_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

شهید سازی برای جنجال سیاسی و اشک تمساح مریم رجوی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هفدهم آوریل ۲۰۱۳

لینک به منبع
 

درگذشت جانسوز حسین برزمهری از اعضای فرقه رجوی در لیبرتی بر اثر سکته مغزی و مرثیه خوانی مریم رجوی بخاطر فقدان امکانات پزشکی

آقای میم میم از جداشدگان اخیر فرقه رجوی که هم اکنون در بغداد بسر میبرد مطلب زیر را در اختیار بنیاد خانواده سحر قرار داده که عینا از نظرتان میگذرد. ایشان فعلا به دلایلی مایل به اعلام نام خود نیستند.

شهید سازی برای جنجال سیاسی و اشک تمساح مریم رجوی

درگذشت جانسوز حسین برزمهری از اعضای فرقه رجوی در لیبرتی بر اثر سکته مغزی و مرثیه خوانی مریم رجوی بخاطر فقدان امکانات پزشکی

با کمال تأسف و تأثر مطلع شدم که صبح روز شنبه ۲۴ فروردین، مهندس محمد حسین برزمهری، یکی از ساکنان گرفتار در دست رجوی در اردوگاه لیبرتی، در کلینیک عراقی مجاور این اردوگاه جان سپرد. علت فوت وی سکته مغزی و همچنین نبودن حداقل امکانات ضروری برای موارد اورژانس در کلینیک عراقی ذکر شده است.

حسین فارغ التحصیل مهندسی راه و ساختمان از آمریکا بود و در اشرف و لیبرتی بعنوان مترجم پزشکان و همچنین دستیار دندانپزشکی کار می کرد و از کادرهای با سابقه بخش امداد پزشکی سازمان بود.

این ترفند ها دیگر کسی را نمی فریبد و همه می دانند که مجاهدین خلق در داخل اردوگاه لیبرتی درمانگاه مخصوص خودشان را دارند که در زمینه امکانات پزشکی هیچ کمبودی ندارد. بردن فردی که سکته مغزی کرده و خودشان هم می دانستند که تمام نموده به کلینیک عراقی و جنجال سازی بخاطر فقدان امکانات، صرفا برای بهره برداری سیاسی است که فرقه رجوی در آن سابقه طولانی دارد.

اگر رجوی دلش برای قربانیانش می سوخت هرگز نمی گذاشت بیماری یک فرد اسیر و گرفتار در دست او به این مرحله حاد برسد و بعد وی را به کلینیک عراقی منتقل نماید و زودتر اجازه میداد تا به بیمارستان در بغداد برده شود که همیشه امکان آن وجود دارد.

مسئولین سازمان همیشه مدعی بودند که تمامی نفرات بطور مرتب و مستمر چکاپ پزشکی می شوند. پس چرا همیشه بیماری افراد لحظه آخر که دیگر کار از کار گذشته مشخص میشود؟ آنهم برای فردی که خودش جزو پرسنل امداد بوده است.

به محض اینکه فردی از اعضای سازمان می میمرد فورا او را شهید و مجاهد صدیق و … می خوانند و برایش اشک تمساح میریزند؛ اما تا زمانی که زنده است وی را مدام تحت شدیدترین بی حرمتی ها و حتاکی ها و فشارهای روحی و جسمی قرار میدهند.

این ترفندها دیگر کسی را نمی فریبد. خودم به عینه شاهد بودم که به عکس های مسعود و مریم که همه جای اردوگاه فراوان یافت میشود تف می کردند. دیگر کسی برای حرفها و وعده وعیدهای توخالی مسعود رجوی و تعریف و تمجیدهای مشمئز کننده مریم رجوی پشیزی ارزش قائل نیست.

یک روز اردوگاه لیبرتی پلی بسوی پیروزی و فتح تهران است و مثلث اشرف – لیبرتی – تهران میکشند. روز دیگر از سرنگونی قریب الوقوع حکومت سوریه تا پایان سال ۹۱ و سرنگونی جمهوری اسلامی تا ۳۰ مهر ۹۲ صحبت میکنند و نهایتا هرکس که صحبت از کشور ثالث کند را شکنجه جسمی و روانی می نمایند.

همه اینها برای اینست که رجوی نمیخواهد بپذیرد که به آخر خط رسیده است. اگر رهبری این فرقه صادق بود و ذره ای انسانیت داشت همان خزعبلاتی که در نشست های درونی سازمانی می گفت را در اطلاعیه های رسمی و علنی اش در انواع و اقسام سایت های رنگارنگش منعکس میکرد. این مطالب را حتی در همان سایت مدار بسته و مهندسی شده به اصلاح اشرف نت هم نمیگذارند.

یکبار در نشستی که مسعود رجوی به صورت رادیو کنفرانس با لایه های پایینی سازمان گذاشته بود، جوانی پای میکروفن رفت و گفت که چرا اخبار سایت داخلی سازمان به فارسی و به عربی متفاوت است و مطالبی در سایت عربی داخلی در رابطه با آینده ما وجود دارد که در اخبار سایت فارسی داخلی نیست. چرا من نباید از مواردی که به سرنوشتم و آینده ام مربوط می شود مطلع باشم.

حدس میزنید رجوی چه پاسخی به این جوان داد؟

او پاسخ داد: “من جلوی هر چیزی که بوی نجنگ بدهد را می گیرم.” ما که نفهمیدیم چرا او از پخش یک خبر که تصور میکند بوی نجنگ میدهد جلوگیری می کند و اینقدر هم وقیحانه به این سانسور اعتراف می نماید.

البته الان به وضوح بر همگان روشن است که شخص رجوی تمام تلاشش در تشکیلات از اول این بوده و هست و خواهد بود که نفرات از دنیای واقعی قطع باشند. قربانیان گرفتار در دست رجوی فقط مجازند که اطلاعیه های او و مریم را بخوانند و اخبار سراپا کذب سیمای خودش را، آنهم به صورت منتخب و ضبط شده، ببینند.

داستان حسین هم همین است و جدای از این نیست. تمام دوستان نزدیک حسین بخوبی او را میشناختند که اهل چاپلوسی و تملق گوئی دستگاه رجوی و انقلاب کذایی مریم نبود و ذره ای هم به آن اعتقاد نداشت. شهید سازی او توسط مریم رجوی چیزی جز بهره برداری سیاسی از جان یک انسان بیگاه، که آنقدر تحت فشارهای روحی نشست های بی محتوا و سرکوبگرانه موسوم به عملیات جاری قرار گرفت تا سکته مغزی کرد، نیست. البته این سرنوشت متأسفانه در انتظار تمامی اسیران در فرقه رجوی به طرق مختلف هست.

اگر جان انسانها برای تشکیلات رجوی ذره ای ارزش داشت در آخرین نشستش نمی گفت “کاری می کنم که لیبرتی را هر روز با موشک وخمپاره بزنند چون به لحاظ استراتژیک به نفع ماست و شکست دشمن محسوب میشود.”

اگر جان انسانها برایش ارزش داشت در نشست های تشکیلاتی و شکنجه گاههای روحی به نفرات نمی گفت “همه شما به ویروس کشور ثالث دچار شده اید و باید این ویروس را از بدنتان مانند غده سرطانی جراحی کنید و دور بیندازید و فکر خروج از عراق را از سرتان بیرون کنید و هرکس چنین فکری کند خائن است، بله خائن”

علت این همه مشکلات جسمی و روحی و بیمارهای صعب العلاج نفرات سازمان مجاهدین خلق در چیست و ریشه در کجا دارد؟ چیزی نیست جز فشار های روحی فوق طاقتی که در قالب نشست های عجیب وغریب عملیات جاری به نفرات وارد میشود و همچنین بیگاری طاقت فرسائی است که برای ممانعت از فکر کردن افراد از گرده آنان کشیده میشود.

فتوای صادره از طرف مریم رجوی این است که باید کل ساعات از صبح تا شب نفرات برنامه ریزی شود و افراد آنقدر باید کار کنند تا شب مثل جنازه بیهوش شوند و بیفتند و فکرشان به بیراهه نرود و به بیرون از تشکیلات فکر نکنند.

او خطاب به مسئولین میگفت: “شما هم حواستان نیست و خودتان هم همین مرض را دارید و نمی دانید و لذا به نفرات زیر دست خود سهل میگیرید”. مریم به صراحت گفت که اگر هم کسی از فرط کار کردن مرد هیچ ربطی به مسئولین ندارد و مسئول مستقیم آن خودش است. ما که تاکنون ندیدیم مریم در قبال مرگ های مستمر در لیبرتی مسئولیتی بپذیرد و تنها به یک اطلاعیه و تعریف و تمجید پوچ و مسخره اکتفا کرده است.

این منطق انقلاب مریم است که باید حداکثر فشار روحی و جسمی را به نفرات وارد کرد و آنها را تحت سرکوب روانی قرار داد و از آنان تا حد ورای طاقت انسان بیگاری کشید. مژگان پارسایی همیشه در قالب شوخی و مسخره روز جمعه را روز “سخت شنبه” می نامید. ظاهرا روزهای جمعه کارهای جسمی نبود اما واقعا سخت شنبه و عزای همه بود چون روزهای جمعه می بایست از صبح تا شب از این نشست به آن نشست رفت و تحقیر و توهین شنید. جمعه روز تعطیلی بود، حال خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل که روز های اصلی هفته چگونه بود.

این مشتی از خروار است. امسال چه تعداد حسین ها و منصورها و شمس الله ها دق مرگ خواهند شد یا خود کشی خواهند کرد یا توسط این فرقه جهنمی سر به نیست خواهند گردید؟ کسی که هیچ اعتقادی به چرندیات موسوم به انقلاب مریم ندارد چگونه شهید مجاهد خلق می شود؟ بعد با اسم و خون او هم تجارت می کنند و پس از مرگ هم راحتش نمی گذارند.

بر اساس همین منطق مسعود رجوی حاضراست هر روز لیبرتی موشک و خمپاره بخورد ولی پای کسی به دنیای بیرون باز نشود چون می داند که هر کس پایش به دنیای آزاد برسد دیگر برده فکری او نخواهد بود و به او و فرقه اش تف خواهد کرد. کجای دنیا دیده اید که خواندن روزنامه و گوش کردن رادیو و نگاه کردن تلویزیون جرم باشد و اینترنت مرز سرخ اعلام گردد وداشتن موبایل و تلفن گناه محسوب شود.

اشک تمساح ریختن برای در گذشتگان و شهید سازی از آنان حقه ای بیش نیست که البته این شیادی ها دیگر کسی را نمی فریبد و دیگر با روشنگریهایی که شده نمیتوان اذهان را بیش از این فریب داد.

باید حقایق را گفت و افشا کرد. تا زمانیکه یک اسیر در این تشکیلات گرفتار است نباید نظاره گر بود. دیگر دوران عوام فریبی و فرقه گرایی تمام شده است. آن زمانی که رجوی بد مستی می کرد و عربده می کشید و خطاب به زندانیان سال ۷۲ می گفت که همه تان فدای یک تار موی مریم دیگر تمام شده و گذشته است. الان کسی تف هم به روی مریم و انقلابش نمی اندازد چه برسد به این که فدای یک تار مویش بشود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشک تمساح فرقه رجوی و نوش دارو بعد از مرگ سهراب برای منصور کوفه ای

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هفدهم مارس 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/2818

 

یکی از جداشدگان اخیر فرقه رجوی که هم اکنون در بغداد مستقر بوده و با بنیاد خانواده سحر همکاری دارد مطلب زیر را در اختیار ما قرار داده است که در زیر با امضائی که خود ایشان انتخاب کرده از نظرتان میگذرد:

منصور کوفه ای قبل و بعد از انقلاب ایدئولوژیکی مسعود رجوی

در اخبار منتشره از جانب سازمان مجاهدین خلق خواندیم که مجاهد خلق منصور کوفه ای يکی ديگر از ساکنان اردوگاه ليبرتی در عراق عصر روز سه شنبه 22 اسفند بر اثر عدم رسيدگيهای پزشکی پس از استفراغ نزديک به سه ليتر خون در کلينيک عراقی در لیبرتی درگذشت.

بازهم خبری از لیبرتی آنهم خبر در گذشت منصور کوفه ای کسی که در سخت کوشی و مایه گذاری زبان زد همه بود. کسی که در اوج جوانی به دام فرقه جنایتکار رجوی افتاد و مثل هزاران جوان دیگر فکر می کرد مسیری را انتخاب کرده است که او را به آمال و آرزوهایش می رساند.

اما افسوس که بعد از سه ده فهمید که در چه دامی افتاده است و با اعلام نارضایتی از سر تا پای فرقه رجوی، سکوت و تحمل فشار را فرای طاقت انسان به جان خرید و خودش را از این فرقه جنایتکار جدا کرد؛ گر چه ظاهرا از آنها جدا نشد اما همه کسانیکه منصور را می شناسند به خوبی می دانند که او چه مصیبت ها که ندید و چه فحاشی هایی را که از مسئول مستقيم و مسئولین بالاتر نشنید و چه بلاها که بر سر او نیاوردند.

مگر در تمامی نشست هایی که به عمد او را سوژه می کردند همواره به او سرد و بی روح، مرده و یخ، و مجسمه متحرک نمی گفتند؟ مگر نمی گفتند که ضد انقلاب مریم است و اصلا طلاق نداده و غرق در دوران و فردیت فرو برنده است؟ مگر او را به حاشیه نراندند و همان بلایی که سر ناصر (مهدی افتخاری یا فرمانده فتح الله) آوردند سر منصور بیچاره نیاوردند؟ مگر او را هر روز زیر شدید ترین برخورد های تشکیلاتی قرار نمی دادند؟ مگر او را مانند بسیاری دیگر تا مرز جنون نکشاندند؟

اما او هیچ گاه تسلیم فشار های تشکیلات نشد و همیشه در برابرشان ایستاد و کوتاه نیامد. او همه مارک ها و تهمت های ناجوانمردانه ای که می زدند را بجان خرید و تحمل کرد اما مزدور و تملق گوی کثیف رجوی نشد و به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک مریم را به پشیزی نخرید.

حالا چه شده است که آسمان و ریسمان را به هم می بافند که چنین بود و چنان و مجاهد صدیق بود که به دلیل عدم رسیدگی و کارشکنی های نیروهای عراقی فوت کرده است؟

کسی حاضرنيست جواب بدهد و در اطلاعیه کذایی هم به آن اشاره نشده است که به چه دلیل حداقل یک سوم از این 3000 زندانی از بیماری های صعب العلاج رنج می برند؟ چه عاملی باعث این همه بیماری شده است؟ البته دستگاه دروغ پراکنی فرقه پاسخ اش این است که همه شرق و غرب عالم مقصرند و تنها کسی که از هر گناهی مبراست شخص مسعود رجوی است.

منصور نمونه ای از دستگاه ضد انسانی تشکیلات جهل و جنون و جنایت رجوی است که انسان ها را آنقدر تحت فشار قرار می دهد که یا خودخوری و دق کنند و بمیرند یا دست به خود کشی و خود سوزی بزنند یا اگر اندک تعادل روانی برایشان باقی مانده باشد پا به فرار بگذارند و جهت نجات خود به سوی آینده ای نامعلوم بروند.

مورد مربوط به منصور کوفه ای نه اولین از نوع خود است و نه آخرین خواهد بود. تا زمانیکه این تشکیلات ضد انسانی باقی است و رجوی بر سر هرم آن نشسته است کارکرد آن همین خواهد بود و هر روز خبری از این دست خواهیم شنید و مدام خبر مرگ مشکوک یا خود کشی یا خودسوزی یا . . . خواهد بود.

در خصوص انتقال بیماران لیبرتی به بیمارستانهای عراقی آنچه برای تشکیلات اصلا مهم نیست جان انسان هاست. اگر احساس کنند که بیماری مشکل تشکیلاتی دارد یا حدس بزنند که مخالف این تشکیلات است هیچ وقت او را در نوبت اعزام به بیمارستانهای بیرونی قرار نمی دهند. اما زمانیکه وضعیت بیمار به مرحله حاد حیاتی رسید و در شرف موت قرار گرفت، برای بهره برداری سیاسی به موذیانه ترین شکل جسد نیمه جان او را به بیمارستانهای عراقی منتقل می کنند که البته دیگر آخر خط است و بیمار در واپسین دم حیات می باشد.

اما بعد ار فوت نفر مربوطه جار و جنجال راه می اندازند و همه کس، البته به جز رجوی خائن و جنایتکار و وطن فروش، متهم به عدم رسیدگی و قتل و غیره میشوند. قربانی هم مجاهد خلق صدیق و راستین می شود و مریم رجوی پیام میدهد و فاتحه او را می خواند و خون او را هم توی کیسه مسعود میریزد. سپس دفتر عمر یک قربانی بی گناه دیگر بسته میشود.

این گوشه کوچکی از سیمای درونی تشکیلات جهنمی مسعود رجوی و سرنوشت قربانیان اسیر در چنگال فرقه ای اوست که تا همه را به کام مرگ نکشاند آرام نمیگیرد. البته دور نیست روزی که سرکرده جنایتکار این فرقه همچون بسیاری از هم کیشان خود مانند صدام حسین معدوم به سزای جنایات و خیانت های خود برسد.

احمد محمود
بغداد، 14 مارس 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مراقب عملکرد فرقه رجوی (مجاهدین خلق) باشید

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، پانزدهم مارس 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/2816

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=14835

 

فرقه تروریستی مجاهدین خلق مستمرا به دروغ ادعا میکند که خانواده های اعضای گرفتار در پادگان اشرف یا اردوگاه لیبرتی دو سال است که اقدام به تحصن در مقابل دفتر ملل متحد در ژنو کرده و خواهان حفظ امنیت عزیزان خود هستند.

این فریب به این دلیل مورد استفاده قرار میگیرد که در حقیقت بیش از سه سال است که خانواده های واقعی این افراد اقدام به تحصن در عراق در مقابل پادگان اشرف نموده اند. خواسته آنان اینست که بتوانند با عزیزان خود در عراق حتی به مدت کوتاهی دیدار داشته باشند. این درخواست از جانب رهبران فرقه رد شده است.

در حالی که رهبر فرقه مسعود رجوی خانواده های واقعی را "جاسوس و مزدور وزارت اطلاعات" می نامد، او تعدادی از افراد را با پرداخت پول در مقابل دفتر ملل متحد در ژنو تحت عنوان خانواده جمع کرده است.

رجوی مدعی است که این به اصطلاح خانواده ها در ژنو خواهان نجات بستگان خود در عراق هستند، در حالیکه مسعود رجوی تنها تهدید امنیت این افراد است. او اجازه نمیدهد که آنان از فرقه خارج شده و سرنوشت خود را شخصا تعیین نمایند. او از این بهانه برای "بازگشت به پادگان اشرف" استفاده میکند تا درخواست اصلی گروگان هایش را که خروج از عراق است مخدوش نماید.

این روزها عوامل فرقه رجوی به سیاستمداران و حتی مردم عادی مراجعه کرده و، با نشان دادن آلبوم هائی، تصویر دهشتناکی از وضعیت عراق ارائه نموده و سپس درخواست پول میکنند. آنان درخواست هایشان را بر اساس موارد زیر مطرح می سازند:

1. فرقه مدعی است که هزینه تحصن در ژنو که ظاهرا برای برقراری امنیت پیروان فرقه در عراق صورت گرفته است بالغ بر 40 هزار یورو در روز است. میتوان پرسید که این پول صرف چه کاری میشود و دلیل آن چیست.

2. فرقه همچنین پول برای هزینه وکلائی که در اروپا استخدام کرده است طلب میکند. فعالیت این وکلا ظاهرا معطوف به ساکنان لیبرتی است. سؤال اینست که این وکلا در اروپا چه خدمتی میتوانند به پیروان فرقه در عراق انجام دهند.

3. درخواست سوم فرقه جهت هزینه های میتینگ ها و تظاهرات و جلساتی است که ادعا میکند به خاطر منافع پیروانشان در عراق به اجرا در می آید. مسئله اینجاست که واقعا این همه تبلیغات که صرفا جهت مطرح کردن مریم رجوی صورت میگیرد چقدر ضروری است.

واقعیت اینست که این پول های جمع آوری شده برای جراحی زیبائی مریم رجوی و زندگی اشرافی وی در حومه پاریس صرف میشود. مانند تمامی فرقه ها، پیروان هیچ سودی از درآمدهای حاصله نمی برند. آنان باید فقط شبانه روز بدون دستمزد سخت کار کنند و نقش گروگان برای رجوی که میخواهد خواسته های غیرممکن خود را در عراق دنبال کند را ایفا نمایند. به این دلیل است که عملکرد فرقه ها را برده داری نوین می خوانند.

در حال حاضر، برخی خانواده های واقعی اعضای فرقه رجوی به ژنو رفته اند تا صدای خود را علیه عملکرد رهبران فرقه که عزیزانشان را اسیر گرفته اند بلند نمایند. رهبران فرقه پیشاپیش آنان را "مزدوران رژیم ایران" معرفی کرده اند. فرقه رجوی در این میان حتی "بنیاد خانواده سحر" که یک ارگان غیر دولتی در عراق است را هم به ایران مرتبط کرده است.

همانطور که تحقیقات نشان میدهد، کسانی که توسط فرقه رجوی به ژنو برده شده اند خانواده های واقعی پیروان فرقه در عراق نیستند؛ آنان افرادی هستند که در قابل دریافت پول دست به این اقدام زده اند و در عین حال آنقدر هم انگیزه ندارند که مستمرا به تحصن خود ادامه دهند.

ما نسبت به اینکه سازمان مجاهدین خلق یک فرقه مخرب کنترل ذهن است هشدار میدهیم که از هر وسیله ای جهت کلاهبرداری و فریب برای جذب پول، نیرو، حمایت سیاسی، و تبلیغات استفاده میکند.

بنیاد خانواده سحر
بغداد، 13 مارس 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ماهیت اصلی تهاجم به اردوگاه لیبرتی در عراق

(استوران استیونسون، مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، سیزدهم مارس 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/2815

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=14816

 

اخیرا استوران استیونسون، نماینده محافظه کار پارلمان اروپا از اسکاتلند، طی بیانیه ای که خطاب به گئورگی بوستین، معاون مارتین کوبلر نماینده ویژه دبیر کل ملل متحد در عراق، نوشته است مدعی گردیده که تهاجم موشکی و خمپاره ای به اردوگاه لیبرتی در صبح شنبه 9 فوریه 2013 با هدایت رژیم ایران صورت گرفته است.

او به عنوان شاهد بر ادعای خویش به مصاحبه واثق الموسوی البطاط، رهبر جیش المختار، با شبکه عراقی الشرقیه اشاره نموده که وی مسئولیت این عملیات را به عهده گرفته و تأکید کرده است که به این گونه اقدامات علیه سازمان مجاهدین خلق به خاطر جنایاتی که علیه ملت عراق به انجام رسانده ادامه خواهد داد. استیونسون در این میان علاوه بر رژیم ایران، پای نخست وزیر عراق و نماینده ویژه دبیر کل ملل متحد را هم به وسط کشیده و آنان را نیز به همکاری با ایران متهم نموده است.

در این رابطه ذکر مواردی لازم است:

1. نوری المالکی نخست وزیر عراق ضمن محکوم کردن این تهاجم فرمان دستگیری رهبر جیش المختار را صادر نموده و مارتین کوبلر نیز بعد از محکوم نمودن این عمل تروریستی خواهان تحقیقات و پیگیری و دستگیری عاملان شده است.

2. استیونسون به مصاحبه البطاط با شبکه الشرقیه اشاره کرده است. لازم به ذکر است که این شبکه از جمله شبکه های خبری است که در ضدیت آشکار با رژیم ایران بوده و با سازمان مجاهدین خلق رابطه نزدیکی دارد. مروری بر اخبار و نحوه اطلاع رسانی این شبکه، موضوع را به خوبی روشن میکند.

3. مدارکی در دست است که نشان میدهد شبکه الشرقیه در گذشته مبلغ 100 هزار دلار به البطاط کمک مالی نموده است. منبع اصلی این پول البته سازمان مجاهدین خلق در عراق می باشد.

اما مأموریت شبکه الشرقیه و جیشن المختار، که شواهد آن روزبروز بیشتر آشکار میگردد، ایجاد فتنه و آشوب علیه شیعیان در عراق و نسبت دادن تمامی فعالیت های آنان به ایران است که این کار با هماهنگی با فرقه رجوی و همچنین بقایای رژیم سرنگون شده صدام حسین معدوم صورت میگیرد. البته هر کس که مخالف چنین فعالیت هائی که برای بازگرداندن رژیم سابق به انجام میرسد باشد، از نخست وزیر عراق گرفته تا نماینده ملل متحد، به همدستی با ایران متهم میشود.

در حال حاضر بحث دست داشتن خود فرقه رجوی در تهاجم موشکی و خمپاره ای به اردوگاه لیبرتی بیش از هر زمان دیگری قوت گرفته است. آنچه که این موضوع را بیشتر تقویت میکند اظهارات یکی از جداشدگان از فرقه رجوی است که بعد از این تهاجم توانسته است از اردوگاه لیبرتی فرار کرده و هم اکنون در بغداد مستقر بوده و حاضر به شهادت می باشد.

وی اظهار میدارد: "سه روز قبل از این اتفاق یک نشست عمومی در لیبرتی برگزار شد که عنوان آن پدافند غیر عامل بود. در این نشست نسبت به احتمال تهاجم به اردوگاه هشدار داده شد و از نفرات خواسته شد که در چنین وضعیتی همگی باید گوش به فرمان بوده و عین دستورات داده شده از جانب فرماندهان عمل نمایند. در پاسخ به کسانی که پرسیدند چه نوع حمله ای ممکن است اردوگاه را تهدید کند اظهار شده بود که احتمال حملات خمپاره ای و موشکی وجود دارد. همچنین شب عملیات، یکی از سخنرانی های مسعود رجوی از سیمای آزادی، تلویزیون ماهواره ای فرقه رجوی، پخش میشد که همگی ملزم به مشاهده آن بودند. در این سخنرانی مسعود رجوی صراحتا از دادن بها و خون برای حفظ پادگان فرقه ای اشرف صحبت کرده بود."

بلافاصله بعد از این تهاجم که ساعت 5 صبح اتفاق افتاده بود مسعود رجوی بیانیه ای خطاب به نفرات منتشر نمود و متذکر شد که همگی باید گوش به فرمان بوده و عین دستورات داده شده از جانب فرماندهان عمل نمایند. مریم رجوی و شورای ملی مقاومت نیز در پاریس بلافاصله بعد از این تهاجم با دهها بیانیه خواستار بازگشت نفرات لیبرتی به اشرف شدند به نحوی که گوئی آمادگی چنین درخواستی را از قبل داشتند و البته هیچ بیانیه ای مبنی بر تسریع در خروج از عراق جهت حفظ جان ساکنان لیبرتی داده نشد. مریم رجوی در حالیکه رژیم ایران را مسئول این تهاجم معرفی میکرد خواستار انتقال نفراتش از بغداد به نزدیکی مرز ایران شد و هرگونه درخواست خروج از عراق، حتی از جانب حامیان آمریکائی خود سازمان، را مردود دانست.

بهرحال آنچه که بیش از پیش روشن شده اینست که این تهاجم صرفا در جهت خواسته ها و امیال شخص رجوی و علیه عالی ترین مصالح قربانیان به گروگان گرفته خود وی در اردوگاه لیبرتی صورت گرفته است و قطعا نه دولت نوری مالکی و نه دفتر نمایندگی ملل متحد در بغداد و نه هیچ طرف دیگری، به جز کسانی که بنا بر منافعی مخل امنیت داخلی عراق هستند، نفعی از این ماجرا نمی برند.

بنیاد خانواده سحر
بغداد – 12 مارس 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گرگهای گرسنه بیرحمانه به گله زدند

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، چهارم مارس 2013
https://www.saharngo.com/fa/story/2814

 

این مطلب را یکی از اعضای خانواده های قربانیان گرفتار در فرقه رجوی برای ما ارسال کرده و خواسته است تا در سایت سحر درج گردد که با اندکی تلخیص در زیر از نظرتان میگذرد:

در15ماه گذشته فرقه رجوی فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است. اتمام ضرب الاجل خروج از اشرف در پایان سال2011، حمله موشکی مشکوک به اشرف در واپسین لحظات اتمام مهلت تعیین شده، تمدید مجدد زمان انتقال از اشرف به لیبرتی و کارشکنی های فرقه برای انتقال به اردوگاه ترانزیت، جشن سران فرقه در عدم توانایی جابجایی کلی در زمان تعیین شده قبلی توسط دولت عراق بعد از موشک باران مشکوک اشرف، پایان سریع موشک باران اشرف بعد از تمدید مهلت با ارائه طرح و زمانبندی جدید برای انتقال به لیبرتی، کارشکنی ها و اتلاف وقت و سعی در حفظ دو موقعیت اشرف و لیبرتی بطور همزمان با نقشه قبلی توسط سران فرقه، خروج از لیست تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا و تبدیل تروریست بد دیروز به یک تروریست امریکایی پسند امروز، دادن دست باز و چراغ سبز به رهبری فرقه و متعاقبا فرمان از سوی رهبر دائم الغایب برای تشکیل مجدد گروه های مسلح تحت عنوان یکانهای ارتش آزادیبخش ملی جهت ترور و ایجاد ناامنی از این دست هستند.

خبرخروج از لیست تروریستی به قدری رجوی را مشعوف نمود که فراموش کرد قول داده بود سلاح را کنار گذاشته و صرفا یک گروه سیاسی باشد. البته نباید معنا و مفهوم توبه گرگ را هم فراموش کرد. مروری بر پرونده یکسال گذشته فرقه رجوی نشان میدهد که علیرغم خروج از لیست تروریستی اتحادیه اروپا، کشورهای اروپایی هیچ تمایلی به جذب پناهنده از این فرقه از خود نشان نمیدهند. نمونه بارز آن کشور فنلاند است که بعد از یکسال تنها اعلام کرده است که از 13 نفرمعرفی شده به آن کشور فقط پذیرای 3 نفر خواهد بود. با این روند شکست خورده در انتقال گروهی نفرات و تلاش برای حفظ تشکیلات در خارج از حصارهای اشرف، این فرقه احتمالا با این پروسه کند به زمانی بیش از 1000سال نیاز خواهد داشت تا قولی که سالیان سال به نفرات دربند داده راعملی کند. بعد از شکست در انتقال جمعی و اثاث کشی تشکیلاتی به کشورهای هدف، رهبران فرقه ابتدا به فکر گلوله باران اشرف افتادند، موشکهایی که به دلیل اشتباه محاسباتی تروریستهای اجیر شده فرقه هیچگاه به اشرف نرسیدند و تنها اطراف مرکز پلیس حمایت2 از قرارگاه اشرف و اسکان خانواده ها رامورد اصابت قراردادند تا بدون هیچ تلفاتی اولین نقشه شوم فرقه تروریستی ناکام بماند.

با توجه به شدت انفجارات و عدم پوشش تصویری از سوی فرقه، آنان نتوانستند موضوع را تحت پوشش خبری قرار دهند. در نقشه شوم بعدی، در اقدامی دیوانه وار تنها 3هفته بعد از حمله نافرجام به اشرف و عدم توانایی از بهره برداری سیاسی و همراه کردن سیل عواطف مردمی، رهبران فرقه مرکز تجمع نفرات بخت برگشته خودشان در کمپ ترانزیت لیبرتی را توسط هم پیمانان تروریستشان در عراق با دقت و تعداد 20 موشک و خمپاره مورد هدف قرار دادند تا این بار با اطمینان خاطر تعدادی را به خاک و خون بکشند و رهبر فرقه با خیال آسوده بر روی سیل خون قربانیان خود تا مدتها موج سواری کند. البته غافل از اینکه این موج نیست بلکه تنها جوی باریکی است که رجوی در توهماتش در آن موج سواری میکند.

فرقه با ورود به لیبرتی عملا گرفتار بن بست تشکیلاتی جدیدی اضافه بر بن بستهای قبلی شد و برای برون رفت از این باتلاق میبایست در قبال نیروها تغییر سیاست و رویه داده و از ادبیات خشنتری استفاده میکرد. او از یک سو با کشتن نفراتی که در روزهای آینده ممکن است جداشده و به مخالفین سرسخت رجویها تبدیل شوند حداقل تعدادی شهید برای تشکیلات دست و پا کند (اشاره به سخنان رجوی خطاب به نیروها که "ارزش شما برای من بیش از سلاحتان است" - البته برای مردن) و از سویی دیگر جلوی شکست رو به رشدی که روزانه با فرار افراد از لیبرتی گلویش را میفشارد گرفته و یا لااقل چند روزی به تاخیر بیاندازد.

با توجه به اخلال در تخلیه کامل پادگان اشرف به بهانه فروش وسایل از سوی سران فرقه و موشکباران لیبرتی و ایجاد ناامنی در آن، به این نتیجه کلی میرسیم که سازمان هیچگاه قصد خروج از اشرف و از عراق را نداشته و همیشه نگاهش به اشرف برای بازگشت به عنوان بهترین پایگاه و استفاده از موقعیت بحران زده و نا امن عراق بوده است. سران فرقه در اقدامی بزدلانه قربانیان خود را به خاک و خون کشیدند. این حادثه در زمانی رخ داد که در ابتدا جشن پیروزی برای لیبرتی به راه انداختند و آن را پایگاه دوم خود در عراق و خواهر خوانده اشرف و پلی به سوی بلند پروازیهای خود میدیدند، ولی زمانی که با خروج مهره های اصلی روبه رو شدند تمام رشته هایشان پنبه شد و لیبرتی از پل به پتک تبدیل گردید که بدون هیچ ملاحظه ای بر سر رجوی فرود آمد.

این آشفته بازار و شکست سیاسی که نفرات جداشده در انظار سازمانهای بین المللی پیش روی فرقه گذاشته بودند، تنها یک راه باقی میگذاشت و آنهم گزینه و وسیله دفاعی معمول و مرسوم برای برون رفت فرقه از این معزل یعنی همان تجویز خودزنی برای نیروهای زیر دست، کشتن، ومظلوم نمایی سران بود که بله "ما گفتیم وشما توجه نکردید و حداقل حالا با ما همدردی کنید و گرنه خون ما پای شماست".

باید به غیبگویی وآینده نگری رهبری فرقه احسنت گفت. چگونه بعد از مدتهای طولانی یکبارهم که شده آینده خوشی را برای نفرات پیش بینی نمیکند و چگونه حوادث تلخ را3 روز قبل از وقوع آن بدون هیچ کم وکاستی پیشگویی می نماید؟ باید دید چه کسی همیشه به دنبال ایجاد بحران بوده و سود حاصل از این کشمکشها و مظلوم نمایی ها به حساب چه کسانی واریز میگردد؟ چه شرم آور است که مریم قجر عضدانلو دست در دست مواجب بگیران و باز نشسته های امپریالیستی، آنهم از نوع جنگ طلب ترین شان، اشک تمساح در چشم و خنده در دل و سر مست و مغرور ازعملی شدن نیرنگشان بر روی خون نیروهایی که هیچگاه برای آنها بهایی قائل نبودند، پایکوبی کرده و کارنوال رقص به راه انداخته و فریاد دادخواهی و مظلومیت برای کسانی سر میدهند که خودشان با قساوت تمام به کشتنشان داده اند. لباس خونین در دستشان گرفته و بی شرمانه فریاد میزنند که "امامزاده یعقوب را شغال بر بالای مناره مصر درید". در پاسخ به سران ابله فرقه باید گفت که اولا امامزاده نبود و پیغمبر زاده بود، ثانیا یعقوب نبود و یوسف بود، ثالثا بر بالای مناره نبود و در صحرا بود، رابعا مصرنبود و کنعان بود، خامسا شغال نبود و گرگ بود و آخر اینکه این داستان از اساس همانند تمامی حرفهای شما دروغ بود. حالا رجوی میگوید که نفراتش در بغداد و در پایگاه آمریکائی ها از دست رژیم ایران امنیت ندارند و لذا آنها را باید به اشرف و نزدیک مرز ایران برگرداند تا امنیت شان بیشتر تأمین شود.

این چنگ انداختن های مداوم بر سر و روی این و آن از روی دست پاچگی برای نجات فرقه گرفتار در منجلاب زاییده افکار احمقانه شخص مسعود رجوی است و عدم انطباق با دنیای واقعی را نشان میدهد. طرح و برنامه های رهبر فرقه تاکنون فقط مضر به حال نیروها و انسانهای بیگناه بوده و نه تنها در بن چاه بودن نفرات بلکه مردنشان هم اشتهای سیری ناپذیز رجوی را جوابگو نخواهد بود. او نفرات راهمچون گوسفندهای قربانی محصور کرده و هر از گاهی تعدادی را برای مطامع شخصی خود به مسلخ میبرد. نیروهایی که فرقه در این سالها حاضر نبوده برای مداوای آنها اندک بهایی را در خارج از عراق بپردازد و بارها نفرات را تا مرز خودکشی سوق داده تا شاید از این طریق از منجلاب فرقه ای رهایی یابند چه برسد به گرفتن پناهندگی در اروپا و فراهم نمودن شرایط زندگی آزاد. تاریخ فرقه گواه آن است که رهبری فرقه از جنازه نمیگذرد و خود را مالک آن هم میداند. تمام نفرات خرد و کلان گرفتار در تشکیلات برای رهبری فرقه به منزله سیبلهای متحرکی هستند که در زمان مرگ و توقفشان نیز اهداف رهبری فرقه را میبایست تامین کنند.

چرا سران سازمان مجاهدین خلق به جای زندگی در میان خلقی که مدام سنگ آن را بر سینه میزنند و مدعی مبارزه تا رهایی آن هستند و به جای یک زندگی اجتماعی و ارتباط نزدیک با وقایع اجتماعی، سعی در منزوی نگه داشتن نفرات خود میکنند. زندگی مخفی و بیابانگردی گزینه هائی است که رهبری فرقه برای نفرات تحت امر خود تجویز کرده است و از ارتباط آنها با دنیای واقعی و همان خلقی که سران فرقه مدعی جان فشانی برای آن هستند هراس داشته و سعی دارد نفرات در دنیای خودساخته وایزوله فرقه زندانی باشند. حرکت گروهی از اشرف به لیبرتی و مشاهدات افراد در شهرهای مسیر و روند طبیعی زندگی مردم و جرقه ای هر چند کوچک در ذهن بعضی از آنان، ورود به لیبرتی و مانیتورینگ شدید، ایجاد ارتباط با نیروهای عراقی، فرار از اشرف و پخش شدن و قوت گرفتن این ایده در لیبرتی و افزایش فرارها، مقابله با سیاستهای کنترلی فرقه در اشرف و تشدید این تقابل در لیبرتی با وجود اعمال فشارهای جدید تشکیلاتی از سوی سران فرقه برنیروهای زیر دست و بد قولی آزاد گذاشتن نفرات بعد از تعیین تکلیف اشرف، و در آخر ریزش سریع و پرشتاب نیروها چیزی نبود که خوش آیند سران فرقه باشد.

لیبرتی که به اصطلاح خواهر خوانده و زاییده اشرف در ذهن ناقص رهبری فرقه به حساب می آمد به یکباره زنگ خطر جدیدی را برای سران فرقه به صدا در آورد. حال در یک چرخش 180درجه برای برون رفت از این بن بست که فرقه دچار آن شده، رجوی تا میتوان باید از این خواهر ناقص الخلقه دوری جوید و هرگونه نسبت فامیلی را با خواهری که برایش جشنها گرفتند منکر شود. در یک اقدام میبایست پروژه ترک لیبرتی و بازگشت به اشرف را پیاده میکردند تا نفرات را مجددا در شرایطی قرار بدهند که هیچ رابطه ای خارج از تشکیلات در آن وجود نداشته باشد. رهبری فرقه بعد از سالیان متمادی بد قولیها در حق نیروهای بخت برگشته که به آنها قول خروج از اشرف و عراق و زندگی بهتر در اروپا را داده بود و تاریخ ماندن آنها در عراق و فرقه را تا تعیین تکلیف اشرف رقم زده بود اینبار هم چه خونسرد و ناجوانمردانه ماشه را بر روی آنها کشید تا آنها را در خون خود غسل داده و خودی و غیر خودی زیر ترکش موشکها مشخص شوند و به نفرات گرفتار در فرقه یکبار دیگر ثابت کند که رهبری و اهداف فرقه هر جنایتی را در حق خود و دیگران توجیه میکند. در این اثنا وزارت امور خارجه آمریکا پرچم مظلومیت فرقه را لحظاتی در دست گرفت و از کشورهای اروپایی درخواست جا و مکان کرد ولی زمانی که فرقه درخواست برگشت به اشرف رامطرح نمود به دلیل وجود توافقنامه امنیتی عراق و آمریکا و به خطر نیافتادن منافع دراز مدتشان، هواداران آمریکایی فرقه پرچم مظلومیت فرقه را سریعا پایین کشیده و سران فرقه را تشویق به خروج از عراق و پیدا کردن جایی به غیر از پناهگاه قبلی کردند. اینها قطعات پازلی است که با چیدن آن تصویر مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو در راس هرم جنایت و خیانت نمایان میشود.

مروری برتاریخ فرقه رجوی نشان میدهد که این فرقه تنها در زمانهای بحران، جنگ و خونریزی حیات دارد و رشد میکند و در هنگام صلح و آرامش از هم می پاشد. چه دیوانه وار این گرگهای گرسنه به جان گله افتادند و دریدند وکشتند و خونها به راه انداختند و با این خونها سعی دارند آسیاب فرسوده فرقه را به حرکت درآورند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا بازگشت به اشرف؟

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیستم فوریه 2013
http://www.saharngo.org/fa/story/2813

 

همانطور که مشهود و مشخص است سازمان مجاهدین خلق یک کارزار بین المللی تبلیغاتی برای بازگشت به پادگان اشرف براه انداخته و تمام توان خود را برای تحت فشار قرار دادن دولت عراق و ملل متحد برای رسیدن به این مقصود بکار گرفته است.

بعد از انتقال نفرات فرقه رجوی از پادگان اشرف در نزدیکی مرز ایران به اردوگاه لیبرتی در مجاورت بغداد، امکان برقراری جداسازی های فرقه ای انجام شده در اشرف به هیچ عنوان در لیبرتی میسر نبود که حاصل آن گسترش ارتباطات داخلی بین اعضا و باز شدن سر صحبت ها و تغییر فضای عمومی و تشدد اذهان و مسئله داری بود بطوری که بسیاری علنا خواهان جداشدن هستند.

در خلال گفتگوهائی که بعد از انتقال به لیبرتی در میان اعضائی که دور از هم بودند صورت گرفت برخی متوجه شدند که تعدادی فرار کرده اند اما سازمان موضوع را از آنان پنهان نموده و صرفا گفته شده که به یکان دیگر منتقل گردیده اند. در همین راستا افرادی که اعتماد بیشتری به یکدیگر داشته و از هم جدا نگاه داشته شده بودند نیز توانستند مجددا با هم ارتباط برقرار کنند.

سران فرقه تلاش کردند تا با حصار کشی و مرز بندی با گونی های شن و ماسه و اعلام ضوابط سخت کنترلی همان محدودیت های اشرف را در لیبرتی هم برقرار نمایند اما به دلیل کوچکی مساحت و نبود امکانات مکفی این کار عملی نشد و عملا مخالفت و نارضایتی روز بروز شدت گرفت.

واقعیت پیش روی مسئولین این بود که کسانی که در اشرف جرأت نداشتند از گل نازک تر در خصوص مسعود رجوی بگویند حالا علنا او را مورد سؤال و انتقاد قرار میدهند و حتی برخی خواهان جدا شدن هستند و به دنبال زمان ملاقات با مسئولین ملل متحد می باشند.

تمامی ضابطه های بستن ذهن روی مقوله "کشور ثالث" و "خروج از عراق" و ترفند هائی که در این رابطه در نشست ها بکار گرفته میشد و انواع گزارش نویسی ها و پروسه خوانی ها هم مثمر ثمر قرار نگرفت و تازه افراد به بهانه بیان تناقض مدام از عزیمت از عراق به یک کشور دیگر، مثلا با دیدن یک هواپیما در بالای سرشان، صحبت میکنند.

مسئولین رسما اذعان کرده اند که نافرمانی و سرپیچی از دستورات روزبروز در میان اعضا شایع تر میشود و اگر به این ترتیب پیش برود سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. یکی از مسئولین در جمع خودشان گفته بود که در لیبرتی نمیتوان مثل اشرف به مدت طولانی دوام آورد و اتفاقا ما را اینجا آورده اند که از هم بپاشیم و نابود شویم. همین مطلب را سازمان در محافل غربی و در میان حامیان خارجی خود هم گفته است که اگر به اشرف بازنگردند تشکیلات دوام نخواهد آورد.

سازمان برای جبران مسئله داری و نافرمانی در لیبرتی تلاش کرد تا در خارج از کشور ابراز وجود کند و همان برنامه های سیاسی خود با سیاستمداران غیر مؤثر اروپائی و آمریکائی را با صرف هزینه های هنگفت دنبال نماید تا با نشان دادن پیروزی و پیشرفت از شدت تشدد اذهان در میان اعضای مستقر در لیبرتی بکاهد. سازمان رسما و علنا دست به دامن لابی های غربی و صهیونیستی شده و خواسته است تا هر کاری که میتوانند برای بازگشت به اشرف انجام دهند، اما سیاستمداران غربی چنین اقدامی را در شرایط فعلی عراق و منطقه فوق العاده خطرناک و ضد امنیتی توصیف میکنند و معتقدند که این کار یک نشانه آشکار برای استفاده از این گروه در اقدامات تروریستی تلقی شده و بر وخامت اوضاع خواهد افزود.

بهرحال تا جائی که به فرقه رجوی بر میگردد تنها راه حل باقیمانده بازگشت به اشرف برای ایجاد محیط کنترلی است. در حال حاضل هیچ کشوری حاضر نیست این فرقه را به صورت گروهی بپذیرد تا یک مرکز فرقه ای آنطور که دلخواه سازمان است برقرار نماید و رجوی هم هیچگونه تمایلی به خارج شدن از عراق ندارد چرا که خوب میداند همین مقدار کنترل نیرو که در لیبرتی اعمال میشود در کشورهای غربی قابل اعمال بر این تعداد از نفرات که قطعا پراکنده خواهند شد نیست.

در ضمن مدارکی وجود دارد که مسئله تهاجم به اردوگاه لیبرتی با موشک های دست ساز به تحریک خود سازمان صورت گرفته و کسانی که محرک این کار بوده اند به نوعی با سازمان در ارتباط قرار داشته اند. سازمان از قبل آمادگی استفاده از این بهانه برای بازگشت به اشرف را داشت و البته از یک طرف این تهاجم را به رژیم ایران نسبت میدهد و از طرف دیگر توضیح نمیدهد که امنیت نفرات در اشرف که در نزدیکی مرز ایران است چگونه بیشتر از لیبرتی تأمین خواهد شد.

بنیاد خانواده سحر
19 فوریه 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فراخوان فوری

ساکنان لیبرتی، تحت سلطه رجوی، از کمترین امنیت جانی برخوردار نیستند

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، شانزدهم فوریه 2013
http://www.saharngo.com/fa/

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=14590

 

در حال حاضر 10 سال از سقوط دیکتاتور معدوم بغداد، تنها حامی دولتی فرقه تروریستی رجوی تاکنون، میگذرد و گروگان های اسیر و گرفتار در دست رجوی همچنان در اسارت ذهنی و عینی وی بسر میبرند. تا جائی که به خانواده های دردمند و رنج کشیده ای که عزیزانشان در بند رجوی هستند مربوط میشود، سقوط صدام حسین نه تنها موجب تسهیل کار آنان نسبت به کسب اطمینان از سلامت فرزندانشان نگردید بلکه بر ابعاد تهدیدات نسبت به جان آنان افزوده شد. خانواده ها نسبت به بی عملی ارگان های بین المللی خصوصا ملل متحد دراین رابطه در شگفتند.

روند 10 سال گذشته، خصوصا سه سال اخیر که خانواده ها در عراق دست به تحصن زده و مصرند تا به هر نحو ممکن خبری از عزیزان خود کسب کنند، بخوبی نشان میدهد که تنها طرفی که نمیخواهد بار سازمان مجاهدین خلق از دوش ملت ستم دیده عراق برداشته شده و اعضای آن به امنیت و آسایش برسند شخص مسعود رجوی است. پر واضح است که حضور سازمان مجاهدین خلق، میراث ضد امنیت ملی صدام حسین، همچنان از جانب نیروهای اشغالگر بر مردم عراق تحمیل میگردد.

قبلا به اخباری از داخل اردوگاه لیبرتی اشاره کردیم که به مسئولین بالای سازمان رهنمود داده شده بود که تا جائی که میتوانند شرایط زندگی را در لیبرتی طاقت فرسا جلوه دهند تا تبلیغات فرقه مبنی بر بازگشت به اشرف مثمر ثمر بیفتد و ملل متحد و دولت عراق تحت فشارها و هیاهوی تبلیغی فرقه ای مجبور به تن دادن به این خواسته شوند.

اخبار رسیده حاکی است که به دنبال تهاجم تروریستی به اردوگاه لیبرتی با موشک های مینی کاتیوشای دست ساز، و مجروح شدن تعدادی از ساکنان گرفتار در دست رجوی، مسئولین سازمان انواع کارشکنی ها و ممانعت ها را برای انتقال مجروحین به بیمارستان های بغداد اعمال نموده و تلاش میکنند تا بر تعداد کشته ها بیفزایند. این تهاجم البته با توجه به فضای انتقام جوئی برخی نیروهای عراقی از این فرقه بخاطر همکاری که با صدام حسین در جنایت علیه مردم داشته اند کاملا قابل پیش بینی بود و این تهدید همچنان باقی است.

کشته و شهید سازی در دستگاه فرقه ای سازمان مجاهدین خلق روشی معمول بوده که به تعبیر خود رجوی "گره را با خون باز میکند". رجوی در سخنان پیشینش در خصوص حادثه 19 فروردین 1390 که منجر به کشته شدن 36 نفر شد گفته بود که با این تعداد شهید دنیا را تحت تأثیر قرار داده و توانسته بود خروج از اشرف را به تأخیر بیندازد.

لازم به ذکر است که در آن حادثه بسیاری صرفا به خاطر ممانعت سازمان از رساندن مجروحین به بیمارستان های بغداد فوت کردند. سیاست رجوی هرچه بیشتر کشته دادن برای مقاصد تبلیغاتی است و در حال حاضر هم که خط بازگشت به اشرف را دنبال میکند تلاش مینماید تا جائی که میتواند بر تعداد کشته هایش در لیبرتی بیفزاید.

از نزدیک اطلاع داریم که عراقی ها هرگونه مساعدت و یاری را برای رساندن مجروحین به بیمارستان های بغداد مبذول داشته و همه گونه تسهیلات را در این رابطه در اختیار سازمان قرار داده اند و تعدادی را نیز توانسته اند به بیمارستان منتقل کرده و تحت مداوا قرار دهند؛ اما مسئولین سازمان که عمد دارند بر تعداد کشته ها برای مظلوم نمائی بیشتر و رسیدن به هدف بازگشت به اشرف بیفزایند از هیچ کارشکنی و بهانه جوئی در این رابطه دریغ نکرده اند.

رجوی تلاش میکند تا با این اقدامات، مسئله داری و اعتراضات و مخالفت های هم داخلی و هم بیرونی را مهار کرده و همچنان ادعا نماید که دارد مبارزه میکند و برای مبارزه خون میدهد و به این ترتیب هر منتقد و مخالفی را بدهکار نموده و با همه از موضع طلبکار برخورد کند. او همیشه به جای پاسخگو بودن در قبال اعمال خود با ادعای اینکه بیش از همه شهید داده است سؤالات را سرکوب کرده و بی پاسخ گذاشته است.

چرا رجوی اصرار دارد تا به اشرف برگردد؟

روشن است که پیروان فریب خورده فرقه رجوی مستقر در اردوگاه لیبرتی با توجه به شرایط عراق که از ناامن ترین مناطق جهان است نمیتوانند از امنیت بالائی برخوردار باشند. اما سؤال اینست که اگر این افراد در نزدیکی بغداد و در یک پادگان آمریکائی امنیت ندارند چگونه در اشرف و در نزدیکی مرز ایران امنیتشان بهتر برقرار خواهد شد؟ اگر رجوی راست میگوید که مسئله اش حفاظت از نیروهایش است چرا میخواهد از لیبرتی به محلی بسیار نزدیک تر به مرز ایران و دورتر از بغداد نقل مکان نماید؟ او یا باید خواهان خروج هرچه زودتر نیروهایش از عراق بشود یا بهرحال درخواست کند که بیشتر به سمت غرب کشور منتقل شوند.

واقعیت اینست که لیبرتی برای جداسازی و آپارتاید فرقه ای در مقایسه با اشرف بسیار کوچکتر است و سؤالات و اعتراضات خیلی زود بین نیروها منتشر میشود و آن حصاربندی و مرزکشی که در اشرف بین یکان ها صورت میگرفت در لیبرتی عملی نیست و لذا کنترل و سلطه فرقه ای کمتر و میزان مسئله داری بیشتر میشود. آنچه که کمترین ارزشی در دستگاه رجوی ندارد جان و امنیت پیروانش است و اتفاقا ترحیج میدهد بیشتر کشته دهد تا جواب هر منتقد و مخالفی را با ادعای مبارزه و دادن خون بدهد.
در ضمن باید متذکر شد که بازگشت آنان به اشرف نشانه هائی از بازسازی آنان برای اقدامات تروریستی را تداعی کرده و بر وخامت و پیچیدگی اوضاع در شرایط حاضر خواهد افزود که در نتیجه هم شرایط امنیتی عراق بغرنج تر شده و هم امنیت جانی اعضای سازمان مجاهدین خلق، که رجوی کوچکترین توجهی به آن ندارد، هر چه بیشتر در خطر خواهد بود.

بنیاد خانواده سحر که خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی را در عراق نمایندگی میکند لازم می بیند توجه تمامی ارگان های بین المللی و حقوق بشری، خصوصا ملل متحد و یونامی (دفتر ملل متحد در بغداد) و شخص نماینده دبیر کل آقای مارتین کوبلر را به این واقعیت جلب نماید که ساکنان لیبرتی مادام که تحت سلطه رجوی قرار دارند از کمترین امنیت جانی برخوردار نخواهند بود.

ما از تمامی دولت های غربی و ارگان های حقوق بشری و بین المللی میخواهیم تا نسبت به انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق به یک کشور ثالث، غلیرغم کارشکنی هائی که رجوی به عمل می آورد، کوشش نموده و موجبات خرسندی خانواده های آنان را فراهم آورند.

 

بنیاد خانواده سحر
12 فوریه 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرز سرخ "ترانزیت و موقت"

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، نهم فوریه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1802

 

مسئله داری، نافرمانی و بهم ریختگی تشکیلاتی در درون فرقه رجوی روز به روز بیشتر و ابعاد آن گسترده تر میگردد به طوری که سطوحی از فرماندهان و مسئولین سازمان مجاهدین خلق را هم در بر گرفته است.

در همین رابطه دستورالعمل های شداد و غلاظی از جانب رهبری فرقه به مسئولین بالا در اردوگاه لیبرتی، مقر فعلی سازمان مجاهدین خلق در عراق، داده شده تا نیروهای به اصطلاح مسئله دار را در نشست ها به شدت سرکوب کنند و در درون تشکیلات اجازه ابراز نارضایتی و نافرمانی به کسی ندهند. صراحتا اعلام شده که هیچکس حق ابراز کوچکترین اعتراض و مخالفت با شرایط کنونی یا دستورات داده شده را ندارد.

یکی از مواردی که تشکیلات فرقه رجوی به شدت با آن مقابله نموده و حساسیت فوق العاده ای نشان میدهد استفاده از واژه های "ترانزیت" و "موقت" است که در خصوص اردوگاه لیبرتی بکار گرفته میشود. از جانب مسئولین به همه نفرات تأکید مؤکد گردیده که رفتن از عراق به یک کشور ثالث را حتی برای لحظه ای به مخیله خود راه ندهند و هر گونه افکار از این دست را به عنوان تناقض و خطای ذهن فورا گزارش کنند.

صراحتا تأکید شده که مقوله ای تحت عنوان "کشور ثالث" وجود خارجی نداشته و هیچکس حق ندارد جهت خروج از عراق مقصدی به غیر از ایران و آنهم به صورت مسلح و در هیبت "ارتش آزادیبخش ملی" تصور کند. برای جا انداختن این موضوع اعلام شده است که "لیبرتی پلی به سوی پیروزی نهائی و رفتن به تهران با سررسید پایان سال 1392" است. هر تفکر و تصوری غیر از این به منزله مرز سرخ معرفی شده و عبور از آن حتی به صورت یک لحظه در ذهن خطا محسوب میگردد. اینگونه موارد می بایست فورا گزارش شده و البته فرد خاطی منتظر عقوبت آن باشد.

گفته میشود که "لیبرتی فراسوی اشرف" است و شکاف های اذهان می بایست در این خصوص بسته شده و افراد باید به این مسئله ایمان بیاورند و اجازه ندهند که "خروج از عراق به سوی کشور ثالث" جائی در ذهنشان باز کند. به مسئولین رهنمود داده شده که به هر شکل ممکن باید هر گونه امید به خارج شدن از لیبرتی در ذهن و ضمیر نیروها کشته شود.

مسئولین در نشست ها از قول مسعود رجوی تأکید کرده اند که "تصور ترانزیت و موقت بودن و به کشور ثالث فکر کردن اندیشه زندگی طلبی و زالو صفتی و اپورتونیسم را بوجود آورده است"، و از همگی تعهد گرفته اند که از این مرز سرخ عبور نکرده و مراقب یکدیگر نیز باشند.

شعاری که در حال حاضر تلاش می گردد در لیبرتی در اذهان قربانیان جا انداخته شود "یا مرگ یا ایران" است و در همین راستا نشست های مطول و مفصل پروژه خوانی و بیان تناقضات و خطاهای ذهن برگزار میشود.

هم اکنون کار اصلی ساکنان اسیر و گرفتار در اردوگاه لیبرتی اینست که این مسائل را مرور کرده و خطاهای خود را یافته و گزارشات مفصل به صورت پروژه ای بنویسند و در نشست ها بخوانند و به اصطلاح نسبت به این تضاد اصلی در حال حاضر آببندی گردند.

بنیاد خانواده سحر
بغداد 19 بهمن 1391

 

 

 

عبد الکریم ابراهیمی: پرسشهایی از سران فرقۀ مخرب رجوی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، نهم فوریه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1800

 

آقای عبد الکریم ابراهیمی متولد سال 1346 در ایلام، بعد از 24 سال اسارت در فرقۀ رجوی، سرانجام بعد از انتقال سری دوم نفرات از اشرف به لیبرتی توانست در روز 8 شهریور ماه 1391، در حالیکه افراد پستهای امنیتی رجوی به شدت وی را تعقیب نموده و دنبالش می کردند با دویدن به سرعت هر چه تمام تر به طرف پاسگاه پلیس عراق، موانع ایجاد شده توسط فرقۀ رجوی در اردوگاه لیبرتی برای جلوگیری از فرار افراد را پشت سر گذاشته و خود را به پاسگاه پلیس عراق در این اردوگاه برساند.

وی مطلب زیر را در اختیار بنیاد خانواده سحر قرار داده و درخواست نموده است تا از جانب ایشان در سایت سحر درج گردد:

به قلم عبد الکریم ابراهیمی (عضو جدا شدۀ اخیر از سازمان مجاهدین خلق بعد از 24 سال)

راستی اینهمه رنج و عذاب، اینهمه فشار و بیخوابی و اینهمه تحقیر و خوار کردن افراد در سازمانی به اصطلاح مبارز، انقلابی و مکتبی از جانب رجوی برای چیست؟ آیا مطامع دنیوی «سرنگون کردن رژیم حاکم بر ایران» یعنی بر مسند نشاندن شاهنشاه مسعود و شهبانو مریم یا مطامع اخروی؟! و برخورداری از «بهشت برینی» که رجوی نوید می دهد در آن است؟ آیا خواست افراد، اصرار در ادامۀ این راه است و یا خلاصی و رهایی از این شیوۀ کهنه و پوسیده، به نظر شما کدام است؟ اگر به صورت اجمالی نظری بر کارکرد سران این فرقه بیندازیم خواهیم دید که تمام این ابتلاءات و پیشامدهای سخت و ناگوار در سازمان و اینهمه تلف کردن جان افراد به همین بهانه فقط و فقط برای حفظ و بقای شخص رجوی بوده و لا غیر. چرا که در دنیای آزاد امروزی و در عصر کبیر ارتباطات این حق و حقیقت است که جایگزین راههای خشن و آنتاگونیستی می شود. راه مسالمت و شیوۀ مبارزۀ سیاسی و مسالمت آمیز است که خواسته و حقوق اجتماعی و بین المللی افراد یک جامعه را مشخص و محقق می کند آن هم نه با زور سلاح و سرنیزه بلکه بر اساس احترام به رأی مردم آن جامعه یعنی همان چیزی که فرقۀ رجوی بکلی با آن بیگانه است. این فرقه در زمانی هم که آلت دست رژیم متجاوز صدام حسین قرار گرفت و بازوی نظامی او در سرکوب مردم عراق و حمله به خاک ایران و کشتن افراد بیگناه گردید نتوانست کاری از پیش ببرد چه رسد به دست خالی یعنی وضعیت خلع سلاح شده توسط آمریکا که الآن این فرقه در آن قرار دارد. البته خلع سلاحی که در حقیقت تسلیم سلاحهای گرفته شده از صدام یعنی به غارت رفته از سرمایۀ مردم عراق به نیروی اشغالکر این کشور و این مردم بود. پس اینهمه اصرار سران این فرقه برای بقای خود در عراق برای چیست؟ آیا شعار استراتژیک آنها در حفظ اشرف یعنی «کوه اگر بجنبد اشرف زجا نجنبد» تحقق یافت؟ آیا این «کانون استراتژیک نبرد» و «تنها ظرف جمع شدن در آن و سرنگون کننده رژیم حاکم بر ایران» که آنهمه سنگ مقاومت و ماندن در آن بر سینه زده شد همچنان پایدار و پابرجا ماند که حتی به گفتۀ سران همین فرقه ادامۀ مبارزه را امکان پذیر سازد؟ پس چرا اینقدر این فرقه بویژه شخص رجوی بر طبل حفظ تشکیلات و ماندن در عراق می کوبد؟ واقعیت این است که شخص رجوی در برپا نگهداشتن چنین فرقه ای و در خدمت گرفتن افراد آن، آنهم با ربودن شخصیت و اختیار افراد با شیوه هایی پست و مطرود در دنیای پیشرفتۀ بشری امروز، فقط می خواهد چند صباحی بیشتر حفظ جان کرده و شهبانو مریم و خودش را به عنوان پادشاه بلامنازع این فرقه بر این اریکۀ «رهبری عقیدتی» نگهدارد چرا که می داند در غیر این صورت کلاهش پس معرکه است و حتی نفس کشیدن برایش دیگر میسر نخواهد بود، بنابراین دیگر نباید انتظاری جز این داشت.

حال که چنین است باید وجدانهای بشری این سؤال را از سران فرقۀ رجوی داشته باشند که مگر شما برای حفظ اشرف و کانون به اصطلاح نبردتان آنهمه مظلوم نمایی نمی کردید؟ و آنهمه نعره نمی زدید و گوش جهانیان را کر نکرده بودید؟ آنهمه با دولت فعلی عراق در ستیز نبودید؟ و حتی مگر قصد سرنگونی آنرا در سر نداشتید و می گفتید که مردم عراق خواهان حکومت مسعود بر آنان هستند و می گفتید مردم عراق آرزو دارند کاش آقای رجوی رهبر ما می بود؟! پس چه شد؟ مگر در سال 87 تصمیم نداشتید در کادر بسیج موسوم به «سین چهل» دولت مالکی را در عرض چهل روز سرنگون کنید؟! پس چه شد که با اینهمه خواری و ذلت، بار و بنۀ خود را بسته و اشرف را ترک کردید و از این مردم و آن «پنج و دو میلیون» و «دو و هشت میلیون» و «سه میلیون» ها حتی 5 نفر و 3 نفر هم به میدان نیامدند تا به رهبری کسی که رجوی او را برای مردم عراق «قهرمان ملی» تعیین کرده بود تظاهرات راه بیندازند که ما خواستار باقی ماندن مجاهدین خلق در اشرف هستیم؟! سران این فرقه باید جوابگوی این واقعیت باشند که چرا نزدیک به 50 نفر از افراد این سازمان را برای حفظ مساحت کوچکی از زمینهای اشرف که طبق سند و رأی دادگاه مالک خصوصی داشته و بایر بوده و مسکونی هم نبود به کشتن دادند؟ و کلی نیز جار و جنجال بپا کرده و یقه درانی و مظلوم نمایی می کردند که دولت عراق به خاک ما تجاوز کرده و افراد ما را قتل عام نموده است، در صورتیکه خودتان برای به کشتن دادن این افراد که بسیاری از آنها نیز از مخالفان داخلی تان بودند پیشقدم شدید و می خواستید با این اهرم ضمن خلاص شدن از این افراد به اصطلاح نظر جامعۀ جهانی را به خودتان جلب کرده و مظلوم نمایی کنید و در درون تشکیلات خود نیز از آن به عنوان خوراک ایدئولوژیک برای نگه داشتن افراد و هر چه بیشتر شستشوی مغزی آنها بهره ببرید.

اعزام نکردن بیماران به بیمارستانهای عراق به علت ترس از فرار آنها و ارتباط با دنیای آزاد بیرون نیز سند دیگری از شقاوت و جنایت سران این فرقه در حق افراد آن است. اگر نظری اجمالی به عملیات فروغ نیز بیندازیم خواهیم دید که همان نیز سناریوی رجوی برای تحکیم قدرت خود و تسلط بیشتر بر افراد بوده است و به کشتن دادن نزدیک به 1500 تن از اعضای این سازمان و رهایی شخص رجوی از دست ناراضیان خود و سپس بحث «تنگه و توحید» شخص رجوی و خوراک ایدئولوژیک درست کردن از آن برای مغزشویی افراد نیز دلیل محکمی بر این واقعیت است که باید وجدانهای بیدار بشری و سران کشورهای حامی دموکراسی و حقوق بشر و مجامع بین المللی را به خود آورد تا امکانات برای تاخت و تاز و تبلیغات و جار و جنجال سران این فرقه فراهم نیاورند و برای رهایی افراد از چنگ این فرقه همت گماشته و این تشکیلات مخرب را منحل کرده و زنجیرها را از پای افراد اسیر این فرقه بگسلند و با پیشقدم شدن برای پذیرش افراد در کشورهای خود آنها را از شر و بلای سران فرقه نجات داده و عزم خود را بر برچیدن پدیدۀ شوم تروریسم و فرقه های ضد انسانی زاده از آن را جزم کرده و برای تحقق آن بکوشند. در غیر این صورت اگر امروز چنین پدیده ای در این نقطه از جهان است فردا ممکن است در سایر نقاط جهان نیز به ظهور بپیوندد.

عبد الکریم ابراهیمی
بغداد 10 دی 1391

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه بنیاد خانواده سحر به آقای مارتین کوبلر

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هشتم فوریه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1801

 

لینک به متن عربی
http://www.saharngo.com/ar/story/1709

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=14493

 

بنیاد خانواده سحر نامه ای در خصوص آخرین وضعیت اردوگاه ترانزیت موقت لیبرتی خطاب به آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه دبیر کل ملل متحد در عراق نوشته است که این نامه در یک ملاقات حضوری تسلیم ایشان گردی

آقای مارتین کوبلر
یونامی، بغداد، عراق

آقای کوبلر عزیز

با احترام مایلیم مواردی چند در خصوص اردوگاه موقت ترانزیت لیبرتی، که اخیرا به واسطه دیدار با کسانی که به تازگی توانسته اند از این اردوگاه فرار کرده و آزادی خود را باز یابند کسب نموده ایم، را در اختیار شما قرار دهیم.

همانطور که مطلع هستید اردوگاه لیبرتی در مقایسه با پادگان اشرف بسیار کوچک بوده و ابعادی در حدود یک کیلومتر در یک کیلومتر دارد. در ورودی آن مقر پست نگهبانی واقع است که ملل متحد (یونامی) و همچنین دولت عراق پست های جداگانه خود را دارا می باشند. این محل به سه ضلعی معروف است چرا که سازمان مجاهدین خلق هم خود در این مکان پست نگهبانی دایر کرده است.

تمامی ورود و خروج های اردوگاه لیبرتی توسط پست های نگهبانی ملل متحد و دولت عراق کنترل میگردند. پست نگهبانی سازمان جنبه نظارت دارد و کار خاصی انجام نمیدهد. تنها وظیفه ای که این پست دارد اینست که هر زمان مقامات ملل متحد برای بازدید وارد شدند بلافاصله به یکان مربوطه اطلاع بدهد و آنها نیز می بایست طبق دستور داخل کانکس ها شده و درب ها را از داخل قفل کنند و تا زمانی که اطلاع داده نشده درب ها را باز ننمایند. "دلایل امنیتی" توجیهی است که به نفرات داخل اردگاه بخاطر چنین عملکرد عجیبی داده شده است.

در زمان هائی که مقامات ملل متحد وارد اردوگاه میشوند فورا توسط پست نگهبانی سازمان اعلام آماده باش میشود و در این زمان صرفا باید مراقب کسانی که ممکن است بخواهند خارج شوند یا با مقامات ملل متحد ارتباط برقرار کنند باشند.

طبق اطلاعات رسیده هر واحدی از تشکیلات فرقه رجوی در داخل اردوگاه لیبرتی یک مسئول حقوقی و سیاسی دارد که وظیفه اش برخورد با مقامات ملل متحد و طرح شکایت از اوضاع و احوال در داخل اردوگاه است. هیچ کس به غیر از مسئول تعیین شده حق ندارد با مقامات ملل متحد روبرو شود و نفرات باید تمام مدت در کانکس دربسته باقی بمانند.

مسئولین فرقه رجوی در داخل اردوگاه می گویند که به ما قول داده شد که وقتی به لیبرتی آمدیم تمامی مسائل ما درست مانند اشرف حل و فصل گردند ولی الان می فهمیم که هدف این بوده که در این جابجائی نفرات مسئله دار را جدا کنند و طی این مدت عقب مانده ایم. آنها معتقدند که باید به هر نحوی که شده شرایط را تغییر دهند و به اشرف برگردند. به همین منظور صراحتا دستور داده شده که به هر شکل ممکن شرایط را طاقت فرسا جلوه دهند و تبلیغ کنند و چنانچه در این خصوص افرادی کشته شوند هم مانعی ندارد.

بنیاد خانواده سحر از جانب جداشدگان و خانواده های دردمند اعضای گرفتار در فرقه رجوی از شما میخواهد تا به این امر رسیدگی نمائید و شرایط را به گونه ای فراهم کنید تا اولا افراد داخل اردوگاه ارتباط آزاد و مستقیم با خارج از اردوگاه، خصوصا با نمایندگان ملل متحد، داشته باشند و ثانیا امکان دیدار با خانواده هایشان که سه سال است در عراق به امید دیدار با آنان منتظر مانده اند فراهم شود.

بنیاد خانواده سحر
بغداد – 1 فوریه 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خط بازگشت به اشرف و بهانه های فرقه ای مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، پنجم فوریه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1797

 

لینک به متن اصلی (عربی)
http://www.saharngo.com/ar/story/1706

 

همانطور که مشهود و مشخص است فرقه رجوی در حال حاضر خط بازگشت به اشرف را با توسل به هر ترفند غیر انسانی، حتی به کشتن دادن اعضای خود، دنبال می نماید. در همین رابطه حتی به مسئولین سازمان در اردوگاه لیبرتی دستور داده شده تا شرایط را تا جای ممکن سخت و غیر قابل سکونت نمایند و حتی مانع از رسیدن کمک های پزشکی شوند تا مقامات ملل متحد و دولت عراق تحت فشار بین المللی مجبور به پس دادن پادگان فرقه ای اشرف، که یک مکان ایده آل ایزوله فرقه ایست، بشوند. صراحتا اعلام شده در این راستا هر تعداد کشته شوند ارزش آنرا دارد.

بر اساس اعلام سایت های مرتبط به سازمان مجاهدین خلق، ظاهرا آقایان احمد العلوانی و ظافر العانی، از مقامات عراقی، اطلاعیه ای منتشر نموده و خواهان بازگرداندن ساکنان لیبرتی به اشرف گردیده و این امر را تنها راه حل عملی باقیمانده در حال حاضر عنوان کرده اند.

به نقل از رسانه های فرقه رجوی، دکتر ظافرالعانی از رهبران العراقيه و دکتر احمد العلوانی رئيس کميسيون اقتصاد پارلمان عراق و جمعيتهای وکلا و حقوقدانان طی بیانیه هائی درخواست ساکنان لیبرتی برای بازگشت به خانه اصلی شان در اشرف را مطلقا عادلانه و منصفانه و ضروری خوانده و آنرا تنها راه حل عملی باقیمانده دانسته اند.

لینک به مطلب اصلی:
 

درخواست ساکنان ليبرتی برای بازگشت به خانه اصلی شان در اشرف تنها راه حل عملی باقيمانده است

بنیاد خانواده سحر مایل است تا در این رابطه آقایان مربوطه را مخاطب قرار داده و از آنان سؤال نماید که:

- چه تعداد از ساکنان لیبرتی در شرایطی که میتوانستند آزادانه تمایل خود را بیان نمایند به شما اعلام نمودند که خواهان بازگشت به پادگان فرقه ای اشرف هستند؟
- نگرانی عمیق شما در مورد وضعیت اردوگاه لیبرتی بر چه مستنداتی استوار است؟
- چگونه متوجه شدید که وضعیت زیستی در این اردوگاه فاقد حداقلهای قابل قبول بر اساس استانداردهای بین المللی است؟
- شما از کدام استانداردهای بین المللی صحبت میکنید و کدام اردوگاه پناهندگی را ملاک و معیار خود قرار داده اید؟
- چگونه به این نتیجه رسیدید که ابتدائی ترین مایحتاج معیشتی و زیر ساختهای لازم در لیبرتی فراهم نیست؟
- بر چه اساسی نتیجه گیری کردید که طرح اردوگاه موقت ترانزیت لیبرتی خود ساخته بوده و شکست خورده است؟
- کدام قول مشخص از جانب ملل متحد که رسما به رهبران فرقه رجوی داده شده بود عملی نگشته، و آیا اطلاع دقیق دارید که فرقه رجوی به تمامی تعهدات و توافقاتش عمل نموده است؟
- بر اساس چه مدارکی اعلام میدارید که اردوگاه لیبرتی در محاصر پزشکی قرار دارد؟
- چگونه نتیجه گیری کردید که "اکنون مارتین کوبلر افشا شده" و بر اساس چه اسنادی او را متهم و محکوم می کنید؟
- بر اساس کدام قانون و معاهده ملی و بین المللی "نامگذاری لیبرتی به عنوان اردوگاه موقت ترانزیت غیر قانونی" است؟
- اگر تاکنون معضل "فرقه رجوی" که قبل از هر چیز بر دوش ملت عراق سنگینی میکند حل نشده است مقصر چه کسی بوده و آیا همه به غیر از رجوی دروغ میگویند؟
- و سؤال آخر اینکه آیا شما صرفا اراجیف رجوی را بدون کوچکترین زحمت تحقیق و بررسی عینا تکرار نمیکنید؟

اما در بیانیه های مربوطه به درستی بیان شده است که: "وضعیت لیبرتی مشابه زندان است و حقوق ساکنان نقض میشود". اما زندان بانان کسانی به غیر از مسئولین فرقه رجوی نیستند که برای منافع و بقای خودشان حدود 3400 نفر را به اسارت گرفته و ابتدائی ترین حقوق آنان را نقض میکنند و از جمله به سخنگوی منحصر به فرد آنان بدل گشته و امکان هیچگونه ارتباط با دنیای خارج و خصوصا خانواده های دردمندشان که سه سال است در عراق به امید دیدار با عزیزانشان به سر میبرند را نمیدهند.

این آقایان از ملل متحد و کمیساریای عالی پناهندگان و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا خواسته اند برای برگشت ساکنان اشرف اقدام کنند و از شخص دبیر کل هم خواسته اند تا نماینده جدید و بی طرف بفرستد. ما هم از ایشان میخواهیم تا از رهبران فرقه رجوی درخواست نمایند تا لااقل امکان دیدار خانواده های اعضا با عزیزانشان را فراهم کرده و بیش از این به نقض اولیه ترین حقوق انسانی آنان مبادرت نورزند.

جهت اطلاع ایشان اگر واقعا در جریان نیستند و دیگر کسانی که ممکن است فریب فرقه رجوی را خورده باشند باید اعلام نمود که فرقه رجوی بیشترین ضدیت را تا هم اکنون با هرگونه طرح و پیشنهادی از جانب ملل متحد و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا نموده و همه آنان به این نتیجه رسیده اند که فرقه رجوی جز وقت تلف کردن و قضایا را به بن بست رساندن هدف دیگری ندارد و تقاضای نماینده جدید هم در همین راستاست. اولین کسی که به این نتیجه رسید سفیر سابق آمریکا در عراق بعد از شش روز مذاکره با این فرقه بود.

آقایان قطعا صلاح کار خود را بهتر میدانند اما در کل فکر میکنیم که بیشتر به صلاحشان خواهد بود اگر منافع ملی کشورشان را مد نظر داشته و به بازیچه دست سیاستهای یک فرقه تروریستی که مورد تنفر مردم ایران و مردم عراق است و اعضای خود را به اسارت و گروگان گرفته تبدیل نشوند.

بنیاد خانواده سحر
1 فوریه 2013

-

لینک به متن اصلی (عربی)
http://www.saharngo.com/ar/story/1706

فكرة العودة الى اشرف والذرائع الفئوية

من الواضح ان زمرة رجوي تعمل حاليا للعودة الى اشرف متوسلة باي اسلوب لاانساني حتى ولو بقتل عناصرها وفي هذا المجال صدرت الاوامر لمسؤولي المنظمة في مخيم ليبرتي بتعقيد الوضع ما امكن وجعله غير ممكن السكن فيه وحتى منع وصول المساعدات والامدادات الطبيعية لتسليط الضغط الدولي على مسؤولي الامم المتحدة والحكومة العراقية واجبارهم استعادة معسكر اشرف الفئوي لزمرة خلق، الذي يعد حسب المواصفات الفئوية مكانا نموذجيا للعزلة واعلن صراحة حتى وان قتل عدد من الافراد في هذا المجال فهو مفيد.

وحسب ما اعلن في المواقع المتعلقة بمنظمة خلق ، فان السادة احمد العلواني وظافر العاني من المسؤولين العراقيين قد اصدروا بيانا طالبوا فيه بارجاع ساكني ليبرتي الى اشرف وهذا هو ماتبقى من حل عملي وحيد حاليا .

ونقلا عن وسائل اعلام زمرة رجوي فان الدكتور ظافر العاني من قادة العراقية والدكتور احمد العلواني رئيس اللجنة الاقتصادية في البرلمان العراقي وجمعيات المحامين ادعوا ان طلبات ساكني اشرف باعادتهم الى موطنهم الرئيسي في اشرف هو طلب عادل ومنصف وضروري وانه العمل الوحيد المتبقي .

رابط اصل الموضوع :
 

طلب ساكني ليبرتي باعادتهم الى موطنهم الرئيسي في اشرف هو الحل العملي الوحيد المتبقي


مؤسسة اسرة سحر تود توجيه بعض الاسئلة للسادة المعينين اعلاه حول الموضوع :

- ماعدد الافراد الذين يريدون العودة الى معسكر اشرف الفئوي من ساكني ليبرتي الذين تمكنوا التصريح لكم بحرية عن رغباتهم ؟
- على اي شئ استند قلقكم الشديد حول وضع مخيم ليبرتي ؟
- كيف اطلعتم بان الوضع المعيشي في هذا المخيم يفتقد اقل ما يمكن من الامكانيات وفقا للمعايير الدولية ؟
- عن اي المعايير الدولية تتحدثون واي مخيم لجوء اتخذتموه معيارا لكم؟
- كيف توصلتم لهذه النتيجة بعدم توفر ابسط مستلزمات المعيشة وانعدام البنى التحتية اللازمة في ليبرتي؟
- على اي اساس خرجتم بنتيجة ان مشروع مخيم العبور المؤقت ليبرتي قد فشل؟
- اي وعد قدمته الامم المتحدة رسميا لقادة زمرة رجوي ولم تعمل به، وهل انتم على علم دقيق بان زمرة رجوي قد نفذت كافة تعهداتها واتفاقاتها؟
- ما هي ادلتكم الثبوتية التي استندتم عليها وصرحتم بان مخيم ليبرتي محاصر طبيا؟
- كيف استنتجتم (الان قد افتضح مارتن كوبلر) وماهي ادلتكم لتتهموه وتدينوه؟
- وفق اي قانون ومعاهدة وطينة ودولية تزعمون ان(تسمية ليبرتي بعنوان مخيم عبور مؤقت غير قانونية)؟
- ان لم تحل لحد الان مشكلة (زمرة رجوي) التي تثقل كاهل الشعب العراقي قبل كل شئ ، فمن المقصر، وهل ان الجميع لا يصدقون الا رجوي؟
- والسؤال الاخر هو ألستم ترددون اراجيف رجوي دون بذل ابسط جهد للتحقيق فيها؟

ما جاء في البيانات المتعلقة بهذا الموضوع: "وضع ليبرتي يشبه السجن وتنقض فيه حقوق الساكنين" لكن سجانوه هم ليسوا الا مسؤولي زمرة رجوي ولتغليب مصالحهم وادامة بقائهم اتحتجزوا ما يقارب من(3400) شخصا وينقضون ابسط حقوقهم منها التحدث نيابة عنهم وعدم السماح لهم بالتحدث عن انفسهم وعدم السماح لهؤلاء الافراد الاتصال بالعالم خارج نطاق الزمرة خاصة مع ذويهم وعوائلهم المتواجدين منذ ثلاثة سنوات في العراق املين اللقاء باولادهم .

السادة هؤلاء يطالبون الامم المتحدة والمفوضية اسامية للاجئين والادارة الامريكية والاتحاد الاوربي العمل على اعادة ساكني اشرف كما طالبوا شخص الامين العام للامم المتحدة بارسال ممثل محايد جديد عنه. ونحن نطلب منه ان يطلب من قادة زمرة رجوي وعلى اقل تقدير بتوفير امكانية لقاء الافراد بعوائلهم والكف عن نقض ابسط الحقوق الانسانية للافراد.

لاطلاع هؤلاء ان لم يعلموا حقيقة الموضوع ولكل من انطلت عليه خدع زمرة رجوي ، ان زمرة رجوي هي الاكثر معارضة لاي عرض ومشروع قدمته الامم المتحدة والادارة الامريكية والاتحاد الاوربي وان جميع هذه الجهات قد توصلت لنتيجة ان زمرة رجوي ليس لها هدف سوى تضييع الوقت وايصال الامور الى طريق مسدود وان طلب تغيير ممثل الامم المتحدة يصب في هذا المجال. وان السفير الامريكي السابق في العراق هو اول من توصل لهذه النتيجة بعد ستة ايام من التفاوض مع هذه الزمرة .

ان السادة بالتأكيد هم ادرى من غيرهم بعملهم، لكن وبصورة عامة نحن نعتقد انه من الاولى بهم التفكير بالمصالح الوطنية لبلدهم وان لا يكونوا لعبة بيد سياسات زمرة ارهابية منبوذة من قبل الشعب الايراني والشعب العراقي واسرت اتباعها واتخذتهم رهائن لديها.

مؤسسة اسرة سحر
ا شباط/فبراير 2013م

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دستگیری چشم!

در اردوگاه لیبرتی چه خبر است؟

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و هفتم ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1789

 

همانطور که اطلاع دارید بعد از فشارهای ملل متحد و دولت های آمریکا و عراق، سازمان مجاهدین خلق ناگزیر در ازای امتیاز صوری خارج شدن از لیست سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا تن به جابجا شدن از پادگان اشرف به اردوگاه لیبرتی داد. خط رجوی در این رابطه به اصطلاح خودش یک عقب نشینی تاکتیکی برای تهاجمات بعدی بود.

طی سالیان اخیر تنها استراتژی جدی فرقه رجوی خارج شدن از لیست تروریستی در کشورهای غربی خصوصا آمریکا بوده و همیشه نزد اعضا و هواداران چنین وانمود میشده که گویا اگر این "راه بند" برداشته شود سرنگونی جمهوری اسلامی فورا محقق میگردد. رجوی که فعلا ترجیح داده برای اینکه به سؤالات پاسخ ندهد مخفی باشد می بایست در حال حاضر در برابر این سؤال اساسی قرار گیرد که "حال که "راه بند تروریستی" برداشته شده چه زمانی رژیم سرنگون میشود؟"

اما از زمانی که نیروهای فرقه رجوی جابجا شده اند این فرقه خط مشخص بازگشت به پادگان اشرف را دنبال میکند گو اینکه همان مناسبات و ارتباطاتی که در پادگان اشرف برقرار بود در لیبرتی هم حاکم است و اسیران ذهنی فرقه همچنان تحت کنترل رهبران آن می باشند. رجوی در ویدئو کنفرانس با ساکنان لیبرتی در 5 دیماه امسال، که همچنان اصرار دارد آنان را "مجاهدان اشرفی" بنامد، اعلام نمود حال که از لیست تروریستی خارج شده به سابقه تروریستی و آدم کشی خود به صورت مضاعف افتخار میکند.

در همین راستا از جانب رهبری فرقه به طور مشخص به مسئولین در اردوگاه لیبرتی فرمان داده شده که تا جائی که امکان دارد شرایط را به گونه ای سخت کنند که بشود بر روی آن مانور تبلیغاتی داد و خط بازگشت به اشرف را پیش برد. حتی رهنمود داده شده که اگر هرتعداد در این رابطه کشته شوند ارزش آنرا دارد. ظاهرا رجوی همچنان نیازمند خون است.

به عنوان مثال عناصر فرقه طبق دستورات داده شده سعی کردند مجاری خروج آب را ببندند تا آب جمع شود و بتوانند فیلم وعکس از آن مخابره نمایند، یا عمدا درمان افراد را به موقع پیگیری نکردند تا تعداد مرگ و میر در داخل اردوگاه بالا برود. در همین مدت کوتاه حداقل سه نفر بر اثر عدم رسیدگی به موقع در اردوگاه که مسئولیت آن تماما با سازمان مجاهدین خلق است درگذشته اند و جالب اینجاست که رهبران فرقه که خود مسئول قتل این افراد هستند از جنازه آنها هم برای مقاصد تبلیغی جاه طلبانه خود استفاده میکنند.

همچنین مقرر شده که خط مشغول نگاه داشتن ساکنان لیبرتی با شدتی بیشتر از اشرف دنبال گردد. اخبار رسیده حاکی است که در این رابطه همان ترفند های فرقه ای به انحاء گوناگون ادامه دارد و به اجرا در می آید. هدف اینست که هیچ کس فرصت و وقت فراغتی نداشته باشد تا احیانا به وضعیتی که در آن گرفتار شده فکر کند.

به عنوان نمونه اخیرا در جریان نشست های غسل، که افراد می بایستی به صورت هفتگی تناقضات جنسی خود را در جمع بیان کنند، شگرد جدیدی ابداع شده و آن اینست که از افراد خواسته میشود در طول هفته حساب کنند که چه تعداد "دستگیری چشم" داشته اند و همچنین چه تعداد موفق به دستگیری چشم نشده اند و آخر هفته این موارد را گزارش نمایند.

از آنجا که محیط اردوگاه لیبرتی بسیار کوچک بوده و آپارتاید جنسی به شکلی که در پادگان اشرف اعمال می شد امکان پذیر نیست، لاجرم به هر نحو نگاه آقایان به همسران و نوامیس مسعود رجوی (در حال حاضر تمامی زنان داخل تشکیلات رسما و علنا با این عنوان نامیده میشوند) می افتد که گناه بزرگی محسوب میگردد. در چنین حالتی مرد مربوطه می بایست فورا چشم ها را دستگیر کرده یعنی آنها را ببندد. در نشست غسل هفتگی باید تعداد مواردی که توانسته اند یا نتوانسته اند چشم ها را دستگیر کنند را با جزئیات اعلام نموده و علت آنرا بیان دارند تا البته مورد مؤاخذه قرار گیرند.

تصور اینکه یک فرد می بایست در طول هفته مدام چرتکه بیندازد که چند مورد چشمش به همسر و ناموس مسعود رجوی افتاده و در چند مورد از این موارد فورا چشمانش را بسته و در چند مورد دیگر اینکار را نکرده و مثلا لحظه ای نگاه نموده واقعا گیج کننده است اما کار اصلی آقایان ساکن لیبرتی همین است و می بایست هر هفته این آمار و ارقام را با توضیحات و علت های آنها به نشست غسل ببرند.

حقا فرقه رجوی یک نمونه کامل العیار از یک فرقه مخرب کنترل ذهن می باشد که شایسته است توسط تمامی دانشمندان و محققان حوزه فرقه ای مورد مطالعه دقیق قرار گیرد. برای شناخت فرقه ها قطعا مطالعه این یک نمونه بی بدیل می تواند فوق العاده مفید فایده باشد.

بنیاد خانواده سحر
بغداد 7 بهمن 1391

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندر آخرین احوالات مسعود رجوی

مسعود رجوی حالش خوب است، اما شما باور نکنید

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و سوم ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1785

 

به دنبال افشاگری های اخیر تعدادی از رهاشدگان از فرقه رجوی، از جمله افراد شاخصی همچون بتول سلطانی و زهرا میرباقری اعضای سابق شورای رهبری و همچنین علی حسین نژاد از مسئولین بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین خلق در عراق و حسن شرقی و دیگران، باز دستگاه جنجال و هیاهوی فرقه ای بکار افتاد و از ترفند کهنه و نخ نمای "مزدوران وزارت اطلاعات رژیم آخوندی"، که در خصوص تمامی منتقدین و مخالفین ایرانی و خارجی فرقه رجوی و همچنین جداشدگان طی این سالیان بکار گرفته میشود، استفاده نمود.

اراجیف فرقه در این خصوص شایان کمترین توجه واعتنائی نیست چرا که بر همگان روشن است که این شگرد پوسیده فرقه ای دیگر کارآئی خودش را از دست داده و کثرت استفاده از این ترفند سخیف آنرا از حیز انتفاع ساقط کرده است. تمامی فرقه های مخرب کنترل ذهن تلاش میکنند تا با تمامی مخالفین، خصوصا جداشدگان، وارد جنگ سیاسی (به تعبیر سازمان) و عملیات روانی شده و آنان را به این ترتیب خنثی و منفعل سازند. فرقه درمانده و به بن بست رسیده رجوی هم برای منحرف کردن اذهان از روی افشاگری هائی که اخیرا در رابطه با فساد اخلاقی و سیاسی رهبر این فرقه صورت گرفته تلاش میکند تا مجددا هیاهوی تبلیغاتی خود علیه جداشدگان را از سر بگیرد.

در این رابطه مطالبی با عنوان "رجعت خفت بـار به لجن زار آخـونـدهاي جنـايتـكار" در سایت "ایران افشاگر" خصوصا علیه علی حسین نژاد که مشخص است افشاگری هایش به خال خورده و پته رجوی را خوب روی آب انداخته آورده شده است. رجوی باز از ترفند رذیلانه سوء استفاده از خانواده علیه خانواده استفاده نموده و دختر وی را وادار کرده تا علیه پدر دست به توهین و افترا بزند. روش بزدلانه و مشمئز کننده ای که هرگاه بکار گرفته میشود انزجار همگان را بر می انگیزد.

اما در این میان، در مطلب فوق الذکر، اشاره به "قسمت هائی از سخنان مسعود رجوی در نشست درونی با مجاهدان اشرفی – 5 دی 1391" جالب توجه است و اولین سؤالی که بعد از خواندن خصوصا این مطلب به ذهن خواننده خطور میکند اینست که "آیا حال مسعود رجوی خوب است؟"

در هر صورت لینک مطلب مربوطه در سایت ذکر شده در زیر آمده است و درخواست ما اینست که با حوصله و به دقت به مطالعه آن بپردازید و خود در خصوص حال و اوضاع مسعود رجوی و حرف هایش قبل از اینکه ما چیزی بگوئیم قضاوت نمائید.

رجعت خفت بـار به لجن زار آخـونـدهاي جنـايتـكار

نظر ما اینست که او در کمال صحت و سلامت جسمی و عقلی به سر میبرد و اینها تماما واکنش های طبیعی است که نوعا از یک رهبر فرقه ای سر میزند؛ تا نظر شما چه باشد. ممکن است بگوئید که حتی یک کلمه از حرف های او منطقی به نظر نمیرسد و بیشتر به هذیان گوئی های یک بیمار روانی شبیه است. بهرحال هر کس نظر خودش را دارد. ما میگوئیم حالش خوب است، اما شما باور نکنید.

با تمامی این اوصاف قصد داریم در زیر مختصری به بیانات مسعود رجوی که برای "مجاهدان اشرفی" ایراد نموده است بپردازیم چرا که عقیده داریم در هر صورت این سخنان به تنهائی حاکی از آنست که مسعود رجوی یک رهبر فرقه ای است که بارزترین خصوصیتش وقاحت و دریدگی بی حد و اندازه می باشد.

ابتدا بیان شده که این یک نشست درونی بوده که قسمت هائی از آن بیرون داده میشود. بیرونی و درونی کردن مطالب از خصوصیات بارز و شاخص فرقه های مخرب کنترل ذهن است. در خصوص تاکتیک ها در حین جنگ میشود مخفی کاری کرد اما فرقه ها استراتژی و اعتقادات خود را مخفی میکنند و بیان استراتژی و اعتقادات را برای هر سطحی به گونه ای متفاوت مشخص می نمایند. افراد به میزانی که مانیپوله ذهنی شده اند میتوانند در جریان نیات و تعاملات رهبر فرقه گذاشته شوند. البته از ظاهر همین مطلب هم معلوم است که مخاطب داخلی است وگرنه اگر کسی در دستگاه کنترل ذهن فرقه ای مسعود رجوی گرفتار نباشد قطعا به این نتیجه میرسد که حال وی اصلا خوب نیست.

رجوی همچنان از "زهر آتش بس" حرف میزند. جالب است که تمامی پیش بینی هایش از جمله این یکی که مدعی بود رژیم با پذیرش آتش بس در جنگ عراق با ایران سرنگون میشود غلط از آب درآمده اما با کمال پرروئی مدعی صحت پیش بینی اش شده و همچنان میگوید که "نگفتم سیاه دانه است". این میزان از وقاحت را تنها میتوان در یک رهبر فرقه ای جستجو کرد. او مدعی است که ارتش آزادیبخش ملی، که اصل و اساسش خلع سلاح و جابجا شده و دیگر هیچگونه کارآئی حتی برای جاسوسی و ترور هم ندارد، الان در تمامی ایران تکثیر شده است. واقعا آیا حال مسعود رجوی خوب است؟

طرف را در ده راه نمیدهند سراغ "پایداری پر شکوه و چند صد برابر" را میگیرد و با خصوصیات نارسیسیستیکی narcissistic personality disorder شایع در همه رهبران فرقه ای و بازی های کودکانه اش به ارتش موهوم و خیالی خود در داخل کشور فرمان "برپا" میدهد. این واقعا یک کمدی درام مبتذل است که حاصل آن گرفتاری و قربانی شدن انسان های بیگناهی است که با همه چیز خود به رجوی اعتماد کردند و فریب دروغ های او را خوردند. بیش از سه دهه است که رجوی این خزعبلات را به خورد پیروان فرقه اش میدهد و آنان را عاطل و باطل در بیابان های عراق اسیر نگاه داشته است. اینکه رجوی چقدر حالش خوب یا خراب است واقعا جای بحث دارد.

رجوی به موضوع خانواده های دردمند و رنج کشیده که الان سه سال است در عراق صرفا به امید دیداری هرچند کوتاه با عزیزانشان منتظر مانده اند اشاره میکند. او همه آنها را یکسره مزدور و خائن می نامد و تلاش میکند همچون تمامی رهبران فرقه ای خانواده را دشمن اصلی و لانه فساد قلمداد کند. از نظر فرقه ها عواطف و احساسات دوستی و خانوادگی به درستی باطل السحر جادوی کنترل ذهن و مغزشوئی فرقه ایست. رجوی شاکی است که چرا خانواده ها با 300 بلندگو (شاید هم 3000 یا 30000 یا ...) پشت درهای بسته اشرف عزیزان خود را صدا میکردند. اگر آنها امکان ارتباطی بهتری برای تماس با عزیزانشان، که در اشرف محبوس بوده و حق هیچگونه ارتباطی با خارج از فرقه را ندارند، داشتند حتما از آن استفاده کرده و به بلندگو متوصل نمیشدند و گلوی خود را آزار نمیدادند.

رجوی مدعی است که خانواده ها از دولت عراق میخواستند که به اشرف حمله نماید و به خارج شدن نام فرقه رجوی از لیست تروریستی آمریکا معترض بودند. دروغ که مالیات ندارد یا خناق نیست که گلوی آدم را بگیرد. اتفاقا دعوای اصلی خانواده ها با دولت عراق همیشه بر سر این بوده و هست که نیروهایشان وارد نشوند بلکه راه را باز کنند تا خانواده ها خود داخل شده و تکلیف را روشن نمایند و همیشه از آمریکا هم خواسته بودند نام فرقه را از لیست تروریستی خارج کند تا شاید راهی برای خروج آنها از عراق باز شود. البته جالب است که کسی این حرف را میزند که مدام غرب و جنگ طلبان نومحافظه کار را علنا به حمله نظامی به ایران و هر چه شدیدتر کردن تحریم ها علیه مردم تشویق میکند و به این کار افتخار هم می نماید. وقاحت و بی شرمی فرقه ای واقعا انتها ندارد.

رجوی در بیاناتش به صراحت هر آنچه که خارج از پادگان اشرف است را تماما "فوج عراقی و سیرک اطلاعات آخوندی" میخواند که گوئی اگر قربانی و اسیر در فرقه پایش را از اشرف بیرون بگذارد فورا وسط "وزارت اطلاعات" فرود خواهد آورد. ایجاد فوبیا و ترس غیر منطقی از دیگر شگردهای رهبران فرقه ایست که برای ایجاد محیطی کنترلی بر روی قربانیان خود بوجود می آورند. قبلا همیشه فوبیای "وزارت اطلاعات" در ذهن و ضمیر قربانیان کاشته میشد و الان "فوج عراقی" هم اضافه شده است. به ساکنان پادگان اشرف، خصوصا زنان، گفته شده بود که اگر از اشرف خارج شوند نظامیان عراقی به آنها تجاوز کرده و آنها را شکنجه نموده و سپس تحویل ایران خواهند داد تا باز هم شکنجه و نهایتا اعدام گردند. از حرفهای رجوی کاملا مشخص است که ایجاد فوبیای "پاسدارخانه و اطلاعات نظام و استخبارات مالکی" چقدر در محصور و محبوس نگاه داشتن قربانیان فرقه مؤثر بوده است.

رجوی در این میان صلیب سرخ جهانی را هم بی نصیب نگذاشته و با عنوان "دست آلوده و کثیف صلیب" از خجالت آنها هم در آمده است که گویا "نامه رسان گشتاپوی فاشیسم دینی" بوده است. واقعیت اینست که رجوی بیش از هر چیز از نامه خانواده و نامه رسان وحشت دارد و لذا اینطور بزدلانه دست خودش را رو میکند. رجوی مدعی است که خانواده ها میتوانند وارد اشرف شده و با عزیزان خود دیدار داشته باشند اما از رساندن یک نامه از جانب همین خانواده ها به داخل اشرف نه تنها امتناع می ورزد بلکه اینطور به خشم می آید. راستی حال و اوضاع خود رجوی چطور است؟

واقعیت اینست که خانواده ها بارها و بارها به دروازه پادگان فرقه ای اشرف مراجعه کرده و هر بار با سنگ و چوب و تهمت و دشنام روبرو شده اند. حتی رجوی عزیزان این افراد را به زور به تلویزیون خود آورده و آنان را مجبور کرده تا علیه خانواده های خود لجن پراکنی نموده و آنان را آماج توهین و افترا قرار دهند. دنائتی نبوده که رجوی در حق این پدران و مادران دردمند و رنج کشیده اعمال نکرده باشد و تازه یک چیزی هم طلبکار است که چرا برای عزیزان خود نامه داده اند و چرا صلیب سرخ به وظیفه جهانی اش عمل کرده و تلاش نموده تا نامه ها را به دست مخاطبان برساند. چه جنایتی!؟

رجوی در واکنش های هیستریکش مارتین کوبلر رئیس یونامی (دفتر ملل متحد در عراق) و فرستاده ویژه دبیر کل ملل متحد را هم تحت عنوان "تسهیل کننده" بعد از خانواده ها و دولت عراق و صلیب سرخ بی نصیب نمیگذارد. از نظر سران فرقه ای هر کس که با آنها نیست لاجرم بر آنان است و می بایست دشمن تلقی شود. جالب است که او از شرم و حیا هم حرف میزند که این واقعا مضحک ترین بخش از بیانات رجوی است. هر کس مختصر آشنائی با رجوی داشته باشد میداند که او کاملا آبرو را خورده و حیا را قورت داده و ذره ای شرم در وجودش یافت نمیشود.

برخورد مسعود رجوی با مقوله خارج شدن از لیست سازمان های خارجی تروریستی FTO وزارت خارجه آمریکا هم شایان توجه است. او کلا آب پاکی را روی دست تمامی کسانی که احیانا در اندک توهمی هستند که گویا سازمان مجاهدین خلق به این دلیل که دیگر یک سازمان تروریستی نیست از لیست تروریستی بیرون آمده ریخته و با وقاحت تمام به سوابق جنایات تروریستی و آدم کشی خود که هزاران نفر بیگناه را چه در ایران و چه در عراق و چه حتی در داخل تشکیلاتش قربانی نموده بطور مضاعف افتخار میکند که البته آمریکا میتواند تحویل بگیرد و در این رابطه کلاهش را بالاتر بگذارد. آخر رجوی زمانی که در سال 1997 میلادی وارد لیست تروریستی شد گفته بود که این صرفا یک اقدام سیاسی از جانب آمریکاست و ربطی به تروریست بودن یا نبودن سازمان ندارد چرا که در اوج عملیات مسلحانه در سالهای 1360 وارد چنین لیستی نشد (یعنی آن تروریسم مورد تأیید آمریکا بود) و 16 سال بعد در حالیکه سالها بود عمل نظامی صورت نگرفته بود برای خوشامد دولت اصلاحات و باز شدن باب گفتمان وارد لیست شد.

جالب ترین بخش از سخنان مسعود رجوی آنجاست که میگوید: "به راستی در تاریخ ایران چند نمونه دیگر مانند مجاهدین خلق سراغ دارید که با این حجم و با این ابعاد در 48 سالی که میگذرد (خصوصا در 34 سال حکومت شیخ) بر سر آنها ریخته و لجن پراکنی کرده باشند؟ و تازه آنها خم به ابرو نیاورده باشند و سر سوزنی از مواضع بر حق خود عدول نکرده باشند؟ آیا دروغ و لجن پراکنی متصور است که رژیم علیه ما نکرده باشد؟" اگر بخواهیم حرفهای رجوی را ترجمه درست کرده باشیم باید گفت که به راستی در تاریخ ایران چند نمونه دیگر مانند رجوی سراغ دارید که از هیچ خیانت و جنایت و فریبکاری و وطن فروشی فروگذار نکرده باشد و تازه هر چقدر که افشا میشود و دسیسه هایش برملا میگردد پرروتر میشود و خم به ابرو نیاورده و وقیح تر از قبل دیگران را محکوم میکند و مارک مزدوری و خیانت به هر آنکس که مخالفش باشد میزند؟ آیا خیانت و جنایتی متصور است که رجوی علیه ملت ایران، علیه ملت عراق، و علیه اعضای فرقه خودش مرتکب نشده باشد؟ اینکه رجوی این میزان از مخالفت و افشاگری علیه خودش را به حساب امتیازاتش میگذارد واقعا جای بسی تعجب دارد و باید به کسانی که به سلامت حال و اوضاع او شک میکنند حق داد.

یکی از وکلای ما در عراق میگفت که پرونده اتهامی مسعود رجوی در قوه قضائیه عراق به مراتب از پرونده صدام حسین قطورتر و موارد شکایات آن بیشتر است. لابد رجوی به اینهم افتخار میکند و آنرا مایه مباهات میداند. هر کدام از افشاگری هائی که در خصوص فساد اخلاقی و رذالت ها و شیادی های رجوی صورت گرفته در خصوص هر کس دیگری بود دیگر از شرم سر بلند نمیکرد اما تازه رجوی به میزان دریدگی خود افتخار هم میکند که خم به ابرو نیاورده است. زهی بی شرمی.
اگر بخواهیم به همین منوال پیش برویم و اراجیف رجوی را تک به تک مورد بررسی قرار دهیم مطلب به درازا کشیده شده و از حوصله خوانندگان خارج میگردد. رجوی حالش خوب باشد یا بد چندان فرقی نمیکند. روزگار او به عنوان یک رهبر دغلکار فرقه ای به انتهای خط رسیده و اکنون بیش از هر زمانی به بن بست رسیدن خط دجالگری های او مشخص شده است. حال بگذار باز هم هر چقدر میخواهد عالم و آدم را مزدور وزارت اطلاعات بنامد و سوزش خود را فریاد کند و برای ارتش خیالی خود در داخل کشور "برپا" بدهد. طرف بعد از اینکه از لیست تروریستی آمریکا خارج شده بر توهماتش افزوده گردیده و تازه جرأت پیدا کرده تا مثل سگ پارس کند و پاچه همه را گاز بگیرد و برای همه گردن کلفتی کند و دشنام بدهد و مثل یابو جفتک و لگد بزند. ظرفیت یک رهبر شیاد فرقه ای بیش از این نیست.

مردک وقیح گور به گور و دستمال استفاده شده صدام حسین معدوم و نوچه حقیر اسرائیل در منطقه به جای اینکه پاسخ سی سال خیانت و جنایت و نیرنگ و دروغ، که حقا در تاریخ ایران بی نظیر بوده، را بدهد و به جای مخفی شدن، پاسخگوی تلف کردن عمر و هستی یکایک پیروان قربانی اش و سوء استفاده های مختلف از آنها باشد، همه را از صغیر و کبیر مزدور و خائن می نامد و از همه طلبکار هم هست. رجوی که روزی برای دشمن متجاوز به خاک میهمن مزدوری میکرد و به عنوان ارتش خصوصی صدام وارد جنگ علیه مرزبانان و مدافعان میهن شده و سفارش ترور در داخل کشور از صدام میگرفت حال به پادوی دست چندم سیاست های جنگ طلبانه امپریالیستی و صهیونیستی تبدیل شده و در به در به دنبال آلترناتیوی به جای صدام حسین میگردد تا به حیات خفیف خائنانه و شغل مزدوری اجاره ای خود ادامه دهد و تمام سوز و گدازش از دولت عراق گرفته تا یونامی و از صلیب سرخ گرفته تا خانواده ها از اینست که دیگر نمیتواند دوران طلائی صدام حسین را زنده نماید تا هر غلطی خواست بکند.

بنیاد خانواده سحر با شعار "پیام ما امید، نوید ما آزادی" با پشتوانه خانواده های مصمم و مقاوم اعضای گرفتار در فرقه رجوی و جداشدگان عزم جزم کرده است تا فارغ از تمامی تهمت ها و توهین های رجوی خائن و هرزه تا رسیدن به مقصود یعنی برقرار نمودن ارتباط خانواده ها با عزیزانشان از پای ننشیند و به راه خود ادامه دهد. دور نیست روزی که این مهم محقق گردد و رجوی مخبط در برابر خواست برحق خانواده ها به زانو در آید.

هیئت تحریریه بنیاد خانواده سحر
بغداد – 20 ژانویه 2013

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کشف چند گورستان جمعی در نزدیکی پایگاه سابق سازمان خلق در نزدیکی شهر خالص

 

 

بنیاد خانواده سحر ــ بغداد ــ به نقل از شبکه فرهنگی فدک ــ چهارشنبه 9 ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1775


کشف چند گورستان جمعی در نزدیکی پایگاه سابق سازمان خلق در نزدیکی شهر خالص


به نقل از سایت پرس تی وی ایران یک مسئول عراقی از کشف چند گورستان جمعی در پایگاه سابق سازمان خلق در عراق که معروف به پایگاه اشرف است خبر داد.

«صادق الحسینی» معاون رئیس شورای استان "دیالی" با بیان اینکه وزارت حقوق بشر عراق مسئول شناسایی اجساد و هویت آنان بوده و مشخص خواهد کرد که این اجساد متعلق به کردها است یا ساکنان استان های جنوب کشور و یا مربوط به شهر خالص در استان دیالی است تصریح کرد کار معاینه و تفحص اجساد در آزمایشگاه های پزشکی استان اربیل صورت می گیرد و نقض حقوق بشر در این پایگاه به هیچ وجه دور از انتظار نیست.

شایان ذکر است که سازمان خلق مسئول خیلی از عملیات های تروریستی در حق شهروندان و مسئولان ایرانی است و از ۱۷ هزار نفر ایرانی که بر اثر اقدامات تروریستی از سال 1979 یعنی آغاز انقلاب اسلامی ایران تا کنون کشته شده اند ۱۲ هزار نفر آنان توسط همین سازمان به قتل رسیدند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی تنها مسئول قتل اعضای فرقه خود است

در خصوص درگذشت بهروز رحیمیان

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، ششم ژانویه 2013
http://www.saharngo.com/fa/story/1774

 

 

خبر درگذشت یکی دیگر از قربانیان فرقه رجوی مستقر در اردوگاه موقت لیبرتی در عراق، که دومین مورد از این دست می باشد، البته که جای بسی تأسف و تألم دارد. اما آنچه دردناک تر است ادعاهای سخیف سران این فرقه می باشد که با وارونه جلوه دادن حقایق، درست مانند روش معمول بیش از سه دهه گذشته خود، سعی میکنند از آب گل آلود به سود منافع صرفا شخص مسعود رجوی ماهی گرفته و به مظلوم نمائی های همیشگی بپردازند. رجوی پس از انواع بهره کشی از پیروان قربانی خود، بعد از مرگ هم آنان را رها نکرده و سعی مینماید تا به هر نحو ممکن از کشته آنان نیز به نفع خود سوء استفاده نماید.

بهروز رحیمیان، به اعتراف سازمان مجاهدین خلق، از مدت ها قبل دچار ناراحتی بوده و حتی چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. فرقه رجوی مدعی است که مقامات عراقی مانع از بردن وی به بیمارستان در بغداد شده اند حال آنکه این تنها رجوی است که از خارج شدن حتی بیمار در حال مرگ از حیطه کنترلی اش به شدت وحشت دارد و مانع از آن میشود.

رجوی به شدت نیازمند کشته دادن برای خریدن زمان و خارج شدن از بن بست فعلی است و تمامی تلاش خود را مینماید تا با مرگ اعضای خود به مظلوم نمائی پرداخته و سعی میکند به این ترتیب به خواسته خود که همانا ماندن نیروهایش در عراق در زیر کنترل تشکیلاتی است برسد.

فعالیت های سیاسی و تبلیغی این روزهای فرقه رجوی به خوبی نشان میدهد که هدفی به غیر از ماندن در عراق دنبال نمیشود و دلیل آنهم خیلی خوب روشن است چرا که کنترلهای فرقه ای فعلی در عراق به غیر از مکانی ایزوله همانند اشرف در هیچ کجای دنیا به سادگی برای این تعداد از نفرات قابل اعمال نیست.

فرقه رجوی اردوگاه لیبرتی را به زندان تشبیه کرده است. "زندان" را البته خوب گفته است. قطعا نیروهای فرقه در هر کجا که باشند در زندانی هستند که رجوی و ایادی مغزشوئی شده اش زندانبانان آن می باشند. همه از شرایط استقرار در اشرف مطلع هستند که افراد مجبور به فرار از آنجا و پناه بردن به نیروهای عراقی بودند. همین روال در لیبرتی هم ادامه دارد. قطعا افراد از زندان فرار نمیکنند تا به زندان بان پناه ببرند.

فرقه رجوی تلاش میکند همه کس از جمله نماینده ملل متحد در بغداد و نخست وزیر عراق و دیگران را مسئول درگذشت افرادش در لیبرتی معرفی نماید حال آنکه کسی به غیر از مسعود رجوی، رهبر فرقه ای سازمان مجاهدین خلق، مسئول کشته شدن این افراد و سایر کسانی که در این فرقه فوت کرده اند نیست. این مسعود رجوی است که با کارشکنی در حل و فصل مسئله فرقه اش که بر دوش ملت عراق سنگینی میکند تلاش می نماید تا همه اعضا را یک به یک نابود سازد.

متاسفانه سران فرقه علیرغم تعهداتی که به نهادهای بین المللی چون یونامی و صلیب سرخ و نیز دولت عراق مبنی برانتقال نیروها ازعراق داده اند، با کارشکنی و ایجاد موانع سعی دارند نیروها و اعضای تحت اسارت خود را که اغلب بیش از پنجاه سال سن دارند و هیچگونه اطلاعی از دنیای بیرون از حصارهای ذهنی و فیزیکی فرقه ندارند همچنان در اردوگاه موقت لیبرتی نگه دارند تا شاید شرایط منطقه ای و سیاسی برفرض تغییر کند و فرصت و امکان عملیات تروریستی و خشونت آمیز را در مسیر اهداف و امیال قدرت طلبانه فراهم سازد.

بی شک مسئولیت جان تک تک اعضای تحت اسارت در کمپ موقت لیبرتی برعهده سران و رهبران فرقه است که همه روزنه ها و راههای ارتباط آنان را با دنیای بیرون و اعضای خانواده هایشان بسته اند و امکان انتخاب آزادانه را از افراد در اردوگاه لیبرتی سلب نموده اند.

ضروری است تا سران فرقه رجوی با پذیرش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشرامکان ملاقات و دیداراعضای خانواده های افراد مستقر در اردوگاه موقت لیبرتی را برای تعیین تکلیف نهایی فراهم کنند و ضمن همکاری با کمیساریای عالی ملل متحد در امور پناهندگان و نمایندگان کمیته بین المللی صلیب سرخ و همچنین دولت عراق زمینه انتقال افراد به خارج از این کشور بنا بر انتخاب و درخواست خودشان فراهم گردد.

بنیاد خانواده سحر
بغداد 5 ژانویه 2013

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد