_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نامه به آقای مارتین کوبلر

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، سیزدهم مارس 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/3/n.htm

با سلام و احترام

اینجانب نسرین ابراهیمی یکی از قربانیان فرقه رجوی که یک دهه در قلعه مخوف اشرف توسط رجوی به گروگان و به زور نگه داشته شده بودم، بعد از حمله آمریکا به عراق و تشکیل کمپی به نام تیف نزدیک این قلعه مخوف توسط ارتش آمریکا، موفق به فرار به این محل شدم و حال در دنیای آزاد اروپا زندگی می کنم

قبل از هر چیز از طرف خودم و انجمن زنان رها شده از فرقه رجوی که برای کمک به زنان گروگان و اسیر فرقه رجوی تاسیس شده است ، از شما تشکر و قدردانی می کنیم به خاطر زحمات و تلاشهای شما در راستای احقاق حقوق افراد به گروگان گرفته شده در لیبرتی و تلاش شما برای آزادی تک تک آنها و فرستادن آنها به کشورهای امن،از سنگ اندازیها و تهمتهای رهبری فرقه به شما هم که واقعا حتی ما هم متعجب و متأسفیم.

جناب آقای کوبلر

همانطوری که خود شما هم به خوبی شاهد هستید، رهبری فرقه هر کسی که بخواهد به افراد گروگان و اسیر در لیبرتی کمک بکند او را به جمهوری اسلامی نسبت می دهد تا مانع هرگونه کمکی به این افراد بشود،

رجوی می خواهد که این افراد را در عراق زنده به گور کند ویا به کشتن بدهد تا از خون آنها سوء استفاده کند واز طرفی هم نمی خواهد این افراد به دنیای آزاد پا بگذارند زیرا به خوبی می داند آنوقت کسی برایش باقی نمی ماند و همگی دست به افشاگری علیه ایشان خواهند زد و دست ایشان را بیش از پیش در جنایت علیه ایران و ایرانی رو خواهند کرد، به همین خاطر ایشان با تمام قوا در مقابل کارهای انسانی شما ایستاده و باز هم بیشتر و بیشتر خواهد ایستاد

اخیرا و بعد از حمله جنایتکارانه به کمپ لیبرتی که تک تک افراد جدا شده از این فرقه این حمله را محکوم کرده و هشدار داده اند که رهبری فرقه از این حمله به سود خود سوء استفاده خواهد کرد و می بایست مجامع حقوق بشری به این مسئله اشراف داشته و به دام تبلیغات دروغین رجوی نیفتند، خانم مریم رجوی خواستار برگشتن تمامی افراد از لیبرتی به اشرف شده است که ادعا می کند در لیبرتی افراد هیچ امنیتی ندارند و در اشرف امنیت آنها بیشتر خواهد بود

در حقیقت این سوء استفاده رجوی از این حمله است که می خواهد افراد را مجددا به اشرف برگرداند، همه ما و خود شخص رجوی هم به خوبی می داند که عراق به طور کلی برای این افراد امن نبوده و نیست حال چه لیبرتی باشد و چه اشرف ، راه حل درست برای کمک به این افراد همان است که شما مدتهاست در تلاش برای انجام آن هستید یعنی فرستادن افراد به کشورهای ثالث

جنابت آقای کوبلر

رهبری و مسئولین این فرقه سالیان است که به خوبی و روشنی نشان داده اند که هیچ گونه صلاحیت نمایندگی این افراد اسیر و گرفتار و مغزشویی شده را نداشته و ندارند، به همین منظور باید افراد اسیر و گرفتار را در کمپ لیبرتی از کسانی که از طرف رهبری سازمان به نمایندگی این افراد گماشته شده اند را جدا کرد، به این ترتیب یک بار هم که شده این افراد می توانند خود به دور از زور و فشار روحی و ... برای خودشان و آینده شان تصمیم بگیرند و رهبری سازمان هم نمی تواند سنگ اندازی کرده و مانع کمکها و تلاشهای سازمانهای حقوق بشری برای انتقال و تعیین تکلیف این افراد شود

خانم مریم رجوی در سفرهای اروپایی خود در حالی از حقوق بشر و حقوق انسانها صحبت می کند که خود ایشان شخصا دستور زندانی کردن افراد و شکنجه آنها را در اشرف می داد و یکی ازهمان افراد هم خود من بودم که در سن 14سالگی به خاطر مخالفت با دروغهای رهبری سازمان به زندان فرستاده شدم ، و ایشان در حالی از حقوق انسانها صحبت می کند که در نشستهای مختلفی در اشرف به ما می گفت که هیچکدام از اعضاء هیچ حق و حقوقی ندارند و باید همگی خودمان را فدای رهبری سازمان کرده و هر کاری که او خواست انجام دهیم حتی اگر بی دلیل از ما بخواهد خودمان را از فلان پرتگاه به پایین پرت کنیم باید بکنیم چرا که همه حقها فقط مال اوست و ما فقط یک مشت جانباز و فداکار در راه این رهبری هستیم

ایشان در حالی از حقوق زنان صحبت می کند که در سازمان ایشان از زنان بیگاری می کشیدند و به ما می گفت که باید تا سر حد مرگ کار کنیم تا فکرمان به زندگی و خانوده مان مشغول نشود و مانع عشق و عواطفمان به رهبری سازمان نشود به همین دلیل زنان را در هوای سوزان عراق جلوی آفتاب می فرستادند و به بدترین صورت از آنها بیگاری می کشیدند

خانم رجوی که خودش به شدت از پوستش مراقبت می کند اما از ما می خواست جلوی آفتاب سوزان عراق برویم و کار کنیم تا صورتهایمان آفتاب سوخته شود چرا که ایشان صورتهای زنان را اینگونه دوست دارد که نشان از کار و تلاش زنان است ولی ایشان هدفش این بود که زنان را به لحاظ ظاهر زشت کند که آنها را نا امید از آینده بکند و مجبور به ماندن در اشرف بکند

ایشان در حالی از حقوق زنان صحبت می کند که حق مادر شدن را از تک تک آنها گرفته بود و حتی به دستور ایشان تعداد زیادی از آنها عقیم شدند تا آنها را از زندگی آینده نا امید کند

و هزاران جنایت دیگه علیه این افراد

خانم مریم رجوی اخیرا ترفندی بکار برده و از تعدادی از اعضاء و گماشتگان خودش را توجیه کرده تا جای خانواده افراد کشته شده حمله اخیر به لیبرتی با سازمانهای حقوق بشری ایمیل و تلفن کنند و بخواهند افراد را به کمپ اشرف برگردانند چرا که لیبرتی امن نیست و برای همین بچه های آنها کشته شده اند و اگر به اشرف برگردند امنیت خواهند داشت، من ضمن محکوم کردن این فریب کاریها و تبلیغات دروغین رهبری فرقه از شما می خواهم که توجهی به تبلیغات دروغین این سازمان نداشته وتوجه داشته باشید که آنها این ترفندها را بکار می برند. و فقط کشورهای اروپایی و آمریکایی را وادار به پذیرش این افراد قربانی کرده و هر چه زودتر به کشورهای امن فرستاده شوند

همینطور از شما می خواهم که نمایندگانی که رهبری فرقه برای این افراد مشخص کرده است که خط رهبری فرقه را پیش ببرند به رسمیت نشناسید و هر فرد خود به رسمیت شناخته شود چرا که این نمایندگان فقط مانع کمکهای انسانی به این افراد خواهند شد

 

با احترام

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصلا عجیب نیست رجوی اقدام کمپین خواهران اقبال را محکوم کند

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، بیست و دوم فوریه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/2/n2.htm

 

 

سالیان سال است که ما جدا شده های مجاهدین گفته ایم که این سازمان ظرفیت کوچکترین انتقاد را نداشته و هر گونه نظر مخالف با رهبری این سازمان مساوی است با تهمت، تهدید، فحاشی و ارعاب و وحشت و .... برای بستن دهنها و خفه کردن آدمها، حتی اگر روزی این منتقد مهدی ابریشمچی و یا مژگان پارسایی و .... باشند . رهبری خود کامه فرقه، هیچگونه نظری جز نظر خودش را قبول نداشته و ندارد و نخواهد داشت.

حالا اینکه رجوی دهن خود را علیه خواهران محترم اقبال که سالیان سال است خود از هواداران آنها هستند باز کند و هر چه لایق رهبری خود کامه است را نثار این خواهران محترم بکند چیز تازه ای نیست.

 خواهران اقبال که سهل است ، اگر همین الان مهدی ابریشمچی با همه سوابقش و با همه مایه گذاشتنش برای رجوی که بالاترینش گذشتن از زن خودش برای رجوی بود، حتی ایشان هم الان اگر کوچکترین انتقاد را به رجوی داشته باشند ، فردا ایشان را هم رجوی جزو مزدوران اطلاعات می داند.

 

اینکه رجوی برادر را علیه خواهر و خواهر را علیه برادر و مادر را علیه جگر گوشه خود و .... وادار به فحاشی کند باز هم چیز جدیدی نیست، ما بارها خود شاهد این حرکت کثیف، زشت و زننده و ضد انسانی رجوی از نزدیک بوده ایم. ما از یاد نبرده ایم که مادرها را در نشستهای مغز شویی در اشرف وادار به بد و بیراه گفتن علیه دختران معصوم خود می کرد، نمونه اش هم مادر مرجان اکبری، دختری که می خواست به دنبال زندگی خود برود و نمی خواست تن به این همه ذلت و خواری بدهد، مادرش را به جانش انداختند تا در میان 400 زنی که در این نشست بودند دخترش را تحقیر کند و بعد هم دخترک معصوم را وادار به خودکشی کردند تا بمیرد ولی از مجاهدین جدا نشود که مبادا روزی حقایق درون این فرقه جنایتکار را افشا کند و بعد هم یک شهید برای رجوی ساخته شود و به لیست شهدایش اضافه شود تا دلش خنک شود و از قطور شدن لیست شهدایش لذت ببرد

 

و یا اخیرا مگر شاهد نبودیم که خانم میرباقری به محض افشاگری ظلم و ستم رجوی علیه زنان در سازمان چگونه خواهرش را وادار به فحاشی علیه او کردند

ولی وقتی که متاسفانه در مقابل این حرکتهای ضد انسانی سکوت می کنیم و لب بر نمی آوریم، البته که رجوی تشویق به ادامه کارهای ضد انسانی خود می شود و البته که روزی این داستان برای خود ما هم اتفاق می افتد، سکوت کردن در مقابل کارهای ضد انسانی سازمان، فقط و فقط تشویق کردن این فرقه به ادامه جنایات خود است و وقتی که متوجه می شویم که دیگر دیر است

مطالب و نوشته های خواهران اقبال را اغلب دیدیم و خواندیم، هرگز نه به این سازمان بی احترامی کرده اند و نه حتی مخالفت تند و تیزی وجود داشته است با وجود همه جنایاتی که این سازمان مرتکب شده و هر فعال حقوق بشری به خوبی بر این جنایات اشراف دارد و باید در مقابل همچین مافیایی موضع مشخصی داشت

ولی به هر حال مطالب و نوشته های خواهران اقبال حتی مورد حمایت فرقه بود و خود آنها اعضای سابق این سازمان بودند , و بخشی از خانواده اقبال هم در لیبرتی و عضو فرقه هستند.

اخیرا خواهران اقبال از سر دلسوزی، بعد از کشته شدن افراد بیگناه در لیبرتی، برای نجات جان این افراد، کمپینی را به راه انداختند که مورد توجه خیلی از ایرانیها واقع شده است، ولی از آنجا که این کمپین به مزاج رجوی خوش نیامده است، دم خروس رجوی بیرون زده و ایشان نشان داد که سالهای نوری با چیزی به نام حقوق بشر، آزادی بیان، احترام به دیگران و افکار دیگران فاصله دارد، دوم اینکه ثابت کرد و به خوبی نشان داد که فقط خود مانع انتقال افراد به کشورهای سوم می باشد ، و به هر قیمت می خواهد افراد را در عراق نگه دارد و آنها را قربانی امیال خود بکند ، و گرنه تشکیل یک کمپین برای نجات جان افراد از عراق آیا نمی بایست رجوی را خوشحال می کرد و حتی از خواهران اقبال خود شخصا تشکر می کرد برای این همه تلاش و کوشش در مسیر نجات افرادش در عراق؟

بسا روشنتر از قبل رجوی به همه ما نشان داد که، حرف حرف رجوی است و خلاف حرف ایشان مساوی است با مزدور و وزرات اطلاعاتی، خواه خانواده اقبال به عنوان هوادار و اعضای این سازمان باشند و خواه فریبا هشترودی عضو به اصطلاح شورای ملی مقاومت باشد و خواه آقای غلام حسین نژاد نزدیکترین شخص به رجوی باشد

دوم اینکه این افراد متعلق به شخص رجوی می باشند و کسی نباید سراغ حق آنها را به عنوان انسانهای گرفتار را بگیرد ، باید اجازه داد رجوی آنها را هر جا لازم می بیند به کشتن بدهد و قربانی کند

سوم رجوی پایش را در یک کفش کرده که در عراق بماند، و تنها کسی که مانع تراشی می کند برای خروج از عراق تنها خود رجوی است و در افتادن با مارتین کوبلر فقط به این خاطر است که ایشان در تلاش هستند که افراد را از عراق نجات بدهند و این خلاف خواسته رجوی است

چهارم اینکه رجوی در سیاستهای مسخره خود به شدت شکست خورده است، سیاست خطی و استراتژیک و ایدئولوژیک رجوی به گل نشست، حال ایشان با این کوله بار پر از خیانت و جنایت و شکست نمی خواهد از عراق بیرون بیاید، می خواهد با شلوغ کاری و مایه گذاشتن از این افراد روی این خرابکاریها و شکستها و خیانتها را خاک بپاشد و حواسها را پرت کند ، تا شاید اینگونه به زعم خود چهره خودش را باز زیر خون افراد قایم کند.

 

نامه ای که رجوی به نام محمد اقبال در سایتهایش درج کرده است، به راستی که می شود بیشتر و بیشتر از قبل رجوی و آن ذات بد و ضد انسانیش را شناخت . برای ما این نامه علیه خواهران اقبال نیست، برای ما این نامه آینه رجوی است و او خود را کاملا نشان داده است و همگی می توانند چهره حقیقی رجوی را در این نامه ببینند، در این نامه رجوی به ما نشان داده است که به راستی ارزشهای والای انسانی برایش معنی ندارند و بر ضد تمامی ارزشهای انسانی است، حقوق بشر و جان آدمی جایی برای رجوی ندارد، و نشان داده که ایشان فقط یک رهبر خودکامه و خودشیفته ای هستند که برای بقای خود جان تعدادی را گروگان گرفته است و دست بر دار هم نیست

من به عنوان کسی که سالیان از نزدیک خود شاهد جنایات رجوی از هر سنخش بوده ام این حرکت ضد انسانی رجوی علیه خانواده اقبال با هر فکر و اندیشه ای که دارند را ضد ارزشهای انسانی می دانم و محکوم می کنم و از حرکت انساندوستانه و خیر خواهانه این دو خواهر استقبال و حمایت می کنم

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده خانم نسرین ابراهیمی به مجامع بین المللی و حقوق بشری

(گروگانهای مجاهدین خلق، فرقه رجوی، در عراق را نجات دهید)

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، یازدهم فوریه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/2/n1.htm

با سلام و تقدیم احترام

اینجانب نسرین ابراهیمی یکی از اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین ضمن محکوم کردن حمله خونبار به کمپ ترانزیت لیبرتی از تمامی ارگانهای مسئول از جمله کمیساریای عالی پناهندگان، دبیر کل سازمان ملل متحد، پارلمان اروپا، دیدبان حقوق بشر و .. می خواهم که به پناهندگی تک تک افراد در لیبرتی هر چه سریعتر رسیدگی شود و کشورهای اروپایی و آمریکا ملزم به پذیرش این افراد شوند چرا که کشور عراق برای این افراد محلی بسیار خطرناک و نا امن می باشد و جان این افراد در معرض خطر جدی می باشد .

همانطوری که خود شما در جریان هستید مجاهدین خلق به هیچ وجه حاضر به ترک عراق نمی باشند لذا تا می توانند در امر پناهندگی و انتقال افراد به کشور سوم سنگ اندازی می کنند و بسیار در تلاش هستند که با ترفندها و بهانه های مختلف افراد را به کمپ اشرف برگردانند و یا کمپ موقت لیبرتی را به کمپ پناهندگی تبدیل کرده که در اینصورت مدتها طول خواهد کشید که کشورهای اروپایی و آمریکا بخواهند این افراد را به عنوان پناهنده به کشور خود ببرند

اینگونه مجاهدین می توانند باز این افراد را به اسارت خود درآورده و این کمپ را به اشرف دیگری تبدیل کنند و باز افراد را مورد سوء استفاده قرار بدهند و یا همینطور سازمان ادعا می کند که حمایت و امضای پنچ میلیون و دویست هزار عراقی را برای ماندن در عراق را دارد و به این ترتیب می خواهد کشورهای اروپایی را وادار به فشار بر دولت عراق مبنی بر ماندن مجاهدین در عراق بکند

این از آن دروغهایی است که ما خود شاهد آن بوده ایم زمانی که حفاظت اشرف در دست امریکاییها بود سازمان مردم عراق را به کمپ اشرف به بهانه یک وعده غذای خوب و مقداری پول تو جیبی اون هم در آن شرایط سخت جنگ که مردم داشتند دعوت می کرد و بعد از یک مراسم سخنرانی به آنها غذایی داده می شد و برای گرفتن پول توجیبی اول باید یک برگه را امضا می کردند و آنها را تشویق می کردند که در هر صفحه هر چقدر که می خواهند اسامی بنویسند و امضاء کنند بدون آنکه این افراد خبر داشته باشند که به چه دلیل این کاغذها را امضاء می کنند و بعد هم به آنها پول توجیبی می دادند و یا بعضا فقط رئیس یک قبیله یک پولی را می گرفت و هزاران ورقه را امضا می کرد به اسمهای مختلف و هر چه بیشتر امضا می کرد پول بیشتری می گرفت و ایشان حتی خبر نداشتند که این امضاهها برای چی استفاده می شود و این حمایتی که مجاهدین از آن صحبت می کنند اینگونه جمع آوری شده است

پس آن حمایت مردم عراق که مجاهدین از آن صحبت می کنند دروغی بیش نیست و فقط برای این است که به هر قیمت این سازمان در خاک عراق بماند. بعد از این حمله خونبار به خوبی باید روشن باشد که کشور عراق چه اشرف و چه لیبرتی برای این افراد خطرناک می باشد و نباید بیشتر از این افراد را در این کشور نگه داشت و می بایست کشورهای اروپایی و آمریکا به پذیرش این افراد در کشورهای خود به لحاظ انسانی ملزم شوند و گول دروغهای مجاهدین را نخورده و به وظایف انسانی خود عمل کنند چرا که مجاهدین تنها چیزی که برایشان ارزش ندارد جان آن انسانهای بیگناه می باشد

از آنجا که ما به عنوان اعضای سابق این سازمان از توانایی های مالی و غیره این سازمان به خوبی آشنایی داریم لذا انتقال و کمک به این افراد برای خروج از عراق برای سازمان مجاهدین یک کار ساده ای است ولی از آنجا که رهبری سازمان می خواهد این افراد را همواره به عنوان گروگان اهداف خود نگه دارد تا مورد سوء استفاده قرار بدهد به همین خاطر نه تنها حاضر به کمک نیست بلکه به شدت سنگ اندازی کرده و حتی افراد را وادار می کند که به نامه نگاری به ارگانهای مختلف اروپایی و آمریکایی پرداخته و در خواست برگشت به اشرف را بکنند, و یا اینکه در مصاحبه هایشان با کمیساریا چی باید بگویند را سازمان برایشان مشخص می کند که روند مصاحبه ها را کند کرده و در پناهندگی افراد اخلال وارد کند .
من به عنوان یکی از اعضای سابق این سازمان که از نزدیک شاهد کارهای مافیایی این گروه بوده ام و به خوبی با کارکردهای آن آشنایی دارم شهادت می دهم که این افراد به خواست خود در عراق نمانده اند و فقط بر اساس شتشوی مغزی و ترساندن افراد از خارج از مجاهدین آنها را نگه داشته اند این افراد به حدی مغز شویی شده اند که توان و اراده آنها را از آنها گرفته اند لذا مجاهدین صلاحیت نمایندگی این افراد را نداشته و ندارند و از شما می خواهم رهبری مجاهدین و نماینده معرفی شده از طرف رهبری را به عنوان نماینده این افراد به رسمیت نشناخته و ترتیبی داده شود که مسئولین مجاهدین از افراد جدا شده باشند و هیچ گونه فشار و اجباری بر روی این افراد گرفتار نباشد و این افراد خود بتوانند برای خودشان و آینده شان تصمیم بگیرند.

با سپاس فراوان نسرین ابراهیمی 11.02.2013
رو نوشت به
دبیر کل سازمان ملل متحد آقای بان کی مون
صلیب سرخ
دیده بان حقوق بشر
دفتر یونامی در بغداد
کمیساریای عالی پناهندگان
پارلمان اروپا

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

راهی بی بازگشت

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، بیست و نهم ژانویه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/2/rah%20bi%20bazgasht.htm

 

 

 

دوستان زیادی چه از طریق ایمیل و چه حضوری  در مورد آلان محمدی دختر 16 ساله ای که رجوی او را قربانی قدرت طلبی های خودش کرد می پرسند تا حالا جدا شده های مختلفی در مورد آلان گفته اند ولی معمولا بچه های جدا شده از شنیده ها یشان در مورد آلان صحبت کرده اند و تنگاتنگ در کنار او نبوده اند که دقیقا ببینند بر او چه گذشته است . من و آلان در یک محل  بودیم و از نزدیک شاهد آنچه بر این دختر جوان گذشت بودم.

 

 

آلان در کوهای کردستان به نام آلان به دنیا آمده بود و پدر و مادرش اسم آلان یعنی اسم کوههای کردستان را برایش انتخاب کرده بودند و او جزو بچه هایی بود که رجوی به بهانه جنگ خلیج او را به اروپا فرستاد و از پدر و مادرش جدا کرد ( در مورد این بچه ها و اینکه بر آنها چه گذشته  می شود کتابها نوشت البته از خاطرات و گفته های خود همین بچه ها که بارها و به کرات صحبت کرده اند  که حالا من به نمونه هایی که خود همین بچه ها مطرح کرده اند اشاراتی خواهم داشت).

 همانطوری که گفتم آلان جزو بچه هایی بود که رجوی به بهانه جنگ خلیج او را به اروپا و کشور آلمان فرستاد تعدادی را در یک محل سرجمع کرد و با تأسیس موسسه ای برای پولشوئی و سوء استفاده از این کودکان برای اخاذی های مالی و مدرسه معروف مجاهدین در آلمان و بنیادهائی که بعدا معلوم شد پولش بجای هزینه شدن برای این کودکان در کیسه رجوی سرریز می شود و گند آن در آمد و بعد از سرگردانی و بی خانمانی و دست به دست شدن بین خانواده های ایرانی و آلمانی و بیگاری کشیدن و کار کشیدن از این بچه های معصوم در خانه های این خانواده ها  رجوی باز هم دست از سوء استفاده از این بچه ها بر نداشت

 این بار برای اضافه کردن نیرو به افراد در اشرف و برای گرفتن پولهای کلان به اسم این افراد از صدام و دیگران  دست به فریبکاری دیگری زد  و با وعده دیدار خانواده به این بچه ها  و اینکه اشرف به اندازه اروپا مدرن شده است و همه چیز آنجا آزاد است و حتی اگر کسی می خواهد با دوست پسر و دوست دخترش بیاید مشکلی نیست و فقط می توانید مدتی مهمان باشید در اشرف  و خانواده هایتان را ببینید و ....  بار دیگر به فریب این بچه ها پرداخت و آنها را به اشرف اعزام کرد .

 

بچه هایی که از فریب و دجالگری رجوی خبر نداشتند گول وعده های رجوی را می خوردند و اعتماد کرده و به راهی می رفتند که هرگز راه برگشتی نداشت .

 

اولین باری که آلان و یا صبا و آسیه و نصرت و ... را دیدم ,بچه هایی 12 , 13 یا 14 ساله بودند که فکر می کردند که به دیدار پدر و مادرشان آمده اند و حالا چند روز دیگر اشرف را ترک کرده و می روند , وقتی که از یکی از این بچه ها پرسیدم که برای چی به اشرف آمده است، گفت که برای دیدن مادرش و 3 هفته دیگر به آمریکا بر می گردد ! از آنجا که من ماهیت سازمان را شناخته بودم فهمیدم که این بچه ها هرگز بر نخواهند گشت و سازمان اینها را به زور نگه خواهد داشت.

 

بعد از مدتی که بچه ها درخواست برگشت می کنند به کشورهایشان به آنها گفته می شود که بیشتر بمانند و کمی سازمان را بیشتر بشناسند سازمان از آنجا که می دانست این بچه ها در خانواده هایی که در اروپا بودند اذیت شدند  و به آنها محبتی نشده است , لذا از این خلاء عاطفی که در این بچه ها بود استفاده کرد و تلاش کرد با محبت کردن به این بچه ها آنها را نگه دارد از جمله دادن کادوهای رنگارنگ از طرف رجوی ها  و یا با دعوتهای خصوصی توسط مسئولین و ... .

این نوع برخورد برای تعدادی از بچه ها کار کرد و یکسری گول این محبتها را خورده و در اشرف ماندند  تعدادی دیگر مثل آلان همواره خواستار رفتن از اشرف بودند و نه گول محبتهای دروغینشان را می خورد ونه گول جیغ و دادهای مزخرفشان را.

 آلان و تعدادی دیگر از همین بچه ها از سازمان می خواستند که به قول خودش وفا کند و حالا که خانواده هایشان را دیدند از اشرف بروند  ولی رجوی می گفت که اشرف دربهای ورودش باز است ولی خروجی در کار نیست من یادم هست که مهوش سپهری به صفت نفر شماره یک مجاهدین بعد از مریم رجوی می گفت که دربهای اشرف به روی همه باز هستند ولی خروجی در کار نیست و حتی می گفت که مگر چشمتان نمی دید که کجا می آیید! اینجا مبارزه و سختی است و همه این را می دانند و ما نقل و نبات اینجا پخش نمی کنیم حالا که آمدی پس می دانستی کجا آمدی پس می خواستی نیایی  پس چشمت کور و دندت نرم و باید بمانی !فکر می کنم که اغلب جدا شده ها باید این جمله ها را از این زن چادر به کمر رجوی شنیده باشند.

 

برای همین این بچه ها را وارد بحثهای به اصطلاح انقلاب یا همان مغزشویی کردند که شاید به این وسیله آنها را نگه دارند , در حقیقت بچه هایی که با محبت کردن فریب نخوردند رجوی آن روی سکه خودش را به آنها نشان داد با زورگویی، تهدید وارعاب و ترساندن!

 

بعد از مدتی که از آمدن این بچه ها می گذشت، نشستهای انقلاب یا همان مغزشویی برای این افراد شروع شد که البته ما هم در این نشستها بودیم ( در قرارگاه پارسیان و باقرزاده ) و در حقیقت برای ما هم بود ولی از آنجا که ما یعنی لایه ما , که کمی زودتر از این بچه ها وارد اشرف شده بودند قبلا یک بار این نشستها را گذرانده بودیم  هدف اصلی دیگر ما نبودیم ولی به هر حال ما در این نشستها بودیم.

 آلان یکی از نفراتی است که همه کسانی که در آن نشستها بودیم به یاد داریم که بر او چه گذشت. زنی به نام شیدا طاهری مسئول آلان بود آلان که قرار بوده فقط پدر و مادرش را در اشرف ببیند و به آلمان برگردد  حالا از او می خواهند اول روسری سر کند وآستینهایش را بپوشاند لباس نظامی بپوشد و با اون پاهای ظریفش پوتینهای سنگین نظامی را بپوشد ! و بعد هم از پدر و مادر خود جدا شود و دیدن و دوست داشتن آنها را بر خود حرام کرده و در اشرف بماند و مبارزه کند! جوانی که هنوز نوشتن کلمه مبارزه را هم نمی داند ! از او می خواهند که به هیچ پسر و مردی فکر نکند و درذهن خود حتی طلاق بدهد , جوانی که هنوز به دنبال بازیها و درس و مشق خودش است و هنوز در سنی نبوده که به پسر و یا مردی فکر کند !

 

از او می خواهند که با کسی دوست نباشد , یعنی با دوستان خودش که از آلمان می شناخت مثل نصرت نظری و... , و با کسی حرفی نزند , هر محفلی با تشکیل شعبه سپاه پاسدارن در داخل اشرف فرقی نخواهد داشت! آلانی که اصلا نمی داند سپاه کی هست و چی هست ! و ...

در صدها نشست من خودم شاهد بودم که آلان با اون چثه کوچک و صورت معصومش را سوژه نشست می کردند ( سوژه نشست یعنی اینکه , در این نشستها که نشست انقلاب نام داشت می بایست فرد می پذیرفت که طلاق مادام العمر بدهد ولی هم خانواده یعنی پدر و مادر و .. خود را طلاق بدهد و هم شوهر و یا زن خود را حتی اگر کسی هم شوهر نداشت می بایست در ذهن خود این را طلاق می داد و تا آخر عمر نمی بایست به مرد فکر کرد  و بعد هم تمام عاطفه و محبت و .... می بایست برای مسعود رجوی می بود  یعنی قرار دادن مسعود رجوی به جای پدر , مادر , خواهر , برادر , زن , شوهر, مال و ثروت و ....

 و هر کسی می بایست این را در این نشستها اثبات می کرد، اگر کسی مقاومت می کرد باید فحش و فحش کاری می شد و باید همه سرش داد می زدند و باید اجبارا قبول می کرد که انقلاب کند از آنجا که آلان در مقابل مسئولین سازمان مقاومت می کرد و رو در روی همشان می گفت که من می خواهم برگردم و شما گفتید که خانواده ام را ببینم و بعد برگردم پس چرا دروغ می گوئید ؟ به این خاطر بیشتر بهش فشار می آوردند و بیشتر اذیتش می کردند با آنکه جثه کوچکش می لرزید وقتی که او را به باد فحش می گرفتند و حتی پدر و مادرش را هم با یکسری توجیهات دیگر تحریک کرده و بر علیه فرزند بکار می گرفتند و می گفتند که می خواستی نیایی و حالا که آمدی خفه شو ولی باز مقاومت می کرد!

آلان با نصرت نظری  دختر آقای هادی شمس حائری دوست بود و از آنجا که در آلمان سختیهای خیلی زیادی را با هم گذرانده بودند  با هم خیلی دوست بودند رجوی به نصرت نیاز داشت به دلیل پدر نصرت آقای شمس حائری که از جدا شدگان و منتقدان رجوی بود و رجوی می خواست که نصرت را در مقابل پدرش قرار بدهد , به همین دلیل به هر شیوه ممکن در تلاش بودند که نصرت را نگه دارند و او را از آلان فاصله بدهند چون آلان روی نصرت هم تاثیر داشت و می خواستند که با هم به آلمان برگردند , برای همین تلاش می کردند که اینها را یا از هم متنفر کنند و بینشان اختلاف بندازند و یا به هر صورت ممکن اینها را از هم جدا کنند به خاطر سوء استفاده از نصرت.

 

ولی مسئولین از جمله مهوش سپهری نتوانستند حریف این دو نفر بشوند . به یاد دارم مهوش سپهری 2 تا از همین بچه هایی که 13 یا 14 ساله بودند را در یک نشستی صدا کرد و شروع به کتک زدن آنها به صورت فیزیکی کرد و با سیلی می زد توی گوششان , تا بقیه حساب کار توی دستشان بیاید , این کار به طور خاص برای ترساندن کسانی مثل آلان بود و یا می خواستند اون روی دیگرشان را هم به کسانی مثل نصرت نشان بدهند و بقیه را می ترساندند که نباید کسی در مقابل خواسته های نا حق رجوی مقاومت کند.

 

وقتی که کسانی از زنان دلسوزی می کردند برای این بچه ها با این سن و سال کم  خود همان اشخاص مورد برخورد قرار می گرفتند که نباید جز برای رهبری ! برای کسی دیگر دلسوزی کرد , و جالب اینجا بود که رجوی می گفت که در اشرف ما بچه نداریم , چیزی به اسم زیر سن نداریم بچه کسی است که در خانه مادرش است و نه در اشرف و همین باعث می شد که کسی جرات نکند که به این بچه ها محبت کند و بر دل زخمیشان مرحمی بگذارد. ( بگذریم وقتی که دولت عراق مجاهدین را مجبور به ترک اشرف کرد مجاهدین می گفتند که ما بچه های زیر سن در اشرف داریم! آقای رجوی فراموش کردند که در دوران صدام بچه های 12 ساله تا 18 ساله اش را زیر سن حساب نمی کرد و بارها در نشستهای مختلف می گفت که بچه زیر سن نداریم و می بایست اگر کسی 12 سال و یا14 سالش است و به اشرف آمده مثل بقیه کار کند و مثل بقیه باشد ! چی شد حالا در اشرف ایشان بچه زیر سن دارند ؟ )

 

بعد از این نشستهای مغزشویی با تمام آزار و اذیتهایی که آلان شد ولی از حرفش کوتاه نیامد و همواره می خواست که از اشرف برود و زیر بار زور و ستم رجوی نرفت . بارها به خاطر روسریش و آستینهایش که حالا خانم سهیلا صادق از آزادی حجاب صحبت می کنند آلان و آسیه عزیز را به یاد دارم که چقدر تحت فشار بودند و چه نشستهایی به همین خاطر برایشان گذاشتند که مجبور شوند به رعایت حجاب در اشرف و اون هم در مقر زنان که از مردان جدا بود.

 

بعد از برگشت از این نشستها که ماهها به طول انجامید , آلان هرگز عوض نشد و هیچ تاثیری روی آلان نگذاشتند و فقط آلان بیشتر از همیشه مصمم به رفتن و بیشتر روی حرفش مانده بود رجوی با اون کینه ای که از آلان 16 ساله به دل گرفته بود او را به حال خود رها نکرد و برای رهایی از آلان چون رجوی از یک نفر منتقد هم می ترسید حتی یک دختر جوان 16 ساله  و می ترسید روی بقیه تاثیر بگذارد و کسانی علیه رجوی بشوند , به همین دلیل آلان را تحمل نکردند و به عقیده شخصی من و به خاطر آنچه که از نزدیک ساعتها روزها و ماهها شاهدش بودم  آلان را به قتل رساندند و بعد هم گفتند که آلان با او جثه کوچک و نحیفش در یکی از پستهای نگهبانی اشتباهی به خودش با مسلسل شلیک کرده است! آلان با اون جثه اش چگونه سلاح به اون بزرگی را روی شقیقه خودش گذاشت و شلیک کرد ؟ حتی یک آدم بزرگ با جثه بزرگ هم نمی توانست اینگونه بر روی شقیقه خودش بگذارد و شلیک بکند چه برسد به آلان .

 حتی ا گر طبق ادعای مجاهدین آلان خودکشی کرده باشد کی باعث خودکشی این دختر 16 ساله بود؟ تا کجا فشار و اذیت و آزار و شکنجه و ... که باید به خودکشی افراد بینجامد؟ بله در اشرف افراد زیادی از جمله خود من به خاطر ظلم و ستم و وحشی گریهای رجوی وتشکیلاتش دست به خود کشی زدیم , ولی آلان 16 ساله را به قتل رساندند

 

به این ترتیب از او یک شهید ساختند تا به لیست شهدای رجوی اضافه شود و از طرفی هم از شر او خلاص شدند و این گونه نصرت که برای رجوی خیلی مهم بود را توانستند نگه دارند  و کسانی هم به هوش آمده و حواسشان را جمع کردند که ایستادن در مقابل رجوی همین است .

و بعد هم به دوستان دیگرش که از آلمان آمده بودند گفتند که آلان خیلی تغییر کرده بود این اواخر و انقلاب کرده بود و حالا شما باید راهش را ادامه بدهید!

و اینگونه رجوی تا توانست از خونش سوءاستفاده کرد.

آلان در زندگی کوتاه خود روز خوشی به خود ندیده بود , از کردستان و در به دری در کردستان گرفته  تا در اروپا و مدرسه مجاهدین و دست به دست شدن در خانواده های ایرانی و آلمای و بیگاری کشیدن از او و تا نزد مجاهدین و در اشرف که رجوی به خاطر خودخواهیها و قدرت طلبیهای خودش دفتر زندگی این دختر 16 ساله را اینگونه بست جنایتی که مردم ایران از آن نخواهند گذشت و همواره به یاد خواهند داشت.

این بچه ها سختیهای خیلی زیادی در اروپا کشیده بودند، و به طور خاص اونهایی که در پانسیون خود مجاهدین بودند سختی های خاص خودشان را داشتند، یکی از همین بچه ها که از بردن نامش معذورم چرا که نمی خواهمه بعد از این صحبت وی را به زیر فشار گذاشته و مجبور به اعترافات اجباری در تلویزیون تشکیلات رجوی بکنند تعریف می کرد که چگونه زنی به نام پری مشفق نیا آنها را تنبیه می کرده، آنها را از پانسیون بیرون می کرده و به آنها گرسنگی می داده است آنها مدتی بخاط نداشتن جا زیر پل می خوابیده  و مدتی هم پیش کسانی می رفتند در خانه های آنها می ماندندو با این تنبیهات سخت آنها را وادار به اطاعت از خود میکردند.

 

و یا دختر دیگری  که نزد یک خانواده ایرانی از هواداران سازمان بوده  شکنجه می شده و  می گفت که پدر خانواده او را با کمربند می زده، اول زن خانواده او را به تخت می بست و بعد مرد با کمربند او را کبود می کرد! این صحبتهایی بود که بارها و بارها من از این بچه ها شنیده بودم، زمانهایی که با هم پست بودیم همیشه دوست داشتند که از اون گذشته وحشتناکشان صحبت کنند و ...

جنایات و خیانتهای رجوی بی حد مرز است، رجوی فقط در کنار صدام به عنوان ارتش خصوصی صدام علیه مردم ایران نجنگید رجوی در حق افراد خودش هم از هیچ خیانت و جنایتی کوتاهی نکرد کسی که به افراد خودش این می کند دیگر به کی می خواهد رحم کند؟

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توهمات مریم رجوی در اجلاس سالانه شورای ملی مقاوت دست ساز رجوی (مجاهدین خلق)

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، بیست و پنجم ژانویه 2013
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/2013/1/n-1.htm

دراجلاس شورای دست ساز رجوی، این بار مثل هر بار و هر سال، جلسه ای برگزار کردند که مثل همیشه تنها دستاورد جدید و نکته جدید این جلسه فقط رنگ لباس مریم رجوی بود که با سال قبلی متفاوت بود و یکی هم سن و سال و قیافه افراد و خود خانم رجوی که یک سال پیرتر و خسته تر و نا امید تر و بی رمق تر شده بودند.

در این جلسه مریم رجوی که مثلا می خواست از دستاوردهای سال گذشته صحبت کند، با چهره ای پر از غم و در تناقضی که هضمش برای خودش هم سخت است، شروع به روحیه دادن به خود و شوراییهای حقوق بگیر رجوی کرد و به نکاتی به عنوان دستاورد اشاره کرد! که مرغ پخته را هم به خنده وا داشت و هم شورایی ها را  ایشان به خروج از لیست تروریستی به عنوان دستاورد اشاره کرد! ولی نگفتند که کشتی رجوی تماما به گل نشست و همه چیز را دادیم البته اجبارا تا از لیست تروریستی خارج شدیم، و اشاره ای نکرد به شکستهای خطی، استراتژیکی و ایدئولوژیکی و نگفت که در عوض این لیست ما را از اشرف به عنوان کانون نبرد استراتژیک و همه چیز رجوی بیرون کردند، کانونی که رجوی سالیان سال برایش تبلیغ کرده بود و با آن پز می داد و هیچ خدایی را بنده نبود دست به کمر می گذاشت و با پشت گرمی به صدام و داشتن کانون استراتژیکی فرمان قتل و عام می داد، از قتل و عام کردها گرفته در عراق و تا مردم ایران در ایران، همینطور ایشان اشاره ای به افراد در به در اشرف نکردند که هم اکنون در لیبرتی یا در حال ریختن طرح فرار هستند، یا در حال ریختن طرح خودکشی، و یا نا امید از همه چیز و همه کس و در آرزوی مردن و نگفتند که بیش از پیش نزد مردم ایران روسیاه تر شده و بیش از پیش دستشان برای همه رو شد که اینها کی بودند و ماسک رجوی کنار زده شد و اون چهره واقعیش برای همه روشن شد.

ایشان از دستاوردهای تشکیل ارتش آزادی به عنوان نیروی تحت حمایت و تحت فرمان صدام چیزی نگفتند از دستاورد عملیاتها و ترورها و به کشته دادن افراد صحبتی نکردند از دستاورد انقلاب ایدئولوژیک از هم پاشوندن خانواده ها و ... صحبتی نکردند.

راستی آن جنگ مسلحانه و آن ارتش آزادی و آن انقلاب ایدئولوژیک و آن دوش به دوش صدام جنگیدن علیه ملت ایران و ... چه دستاوردی داشت ؟

ایشان می بایست می گفتند در این همه سال جز علیه ملیت ایران و خیانت به ملت ایران برای به چنگ آوردن قدرت آیا دستاوردی دیگری هم داشتند ؟

بعد از خروج از لیست تروریستی که ایشان به عنوان دستاورد از آن صحبت کرد به دستاورد بغایت خنده دار بعدی اشاره کرد که خود هم تلاش کرد خیلی به آن نپردازد و زود از آن بگذرد تا بیشتر از این به رجوی و زنش که به شدت دچار توهم شده است نخندند . ایشان دستاورد بعدی را این چنین گفتند که : تحول مهم دیگر اعلام برپایی یگانها و دسته های ارتش آزادیبخش ملی ایران در سراسر میهن !!! که از جانب مسعود در پاسخ به ضرورتهای دوران جدید و همچنین تغییر تعادل بین مقا ومت و رژیم صورت گرفت.

این تحول مهم , یعنی برپایی یگانها و دسته های ارتش آزادی در ایران می توانید توضیح دهید که اولا با کدام نیرو شما این کار را کردید ؟ آن ارتش آزادی در لیبرتی را می گوئید که به خاطر بیگاری کشیدن جنابعالی از انها , از جمله علف کنی , کشاروزی به اسم مبارزه برای آزادی , حتی توان راه رفتن را هم نداشته و همگی نیازمند به استراحت و کنترل پزشکی هستند ؟ و یا آن نیروهایی را می گویید که در کمپ لیبرتی تحت نظر سازمان ملل می بایست به کشورهای ثالث پناهنده شوند و هیچ کشوری هم حاضر به پذیرش آنها نیست؟ و یا آن نیروهایی را می گویید که هر روز در حال فرار هستند؟ و یا شاید هم منظور شما استفاده از نیروهای سیستم پناهندگی در کشورهای اروپایی است همانند پناهنده های افغانی، آفریقایی، سوریه و غیره و یا شاید هم دانشجویان کشورهایی مثل رومانی و ...

پیشنهاد می کنم که شما در این سن و سال حرمت خود را نگه داشته و بیشتر از این خود را مسخره و دلقک نفرمایید . شما با آن ارتش آزادی و با آن توپ و تانکهای صدام و با آن حمایت صدام با آن پولهای صدام با آن نیروهای ایدئولوژیک و انقلاب کرده و گوهران بی بدیل زمان و با آن .... نتوانستید جز آبروریزی کار دیگه ای انجام بدهید حال می خواهید بدون اینها آن هم در ایران ایرانی که مردمش جز خیانت و جنایت از شما چیز دیگه ای ندیدند آیا کاری از پیش ببرید ؟ آیا این هذیان پرت و پلا گویی جز برای سرپوش گذاشتن بر کثافتکاریها و شکستها و جنایات رجوی است؟

اینکه سازمان پر از جهل و جنایت شما به آخر خط رسیده است شکی نیست و خودتان هم این را به خوبی می دانید ولی چرا دست و پا می زنید و چرت و پرت می گوئید آیا بهتر نیست که الان و بعد از 30 سال جنایت از مردم ایران عذر خواهی کنید و به کثافتکاریهاتون اعتراف کرده و شرمنده باشید و از ادامه این مسخره بازیها و فریب کاریها و جنایتها که فقط شما را بیشترو عمیقتر در چاه باطل فرو می برد دست بردارید. سرپوش گذاشتن بر جنایات رجوی با این هذیان گوییها غیر ممکن است و آبی که ریخت جمع نمی شود .

در ضمن شوهر کوتوله و کوته فکر شما بهتر است که از فکر سوریه ای کردن ایران بیرون بیاید چرا که ایشان از جنگ مسلحانه اش تا تشکیل ارتش آزادی خارج از مرزهای میهن و تا .... را ما به خوبی دیدیم و از دستاوردهایش کاملا همگی مطلع شدیم , ایشان اول از سوراخ موش خود بیرون بیایند و کمی در مورد ایران و مردم ایران مطالعه کنند تا بفهمند که نه مردم ایران مردم سوریه هستند و نه کشور ایران کشور سوریه است و اگر ایشان خواب دیدند که می شود جنگ داخلی در ایران راه انداخت و می شود ایران را صد پاره کرد , این هرگز تعبیر نخواهد شد مثل خوابهای دیگرش

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه تشکراز پارلمان سوئد بخاطر به رسمیت شناختن جنایت کرد کشی سازمان مجاهدین فرقه رجوی در عراق

پارلمان سوئد 15 آذرماه (پنجم دسامبر) ماه جاری مسئله كردكشی كردها را به رسمیت شناخت و به تصویب رسانده است

 

 

نسرین ابراهیمی، زنان ایران، بیست و دوم دسامبر 2012
http://www.iran-zanan.de/Maghalat/name-n%20be%20parleman%20soewd.htm

 

 

اعضای محترم پارلمان سوئد

با سلام و احترام

اینجانب نسرین ابراهیمی یکی از اعضای جدا شده مجاهدین خلق که مدت نزدیک به 10 سال عضو این تشکیلات فرقه ای بوده ام , تشکر و قدردانی خودم را از یکایک اعضای پارلمان سوئد به دلیل به رسمیت شناختن این حقیقت و واقعیت یعنی کشتار اکراد توسط سازمان مجاهدین خلق در سال 91 میلادی اعلام می دارم . این حرکت شما که بسیار بسیار قابل تقدیر می باشد نشانه احترام و حمایت واقعی شما از حقوق واقعی انسانهایی است که سالیان است نه تنها حقوق آنها پایمال شده است بلکه به دست فراموشی سپرده شده اند.

اعضای محترم پارلمان سوئد
 


در سال 1991 بزرگترین اتحاد عمل مجاهدین خلق با دیکتاتور وقت یعنی صدام حسین شکل گرفت , عملیات کردکشی که سازمان مجاهدین آن را مروارید نامید , یکی از ننگین ترین و شرم آورترین و تکان دهنده ترین قسمت از تاریخ حیات این سازمان است . دیکتاتور وقت عراق که در داخل عراق به سرکوب قومها و اقلیتهای عراقی به طور خاص کردها پرداخته بود , در همین حال به کویت هم حمله کرد که با مقابله آمریکا مواجه شد , در این هنگام کردهای عراقی در شمال عراق که سالیان سال برای آزادی و دمکراسی جنگیده بودند فرصت را مغتنم شمردند که به دیکتاتوری یکی از دیکتاتورهای زمان پایان دهند , و دیکتاتور وقت که به شدت نگران از دست دادن کنترلش بود مجبور به فرستادن نیروهای زیادی برای پاکسازی کردها به شمال عراق شد , و مجاهدین همانطوری که همیشه رهبریشان به وضوح می گفت که ادامه حیات خودشان را در ادامه حیات دیکتاتور عراق می دیدند به دست و پا افتاده و به صدام حسین وعده دادند که کردها را به مجاهدین بسپارد و او به جنگ کویت بپردازد و خودش را درگیر پاکسازی کردها نکند .

و بلافاصله آقای مسعود رجوی و خانم مریم قجر عضدانلو فرمان حمله به کردها را صادر کردند و حتی در فیلمهایی که هنوز در داخل خود سازمان موجود بود , خانم مریم قجر عضدانلو فرمان داد تا کردها را با تانکها زیر گرفته و از هدر دادن گلوله جلوگیری شود .
 


در فیلمهایی که بعد خود سازمان آنها را از بین برد , کردهایی را نشان می داد که با لباسهای کردی در زیر تانکهای مجاهدین له شده بودند , دختران جوان و کودکانی که بر اثر اصابت گلوله نقش زمین شده بودند . وقتی که ما به عنوان کردهای ایرانی , از سازمان مجاهدین می پرسیدم که سازمانی که خود را مدافع حقوق همه اقوام و بی گناهان می داند و سازمانی که خود را مستقل می داند و سازمانی که ادعای دمکراسی و آزادی می کند , و سازمانی که ادعا می کند که با صدام همکاری نداشته است و ... چطور ممکن است که به این جنایات دست زده باشد ؟ جوابی نداشتند و برای همین بعد از مدتی سازمان تلاش کرد که سالگرد این جنایت را به فراموشی بسپارد و خیلی به آن نپردازد چرا که پرداختن به سالگرد این شقاوت در داخل تشکیلات خودش باعث اعتراض به این جنایت می شد. از طرف دیگر خاطرات افرادی که در این عملیات شرکت داشتند غیر قابل تحمل , زجر دهنده و تکان دهنده بود , افرادی که در اون عملیاتها بودند تعریف می کردند که چگونه به آنها دستور داده شده بود که کردها را ابتدا با به رگبار ببندند و وقتی که با کمبود گلوله مواجه می شوند , مریم قجر عضدانلو (رجوی) به آنها دستور می دهد که با تانکها کردها را زیر بگیرند تا با مشکل کمبود گلوله مواجه نشوند ! یکی از زنان داخل تشکیلات مجاهدین که راننده یک ام تی ال بی بوده است و خود نیز یکی از زخمیهای این عملیات بوده است , بارها و بارها تعریف می کرد که هنوز صدای آه و ناله اون مردان جوان زیر شنی تانک خودش را فراموش نمی کند !

و امروز همان خانمی که فرمان داد تا کردهای بیگناه را زیر تانکها له کنند با کمال تاسف در کشورهای اروپایی به راحتی در حال مسافرت در پارلمانهای مختلف اروپایی است , همان کسی که هزاران کرد بیگناه با فرمانش له شدند و زیر خاک رفتند ! همان خانم امروز قیافه ای مدرن به خود گرفته و دم از دمکراسی و آزادی و حقوق بشر و تمدن و ... در پارلمانهای مختلف می زند و ایشان انگار نه انگار که فرمان قتل و عامی را صادر کرده اند و جنایاتی مرتکب شده اند ! ایشان با سوء استفاده از قوانین حقوق بشری می خواهد جنایت علیه بشریت خودش را بپوشاند , اما این حرکت شما امروز امیدی دیگر در ما زنده کرد , جنایتها فراموش نخواهند شد و هستند انسانهایی که مدافع واقعی حقوق بشر هستند و نخواهند گذاشت که ناقضین این حقوق از دست قانون فرار کنند .

من به عنوان فردی که از سن 14 سالگی به مدت 10 سال گروگان و اسیر این فرقه در عراق بوده ام , و یک سال را هم در زندانهای خانم مریم قجر عضدانلو در اشرف سپری کردم , بسیار خوشحال خواهم شد که بتوانم حضوری با شما ملاقات کرده و اطلاعات جامعی از رفتارهای ضد انسانی این سازمان را در اختیار شما قرار دهم .

با سپاس و احترام
نسرین ابراهیمی - سوئیس
رونوشت به :
پارلمان سوئد
مطبوعات و رسانه های سوئد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شورای دست ساز رجوی و ماهیت آن

 

 

نسرین ابراهیمی
26.10.2012
 

رجوی پس از سالیان خیانت و جنایت و همکاری با صدام علیه ملت ایران , بالاخره تقاص اون همه جنایت را پس داد , رجوی که روزی زیر سایه صدام حسین دست به کمر می گذاشت و فرمان کشت و کشتار علیه ایران و ایرانی صادر می کرد ویک دیکتاتوری در حد اربابش صدام به پا کرده بود که حتی به افراد خودش هم رحم نکرده و هر گونه مخالفتی در درون تشکیلات با افکار کهنه و عقب مانده و ارتجاعی و پوسیده اش به شدت سرکوب می کردو بعد هم همانند داستانهایی که فقط در کتابهای تخیلی می شود خواند , فرمان جدا کردن زنان از مردان را می داد واز زنان برای خود حرم سرایی به راه انداخت و بعد هم مردان را همانند بردگان تا سر حد مرگ به کار می کشید , و بعد هم که رجوی بعد از از دست دادن اربابش به شدت نگران و هراسان از دست دادن دیکتاتوریش و قدرتش شده بود , لذا تشکیلات فرقه ایش را مرز سرخ و همه چیز خودش قرار داد و از افراد نگون بخت وفریب خورده اش خواست که به هر قیمت از اشرف به عنوان ظرف تشکیلاتی و همه چیز رجوی دفاع کنند و به قول خودش که بارها می گفت که اگر این تشکیلات سوراخ شود یعنی سازمانی وجود ندارد , بعد از لابی های کلان و خرج کردن پولهای کلان و به کشته دادن تعدادی از افراد نگون بخت در اشرف , حال رجوی وادار شد که آن جام زهر را سرکشیده و تشکیلات ضد انسانی و فرقه ایش را منهدم کند و آن " همه چیز " را در بیابانهای عراق رها کند و آن بادکنک رجوی در آن بیابانها ی خشک و بی آب و علف بترکد و چیزی از آن " همه چیز " جز تعدادی بیمار و باز نشسته نماند .


روزگاری رجوی خودش و فرقه تار و مار شده اش را تنها گروه اپوزیسون ایرانی می دانست و بارها در نشستهای مختلف همه گروههای دیگر را ناچیز و احمق و بی خاصیت می خواند, حال رجوی که به دلیل خیانت و جنایت مورد نفرت گروههای دیگر می باشد و حال که رجوی همه چیزش را باخته و استراتژی جنگ مسلحانه اش کاملا به گل نشست و دیگر چیزی برای ادعاهای همیشگیش را ندارد و دیگر هیچ گروه و یا فردی او را به عنوان اپوزیسون ایران نه تنها نمی دانند بلکه او را مایه ننگ می دانند و نزدیک شدن به رجوی چهره هر گروه دیگری را نزد ایرانیان خراب کرده و تداعی کننده همان جنایات رجوی است برای ملت ایران , لذا رجوی این را به خوبی درک کرده و به تلاش کردن برای غالب کردن شورای به اصطلاح ملی مقاومت که دست چین شده شخص رجوی هستند روی آورده است , رجوی برای فریب گروهها و افراد دیگر اینطور وانمود میکند که گویا شورای ملی مقاومت هیچ ربطی به مجاهدین ندارد و همه گروههای دیگر می توانند با هم در این شورا متحد شوند. رجوی فریبکار این بار به فریب و دغلکاری تازه ای روی آورده است , شورایی که رجوی فریبکار می خواهد به خورد بقیه به عنوان یک شورای ملی بدهد همان شورایی که است که رجوی هر مخالفی را در آن سرکوب کرده و تک تک افراد آن را دستچین کرده است و فقط افرادی می توانند در این شورا باشند که خط رجوی خائن را زیر پوش شورای ملی مقاومت که مثلا به مجاهدین ربطی ندارد پیش ببرند , در حقیقت رجوی می خواهد اسم مجاهدین خلق را به شورای ملی مقاومت تغییر بدهد و به این شیوه حمایت یکسری گروهها را کسب کند و چهره منفور خودش را زیر این پوش قایم کند .


در شورای دست ساز و دست چین شده رجوی هر افکاری خارج از چهارچوبی که رجوی مشخص کرده است مردود می باشد . هنوز هستند کسانی که قبلا عضو شورای دست ساز رجوی بودند و گول فریبکاری رجوی را خورده بودند که گویا این شورا مستقل است و هر گروهی با هر تفکری می تواند عضو این شورا باشد ولی به محض کوچیکترین نظر مخالف با افکار پوسیده رجوی , دم خروس رجوی بیرون زده و رجوی آنها را تحمل نکرده و ماهیت حقیقی و واقعی خودش را که همان تحمل نکردن هیچ گروه و یا شخص و یا افکاری دیگر است را به خوبی به نمایش گذاشت و طبق معمول برای فرار به جلو و سرپوش گذاشتن بر این حقیقت که این شورا فقط متعلق به رجوی و افکار قرون وسطایی اش است , با مارک همیشگی " رژیمی بودن " که رجوی از آن برای سرکوب کردن مخالفین خودش استفاده می کند آنها را از شورا اخراج کرد.


در شورای دست ساز رجوی , رجوی رئیس آن را هم افریطه پیر و عقب مانده ای که اخیرا به مریضی آلزایمر هم دچار شده است , به نام مریم رجوی گذاشته است که تماما بتواند خط رجوی را در این شورا پیاده کند , و بعد هم برای اینکه نشان دهد که این زن عقب مانده و کند ذهن ربطی به مجاهدین ندارد در یک نمایشی نشان داد که ایشان از مسئولیتهای سازمانیش استعفا داده اند و هیچ ربطی به مجاهدین ندارد !!!


مریم رجوی همان زنی است که مسعود رجوی از او خواست که از شوهر و نزدیکترین رفیق رجوی یعنی شریف یا همان مهدی ابریشمچی جدا شده و به عقد ایشان در بیاید و ایشان هم بلافاصله به دستور رجوی عمل کرده و به عقد رجوی در آمدند و برای سر پوش گذاشتن بر این فضاحت به آن اسم انقلاب ایدئولوژیک دادند که بر کثافتکاریها و مسائل اخلاقی رجوی سرپوش بگذارند . و بعد هم که مریم رجوی همان زنی است با مسعود رجوی به زیر دامن صدام غلتیدند و برای جلب توجه صدام و خوش آمدن او و گرفتن دلارها و دینارهای عراقیها از هیچ جنایتی نگذشتند , مریم رجوی همان زنی است که فرمان آتش آتش آتش ایشان علیه ملت ایران هنوز در فیلمهای مختلف وجود دارد وبعد هم فرمان کردکشی ایشان از خاطره ها نرفته است که گفت گلوله ها را هدر ندهید و کردها را با تانکها زیر بگیرید . ایشان همان زنی هستند که از زنان داخل تشکیلات سازمان می خواست که از همه چیز خود بگذرند و فقط برای مسعود رجوی باشند و زنها را با گردنبندهایی به اسم مریمی به عقد رجوی در می آورد , ما هنوز فراموش نکرده ایم دستورات مریم رجوی مبنی بر سرکوب مخالفان در داخل تشکیلات , و فراموش نکرده ایم که برای نگه داشتن زنان در داخل سازمان به هر شقاوتی دست زد و تا آنجا که دستور خارج کردن رحم زنان را داد تا از زندگی آنها را نا امید کرده و به این وسیله آنها را مجبور در ماندن در تشکیلات سازمان کند , و فراموش نکرده ایم که نشستهای مغز شویی که به کرات برای افراد می گذاشت که آنها را وادار به ماندن در تشکیلات سازمان بکند , این همان رئیس شورای ملی مقاومت است که رجوی ادعا می کند که به مجاهدین ربطی ندارد و بعد هم افرادی که در این شورا هستند از خانم زینت میرهاشمی و تا آقای مهدی سامع و کریم قصیم و پرویز خزایی و بقیه , همگی دست چین شدگان رجوی هستند , این افراد در جنایات رجوی به واقع شریک هستند , و در یک کلمه رجوی اینها را خریده است و همه این افراد خود فروخته به رجوی در ازاء پول هستند و این حرفی است که بارها خود رجوی در نشستهای مختلف صحبتش را می کرد , و می گفت که نگه داشتن این شوراییها کار آسونی نیست و می بایست مستمرا در حلقشان پول ریخت تا ما هم کار خودمان را پیش ببریم .


این افراد که با ادعای اینکه به مجاهدین ربطی ندارند , به خوبی خط و خطوط رجوی را پیش می برند و فراموش نکرده ایم زمانی که رجوی افراد بیگناه و فریب خورده را با دست خالی جلوی ارتش عراق می فرستاد و برای نگه داشتن اشرف تعداد زیادی از این افراد به کشتن داد , همین شوراییها بودند که از او حمایت می کردند و یکبار از رجوی جنایتکار در این مورد یک انتقاد هم نکردند , مگر برای شوراییها روشن نبود که طبق قانون , کشوری اگر گروهی را نخواهد در خاک خود نگه دارد این حق اون کشور است که آنها را از خاک خود خارج کند اون هم گروه وحشی و هاری مثل مجاهدین با سابقه پر از جنایتشان علیه ملت عراق , برای شوراییها روشن نبود که با شانتاژ و با زور گویی و پرویی کار به جایی نمی رسد , آیا برای شوراییهای خارجه نشین روشن نبود که در همین کشورهای اروپایی که خودشان زندگی می کنند , قانون قانون است و وقتی که به یک پناهنده دستور اخراج می دهند باید خارج شود و اگر نشود بزور خارجش می کنند . پس چگونه است که رجوی از این قانون به این روشنی سرپیچی می کرد و افراد نگون بخت و فریب خورده را جلوی سلاحهای عراقیها پر پر می کرد ولی شوراییها یکبار به رجوی انتقاد نکردند که با چه منطقی این افراد را به کشتن می دهد , این همان شوراییهای دست چین شده رجوی هستند که روزی می باید به ملت ایران پاسخ بدهند که به خاطر پول در مقابل جنایات رجوی سکوت کردند و از او دفاع کردند .
 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد