_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

نامه محسن عباسلو به آقای جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا

 

 

محسن عباسلو-کانون صلح و آزادی دنا - 22 آوریل 2013

لینک به منبع

 

آقای جان کری وزیر محترم امور خارجه ایالات متحده آمریکا!

با تقدیم احترام

این جانب محسن عباسلو متولد ایران، از اعضای سابق فرقه مذهبی رجوی( مجاهدین خلق ) میباشم.

جناب آقای جان کری گرامی!

چندی است که مسئولین فرقه رجوی( مجاهدین خلق ) ، در ایالات متحده آمریکا تمرکز فعالیتهایشان را بر این گذاشته اند که با سوء استفاده از قوانین رایج در کشور شما،از این وضعیت سوء استفاده نموده و خاک کشور شما را عرصه فعالیتهای فرقه گرایانه و خشونت طلب خویش قرار داده اند.

در این زمینه وظیفه انسانی خویش دانستم که توجه شما را به نکات زیر جلب نمایم :

همکاری من با این فرقه مذهبی به زمانی باز میگردد که من هنوز یک نوجوانی بیش نبودم، اما علیرغم سن کمم، آرزوی بزرگم، برقراری حکومتی سکولار و دموکرات در میهنم یعنی ایران بود.

این احساس و علاقه پاک من به آزادی و دموکراسی و ضدیت با حکومت ایران انگیزه ای برای یکی از هواداران فرقه مجاهدین که من را از نزدیک میشناخت ایجاد نمود که با احساسات من بازی کرده و مرا در مسیری قرار داد که در نهایت به عضو فعال مجاهدین خلق در درون ایران تبدیل شدم.

از آنجایی که فرقه مذهبی رجوی( مجاهدین خلق) در ایران دارای پایگاه اجتماعی مردمی نمیباشد ذکر این نکته جالب است که در تمامی استان کرمان که بزرگترین استان ایران میباشد، تعداد ما اعضای این فرقه چیزی حدود 4 تا 5 نفر بود.

جا دارد که باز یادآوری کنم که آغاز همکاری رسمی من با این فرقه به زمانی باز میگردد که من هنوز یک نوجوان 14،15 ساله بی تجربه در سیاست بودم.

در واقع باید بگویم که این فرقه از بی تجربگی یک نوجوان سوءاستفاده نموده و مرا بازیچه اهداف خویش نمودند. امری که از لحاظ عرف و قوانین بین المللی امری نامطلوب و غیر مجاز میباشد. همانگونه که میدانید بهره کشی از افراد زیر 18 سال طبق قوانین بین المللی ممنوع بوده و امری غیر انسانی است.

این در حالی است که در فرقه رجوی( مجاهدین خلق)، استفاده از کودکان و افراد زیر 18 سال امری عادی و رایج میباشد!

وزیر محترم امور خارجه ایالات متحده آمریکا، جناب آقای جان کری!

فرقه مذهبی رجوی( مجاهدین خلق) با حدود 45 سال فعالیت تروریستی یکی از باسابقه ترین سازمانهای تروریستی خاورمیانه و حتی جهان میباشد.

سازمانی با پیشینه فعالیت تروریستی ، که در کارنامه خویش صدها عملیات انتحاری و تروریستی ، سابقه چندین فقره هواپیما ربائی ، صدها مورد آدم ربایی ، سابقه کشتار مستشاران آمریکایی در سالهای قبل از انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران، همکاری با دیکتاتور سابق عراق صدام حسین، حمایت تبلیغاتی و معنوی از عملیات خرابکارانه سازمان تروریستی القاعده در 11 سپتامبر 2001 که منجر به مرگ صدها آدم بیگناه گردید و صدها مورد دیگر از اعمال ضد انسانی این سازمان خشونت طلب که قابل شرح در این بحث کوتاه نمیباشد، خود دلیل واضح و آشکاری است که میتوان به عمق خطرناک بودن این سازمان برای امنیت و آرامش بین المللی پی برد.

وزیر محترم امورخارجه آمریکا!

این جانب به عنوان کسی که تا زمان سقوط حکومت دیکتاتور سابق عراق، صدام حسین، گرفتار این فرقه بوده و با همکاری نیروهای ارتش آمریکا توانستم آزادی خویش را به دست آورم، یاد آوری میکنم به دلیل آنکه سالها در درون تشیکلات این سازمان خشونت طلب بوده و شناخت علمی دقیقی از ماهیت درونی این فرقه داشته و در حال حاضر نیز حدود 7 سال است که در اروپا از فعالین ضد تروریسم و بنیادگرائی میباشم به شما یاد آوری میکنم که مراقب ترفند های این سازمان جهت سوء‌استفاده از قوانین رایج آمریکا باشید.

مسلماً بازگشایی رسمی دفتر شورای ملی مقاومت( که یک نام پوششی برای مجاهدین خلق محسوب میگردد) در پایتخت ایالات متحده آمریکا ، هدیه ای بزرگ و چراغ سبزی به تروریستها بوده که میتواند عواقب بسیار خطرناکی برای امنیت و آرامش بین المللی به همراه داشته باشد.

در پایان به اطلاع میرسانم که اینجانب و همچنین سایر همکارانم در کانون صلح و آزادی دنا، در امر مبارزه با تروریست و بنیادگرایی ،از مبارزه بین‌المللی و ریشه‌ای با پدیده شوم تروریزم حمایت کرده و اعلام داشته تروریزم خوب و بد ندارد. سایه شوم تروریزم تهدیدی جدی برای صلح و ثبات بین‌المللی محسوب میگردد.

با تقدیم احترام فراوان

محسن عباسلو، اتریش - 22 آوریل 2013
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خروج از عراق ممنوع!

خواسته و نیت واقعی مسعود رجوی: ماندن اسرای فرقه در عراق و یا قتل عام همه آن‌ها در این کشور

 

 

محسن عباسلو، کانون صلح و آزادی دنا، وین، نوزدهم مارس 2013
http://www.iran-dena.at/index.php?newsid=536

 


(محسن عباسلو،پارک مریم، قرارگاه اشرف سابق)

نخست وزیر آلبانی آقای سالی پریشا روز شنبه 16 مارس و در پی ملاقات با آقای مارتین کوبلر نماینده سازمان ملل متحد در امور عراق و پرونده مجاهدین خلق (فرقه رجوی) مستقر در این کشور، پیشنهاد اعطای پناهنده گی به 210 تن از اعضای مجاهدین خلق (فرقه رجوی) را رسماً اعلام نمود.
ظاهراً این تصمیم در پی دیدار خانم کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا از آلبانی و در پی تماسهای مکرر آقای کوبلر با دولت آلبانی چندی پیش گرفته شده و در روز 16 دسامبر به طور علنی اعلام گردید.
آقای سالی پریشا نخست وزیر آلبانی اعلام کرد که این پیشنهاد بنا به دلایل بشردوستانه به اعضای مجاهدین خلق (فرقه رجوی) ارائه شده است.
مطابق قوانین و عرف بین‌المللی امر پناهنده گی امری فردی بوده و به دولتهایی که کنوانسیون حمایت از آواره گان و پناهنده گان را امضاء کرده‌اند توصیه می‌شود در صورتی که فرد متقاضی پناهنده گی خطری امنیتی را برای کشور میزبان بوجود نمی آورد، کشور میزبان به فرد متقاضی واجد الشرایط، پناهنده گی اعطا کند.

کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان:

کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان سازمان ملل متحد، کنوانسیون بین‌المللی است که تعریف می‌کند پناهنده چه کسی است و حقوق افراد پناهنده و مسئولیت کشورهای عضو را نسبت به پناهجویان مشخص می کند. طبق این کنوانسیون تمامی افراد از حق پناهندگی برخوردار نیستند، مثل جنایتکاران جنگی یا افراد نقض کننده حقوق بشر که از این حق محروم هستند.

این کنوانسیون در جلسه ویژه سازمان ملل متحد در تاریخ ۲۸ جولای ۱۹۵۱ به تصویب رسید و در تاریخ ۲۲ آوریل ۱۹۵۴ به اجرا در آمد. این کنوانسیون در ابتدا به پناهندگان اروپایی پس از جنگ جهانی دوم محدود می شد که با به تصویب رسیدن معاهده ۱۹۶۷ محدودیت‌های جغرافیایی و زمانی آن برداشته شد و محدوده فعالیت‌های کنوانسیون توسعه یافت. دانمارک اولین کشوری بود که این معاهده را در تاریخ ۴ دسامبر ۱۹۵۲ به تصویب رساند.

شرایط پناهنده :
مطابق این کنوانسیون شخص پناهنده کسی است که در کشور خود یا مبدا به یکی از دلایل زیر مورد آزار و اذیت جدی قرار گرفته است:
نژاد
مذهب
ملیت
تعلق به یک گروه اجتماعی معین
عقاید سیاسی

کنوانسیونهای بین‌المللی پناهنده گی همواره بر فردی بودن این امر تأکید کرده و به ندرت موردی در جهان پیش می‌آید که یک کشور به گروهی عظیم یک‌جا پناهنده گی اعطا کند. شاید تا به حال موردی اندک پیش آمده که یک دولت به تمامی اعضای یک سازمان چندین هزار نفره یک‌جا پناهنده گی اعطا کرده باشد. اعطای پناهنده گی از سوی یک دولت به چندین هزار نفر از اعضای یک سازمان خشونت طلب و دارای سابقه طولانی تروریستی ،آنهم به صورت یکجا و به تمامی اعضاء، تا به حال در دنیا اتفاق نیفتاده است.شاید در مواردی هزاران نفر یک‌جا وارد یک کشور شده و خود را به آن کشور تحمیل کرده باشند ،اما اگر دولت میزبان دارای حق انتخاب بوده، امری نامتعارف میباشد.
دولت آلبانی با پذیرش ریسک امنیتی حضور 210 نفر از اعضای یک سازمان (فرقه) خشونت طلب و تحت فشار دولت آمریکا و یا بنا بر دلایل بشردوستانه حاضر شده که این تعداد از اعضای مجاهدین خلق(فرقه رجوی)را یک‌جا بپذیرد.اگر نگاهی به اوضاع اسفبار فرقه رجوی در عراق بیندازیم در یک تصمیم عاقلانه و منطقی، سرکرده گان این فرقه در پذیرش این پیشنهاد لحظه‌ای درنگ نیز نباید به خود راه دهند.
مجاهدین خلق (فرقه رجوی) همواره رفتار ،خواسته و گفتمانی غیر متعارف و غیر معمول با عرف بین الملل داشته و اگر بخواهیم در موءدبانه ترین شکل گفتار ، شیوه رفتاری این فرقه را بیان کنیم باید بگوییم که رفتار مجاهدین خلق ( فرقه رجوی) رفتاری نا معقول ، بی‌منطق ، یاغی گرایانه و باجگیرانه میباشد.
جدا شده گان از فرقه رجوی همیشه به افکار عمومی و دول مختلف اعلام کرده اند که مجاهدین خلق ( فرقه رجوی) یک سازمان سیاسی و پایبند به قوانین ،پرنسیبها و عرف بین الملل نبوده و نیستند. رجوی و فریبخورده گانش غیر از زور ، خشونت، تجاوز، ترور ،گردنکشی و باجگیری، زبانی دیگر را نمیفهمند.
روزی به ژنرال ریموند اودیرنو فرمانده سابق نیروهای آمریکایی مستقر در عراق گفتم مجاهدین خلق از بی پرنسیب ترین سازمان های سیاسی میباشند ( اگر بشود نام یک سازمان سیاسی را بر این فرقه نهاد؟!)، فرقه رجوی به هیچ ارزش و قانون بین‌المللی احترام نمیگذارد.
رفتار نامتعارف فرقه رجوی در تنظیم رابطه با دولت عراق،سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی پناهنده گان، بیانگر حقانیت ادعاهای ما جدا شده گان از فرقه میباشد.مسعود رجوی به هیچ عنوان خواستار حل و فصل پرونده فرقه تحت امرش در عراق و خروج اسرای این فرقه از عراق نبوده و همواره در روند اجرای خروج این افراد از باتلاق عراق کارشکنی کرده و خواهد کرد.آقای مسعود رجوی آرزوی قتل عام تمامی اسرای فرقه تحت امرش را دارد. پا گذاشتن فریبخورده گان تشکیلات ضد بشری فرقه رجوی به دنیای آزاد، چشم و گوش این افراد نا آگاه نگه داشته شده را باز نموده و در نتیجه، آن‌ها به تشکیلات رجوی پشت کرده و به افشاگری مناسبات ظالمانه آن خواهند پرداخت. امری که باعث بیشتر رسوا شدن فرقه رجوی شده و تسهیل و تسریع کننده روند فروپاشی مجاهدین خلق (فرقه رجوی) خواهد بود.
اگر آقای مسعود رجوی ذره‌ای به فکر حفظ جان اسرای فرقه تحت امرش بود به اعلام آماده گی دولت آلبانی مبنی برپذیرش 210 تن از اعضای این فرقه بدون لحظه‌ای درنگ آری می‌گفت و با دیدی راهگشا به این قضیه مینگریست.
عراق دیگر مکانی امن برای فرقه رجوی نخواهد بود، به مسئولین مجاهدین خلق (فرقه رجوی) توصیه میکنم که اگر یک کشور آفریقایی نیز اعلام آمادگی خود را مبنی بر پذیرش تعدادی از اسرای این فرقه اعلام نمود، سریعاً و بدون اتلاف وقت این پیشنهاد را پذیرفته و عملی سازند.

محسن عباسلو
کانون صلح و آزادی دنا
وین، اتریش

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرنوشت تلخ و عبرت آموز مجاهدین خلق (فرقه رجوی) از نبرد با امپریالیزم تا چاکری غول جهانخوار

 

 

محسن عباسلو،کانون صلح و آزادی دنا، وین، بیست و سوم فوریه 2013
http://www.iran-dena.at/index.php?newsid=448

 

این سرودی است که تا آخرین روزهای حکومت صدام حسین، ما در اردوگاه کار اجباری اشرف میخواندیم و یا مجبور به خواندن آن بودیم و نمادی از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) بود، ایدئولوژی مبارزه با امپریالیزم جهانخوار آمریکا!

سرود سرکوچه کمینه ،از ترانه های اولیه ی "سازمان مجاهدین خلق پ(فرقه رجوی)" است؛ که در سال ۵۱ پس از اعدام سرهنگ هاوکینز آمریکایی و هم آهنگ با یکی از ترانه های زیبای محلی، در زندان سروده شد و به خارج از زندان رفت؛ و در سال های بعد همیشه در برنامه های کوهنوردی، توسط هواداران سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) خوانده می شد. این ترانه در سال ۵۸ تکمیل گردید.

سر کوچه کمینه

سر کوچه کمینه ، مجاهد پر کینه * آمریکایی بیرون شو ، خونت روی زمینه
مجاهد خلق ما * راه و رسمش چنینه
همگی همراه هم ، به یاری حق ، به نیروی خلق
(تا هنگام پیروزی ، تا هنگام بهروزی) ۲
* * *
کارگر تو بیداری ، از دشمنات بیزاری * توی قلب دشمنات ، سرب مذاب می کاری
با نبرد خونینت ، آزادی رو می آری
همگی همراه هم ، به یاری حق ، به نیروی خلق
(تا هنگام پیروزی ، تا هنگام بهروزی) ۲
* * *
برزگر با رزم و خون ، آزادی گیرد بنیان * بر جهانخواران کینه ، افشانی در کوهستان
بذر وحدت می کاری * در سرزمین طوفان
همگی همراه هم ، به یاری حق ، به نیروی خلق
(تا هنگام پیروزی ، تا هنگام بهروزی) ۲
* * *
مجاهدین خلق (فرقه رجوی) همیشه به مبارزه با نظام سرمایه داری تأکید داشته و مسعود رجوی رهبر ایدئولوژیک این فرقه همیشه مدعی بود که تصرف تهران و سرنگون کردن حکومت ملاها پلی است به سوی جنگ با نظام کاپیتالیستی حاکم بر غرب، بویژه جنگ با امپریالیزم جهانخوار!

در روز حملات مشکوک 11سپتامبر 2001 در قرار گاه اشرف سابق، مسئولین فرقه نقل و شیرینی پخش کرده و به جشن و پایکوبی پرداخته و مدعی بودند که مجاهدین خلق اگر دست به کار شوند حملاتی صدها برابر عظیم تر از این حملات را انجام خواهند داد.

اکنون مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به روزی افتاده اند که علناً در هر اتفاق و تحولی دست به دامان امپریالیزم جهانخوار شده و از دولت ایالات متحده آمریکا درخواست کمک میکنند. به عنوان نمونه مأموریت جنگی نیروهای ارتش آمریکا در عراق مدتهاست که به پایان رسیده اما فرقه رجوی همیشه از ایالات متحده درخواست میکنند که حفاظت از آن‌ها را برعهده گیرند. آیا این نشان از اوج خودفروختگی فرقه رجوی نیست؟!

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در شرایط مختلف به رنگهای گوناگونی در آمده و تغییر منش میدهند، روزی آمریکا ،امپریالیزم جهانخوار بود و صدام حسین، سید الرئیس و فردی انقلابی و قابل ستایش و اینک با دگرگون شدن شرایط، عموم سام های آمریکایی ولی نعمت شده اند و تنها امید فرقه رجوی جهت زنده ماندن و ادامه حیات در باتلاق ویرانگر و نابود کننده عراق.

مسعود رجوی در روزهای قبل از سرنگونی صدام حسین در یک پیام مدعی بود که (( از هزاران سال پیش تا به کنون هرکس که به عراق تجاوز کرده نابود شده است)).
اینک این پرسش پیش می آید : فرقه رجوی دهها سال است که گوشه‌ای از خاک عراق را تصرف کرده و به حق و حقوق عراقیان، تجاوز نموده است. بر حسب جور تاریخی که مسعود رجوی نیز به آن ایمان داشت ،آیا اینک نوبت نابودی فرقه متجاوز رجوی است؟!

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به بن‌بست استراتژیکی رسیده اند. انحلال فرقه رجوی،تنها راه خروج از بن بست موجود میباش

 

 

محسن عباسلو، کانون صلح و آزادی دنا، وین، اتریش، چهاردهم فوریه 2013
http://www.iran-dena.at/index.php?newsid=404

 

 

نگاهی به رخدادهای پیرامون فرقه رجوی ،بیانگر سردرگمی مسئولین این فرقه میباشد. تحولات پس از سرنگونی حکومت صدام حسین ، مجاهدین خلق(فرقه رجوی)را به سوی سراشیبی سقوط کشانیده است. تا زمانی که صدام یار و پشتیبان مسعود رجوی و تشکیلات تحت امرش بودکسی قادر به خروج از فرقه رجوی نبوده و مسعود رجوی یکه تاز اردوگاه کار اجباری اشرف سابق بود. پس از سرنگونی یار دهه های گذشته رجوی، ناقوس مرگ تشکیلات ضد بشری مجاهدین به صدا در آمده و گردباد حوادث مرگ زودرس و گریزناپذیر را به سراغ یکی از پلیدترین فرقه های تاریخ بشریت یعنی فرقه مجاهدین ضد خلق آورده است.

در چند سال گذشته نزدیک به یک سوم از اسرای فرقه رجوی رهایی خویش را باز یافته و درصد بالایی از اسرای فرقه منتظر مهیا شدن شرایط جهت ترک تشکیلات ضد بشری فرقه رجوی بوده و سرکرده گان این فرقه نیز این امر را بهتر از هرکس دیگری میدانند.

اسرار زیادی از درون تشکیلات مجاهدین به جهان بیرون درج کرده و کوله‌باری از اسرار نهان، سالیان ظلمت و تاریکی حاکم بر اردوگاه کار اجباری اشرف به زودی به اطلاع افکار عمومی خواهد رسید.حرمسرای رجوی افشا گردید، جهان وجود گورهای دسته‌جمعی در محل جرم و جنایت رجوی یعنی در اردوگاه کار اجباری اشرف را به چشم خود مشاهده کرده و موارد بیشماری از افشاگری های جداشده گان فرقه، صفحات روزنامه ها،رسانه ها و فضای مجازی را پر نموده و مصیبتی کمر شکن دامنگیر رجوی شده است..

در عرصه سیاسی رجوی ها با به راه انداختن جنجال و غوغا مدعی آن بوده که پس از خروج نام فرقه از لیست تروریستی غرب، تعادل قوا در ایران عوض خواهد شد و کفه معادلات و تحولات درونی کشور به نفع آنان خواهد چرخید.پس از گذشت ماهها از این تبلیغات پوچ و بی محتوا،همگان شاهد ادعاهای بی پشتوانه فرقه مجاهدین و مواضع سبکسرانه این جریان غیرواقع گرا و خیالپرداز میباشند.

چهره پلید فرقه مجاهدین آنجا بیشتر آشکار گردید که پس از حمله خمپاره ای به کمپ لیبرتی و قتل عام تعدادی از اسرای فرقه و مجروح شدن تعداد زیادی اسیر دیگر، سرکرده گان فرقه به جای تلاش برای خروج از عراق و نجات جان اسرا، جنجال به راه انداخته و خواستار بازگشت به اردوگاه کار اجباری اشرف میباشند.کادر رهبری فرقه رجوی ،بازگشت به اشرف را تنها راه نجات فرقه از فروپاشی میدانند.

سرکرده گان فرقه رجوی دیر یا زود باید این واقعیت محض را بپذیرند که راهی جز انحلال و تن دادن به فروپاشی فرقه تحت امرشان ندارند. دوران تسلط بر انسان‌ها و به برده گی کشانیدن آن‌ها به پایان رسیده و دیگر با وجود عصر انقلاب اطلاعات و دسترسی همگانی بشریت به وسایل ارتباط جمعی،نمیتوان انسان‌ها را در جهالت نگه داشته و در مسیر اهداف شوم و ضد انسانی به بهره کشی وادار نمود.فرقه رجوی نیز مستثنی از این قاعده نبوده و لذا راه آبرومند و نزدیک به واقعیت برای فرقه رجوی جهت خروج از بن‌بست استراتژیکی، در مرحله اول برکناری مسعود و مریم رجوی از کادر رهبری این تشکیلات و در مرحله بعدی انحلال رسمی این فرقه میباشد.
اگر افرادی در درون این تشکیلات فعلی وجود داشته و تمایل به ادامه فعالیت سیاسی میباشند، برای پرهیز از چسبیدن بدنامی های مجاهدین خلق به دامانشان، باید با نام و منشی دیگر وارد عرصه شوند. استراتژی مبارزه مسلحانه مسعود رجوی کاملاً شکست‌خورده و این فرقه را به بن‌بست استراتژیکی کشانیده است. هیچ راه گریزی برای تشکیلات بدنام مجاهدین، به جز خروج اسرای فرقه از عراق و انحلال رسمی تشکیلات مجاهدین خلق(فرقه رجوی) وجود ندارد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تحلیلی بر نقش فرقه خشونت گرای مجاهدین ضد خلق (فرقه رجوی) در آشوب های عراق

 

 

محسن عباسلو، کانون صلح و آزادی دنا، وین، دوم فوریه 2013
http://www.iran-dena.at/index.php?newsid=341

 

پس از لشكركشي ايالات متحده آمريكا و متحدانشان به كشور عراق و سقوط حكومت صدام حسين ديكتاتور در سال 2003 ميلادي كشور عراق وارد دور ه اي از نا آرامي ها و خشونت ها گرديد كه باتوجه به اوضاع كنوني اين كشور و با در نظر گرفتن نوع سياست بازيگران عرصه سياسي اين كشور ، متأسفانه در آينده اي نزديك نميتوان تصور كرد كه اين كشور جنگ زده روي آرامش کامل و صلح را ببيند .

بازيگران عرصه سياسي كشور عراق را ميتوان به چندين دسته تقسيم نمود :

دسته اول : شامل احزاب ، گروهها و اقوام مختلف عراقي ميباشند. عراق كشوري با تنوع قومي،مذهبي گوناگون است . در تقسيم بندي مذهبي ، شيعيان داراي اكثريت در عراق ميباشند . بعد از شيعيان ،‌ مسلمانان سني مذهب دومين گروه مذهبي در عراق هستند .

از نقطه نظر قومي : اعراب و سپس كردها ، دو گروه قومي بزرگ در عراق به حساب می آیند . با توجه به اين نمودار قومي ،مذهبي در اين كشور مسلم است كه هر كدام از اين اقوام و جريانات مذهبي به دنبال تحقق بخشيدن به حق و حقوق خويش بوده و خواستار سهم خويش درتقسيم بندي قدرت ميباشند . اگر اين جريانات واقعيات موجود در كشور خويش را ميپذيرفتند و به فكر منافع ملي كشور خويش بوده و به يك عراق متحد مي انديشيدند ، اين خود كمك شاياني در برقراري ثبات و امنيت در اين كشور بحران زده ميبود .

اما با كمال تأسف هيچ كدام از اين دسته هاي قومي ،مذهبي به حق خويش قانع نبوده و هر كدام ادعا هاي خاص خويش را دارند . اعراب سني مذهب صدها سال قدرت حاكم بر اين كشور بوده و حال به راحتي حاضر به پذيرش حقوق اكثريت موجود در عراق نيستند .

شيعيان مدعي اند كه داراي اكثريت در اين كشور بوده و صدها سال به حقوق آنان توجهي نشده ، پس بيشترين سهم را ميخواهند .

اكراد كه پس از اعراب ، بزگترين گروه قومي مستقر در عراق هستند ادعادارند كه تاريخاً مورد ظلم و ستم واقع شده اند پس حال زمان آن است كه حقوق از دست رفته خويش را بازيابند .

هيچ كدام از اين واقعيات را نميتوان انكار كرد اما كاش اين گرهها ي قومي ،مذهبي ميتوانستند به گونه اي با هم كنار آيند و به جاي اين اختلافات و ادعاهاي قومي ، مذهبي به منافع ملي خويش بينديشند و به فكر يك عراق يكپارچه و متحد باشند كه متأسفانه اين امر تا كنون تحقق نيافته و اين خود يكي از دلايل بروز نا آرامي ها و در گيري ها در عراق ميباشد. در اين راستاي اين ناآرامي ها نقش بعثي هاي( اكثراً سني ) شكست خورده بيشتر ميباشد . البته در كشور عراق گروههاي قومي مذهبي، ديگري نيز مثل تركمن ها ،‌مسيحيان و آسوري ها نيز وجود دارند كه در اقليت ميباشند و نقش قابل ملاحظه اي در تحولات عراق ندارند .

دسته دوم : اين دسته شامل دولت ها ئي ميباشد كه در عراق به دنبال منافع خويش ميگردند .

دولت آمريكا و سپس انگلستان در ديد گاه خويش فاتحان جنگ دوم خليج فارس ميباشند . پس مدعي اند كه بايد در اين كشور حضور داشته باشند و منافع خويش را تحقق بخشند . عملكرد اين دو كشور بخصوص دولت ايالات متحده آمريكا پس از سقوط حكومت صدام حسين ، بر خلاف ادعاهاي پيشين آنان بوده است. آمريكا به بهانه نابودي سلاح هاي كشتار جمعي صدام حسين و برقراري دموكراسي به اين كشور لشكر كشي نمود اما سلاح كشتار جمعي در اين كشور پيدا نشد كه هيچ، دولت برخواسته از رأي اكثريت مردم عراق نيز مطابق خواست دولتمردان آمريكا نبوده و از ديدگاه حاكمان كاخ سفيد اين دولت نميتواند متضمن منافع آمريكا در عراق و منطقه خاور ميانه باشد .

دليل اصلي اين امر هم از ديدگاه دولت آمريكا نزديكي اين دولت و روابط حسنه آن با جمهوري اسلامي ايران ميباشد . پس برنده اصلي اين جنگ در واقع دولت جمهوري اسلامي ايران است . از اين رو در يك عراق امن ديگر توجيهي براي حضور نيروهاي بيگانه در اين كشور وجود ندارد . بنابراين مسلم است كه نا آرامي هائي كه باعث غير قابل كنترل نبودن اوضاع كنوني نگردند به نفع دولت آمريكا ميباشند .

علاوه بر آمريكا ،‌ تحمل و به رسميت شناختن يك دولت با اكثريت شيعه براي كشور هاي سني منطقه نيز غير قابل قبول ميباشد . اين دولت ها ثبات و قدرتمند بودن يك چنين دولتي را تهديدي استراتژيك براي خويش به شمار مي آورند . بنابراين با حمايت از گروههاي شورشي سني در عراق به نا امني ها دامن ميزنند .

در اين راستا وضعيت جمهوري اسلامي ايران نیز دشوار است. از يك طرف يك عراق باثبات ،با يك دولت قدرتمند كه شيعيان در آن داراي اكثريت بوده و با جمهوري اسلامي نيز داراي روابط حسنه بوده به نفع جمهوري اسلامي ايران ميباشد . اما يك عراق باثبات ،ميتواند تشويقي براي دشمنان حكومت ايران باشد كه به لشكر كشي و جنگ افروزي خويش در منطقه ادامه دهند و جمهوري اسلامي ايران را براي هدف بعدي خويش انتخاب كنند . پس به گل نشستن ماشين جنگي دولت هاي اشغالگر در عراق ، اشغالگران عراق را از ادامه ماجراجوئي هاي خويش در منطقه باز ميدارد . با اين تفاسير هم برقراي امنيت در عراق به نفع حكومت جمهوري اسلامي ايران ميباشد هم نا امني ها .

دسته سوم : شامل سازمانها و گروههائي بوده كه در عراق اهداف و منافع گروهی خویش را جستجو کرده و اكثراً داراي ماهيت غير عراقي ميباشند .

وقتي از اين جريانات نام برده ميشود در مرحله اول نام القاعده به ذهن خطور ميكند . اين سازمان تروريستي كه ضربات بزرگي را در افغانستان از آمريكا متحمل شده است، اينك عراق را مكان مناسبي براي تصفيه حساب و انتقام گيري ميداند . بيشتر سياسيون نيز اين گروه را منشأ اصلي بروز نامني ها در عراق ميدانند . اما در اين مورد بايد شك كرد . نه از اين جهت كه اين سازمان تروريستي در نا آرامي ها ي عراق دست نداشته باشد . بلكه از اين نقطه نظر كه معمولاً عملكرد اين گروه به نفع منافع و اهداف دراز مدت دولت آمريكا در منطقه خاور ميانه بوده است . فراموش نكنيم كه در نتيجه عملكرد همين سازمان بود كه دولت آمريكا بهانه لشكر كشي به افغانستان و سپس عراق را با هدف تسلط بر منابع انرژي موجود در منطقه را پيدا كرد و از اين بابت جنگ طلبان كاخ سفيد خود را مديون اين گروه ميدانند . هرچند كه اتفاقات بعدي بر وفق مراد آنان نبود .

اما از همه اين موارد كه بگذريم بايد به عملكرد فرقه خرابکار مجاهدين ضد خلق در كشور عراق توجه ويژه را داشت . اين فرقه شرور، شناخته شده ترين جريان خشونت طلب مستقر در عراق ميباشد .

فرقه خشونتگرا وبحران افروز مجاهدين ضد خلق نزدیک به سه دهه است كه در عراق حضوري فعال دارد . كشور عراق همواره مركز اصلي شكل گيري و فرمانده هي عملياتهاي تروريستي اين فرقه درسه دهه گذشته بوده است .

علاوه بر صدماتي كه بر مردم بيگناه و غير نظامي ايران از جانب اين فرقه وارد شده است همواره اين تشكيلات ضدبشری در سركوب مردم عراق نيز نقشي فعال داشته است . پر واضح است كه پس از سرنگوني حكومتي كه همواره حامي اصلي فرقه مجاهدين بوده است يعني حكومت صدام حسين ،موجوديت اين فرقه در عراق نيز به خطر افتاده است .

احزاب و گروههائي كه پس از سرنگوني حكومت صدام حسن در عراق بر سر كار آمدند، در گذشته همواره تحت حمايت جمهوري اسلامي ايران بوده اند و بسياري از رهبران اين جريانات نيز مدت هاي زيادي در ايران زنده گي كرده اند . بنابراين اين احزاب و گروهها خود را مديون جمهوري اسلامي ميدانند و بديهي است كه داراي روابطي حسنه با جمهوري اسلامي باشند .

اين همان چيزي است كه براي فرقه رجوی گران تمام خواهد شد . و در صورت قدرتمند بودن يك چنين حكومتي و در صورت برقراري ثبات و امنيت در عراق ديگر هيچ جائي براي اين تشكيلات خشونت طلب و خشونت زا وجود ندارد . لازم به ذكر است كه تا به حال نيز پس از سرنگوني حکومت پدرخوانده فرقه مجاهدين (صدام حسين) ضربات بسيار سنگيني برپيكره اين فرقه وارد شده است كه نمونه هایي از آن جدائي بيش از يك سوم اعضاي اين فرقه از اين تشكيلات واز دست دادن اردوگاه کار اجباری اشرف سابق ميباشند .

برقراري ثبات و امنيت در عراق تير خلاصي خواهد بود بر پيكره لرزان اين فرقه پس رهبران اين تشکیلات بايد اين صورت مسئله را بر هم بزنند . لازمه اين كار بروز و افزايش نا امني ها و عمليات هاي تروريستي در عراق ميباشد زيرا در يك چنين شرايطي است كه رهبران و فرمانده هان اين فرقه ميتوانند چند صباحي بيشتر به حفظ تشكيلات جنگ افروزشان شان ادامه داده و از هم پاشيده گي و نابودي كلي فرقه جلوگيري نمايند.به عنوان مثال به چند نمونه از اقدام‌ها شوم فرقه رجوی در عراق اشاره میکنم:

1.دامن زدن به اختلافات حزبي ،‌قومي و مذهبي و تشويق احزاب و گروههاي مختلف عراقي به شورش و سركشي در برابر دولت قانوني و مردمي عراق .

2.همكاري امنيتي با نيروهاي آمريكائي و انجام عملياتهاي جاسوسي براي آنان ،‌ هدف نيروهاي آمريكائي از اين همكاري شناسائي نيروهاي به اصطلاح قدس سپاه پاسداران ميباشد كه بنا بر ادعاي آنان در عراق حضور دارند .

3.همكاري متقابل و تنگاتنگ با نيروهاي القاعده كه در عراق حضور دارند

4.ديدارهاي متناوب و منظم مسئولين فرقه با مقامات كشور هاي عرب سني منطقه ،‌ در اين ديدارها هماهنگي هاي لجستيكي و مالي مابين مسئولين فرقه و اين مقامات عرب سني جهت سازماندهي ، انجام و تشديد خشونت ها در عراق صورت ميگرد .

اين تنها چند نمونه از جنايات انبوه فرقه خرابکار رجوی در عراق میباشد . جناياتي كه به قيمت ريخته شدن خون دهها انسان بي گناه عراقي صورت ميگرد . اما رهبر و مسئولين ارشد فرقه تداوم و بقاي تشكيلات ضد انساني شان را منوط به درگيري ها و كشتارها در عراق ميدانند . در اين ميان رهبر و فرمانده هان اين فرقه به دليل ماهيت مزدور صفت شان آلت و بازيچه دست ديگران نيز شده اند . هر چند سالها ست كه آلت دست بوده و ميباشند .

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد