لینک به منبع

 

تا به حال به این موضوع آیا فکر کرده اید از خروج مجاهدین از اشرف و مستقر شدن در کمپ لیبرتی تعداد کشته شده گان رو به افزایش است؟ وعلت آن چه می باشد؟ و چه کسی بیشترین سود را میبرد؟

با کمال تأسف متوجه شدیم که آقای حسین برزمهری بر اثرسکته مغزی در روز شنبه ۲۴/فروردین/۱۳۹۲ در کمپ لیبرتی در گذشت.حسین هم مثل بقیه به علت نبودن امکانات جان خودش را از دست داد. سئوال اینجاست بزرگان فرقه شما که از وضعیت کمپ لیبرتی با خبرهستید پس چرا مانع خروج اسیران از کمپ لیبرتی می شوید؟

من حسین را به خوبی میشناختم .من از زمانی که وارد قرارگاه همایون در جنوب عراق شدم با وی آشنا شدم.حسین واقعأ آدم خوبی بود فارغ التحصیل مهندسی راه ساختمان از امریکاه بود وی در بهداری مشغول به کار بود.من خیلی با وی در امداد صحبت کرده بودم .

وقتی از قرارگاه همایون به اشرف آمدیم او در بهداری قرارگاه هفت مشغول به کار شد در آن زمان مسلم که با خانوادهاش به عراق آمده بود به گفته خودش با مسعود فامیل است .البته مسلم دکتردندانپزشک بود و حسین داشت از او آموزش میگرفت برای همین من در هفته دو بار پیش وی میرفتم .واقعأ جای او در مجاهدین نبود و به گفته خودش ببین تقدیر با انسانها چه میکند.

رهبران فرقه تنها کسانی هستند که دراین مرحله که سازمان به چالش رسیده ازاین نوع مرگها استفبال میکنند البته استقبال چه عرض کنم خودشان دارند آدمها رو میکشند وقتی دربها باز هستند و آدمها به راحتی میتوانند به دنیای آزاد برسند آنها مانع از رسیدن آنها به خارج از اسارتگاه میشوند چون خوب میدانند که اگر پای این آدمها به بیرون برسد همانند بقیه شروع به افشاگری بر علیه آنها خواهند کرد پس چه بهتر آنها در عراق بمیرند تا اینکه پایشان به بیرون برسد تازه با کسته شدن آنها میتواند در دنیای سیاست اشک تمساح بریزد و مدعی خون آنها شود.

با اخباری که از کمپ لیبرتی به دستمان میرسد آدمها بر دو دسته تقسیم شدن.

۱- کسانی هستند که سالیان است که در رکاب رجوی سینه زدن و همه چیز خودشان را از دست دادن همانند خانواده و عمر که هرگز تکرار نخواهد شد و این را هم خوب میدانند که رجوی همه چیز آنان را گرفته ،وبه ناچار تن به این حماقت رجوی دادند.

۲-کسانی هستند که در این مدت پی به حقیقت بردن و ماهیت رجوی بر آنان آشکار شده و منتظر فرصت هستند که بتوانند خودشان را نجات دهند.ولی متأسفانه چنان فشار از سوی دسته اول بر آنان حاکم است که اجازه نفس کسیدن به آنها نمیدهند.و با تهدید وعده و یا شکل های مختلف بر آنها فشار میاورند.مثل عملیات جاری،غسل هفتگی ونشستهای پوشالی و غیره…

سران فرقه در جمع بندی خودشان به این نتیجه رسیدن که اگر به هردلیل ما لیبرتی را هم از دست بدهیم یعنی سازمان را از دست داده ایم چون با آمدن آنها به جامعه و به قول خودشان زن و زندگی آنها متوجه خواهند شد که در این سالیان چه کلاهی بر سرشان گذاشتیم و آنگاه از شدت خشم دست به انتقام خواهند زد وشروع به گفتن حقیقت میکنند و آن زمان است که دگر نه از اسب چیزی میماند و نه از سوار

برای همین است که رجوی نمیخواهد هیچکسی از لیبرتی زنده بیرون بیاد.رجوی نمیخواهد قبول کند که به آخر خط رسیده و با ترفند های مختلف داره وقت میکشه مثل(یک روز اردوگاه لیبرتی پلی بسوی پیروزی و فتح تهران است و مثلث اشرف – لیبرتی – تهران میکشند. روز دیگر از سرنگونی قریب الوقوع حکومت سوریه تا پایان سال ۹۱ و سرنگونی جمهوری اسلامی تا ۳۰ مهر ۹۲)صحبت میکنه.و نهایتا هرکس که صحبت از کشور ثالث کند را شکنجه جسمی و روانی می نمایند.

من در یکی از خبرها در کمپ لیبرتی شنیدم که در یک نوار صوتی آقای رجوی چنین پیامی داده است “کاری می کنم که لیبرتی را هر روز با موشک وخمپاره بزنند چون به لحاظ استراتژیک به نفع ماست و شکست دشمن محسوب میشود.”

واقعأ خودتان قضاوت کنید آیا چنین رهبری که دلش برای نفرات خودش نمیسوزد دلش برای مردم ایران میسوزد؟ رجوی برای رسیدن به قدرت تا به حال از هیچ چیز و هیچکس دریغ نکرده ونخواهد کرد او از گذشته تابه الان نشان داده است برای رسیدن به هدفش خیانت به میهن که هیچی برای جان انسانها هم ارزش قائل نیست.

چنین شخصی که به خودش اجازه میدهد که برای جان انسانها تصمیم بگیرد به نظر من یک بیمار روانی است و باید هرچه زودتر او را در یک تیمارستان در بخش ویژه بستری کنند البته مسئولین آنجا باید مراقب جانشان باشند چون اون از خونریختن و کشته شدن آدمها، لذت میبرد.

آقای رجوی تا کی میتوانی ارتباط نفرات لیبرتی را با دنیای بیرون قطع کنی البته الان به وضوح بر همگان روشن است که تو تمام تلاش خودت را کرده ای که نفرات از دنیای واقعی قطع باشند. قربانیان گرفتار در دست تو فقط مجازند که اطلاعیه های تو و مریم را بخوانند و اخبار سراپا کذب سیمای تو را، آنهم به صورت منتخب و ضبط شده، ببینند.

علت این همه مشکلات جسمی و روحی و بیمارهای صعب العلاج نفرات سازمان مجاهدین خلق در چیست و ریشه در کجا دارد؟ چیزی نیست جز فشار های روحی فوق طاقتی که در قالب نشست های عجیب وغریب عملیات جاری به نفرات وارد میشود و همچنین بیگاری طاقت فرسائی است که برای ممانعت از فکر کردن افراد از گرده آنان کشیده میشود.

باید حقایق را گفت و افشا کرد. تا زمانیکه یک اسیر در این تشکیلات گرفتار است نباید نظاره گر بود. دیگر دوران عوام فریبی و فرقه گرایی تمام شده است. خیلی زود خواهی دید که دگر نه از تو چیزی میماند ونه از فرقه ات.به امید آزادی همه اسیران در چنگال تو

 

علیرضا نصراللهی انجمن یاران ایران

۱۸/۴/۲۰۱۳ پاریس