_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

 

24.04.2007

 

نصرت شاد nushad@noavar.com                                           

ايده آليسم ؛ بحث دين يا دعواي سرمايه ؟

ديداري مجدد با فيلسوف دشمن !

يادي ازقهرمان ايده آليست يك كتاب فلسفي ضاله !

ژرژ بركلي . Geroge Berkeley 1683 – 1753                     

 

  در ماههاي آخر دوره “تمدن بزرگ“!، يكروز دانشجوي آشنايي يك نسخه دستنويس كتاب فلسفي “ژرژ پليتسر“ راتحويل حقير داد و گفت مواظب باش اگر بگيرند، ده سالي حبس دارد!. من هم چون آنروزها در يك خانه “قمرخانمي“ پر مستاجر،كرايه نشين بودم،باقدري جازده گي ،پيرامون محتواي كتاب پرسيدم، آن دوست دانشجو گفت كه محتواي كتاب،بحثي است پيرامون ماترياليستها با يك روحاني ايده آليست انگليسي بنام بركلي .و اما امروز :

ژرژ بركلي ، اسقف، فيلسوف و نماينده ايده آليسم مذهبي و متقي كليسا! بعنوان نماينده و مرد كليسا ميخواست كه خدارا در مركز فلسفه قرار دهد.هدف او مخالفت با ماده گرايان زمانش بود. وي ميگفت كه دين بايد اساس اخلاق بشود.بدليل نفي مادي جهان اطراف،اوحتامورد تمسخر اطرافيان مذهبي خودقرارگرفت و لقب سفسطه گريافت.بركلي، علم و فلسفه زمان خود، خصوصا ماترياليسم بنيادين را دشمن جهانبيني مسيحي خود ميدانست.اوزير پوشش مبارزه با شكاكي و آته ايسم ،به مبارزه با “آزادانديشان“ زمان خود پرداخت.

بركلي به نفي وجود يك جهان خارجي و مادي مي پرداخت و ميگفت كه جهان فقط در تصورما وجوددارد و خارج از احساسات تجربي ما شيئ و جهاني وجود ندارد . چون او گفته بود كه جهان فقط از ايده ها تشكيل شده،اورا پايه گذار ايده آليسم جديد نيز ميدانند، و گرچه پوزيويتيسم بركلي ،غيرمادي است، اوخودرا ايده آليست نميداند.امروزه اشاره ميشود كه طنز تاريخ فلسفه قرن 19 غرب درآنجاست كه پوزيويتيسم بركلي، راه را براي فلسفه مورد نياز آته ايست ها باز نمود.

  در نظر او جهان فقط از ايدهها تشكيل شده، ايدههايي كه فقط با كمك  قواي حسي قابل درك هستند و خارج از آگاهي انسان، هيچ شيئ و هستي وجود ندارد ،و در پس قواي حسي تجربي ما، ماده و جهاني وجودندارد. بركلي مدعي بود كه محقق معمولا در منطق اش بصورت مثالي فكرميكند. جهانبيني بركلي گرچه ايده آليستي،ولي مخلوطي است از : تصورات. احساسات. مشاهدات، و تجربه ها . بركلي را يكي از تجربه گرايان بنيادگرا نيز بشمار مي آورند. اصل مهم تئوري شناخت بركلي، “هستي يعني درك و احساس شدن “ بود.

   بركلي كوشيد با زيركي و به قصد خدمت به دين، از تجربه گرايي در مقابل ماده گرايي، استفاده نمايد. او به بحث ماده گرايي هابس و اسپينوزا پرداخت و متكي به عقلگرايي دكارت و تجربه گرايي لاك بود. امروزه با توجه به تاثير او روي هيوم گفته ميشود كه او يك “مثبت“ گراي انتقادي بود و همچون لاك ميگفت كه تنها قواي حسي، اساس و منبع شناخت انسان هستند. گرچه نظريه هاي بركلي، اساس مذهبي دارند ، ولي اورا در كنار لاك و هيوم از نمايندگان فلسفه تجربي انگليس نيز بشمار مي آورند. تفكر بركلي درباره خدا، خواننده را بياد “موناد“هاي لايبنيتس مي اندازند.اهل نظر مينويسند بركلي با نفي جهان خارج از ذهن، نه تنها به تئوري “مناد“ لايبنيتس، بلكه به ساختارجهاني فيشته ،و جهان ارادي تصوري شوپنهاور، نزديك ميشود. او احساسات را منبع شناخت ميداند و به نفي صفات مادي اشياء ميپردازد و همچون لاك، شناخت را فقط براساس قواي حسي ممكن مي بيند.مبارزه او غيراز مخالفت با آزاد انديشان و عقلگرايان ديني، انتقاد از تجربه گرايي لاك نيز بود. كانت نيز يكي از منقدين نظرات بركلي است. لاك مانند دكارت و اسپينوزا، جهان فيزيكي و خارجي را خلاف بركلي، يك واقعيت ميدانست.

  ژرژ بركلي در سال 1685 در جنوب شرقي ايرلند در خانواده اي زميندار بدنيا آمد و در سال 1753 درلندن درگذشت . او در دانشگاه ، فلسفه، الاهيات، منطق، رياضيات، و زبان خوانده بود و غير از شغل اسقفي، مدتي معلم زبانهاي عبري و يوناني بود. او با سفارش سويفت به محافل ادبي دربار معرفي شد. زمانيكه پسر 15 ساله بركلي درگذشت ، او مدعي شد كه علاقه ايزدمنان! به فرزندش، شايد بيشتر از او بوده !.بركلي بعد از اينكه از زوال و انحطاط فرهنگ جامعه اروپا و آغازدوران طلايي آينده آمريكا سخن گفت ، در سال 1728 براي مدت سه سال سفري به آمريكا نمود تا در آنجا يك دانشكده مسيحي براي ميسيونرهاي آينده را با كمك فرزندان بوميان سرخ پوست ، سياهان و انگليسي هاي مهاحر بنا بگزارد.امروزه كتابخانه عظيم او در آمريكا نگهداري ميشود. او غير از علاقه به رياضيات و علوم تجربي، سالها خودرا با فلسفه كانت، لاك و نيوتون نيز مشغول نمود، و در پايان عمر تمايل خاصي به رشته هاي : آناتومي، فيزيك، متافيزيك ، الاهيات و فلسفه افلاتون، ارسطو و مسيحيت پيدا كرد.بركلي يكي از اصلاحگرايان اجتماعي زمان خود نيز بود، ولي ميگفت با حاكمان بايد از موضع اطاعت منفي كنار آمد. او كوشيد در زمان خود به مبارزه با فقر، فساد اداري، بيكاري، اعتياد، و غيره بپردازد.

 ازجمله آثار بركلي : 900 نكته و يادداشتهاي فلسفي، اطاعت منفي، فيلسوف كوچك، كوشش براي ديدن، پيرامون اصول شناخت انساني، سه ديالوگ ميان هلاي ماترياليست و فيلون ايده آليست ، هستند.

بركلي كوشيد تا از تجربه گرايي خاص خود، يك فلسفه مذهبي بسازد، گرچه با پناه به مفهوم خدا، او به ترك تجربه گرايي بنيادين خود پرداخت.وي ميگفت آن چيزي وجود دارد كه بصورت آگاهي درآمده باشد و ايدهها زير پوشش قواي حسي و ادراكي انسان هستند. وي مدعي بود كه انسان چيزي درباره جهان خارج و واقعي، غير از چيزهايي كه احساس كرده باشد، نميداند ، و ايدههاي انسان دلايلي خارج از آگاهي او دارند كه ماهيت روحي و نه كيفيتي مادي داشته. بركلي نه تنها به واقعيات مادي، بلكه به دو مقوله زمان و مكان نيز شك داشت و وجود مستقل يا مطلق آنان را رد كرد .او يك پوزيوتيست تجربه گرا ويك تجربه گراي راديكال است كه روي تجربه ها تكيه ميكند ولي اشياء مادي پشت اين تجربه ها را قبول ندارد. يكي از مخالفين بركلي مدعي بود كه خدا، يعني آن ساعت ساز كبير، خودرا كنار زده و جهان را به انسان خردمند واگذار كرده است تا از عقل و منطق استفاده نمايد.

       -------------------------------------- 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد