_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده به خانم " مگان رود " مسئول حقوق بشر زنان سازمان ملل

به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن

 

 

بتول سلطانی، زنان ایران، ششم مارس 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/3/b1.htm

 

با سلام و تقدیم احترام

من بتول سلطانی از اعضای سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران با ساختاری سکت بودم. من اوایل انقلاب جذب این سکت شدم و مدت 20 سال را در درون تشکیلاتش سپری کردم و اکنون بعد از رهائی برای احقاق حقوق پایمال شده زنان و هم اکنون در حدود 1000 زن که هنوز در تشکیلات این سازمان به سر می برند و خیلی از آنها مورد سوء استفاده جنسی توسط رهبر جریان سکت به واسطه مریم رجوی قرار گرفته اند.

دروغ و فریبی که وجود دارد این است که این خانم خودش مدعی است که از حقوق زنان میهن! دفاع می کند و در یکی از سایتهای وابسته این سازمان به نام سایت همبستگی ملی قسمتی هست "طرح شورای ملی مقاومت درباره آزادیهای و حقوق زنان" که البته شعارهای جالبی هست ولی به هیچکدام از آنها عمل نمی شود و فقط برای شعار و فریب افکار عمومی است. این خانم بخصوص بعد از خروج از لیست تروریستی خودش تماما در حال اروپا گردی است و رایزنی برای تحمیل کردن تشکیلاتش و همسرش بعنوان رهبر به جامعه جهانی ... در حالیکه همین الان زنانی همانند بردگان در خانه های تیمی این سازمان در اروپا یا در لیبرتی کنترل شدید می شوند کماکان امکان ارتباط با دنیای خارج از فرقه را ندارند. نیازهای جنسی و عواطف انسانی آنها سرکوب می شود و به اجبار بایستی عواطفشان را نثار رهبری رجوی کنند.

شاهدانی برای این مسئله وجود دارد که حتی معترضانی سطح شورای رهبری در این تشکیلات به قتل رسیدند خانمها مهری موسوی و مینو فتحعلی ولی هر دو بعدا بعنوان کشته جنگ آمریکا معرفی شدند ما برای هر گونه شهادت در برابر هر دادگاهی که برای اعاده حقوق این زنان تشکیل بشود آماده هستیم.

من خودم شخصا مورد تهدید و ترور شخصیت توسط این سازمان به رهبری مسعود رجوی و همسر سومش مریم قجر عضدانلو شده ام و در سایت پاساگاردسیتی وابسته به این تشکیلات هنوز هم این ترور شخصیت وجود دارد البته اینکار توسط این سازمان نه تنها در مورد من بلکه حتی در مورد تمامی منتقدان این سازمان مصداق دارد حتی مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل هم از این اتهامات و ترور شخصیتی مصون نمانده است.

تمامی اعضای این سازمان در تشکیلاتشان در لیبرتی و یا اروپا کنترل شدید تشکیلاتی می شوند. آنها از دسترسی به رسانه ها محروم هستند. بعضی از اعضاء هستند باوجودیکه در اروپا مهد آزادی و دمکراسی هستند اما سالهاست که از قلعه اورسورواز خارج نشده اند. خیلی از زنان ناراضی هنوز در زندانهای این تشکیلات به سر می برند.

این سازمان سعی میکند ازاعضاء افرادی جان باخته و فدائی رهبری جلوه دهد و به همین منظور بطور تشکیلاتی خودسازیهائی را در پروسه دستگیری مریم رجوی در ژوئن 2002 طراحی و برنامه ریزی کرد که در آن بسیاری خودسوزی کردند واز جمله دو زن بنامهای صدیقه مجاوری و ندا حسنی

بعلت سرکوب مستمر غریزه جنسی و عواطف و احساسات خانوادگی و مادری و حتی انسانی توسط رهبری این جریان و سلسله مراتب تشکیلاتی این انسانها رفتارهای غیر عادی می کنند مثلا به خانواده خود دشنام می دهند که به وفور می توانید از این دشنام نامه ها را خطاب به خانواده هایشان در سایتهای آنها مشاهده کنید.

رهبری این فرقه بصورت مرحله ای و طی 20 سال حکومت صدام حسین در عراق و با همکاری استخبارات عراق روی این اعضاء مراحل تفتیش عقاید و بعد طلاق و جدا کردن کودکان آنها و قطع از دنیا و جامعه و استفاده ابزاری از تک تک نفرات و نگهداشتن آنها در عراق دست زده است برای اینکه رجوی تشکیلاتش را به آمریکا یا به کشورهای اروپائی تحمیل کند. در حقیقت رهبری این تشکیلات این انسانها را که مدت بیست سال از جامعه ودنیا قطع بوده اند و انسانهائی هستند که هر کدام نیاز به درمان و ابتدا ایجاد ارتباط با خانواده و جامعه دارند این انسانها و بخصوص این زنان را گروگان اهداف خودش گرفته است

در حال حاضر 10 سال است که بعد از سقوط دولت صدام این سازمان اعضا را وادار به ماندن در عراق کرده است و افراد را گروگان گرفته تا بتواند تشکیلاتش را به جامعه جهانی تحمیل کند

بار دیگر در آستانه روز جهانی زن از شما می خواهم حدود 1000 زن گروگان را از مناسبات سکت این سازمان خارج کنید و تحت حمایت و درمان قرار بدهید.

بتول سلطانی
06.03.2013

رونوشت به:
آنتونیا رادوز
صلیب سرخ
کمیساریای عالی پناهندگان
نماینده یونامی در بغداد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مینو فتحعلی قربانی تشکیلات رجوی بود اما سازمان مجاهدین برای فرار از پاسخ گوئی وی را کشته جنگ آمریکا و عراق اعلام کرد

 

 

 

بتول سلطانی، زنان ایران، اول مارس 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/2/mino%20fatali.htm

 

 سال 1372 رجوی، مریم همسرش را رئیس جمهور مادام العمر انتخاب واعلام کرد و اسمش را " موشک بند ر" یعنی بند ریاست جمهوری گذاشته بود مینو فتحعلی را در حالیکه رده اس تی یعنی شورای مرکزی داشت، بهراه حدود 300 نفر از کادرها بهمراه مریم رجوی به اروپا فرستاد برخی از اهدافی که آن موقع توسط سازمان از اینکار دنبال می شد خلاصه بصورت زیر بود:

ایجاد ارتباط با مردم در خارج از کشور تا خلاء قطع بودن با جامعه کمی برطرف گردد. و تبلیغ گسترده و لابی گری برای اینکه ثابت کند که سازمان سکت نیست.

 سوء استفاده کردن از هوادارها در خارج از کشور و ایجاد ارتباط با تک تک کسانی که چه زمانی با سازمان برخورد داشته یا نداشته کسانی که از نظر مسعود رجوی خائنین و پشت کنندگان به مبارزه و همگی را تا پیش از آن "خوک و خنزیر" می نامید

اقدام به کار مالی اجتماعی و مالی ویژه و اخاذی از مردم بصورت گدائی برای سفید سازی این اتهام که ما یک جریان مستقل هستیم و از دولت عراق پول نمی گیریم

مینو در قسمت مالی اجتماعی با کاری طاقت فرسا در حدود 14 ساعت در روز و دوساعت نشست تفتیش عقاید به کاری سخت گماشته شد. مینو بصورتی خستگی ناپذیر کار می کرد. بعد از برگشت از اروپا در سال 1377 رده اش به شورای رهبری ارتقاء یافت بعد از مرحله عقد در برنامه حوض یعنی همان جلسه ای که زنان بایستی با آهنگهای شاد مرتضوی و یا منصور و معین لخت شده و برای رجوی شعر می خواندند "امشب می خوام مست بشم عاشق یکدست بشم .........بدون تو نیست بودم امشب می خوام هست بشم" و برای مریم می خواندند که تو مثل گلی.........ناز و خوشگلی با اینهمه دردی و درمون دلی یا می خواندند که دونه دونه گل مریم می ریزم روی قدمهات ............... تن تو جنس یک الماس .........ارزشت بیشتر از اینهاست.....خلاصه در این جلسه بود که مینو با گریه از جلسه خارج شد و پروسه مسئله داری مینو آغاز شد

 

کز نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند 

 

 دو نفر از زنان ارشد و شکنجه گر که ول کن شورای رهبری نبودند بنام فائزه محبت کار، گیتی گیوه چی، و معصومه ملک محمدی اطراف او را گرفته بودند و با او کار توضیحی می کردند و بعد شخص مریم هم به این جمع اضافه شد و من آمدم نزد آنها که ببینم چه خبر است دیدم مریم داشت به مینو می گفت باید که شیرجه بزنی و لباس شرک و ریا را بکنی بعد دیدم گیتی به من گفت که بتول تو برو تو حوض الان مینو هم می آید برو که تو از دست ندهی اینها همه ارزشهای خمینی است که داره از مینو کنده می شود و یگانه می شود.

بلاخره مینو نیامد و برخی از کسانی که الان در کشورهای خارجی هنوز اسیر این سازمان هستند و یا در لیبرتی این صحنه را بیاد دارند.

به یاد دارم که رجوی در آن جلسه به ما گفت که یعنی من با شما زنها پیروز می شوم؟

 بعد از آن همیشه مینو در این جلسات مشکل داشت و به نوعی از آن فرار می کرد ویکبار خطاب به مریم رجوی گفت که من نمی خواهم، متنفرم، چکار کنم، من شکنجه می شوم چون احساساتی در من بیدار می شود که نمی توانم از پس خودم بر بیایم و مریم رجوی می گفت که می خواهیم همان احساسات بیدار شود و در مسعود ذوب بشود می خواهیم همین بشود ولی با اینحال مینو مقاومت می کرد و خیلی اذیت بود بطوریکه همیشه در می رفت و چون رابطه دوستی با من داشت بسیار درد دلها می کرد که چه لزومی به اینکارهاست پس چرا برای همه مردها حرام است و رجوی اینکار را می کند من نمی توانم ...........

بلاخره در قرارگاه سعید محسن که آن موقع من در موضع فرمانده یک یگان از حفاظت ترددات کار می کردم. مسئول ما که آن موقع خواهر آذر یا همان محبوبه جمشیدی بود متوجه ارتباط خصوصی مینو با من شده بود بطوریکه یکبار که مینو از جلسه به بهانه ای خارج شده بود و خیلی طولانی در جلسه نیامد، آذر از من پرسید مینو کجاست گفتم که همینجا داشت می رقصید گفت تو دیدی گفتم بله و بعد فهمیدند که مسئله اینطور نبوده و من را زیر سرکوبی و برخورد شدید بردند که با مینو محفل و شعبه سپاه پاسداران تشکیل داده ام و بعد از آن مینو را به قرارگاه دیگری منتقل کردند. و من تا مدتها از او بی خبر بودم.

بعد از یکسال من به قرارگاه پارسیان منتقل شدم و کارم انتظامات آن قرارگاه بود و در این مقطع مینو انتظامات ورودی قرارگاه باقرزاده بود رده او را پائین تر آورده بودند و دیگر در جلسات خاص حوض او را نمی دیدم یا با گروه ما نبود و گروهش را عوض کرده بودند.

یک روز که برای کاری بهمراه یک اکیپ برای آماده سازی نشستهای رهبری به قرارگاه باقرزاده مینو را دیدم که بسیار بهمریخته و داغون بود و گفت که پدرم را در آورده اند و من واقعا نمی فهمم چرا باید با رجوی سکس داشته باشیم نمی خواهم زور که نیست خلاصه به من گفت می دانم که تو نمی روی بگوئی ولی تو را خدا برام دعا کن می خواهم خودم را از این درد بکشم. دیگر نمی توانم تحمل کنم و خیلی می ترسم هر دو گریه مان گرفت و من به او قول دادم که براش دعا کنم و به او گفتم امیدت را از خدا قطع نکن و خودکشی نکن صبر کن همه چیز درست می شه  او گفت که من نمی توانم این چه وضعیه و چرا با ما اینکارها را می کنند.

سال 1380  به سرعت ما را برای نشست به پارسیان بردند و در حالیکه با ایجاد ترس و رعب نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده ولی از وضعیت بهریخته و گریان اعضای ارشد نظیر خواهر آذر و ..... حدس می زدیم که اتفاق مهمی افتاده است.

ما را مستقیما به اتاق عملیات بسیار بزر گ و شیک قرارگاه پارسیان بردند و دیدیم که مریم رجوی چشمانش پف کرده و قرمز و گریه می کند و مسعود داره نعره می زند و تعدادی از  اعضای رده بالا شورای رهبری نشسته اند و تو سر و کله خودشان می زنند و فریاد می زنند ناموس ...........ناموس بعد رجوی با نعره ای همه را ساکت کرد و گفت ای عجوزه های کثیف برای چی اینجا آمده اید که باز بر پیکر زخمی من خنجر بزنید.

و ما خودبخود تحت تأثیر قرار گرفته وشروع به گریه و زدن به سر و کله خود کردیم. تا اینکه فهمیدیم که مینو فتحعلی از قرارگاه باقر زاده فرار کرده است و کسی هم که راننده خودروی عادیسازی گشت بوده است او را کمک کرده که بگریزد. جزئیات فرار را فعلا از بیانش معذورم

در این نشست که فقط تا صبح شکنجه بود برای ما، تشکیلات سازمان در عراق که آن موقع حدود 32 واحد گشت خودش داشت شامل گشت خودروی نظامی و 70 گشت عادیسازی بهمراه استخبارات عراقی تمام بغداد و جاده باقرزاده تا بغداد و تمام ورودی خروجیها را بستند.

تا اینکه بلاخره ساعت 8 صبح روز بعد که هیچکس نخوابیده و به شدت در هم ریخته و عصبی بودیم رجوی گفت که مینو را در بغداد دستگیر کرده اند.

و زهره شفاهی به اتاق عملیات آمد و رجوی مستقیم با او حرف می زد. زهره گفت که مسعود جان این زنیکه خائن کثافت را در بغداد پیدا کردیم.

من به همه برادرها و واحدهای گشتی گفتم که یک خانمی بوده که نفوذی بودنش برایمان مسجل شده بود و اینجا بنگالی بوده (زندانی) و برای ما شرم آور بود و نگفتیم که از شورای رهبری بوده است ما نگذاشتیم بفهمند که کی بوده. ما برای اینکه شناخته نشود کیسه برده بودیم و رو سرش کشیدیم  و او را کشیدیم آوردیم تو ماشین و الان به قسمت قضائی او را تحویل دادیم که ببرند در اشرف.

 صحبت زهره شفاهی قطع شد و جمعیت داد می زدند خائن اعدام ..... خائن اعدام....... و شروع به فحاشی به زهره کردند که چرا نکشتیش من بعلت فشار  و سردرد و تهوع حالم بد شده و روی زمین افتادم و مرا از نشست بیرون بردند و به امداد پارسیان منتقل کردند و نفهمیدم که در آن نشست چی گذشت

  بعد که از کسی سوآل کردم گفت که در آن نشست رجوی به زهره شفاهی می گوید که دستورتیر داشتی چرا شلیک نکردی و او را آوردی و بعد مهوش سپهری یعنی همان خواهر نسرین شکنجه گر تشکیلات گفته است که این بچه ها جای خودشان را با شما که رهبر عقیدتی هستید و رحمت و عدالت شما قاطی می کنند در حالیکه اگر جای خودشان باشند و خواهر مریم را واسطه وصل قرار بدهند به چپ و راست نمی زنند و حق شما را از حلقوم تک تک نفرات بیرون می کشند بعضی ها هم به اندازه یک سگ نسبت به صاحبشون وفادار نیستند برای همین است که آنها نمی توانند از حق شما خوب دفاع کنند و بای می دهند. بای می دهند یک اصطلاح تشکیلاتی بود یعنی خیانت می کنند یعنی هدر دادن منافع رهبری که مثلا مینو که بایستی کشته می شده کشته نشده است و طرف خود را جای رهبری گذاشته و بخشیده و او را زنده آورده است.

ما دیگر مینو را ندیدیم و زندانی بود، تا اینکه سال بعد که صدام سرنگون شد و نیروهای آمریکائی حمله کردند. و گفتند که کردها به قرارگاه نزدیک شده اند و در شمال نزدیک مزار در حالت غارت بودند تمام زنهای شورای رهبری را در یک محل جمع کردند و در این جلسه مژگان پارسائی نزد ما آمد و گفت که ما اگر پیشروی نیروهای کرد به داخل قرارگاه ادامه پیدا کرد بقیه خواهرهایمان و مردها مهم نیست که درگیر می شوند و یا چه می شود ولی ما همگی  خودسوزی می کنیم. خودسوزی جمعی همگی آماده هستید و همه گفتند حاضر حاضر حاضر به هر کدام از ما یک عدد قرص سیانوردیگر برای خودکشی دادند یعنی با یکی قبلی که داشتیم می شد دو تا، که در صورتی که یکی از قرصها عمل نکرد دومی را استفاده کنند و گفت بحث حفاظت ناموس است در مورد ما و حفاظت اطلاعات رهبری.

بعد از حدود یکساعت مینو فتحعلی و تعدادی دیگر از شورای رهبری مسئله دار را از ما جدا کرده و بردند و به ما گفتند که آنها را بردیم محلی که بتوانند راحت تر باشند. اما من هفته بعد که یکی از اون خانم ها را دیدم گفت که مینو را بردند کشتند و او را همان شب بتول رجائی با یک نفر دیگر آمدند برد و دیگر هیچ خبری از او نشد، تا اینکه وقتی که جنگ تمام شد و اولین بار که به مزار رفتیم در کمال تعجب مواجه شدیم با قبر مینو همه با تعجب از همدیگر می پرسیدند که مینو چگونه و کجا کشته شد، بعد در اولین نشریه ای که بعد از سرنگونی صدام منتشر شد مینو فتحعلی را بعنوان شهید کشته جنگ معرفی کردند.

رجوی همه چیز برای خودش تأمین بود و همه نیازهایش فقط یک نیازش بی پاسخ مانده بود انتقام قدرت از خمینی او نمی توانست حس کند کسی که اولیه ترین نیازهای انسانی اش نظیر عشق به همسر و کودکش و خانواده اش  را و روزمره عشق به هم رزمانش را باید سرکوب کند تا به رهبر و خواسته او نزدیک شود چه حسی دارد و تازه از همه می خواست که از اعماق وجود به خودش و همسرش مریم عشق بورزند.

 او می خواست که این بردگان تشکیلاتی احساس پر بودن و غنا کنند و ببالند و بنازند او از ما می خواست که پر باشیم و کمبود حس نکنیم او می خواست که جای همه را پرکند برای ما وهرگز به افتخارات گذشته خود ندامت نکنیم و از عشق رهبری سیر بشویم؛ می خواست که به قول خودش صاحب بین المرء یعنی قلب این انسانها بشود و اینها همه مکانیزم بکارگیری آن یعنی تسلط بر جائی که به نظر من مال خداست و کسی نمی تواند آنجا را تصاحب کند. و هر چیز جای خود را دارد و وقتی بخواهی جای دیگری را بگیری به زور و با تحمیق و با تحمیل و ....... نتیجه عکس خواهد داد

 

بتول سلطانی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فلاکت را ببینید که رجوی به گفته خودش" به امپریالیسم " برای ترور شخصیت جدا شده ها متوسل شده است

 

 

بتول سلطانی، زنان ایران، دهم ژانویه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/1/b.1.htm

 

فلاکت را ببینید که رجوی به گفته خودش" به امپریالیسم " برای ترور شخصیت جدا شده ها متوسل شده است تا به هوادارها و مردم بگوید که اگر از من باور نمی کنید حداقل از اینها باور کنید

سازمان مثل اینکه یادش رفته این همان امپریالیسم است و زمانی شعارش این بود:

سر کوچه کمینه مجاهد پر کینه

آمریکائی بیرون شو خونت روی زمینه

آنها بعد از سرنگونی اربابش سیدالرئیس صدام به دستوررجوی تمام کتابها و اسناد و آثار ضد آمریکائی را از بین بردند.

رجوی و تشکیلات ضد خلقی مجاهدین خلق در جهت جنگ با اعضای سابق جدا شده منتقد و اینکه رجوی را توان پذیرش این انتقادها نیست و از آنجا که دیگر حتی هوادارانش و مردم حرفهای این سازمان و سایتهای وابسته به سازمان را قبول ندارند و کسی نمی خواند و بی اهمیت است بطوریکه حتی اعضای سازمان در اروپا موضع سیاسی خود را روشن نمی کنند و اسمی از مجاهدین نمی برند بخاطر اینکه این تشکیلات پایگاه مردمی ندارد و محبوب نیست

غافل از اینکه مردم که شنونده این لاطائلات هستند عقل دارند و مثل افراد قربانی این تشکیلات مغزشان یک ربع قرن نیست که فریز شده باشد. آنها درست قضاوت می کنند. چگونه است که همان مجاهد صدیق و گوهر بی بدیل رجوی به یکباره مزدور واستخدامی می شود

عجبا چطور است که همین مسعود خدابنده آن موقع من در تشکیلات بودم یادم هست یکی از گوهرهای بی بدلیل رجوی بود از فردای آن روز که انتقاد کرد و تشکیلات را ترک کرد رجوی تا می توانست به او اتهام بست و از آنجائی که منطق این سازمان ترور شخصیت است حالا اگر بتواند فیزیکی اگر نشد بصورت ترور شخصیت و سند سازی طرف منتقد خود را خراب می کند آیا یک مورد جائی این سازمان و رهبری هست که انتقادی را پذیرفته باشند محض نمونه

وقتی که دید دیگر زبان افرادی که رقعه نویس جنگ اضداد در قسمت ج. اس یعنی جنگ سیاسی هستند قاصر است و خودشان هم مسئله دار شده و از طرف دیگرهم کسی تره برای حرفهای آنها خرد نمی کند دست به دامن تحقيقات فدرال كتابخانه كنگره آمريكا و پنتاگون شد تا شاید که آبروئی برای رجوی بخرد و جلوی آبرو ریزی اعتبار سیاسی مجاهدین گرفته شود. و از طرفی فاحشه گری سیاسی و اخلاقی رهبری هم به این ترتیب ماست مالی شود

در حالیکه به رجوی می گویم که هرچه که برای گزارش تحقيقات فدرال كتابخانه كنگره آمريكا و بقیه فعالیتها در این زمینه هزینه کردید و میهمانی دادید به قول خودتان به چاه ویل رفت چون شما با روند افرادی که هر روز از سازمان جدا می شوند چه می کنید

به رجوی توصیه می کنیم که در پناهگاهش اگر یک گرمی از وجدانش باقی مانده را قاضی بگیرد و از سرنوشت اربابش صدام و سرهنگ قذافی درس بگیرد و حداقل اموالی که باقیمانده است را بجای خرج کردن برای سورچرانیهای آنچنانی مریم رجوی و رشوه دادن به این و آن خرج حداقل حقوق انسانی اعضای باقیمانده خودش بکند، به سی سال بازی با جان و مال و ناموس همه گلهای سر سبد مبارزاتی مردم ایران خاتمه بدهد

از همینجا خطاب به او می گویم که حق را از حلقومت بیرون خواهیم کشید و دیگر نمی توانی پشت رژیم ایران مخفی شوی آن روز که تمام اعضاء را در کوره نشستهای طعمه تحت نظر تو مهوش سپهری یا همان خواهر نسرین تو تف می انداخت و می گفت که بی غیرتها همه بیائید تف کنید و آن روزها که مهدی افتخاری فرمانده فتح الله و بقیه به مرگ محکوم می شدند سرگرم کثافتکاریهای خودت بودی و فکر این روز را باید می کردی که دستت رو خواهد شد

باید بگویم که تشکیلاتت کارت سوخته ای شده در دست این و آن و فقط جهت یاد آوری در نشست خصوصی خودت به ما گفتی که به پاس خدمات ما به این آمریکائی ها هیچگاه ما را در عراق ول نمی کنند و حتما که گزینه مسلح کردن دوباره ما را بررسی می کنند آنوقت با ذوق خاصی می گفتی که بجای این سلاحهای قدیمی و کهنه که ما به آنها تحویل دادیم آنها مارا به سلاحهای مدرن و پیشرفته مجهز میکنند. با همین افکار و خیالات هر سال گفتی سرنگونی! سرنگونی

اما کافی است که نگاهی به حدود 3000 تن از اعضای خودت بکنی که در بیابانهای لیبرتی رها کردی در انتظار پناهندگی حداقل از همین یک واقعه درس بگیر

این اشتباه محاسبه است اگر فکر می کنید همه نفرات را می توانید مقهور کنید و به سکوت وادار کنید چه آن پیشنهاداتی به من دادید ومن دست رد به پیشنهادات شما زدم و خواهر مژگانتان برایم پیامت را رله کرد که اگر به حرف شما گوش بدهم و جائی که شما می گوئید نروم یا به اشرف برنگردم وگرنه چه و چه خواهد شد یا وعده وعید ها از طرف دیگر

یادتان هست که من را ول نمی کردید. همان موقع سرهنگ آمریکائی در مقر جی سی سی به من گفت که به هیچ وجه به حرفهای شما گوش ندهم و گفت که شما گروهی بسیار خطرناک هستید و به هیچ قانونی و حرفی که می زنید پایبند نیستید و به سرعت محل من را جابجا کردند.

تا شما دست از سرم بردارید البته که چقدر خوب شما را می شناسند و حتی مرا ازادامه پیگیری تماس با همسر اسیرم هم منصرف کردند. جواب من به شماها آن موقع نه بود و به آمریکائی ها گفتم و بعدها هم که به ترکیه یا اروپا آمدم به مجامع حقوق بشری در پارلمان اروپا گفتم و افشا کردم چرا که یک عمر دروغ و اسارت و استثمار برایم کافی بود و می خواستم خودم هر کار که صلاح می دانم را انجام بدهم و بقیه عمرم را آزاد باشم نه اینکه تشکیلات رجوی برایم تعیین کند که چه بکنم و چه نکنم

این فقط از مغزهای فریز شده ساطع می شود که باور کنند. کسی مثل همین آقای حسینعلی حسین نژاد یا همان غلام روابط در نزدیک ترین روابط سازمان با دولت عراق بوده است. بچه کوچکش را در ایران گذاشته بود، همسرش در عملیات حمله به خاک ایران کشته شد، و پس از 30 سال حالا بلافاصله بعد از فرار و اولین انتقاد یعنی بعد از یکماه به او مارک مزدور زدید

دختر دیگرش را در تشکیلات را برعلیه او وادار می کنید که رقعه بنویسد. و حتما می گفتید که

کاش می توانستید یک طوری یک سرهنگی یا ارگانی از وزارتخانه های عراق یا آمریکا یا اسرائیل گیر بیاورید که بیاید زحمت ترور شخصیت بقیه جداهای منتقد را هم برای شما بکشند بروید خجالت بکشید از اونهمه جنایت که به اسم آزادی و دمکراسی کردید

رجوی چه کردی با اعتماد یک نسل ! بجای این کاسه لیسی و دست به دامن آمریکائی ها و پارلمانترها و سایر ارگانهای محتاج یورو شدن که خودشان در مشکلات و بحرانهای مالی خودشان دست و پا می زنند بروید حداقل خودتان را به روز کنید و درد جامعه و مردم را بفهمید شاید که جائی در جامعه پیدا کنید

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

معصومه غیبی پور زنده یاد را سال 1372 با روسری اش در آسایشگاه خفه کرده بودند

 

 

بتول سلطانی، سایت زنان ایران، هجدهم دسامبر 2012
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/masume%20gheybipoor.htm

 

با درود به روان پاک معصومه زنده یاد و دوست عزیزم من واقعا آرامش ندارم برای اینکه از روزی که از این سازمان جدا شده ام نمی توانم به دنبال زندگی شخصی و خوشی خودم بروم و همواره کابوس این وقایع من را راحت نگذاشته و یاد همه کسانی که اونجا می دانم همین الان در زندان تشکیلاتشون هستند من را اذیت می کنه کاش که نمی دانستم سازمان برای نگهداشتن افراد به چه شیوه ها و ترفندهائی دست می زند.

همیشه که رجوی چه خودش و چه مریم همسر سومش می گفت که صاحب خونتون رجوی است من در دلم می گفتم که صاحب خون خداست و روزی تقاص آن گرفته می شود و من می دانم که این افشاگریها برای من و دوستانم سخت است هم اینکه به نوعی دوباره ما را به گذشته می برد و هم سازمان که جواب نمی دهد و جای آن شروع به لجن پراکنی می کند چرا که نمی خواهد درون صندوق خانه اش هیچ وقت بیرون ریخته بشود.

برای همین از ترور اخلاقی و شخصیتی گرفته تا آزار و اذیتهائی که ایجاد می کنند همانطور که هموطنان در جریان هستند که بعد از جدی شدن فعالیتهای من سازمان بجای پاسخ گوئی به سوآلات و بجای پایان دادن به اسارت و زندان تشکیلات دوباره شروع کرده به لجن پراکنی بر علیه من.

سازمان آنقدر شتابزده عمل کرده و من را مزدور اعلام کرده که برای اعضای باقیمانده خودش هم تضاد و تناقض ایجاد کرده است من مراجع حقوقی و قانونی و پلیس کشور محل اقامتم را در جریان گذاشته ام و ضمنا به آنها هم گفته ام که من نمی توانم سکوت کنم و واقعیتها را نگویم و سکوت بیشتر روانم را می آزارد و از طرف دیگر به آنها خاطر نشان کرده ام که بعد از اینکه من نوارهائی را بصورت صوتی پر کرده و بدست خانواده ها رساندم تا به هر ترتیب که شده به گوش ساکنان پایگاهها یا مقرهای تشکیلات برسانند و من اثرات اینکار را به چشم دیده ام که برخی شنیده و در آنها تأثیر داشته است کسانی همچون همین آقای حسین نژاد یا آقای محمود رستمی یا خانم میرباقری و این انگیزه به من داده است که کارم را ادامه بدهم تا باقیمانده نفرات هم به خودشان بیایند و راه برون رفتی برای خارج شدن از این برکه تشکیلاتی پیدا کنند.

یادم هست که هر وقت که به ما اجازه داده می شد که بصورت گروهی به قبرستان اشرف معروف به مروارید برویم من در همان دقایقی که اجازه داشتم از قبرها دیدن کنم گریه می کردم و برای دقایقی با معصومه ای که بی گناه کشته شده بود حرف می زدم و هیچگاه صحنه کشته شدن او را فراموش نکرده و نمی کنم.

در مورد معصومه و جزئیات قتل ایشان من از همینجا اعلام می کنم که در هر دادگاهی که چه از طرف خانواده ایشان یا هر ارگان حقوق بشری که این موضوع را مایل باشد که دنبال کنند من در آن دادگاه حاضر خواهم شد و جزئیات آن را در اختیار قاضی خواهم گذاشت.

برای اطلاع همه دوستان و ایرانیان آزاده باید بگویم که معصومه به خلاف آنچه که شما مشاهده می کنید بر سنگ قبرش نوشته شده مرحوم و یا سازمان گفته که در اثر بیماری مرده است، اما او به قتل رسیده بود معصومه را با روسری اش در آسایشگاهش خفه کرده بودند.

ایشان عقاید لائیک داشتند و به مناسبات اعتراض داشت اما می خواست که برای آزادی مردمش تلاش کند. برای همین کودکانش را فرستاده بود و خودش مانده بود ولی هر روز ولش نمی کردند و بهش می گفتند که چرا روسری ات عقب رفته چرا نماز نمی خوانی و چراهای دیگر و هر روز به او سخت و سخت تر می گرفتند.

ما با هم دوست بودیم و بارها با من میگفت که چرا ا ینقدر به من می گویند که روسری ات را بکش جلو خفه شدم از دستشان. بارها به من درد دل می کرد که دلش برای بچه هایش تنگ شده است و من هم می گفتم که دلم برای بچه هایم تنگ شده است و خدا کنه که دوام بیارویم ولی گفتیم سکوت کنیم و تحمل کنیم و به فکر آزادی مردم باشیم به زودی تمام می شود و می رویم ایران ولی سازمان هر روز بیشتر و بیشتر به ما سخت می گرفت و می گفت که باید بجای همه اینها رجوی را در قلبتان وارد کنید و بحث رهبر عقیدتی بود.

او خیلی با شهامت بود و جلوشان در نشست ایستاد و می گفت قبول ندارم این تحمیل است بحث رهبری عقیدتی. نشستهای انقلاب بود و با ما مرتب دعوا بود و معصومه را به دلیل اینکه بند ب گیر کرده تحت فشارگذاشته بودند و میگفتند که ما دیگر نباید و نمی توانیم که بریده بطور خاص زن داشته باشیم.

در همین رابطه مریم رجوی با گروه ما نشست انقلاب گذاشته بود و طبق معمول از رهبر عقیدتی و مسعود تعریف و تمجید می کرد و خیلی در آن نشست به به و چه چه از بعضی نفرها که بند ب یعنی رهبری عقیدتی را فهمیده بودند و در همان نشست به معصومه غیبی پورانتقاد شدید می شد که چرا انقلاب نمی کند و انقلاب نکردن یعنی خیانت و بعد دیدم که برخی از خواهرها شروع کردند به زمزمه خائن خائن و یکی از همان زنانی که حسابی تحت تأثیر جلسه نشست و جمع و مریم رجوی قرار گرفته بود فریاد زد اگر بخواهی به مسعود خیانت کنی خودم خفه ات می کنم و بعد مریم رجوی همه را دعوت به آرامش کرد این همیشه از شگردهای او بود که تخم دعوا را می پاشید و بعد چهره علیه السلام گرفته و جمع عصبانی و از کوره در رفته را می خواست به آرامش دعوت کند که البته تا آن موقع فرد سوژه حتما که زهر چشمی از جمع گرفته بود.

به من آن موقع تازه کار انتظامات قرارگاه را داده بودند مقطعی بود که هژمونی را داشتند از مردان می گرفتند و به زنها می دادند پست اتاق عملیات هراسان به اتاق من آمد و گفت که از لشگر 49 خواهری زنگ زده که معصومه غیبی پور را در آسایشگاهشان به قتل رسانده اند ما به محل رفتیم و در آن مقر که یک محدوده 300 متری بود هیچ کس نبود جز دو خانم که در اتاق عملیات با فاصله 200 متری محل حادثه شیفت بودند.

آقایون مدت نیم ساعت همه جا را گشتند اما هیچ کس را پیدا نکردند. خلاصه به سرعت و در عرض 20 دقیقه دیدم بیشتر 12 خانمی که به تازگی اعلام شده بود که شورای رهبری هستند آنجا ریخته و همه جا را قبضه کردند و من و خواهری که همراهم بود را به مقر فرستادند من واو تا حدود یک هفته نتوانستیم سر کار برویم و در آسایشگاه بودیم و گریه می کردیم و بعد هم بیمارستان بستری ام کردند. دو سه روز بعد ما را به قرارگاه بدیع صدا زدند و رجوی سر همین موضوع نشست گذاشت.

تمام نفرات نشست اعضای هیئت اجرائی بودند بجز من و دوستم ما بشدت در هم شکسته و داغون بودیم در اون نشست که 6 ساعت تا صبح روز بعد به طول انجامید. من متوجه بودم که سعی می شه به ما القاء بشه که معصومه تا روز آخر اعتقاد به رجوی داشته در حالیکه من که از درد دلهای معصومه خبر داشتم.

خلاصه عجیب بود که یکی از برادرهای مسئول بلند شد و گفت که از کنار آسایشگاه رد می شده است و صدای یا مسعود یا مسعود می شنود و جای تعجب این بود که او چگونه نرفته این موضوع را بگوید و دنبال کند ولی نشست بنا به سوآلات ما جلو نمی رفت و باید طبق سناریوئی که رجوی می خواست جلو می رفت و ما اصلا جرأت نداشتیم که حرف بزنیم باید فقط یکسره تو مغزمان می کردیم بخصوص که قتلی را هم با چشم دیده بودیم.....خلاصه در اون نشست نتیجه گیری شد که وی به اصطلاح سر موضع بوده و معتقد به انقلاب و رجوی .

اما هیچگاه گفته نشد که وی چگونه کشته شد و چه کسی او را کشت والبته در جای خودش من تمامی اسامی کامل را مطرح خواهم کرد. که البته از نظر من همه اینها صحنه سازی و فیلم رجوی بود و قاتل معصومه از نظر من کسی جزرجوی نبوده و نیست روزهای بعد بین بچه ها گفته می شد که معصومه را کشتند ولی از طرف تشکیلات شدیدا این صحبتها سرکوب و می گفتند اینها محفل و محفل یعنی شعبه سپاه پاسداران اما چند روز بعد و در کمال حیرت در مراسم صبحگاه گفته شد که خاکسپاری معصومه است و او در بیمارستان فوت کرده است!

بتول سلطانی 18.12.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تشکر و قدردانی از همه پیامهای تبریک، انتقادات و سوآلات شما

 

 

انجمن زنان ایران، هفدهم دسامبر 2012

 

آدرس سایت زنان:
www.iran-zanan.de

 

با گذشت 20 روز از آغاز به کار انجمن زنان مواجه با حجم زیاد ایمیلهای رسیده و پیامهای قدر دانی و حمایت و اظهار محبت و لطف و انتقاداتی از سوی سایر انجمن ها همچون انجمن رهائی، انجمن صلح و آزادی دنا، ایران قلم، ایران اینترلینک، کانون آوا، انجمن ایران سبز،انجمن یاران، سایت نیم نگاه، فریاد آزادی، فانوس و وبلاگ عیاران و همچنین شخصیتها و اعضای خانواده ها و بستگان و همچنین اعضای جدا شده بسیاری همچون آقایان کریم غلامی،مهرداد ساغرچی،حامد صرافپور،شهروز تاحبخش،محمد رزاقی، غلامعلی حسین نژاد،و خانم ها مرضیه قرصی، مریم سنجابی و بسیاری دیگر از دوستان و افرادی که پیامهای تبریک و محبت آمیز برای ما فرستادند همچنین بسیاری انتقاداتی مطرح کرده وپیشنهاداتی ارائه کرده اند که در دستور کارمان رسیدگی به همه آنها قرار دارد و در حد توان و امکاناتمان سعی می کنیم که انجام بدهیم همچنین سوآلات بسیار زیادی در ایمیلها به دست ما رسیده است که انجمن زنان همه کوشش خود را بکار می گیرد تا بتواند طی مصاحبه هائی با اعضای انجمن سوالات شما را پاسخ بدهد.همینجا از همه شما که ما را مورد لطف و توجه خود قرار دادید صمیمانه تشکر می کنیم

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنوز به قدرت نرسیده اید اینطور هستید

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی و ترور و تهدید در خارج از کشور)

 

 

انجمن زنان ایران، نهم دسامبر 2012
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/akhtar.htm

 

 

به اطلاع عموم هموطنان و ایرانیان علاقمند به آزادی و ا ستقلال ایران می رسانیم که بنا بر اطلاع خانم اختر قاسمی ژورنالیست و عکاس و همینطور فعال حقوق بشر بعد از اینکه ایشان یک لینک از افشاگری سوء استفاده جنسی رجوی از زنان سطح رهبری تشکیلات از سایت زنان و گزارش گردهم آئی انجمن زنان و مصاحبه با تلویزیون مردم را در صفحه خودشان به اشتراک گذاشته اند تررور اخلاقی و شخصیتی شده و مورد تهدید از طرف عناصر این سازمان قرار گرفته است لازم به توضیح است عملکرد این سازمان برای ما زنان جدا شده از این سازمان (سکت) رو است. حسابش را خودتان بکنید که اپوزسیونی که هنوز در قدرت نیست رقبای سیاسی را قبول ندارند و حتی کسانی را که زمانی متحد آنها بوده اند می گویند از شورا اخراج کردیم و هر روز اینطور تررو شخصیت می کند فردا بر سر مردم ایران چه خواهد آورد. شما کافی است سری به سایتهای آنها بزنید آنوقت می بینید که چگونه عکس هر منتقدی را از کوبلر نماینده یونامی در بغداد گرفته تا هر کسی که کوچکترین انتقادی به این سازمان کرده است را با یک برچسب تخریب کرده اند. دقت داشته باشید

"هنوز به قدرت نرسیده اند"

به امید استقرار صلح و آزادی در تمامی عرصه گیتی

هیئت تحریریه زنان ایران

 

لینک به صفحه فیسبوک خانم اختر قاسمی
http://www.facebook.com/akhtarghasemiI

 

لینک به وبلاگ خانم اختر قاسمی
http://akhtarghasemi.wordpress.com/

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سر گشاده انجمن زنان به رئیس پارلمان فرانسه

 

 

انجمن زنان ایران، هفتم دسامبر 2012

 

آدرس سایت زنان:
www.iran-zanan.de

 

رئیس پارلمان محترم فرانسه با سلام و تقدیم احترام

ما اعضای "انجمن زنان" متشکل از زنان جدا شده و منتقد سازمان مجاهدین خلق ایران ،سازمانی با ساختار فرقه ای به رهبری مسعود و مریم رجوی هستیم.

ما در راستای احقاق حقوق پایمال شده افراد قربانیان و بطور خاص زنان درون تشکیلات فعالیت می کنیم.

روز چهارشنبه مورخ 05.12.2012 خانم مریم رجوی با حضور در پارلمان فرانسه درخواست نمود که نام شورای ملی مقاومت ارگان این سازمان همچون اپوزسیون سوریه توسط پارلمان فرانسه به رسمیت شناخته شود.

ضمن اعتراض به حضور خانم مریم رجوی در پارلمان فرانسه خیلی متأسف ومتأثر می شویم از اینکه می بینیم این تشکیلات همچنان به فریب پارلمانها و افکار عمومی و شخصیتها مشغول است.

این سازمان تبلیغات زیادی می کند اما آنچه که واقعیت دارد و جنبه های عملی این تشکیلات است با همه شعارهایش فرق می کند آنها حتی به اعضای خود آزادی نمی دهند آنوقت چگونه می توانند مدعی آزادی و دمکراسی برای مردم باشند.

رهبران این سازمان یعنی مریم رجوی و همسرش مسعود رجوی مرتکب جرائم بسیار طی حضور 25 ساله در عراق، ایران و سایر کشورها هستند و حالا با فریب افکار عمومی و هزینه های کلان و لابی گری می خواهند که خود را طور دیگری وانمود کرده و بعنوان اپوزسیون معرفی کنند اما اینها هیچ جائی در جامعه ایران ندارند.آنها در ایران اقدام به ترورهای کور کردند وحتی اسنادی وجود دارد که آنها به دستور تشکیلاتی سیکهای هندی را بجای روحانی طرفدار دولت ترور کرده اند و بمب گذاری در محلهائی که مردم معمولی و بیگناه در آن کشته شدند. آنها در جنگ دولت عراق بر علیه ایران در جنگ شرکت کردند. آنها طی سال 2003 و دستگیری مریم رجوی در فرانسه خودسوزیهائی را سازماندهی کردند و اعضاء را تشویق به خودسوزی کردند که اسناد آن موجود است. این سازمان سمبل خشونت و ترور است و نمی تواند آزادی را برای مردم ایران نمایندگی کند.

موارد زیر در تشکیلات این سازمان از دستورات رهبری است که اختناقی آشکار و نقض آزادیهای انسانی است:

- این سازمان اقدام به قتل ناراضیان خود کرده است و شاهدان زنده ای برای این موضوع وجود دارد و همانطور که مطلع هستید فیلمهای آن از تلویزیون مردم تی وی از آمریکا چهارشنبه همین هفته و هفته گذشته پخش شده است و همه افکار عمومی در جریان آن قرار گرفته اند.

- زنان و مردان جدا سازی می شوند و به دستور رهبری از همسران خود بایستی طلاق بگیرند.

- داشتن حجاب در تشکیلات این سازمان اجباری است.

- امکان ارتباط با دنیای آزاد اینترنت و موبایل برای اعضا ممنوع ا ست و آنها در محیطی بسته و سکت مانندهستند.

- اعضا بایستی روزانه اقرار به گناه کنند و هر آنچه که در ذهنشان است را بازگو کرده و منتظر سرکوب و توهین مسئول بالاتر و جمع باشند شیوهای منسوخ شده فرقه ای که ا ین تشکیلات بکار می گیرد مادون بشری است.

- این تشکیلات همه منتقدان خود را ترور شخصیتی می کند برای آنها پاپوش درست کرده و برای آنها پرونده سازی و شیطان سازی می کنند و به آنها مارک مزدور جمهوری اسلامی می زند برای اینکه آنها افشاگران چهره واقعی این سازمان هستند. این سازمان در درون تشکیلات خودش دستور مرگ منتقدان خود را صادر می کند وحتی در کشورهای اروپائی به آنها حمله فیزیکی می کند و دست از شیوه های قرون وسطائی خود برنداشته است.

انجمن ما خواستار ملاقات بیشتر با شما و توضیح مطالب تکمیلی جهت روشن سازی بیشتر ماهیت واقعی این جریان و تشکیلات هستیم

 

با تقدیم احترام

انجمن زنان 07.12.2012

رونوشت به:

پارلمان فرانسه

روزنامه لوموند

روزنامه فیگارو

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد