که چطوری سر مان را توی خمره کرده بودند این نیست دنیا خیلی پیشرفت کرده ما می توانیم همه کار ها را بکنیم خوب از اینها کنده می شوند خوب سازمان چکار می کند میاد همه جا تظاهرات و سخنرانی راه می اندازد بگوید که ما می خواهیم این کمپ لیبرتی یک کمپ پناهندگی باشد خوب کشور میزبان که عراق باشد میگه آقا من پناهنده نمی خواهم اصلا سازمان ملل گروه را بعنوان پناهنده نمی شناسد بلکه فرد را بعنوان پناهنده می شناسد و سازمان اینرا نمی خواهد چون هر فرد بعنوان یک فرد پناهنده بشود آزاد می شود دیگه و اینها را ترک می کند .

آقای آریایی :
با توجه به توضیحاتی که بخصوص تو رابطه با ویژگی پناهندگی برای پذیرش و صلاحیت پناهندگی بعنوان یک فرد و نه یک گروه خود سازمان ملل اینرا اعلام کرده همچنین کمیساریای عالی پناهندگی در اطلاعیه اش به هر صورت سازمان تلاش می کند که زمان بخرد برای اینکه بیشتر بتواند در خاک عراق بماند و یا اینکه در انتظار یک واقعه است حالا یک انتخابات آمریکایی در راه باشد که مثلا رامنی بیاد و از اینها حمایت کند یا هر اتفاق دیگر به هر صورت چشم به انتظار هست چشم به انتظاره یک واقعه و یک هدفی خارج از خودش منظورم اینه که این فکرش بود منظورم این هست که به هر صورت سازمان همانطور که خودشما هم توضیح دادید ابتکار عمل را ازدست داده است هم بخاطر اینکه چه در گذشته که در لیست تروریستی بود و چه الان که از لیست خارج شده است چه الان بخصوص که در وضعیت کنونی قرار گرفته بود در یک کلیت بعنوان یک نتیجه گیری آینده این سازمان را با توجه به شرایط فعلی خودش که درواقع به دنبال کسب سیاست مداران خارجی و خرید آنها با پول هست چه جوری می بینید آینده این جریانی که به این شکل به هر صورت به هر کسی آویزان می شود بجز مردم ایران از افغانی گفتی و لهستانی و آن کشوری که منظور نظر تان بود و در واقع به آنجا سفر کرده بود کشور اسلوانی بود به همه به هر صورت می شود تا یک فرجی بشود شما آینده این جریان را با توجه به شناختی که از این سازمان دارید چطوری می بینید ؟

خانم ملکی:
ببینید سازمان به نظر من نهایتا باید کشور عراق را ترک کند یعنی دولت عراق هم دیگر کوتاه نمی یاد جدیدا هم گفته که نه چنین چیزی نیست اتفاقا هم چند بار هم به کشور های دیگر گفته که شما که اینها را بعنوان پناهنده می شناسید تو کشور خودتان پناهندگی بدهید چرا از کیسه خلیفه می بخشید به هر حال اینها باید اینجا را ترک کنند بنابر این سازمان یا باید یک کشور در شاخ آفریقا پیدا کند که مثل عراق زمان صدام پت و پهن و هر کاری که می تواند بکند و نهایتا سازمان نمی تواند انچه که دلش می خواهد انجام دهد و پیش ببرد یعنی اینکه دیگر زمانه عوض شده و شرایط فرق کرده است دیگر می بینی چقدر از کمپ اشرف و لیبرتی فرار کرده اند همچنان دیگر آدمهایی که آنجا هستتند برای شان سئوال هست کم کم آن بلندگو هایی که بخش می کنند آنها می شنوند همانطور که این خانمی که جدیدا آمده بود می گفت از طریق بلندگو صحبتهای خانم بتول سلطانی را شنیده است اینها خوب بلاخره فکر می کنند که چی شده هست اینها فکر نمی کنم که آن شرایطی که سازمان می خواهد مثل سابق یک اشرف جدید حالا تو عراق یا یک کشور دیگر داشته باشد فکر نمی کنم که دیگر اصلا بتواند بدست بیاورد و من بنظرم مسعود و مریم رجوی یا باید خود کشی کنند یا باید بیاند از مردم عذر خواهی کنند و از ما عذر خواهی کنند که من یکی که نمی بخشم حتی اگر به دست و پای من بیفتد من نمی بخشم یا بیاد سازمانش را منحل کند همین این تنها راهی هست که برای سازمان باقی مانده وگرنه به شرایط سابق بر نمی گردد .

آقای آریایی:
بسیار سپاسگزاریم خانم ملکی از توضیحات تان و ما هم به هر صورت امیدواریم که این آرزوی شما روزی تحقق پیدا کند که یا سازمان مجاهدین در واقع قدم به عذر خواهی از مردم ایران قبل از همه و بعدش اعضایی که بخاطر عدالت اجتماعی بخاطر آزادی مردم ایران در واقع قربانی این سازمان شدند از اینها عذر خواهی کند بخاطر عمر و رنجی که از اینها گرفت و پیشاپیش همه اینها از مردم ایران و به هر صورت اگر بخواهد در جامعه ای همانطور که شما گفتید تغییرات شرایط سیاسی جامعه ایران و جامعه جهانی تغییر کرده نمی توانند سازمانها با افکار بیست سال گذشته شان بتوانند در شرایط سال دوهزار و دوازده با همان سیاستها بقول معروف به قدرت سیاسی برسند اگر هدف رجوی از ابتداء تا به امروز همین بوده که به قدرت سیاسی فقط وفقط می خواسته برسد ما به همراه شما امیدواریم که به هر صورت روزی سازمان حداقل یا عذر خواهی کنه از مردم ایران یا اگر عذر خواهی نمی کند که من فکر نمی کنم که عذر خواهی کند بخاطر تجربه ای که با این سازمان دارم بپذیرد که شرایط امروزش محصول درواقع ظلمی است که سه دهه گذشته در قدم اول بر مردم و جوانان مردم ایران بوده است بخاطر دروغها و بخاطر فریبها و بخاطر عملکردها و قبل از همه بخاطر خیانتهایی که به مردم ایران کرده و فریب داده اعضای خودش را و به خاک عراق برده و از آنجا با تمام بقول معروف سرویسهای غربی و امنیتی دست تو دست بوده بخاطر اینکه پول بگیره کما اینکه همین الان از اسراییل و عربستان اینها که خیلی شناخته شده تر هستند و حتی با خود سیاست مداران دست چندم آمریکایی به هر صورت بسیار سپاسگزار هستم از توضیحات تان و از روشنگری هایتان تو این رابطه و امیدوارم که شرایطی باز فراهم بشه تا مجددا خدمت شما باشیم در کشور قشنگ سوئیس و ا زنظرات شما بهره مند بشیم .


خانم ملکی :
خیلی ممنون


آقای آریایی :
به همراه شما سرکار خانم ملکی از همه بینندگان مان خداحافظی می کنم و برای تان روز شب خوبی را آرزو می کنیم خدا نگه دارتان باشد .


خانم ملکی :
خدا نگه دار
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کانون ایران قلم حمله موشکی به ساکنان لیبرتی را محکوم می کند
چه کسی هست که نداند رجوی به خون نیاز دارد؟

 

 

ایران قلم
11.02.2013


به گزارش رسانه های بین المللی،بامداد روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ ،کمپ لیبرتی در بغداد مورد اصابت چندین موشک قرار گرفته و تعدادی ازاعضای سازمان مجاهدین خلق ومحافظین عراقی کمپ لیبرتی کشته و زخمی شده اند. قبل از بررسی انگیزه های پشت پرده این اقدام تروریستی ، می بایست آن را به شدت محکوم کرد و خاطر نشان نمود که تنها راه حل مسئله مجاهدین گردن نهادن تمام طرف ها به راه حل سازمان ملل است . همانطور که ما این اقدام را به شدت محکوم می کنیم، به موازات آن اقدامات اخلالگرانه رهبری فرقه مجاهدین بر سر روند فعالیت کمیساریای عالی پناهندگان را محکوم می کنیم و این دو اقدام راا دو روی سکه ای می دانیم که منجر به ادامه اسارات افراد قربانی این فرقه در عراق می شود.


اما فارغ از بعد فاجعه بار این اتفاق ، مسئله اصلی که ذهن را به سمت خود می برد این است که در شرایطی که تقریبا تمام طرف هایی که چه مستقیم و چه غیرمستقیم با بحران حضور مجاهدین در عراق درگیر هستند ، به دنبال حل مسالمت آمیز مسئله هستند و اسیر هیاهوهای تبلیغاتی و جنجالهای جنون آمیز رهبران سازمان رجوی نشده اند ، چه جریانی و با چه نیاتی دست به این اقدام زده و اینکه اصولا حمله موشکی به کمپ موقت ترانزیت در این شرایط پیچیده و کشته و زخمی شدن اعضای اسیر در تشکیلات سازمان ، چه نتیجه هایی می تواند داشته باشد و کدام یک از طرف های درگیر سود خواهند برد ؟
چه کسی هست که نداند رجوی در این سناریو به خون نیاز دارد؟ مريم رجوي يك هفته پيش از اين اتفاق خواستار انتقال مجاهدين به اشرف شد. او در اين موضعگيري خود گفت «مجاهدين در ليبرتي امنيت ندارند و بايستي به اشرف كه بيش از بيست و پنج سال در آن زندگي كرده و آنرا خشت به خشت ساخته اند برگردند»


سپس با فاصله کمی از این حمله ، مسعود رجوی به ساکنان لیبرتی پیام کتبی داد ، رجوي در پيامش كه از تلويزيون مجاهدين پخش شد گفته است «اين عمليات بخوبي اين حقيقت را كه مجاهدين بارها و بارها اعلام كرده بودند به اثبات رساند كه ليبرتي محلي امن و مناسب براي ما نيست. اين محل بيش از هشتاد بار از اشرف كوچكتر است...»


این سوء استفاده بی معطلی رجوی ها از قربانی شدن افراد بی گناه ، با استناد به گفته های مؤکد پیشین رجوی مبنی بر اینکه مجاهدین راهشان را با خون باز می کنند و نیزتجربه گذشته به درگیری کشاندن نیروهای عراقی و قربانیان آن ، حتی اگر این تردید را که رجوی ها پیشاپیش از این واقعه باخبر بوده اند تقویت نسازد ، مسئولیت این خونهای به ناحق ریخته شده را نیز از آنها سلب نمیکند .
او برای ادامه دادن به حیات خفیف خائنانه اش همانگونه که تاریخ دور ونزدیک این فرقه نشان داده به خون نیاز دارد و عامل این تهاجم تروریستی هر گروهی که بوده تنها منافع شخص رجوی را تأمین کرده است و در نقطه مقابل ،هزینه را قربانیان زنده و درگذشته این فرقه و خانواده های چشم انتظار داده اند .


راه حل معضل مجاهدین در عراق همانا و تنها ، انتخاب آزادانه اعضاء برای ادامه زندگی در هر کجا که میخواهند ، انحلال این تشکیلات جهنمی و پایان حضور این فرقه در عراق است .
بار دیگر ضمن محکوم نمودن هرگونه اقدام تروریستی علیه ساکنان لیبرتی ، از تمامی مقامات بین المللی درخواست مینمایم که برای حل معضل سازمان مجاهدین خلق در عراق خانواده ها را وارد قضیه نمایند تا آنان خود با عزیزانشان به صورت مستقیم ارتباط برقرار کرده و مسائل را حل نمایند . مانع اخلال رهبری فرقه مجاهدین در آزاد شدن این افراد شود.


تحریریه ایران قلم
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده کانون ایران قلم به رئیس پارلمان سوئد

نقش گسترده سازمان مجاهدین در کردکشی

 

 

ایران قلم

2 دی 1391 – 22 دسامبر 2012

 

با احترام،

 

در 5 دسامبر امسال پارلمان سوئد در اقدامی شجاعانه و انسان دوستانه، موضوع کشتار كردها را به رسمیت شناخت و به تصویب رساند. ما اعضای انجمن ایران قلم ضمن سپاس و تقدیر از این تصمیم پارلمانترهای سوئدی، درخواست می کنیم تا پیگیری و تحقیقات بیشتری درباره فجایع کشتار کردها در دستور کار پارلمان سوئد قرار بگیرد تا وجدانهای بیدار در سراسر جهان نسبت به ظلم بزرگی که بر آنان رفته آگاه شده و از احتمال وقوع چنین جنایت هایی در آینده اجتناب شود.

 

در بین حکومت های منطقه که کردها را سرکوب کرده اند، حکومت صدام حسین دیکتاتور مخلوع عراق وحشیانه ترین کشتار کردها را مرتکب شده است. از بمباران شیمیایی حلبچه تا کشتار کردها با سلاح سنگین و تانک و موشک در جریان قیامهای مردمی در عراق پس از پایان جنگ کویت. در همین کشتار خونین مردم عراق و به ویژه مردم کُرد پس از جنگ کویت بود که حکومت صدام حسین از نیروهای سازمان مجاهدین خلق ایران (PMOI/MEK) برای سرکوبی و کشتار وسیع کردها سود جست.

 

 

ما نویسندگان این نامه سرگشاده، از انجمن ایران قلم در اروپا هستیم که توسط جدا شدگان از فرقه مجاهدین خلق (PMOI/MEK)و با اهداف حقوق بشری و کمک به پناهجویان ایرانی تشکیل شده است. هر یک از ما بیش از دو دهه را در فرقه رجوی در عراق گذرانده ایم و از قربانیان و شاهدان حکومت کشتار ، دروغ ، ترور و تحقیر توسط رهبری این فرقه ، منجمله کشتار کردهای عراقی بوده ایم.مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق پس از سرکوب خونین قیام کردها در عراق در نشست داخلی گفت که عزت ابراهیم (معاون صدام حسین) از او به خاطر سرکوب قیام و کشتار کردها قدردانی کرده است. همچنین در نوارهای ویدیوئی که از ملاقات های مسعود رجوی با فرمانده سازمان اطلاعات عراق ژنرال حبوش وجود دارد، حبوش به روشنی از مسعود رجوی به خاطر سرکوبی کردها تشکر می کند و وی را به عنوان عضوی از رهبری حزب بعث صدام می شناسد. همچنین مریم رجوی در همان روزهای جنگ علیه کردهای عراقی به نیروهای مسلح مجاهدین فرمان داد تا "با تانک از روی کردها عبور کنند".

 

واقعیت این است که به دلیل ماهیت مذهبی – فرقه ای سازمان مجاهدین خلق ایران، ابعاد بسیاری از جنایات آن – منجمله همدستی با ارتش صدام حسین در کشتار بی رحمانه کردها– همچنان پوشیده و ناگفته باقی مانده است. جهت روشنگری نسبت به دست داشتن فرقه رجوی در سرکوبی خونین کردهای عراقی در دوران صدام ، ما اعضای انجمن ایران قلم حاضر به ادای شهادت و ارائه اسناد و مدارک در این باره به شما هستیم.

با تبریک کریسمس و آرزوی صلح و آزادی در سال نو

 

انجمن ایران قلم

22 دسامبر 2012

 

رونوشت به:

ــ اعضای پارلمان سوئد

ــ نمایندگان سوئد در پارلمان اروپا

ــ وزیر کشور سوئد

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Open letter to the Chairperson of the Swedish Parliament

PMOI / MEK involvement in massacre of Kurds

 

 

22 December, 2012

 

Greetings,

 

In a brave and humanitarian move, the Swedish Parliament passed a resolution on 5 December, 2012 acknowledging the massacre of Kurdish people. We as members of the Iran Pen Association salute this decision by the Swedish Parliamentarians and ask you to set up further investigations and research into the disastrous killings of Kurds, so that more people around the world would learn and realize how badly the Kurds have suffered under tyranny and therefore; similar atrocities against them in future could be prevented.

 

Among the ruling regimes in the Region which have suppressed the Kurdish people, the Iraq’s ousted dictator Saddam Hussein had committed the most savage crimes. Especially, by the chemical bombardment of the town of Halabche and later by attacking the Kurds with heavy weapons and artillery, tanks and missiles when they rose up against Saddam’s despotic rule at the end of the Kuwait War. In fact, it was in this very brutal war against the Kurds that Saddam Hussein used the Iranian group of PMOI/MEK armed forces to savagely suppress the Kurds’ uprising and widespread massacres followed.

 

We, the writers of this letter, are from Iran Pen Association in Europe that consists of defectors from this Iranian group PMOI/MEK led by Masoud Rajavi. Our activities include Human Rights promotion and helping Iranian refugees. The majority of us have each spent more than twenty years inside Rajavi’s cult in Iraq and each one of us is a living witness and has abundant experience and knowledge of the PMOI/MEK leadership (Masoud and Maryam Rajavi), its cult nature, terrorist activities and its rule of terror, deceit and humiliation inside the Organization and also its grave involvement in massacre of Iraqi Kurds. After the brutal suppression of the Kurds, Masoud Rajavi told his followers in a meeting in Iraq that Saddam’s deputy, Ezat Ibrahim, had personally hailed and thanked him for the killing of the Kurds and putting down their uprising. Furthermore, in video tapes discovered of meetings between Masoud Rajavi and General Haboush (the chief of Saddam’s secret Inteligence Service), Haboush thanked Rajavi for suppressing the Kurds and told Rajavi that he was then considered as a member of Saddam’s Baath Party leadership. In those days of waging war against the Iraqi Kurds, Maryam Rajavi ordered the PMOI/MEK armed forces to “run over the Kurds by tanks”.

 

The truth and reality is that due to the religious-cult nature of the PMOI/MEK, the extent and depth of its crimes in and outside the Cult, including its involvement in bloody massacre of Kurds; has still mainly remained uncovered and untold. Therefore; in order to shed light on Rajavi’s involvement in killings of the Kurds in Iraq during Saddam’s era, we are ready and willing to provide you with witnesses and documentation for this cause.

With best wishes for Christmas and a New Year of Peace and Freedom.

 

Yours sincerely,

Iran Pen Association

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده کانون ایران قلم به رئیس و نمایندگان پارلمان فرانسه

هشدار درباره فرقه رجوی

(ترجمه انگلیسی در ادامه نامه آمده است)

 

 

ایران قلم
08.12.2012
 

با احترام،


در سایت های وابسته به سازمان مجاهدین خلق (PMOI/MEK) آمده که مریم رجوی در سخنرانی در یکی از تالار های پارلمان فرانسه در روز چهارشنبه 5 دسامبر امسال از فرانسه و اتحادیه اروپا خواسته که آنچه او «مقاومت ایران» خوانده را نظیر آنچه در مورد سوریه عمل شده برای تغییر رژیم در تهران «به رسمیت بشناسند» و با تأکید بر اینکه «دولت فرانسه یک نقش پیشگام در شناسائی مقاومت سوریه ایفا کرده باید ابتکار عمل یک سیاست جدید در اتحادیه اروپا را به دست گیرد» و از پاریس و اتحادیه اروپا خواست «مقاومت ایران برای تغییر رژیم را به رسمیت بشناسند».


ما نویسندگان این نامه سرگشاده، از کانون ایران قلم در اروپا هستیم که توسط جدا شدگان از فرقه مجاهدین خلق و با اهداف حقوق بشری و کمک به پناهجویان ایرانی تشکیل شده است. هر یک از ما بیش از دو دهه تجربیات تلخ را در فرقه رجوی در عراق گذرانده ایم و از قربانیان و شاهدان حکومت دروغ و ترور و تحقیر توسط رهبری این فرقه مسعود رجوی و مریم رجوی بوده ایم.علیرغم سیاست لابی گری و صرف هزینه های هنگفت توسط رجوی برای خرید حمایت سیاسی در بین سیاستمداران غربی و علیرغم ترور شخصیتی که این فرقه بر علیه منتقدان ایرانی و غیرایرانی خود اعمال کرده و می کند، ما آماده روشنگری هرچه بیشتر نسبت به تمامی کارکردهای حیله گرانه این فرقه هستیم و ضمن هشدار نسبت به عواقب نزدیکی به این فرقه ضددمکراتیک ، توجه شما را نسبت به چند موضوع کلیدی جلب می کنیم.

ــ اساسا سازمان مجاهدین خلق و تشکل پوششی آن تحت عنون شورای ملی مقاومت هیچ جایگاهی بین اپوزیسیون ایران ندارد و همه نیروهای چپ، اخزاب ملی گرا، سلطنت طلبان و نیروهای ملی و مذهبی ، اتحاد جمهوری خواهان و گروه های لائیک و سکولار از سازمان مجاهدین به عنوان یک فرقه تما عیار یاد می کنند. همچنین فرقه رجوی در ایران پایگاه اجتماعی ندارد و این واقعیت بیش از پیش خود را در سلسله تظاهرات بزرگ مردم ایران در پی انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری نشان داد. همچنین، رجوی به دلیل ایفای نقش ستون پنجم صدام حسین در جنگ با ایران نیر به شدت در میان ایرانیان منفور است و تلاش های او را برای دست یابی کمک های برخی سیاستمداران غربی، دور جدیدی از مزدوری می دانند.

- اخیرا خانم سناتور «ناتالی گوله» (Nathalie Goulet) وکیل و عضو مجلس سنای فرانسه، کتابی منتشر نموده است زیر عنوان «سازمان مجاهدین خلق : فرقه ای در قلب جمهوری». او شروع این اثر تحقیقی را با «هشدار» به سناتورها و نمایندگان مجلس فرانسه آغاز می نماید. ایشان ضمن اعتراض به روابط سئوال برانگیز برخی فرانسوی ها با گروه رجوی از مخاطبین فرانسوی و ارگان های دولتی می پرسد: «چگونه است که در فرانسه سازمانی با تمام ویژه گی های یک سکت، بعنوان یک سازمان یا حزب سیاسی شناخته می شود؟» « در چارچوب دموکراسی آیا هر گروه مخالفی که اظهار نماید در برابر یک دیکتاتور ایستاده است، تنها به این دلیل می تواند یک سازمان یا حزب دموکراتیک باشد؟» و نتیجه گیری می کند: «با توجه به گذشته مجاهدین خلق دشوار است فکر کنیم سازمانی که همچنان از تمام بیماری ها و درد های یک گروه تمامیت خواه مثل کیش شخصیت ،فعالیت های تروریستی،منابع مالی پنهان،دروغ، تهمت، تهدید، تخریب چهره شهروندان تحت عنوان افشاگری رنج می برد، به یک سازمان دموکراتیک تبدیل شده باشد!»


- محققان و نویسندگان ایرانی و غیرایرانی مختلفی تاکنون کتاب ها و مقالات افشاگرانه بسیاری در مورد جنبه های تاریک و مخوف این فرقه نگاشته اند و به عنوان نمونه گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر و همچنین گزارش RANDدر باره سرکوبی اعضا و کادرهای فرقه در پادگان های آن در عراق بسیار تکان دهنده بوده اند.


- کیش شخصیت خداگونه و توتالیتاریسم رجوی آن هم در قرن بیست و یکم برای هر جامعه ای مخاطره انگیز است. وی برای دستیابی بر حاکمیت از هر وسیله غیراخلاقی و ضدانسانی سود می برد. وی در نشست های داخلی بعد از تظاهرات مردم ایران می گفت که در صورت پیروزی جنبش سبز و روی کار آمدن رفرمیست ها ، او از طریق نیروی مسلح سازمانش حکومت رفرمیستی را با الگوی قیام لنین علیه دولت کرنسکی در روسیه سرنگون خواهد کرد.همچنین، ضدیت رجوی با تمامی شخصیت ها و سازمان های اپوزیسیون جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران، دلیل قاطعی بر تمامیت خواهی رجوی هاست. بنابراین، وقتی رجوی فرقه توتالیتر خود را با ائتلاف شکل گرفته در سوریه مقایسه می کند، به دروغ و نیرنگ بزرگی مبادرت می ورزد.


- برای عمق فساد رهبری این فرقه کافی است بدانید که مسعود رجوی بیش از 40 سال است که خود را رهبر بلامنازع می داند که تنها به خدا پاسخگوست و از طرف دیگر، مریم رجوی نزدیک به 20 سال است که رئیس جمهور «شورای ملی مقاومت» دست ساز رجوی است ؛ که در واقع رئیس جمهورهای مادام العمر و دیکتاتور خاورمیانه مانند صدام حسین، قذافی، بن علی، حسنی مبارک و حافظ و بشار اسد را تداعی می کند.
واقعیت این است که به دلیل ماهیت مذهبی – فرقه ای سازمان مجاهدین خلق، پشتیبانی از این فرقه توسط سیاستمداران فرانسوی، تبعات بسا فاجعه بارتری از پشتیبانی امریکا از اسامه بن لادن در افغانستان در بر خواهد داشت. لذا اگر غرب به طور عام و فرانسه به طور خاص می خواهند در جانب خواست های دمکراتیک و آزادی طلبانه مردم ایران قرار بگیرند، باید هر چه بیشتر از این فرقه که بر بنیان یک سکت مذهبی و تمامیت خواه بنا شده، فاصله بگیرند. ما به عنوان قربانیان مستقیم این فرقه نسبت به این عواقب به شما هشدار داده و اعتراض خود را اعلام می کنیم.


کانون ایران قلم
8 دسامبر 2012


رونوشت:
ــ نمایندگان مجلس سنا و ملی فرانسه
ــ نمایندگان فرانسه در پارلمان اروپا
ــ شهرداران و رسانه های معتبر فرانسه
 

ترجمه انگلیسی

 


Open letter to the Chairperson and Members of the French Parliament
WARNING AGAINST RAJAVI’S CULT
 


8th December, 2012


Greetings,


On Wednesday 5 December, 2012 the PMOI/MEK related websites reported that in her speech in one of the halls at the French Parliament building, Maryam Rajavi demanded that France and the EU support what she called “the Iranian Resistance” similar to what has been done with regards to Syria. “Rajavi emphasized that French Government which has played a decisive role in recognizing the Syrian resistance, must also take up the initiative for a new policy in EU” and “wants Paris and EU to recognize (what she called) “the Iranian resistance” for the regime change in Iran.”


We, the writers of this letter, are from Iran Pen Association in Europe that consists of defectors from the Iranian group PMOI/MEK. Our activities include Human Rights promotion and helping Iranian refugees. The majority of us have each spent more than twenty years inside the Rajavi’s cult in Iraq and each one of us has abundant experience and knowledge of the PMOI/MEK leadership (Masoud and Maryam Rajavi), its cult nature, terrorist activities and its rule of terror, deceit and humiliation inside the Organization. Despite the lobbying policy of the PMOI/MEK in the West and its efforts to spend enormous sums of money to buy western politicians’ support on one hand, and despite its policy of character assassination of whomever Iranian or non-Iranian that opposes this cult, on the other; we are ready to shed in-depth light for you into all the deceitful ways and functions of PMOI/MEK. We warn against any alliance with this anti democratic cult and bring your attention to the following key factors:


- Basically, PMOI/MEK and its cover named National Council of Resistance of Iran (NCRI), have no legitimate stance and presence amongst Iranian opposition organizations and personalities. The leftist groups and parties, Nationalists, Monarchists, the national-religious groups, Unity of Republicans and secular forces acknowledge the PMOI/MEK as a totalitarian cult. It is also much noteworthy that Rajavi’s cult has no support in the Iranian society, a fact shown clearly during the widespread and huge demonstrations of the Iranian people that were staged against the controversial presidential election of Ahmadinejad’s first term. Rajavi’s treacherous role as Sadam Hussain’s fifth column during Iraq’s war against Iran is very much detested by Iranians and his recent efforts to buy support and gain aids from some Western politicians is widely seen as his new attempts to offer mercenary services.


- In a recent analytical book by the French Senator Ms. Nathalie Goulet, titled “ the PMOI: a cult in the heart of France” (L’OMPI: au Coeur de la Republique); she begins by warning the French senators and members of the French Parliament about this cult. While objecting at suspicious relations of some French figures with the PMOI, Senator Goulet questions these figures and French Government: “How is that an organization having all the characteristics of a cut in France, is recognized as a political organization or party?” and that “In the light of democratic values, is any group which claims that is against a dictatorship can be recognized as a democratic organization or party?” The Senator concludes: “With regards to the PMOI background it is hard to believe that an organization which still suffers from all the pains and illnesses of a totalitarian group has changed into a democratic organization. Illnesses such as personality cult, terrorist activities, hidden financial resources, utilizing lies, deceit, threats to discredit the characters of the citizens.”

- Iranian and non-Iranian writers and researchers have so far published numerous revealing books and articles about the dark and hideous aspects of Rajavi’s cult. The Human Rights Watch report and RAND’s analysis have described some shocking facts about the suppression of the members and cadres of PMOI in its various garrisons in Iraq.


- Rajavi’s “divine” personality cult and his totalitarian and absolute rule are extremely dangerous for any society in the 21st century. He uses any immoral and inhuman means in order to get to power. When the widespread demonstration of the “Green Movement” swept Iranian cities, in a message to his followers at Camp Ashraf, Rajavi said that if the Green Movement succeeded and the reformists were to come to power in Iran; then the PMOI armed forces would topple such a reformist government, using the “model” of Lenin’s armed uprising against the Kerensky Government in Russia and grasping the power. Furthermore, Rajavi’s continuous enmity against all the Iranian figures and parties (inside and outside Iran) that oppose the Islamic Republic regime is yet another undeniable sign of Rajavis’ totalitarian doctrine and attitude. Therefore; when Maryam Rajavi compares her totalitarian cult with the pluralist and widespread Syrian Coalition against Bashar Assad, she yet again utilizes gross deceit and lies to cover up her organization’s hideous nature.


- In order to realize just how corrupt the PMOI leadership is, you should know that for more than 40 years Masoud Rajavi has been the absolute and unquestionable leader of this cult and he states that he is only accountable to God. At the same time for nearly 20 years Maryam Rajavi has been named as the “president” of Iran by Rajavi’s cover up entity, the NCRI. Her almost 20 year “presidency” reminds one of long life dictatorial presidents in the Middle East such as Saddam Hussain of Iraq, Gadhafi of Libya, Hosni Mubarak of Egypt, Ben Ali of Tunisia, Hafez and Bashar Assad of Syria.


The truth and reality is that due to the religious-cult nature of the PMOI/MEK, any support given to it by French politicians will have far more disastrous implications than USA’s backing of Osama Bin Laden in Afghanistan during the Russian invasion of that country. Therefore, we believe that if the West in general and France in particular want to be on the side of the Iranian people and their desire for freedom and democracy, then the western politicians should really distance themselves from PMOI/MEK which is based upon a religious and totalitarian cult. We, as the direct victims of this cult; object to any warn against any support for PMOI.


Yours sincerely
Iran Pen Association
 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد