_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

دفاع از رهبری، ناموس هر مجاهد خلق

(رجوی: رژیم مصداقی را از ترس مراسم هفده ژوئن رو کرده است. مقابله کنید)

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، یازدهم می ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

بنابر اطلاعات دقیقی که از درون مجاهدین بدست آمده است، پس از نامه آقای مصداقی به رجوی، از بالا به اعضای تشکیلات ابلاغ شده است که «با تمام توان، با چنگ و ناخن و دندان بایستی از رهبری به مثابه ناموس هر مجاهد خلق، دفاع کرد» به مسئولین بخشهای مختلف مجاهدین ابلاغ شده است که به تمامی هواداران و «اشرف نشانان» گفته شود که در صفحات فیس بوک و وبلاگها و تویتر را پر کنند از فحش و فضیحت به ایرج مصداقی و دفاع از رهبری.

همچنین گفته شده است، «رژیم با رو کردن برگ مصداقی، می خواهد به ما ضربه بزند و قطار مراسم هفده ژوئن را کُند کند. ما بایستی به هر شکل ممکن قبل از مراسم، این تاکتیک رژیم را روی سر خودش خراب کنیم»

همچنین یکی از مسئولین بالای اور گفته است «خواهر مریم گفته، بایستی هرطور شده ایرج مصداقی را بسوزانیم، آنقدر مطلب علیه او بنویسید تا فضای مجازی اشباح شود.»

لازم به ذکر است که در نشستهای مسئولین بخشهای مختلف، ابتدا شدیدا به اعضای نشست تاخته می شود و به باد ناسزا گرفته می شوند که «این کار نکرده ما است که کسی مثل ایرج مصداقی جرأت میکند اینطور به رهبری ما هتک حرمت کند» برخی از مسئولین حتی در نشست گریه کرده اند و گفته اند «کاش می مردیم و این صحنه ها را در رابطه با برادر نمی دیدیم»

لازم به ذکر است که طی روز گذشته و امروز سایتهای مجاهدین از جمله «آفتابکاران» و «پاسارگاد سیتی» پر شده است از مقالات رنگارنگ علیه آقای مصداقی در برخی موارد از قول لمپنی به نام «حمید نصیری» که نام اصلی او حمیدرضا امامقلی می باشد، فحش نامه ای خطاب به ایرج مصداقی به شکل شعر نوشته شده است.

خطاب به کسانی که هنوز کور سوی امیدی برای تغییر در رفتار دیکتاتور مآبانه رجوی می دیدند بایستی گفت که سالهاست که امید و به تغییر در او مرده است و دیگر هرگونه کوتاه آمدن و انتقاد از خود به مثابه شکستن طلسم رهبریت اوست و شکستن طلسم هم به معنای فروپاشی تشکیلات و بر باد رفتن همه چیز است. لذا رجوی هرگز حاضر نیست کوچکترین انتقادی به خود بکند و البته نمی تواند چنین کند.

همچنین:

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مریم رجوی نویسنده می شود

 

 

محمد ب، سی ام آوریل ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

مریم رجوی که همه مدارج نظامی مثل «جانشین فرمانده کل ارتش آزادیبخش» و «مسئول اول مجاهدین» را پشت سر گذاشته و همینطور رده «رئیس جمهور» را نیز طی کرده است، و دیگر این مدارج و مقامها برای او کهنه شده، اکنون هوس کرده است که کتابی به نام او منتشر شود. به همین خاطر کتابی در باره آزادی زنان و حقوق برابر آنها با مردان توسط دبیرخانه مجاهدین و به نام مریم رجوی منتشر شد. تا آنجا که ما مریم رجوی را سالیان سال دیدیم وشناختیم چیزی غیر از «بند جیم» و «بند ف» و چگونگی پرستیدن مسعود و اعمالی مثل زن عقدی برای مسعود پیدا کردن و برنامه زفاف زنان را برنامه ریزی کردن چیز دیگری بلد نبوده، حالا چه شده که یک شبه او را وارد خم رنگرزی کرده و نویسنده در آورده اند، خدا میداند!

لابد اکنون جلال آل احمد و سیمین دانشور و بزرگ علوی و محمود دولت آبادی به تسبیح و ستایش مریم رجوی بپردازند. خوب به یاد دارم وقتی خانم شیرین عبادی برنده جایزه نوبل شد، مجاهدین حسابی گزیده شدند. در بحثهای درونی که داشتند می گفتند «جایزه نوبل حق خواهر مریم بوده است» و اینکه «این از کم کاری ماست که کس دیگری جایزه خواهر مریم را می گیرد» آن موقع ما می خندیدیم و در محفلهای کوچک خودمان او را مسخره می کردیم و می گفتیم. لابد خواهر مریم خوب از بند جیم عبور نکرده که مؤسسه نوبل او را انتخاب نکرده است.

در این دنیای دو رنگی و نامردمی که هرکس می تواند ادعا کند و خود را مدافع حقوق کارگران و زنان و غیره بداند، چه انتظاری هست. در دنیایی که رئیس جمهور آمریکا که هنوز سربازانش در کشورهای عراق و افغانستان و پاناما و پاکستان و غیره دارند خون میریزند، برنده جایزه صلح نوبل می شود، در دنیایی که با بمب افکن دمکراسی را ترویج می کنند، آیا مریم رجوی نیز که سمبل قصاوت و سنگدلی است نمی تواند مدافع حقوق زنان شود؟

بنابه گفته اعضای شورای رهبری که از سازمان جدا شده اند، مریم رجوی شخصا تمامی زنان عضو شورای رهبری را به عقد و نکاح مسعود در می آورد و برای شب زفاف آنها برنامه ریزی می کرد و شب زفاف قبل از رفتن مسعود به اتاق خواب، زنان را توجیه می کرد و از سلامتی پزشکی آنها مطمئن می شد. آیا به نظر شما این زن (مریم رجوی) نمی تواند مدافع حقوق زنان باشد. لابد نیمی از جمعیت ایران که قریب به سی و پنج میلیون نفر می باشند را نیز بایستی به عقد و نکاح مسعود در بیاورد.

مسعود رجوی یک فرد عقده ای است او سعی می کند با تصاحب کردن تمامی زنان، عقده خود را خالی کند. او به هیچ مرد مجاهدی در تشکیلات حق نزدیکی با زنان را نمی داد در عوض تمام زنان در تملک خود او بودند. مردانی را می شناسم در تشکیلات مجاهدین که بیش از شصت سال سن دارد ولی هنوز با هیچ زنی رابطه نداشته است. ولی رجوی بیش از پانصد زن را در تصاحب داشت و برای همخوابی با آنها بایستی برنامه ریزی دقیق میشد که حق آنها ضایع نشود. این برنامه ریزی دقیق توسط مریم رجوی صورت می گرفت.

به نظر شما آیا چنین زنی حق ندارد که مدافع حقوق زنان باشد؟ آیا نمی تواند کتاب در باره آزادی زنان منتشر کند؟ آیا سزاوار جایزه صلح نوبل نیست؟

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ در عراق، مراسم گل گذاری در پاریس

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، بیست و سوم آوریل ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

تقریبا دیگر این رویه کار به یک روال تبدیل شده است. ساکنان لیبرتی و اشرف در عراق بر اثر انواع فشارهای روانی و جسمی و حملات مرگبار عراقیان کشته می شوند و مریم رجوی نیز در حالی که چهره ای ماتم زده به خود گرفته است، بر روی عکسهای آنها گل می گذارد و برخی اوقات نیز سخنانی در وصف آنان میراند.

سئوال مشخص از رهبران مجاهدین این است، این کار تا کی ادامه خواهد یافت؟

هفته گذشته نیز یکی دیگر از ساکنان بر اثر فشار روانی فوق العاده ای که با نشستهای ایدئولوژیک متعدد بر افراد می آورند دچار سکته مغزی شد و جان سپرد. بنابه گفته کسانی که اخیرا از تشکیلات رهای یافته اند، سلسله بحثهای ایدئولوژیک جدیدی در لیبرتی راه انداخته اند تحت عنوان «زالو» از آنجایی که همه ما با شیوه های نشستهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک مجاهدین آشنایی داریم، ابتدا مسئول نشست که معمولا یکی از مسئولان سازمان می باشد مطرح میشود و پس از آن افراد بایستی در نشستهای کوچکتر کارکردهای این بحث در درون خود را بصورت مکتوب و یا شفاهی در جمع بیان کنند. معمولا این بحثها با فحش و ناسزا به افراد ادامه پیدا می کند و تمامی افراد بایستی در حضور جمع به فاکتها و نمونه هایی که در خود داشته اند اعتراف کنند.

اکنون این فشار روحی را بایستی ضربدر وضعیت نابسامان زندگی در لیبرتی و ترس از بمباران و موشکباران کرد و همچنین وضعیت نامعلوم و آینده مبهمی که در انتظار تک تک افراد است. از این معادله قطعا هم بیماریهای صعب العلاج و هم سکته مغزی و قلبی استخراج می شود.

سیستم تشکیلاتی مجاهدین روی فشار حداکثر روی اعضای تشکیلات بنا شده است. رجوی که خود پایه گذار این تشکیلات مخوف است، معتقد است هرچه فشار روی بدنه تشکیلات بیشتر باشد، امکان اینکه افراد به زندگی و جدایی از تشکیلات بیاندیشند کمتر است. او به مسئولان تشکیلاتی بارها و بارها گوشزد میکرد که بایستی افراد تحت مسئولیتتان آنقدر درگیر کار اجرایی شوند که وقتی شب به تخت خواب می رسند هیچ فرصتی برای فکر کردن نداشته باشند.

در این میان از بالا تا پایین تشکیلات دیگر فرقی نمی کند. هر سطح و لایه ای از تشکیلات از طرح لایه بالاتر از خود زیر فشار مداوم است. چنانچه اعضای شورای رهبری جدا شده از تشکیلات اعتراف کرده اند، در سطح شورای رهبری فحشها رکیک تر و زننده تر بوده است.

سئوال مشخص از شخص مسعود رجوی این است، چگونه می توان به تشکیلاتی امید بست در حالی که برای نگهداری و حفظ آن چنین راههای قرون وسطایی و ضدبشری استفاده می شود. مگر نه این است که همواره در تبلیغات بیرونی می گویید، افراد با انتخاب و آزادانه به تشکیلات روی آورده اند و همچنین آزاده در تشکیلات مانده اند؟ پس این همه فشار برای یک نیروی «انقلابی» برای چیست؟ چرا تا فرصتی پیدا می شود، یکی یکی افراد فرار می کنند؟ چرا تا وقتی زنده هستند اسمی از آنها برده نمی شود حتی وقتی در بستر بیماری و مرگ باشند اما به محض اینکه مردند، اسم و رسم آنها منتشر می شود؟

قطعا رجوی پاسخ این سئوال را بخوبی می داند، پایه های لرزان و پوسیده تشکیلات اجازه نمی دهد که چیزی غیر از این بر تشکیلات حکمفرما باشد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زلزله بلوچستان و به کاهدان زدن مجاهدین خلق (فرقه رجوی)

 

 

محمد ب، وبلاگ  باند رجوی، هجدهم آوریل ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

روز سه شنبه زلزله ای به شدت ۷٫۷ درجه شهرستان سراوان و خاش در استان سیستان بلوچستان را لرزاند. خوشبختانه این زلزله تنها یک نفر خسارت جانی داشت و تعداد زخمی ها هم فقط پانزده نفر بوده است. علیرغم اینکه شدت زلزله گفته می شود که از پنجاه سال اخیر تاکنون در ایران بی سابقه بوده است اما عمق زیاد زلزله که در عمق نود کیلومتری سطح زمین بوده است و همچنین غلظت پایین جمعیت در منطقه باعث پایین بودن تلفات بوده است.

اما مجاهدین خلق مثل همیشه اخباری بدون هیچگونه منبع و درجه وثوقی در رسانه های خود منتشر کردند که باعث خنده و تمسخر عموم شده است.

اولا در تمامی رسانه های داخلی و خارجی شدت زلزله ۷٫۷ ریشتر عنوان شده ولی مجاهدین آنرا هشت ریشتر اعلام کرده و پس از دو روز از وقوع زلزله هم حاضر نیستند از دروغی که گفته اند کوتاه بیایند.

ثانیا پس از ساعتهای اولیه زلزله که آمار متناقضی از زلزله منتشر می شد اکنون همه رسانه های داخلی و خارجی آمار تلفات زلزله را یک نفر کشته و دوازده نفر زخمی اعلام کرده اند. در حالی که مجاهدین آنرا صدها کشته و هزاران زخمی عنوان کرده اند. معلوم نیست این خواسته قلبی مجاهدین است که آمار کشته ها زیاد باشد یا اخبار آنها؟

ثالثا. با این همه وسائل ارتباط جمعی مگر می شود تلفات با این وسعت را از دید افکار عمومی مخفی نگاه داشت؟ شب گذشته تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و رادیو آلمان و رادیو فرانسه و رادیو اتحاد و رادیو زمانه و رادیو کوچه و غیره همگی از طریق اهالی شهرهای سراوان و زاهدان و خاش و غیره اخبار پخش می کردند و مستقیم با آنها صحبت می کردند. همگی بر این عقیده بودند که هیچگونه تلفاتی زلزله نداشته است.

از طرفی در اطلاعیه مجاهدین آمده است «خانم مریم رجوی : کمک رسانی مستقل به زلزله زدگان سراوان یک وظیفه میهنی است.»

در این جمله دو نکته خنده دار وجود دارد که محض تفریح در این مقاله آورده ام. یکی اصطلاح «وظیفه ملی و میهنی» است و دیگری گوینده مطلب یعنی مریم رجوی است. کسی که برای ویران کردن میهن خود دست به دامان صدام و حالا کاسه لیسی آمریکا را می کند و هر روز خواهان حمله نظامی قدرتهای جهانی به ایران هستند چگونه بی هیچگونه شرم و حیایی «وظیفه ملی و میهنی» برای مردم ایران مشخص می کنند.

قطعا مجاهدین انتظار داشتند که هزاران نفر از مردم ایران در این زلزله کشته می شدند. و البته این خواسته قلبی آنها هست تا مثل گذشته بتوانند روی آن مانور تبلیغاتی کنند که از خون زنان و مردان محروم بلوچ تغذیه کنند. حال که این خواسته قلبی آنها برآورده نشده، این خواسته را در قالب اخبار بیان می کنند.

اینکه می گویند مجاهدین در غار زندگی می کنند حرف بیهوده ای نیست. در این دنیای تلفن و اینترنت و ارتباطات آیا می شود این دروغ را همچنان در سایتها و رسانه ها ادامه داد؟

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند سئوال ساده از مجاهدین خلق

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، شانزدهم آوریل ۲۰۱۳

 

در صفحه فیس بوک خانم شهره عاصمی چند سئوال مشخص از مجاهدین مطرح شده است که بحث مفصلی را پیرامون آن برانگیخته است. ضمن تشکر از خانم عاصمی که این بحث  را به منظور روشنگری و تنویر  افکار عمومی مطرح کرده و بدور از هرگونه غرض ورزی مطرح شده است، تمامی  سئوالات و ابراز نظر خوانندگان آن را در این صفحه جهت مطالعه خوانندگان  محترم وبلاگ می آورم:

 

 

چند سئوال از دوستان مجاهد فیس بوک خودم دارم.  همینطور که من این سئوال را محترمانه می نویسم امیدوارم که جوابها هم با  واژه های پاک باشد

۱-  سازمان مجاهدین خلق که با ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در خارج  از کشور  هیچ ارتباطی برقرار نمی کند(با  هیچ گروه و دسته ای) چطور می تواند ادعا  کند که خواهان دموکراسی برای ایران است. اگر شما الان در یک کشور آزاد  ارتباط برقرار نمی کنید چطور شخصی مثل من را قانع می کنید که در ایران  آینده  اینکار را خواهید کرد.
۲- شما به درستی می دانید که یکی از  صداهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور هستید چطور خودتان را بجای تنها  گروه آلترنتیو جمهوری اسلامی معرفی می کنید(خودم در آگهی مجاهدین در سی ان  ان دیدم).
۳- چگونه است که خانم رجوی و آقای مسعود رجوی بیش از سی و  چهار سال است که رهبری این سازمان را دارند. آیا سازمانی که رهبرانش سی و  چهار سال است که تغییر نکرده اند سازمان دموکراتی است؟
۴- لباس های یک  شکل خانم ها و آقایان در جلسات مجاهدین این سوال را برای من مطرح می کند که چرا مجاهدین بصورت یک شکل لباس می پوشند؟ آیا می خواهند خودشان را بصورت  یک ارتش یک شکل نشان دهند؟ جوابش را نمی دانم.
۵- سازمان مجاهدین که  طرفداری از دموکراسی و حقوق بشر می کند چطور است که تا کسی انتقادی می کند و یا سوالی مطرح می کند. افراد گروه بصورت یکدست او را سکه یک پول می کنند.
۶- در سازمان چه اتفاقی افتاد که از مرگ بر آمریکا به این همه نزدیکی  سازمان به آمریکا تغییر کرد. تا این حد که اصلا ایرانیان مطرح نیستند.  سازمان تمام خواسته هایش را در درجه اول از آمریکا و بعد از اتحاد اروپا و  کشور های دیگر طلب می کند.
این چند سوالی بود که فوری از ذهن من گذشت. امیدوارم کسی یا کسانی جواب من را بدهند.
از دوستانی که برای این نوشته کامنت می گذارند خواهش می کنم با کلمات پاک و بدون بی تربیتی که در شان ایرانی است نظراتشان را بنویسند. بفرما و بنشین و بتمرگ یک معنا دارند.

پاسخ های خوانندگان صفحه خانم عاصمی:

 

Ebrahim Jalali یک سوال را فراموش کردید . چگونه پنج نفر در اتاقی دربسته برای مملکتی هفتاد میلیونی رییس جمهور انتخاب میکنند

 

Bardiya Bi متاسفانه مجاهدین هم مثل اغلب نیروهای غیر دمکراتیک عمل می کند و شدیدا سرکوبگر و  غیر قابل اعتماد است. باید جمهوری اسلامی را با شرف تر از سازمانی دانست که در موقع جنگ خارجی (ایران و عراق) با کسی همچون صدام پیمان دوستی و همکاری بستند و بر هم میهنان ما آتش گشودند و این فقط می تواند در جنگ قدرت تعریف شود


Siamak Zand خانم عاصمی گرامی ،اگر بنده چنین سوالات منطقی مطرح کرده بودم سیل اتهامات  مانند “توده ای،فسیل ،عامل جمهوری اسلامی ،موساد ،اینتلیجنس سرویس و غیرو  “سر من سرازیر میشد.

 

Shahram Javadi والله متاسفانه وقتی با اعضا وهواداران سازمان روبرو می شوید ویا پیام هایشا ن  را مرور می کنید هیچ گونه دموکرات منشی نمی بینید گاهی متاسفانه هیچ منطقی  پشت نوشته هایشان نیست من خود به شخصه سعی کرده ام به دلیل سابقه ارتباطی  که با سازمان داشته ام همیشه از لحن خیلی مثبتی استفاده کنم اما دریغ از یک تعقل . گاهی دوستان وارد بحثی می شوند چون جوابی ندارند ادامه بحث را به  گرفتن دستور جدید موکول می کنند این در حالی است که خود پیش قدم شده اند.  در هر صورت با تمامی احترامی که به اعضای سابق وشهدای سازمان داشتم  متاسفانه در شرایط کنونی به دلیل سیستم متمرکز و از بالا به پایین سازمان  وهواداران متاسفانه کم سواد امیدی به بهتر شدن وضعیت آن ندارم.واین خود  مشکلی است که بر سر راه ملت در رسیدن به خواسته های مدنی خود قرار دارد.

 

Mahmud Maheri حتی ارتجاعی ترین رئیس جمهور در دنیا و از جمله در جمهوری اسلامی، فقط دو بار  بمدت چهار سال بیشتر در مسند ریاست نمی مانند و همچنین کاندید ها بیش از یک یا دوبار خود را نامزد نمی کنند. فرم ریاست جمهوری مادام العمری مانند  معمر قذافی و بشار اسد و …  پدیده ای بغایت واپسگرایانه بود که در جنبش  های اخیر (بهار عربی) بکلی برچیده شد که شایسته مقام انسانی هیچ ملتی نیست.  اما کپیه برداران “راه خمینی” مدفون، بیش از بیست سال است که ریاست جمهوری برگزیده دارند و خواب شتری برقراری این ارتجاعی ترین نوع حکومت را برای  ایران دیده اند. البته در نازایی و بی آیندگی “تنها آلترناتیو”  این نکته  گویاست که طی سه دهه، حتی یک همطراز و جانشین مشابه برای کاندیداتوری در  داخل “ارتش آزادی؟” پیدا نشده است. طنز تلخ تر در حالی است که این “ارتش  آزادی” در رهایی خود از زندان آزادی (لیبرتی)، عاجز و درمانده و به التماس  افتاده و توان نجات خود را هم ندارد. اما رهبر (نامریی و غایب امام زمانی)  با ۷۲ تن اسیر در کربلا!، خودشان را “تنها آلترناتیو” رهایی بشریت می  انگارد.  مسخره تر حال که طشت رسوایی اسلام از بام دنیا افتاده و چهره  ضدبشری و کریه دین مبین با آخوندها و بن لادن ها به اثبات رسیده، مشتی امام حسین چی سینه زن و ملا باجی لچکی، رویای بازسازی و قالب کردن دوباره  “جمهوری دمو اسلامی” در آستین مردم “آفت آخوندزده” را دارند. آنهم مردمی که قربانیان تجاوز، سنگسار و قطع دست و شلاق اسلام هستند و منتظر فرصت نشسته  اند که هر شیخ عمامه دار و بی عمامه و لچکی و چاقچوری از هم بگسلند و شر  مزخرفات و خرافات مذهبی و همه حافظان و آویختگان بیضه مبارک اسلام را یکبار برای همیشه بکنند. در سایه تمدن و دمکراسی، همه آل پیامبر و امام و آخوند  زنباره، گردن زن، شکنجه و تجاوزگر و مفتخور، بعنوان “جنایتکاران علیه  بشریت” شناخته شده اند. ولی فقیه، سلطان و رهبر عقیدتی شایسته انسان های  آگاه و شریف نیست و حاکمیت عقل جمعی از طریق اینترنت بر همه مغزهای متوهم  سلطه طلب، ارجحیت دارد.

 

Shahram Javadi من واقعا نمیدانم پشت کار چه چیزی را دارند اینکه عده ای از فعالین  را در چارچوب سازمانی جمع کنند و هر گونه تعقل را از آنها بگیرند کجاش  صداقت است؟این که هرگونه حرکتی را به لجن بکشند کجاش مبارزه است؟این که  تمام توجه شان به این باشد که در میتینگ ها و جلسات شان چند تا سناتور  بیارند کجاش اهمیت دادن به نیروهای داخلی است شما نمیدونم چقدر اطلاعات  سیاسی دارید ولی به ضرس قاطع میتونم بگم که بیشتر ایرانی ها تحلیل  هایشان(البته متخصصین حوزه سیاست) بهتر از این تحلیل گرانی است که در این  همایش ها سخنرانی می کنند اما سازمان تمام هم وغم خود را به این گمارده است که چهار تا نماینده کنگره بیاره براش سخنرانی کنند.

 

Sahand Abdullah Morsali آقای جوادی حرف شما صحیح. ولی چرا باید از گشایش دفتر این سازمان ناراحت شویم؟  کمترین حسنش این است که اگر نقطه مثبتی دارند با آن آشنا می شویم و اگر  نقاط ضعف دارند عیان می شود

 

Shahram Javadi من با گشایش دفتر سازمان مخالف نیستم چند سال پیش جناب بهنود یاد  داشتی نوشته بودند که سازمان ها واپوزیسیون ایرانی با توجه به شرایط زیست  محیطی خود از نظام سیاسی آن کشور به نوعی الگو برداری کرده اند (نقل به  مضمون است چون این نوشته مطمئن بیش از پانزده سال پیش خوانده شده است)و  مجاهدین را به دلیل هم نشینی با صدام نوعی دیکتاتور منش توصیف کرده بودند  در هر حال من نیز امیدوارم خروج از عراق و استقرار در کشورهای دموکرات  بتواند سازمان را در مسیر دموکراتیک هدایت کند.

 

Shahram Javadi اتفاقا  من در حمله دوستان به سازمان نیز گاهی وقت ها بی انصافی زیادی  می بینم ولی آنچه که عملکرد سازمان را ناموجه می کند رفتار غیر دموکراتیک  سازمان است تا مهاجرت به عراق به طور مثال می توان اشتباهات را توضیح داد و حتی قبول کرد و یا دلایل عزیمت به عراق را گفت اما نبود رفتارهای دموکراتیک همه سوال ها را بی جواب گذاشته  است ضمن اینکه در شرایط کنونی من نیز با حمله به سازمان خیلی موافق نیستم  اما رفتار دوستان مجاهد و بی طاقتی آنها در بحث گاهی آدمی را کلافه می کند

 

Sahand Abdullah Morsali هواداری کور کورانه از هر گروه و عقیده ای ناشایست است. شفاف سازی در هر عرصه ای به شناخت آن عرصه کمک می کند.
در مورد رفتارهای غیر دموکراتیک هم سازمان اگر پاسخی نداشته باشد قطعا قادر به جذب هوادار نخواهد بود.

 

Shahram Javadi متاسفانه بعضی از سازمان ها و گرو ه ها با توجه به بنیه مالی توان تاثیر گذاری و جذب مخاطب را دارند.

Glenn Torshizi خانم عاصمی عزیز من خود را مجاهد خلق نمی دانم ولی در مورد مجاهدین کارهای  تحقیقی انجام داده ام. جواب بعضی از سوالات شما روشن است و اطلاعات کافی در نشریات مجاهدین و سایت های سازمان در اینترنت وجود دارد. به عنوان مثال در جواب به سوال ۳ شما باید گفت که آیا شما خانم زهره اخیانی مسئول اول  سازمان مجاهدین خلق را می شناسید؟ خانم رجوی از کلیه سمت های خود در سازمان استعفا داده است و در سازمان مسئولیت اجرایی ندارد.

 

Sayed Majid Zahraei کسانی که برای منافع خودشان هر لحظه در دامن  گروهی ودر هر زمانی خیانت نمودند  نقش انان بر همه ملت اشکار است.حمله به سفار ت امریکا.کشتار مردم . تبانی  با صدام و همکاری در جنگ ایران وعراق.ووووو این مسائل اولین نظریه مردم در  مورد انان است. برای قدرت انها دست به هر عمل خبیثی زده وخواهند زد.


Mike Namvar Farshad .
۳ تا سوال دیگر لطفا:
۱) چرا مسعود رجوی سال‌های سال هست که قائم شده، و هیچ کدام از افراد گروه صحبتی‌ در مورد او نمیکنند ؟
۲) اینها میگوید اسلام آنها، یه اسلام “دمکراتیک” هست… آیا اسلام دمکراتیک اصلا مفهومی‌ دارد ؟ خمینی هم که می‌خواست بره ایران،،، در فرانسه کلی‌ از این حرف‌ها میزد…
۳) مریم رجوی، چه توضیحی برای آن فیلم معروفش دارد که میگفت “آتش، آتش” ؟

 

 

 

 

 

داریوش مهرازین وقت  خود را  صرف دعواهای  بی سر انجام نکنیم  ،به نظر  من عصر حکومتهای  ایدئولوژیک رو به پایان است ، اجازه دهید  با یک پرسش بنیادین راه  اشتباهی را که  مجاهدین  از  آغاز  تا به امروز پیموده اند  روشن کنیم  ،قران  در  آیه  ۱۹۴ سوره  اعراف می گوید  همه انسانها برابر  آفریده شده اند  ،و در آیه  ۲ س.ره ملک همه ر ا در حال  امتحان   نیکی و بدی  معرفی می کند  ، اکنون  پرسش اساسی  این  است  چگونه  امتحان   دهندگانی که از حال و درون  یک  دیگر  آگاهی ندارند  بخشی  حاکم  و بخشی  دیگر محکوم شده اند

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصرار براي بازگشت به اشرف، چرا؟

(مجاهدین خلق، فرقه رجوی)

 

 

محمد ب، وبلاگ باند رجوی، ششم مارس 2013
http://bandrajavi.blogfa.com/post/259

 

پس از حمله خونبار خمپاره اي به ليبرتي و كشته و مجروح شدن دهها نفر از اعضاي تشكيلات مجاهدين ساكن درليبرتي، موج گسترده اي براي حمايت از انتقال اين افراد به خارج از عراق شروع شد. تمامي كساني كه به حقوق بشر و انسان دوستي مي انديشند، كوشش مي كنند تا اين افراد كه سالها براي سرنگوني رژيم تلاش كرده اند اگرچه بيراهه رفته اند، را از مهلكه اي كه براي آنها بوجود آمده است، نجات دهند. اما آنچه كه حيرت انگيز است واكنش خود مجاهدين است كه هرگز حاضر نيست اين افراد را به خارج از عراق منتقل كند. مواضع بغايت غير انساني تشكيلات و شخص رجوي براي نگهداشتن اين افراد در عراق و بازگشتن آنها به اشرف، چه دليلي مي تواند داشته باشد؟ در اين نوشته كوتاه مي خواهم به اين چرايي بپردازم.

ابتدا به اين سئوال بپردازيم كه آيا مجاهدين توانايي انتقال ساكنان به خارج از عراق را دارند يا خير؟ جواب اين سئوال قطعا مثبت است زيرا:

ـ پس از اشغال عراق توسط نيروهاي آمريكايي، تشكيلات سازمان حدود دويست نفر را از راههاي مختلف به خارج از عراق منتقل كرد. همينطور طي سالهاي قبل در زماني كه سازمان مجاهدين هم در ليست تروريستي اتحاديه اروپا و هم ليست تروريستي آمريكا بود، صدها نفر را بعناوين مختلف به كشورهاي اروپايي و آمريكايي مي فرستاد. نمونه آن سال 1372 كه مريم رجوي به پاريس رفت حداقل پانصد نفر از اعضاي تشكيلات به همراه او به فرانسه و اروپا رفتند. اين در حالي بود كه قريب به نود درصد آن افراد كه به اروپا آمدند، هيچ مدرك قانوني نداشتند.

ـ افراد جدا شده از تشكيلات، پس از اشغال عراق در كمپي تحت نظارت نيروهاي آمريكايي سكني گذيده بودند. پس از چند سال كه آمريكايي ها اجازه دادند آنها از كمپ خارج شوند، تك تك آن افراد در حالي كه هيچ پشتيبان تشكيلاتي و سياسي نداشتند، از طريق مرز كردستان به تركيه و سپس به اروپا رفتند. تمامي افرادي كه اقدام به رفتن به خارج از كشور كرده بودند، موفق شدند بجز موارد محدودي كه تلفات داشت. اين موضوع به روشني نشان مي دهد كه تشكيلات مجاهدين با آن طول و بيضا به راحتي خواهد توانست نفراتش را به خارج از عراق منتقل كند، اين درحالي است كه عراق اصرار دارد آنها به خارج از عراق بروند و قطعا در خارج شدن آنها، نه تنها ممانعتي ايجاد نخواهد كرد بلكه به آنها كمك نيز خواهد كرد.

ـ لابي هاي مجاهدين كه در اروپا و آمريكا مستقر هستند و با پولهاي كلان سياستهاي مجاهدين را در غرب به پيش مي برند، توانستند اسم مجاهدين را از ليست سياه اروپا و آمريكا خارج كنند. اين كاري است كه به غايت سخت تر از انتقال سه هزار نفر از عراق به خارج از عراق است.

ـ سازمان مجاهدين هيچگونه تلاش و فعاليتي براي خارج كردن آنها از عراق انجام نمي دهد. سرتاپاي تبليغات رسانه اي مجاهدين را كه نگاه كنيد، هرگز به موردي بر نخواهيد خورد كه فعاليتي براي خروج نيروها از عراق را تبليغ كرده باشد. خواسته تشكيلات ماندن در عراق به هر قيمت است. اخيرا مريم رجوي از آمريكا خواسته است كليه نفرات را در هيبت يك تشكيلات به آمريكا منتقل كند. خود اين خواسته به خوبي بيانگر اين است كه آنها خواهان خروج از عراق نيستند زيرا همه ميدانند كه هيچ كشوري از جمله آمريكا يك تشكيلات منسجم را كه سابقه كارهاي تروريستي و نظامي داشته است را به كشورش نخواهد پذيرفت.

بنابه دلايلي كه در بالا ذكر شد و شايد دهها دليل ديگرمي توان ثابت كرد كه تشكيلات مجاهدين هرگز نمي خواهد، نيروهاي خود را به خارج از عراق منتقل كند. البته مجاهدين خجالت مي كشند كه خواسته اصلي خود را به صراحت بيان كنند و سعي مي كنند آنرا لاپوشاني كنند. اين البته نشان دهنده اين است كه خواسته آنها غير اخلاقي، غير قانوني و البته ضد انساني است كه نمي توانند آنرا علني كنند و گرنه چه دليلي دارد كه به صراحت خواسته اشان كه ماندن در عراق است را اعلام كنند.

چرا بايستي مجاهدين در عراق بمانند، در حالي كه نيروهايشان بشدت تحت خطر هستند، دولت عراق با حدت و شدت خواهان خروج آنها از عراق است والي آخر؟

يادم مي آيد در اوايل سال 1384 زماني كه هنوز در تشكيلات بودم، از يكي از مسئولين بالاي تشكيلات پرسيدم، اگر نيروهاي آمريكايي از عراق خارج شوند و حفاظت ما با نيروهاي عراقي باشد، وضعيت تشكيلات چگونه خواهد بود؟ مسئول مربوطه گفت، اولا كه نيروهاي آمريكايي به هيچوجه به اين سادگي عراق را ترك نمي كنند چون مي دانند كه اگر از عراق خارج شوند، انگار عراق را دو دستي تحويل رژيم داده اند. ثانيا، ما تا زماني در عراق مي مانيم كه امنيت ما تأمين باشد، هر وقت ببينيم كه امنيت نيروهايمان تأمين نيست از عراق خواهيم رفت. ثالثا و از همه مهمتر، رهبري حواسش خيلي جمع است و هرگز نمي گذارد كه جان نيروها درخطر باشد، براي رهبري حفظ «جگرگوشه هايش» از همه چيز حتي از استراتژي و سياست مهمتر است.

اين سخنان مسئول مربوطه كه البته نه تنها براي من بلكه براي تمام نيروها گفته مي شد، براي دلگرم كردن نيروها جهت ماندن درتشكيلات بود. آن زمان هنوز كمپ آمريكايي برپا بود و اميدي براي نجات بود. پس از يكي دو ماه من از تشكيلات خارج شدم. اكنون پس از هشت سال كه به آن روزها فكر ميكنم، مي بينم كساني كه گول اين حرفها را خوردند و در تشكيلات ماندند، پس از جمع شدن كمپ آمريكايي، خروجشان از تشكيلات به مراتب سخت تر در خيلي مواقع غير ممكن شده است. در اين ساليان ديديم كه تنها چيزي كه براي رهبري مجاهدين مهم نيست، حفظ جان نفرات تشكيلات است.

رجوي استراتژي «جنگ آزاديبخش» را بنيان نهاد، با مخالفت بسياري از نيروها و گروههاي اپوزيسيون قرار گرفت. او گفت كه راه درست همين است و تا آخر بدنبال آن خواهد رفت. واقعيت اين بود كه استراتژي هويت و ارزش مستقلي نداشت و براساس جنگ ايران و عراق پايه گذاري شده بود، ارتش مجاهدين نيز بخشي از ارتش صدام بود كه عليه ايران مي جنگيد. پس از پايان جنگ، ديگر «ارتش آزاديبخش» موضعيت نداشت چون فعاليت نظامي او متوقف بود. رجوي اصرار داشت كه همچنان به اين حرف خود پايبند بماند. از سال 1367 كه جنگ به پايان رسيد تا كنون يعني سال 1392 قريب به بيست و پنج سال كار رجوي در تشكيلات تنها و تنها حفظ و نگهداري نيرو بوده است. تنها و تنها وعده هاي سياسي و تشكيلاتي براي نگهداشتن نيروها و از اين ستون به آن ستون كشاندن افراد تا زماني كه فرجي حاصل شود. اما واقعيت بسيار سرسخت تر از اين حرفها ست كه با شانس و اقبال و اين ستون به آن ستون كردن بتوان به نتيجه رسيد.

واقعيت اين است كه ارتش آزاديبخش از سال 1367 تا كنون جنازه اي بيش نبوده است. در سال 1382 با خلع سلاح آن توسط نيروهاي آمريكايي در واقع اين جنازه دفن شد، و اكنون رجوي پس از ده سال بر روي يك قبر مرده دارد آه و ناله مي كند. بازنده اصلي در اين جريان كيست؟ قريب به سه هزار نفر انسان كه بيش از سي سال است در اين تشكيلات به اميد واهي سرنگوني كه رجوي آنرا وعده داده است، عمر و زندگي شان را بر باد داده و اكنون يكي پس از ديگري يا بدليل سكته قلبي و مغز يا بدليل كهولت سن و يا بدليل كشتن آنها توسط نيروهاي عراقي دارند به خاك سپرده مي شوند.

جان و زندگي اين افراد براي رجوي مطلقا مهم نيست. رجوي تنها به چيزي فكر مي كند اين است كه اشتباهي را كه با آمدن به عراق در سي سال پيش مرتكب شده است را همچنان ادامه دهد تا به همه بفهماند كه اشتباه نكرده و امكاني براي سرنگوني از اين طريق وجود دارد. غافل از اينكه دولت صدام حسين ده سال است سرنگون شده و رجوي در اوهام و خيالات بسر مي برد.

برخي معتقد هستند كه رجوي در قرارگاه اشرف بسر مي برد و به همين دليل اصرار دارد نيروها را به اشرف برگرداند تا سپري براي حفظ جان او شوند. البته رجوي هميشه نشان داده است كه در هر شرايطي اول از همه به جان خود مي انديشد. اگر قرار باشد جان خودش بهاي استمرار اين استراتژي باشد، قطعا او جان خود را انتخاب مي كند.

تشكيلات مجاهدين در خارج از عراق هيچ موضوعيتي نخواهد داشت. اضمحلال و فروپاشي تشكيلات پس از خروج از عراق در تقدير است. اين را رجوي بخوبي مي داند و گرنه اگر قرار بود نيروهاي تشكيلات آنقدر طراز مكتب باشند كه پس از خروج از عراق حتي بصورت تك به تك دوباره در اروپا گرد هم آيند و تشكيلات را شكل بدهند، رجوي بي ترديد ترجيح مي داد هرچه زودتر از عراق خارج شوند، اما بدبختي رجوي در اين است كه مي داند هر نيرويي كه از تشكيلات خارج شود، ديگر بعنوان نيرو نمي تواند روي آن حساب كرد. تصور كنيد كسي كه بيش از سي سال است د ريك محيط بسته زندگي كرده و از تمامي امكانات دنياي امروزي محروم بوده است و هيچ رابطه جنسي نداشته است، وقتي به دنياي امروزي وارد شود آيا مي تواند دوباره به اين تشكيلات بسته برگردد؟ هرگز!

تشكيلات رجوي كه آنرا تحت عنوان موهوم «ارتش آزاديبخش» معرفي مي كند، تنها سرمايه رجوي است و در تمامي كارهاي سياسي و فعاليتهاي تبليغي از آن بعنوان اهرم استفاده مي كند. اين تشكيلات اگرچه از درون تهي و فروپاشيده است اما تنها و تنها از مانكن آن رجوي براي فعاليتهاي خود استفاده مي كند. با خروج از عراق اين مانكن نيز ديگر وجود نخواهد داشت.

به همين دليل وجود تشكيلات در عراق، براي رجوي مسئله بود و نبود است. اين تلاش براي ماندن تا مرگ تك به تك نيروهاي تشكيلات ادامه خواهد داشت.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد