لینک به منبع

 

نمیدانم بازهم با مجاهدین به سفر میروم یا نه به همین خاطر با اسم مستعار نوشتم .در اتوبوس بعضی به شوخی میگفتند ما ساندیس خورنیستیم و ردبول ( نوشابه انرژی زا) خور هستیم بعد با زهم با شوخی میگفتند چرا احمدی نژاد نوشابه انرژی زا نمیدهد و میگفتند لابد همه این انرژی را باید خرج شعار دادن بکنیم . من خودم فکر نمیکردم که کار بدی کرده ام <از این حرفها هم ناراحت نشدم . در عرض پنج روز چند کشور را دیدیم توی دلمان هم به خالی بندی های مجاهدین در مسیر میخندیدیم و شنیدنش از صدتا جوک هم بهتر بود .ناهار و شام و هتل و تردد هم که مهیا بود . توی سوئد در استکهلم شوهر سابق مریم رجوی برایمان سخنرانی کرد , دیدنش خیلی خوب بود کسی که زنش را دو دستی به یکی دیگر تحویل داده و حالا هم جلوی ما صاف ایستاده و بدون شرم و حیا سخنرانی میکند خیلی برای ما همه جالب بود . آخر صحبتش رفتم که شاید با او عکس بگیرم و فکر کردم لازم میشود به کسانی که میخواهند یک آدم به تمام معنا بی غیرت ببینند نشان بدهم ]یکی از خودشان که که بقیه برادر مراد صدایش میکردند جلو آمد .این برادر گفتن برای مجاهدین مثل عالیجناب گفتن است خودش یکچور درجه و مقام است و مراد را هم با لقب برادر صدا میزند که فهمیدیم باید کاره ای باشد , از ابریشمچی پرسید که چرا بچه های لیبرتی را نمی آورید اینجا هم از تهدید دور میشوند هم اینجا به ما کمک میکنند که ایرانیان را جمع کنیم و این چیزها که یکدفعه همان شوهر سابق مریم رجوی مثل اینکه فحش یا نیمسوز حواله اش کرده باشند عصبانی شد و شروع کرد به داد زدن که این حرفها میدانی از کجا در میاید میدانی که حرف چه کسانی است میدانی که کثافت و گه چه کسانی را داری غرغره میکنی این کارها یی که ما اینجا میکنیم کار نیست پفیوزی است کار اصلی آنجاست بجای اینکه بگی میخواهیم برویم عراق میگی اونها سنگر را خالی کنند تا آخوندها عراق با ببلعند و کلی از این حرفها که طرف خودش را پشت ما گم و گور کرد و رفت و ماهم قید عکس را زدیم و کلی خجالت کشیدیم که برای پفیوزی ما را کشور به کشور میگردانند و نفهیمیدیم که این مجاهدین برای حفاظت عراق هستند که آخوندها عراق را نگیرند یا . برای سرنگونی جمهوری اسلامی کار میکنند حالا ساندیس خوری را میشد تحمل کردوبه شوخی برگزار کرد اما با لقب پفیوزی چه کار کنیم , من که دیگر با این جماعت نمیروم و اگر هم بروم تو تظاهراتشان شرکت نمیکنم و خودم را یکجایی گم و گور میکنم