_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مرگ در عراق، مراسم گل گذاری در پاریس

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، بیست و سوم آوریل ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

تقریبا دیگر این رویه کار به یک روال تبدیل شده است. ساکنان لیبرتی و اشرف در عراق بر اثر انواع فشارهای روانی و جسمی و حملات مرگبار عراقیان کشته می شوند و مریم رجوی نیز در حالی که چهره ای ماتم زده به خود گرفته است، بر روی عکسهای آنها گل می گذارد و برخی اوقات نیز سخنانی در وصف آنان میراند.

سئوال مشخص از رهبران مجاهدین این است، این کار تا کی ادامه خواهد یافت؟

هفته گذشته نیز یکی دیگر از ساکنان بر اثر فشار روانی فوق العاده ای که با نشستهای ایدئولوژیک متعدد بر افراد می آورند دچار سکته مغزی شد و جان سپرد. بنابه گفته کسانی که اخیرا از تشکیلات رهای یافته اند، سلسله بحثهای ایدئولوژیک جدیدی در لیبرتی راه انداخته اند تحت عنوان «زالو» از آنجایی که همه ما با شیوه های نشستهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک مجاهدین آشنایی داریم، ابتدا مسئول نشست که معمولا یکی از مسئولان سازمان می باشد مطرح میشود و پس از آن افراد بایستی در نشستهای کوچکتر کارکردهای این بحث در درون خود را بصورت مکتوب و یا شفاهی در جمع بیان کنند. معمولا این بحثها با فحش و ناسزا به افراد ادامه پیدا می کند و تمامی افراد بایستی در حضور جمع به فاکتها و نمونه هایی که در خود داشته اند اعتراف کنند.

اکنون این فشار روحی را بایستی ضربدر وضعیت نابسامان زندگی در لیبرتی و ترس از بمباران و موشکباران کرد و همچنین وضعیت نامعلوم و آینده مبهمی که در انتظار تک تک افراد است. از این معادله قطعا هم بیماریهای صعب العلاج و هم سکته مغزی و قلبی استخراج می شود.

سیستم تشکیلاتی مجاهدین روی فشار حداکثر روی اعضای تشکیلات بنا شده است. رجوی که خود پایه گذار این تشکیلات مخوف است، معتقد است هرچه فشار روی بدنه تشکیلات بیشتر باشد، امکان اینکه افراد به زندگی و جدایی از تشکیلات بیاندیشند کمتر است. او به مسئولان تشکیلاتی بارها و بارها گوشزد میکرد که بایستی افراد تحت مسئولیتتان آنقدر درگیر کار اجرایی شوند که وقتی شب به تخت خواب می رسند هیچ فرصتی برای فکر کردن نداشته باشند.

در این میان از بالا تا پایین تشکیلات دیگر فرقی نمی کند. هر سطح و لایه ای از تشکیلات از طرح لایه بالاتر از خود زیر فشار مداوم است. چنانچه اعضای شورای رهبری جدا شده از تشکیلات اعتراف کرده اند، در سطح شورای رهبری فحشها رکیک تر و زننده تر بوده است.

سئوال مشخص از شخص مسعود رجوی این است، چگونه می توان به تشکیلاتی امید بست در حالی که برای نگهداری و حفظ آن چنین راههای قرون وسطایی و ضدبشری استفاده می شود. مگر نه این است که همواره در تبلیغات بیرونی می گویید، افراد با انتخاب و آزادانه به تشکیلات روی آورده اند و همچنین آزاده در تشکیلات مانده اند؟ پس این همه فشار برای یک نیروی «انقلابی» برای چیست؟ چرا تا فرصتی پیدا می شود، یکی یکی افراد فرار می کنند؟ چرا تا وقتی زنده هستند اسمی از آنها برده نمی شود حتی وقتی در بستر بیماری و مرگ باشند اما به محض اینکه مردند، اسم و رسم آنها منتشر می شود؟

قطعا رجوی پاسخ این سئوال را بخوبی می داند، پایه های لرزان و پوسیده تشکیلات اجازه نمی دهد که چیزی غیر از این بر تشکیلات حکمفرما باشد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زلزله بلوچستان و به کاهدان زدن مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

محمد ب، وبلاگ  باند رجوی، هجدهم آوریل ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

روز سه شنبه زلزله ای به شدت ۷٫۷ درجه شهرستان سراوان و خاش در استان سیستان بلوچستان را لرزاند. خوشبختانه این زلزله تنها یک نفر خسارت جانی داشت و تعداد زخمی ها هم فقط پانزده نفر بوده است. علیرغم اینکه شدت زلزله گفته می شود که از پنجاه سال اخیر تاکنون در ایران بی سابقه بوده است اما عمق زیاد زلزله که در عمق نود کیلومتری سطح زمین بوده است و همچنین غلظت پایین جمعیت در منطقه باعث پایین بودن تلفات بوده است.

اما مجاهدین خلق مثل همیشه اخباری بدون هیچگونه منبع و درجه وثوقی در رسانه های خود منتشر کردند که باعث خنده و تمسخر عموم شده است.

اولا در تمامی رسانه های داخلی و خارجی شدت زلزله ۷٫۷ ریشتر عنوان شده ولی مجاهدین آنرا هشت ریشتر اعلام کرده و پس از دو روز از وقوع زلزله هم حاضر نیستند از دروغی که گفته اند کوتاه بیایند.

ثانیا پس از ساعتهای اولیه زلزله که آمار متناقضی از زلزله منتشر می شد اکنون همه رسانه های داخلی و خارجی آمار تلفات زلزله را یک نفر کشته و دوازده نفر زخمی اعلام کرده اند. در حالی که مجاهدین آنرا صدها کشته و هزاران زخمی عنوان کرده اند. معلوم نیست این خواسته قلبی مجاهدین است که آمار کشته ها زیاد باشد یا اخبار آنها؟

ثالثا. با این همه وسائل ارتباط جمعی مگر می شود تلفات با این وسعت را از دید افکار عمومی مخفی نگاه داشت؟ شب گذشته تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و رادیو آلمان و رادیو فرانسه و رادیو اتحاد و رادیو زمانه و رادیو کوچه و غیره همگی از طریق اهالی شهرهای سراوان و زاهدان و خاش و غیره اخبار پخش می کردند و مستقیم با آنها صحبت می کردند. همگی بر این عقیده بودند که هیچگونه تلفاتی زلزله نداشته است.

از طرفی در اطلاعیه مجاهدین آمده است «خانم مریم رجوی : کمک رسانی مستقل به زلزله زدگان سراوان یک وظیفه میهنی است.»

در این جمله دو نکته خنده دار وجود دارد که محض تفریح در این مقاله آورده ام. یکی اصطلاح «وظیفه ملی و میهنی» است و دیگری گوینده مطلب یعنی مریم رجوی است. کسی که برای ویران کردن میهن خود دست به دامان صدام و حالا کاسه لیسی آمریکا را می کند و هر روز خواهان حمله نظامی قدرتهای جهانی به ایران هستند چگونه بی هیچگونه شرم و حیایی «وظیفه ملی و میهنی» برای مردم ایران مشخص می کنند.

قطعا مجاهدین انتظار داشتند که هزاران نفر از مردم ایران در این زلزله کشته می شدند. و البته این خواسته قلبی آنها هست تا مثل گذشته بتوانند روی آن مانور تبلیغاتی کنند که از خون زنان و مردان محروم بلوچ تغذیه کنند. حال که این خواسته قلبی آنها برآورده نشده، این خواسته را در قالب اخبار بیان می کنند.

اینکه می گویند مجاهدین در غار زندگی می کنند حرف بیهوده ای نیست. در این دنیای تلفن و اینترنت و ارتباطات آیا می شود این دروغ را همچنان در سایتها و رسانه ها ادامه داد؟

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند سئوال ساده از مجاهدین خلق

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، شانزدهم آوریل ۲۰۱۳

 

در صفحه فیس بوک خانم شهره عاصمی چند سئوال مشخص از مجاهدین مطرح شده است که بحث مفصلی را پیرامون آن برانگیخته است. ضمن تشکر از خانم عاصمی که این بحث  را به منظور روشنگری و تنویر  افکار عمومی مطرح کرده و بدور از هرگونه غرض ورزی مطرح شده است، تمامی  سئوالات و ابراز نظر خوانندگان آن را در این صفحه جهت مطالعه خوانندگان  محترم وبلاگ می آورم:

 

 

چند سئوال از دوستان مجاهد فیس بوک خودم دارم.  همینطور که من این سئوال را محترمانه می نویسم امیدوارم که جوابها هم با  واژه های پاک باشد

۱-  سازمان مجاهدین خلق که با ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در خارج  از کشور  هیچ ارتباطی برقرار نمی کند(با  هیچ گروه و دسته ای) چطور می تواند ادعا  کند که خواهان دموکراسی برای ایران است. اگر شما الان در یک کشور آزاد  ارتباط برقرار نمی کنید چطور شخصی مثل من را قانع می کنید که در ایران  آینده  اینکار را خواهید کرد.
۲- شما به درستی می دانید که یکی از  صداهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور هستید چطور خودتان را بجای تنها  گروه آلترنتیو جمهوری اسلامی معرفی می کنید(خودم در آگهی مجاهدین در سی ان  ان دیدم).
۳- چگونه است که خانم رجوی و آقای مسعود رجوی بیش از سی و  چهار سال است که رهبری این سازمان را دارند. آیا سازمانی که رهبرانش سی و  چهار سال است که تغییر نکرده اند سازمان دموکراتی است؟
۴- لباس های یک  شکل خانم ها و آقایان در جلسات مجاهدین این سوال را برای من مطرح می کند که چرا مجاهدین بصورت یک شکل لباس می پوشند؟ آیا می خواهند خودشان را بصورت  یک ارتش یک شکل نشان دهند؟ جوابش را نمی دانم.
۵- سازمان مجاهدین که  طرفداری از دموکراسی و حقوق بشر می کند چطور است که تا کسی انتقادی می کند و یا سوالی مطرح می کند. افراد گروه بصورت یکدست او را سکه یک پول می کنند.
۶- در سازمان چه اتفاقی افتاد که از مرگ بر آمریکا به این همه نزدیکی  سازمان به آمریکا تغییر کرد. تا این حد که اصلا ایرانیان مطرح نیستند.  سازمان تمام خواسته هایش را در درجه اول از آمریکا و بعد از اتحاد اروپا و  کشور های دیگر طلب می کند.
این چند سوالی بود که فوری از ذهن من گذشت. امیدوارم کسی یا کسانی جواب من را بدهند.
از دوستانی که برای این نوشته کامنت می گذارند خواهش می کنم با کلمات پاک و بدون بی تربیتی که در شان ایرانی است نظراتشان را بنویسند. بفرما و بنشین و بتمرگ یک معنا دارند.

پاسخ های خوانندگان صفحه خانم عاصمی:

 

Ebrahim Jalali یک سوال را فراموش کردید . چگونه پنج نفر در اتاقی دربسته برای مملکتی هفتاد میلیونی رییس جمهور انتخاب میکنند

 

Bardiya Bi متاسفانه مجاهدین هم مثل اغلب نیروهای غیر دمکراتیک عمل می کند و شدیدا سرکوبگر و  غیر قابل اعتماد است. باید جمهوری اسلامی را با شرف تر از سازمانی دانست که در موقع جنگ خارجی (ایران و عراق) با کسی همچون صدام پیمان دوستی و همکاری بستند و بر هم میهنان ما آتش گشودند و این فقط می تواند در جنگ قدرت تعریف شود


Siamak Zand خانم عاصمی گرامی ،اگر بنده چنین سوالات منطقی مطرح کرده بودم سیل اتهامات  مانند “توده ای،فسیل ،عامل جمهوری اسلامی ،موساد ،اینتلیجنس سرویس و غیرو  “سر من سرازیر میشد.

 

Shahram Javadi والله متاسفانه وقتی با اعضا وهواداران سازمان روبرو می شوید ویا پیام هایشا ن  را مرور می کنید هیچ گونه دموکرات منشی نمی بینید گاهی متاسفانه هیچ منطقی  پشت نوشته هایشان نیست من خود به شخصه سعی کرده ام به دلیل سابقه ارتباطی  که با سازمان داشته ام همیشه از لحن خیلی مثبتی استفاده کنم اما دریغ از یک تعقل . گاهی دوستان وارد بحثی می شوند چون جوابی ندارند ادامه بحث را به  گرفتن دستور جدید موکول می کنند این در حالی است که خود پیش قدم شده اند.  در هر صورت با تمامی احترامی که به اعضای سابق وشهدای سازمان داشتم  متاسفانه در شرایط کنونی به دلیل سیستم متمرکز و از بالا به پایین سازمان  وهواداران متاسفانه کم سواد امیدی به بهتر شدن وضعیت آن ندارم.واین خود  مشکلی است که بر سر راه ملت در رسیدن به خواسته های مدنی خود قرار دارد.

 

Mahmud Maheri حتی ارتجاعی ترین رئیس جمهور در دنیا و از جمله در جمهوری اسلامی، فقط دو بار  بمدت چهار سال بیشتر در مسند ریاست نمی مانند و همچنین کاندید ها بیش از یک یا دوبار خود را نامزد نمی کنند. فرم ریاست جمهوری مادام العمری مانند  معمر قذافی و بشار اسد و …  پدیده ای بغایت واپسگرایانه بود که در جنبش  های اخیر (بهار عربی) بکلی برچیده شد که شایسته مقام انسانی هیچ ملتی نیست.  اما کپیه برداران “راه خمینی” مدفون، بیش از بیست سال است که ریاست جمهوری برگزیده دارند و خواب شتری برقراری این ارتجاعی ترین نوع حکومت را برای  ایران دیده اند. البته در نازایی و بی آیندگی “تنها آلترناتیو”  این نکته  گویاست که طی سه دهه، حتی یک همطراز و جانشین مشابه برای کاندیداتوری در  داخل “ارتش آزادی؟” پیدا نشده است. طنز تلخ تر در حالی است که این “ارتش  آزادی” در رهایی خود از زندان آزادی (لیبرتی)، عاجز و درمانده و به التماس  افتاده و توان نجات خود را هم ندارد. اما رهبر (نامریی و غایب امام زمانی)  با ۷۲ تن اسیر در کربلا!، خودشان را “تنها آلترناتیو” رهایی بشریت می  انگارد.  مسخره تر حال که طشت رسوایی اسلام از بام دنیا افتاده و چهره  ضدبشری و کریه دین مبین با آخوندها و بن لادن ها به اثبات رسیده، مشتی امام حسین چی سینه زن و ملا باجی لچکی، رویای بازسازی و قالب کردن دوباره  “جمهوری دمو اسلامی” در آستین مردم “آفت آخوندزده” را دارند. آنهم مردمی که قربانیان تجاوز، سنگسار و قطع دست و شلاق اسلام هستند و منتظر فرصت نشسته  اند که هر شیخ عمامه دار و بی عمامه و لچکی و چاقچوری از هم بگسلند و شر  مزخرفات و خرافات مذهبی و همه حافظان و آویختگان بیضه مبارک اسلام را یکبار برای همیشه بکنند. در سایه تمدن و دمکراسی، همه آل پیامبر و امام و آخوند  زنباره، گردن زن، شکنجه و تجاوزگر و مفتخور، بعنوان “جنایتکاران علیه  بشریت” شناخته شده اند. ولی فقیه، سلطان و رهبر عقیدتی شایسته انسان های  آگاه و شریف نیست و حاکمیت عقل جمعی از طریق اینترنت بر همه مغزهای متوهم  سلطه طلب، ارجحیت دارد.

 

Shahram Javadi من واقعا نمیدانم پشت کار چه چیزی را دارند اینکه عده ای از فعالین  را در چارچوب سازمانی جمع کنند و هر گونه تعقل را از آنها بگیرند کجاش  صداقت است؟این که هرگونه حرکتی را به لجن بکشند کجاش مبارزه است؟این که  تمام توجه شان به این باشد که در میتینگ ها و جلسات شان چند تا سناتور  بیارند کجاش اهمیت دادن به نیروهای داخلی است شما نمیدونم چقدر اطلاعات  سیاسی دارید ولی به ضرس قاطع میتونم بگم که بیشتر ایرانی ها تحلیل  هایشان(البته متخصصین حوزه سیاست) بهتر از این تحلیل گرانی است که در این  همایش ها سخنرانی می کنند اما سازمان تمام هم وغم خود را به این گمارده است که چهار تا نماینده کنگره بیاره براش سخنرانی کنند.

 

Sahand Abdullah Morsali آقای جوادی حرف شما صحیح. ولی چرا باید از گشایش دفتر این سازمان ناراحت شویم؟  کمترین حسنش این است که اگر نقطه مثبتی دارند با آن آشنا می شویم و اگر  نقاط ضعف دارند عیان می شود

 

Shahram Javadi من با گشایش دفتر سازمان مخالف نیستم چند سال پیش جناب بهنود یاد  داشتی نوشته بودند که سازمان ها واپوزیسیون ایرانی با توجه به شرایط زیست  محیطی خود از نظام سیاسی آن کشور به نوعی الگو برداری کرده اند (نقل به  مضمون است چون این نوشته مطمئن بیش از پانزده سال پیش خوانده شده است)و  مجاهدین را به دلیل هم نشینی با صدام نوعی دیکتاتور منش توصیف کرده بودند  در هر حال من نیز امیدوارم خروج از عراق و استقرار در کشورهای دموکرات  بتواند سازمان را در مسیر دموکراتیک هدایت کند.

 

Shahram Javadi اتفاقا  من در حمله دوستان به سازمان نیز گاهی وقت ها بی انصافی زیادی  می بینم ولی آنچه که عملکرد سازمان را ناموجه می کند رفتار غیر دموکراتیک  سازمان است تا مهاجرت به عراق به طور مثال می توان اشتباهات را توضیح داد و حتی قبول کرد و یا دلایل عزیمت به عراق را گفت اما نبود رفتارهای دموکراتیک همه سوال ها را بی جواب گذاشته  است ضمن اینکه در شرایط کنونی من نیز با حمله به سازمان خیلی موافق نیستم  اما رفتار دوستان مجاهد و بی طاقتی آنها در بحث گاهی آدمی را کلافه می کند

 

Sahand Abdullah Morsali هواداری کور کورانه از هر گروه و عقیده ای ناشایست است. شفاف سازی در هر عرصه ای به شناخت آن عرصه کمک می کند.
در مورد رفتارهای غیر دموکراتیک هم سازمان اگر پاسخی نداشته باشد قطعا قادر به جذب هوادار نخواهد بود.

 

Shahram Javadi متاسفانه بعضی از سازمان ها و گرو ه ها با توجه به بنیه مالی توان تاثیر گذاری و جذب مخاطب را دارند.

Glenn Torshizi خانم عاصمی عزیز من خود را مجاهد خلق نمی دانم ولی در مورد مجاهدین کارهای  تحقیقی انجام داده ام. جواب بعضی از سوالات شما روشن است و اطلاعات کافی در نشریات مجاهدین و سایت های سازمان در اینترنت وجود دارد. به عنوان مثال در جواب به سوال ۳ شما باید گفت که آیا شما خانم زهره اخیانی مسئول اول  سازمان مجاهدین خلق را می شناسید؟ خانم رجوی از کلیه سمت های خود در سازمان استعفا داده است و در سازمان مسئولیت اجرایی ندارد.

 

Sayed Majid Zahraei کسانی که برای منافع خودشان هر لحظه در دامن  گروهی ودر هر زمانی خیانت نمودند  نقش انان بر همه ملت اشکار است.حمله به سفار ت امریکا.کشتار مردم . تبانی  با صدام و همکاری در جنگ ایران وعراق.ووووو این مسائل اولین نظریه مردم در  مورد انان است. برای قدرت انها دست به هر عمل خبیثی زده وخواهند زد.


Mike Namvar Farshad .
۳ تا سوال دیگر لطفا:
۱) چرا مسعود رجوی سال‌های سال هست که قائم شده، و هیچ کدام از افراد گروه صحبتی‌ در مورد او نمیکنند ؟
۲) اینها میگوید اسلام آنها، یه اسلام “دمکراتیک” هست… آیا اسلام دمکراتیک اصلا مفهومی‌ دارد ؟ خمینی هم که می‌خواست بره ایران،،، در فرانسه کلی‌ از این حرف‌ها میزد…
۳) مریم رجوی، چه توضیحی برای آن فیلم معروفش دارد که میگفت “آتش، آتش” ؟

 

 

 

 

 

داریوش مهرازین وقت  خود را  صرف دعواهای  بی سر انجام نکنیم  ،به نظر  من عصر حکومتهای  ایدئولوژیک رو به پایان است ، اجازه دهید  با یک پرسش بنیادین راه  اشتباهی را که  مجاهدین  از  آغاز  تا به امروز پیموده اند  روشن کنیم  ،قران  در  آیه  ۱۹۴ سوره  اعراف می گوید  همه انسانها برابر  آفریده شده اند  ،و در آیه  ۲ س.ره ملک همه ر ا در حال  امتحان   نیکی و بدی  معرفی می کند  ، اکنون  پرسش اساسی  این  است  چگونه  امتحان   دهندگانی که از حال و درون  یک  دیگر  آگاهی ندارند  بخشی  حاکم  و بخشی  دیگر محکوم شده اند

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصرار براي بازگشت به اشرف، چرا؟

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، ششم مارس 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/259

 

پس از حمله خونبار خمپاره اي به ليبرتي و كشته و مجروح شدن دهها نفر از اعضاي تشكيلات مجاهدين ساكن درليبرتي، موج گسترده اي براي حمايت از انتقال اين افراد به خارج از عراق شروع شد. تمامي كساني كه به حقوق بشر و انسان دوستي مي انديشند، كوشش مي كنند تا اين افراد كه سالها براي سرنگوني رژيم تلاش كرده اند اگرچه بيراهه رفته اند، را از مهلكه اي كه براي آنها بوجود آمده است، نجات دهند. اما آنچه كه حيرت انگيز است واكنش خود مجاهدين است كه هرگز حاضر نيست اين افراد را به خارج از عراق منتقل كند. مواضع بغايت غير انساني تشكيلات و شخص رجوي براي نگهداشتن اين افراد در عراق و بازگشتن آنها به اشرف، چه دليلي مي تواند داشته باشد؟ در اين نوشته كوتاه مي خواهم به اين چرايي بپردازم.

ابتدا به اين سئوال بپردازيم كه آيا مجاهدين توانايي انتقال ساكنان به خارج از عراق را دارند يا خير؟ جواب اين سئوال قطعا مثبت است زيرا:

ـ پس از اشغال عراق توسط نيروهاي آمريكايي، تشكيلات سازمان حدود دويست نفر را از راههاي مختلف به خارج از عراق منتقل كرد. همينطور طي سالهاي قبل در زماني كه سازمان مجاهدين هم در ليست تروريستي اتحاديه اروپا و هم ليست تروريستي آمريكا بود، صدها نفر را بعناوين مختلف به كشورهاي اروپايي و آمريكايي مي فرستاد. نمونه آن سال 1372 كه مريم رجوي به پاريس رفت حداقل پانصد نفر از اعضاي تشكيلات به همراه او به فرانسه و اروپا رفتند. اين در حالي بود كه قريب به نود درصد آن افراد كه به اروپا آمدند، هيچ مدرك قانوني نداشتند.

ـ افراد جدا شده از تشكيلات، پس از اشغال عراق در كمپي تحت نظارت نيروهاي آمريكايي سكني گذيده بودند. پس از چند سال كه آمريكايي ها اجازه دادند آنها از كمپ خارج شوند، تك تك آن افراد در حالي كه هيچ پشتيبان تشكيلاتي و سياسي نداشتند، از طريق مرز كردستان به تركيه و سپس به اروپا رفتند. تمامي افرادي كه اقدام به رفتن به خارج از كشور كرده بودند، موفق شدند بجز موارد محدودي كه تلفات داشت. اين موضوع به روشني نشان مي دهد كه تشكيلات مجاهدين با آن طول و بيضا به راحتي خواهد توانست نفراتش را به خارج از عراق منتقل كند، اين درحالي است كه عراق اصرار دارد آنها به خارج از عراق بروند و قطعا در خارج شدن آنها، نه تنها ممانعتي ايجاد نخواهد كرد بلكه به آنها كمك نيز خواهد كرد.

ـ لابي هاي مجاهدين كه در اروپا و آمريكا مستقر هستند و با پولهاي كلان سياستهاي مجاهدين را در غرب به پيش مي برند، توانستند اسم مجاهدين را از ليست سياه اروپا و آمريكا خارج كنند. اين كاري است كه به غايت سخت تر از انتقال سه هزار نفر از عراق به خارج از عراق است.

ـ سازمان مجاهدين هيچگونه تلاش و فعاليتي براي خارج كردن آنها از عراق انجام نمي دهد. سرتاپاي تبليغات رسانه اي مجاهدين را كه نگاه كنيد، هرگز به موردي بر نخواهيد خورد كه فعاليتي براي خروج نيروها از عراق را تبليغ كرده باشد. خواسته تشكيلات ماندن در عراق به هر قيمت است. اخيرا مريم رجوي از آمريكا خواسته است كليه نفرات را در هيبت يك تشكيلات به آمريكا منتقل كند. خود اين خواسته به خوبي بيانگر اين است كه آنها خواهان خروج از عراق نيستند زيرا همه ميدانند كه هيچ كشوري از جمله آمريكا يك تشكيلات منسجم را كه سابقه كارهاي تروريستي و نظامي داشته است را به كشورش نخواهد پذيرفت.

بنابه دلايلي كه در بالا ذكر شد و شايد دهها دليل ديگرمي توان ثابت كرد كه تشكيلات مجاهدين هرگز نمي خواهد، نيروهاي خود را به خارج از عراق منتقل كند. البته مجاهدين خجالت مي كشند كه خواسته اصلي خود را به صراحت بيان كنند و سعي مي كنند آنرا لاپوشاني كنند. اين البته نشان دهنده اين است كه خواسته آنها غير اخلاقي، غير قانوني و البته ضد انساني است كه نمي توانند آنرا علني كنند و گرنه چه دليلي دارد كه به صراحت خواسته اشان كه ماندن در عراق است را اعلام كنند.

چرا بايستي مجاهدين در عراق بمانند، در حالي كه نيروهايشان بشدت تحت خطر هستند، دولت عراق با حدت و شدت خواهان خروج آنها از عراق است والي آخر؟

يادم مي آيد در اوايل سال 1384 زماني كه هنوز در تشكيلات بودم، از يكي از مسئولين بالاي تشكيلات پرسيدم، اگر نيروهاي آمريكايي از عراق خارج شوند و حفاظت ما با نيروهاي عراقي باشد، وضعيت تشكيلات چگونه خواهد بود؟ مسئول مربوطه گفت، اولا كه نيروهاي آمريكايي به هيچوجه به اين سادگي عراق را ترك نمي كنند چون مي دانند كه اگر از عراق خارج شوند، انگار عراق را دو دستي تحويل رژيم داده اند. ثانيا، ما تا زماني در عراق مي مانيم كه امنيت ما تأمين باشد، هر وقت ببينيم كه امنيت نيروهايمان تأمين نيست از عراق خواهيم رفت. ثالثا و از همه مهمتر، رهبري حواسش خيلي جمع است و هرگز نمي گذارد كه جان نيروها درخطر باشد، براي رهبري حفظ «جگرگوشه هايش» از همه چيز حتي از استراتژي و سياست مهمتر است.

اين سخنان مسئول مربوطه كه البته نه تنها براي من بلكه براي تمام نيروها گفته مي شد، براي دلگرم كردن نيروها جهت ماندن درتشكيلات بود. آن زمان هنوز كمپ آمريكايي برپا بود و اميدي براي نجات بود. پس از يكي دو ماه من از تشكيلات خارج شدم. اكنون پس از هشت سال كه به آن روزها فكر ميكنم، مي بينم كساني كه گول اين حرفها را خوردند و در تشكيلات ماندند، پس از جمع شدن كمپ آمريكايي، خروجشان از تشكيلات به مراتب سخت تر در خيلي مواقع غير ممكن شده است. در اين ساليان ديديم كه تنها چيزي كه براي رهبري مجاهدين مهم نيست، حفظ جان نفرات تشكيلات است.

رجوي استراتژي «جنگ آزاديبخش» را بنيان نهاد، با مخالفت بسياري از نيروها و گروههاي اپوزيسيون قرار گرفت. او گفت كه راه درست همين است و تا آخر بدنبال آن خواهد رفت. واقعيت اين بود كه استراتژي هويت و ارزش مستقلي نداشت و براساس جنگ ايران و عراق پايه گذاري شده بود، ارتش مجاهدين نيز بخشي از ارتش صدام بود كه عليه ايران مي جنگيد. پس از پايان جنگ، ديگر «ارتش آزاديبخش» موضعيت نداشت چون فعاليت نظامي او متوقف بود. رجوي اصرار داشت كه همچنان به اين حرف خود پايبند بماند. از سال 1367 كه جنگ به پايان رسيد تا كنون يعني سال 1392 قريب به بيست و پنج سال كار رجوي در تشكيلات تنها و تنها حفظ و نگهداري نيرو بوده است. تنها و تنها وعده هاي سياسي و تشكيلاتي براي نگهداشتن نيروها و از اين ستون به آن ستون كشاندن افراد تا زماني كه فرجي حاصل شود. اما واقعيت بسيار سرسخت تر از اين حرفها ست كه با شانس و اقبال و اين ستون به آن ستون كردن بتوان به نتيجه رسيد.

واقعيت اين است كه ارتش آزاديبخش از سال 1367 تا كنون جنازه اي بيش نبوده است. در سال 1382 با خلع سلاح آن توسط نيروهاي آمريكايي در واقع اين جنازه دفن شد، و اكنون رجوي پس از ده سال بر روي يك قبر مرده دارد آه و ناله مي كند. بازنده اصلي در اين جريان كيست؟ قريب به سه هزار نفر انسان كه بيش از سي سال است در اين تشكيلات به اميد واهي سرنگوني كه رجوي آنرا وعده داده است، عمر و زندگي شان را بر باد داده و اكنون يكي پس از ديگري يا بدليل سكته قلبي و مغز يا بدليل كهولت سن و يا بدليل كشتن آنها توسط نيروهاي عراقي دارند به خاك سپرده مي شوند.

جان و زندگي اين افراد براي رجوي مطلقا مهم نيست. رجوي تنها به چيزي فكر مي كند اين است كه اشتباهي را كه با آمدن به عراق در سي سال پيش مرتكب شده است را همچنان ادامه دهد تا به همه بفهماند كه اشتباه نكرده و امكاني براي سرنگوني از اين طريق وجود دارد. غافل از اينكه دولت صدام حسين ده سال است سرنگون شده و رجوي در اوهام و خيالات بسر مي برد.

برخي معتقد هستند كه رجوي در قرارگاه اشرف بسر مي برد و به همين دليل اصرار دارد نيروها را به اشرف برگرداند تا سپري براي حفظ جان او شوند. البته رجوي هميشه نشان داده است كه در هر شرايطي اول از همه به جان خود مي انديشد. اگر قرار باشد جان خودش بهاي استمرار اين استراتژي باشد، قطعا او جان خود را انتخاب مي كند.

تشكيلات مجاهدين در خارج از عراق هيچ موضوعيتي نخواهد داشت. اضمحلال و فروپاشي تشكيلات پس از خروج از عراق در تقدير است. اين را رجوي بخوبي مي داند و گرنه اگر قرار بود نيروهاي تشكيلات آنقدر طراز مكتب باشند كه پس از خروج از عراق حتي بصورت تك به تك دوباره در اروپا گرد هم آيند و تشكيلات را شكل بدهند، رجوي بي ترديد ترجيح مي داد هرچه زودتر از عراق خارج شوند، اما بدبختي رجوي در اين است كه مي داند هر نيرويي كه از تشكيلات خارج شود، ديگر بعنوان نيرو نمي تواند روي آن حساب كرد. تصور كنيد كسي كه بيش از سي سال است د ريك محيط بسته زندگي كرده و از تمامي امكانات دنياي امروزي محروم بوده است و هيچ رابطه جنسي نداشته است، وقتي به دنياي امروزي وارد شود آيا مي تواند دوباره به اين تشكيلات بسته برگردد؟ هرگز!

تشكيلات رجوي كه آنرا تحت عنوان موهوم «ارتش آزاديبخش» معرفي مي كند، تنها سرمايه رجوي است و در تمامي كارهاي سياسي و فعاليتهاي تبليغي از آن بعنوان اهرم استفاده مي كند. اين تشكيلات اگرچه از درون تهي و فروپاشيده است اما تنها و تنها از مانكن آن رجوي براي فعاليتهاي خود استفاده مي كند. با خروج از عراق اين مانكن نيز ديگر وجود نخواهد داشت.

به همين دليل وجود تشكيلات در عراق، براي رجوي مسئله بود و نبود است. اين تلاش براي ماندن تا مرگ تك به تك نيروهاي تشكيلات ادامه خواهد داشت.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مذاكرات هسته اي و حال و روز مجاهدين خلق، فرقه رجوی

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، سوم مارس 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/257

 

مذاكرات هسته اي ايران با گروه 5+1 در قزاقستان هفته گذشته برگزار شد. هم مقامات جمهوري اسلامي و هم مذاكره كنندگان اروپايي و آمريكا وهم دبيركل سازمان ملل، همگي براين عقيده هستند كه نقطه عطفي در مذاكرات بوده و آينده آنرا مثبت ارزيابي مي كنند.

اما آنچه كه موضوع اين مقاله است مواضع منفعلانه مجاهدين در اين رابطه است. سازمان مجاهدين كه روي تضاد اروپا و آمريكا با جمهوري اسلامي بسيار حساب باز كرده بود، و سعي مي كرد با حقوق بگيرانش در آمريكا و اروپا بر طبل جنگ بكوبد تا شايد از اين ميان براي آنها هم فرجي حاصل شود، اكنون با اين واقعيت روبرو شده است كه اروپا و آمريكا هرگز منافع سياسي واقتصادي خود را بر چيز ديگري ارجح نمي دانند.

مجاهدين كه ابتداي اين مذاكرات آنرا محكوم به شكست خوانده بودند، وقتي اخبار مربوط به توافقات هسته اي منتشر شد، اعلام كردند، «رژيم ايران چيزي كمتر از سلاح هسته اي نمي خواهد» اين واكنش منفعلانه حاكي از يك سردرگمي ناشي از تحليل غلط ازشرايط است. اين قاعده هميشه در سياست گذاري مجاهدين بوده و تا هميشه هم خواهد بود كه تحليل درستي از شرايط و طرفين معادله ندارند و وقتي با واقعيت مواجه مي شوند سردرگم مي گردند. اين حقيقت را رهبري سازمان هرگز درك نخواهد كرد چون هيچ اصول و پايه درست و منسجمي براي مواضع خود ندارند. روزي در همكاري با صدام حسين هستند و روزي ديگر وقتي صدام سرنگون مي شود به همكاري با دشمن او يعني آمريكا مي پردازند. روزي خميني را «مرجع عاليقدر»، «پدر بزرگوار» مي نامند روزي ديگر او را «دجال» و «خونخوار» خطاب مي كنند. روزي مستشاران آمريكايي در ايران را ترور ميكنند و سرود «آمريكايي برو گمشو» و «نبرد با آمريكا» را در سرودهاي رسمي خود قرار مي دهند، روزي ديگر با فاشيست ترين جناحهاي آمريكايي هم دست مي شوند و بر طبل جنگ عليه كشور خودشان مي كوبند. اين عدم تعادل سياسي قبل از هر چيز مبين عدم تعادل در اصول و پايه هاي اعتقادي است.

رجوي طي چهل سال گذشته نشان داده است كه پايبند به هيچ اصولي نيست. هرجا كه منافع او اقتضا كند تمامي حرفهاي گذشته و اصول تشكيلاتي و ايدئولوژيك وي حتي انساني را زير پا مي گذارد كما اينكه در مورد برخورد با اعضاي تشكيلات و همينطور برخورد با زنان تشكيلات ديده و شنيده ايم.

رسانه هاي مجاهدين پس از انجام مذاكرات آلماتي، دچار سكوتي مرگبار شده اند. اگر اين مذاكرات به نتيجه مثبت برسد اولين ره آورد آن براي مجاهدين رشته شدن تمام پنبه هاي آنها در اروپا و آمريكا طي ساليان اخير خواهد بود. دومين ره آورد، وجه المصالحه قرار گر فتن آنها در اين مذاكرات است. يعني طرفهاي اروپايي براي خوش آمد رژيم، آنها محدود، يا زير فشار قرار دهند. چنانچه اين جور اقدامات در جريان ليست تروريستي آمريكا توسط دولت كلينتون، يا جريان هفده ژوئن توسط دولت شيراك يا حتي اقدام ناموفق براي استرداد رجوي توسط دولت سوئيس در سال 1365 مشاهده شده است.

استراتژي سرنگوني رجوي، پايه هايي دارد كه هيچكدام از آنها دست خودش نيست. يكي از اين پايه ها، «ارتش آزاديبخش» بود كه در يك كشور بيگانه و با پول و سلاح و تجهيزات صدام حسين بود، پس از سرنگوني صدام اين «ارتش» خلع سلاح و خنثي شد. پايه ديگر عامل خارجي است، كه آنهم چنانچه توضيح دادم بستگي به سياستها و منافع كشورهاي مختلف تغيير ميكند و در هيچ شرايطي نمي توان روي آن حساب كرد. پايه سوم عامل اجتماعي يا درون كشور است كه اين عامل هم طي سي و پنج سال گذشته اثبات كرده است كه هرگز به جانب مجاهدين سمت و سو پيدا نخواهد كرد. جمهوري اسلامي با اهرمهاي امنيتي، اجتماعي و سياسي خود سعي كرده كه جريانهاي اجتماعي داخل كشور را همواره در طرف خود نگهدارد. عليرغم نارضايتي اقتصادي و اجتماعي وجود دارد ولي هميشه در شرايط حساس همه نارضايتي ها كنار گذاشته ميشود و از رژيم حمايت مي كنند.

اين سه پايه اصلي استراتژي سرنگوني رجوي است. آنچه كه مهم است نقش مجاهدين و شخص رجوي در هيچكدام از اين سه پايه بارز نيست. در واقع هيچ نقشي ندارد. آيا اين استراتژي كه تئوريسين آن هيچ نقشي در پيشبرد آن نمي تواند داشته باشد به سرانجام خواهد رسيد؟ تنها باقيمانده اين استراتژي سه هزارنفري است كه در ليبرتي در يك محاصره مرگبار گير افتاده اند. افرادي كه قبل از جسمشان، روح و ذهنشان تسخير شده و قدرت تصميمگيري را ندارند. بعد هم جسمشان در محاصره تشكيلات مجاهدين، دولت عراق و حقه بازيهاي بين المللي به دام افتاده است.

 

همچنین  .......

 

سخني با جمشيد پيمان

(مبارزینی که اسیر سراب مجاهدین خلق، فرقه رجوی و ارتش خصوصی صدام شدند)

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، سوم مارس 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/256

 

 

چندي قبل مقاله اي از آقاي جمشيد پيمان در سايت همبستگي مجاهدين ديدم كه توجه مرا جلب كرد. مدتي بود مي خواستم در اين رابطه مطلبي بنويسيم اما وقت ياري نمي كرد. مقاله آقاي پيمان پيرامون حمله به ليبرتي و وضعيت اعضاي تشكيلات ساكن در آنجاست.

تشكيلات خارج كشوري مجاهدين همواره يك سري حاشيه نشين دارد كه مخارج و زندگي آنها از طرف تشكيلات تأمين مي شود و هرازچندگاهي هم آقايان يا خانم هاي حاشيه نشين مطلبي در سايت هاي تابعه مجاهدين مي نويسند تا پول هاي دريافتي حلال جلوه كند. اما مهمترين و كليدي ترين نكته در اين گونه مقالات اين است كه بايستي اثبات كننده مواضع مجاهدين بوده باشد و در تعريف و تمجيد از «رهبري سازمان». اگر كسي غير از اين گونه مقالات، از اين آقايان يا خانمها ديده است حتما به ما هم بگويد تا هدايت شويم.

چگونه مي توان يك عنصر «مستقل» سياسي بود اما تمامي مواضع و نظرات و نوشته هايت درست با مواضع سازمان مجاهدين منطبق باشد و هيچ مويي نزند. آيا تاكنون كسي از آقايان جمشيد پيمان و رحمان كريمي و امثالهم ذره اي مخالفت يا انتقاد از مواضع مجاهدين ديده است؟ هرگز!

آقاي پيمان بخوبي تشكيلات مجاهدين را مي شناسند. مي دانند كه مجاهدين هيچگونه انتقاد و اعتراضي را برنمي تابند. آنها حتي از حاشيه هاي تشكيلات خود نيز هيچگونه انتقادي را نمي پذيرند. چنانچه از مخالفان خود هيچگونه انتقادي را نمي پذيرند. تمامي منتقدان خود را با فحاشي به «وزارت اطلاعات» منتسب مي كنند. انتقاد به مجاهدين در سطح افراد حاشيه نشين، سرنوشتي نظير محمد علي اصفهاني در پي دارد.

آقاي جمشيد پيمان نيز اين نكته را در مجاهدين بخوبي تشخيص داده است و كاسبي خود را مي كند. اما به چه بهايي؟

سئوال من از آقاي پيمان اين است: جنابعالي كه در حاشيه تشكيلات هستيد و نمي توانيد كوچكترين انتقادي از تشكيلات داشته باشيد و بايستي مقاله و نظرات شما تماما در تعريف و تمجيد و مدح مجاهدين و بخصوص رهبري آن باشد، آيا فكر ميكنيد افراد ليبرتي كه در درون تشكيلات هستند و در عراق جنگزده و مصيبت زده، گير افتاده و هيچ راه خروجي براي آنها متصور نيست، مي توانند نظر مستقل و انتقادي خودشان را داشته باشند؟

آقاي پيمان شما كه در حاشيه تشكيلات هستيد و اين ديدگاه يك سوگرايانه و مونيستي مجاهدين را بخوبي درك مي كنيد [چناچه در مقالاتتان به آن عمل مي كنيد مشهود است] چگونه انتظار داريد نفرات ليبرتي كه در بطن تشكيلات هستند رأي مستقل داشته و نظري مخالف نظر تشكيلات بدهند؟

خط تشكيلات مجاهدين اين است كه به هر قيمت در عراق بماند. رجوي تأكيد كرده است كه حتي به بهاي كشته شدن همه افراد، تشكيلات در عراق بايستي بماند. چنانچه طي يكي دو سال اخير ديده ايم اين سياست تشكيلات، بيش از پنجاه نفر در اشرف و هفت نفر در ليبرتي و همينطور نزديك به هزار نفر مجروح و نقص عضو برجاي گذاشته است. اين درحالي است حداقل بيش از نيمي از بدنه تشكيلات با اين خواسته مخالف هستند، اين حرف را من نه از نگاه بيروني بلكه بعنوان فردي كه هيجده سال در سطوح مختلف تشكيلات مجاهدين حضور داشته، دارم عرض ميكنم. اما آيا اين بيش از نيمي كه گفتم، امكان اينكه نظر مستقل خود را بگويند وجود دارد؟ تنها راه اعلام مواضع، راه اعلام مواضع رسمي مجاهدين است. آيا تك تك افراد در فضاي مجازي امكان حضور دارند كه نظراتشان را بنويسند؟

آقاي پيمان، هم سويي با تشكيلات مجاهدين در نگهداشتن اين گونه افراد در عراق جنگزده، تنها و تنها اصرار بر استراتژي و خط و خطوطي است كه سالهاي سال است پوچي و ناتواني آن در حل و فصل مسائل مهم جنبش اثبات شده است. استراتژي غلط كه با همدستي با صدام حسين در جنگ عليه ايران شروع شد و اكنون به بن بست كامل رسيده ا ست. البته سالهاي سال است كه به بن بست رسيده است اما شخص رجوي اصرار دارد كه آنرا ادامه دهد. استراتژي شكست خورده اكنون به خونخواري افتاده است. آنهم از خون كساني كه بيش از سي سال است روي دوش آنها حمل شده است. كساني كه زندگي و تمام علايق خود را رها كردند تا عليه رژيم خميني بجنگند اما متاسفانه بدنبال سرابي به نام «ارتش آزاديبخش» راه افتادند كه هرگز سرانجامي نداشت.

آقاي پيمان در پي آسمان و ريسمان بافتن براي اثبات ادعاي خود كه رأي نفرات تشكيلات همچنان ماندن در عراق است به اين نكته رسيده كه « ...هر انسان واقع بین ، منصف و با وجدان سالمی اگر اندکی از واقعیات ماجرا خبر داشته باشد و اگر اندکی روند کار را که به روشنی در موضع گیری های شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ،و از همه مهم تر در اعلام مواضع تک تک ساکنان اشرف و زندانیان لیبرتی ، در رابطه با مواردی که اشاره شد ، بشناسد....»

آيا آقاي پيمان فكر ميكند از واقعيات ماجرا خبردارد؟ اين جناب، تنها و تنها آنچه را كه «اطلاعيه شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين» و مواضع اعلام شده ساكنان اشرف و ليبرتي از طرف مجاهدين اعلام شده است را ميداند و هرگز پشت پرده را نمي داند يا نمي خواهد بداند. البته من فكر ميكنم كه آقاي پيمان به همين مواضع رسمي مجاهدين بسنده كند بيشتر به نفع اوست چون در خارجه با اين همه خرج و مخارج، مسائل اقتصادي برمسائل سياسي و حتي مسائل انساني ارجحيت دارند.

آقاي پيمان براي خوشامد مسئولين مجاهدين، نماينده سازمان ملل در عراق، سفير آلمان در عراق، كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد و غيره را منتسب به وزارت اطلاعات ايران كرده است تا بتواند ادعاي خود را اثبات كند.

اما نكته آخر كه خطاب به آقاي جمشيد پيمان و تمامي پيمان هايي ديگري كه در حاشيه تشكيلات مجاهدين صرفا و صرفا بخاطر مسائل مالي خود، از مواضع بغايت غير انساني تشكيلات مجاهدين در ارتباط با نفرات ساكن اشرف و ليبرتي، حمايت مي كنند و آنها را تشويق به ادامه اين مسير خونين مي كنند بايستي گفت: اين كارتان، دست كردن در خون آزاديخواهاني است كه سوداي آزادي ايران را داشته اند ولي راه را بيراهه رفته اند. اين يورو و دلاري كه دريافت مي كنيد بوي خون مي دهد. بوي خون كساني كه با نام آنها اطلاعيه مي دهند و خواستار كشتار بيرحمانه بيشتر آنها هستند در حالي كه خود در پاريس به زندگي شاهانه مشغول هستند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داستان يك كمپين و بي ظرفيتي مجاهدين خلق

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، بیست و یکم فوریه 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/254

 

پس از حمله خمپاره اي به ليبرتي و كشته و مجروح شدن دهها تن از اعضاي تشكيلات مجاهدين، واكنشهاي فراواني نسبت به اين موضوع صورت گرفت. برخلاف انتظار و با بهت و حيرت ديديم كه خود مجاهدين نه تنها براي نجات جان اين افراد هيچ اقدامي انجام ندادند بلكه خواهان ماندن آنها در عراق و حتي بازگشت به اشرف كه صدبار خطرناكتر و فاجعه بار تر از ليبرتي هست، شدند. اين در حالي است كه تمامي ناظران چه خارجي و چه ايراني خواهان انتقال اين افراد به خارج از عراق و به يك كشور امن هستند.

اما در اين ميان برخي از خانواده هاي نفرات ساكن ليبرتي از جمله خانواده اقبال، كه شامل عفت و عاطفه اقبال مي شود، كمپيني تشكيل دادند كه در آن بدور از هر گونه بازيهاي سياسي، خواهان انتقال ساكنان ليبرتي به كشور ثالث شده اند. اما اين حركت كوچك و خودجوش نيز از طرف مجاهدين قابل تحمل نبود.

پس از اعلام اين كمپين، سير اكاذيب و فحاشي ها و ناسزاها عليه اين كمپين سرازير شد. بخصوص اين فحاشيها، خواهران اقبال را نشانه گرفته است. به گفته خواهران اقبال، چندين بار آنها را بصورت خصوصي تهديد كرده و از آنها خواسته اند كه دست از اين كار خود بردارند.

ابتدا قصد داشتم برخي از اين ناسزاها را بعنوان نمونه در اين مقاله درج كنم ولي از آنجايي كه فحاشي هاي مجاهدين برخلاف شئونات و اخلاقيات است و همينطور بازانتشار اين فرهنگ منحط ، توهين به كساني است كه مورد اجحاف قرار گرفته اند، لذا از اين امر صرفنظر كردم.

آنچه كه در اين ميان مهم است و به نظرم باعث مي شود كه چهره پشت نقاب مجاهدين برملا شود، نحوه تنظيم رابطه آنها با مخالفان است. شايد خوانندگان محترم در جريان باشند كه اين خواهران اقبال كه در اينجا مورد بحث است، تاكنون هيچگونه مخالفتي با مجاهدين نداشته اند برخي از اعضاي خانواده آنها در عراق بسر مي برند و برخي از اعضاي خانواده آنها در جريان درگيريها و منازعات مجاهدين اعدام يا كشته شده اند ولي مجاهدين باز حتي يك كمپين بي طرف كه هيچ ضرري هم براي آنها ندارد را تحمل نمي كنند و چنين فحاشي و ناسزاگويي راه مي اندازند.

اين اعمال زشت را تا آنجايي ادامه دادند كه محمد اقبال كه در تشكيلات ليبرتي مي باشد را وادار كردند كه عليه خواهران خود موضعگيري كند. و حرفهاي آنچناني نسبت به خواهران خود بزند. كم مانده بود كه در مقاله محمد اقبال خواهران خود را به انحراف جنسي و... متهم كند. اگرچه مي دانيم كه در درون تشكيلات هيچ كاري با اختيار فرد صورت نمي گيرد و همگي تشكيلاتي و سازمان يافته است اما با اين حال بايستي به غيرت آقاي محمد اقبال تف كرد كه چنان مسخ شده و در تشكيلات جهنمي رجوي غرق شده كه حتي به خواهران خود نيز رحم نمي كند.

جايي ديدم عكس مريم رجوي در اينترنت منتشر كرده بودند در حالي كه روي آن نوشته شده بود «تنها آرزوي من ايران دمكراتيك با آزادي انديشه و بيان است» معناي دمكراسي و آزادي بيان خانم رجوي آيا همين است؟ اينها در حالي كه در قدرت نيستند و در كشور خارجي بسر مي برند حاضر نيستند يك مخالفت كوچك را تحمل كنند و چنين ناسزاگويي مي كنند و حتي بلد نيستند كه با منطق با آن مواجه شوند، چگونه مي خواهند دمكراسي و آزادي را براي ايران ارمغان بياورند. بايستي به او گفت «تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي؟»

آنچه كه جداشدگان از سازمان مجاهدين طي اين سالها گفته و نوشته و افشا كرده اند، در اين دوره، يكي يكي دارد اثبات مي شود و آن چهره زير نقاب تشكيلات مجاهدين و شخص رجوي برملا مي شود. از نگاه رجوي، پيشبرد استراتژي نياز به خون دارد. بايستي خون ريخته شود تا بتوان استراتژي را به پيش برد. آنهم از خون كساني كه تمام زندگي خود را باخته و ساليان سال است كه در حصار تشكيلاتي بسر مي برند. البته سالهاست كه فاتحه اين استراتژي غلط در عراق خوانده شده است اما اعتراف به اشتباه چيزي است كه از رجوي برنمي آيد. چون اين اعتراف مساوي است با نابودي سياسي و تشكيلاتي و حتي فيزيكي او. بايد پاسخ بدهد اگراشتباه بود پس چرا اين همه آدم را به كشتن داد؟ اين همه جوانان را به تنور مرگ فرستاد؟ هزاران نفر را در خاك دشمن براي ساليان سال نگهداشت؟ و هزاران چراي ديگر كه هيچ جوابي براي آنها نخواهد بود.

اما رجوي براي فرار از اين جوابها ترجيح مي دهد تمامي نفرات را در عراق به كشتن دهد تا بگويد «ما تا آنجا كه توانستيم تلاش كرديم و همه نفراتمان شهيد شدند» آري مرگ تمامي نفرات تشكيلات در تقدير است. بنابراين هركس و هر جرياني كه اين استراتژي مرگ را نفي كند از نظر رژيم دشمن است. بخاطر همين است كه اين كمپين را برنمي تابد.

آيا از قتلگاه ليبرتي به قتلگاه اشرف رفتن مسئله اي را حل مي كند؟ مگر در اشرف بيش از پنجاه نفر كشته نشدند؟

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نگاهي به برخي اظهار نظرها در فضاي مجازي پيرامون حمله به ليبرتي

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، سیزدهم فوریه 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/252

 

پس از حمله به ليبرتي و كشته و زخمي شدن تعداد زيادي از اعضاي تشكيلات مجاهدين، موجي از موضعگيريها فضاي مجازي از جمله فيس بوك را فرا گرفته است. تقريبا تمامي افراد مستقل و آزاديخواه خواهان خروج افراد از عراق هستند. تنها كساني كه براي خروج اين نيروها از عراق هيچ تلاشي نمي كنند و حتي در تلاشهاي ديگران نيز خلل ايجاد مي كنند خود مجاهدين هستند. اين سئوالي است كه ذهن خيلي از طرفداران حقوق بشر را به خود مشغول كرده است. برخي از موضعگيري ها پيرامون اين مقوله را براي خوانندگان محترم گردآوري كرده ام كه بدون هيچگونه دخل و تصرفي ارائه مي دهم. لازم به توضيح است اين مطالب از روي صفحات مختلف فيس بوك گردآوري شده است:

· کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث: ما با محکوم کردن حملات وحشیانه به ساکنان لیبرتی خواهان انتقال فوری ساکنان آن از عراق به کشور ثالث هستیم. ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها هیچ کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار که اوضاع حکم میکند مورد معامله این و آن قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند که روی آنها معامله شود آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق به تله افتاده اند عراق دیگر نه تنها جای مبارزه با رژیم نیست بلکه تبدیل به قربانگاه این انسانهای بدون سلاح و بدون دفاع شده است. بدور هر حسابگری سیاسی باید جان آنها را از جهنم عراق نجات داد. از رهبران مجاهدین نیز می خواهیم که درخواست انتقال فوری از عراق را در راس خواسته های خود قرار داده و تمام امکانات حقوق و مالی خود را در این مسیر بکار گیرند. کشته شدن بدون دفاع این انسانها دیگر قابل قبول برای هیچ انسان آزاده ای نیست. از هموطنان میخواهیم که در این خواسته انسانی و حقوق بشری برای نجات جان این انسانها به ما بپیوندند.

· خانم مهري فرشاد: مریم رجوی ميگويد: تنها راه جلوگیری از کشتارهای بعدی، برگرداندن مجاهدین به کمپ اشرف است . شرم آور است. مثل اینکه وقتی خود ایشون در زندان پارس بودند همه گروهشون فریاد میزدند که تنها راه جلوگیری از کشتن خانوم رجوی تحویل دادن ایشون به ایران است !!!!!!!! به قول صادق هدایت " انسان خودش از مرگ میترسد ولی اسباب مرگ دیگران را فراهم میاورد. نمیدونم چرا این خانوم رجوی که انقدر پا فشاری میکنند برای بازگشت به اشراف چرا خودشون و همکار هاشون در اروپا برای پناهندگی خودشون در عراق هیچ اقدامی نمیکنند، و فقط برای جان دیگران تصمیم میگیرند. اگر ایشون خودشون را مادر و مسؤول این ۳۱۰۰ نفر میدونند باید اول خودشون سینه سپر بشوند و از 'بچههاشون' محافظت کنند. به خدا کم کم دارم شک میکنم که آیا واقعن این موشکها فقط و فقط از طرف رژیم ایران و عراق است یا خوده اینها هم مخفیانه دستی توش دارند تا تک تک این بچهها رو نابود كنند چ|؟؟؟؟؟؟؟؟

· آقاي داور ادب: ما نظرمان را نسبت به ان شعار که میگوید باید اول به اشرف رفت و بعد به کشورهای دیگر بیان میکنیم ، و این شعر را مضحک و مسخره میدانیم .چون با آمدن به لیبرتی آرزوی دیرینه رهبری سازمان برای خارج شدن از لیست تروریستی بر آورده شد، حالا اگر درست عمل نکنیم در قتلگاه اشرف ، تمام بچه ها را خواهند کشت، بدون حفاظت آمریکا و سازمان ملل، آخر چرا باید قربانی را به قتلگاه ببریم که در انتظار جلاد بنشیند ؟ آخر این چه وجدانیست ، حتی اگر به قول شما وجدان رهبری باشد ، مگر اینها اشتباه نمیکنند و آیا شما نمیبینید سی سال گذشته را که روزی ما میلیونها بودیم و در هر تظاهرات در تهران به صدها هزار نفر بدون فشار و تلفن و درخواست شرکت و اتوبوس مجانی و مسافرتهای توریستی میرسیدیم ، ولی امروز به سه هزار و صد نفر اسیر در لیبرتی و اشرف رسیده ایم آخر اگر این اشتباه هدایت کننده نیست پس چیست ؟ منتظرید که همین تعداد سه هزار و اندی هم کشته شوند ، تا خیالتان از آنها و رهبری راحت شود ؟آخر این چه منطقیست ؟ .

· آقاي داور ادب: افرادی آگاه و یا نا آگاه در حال دست کردن در خون مبارزان و مجاهدان و آزادی خواهان زندانی در اشرف و لیبرتی هستند .اینها اگر به طور فردی و دلسوزی این کار را انجام میدهند که باید گفت عزیزان شما عمق فاجعه را درک نمیکنید ، باز گشت به اشرف یعنی از زیر ( همین حمایت نیم بند جهانی و قولهایی که تا حالا به ان عمل نکرده اند یعنی نظارت مداوم سازمان ملل و سفارت آمریکا ، در ضمن نباید فراموش کرد که آمدن به لیبرتی علت اصلی خارج کردن سازمان از لیست تروریستی آمریکا بود ) در آمدن و اینها را که از خدا میخواهند ، به دشمن جدید تبدیل کردن و دشمنان عراقی که همان مزدوران خامنه ای باشند ، مانند گربه که در مقابلش گوشتی گذاشته باشند که اجازه خوردن ندارد ، فعلا به هر ترتیبی به حافظان حصار تبدیل شده اند ، با در نظر گرفتن این طرف معادله به آنطرف و به اشرف رفتن چیست و چرا ما میگوییم که بازگشت به اشرف ، یعنی بازگشت به قتلگاه .اولین حاصل برگشت به اشرف که در همان کشور عراق و در چند کیلومتری لیبرتی واقع است .از دست دادن حمایت همین قول و قرارهای نیم بند است ، و آزاد گذاشتن دشمن عراقی و مزدوران سپاه قدس خامنه ای که همه را درو کنند و جامعه به اصطلاح جهانی هم با دست پر و سمبه پر زور بگوید (ما که به شما حمایت داده بودیم خودتان نخواستید ) و آیا فکر میکنید مثلا اشرف قبلا امن بود که امروز امن باشد .و یا برای مثال میدانید که در قبرستان اشرف معروف به قطعه مروارید چه کسانی و برای چه علتی تدفین شده اند .در آنجا سربازان آلمانی جنگ جهانی دوم و یا مرده های آفریقایی دفن نیستند .در آنجا تمام قربانیان عملیات تروریستی و قتل عام های مالکی و خامنه ای و قربانیان بمباران های آمریکایی و انگلیسی تدفین شده اند و یا کسانی را که تمام حیات خود را برای آزادی ایران فدا کرده وبه وفات رسیده اند .آنجا دیگر نه سلاحی هست و نه امکاناتی ،.بیائید و به احترام مبارزه خونین سی ساله این مبارزان که برای آزادی ایران و مردم خود جنگیده اند ، دست در خونشان نکنید و تلاش کنید آنها را از این منجلاب نجات دهیم .ولی اشخاصی که آگاهانه و خطی دست به این حرکت میزنند و از اعضای ارتش سایبری خارج کشوری هستند باید بدانند ، که باید جواب گو باشند ، حتی اگر امروز با رذالت و با اسامی جعلی و داشتن ده ها صفحه فیس بوکی به مدافعان این رزمندگان حمله میکنند. ولی فردا اشخاص حقیقی که در این حرکت معروفند بازخواست خواهند شد .ما تلاشمان این است که از اشتباهات بیشتر که منجر به کشته شدن این مبارزان میشود جلوگیری کنیم و آنها را به هر ترتیب به کشورهای امن برسانیم ،چون دوران جنگ مسلحانه خارج مرزی باتغیرات سیاسی و نظامی در منطقه تمام شده و باید تمام نیروها را برای مبارزه سیاسی آماده نمود و با پرورش قیام عمومی در داخل ایران آخوندهای جانی را از تخت به پایین کشید و ما در این راه مصمم هستیم.

· آقاي رضا آزموده: چرا مجاهدین ، بجای درخواست بازگشت به اشرف ! درخواست خروج فوری از عراق ( حتی به اردن یا عربستان یا ترکیه و....) را نمیدهند و برگزاری آکسیونهای صد برابر بیشتر از زمانی که برای خروج از لیست تروریستی میگذاشتند را ترتیب نمیدهند !؟ اگر اینکار را بکنند حرف شما درست هست و در آنصورت من هم در کنار آنها در این اقدام خواهم بود .

· آقاي احمد وحيدي: ای وای بر من و ماها، مگه ما برای قتل عام شدن به پیش مجاهدین رفته بودیم ؟ آیا جان عزیز این انسانها برای خانم رجوی و دیگر مسئولین سازمان هیچ ارزشی نداره که اینقدر بر طبل برگشت به اشرف میکوبند؟ آیا از جنایات انجام شده در اشرف درس و عبرت نگرفتند ؟ آیا درک و فهم این رو ندارند که خاک عراق یعنی‌ خاک دشمن است ؟ آیا باز هم میخواهند کشته‌ها و زخمیها ی بیشتری بدهند تا مظلوم نمایی کنند ؟ مگر به عراق رفته بودیم که در آنجا خانه و کاشانه بسازیم و ماندگار بشویم ؟ مبارز با مهیبترین جلادان و خونخواران ، خلاقیت می‌خواهد و استراتژی و تاکتیک مناسب. ماندن در خاک دشمن یعنی‌ تن‌ دادن به کشتار و جنایات بیشتر، و هر کس هم در این راستا کار و فعالیت کند ، از افکار عقب مانده حمایت می‌کند و ضرورت تغییر تاکتیک و موقعیت جغرافیایی رو درک نمیکند. من شخصاً چندین ساله پیش رسما به مسئولین سازمان پیشنهاد دادم که دیگر خاک عراق جای امنی‌ نیست و نباید در آنجا ماند. اما متاسفانه چنین بنظر میرسد که گوش شنوایی نبود و الان هم نیست.
من و دوستان هم فکرم خواهان بیقید و شرط خارج کردن همهٔ ساکنان بیدفاع لیبرتی از خاک عراق و رساندن آنها به کشور ثالثی هستیم و در این رابطه از همهٔ مسئولین سازمان و انسانهای آگاه و آزاد می‌خواهیم که این موضوع را در اولویت کار خود قرار بدهند و از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکنند.

· آقاي رضا آزموده: رضا آزموده : پیرامون حمله موشکی به لیبرتی (اردوگاه مجاهدین در عراق ) صبح روز ۹ فوریه ۲۰۱۳ حمله موشکی سنگینی توسط عوامل تحت فرمان جمهوری اسلامی در عراق به اردوگاه مجاهدین صورت گرفت که منجر به کشته شدن ۶ نفر و زخمی شدن حداقل ۵۰ نفر گردیده است . من بعنوان یک آزادیخواه و برابری طلب و یک عضو جدا شده مجاهدین که موفق شدم تقریبا ۹ سال پیش از این سازمان خارج شوم .این حمله مرگبار و جنایتکارانه بر علیه انسانهایی که زندگی خود را در راه مبارزه با جمهوری اسلامی گذاشتند، محکوم می‌کنم .
تلاش برای نجات جان ۳۱۰۰ عضو مجاهدین ، که در زیر ضرب جمهوری اسلامی قرار دارند ( با توجه به حاکمیت عراق)را وظیفه هر انسان آزادی‌خواهی میدانم . شرایط فعلی‌ نیروهای مجاهدین در عراق محصول سیاست‌های اشتباه رهبری این سازمان ، حداقل در ۱۱ سال اخیر است که اصرار داشت و دارد که در عراق بماند . پس از اشغال عراق توسط امریکا و قدرت گیری جمهوری اسلامی و عواملش در عراق ، بر همگان خیلی‌ پوشیده نبود که دیگر مجاهدین نباید در عراق بمانند و ماندن آنها ، چیزی جز از دست دادن نیرو و سرکوب شدن و محدود شدن و کشتار شدن و ................... را برای آنها بدنبال نخواهد داشت ، و همان موقع نیز شخصا به مسٔول سازمان وقت ( صدیقه حسینی ) و دیگر مسئولین مجاهدین گفتم ، ولی به دلایلی که ، جای بیان آن در این متن نیست ، مسعود رجوی اصرار به ماندن در عراق داشت ! و همچنان مریم رجوی درخواست میکند که مجاهدین را به اشرف برگردانند ! در این ۱۱ سال فرصت هایی برای خروج از عراق برای آنها وجود داشته ولی رهبری آنها ، نخواستند خارج شوند ، در حال حاضر هم اگر رهبری مجاهدین ، غیر از تلاش برای خروج از عراق تلاش دیگری برای ماندن در این جهنم ساخته شده توسط ۲ نیروی ارتجاع اسلامی و آمریکا داشته باشد ! محکوم است و باید افشا کرد .
به امید اینکه با تلاش نیروهای آزادیخواه و انساندوست و فشار بیشتر بر‌ سازمانهای حقوق بشری و پناهندگی و کشورهای پناهنده پذیر و دولت آمریکا که مسولیت مستقیم دارد ، شرائط را برای انتقال این انسانهای مبارز به کشورهای امن فراهم نمأییم .
زنده باد انسانیت که هرگز نخواهد مرد
رضا آزموده ۱۰ فوریه ۲۰۱۳ هلند
· آقاي اسماعيل هوشيار: ضمن احترام ....به نظر من هم بهترین گزینه انسانی خروج از باتلاق عراق است و من هم از این کمپین حمایت میکنم . با اذن به اینکه عملا کاری انجام نخواهد شد . این زندانیان گرفتار مثلث شومی شده اند و سالهاست جان و زندگی آنها خرج بازیهای سیاسی میشود . بازیکنان این مثلث شوم هم دولت امریکا و حکومت اسلامی ولایت فقیه و رهبر عقیدتی هستند . اسماعیل هوشیار

· آقاي ساشوم: Schaum حمله به انسانهای غیر مسلح محکوم است وهمچنین خروج از عراق و رفتن به کشور ثالث امن هم خواسته درستی است ولی نکته ای که وجود دارد آیا جریان مجاهدین وتفکرات آنها و این افراد "آزادی خواهانه " است آنطور که خانم عاطفه اقبال مبتکر این فراخوان بیان میکند به نظر من این افرد وتفکرشان آزادی خواهانه نیست چرا که از یک تفکر ارتجاعی رجوی حمایت میکنند و البته اگر این افراد به کشور ثالث هم بیایند بخشا چماقی در دست رجوی علیه مخالفان خود میشوند علی رغم این تلاش برای خروج آنها و انتقالشان به یک کشور ثالث امن کار درست وصحیحی است ودیگری اینکه در این جا نیز اشاره مستقیمی به سو استفاده رهبری سازمان در کنار دیگران مانند رژیم ایران وآمریکا از این افراد به عنوان بطوریکه خانم اقبال میگویند " کالا "و یا ابزار نشده اند . این یک اطلاعیه گرد است که مشخصا هیچ تحلیل خاصی ندارد . از یک طرف میتوان آنرا درک کرد چرا که ایشان فکر میکنند که یک امر عام را در نقطه کانونی خواسته خود قرار میدهند که بخشی از هواداران مجاهدین را به این فراخوان جذب کنند ولی ایشان علی رغم شناخت کامل از این جریان باز بسیار خوش بین هستند که فکر میکنند که هواداران مجاهدین بدون اوک مسئولینشان ازاین فراخوان حمایت میکنند . این خط رهبری مجاهدین نیست بلکه خط رهبری مجاهدین حفظ این افراد در عراق است . البته این فراخوان میتواند بی جواب بماند ولی بهر حال یک تلاش است از طرف کسانی که میدانند صدایشان را هیچ وقت از طرف رهبران خدا گونه مجاهدین ، رژیم ایران و یا عراق و آمریکا جدی گرفته نخواهد شد ! متاسفانه هر سه این ها در رابطه با این انسانها مانند "کالا "بده وبستان میکنند وسیاستهای خود را به پیش میبرند

· خانم عاطفه اقبال: متاسفانه هستند کسانی که هنوز مایلند این انسانها در جهنم عراق بمانند و رژیم جمهوری اسلامی تک تک آنها را به اشکال مختلف بکشد ولی راضی به بیرون آمدنشان از عراق نیستند. بیشتر این افراد کسانی هستند که البته خودشان در جای گرم و نرم نشسته اند. بخاطر همین هم ما باید نقطه نظر خودمان را با صراحت بیان کنیم. نجات جان انسانها تنها خواسته ما است.

· آقاي اسماعيل وفا يغمايي: مجاهدان لیبرتی قبلا در اشرف بوده اند. چند بار زیر ضرب گلوله و چوب و چماق کشته شدند؟ایا بازگشت شرایط را عوض میکند.من واقعا علت در خواستهای مکر خانم مریم رجوی را نمی فهمم/ شاید کمبود دارم ولی گذشته چراغ راه اینده است. باید تمام فشار را ایشان بگذارند که افراد از آن جهنم سرکوب و کشتار کرونیک به جای امنی منتقل شوند. اگر مجاهدین و ارتش آزادی بخش حقانیت دارند جایشان محفوظ خواهد بود و نقش خواهند داشت در هر کجا باشند و گرنه این نوع برخوردها قابل فهم نیست.در انقلاب چین پس از کشتار هولناک چیانکایچک سیل خون جاری شد.چیانکایچک چند ماه پس از تشکیل دولت خود در سالهای 1927 به بعد، مبارزه سختی را با عوامل کمونیست آغاز نمود و دستگاه اداری را از این عناصر تصفیه کرده وهرگونه فعالیت کمونیستی را غیر قانونی و مخالف مصالح عالیه چین اعلام کرد. تا سال 1928 چهار پنجم از حزب کمونیست توسط ملیون نابود شدند. از رهبران سه چهار نفر ماندند ولی با درایت مائو انقلاب بآ این کشتار متوقف نشد. ولی جنبش تائی پینگ با یک میلیون کشته در سال 1850 میلادی شکست خورد. در سال۱۸۵۰ میلادی، بزرگترین قیام مردم چین به نام قیام تایپینگ‌ها آغاز شد. رهبر شورش تایپینگ شخصی به نام هونگ شئو چوان بود که تحت تاثیر آیین مسیحیت قصد نجات بشریت را داشت. هدف قیام او مبارزه با فساد، فقر وایجاد برابری اعلام شد. او براندازی حکومت چین و استقرار حکومت تایپینگ را در راس برنامه‌های خود قرار داد. دامنه این شورش نیمی از چین را فرا گرفت. در این شورش‌ها بسیاری از کتابخانه‌ها و موسسه‌های فرهنگی این کشور در آتش سوختند. گفته می‌شود قیام تایپینگ دستاوردی به جز نابودی بخشی از سابقه فرهنگی چین نداشته‌است.در برنامه ارائه شده توسط کادر رهبری شورش تایپینگ مقرر شده بود که تا استقرار کامل «حکومت آسمانی»، ازدواج و کشیدن تریاک به کلی در سراسر حوزه حکومتی تایپینگ ممنوع باشد. اما با این حال آنها نتوانستند در رویکرد انقلابی شان موفق شوند چرا که آنها افراد کاردان و توانایی را برای ایجاد حکومت اداری در مناطق تحت اشغال و … در اختیار نداشتند. عامل دیگر ارتباط دولت منچو با کشورهای غربی بود که پس از چند قرارداد استعماری و استثماری بین دربار منچو و قدرتهای بزرگ غربی، بین سال ۶۰-۱۸۵۸، دولت منچو توانست حمایت دولتهای غربی را جلب کند و با کمک آن کشورها، این جنبش مردمی را سرکوب نماید.در هر حال راه و کار و برنامه باید درست باشد و گرنه هم فاجعه تکرار خواهد شد و هم راه بجائی برده نخواهد شد. امیدوارم مجاهدین و هوادارانشان نظر دوستانه را با دشمنی یکسان نپندارند. اینده پیش روست وهمه چیز سر انجام روشن خواهد شد. با درد. اسماعیل وفا یغمائی

· آقاي فرهاد مهدوي: یک نیروی سیاسی اگر در ارتباط با ملاء خود باشد ناگزیر است که نظرات این ملاء را لحاظ کند. بنابراین اظهار نظر در باره ی یک جریان سیاسی حق مردم است و ربطی به صغیر و کبیر بودن ندارد. دلسوزی عاطفی بد نیست، جنس دلسوزی اساسا عاطفی است، ضمن این که تا بخال 56 نفر از این عزیران به شهادت رسیده اند و دیگران ضمن محکوم کردن مسببین، پی کار و زندگی خود گرفته اند. کسی تکلیف معین نکرده این می تواند نظر مردم نسبت به سرنوشت فرزندان مبارزشان باشد. ضمنا ترک لیبرتی امروز راحت که نیست هیچ ، امر بسیار دشوار و تقریبا ناممکنی شده است. ساکنان لیبرتی البته که به سرنوشت خودشان آگاه هستند اما ابراز نظر دیگران در مورد آنها تضادی با آگاهی شان ندارد. همه ی عوامل نشان می دهد که این نیروی سیاسی امکان ماندن در عراق را ندارد. ماندن در عراق حکم عملیات انتحاری دارد.

· خانم عفت اقبال: می گویند هنگام رانندگی اگر به عقب نگاه کنید !تصادف می کنید ....نیروئی که خود را مقاومت رژیم جهل و جنایت می داندو بهایش را بسیار سنگین پرداخته ، بر گشت به عقب به ضررش خواهد بود ..باید به جلو نگاه کرده و تضادها را حل کرد مگر جولیانی نگفته که خروج این افراد کار چند ساعت است ..باید تمامی تلاشها بر این باشد و از تمامی امکانت استفاده شده تا این عزیزان از آن جهنم خارج شوند.

· آقاي كاوه آهنگر: با درود.....من مجاهد نیستم .ولی منهم معتقدم این افراد را هرچه زودتر از حیطه خطر جانی باید نجاتشان داد. و رهبریت سازمان مجاهدین تا کنون در مقابل جان آنان تعلل و بی توجهی کرده.آونها دقیقآ در تله خطر جانی قرار گرفته اند.نقل و انتقال آنها بسیار ضروریست. نه برای غرب و آمریکا جان انان مهم است و نه برای دشمنانشان که جمهوری اسلامی باشد.و نه برای دولت عراق و دستنشانده ملا و غرب.پیروز باشید. انتقال 3100 نفر در مدت 9 الی 10 سال از یک منطقه نا آرامی چون عراق برای سازمانی بگستردگی سازمان مجاهدین ، مشخصآ کاری چندان سخت نمیبوده.همانطوری که رهبریت خودش را از حیطه حطر نجات داده بالطبع قادر هم بوده که برای جان سایر انسانهای عضودر سازمان برنامه ریزی خرویشان را ارگانیزه کند. و برای جانشان بهاء دهد.پس باید بپذیریم که تعلل کرده اند جان این انسانهای بیگناه که طعمه سیاستهای جاه طلبانه و پوشالی و خودکامه عده ای پوپولر و توتالیته و کونسرواتیو با آرمانگرای مذهبی گشته . تنها از هفته گذشت در خطر نیست بلکه از 10 سال پیش که موضع مجاهدین با فروپاشی صدام کاملآ ترانسپارنت شد . از آن زمان در خطر است و از آن زمان بارها تلفات جانی را این انسانهای بیگناه پرداخت نموده اند و علت فراخوان کمپین شما هم دال بر قبول این واقعیت است. و لی هنوز تصمیمی معقولانه و جدی در مورد وضعیت جانی این افراد گرفته نگشته.من کمپین شمارا محترم میدانم ولی باز با عمل بسیار فاصله دارد. یک اقدام فوری و انسانی در مورد وضعیت زندگی جانی و بطور اخص پولورال برای سازمان شما ممکن ولی در استمرار این تصمیم تعلل و حتی بازی ماریونت به مشام میرسد.... امید که این 3095 نفر گرامی، هرچه زود تر از لیبرتی نقل مکان پیدا نموده تا از تیر رس و گزند سرسپردگان جهالت مذهبی آخوندی در امان آیند.

· خانم عفت اقبال: تمامی کسانی که برای ماندن این عزیزان بی گناه در عراق این جهنم آخوند ساخته خواسته و یا نا خواسته پافشاری می کنند و از خون و جان این عزیزان مایه می گذارند شریک جرم قاتلان محسوب شده و دستشان در ریخته شدن خون این عزیزان آلوده می باشد و در آینده ای نه چندان دور باید در مقابل خدا و مردم پاسخگو باشندسی سال است که شاهد تکه و پاره شدن افراد بی گناه و مظلومی هستیم که هدفی جز اعتقاد بشرف و انسانیت نداشتند ...دیگر سکوت بس است.

· آقاي محمد رزاقي: حمله خمپاره ای یا موشکی به کمپ تراتزیت اعضاء اسیردر فرقه مافیایی رجوی از جانب هر گروه و یا دولت باشد محکوم است
اما انچه این اتفاق را از دیگر موضوعات متمایز می کند پیش از انکه اتفاقی افتاده باشد مریم قجر در شوء پاریس در حضور سفیر اسرائیل و یک سیاستمدار فاسد اخلاق امریکایی بنام گینگریچ که فساد اخلاقی اش توسط خانمش افشاء شده و همچنین با حضور یک عده جنایتکاران جنگی مثل سرهنگ وسلی مارتین که سابقه زندانی کردن و شکنجه روحی و جسمی جدا شدگان از فرقه مافیایی رجوی را درزمان ریاست اش به زندان ساخته مشترک رجوی و جنگ طلبان جنایتکار امریکا در کارنامه سیاه خود دارد و همچنین در حضور یک مشت جیره خوار که فقط برای هر بار شرکت در شوء های مریم قجر علاوه بر اسکان در بهترین هتلها و برخورداری از همه امکانات رفاهی بیش از 40000دلار هم از سران فرقه دریافت می کنند ! مریم قجر در این شوء به صراحت اعلام کرده بود که افراد لیبرتی باید به اردوگاه بد نام اشرف برگردانده شوند اگر چه در ظاهر اسم این شوء جشن سکوت ستم شاهی در ایران نامگذاری شده بود اما اکثر صحبت و خواسته مریم قجر و دیگر جیره خواران بازگرداندن اسیران فرقه به اردوگاه بد نام اشرف بود .
قبل از ان هم سران فرقه در کمپ موقت لیبرتی با بوجود اوردن خرابیها در سیستم اب و فاظلاب کمپ از هفته ها پپیش درخواست باز گشت به اشرف را در هر نشست و برخواستی مطرح میکردند و حتا زمان بازدید اقای کوبلر از کمپ لیبرتی سران فرقه بجای اینکه از ریل خروج به کشورهای ثالث با اقای کوبلر درخواست بکنند در عوض ضمن شکایت از وضعیت کمپ لیبرتی از اقای مارتین کوبلر می خواستند که افراد را به اردوگاه اشرف برگردانند !
همه این خرابکاریها در سیتم اب وفاضلاب کمپ لیبرتی و درخواستها برای برگشت به اردوگاه اشرف پازل چیده شده از طرف سران فرقه مافیایی رجوی بود برای همین روز که ان هم اتفاق افتاد !
رجوی تنها کسی بود که برای هوا کردن بیل باز گشت به اردوگاه بد نام اشرف نیاز خون و خونریزی داشت و از انجا که در درون کمپ لیبرتی نیروهای سازمان حضور دارند و رجوی نمی توانست به بهانه های مختلف با ارتش و پلیس عراق درگیری بوجود بیاورد تنها راه ممکن برای رجوی ترتیب یک حمله از بیرون کمپ لیبرتی بوده تا با کشته و زخمی دادن اعضاء اسیر هر چه بلندتر و حق به جانب تر خط برگشت به اردوگاه اشرف را در بوق و کرنا بدمد .
کشته شدگان و زخمی ها در این حمله موشکی و خمپاره ای خیلی سوال برانگیز است بدین خاطر که در کمپ به ان کوچگی و تجمع نیرو چرا یکی از سردمداران فرقه مثل عباس داوری؛ احمد واقف؛ مژگان پارسایی؛ فهیمه اروانی و ..... یک خش هم بر نداشته اند ؟
انها از چه چیزی خبر داشتند که بقیه خبر نداشتند ؟
انها در کدام سنگر موضع گرفته بودند که حتی صدای انفجار دامنشان را هم نلرزاند؟
انها درکجا خوابیده بودند ؟
شاید هم بر روی موشکهایی که شلیک می شود نام اینها را می نویسند که موشکها حق خوردن به این نفرات را ندارند !
البته نا گفته نماند که یکی از زنان رجوی بنام معصومه ملک محمدی در این حادثه زخمی شده که از 2 حالت خارج نیست .
رجوی خواسته با زخمی یا کشته شدن این زن به افکار عمومی بقبولاند که کار کار دشمن بوده یا اینشان را مامور بررسی و کنترل اوضاع در زمان انفجارها کرده بودند که از بد شانسی ایشان هم زخمی شده اند .
کشته شدن اسیران یک فرقه ازهمه جهت درد اور؛ تاسف بار هست دور از وطن ؛ دور از خانه و کاشانه؛ دور از خانواده؛ .... اما درد اورتر از همه اینها موج سواری یک مشت جنایتکار مثل فرقه رجوی هست که برای ادامه زندگی خفیف و خائنانه خودشان حاضر هستند از جان خون انسانها برای خودشان نردبان ترقی درست کنند.
من چرا به این موضوع اینقدر شبهه دارم ؟ از روزی که دولت عراق اعلام کرد 100 نفر باقی مانده در اردوگاه اشرف باید انجا را تخلیه بکنند و از انجا که حدس زده می شود رجوی در انجا در سوراخ موش قایم شده باشد برای جلو گیری از تخلیه اردوگاه اشرف وجلو گیری از بیرون کشیده شدن شخص رجوی از سوراخ موش سران فرقه هر روز خط برگشت از لیبرتی به اشرف را در دستور کار خود قرار داده بودند و به هر شیوه متوسل می شدند و این شیوه هم می تواند یکی از طرحهای رجوی برای باز گرداندن افراد از لیبرتی به اردوگاه اشرف باشد .
تازه این پایان راه و زوش فرقه رجوی نیست اگر دولت عراق و نماینده ویژه سازمان ملل و کمساریای پناهندگی با بازگشت این افراد از لیبرتی به کمپ اشرف موافقت نکند چه بسا سران فرقه دستور تحصن و اعتصاب غذا را در دستور کار اسیران فرقه بگذارند و فرقه رجوی هر راه غیر منطقی را در پیش خواهد گرفت تا مانع فروپاشی تشکیلات فرقه گرایانه خودشان شوند.
اما انچه برای نجات جان افراد اسیر در فرقه باید کرد :
ــ از دولت عراق تقاضا می کنم حفاظت داخل و بیرونکمپ لیبرتی را با کمال دقت انجام دهند.
ــ دولت عراق با رسیدگی جدی به این پرونده ثابت کند که چه کسانی پشت پرده این حمله بودند.
ــ از دولت عراق تقاضا می کنم راه ملاقات خانواده ها با عزیزانشان را باز کند تا هر فرد در کمپ لیبرتی خود برای ادامه زندگی اش تصمیم بگیرد . ما می بینیم که یک عده در اوور سورواز فرانسه نشسته اند برای یک عده از دنیا بی خبر تصمیم گیری می کنند اگر قرار بر تصمیم و مصلحت دادن هست اعضاء خانواده نزدیکترین افراد به ساکنان کمپ لیبرتی هستند .
از خانواده های محترم تقاضا می کنم فرد؛ فرد با نامه نوشتن به سران فرقه جنایتکار رجوی بخواهند عزیزانشان را از اسارت ازاد کنند و عین همان نامه را به مجامع بین المللی و مطبوعات ارسال کنید تا همه دنیا متوجه شود رجوی اعضاء را به گروگان گرفته و اجازه نمی دهد برای ادامه زندگی از عراق خارج شوند و انها را سپر جان خود نگه داشته .
مطمئن باشید تا یک حرکت منسجم نباشد و یک اطلاع رسانی قوی نباشد رجوی هر بار که قصد کند افراد را به کشتن خواهد داد و این خون وخونریزی تنها راه بقاء رجوی هست .
پاریس : محمد رزاقی

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ فلاكت بار تا كي؟

(گروگانهای فرقه رجوی، مجاهدین خلق در کمپ لیبرتی)

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، دوازدهم فوریه 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/251

 

باز هم شش نفر از ساكنان بي دفاع تشكيلات مجاهدين كشته شدند و باز تبليغات مشمئز كننده دستگاه تبليغاتي رجوي براي استفاده و بهره بردن خودشان از اين خونهاي ريخته شده، شروع شد. در حالي كه خمپاره هاي مرگبار بر سر ساكنان بي پناه فرود مي آمدند، هركس به چيزي جز مرگ فكر نمي كرد. خمپاره بعدي ممكن بود در كنار و حتي روي سر اين يا آن فرود مي آمد. اكنون ديگر خوش خيالي اعضاي تشكيلات كه از طريق تشكيلات به خارج مي روند و از شر اشرف راحت شدند، به پايان رسيد و بايستي در ليبرتي هم هر شب به ياد مرگ سر بر بالين بگذارند و صبح از اينكه يك شب ديگر زنده مانده اند خدا را شكر كنند. اين است سرنوشت بيش از سه هزار انسان كه خود را در حصار ذهني و جسمي تشكيلات مخوف دستگاه رجوي قرار داده اند و متاسفانه هرگونه اراده و اختياري از آنها ربوده شده و همچون پرنده اي كه چشم در چشم مار هيپنوتيزم شده و عليرغم داشتن بال پرواز ولي قادر به پرواز نيست، اكنون طعمه رجوي شده و بايستي يكي پس از ديگري به مرگ لبيك بگويند.

باز هم بازي مشمئز كننده مريم رجوي در پاريس كه قيافه ماتمزده به خود گرفته و عكس هاي تلف شدگان را بزرگ كرده و شمعي در كنار آنها روشن كرده اند و يكي پس از ديگري افراد مي آيند و ضمن دلسوزي براي آنها شاخه گلي براي آن مي گذارند. شاخه گلهايي كه توسط خود سازمان خريد شده و بدست افراد داده شده است.

رجوي وقتي خبر تهاجم موشكي رابه ليبرتي شنيد، قند توي دلش آب شد. خوراك تبليغاتي جديد. رجوي معتقد است كه مجاهدين هميشه بايستي راهشان را با خون باز كنند. اين تئوري و تز او بوده و هست. تمامي كساني كه در تشكيلات بوده اند اين را بخوبي به ياد دارند كه بارها و بارها تكرار كرده است. در زمان صدام، رجوي تيمهايي را تشكيل مي داد و براي عمليات به داخل ايران مي فرستاد و تقريبا 99 درصد آنها ضربه مي خوردند يا كشته شده يا دستگير مي شدند. تمامي دست اندركاران آماده سازي تيمها و حتي اعضاي شوراي رهبري دلشان براي كساني كه بعنوان تيم انتخاب مي شدند مي سوخت كه بايستي بروند و كشته شوند. رجوي يك بحث مفصل راه اندازي كرد و در تمامي سطح تشكيلات گسترش داد تحت اين عنوان كه «حيف نداريم» يعني هيچ كس حيف نيست. همه بايستي در راه پيشبرد خط و استراتژي شهيد شوند. اين سنگدلي و شقاوت رجوي تحت عنوان بحث ايدئولوژيك به همه منتقل شد و از آن پس شوراي رهبري با شقاوت هرچه تمامتر افراد را به مسلخ مي فرستادند.

اكنون كه مرگ تا زير گوش تك تك افراد آمده و هر لحظه ممكن است تلفات بيشتري گرفته شود، رجوي بجاي اينكه راه خروج از تشكيلات و اروپا را براي افراد باز كند، باز هم اصرار بر ماندن در عراق و برگشت به اشرف را دارد. هيچكدام از دستگاههاي تبليغاتي رجوي هيچ حرفي براي نجات اين نگون بختان نمي زنند و باز اصرار دارند كه در عراق مصيبت زده بمانند. هيچكدام از جيره خواران رجوي امثال رودي جولياني و پاتريك كندي و غيره هرگز حرفي از نجات اين افراد و انتقال آنها از عراق نمي زنند و تنها با پولي كه از تشكيلات رجوي مي گيرند خواهان برگشت به اشرف هستند.

راستي تا كي بايستي اين افراد تلف شوند و يكي پس از ديگري كشته شوند تا جامعه جهاني بيدار شود و اين افراد را از چنگ رجوي نجات دهد؟ ننگ بر كساني كه دست در خون اين افراد دارند. ننگ بر كساني كه با گرفتن پول براي بيشتر ماندن آنها در عراق تلاش مي كنند. ننگ بر كساني كه در خارجه نشسته و براي كاسه ليسي مجاهدين در فضاي مجازي از ماندن آنها در عراق دفاع مي كنند. و ننگ و نفرين ابدي بر تئوريسين هاي تشكيلات مجاهدين و شخص رجوي كه پيشبرد اهداف كثيف و قدرت طلبي خود را در كشتن و مرگ ديگران مي بيند.

ايدئولوژي پوسيده بر پايه مرگ و نيستي و فنا ساخته و بنيانگذاري شده است. هيچ كجاي اين تشكيلات سخن از زندگي نيست هرچه هست فنا و نابودي و مرگ و كشتار است. در غير اين صورت تشكيلات وجود خارجي نخواهد داشت. به اعضاي تشكيلات به صراحت گفته مي شود كه به زندگي فكر نكنيد چون زندگي هميشه سم و پادزهر تشكيلات رجوي است.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد