_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

استعفای ما آزمایش آنهاست!

 

 

محمد رضا روحانی و کریم قصیم، آریا ایران به نقل از “فراخوان مستقل  برای خروج انسانی ساکنین لیبرتی از عراق”، بیست و پنجم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

 

۱-در باره استعفای سیاسی

استعفاء از حزب و ائتلاف سیاسی یک پدیده رایج و پیش پا افتاده است ، البته در تشکیلات و سیستمهای دموکراتیک.

استعفاء ، به جز مراعات فرم کتبی هیچ آداب و ترتیبی ندارد ( در احزابی که به اعضای خود دفترچه عضویت می دهند باید آن را پس داد ). استعفای سیاسی با استعفا از شغل و سایر موارد فسخ قرار داد و… تفاوت دارد.

استعفای سیاسی می تواند از این لحظه به لحظه بعد رخ دهد ، علنی یا سربه تو باشد، ولی معمولا به افکار عمومی اعلام می شود. استعفای سیاسی ، همانند حق رأی ، از امنیت برخوردارست (و تعرض به آن جایز نیست)،چون مشمول اصل آزادی انتخاب است. خبراستعفاء بدون تفسیرو تعرض ابتداء در نشریه حزب درج می شود. در مواردی که فرد مستعفی صاحب نام و استعفاء از اهمیت سیاسی برخوردارست ، نشریه سازمان یا رسانه ی نزدیک به تشکیلات مربوطه ، همین طور دیگر رسانه های عمومی ، با فرد مستعفی راجع به علت / علل استعفاء مصاحبه می کنند. اغلب اوقات موضوع و جوانب گوناگون و عواقب احتمالی استعفاء جهت آگاهی عموم به تفصیل در رسانه های جمعی مورد بحث و تحلیل قرارمی گیرد.

استعفای سیاسی یک حق بدیهی و محفوظ ، از آن ِ کلیه اعضای یک حزب یا ائتلاف سیاسی می باشد. استفاده از این حق واتخاذ تصمیم کناره گیری و انجام آن معمولا ایستگاه آخر کوششهای ناموفق شخص برای ماندن است ، به علتی ساده و بسیط یا عللی پیچیده ومرکب . مثالا یک یا چند اتفاق خاص و تکان دهنده پی درپی – خلاف میزانها ، مصوبات و عقاید و انتظارات فرد مستعفی -، همین طور روی هم جمع شدن طولانی اختلافات حل نشده ،که از یک جا به بعد همکاری سیاسی را غیرممکن می کنند و موجب استعفای سیاسی می شوند که فقط در ظاهر ” ناگهانی” است.

نگاهی دقیقتر به دلائل استعفاء :

دلائل شخصی و خانوادگی: تمایل به ترک سیاست ، تعویض پست و مقام ، بیماری ، وقوع اتفاقاتی غیرمترقبه درحوزه زندگی خصوصی ، تکراراشتباهات درروند زندگی خصوصی ، و…

درتمام این موارد ، سیاستمدار مستعفی مختارست با یا بدون ذکردلیل مشخص استعفا دهد. اعلام “استعفاء به دلیل شخصی” کفایت می کند.

علنی شدن صحنه ها و افشای مسائلی از زندگی سیاسی قبلی (مثل افشاشدن تعلق به ارگانهای نازی یا همکاری مجرمانه با آنها در گذشته ، پس از پایان جنگ در آلمان و کشورهای تحت اشغال نازیها)

رسوا شدن خلافکاریهای مالی (دستبرد واختلاس اموال عمومی و….)

فرآیند سیاسی : اشتباهات مکرر سیاسی ، شکست در انتخابات ، تغییرات نامطلوب درون حزب و ائتلاف ، افزایش اختلافات درتصمیمات مربوط به استراتژی و راهکارهای سرنوشت ساز ( مثال : جنگ وصلح) و …. در این موارد نیزشخص مستعفی موظف نیست دلیل مشخص و مورد نظررا بیان کند ، اما به احترام افکارعمومی،همچنین به دلیل اهمیت سیاسی موضع شخص مستعفی،صراحت و شفافیت ارجح است.

اصل مسئولیت،احترام به میزانهای نانوشته دموکراسی : عدم دقت دراستخدام افرادو گماشتن افراد نامناسب درپستهای حساس و قبول مسئولیت سیاسی این خطا. (مشهورترین نمونه استعفای ویلی برانت در ۱۹۷۴از مقام صدراعظمی آلمان فدرال است، به سبب به کار گماردن شخصی که حتی به مقام مشاورت صدراعظمی هم رسید و بعد معلوم شد که جاسوس آلمان شرقی بوده است. دراین ماجرا تقصیر متوجه شخص ویلی برانت نبود، ولی او مسئولیت سیاسی پذیرفت و استعفاء داد.)

اصل مسئولیت به مثابه علت استعفای سیاسی ، مبحث مفصل و پیچیده ای است که بخصوص شامل مسئولیت نتایج و عواقب تصمیمات وفرامین و نیز ضرورت “پاسخگویی” می شود. این جا به همین مختصربسنده می کنیم.

اعتراض و اضطرار وجدانی: استعفای سیاسی از سر اعتراض و عذاب وجدان، حرکتی است اصولی برای رهایی از منگنه خردکننده درونی (فشاروجدانی) وبیرونی(احساس شرمندگی دربرابرنزدیکان،افکارعمومی و موکلین)، جهت رفعتناقضات خاموش و فزاینده….. و برون رفت از بحران اعتبار و شأن و شخصیت طرفین. استعفاء به لحاظ شخص، از منظراصول اعتقادی و استنباط اخلاقی ناظر بر امور صورت می گیرد. در عین حال کنشی است اندیشناک وضعیت “سوژه”(حزب و ائتلاف مربوطه) و امیدوار و خواستار بهبودی آن. درهرحال واکنشی است به نهیب وجدان و حفظ احترام خویش.

استعفای سیاسی گامی اصولی است، چون شخص مستعفی، در مخالفت و اعتراض به رویکردها (اعمال و سیاستها)ی غیرقابل قبول…، و عجز و درماندگی از تغییرمطلوب ، “مسأله” را به مرجع وصاحب اصلی امرسیاسی، یعنی جامعه و افکار عمومی رجوع می دهد. به این ترتیب از آن منگنه خلاص می شود.

در دموکراسی استعفای سیاسی معمولا علنی صورت می گیرد. یک حرکت سمبلیک است، بااعلام آن به محیط عمومی ، دینامیسم مشگلی پیچیده و چندلایه به آگاهی مرجع بالاتر می رسد. “مسأله” ی فرد سیاسی در معرض اطلاع ، بحث و داوری اجتماع (کل اپوزیسیون) قرارمی گیرد. این مراجعه به افکار عمومی وواکنش افکارعمومی به آن، – دربهترین حالت- در “وضعیت موجود” سوژه (حزب و یا ائتلاف مربوطه )رفرمی مثبت ایجاد می کند. همان طور که بی اعتنایی جمع معمولاً فرد مستعفی را دچار یأس و افسردگی می کند.

 

+++++

 

استعفای سیاسی ما از انباشت «اعتراض و اضطرار وجدانی» شکل گرفت و به حکم تجربه و ضرورت ادامه پیکار آزادی علیه رژیم ، علنی اعلام شد. استعفاء کاربست یک حق بدیهی بود، جرم نبود که مرجعی (ارگانی یا “نشست میاندوره ای” ،…) آن را “مورد بررسی” و داوری قراردهد، چه رسد علیه استعفاء و افراد مستعفی آشکارا حکم “شناعت،شقاوت وخیانت” صادرکند، جمع را علیه افراد مستعفی به میدان کشد و طوماری ۵۰۰ نفره از اسامی اعضاء زیرآن حکم نشاند. جملگی یک نظرواحد، حتی یکی ازاینها تفسیردیگری نداشته ؟ سیستم کلون امضاء!

کارگردانان این نشست از سر شتاب متوجه نشدند این نوع واکنش پیش چشمان کنجکاو افکارعمومی همچون نوعی مراسم مذهبی جلوه می کند: مراسم « برائت از مشرکین». همین طورردیف کردن ردیه نویسی فحش آمیز توسط اشخاص غیر مجاهد شورا برای مجازات «مرتد» و البته زهرچشم گرفتن از ماندگان! آیا این حالت بهم ریخته و شتابزده آنان رقت بار نیست؟ فقط می توانیم تأسف عمیق خود را ابراز کنیم.

۲-عبرت و تصمیم

داستان جداشدگان از شورا – اعم از استعفاء ، اخراج و رفته های خاموش و… حاوی درسهای آموزنده ای است. ما تا امروز هنوز نمی دانیم نمایندگان سابق شورا در سوئد، کانادا،انگلستان وآمریکا چرا و به چه ترتیب مسئولیتشان را زمین گذاشتند؟ آیا از عضویت استعفاء دادند؟ جدا شدند و افسرده شورا را پشت سر نهادند، طرد شدند، چه اتفاقی افتاد؟ جداشدن بعضی از فعالترین مسئولان سابق مانند زنده یاد آل اسحاق و … به چه علت صورت گرفت و چه پروسه ای را طی کرد؟

همین طور عدم حضور و به چشم نیامدن شماری از اعضای بسیار فعال و شناخته شده سابق به چه علت…. و نیز گسستن آنها که متأسفانه به رژیم ضدبشری پیوستند چگونه بود؟ پرسشهای ما اغلب بی پاسخ و توضیحات پراکنده اکثراٌ در ابهام باقی ماندند. ما فقط از چگونگی رفتن (یا تحمیل رفتن بر) شمارکمی از اعضای غیر مجاهد شورا خبر یافتیم. تازه منشآ این آگاهی نیز اطلاع رسانی دقیق دبیرخانه نبوده، بلکه به واسطه نامه ها و انتشارات خود افراد و یا پرس و جوی خودمان از ماوقع سر درآوردیم. سه نمونه زیرخصلت نمایند:

- استعفای آقای یغمایی، که هیچوقت رسماً مطرح و توضیح داده نشد.

- مورد دیگر جدایی تحمیلی(«اخراج» غیرقانونی و غیرعلنی) آقای شکری است. شرح دردناک این رفتار زشت را می توان درلینک زیر خواند.

http://iradj-shokri.blogspot.com/2013/06/9.html

- سوم تحمیل «اخراج» یک مبارز قدیمی وعضو شورا(آقای ج.ب)، که برغم تحویل استعفایش ، پروسه اخراج وی – آنهم به طورغیابی و بدون حق دفاع -، در موردش به جریان افتاد و امضاء گرفته شد.

مرور این تجربه ها، به ویژه مورد عضو مطبوعاتی بسیارفعال/درعین حال منتقدی چون آقای شکری، که به تمام ارگانها و عالیترین مسئولان شورا نامه نوشت و همه جور فرصت قائل شد و پیشنهاد داد و….. سرانجام دلشکسته مجبور شد کناره گیرد و به راه خود رود.

اینها به ما هشدارمی داد. به نظرمی رسید برای کسی که منتقد خیرخواه مجاهدین و شوراست ولی ناگزیر به فکراستعفاء افتاده، جز استعفای علنی ومراجعه به مرجع بالاتر(یعنی جامعه و افکارعمومی) راهی باقی نمی ماند…………

درچنین شرایطی بودیم که مداخله جویی ابزارین دو کمیسیون شورا در مسائل و منازعاتی که مقدمتاً ارتباطی به شورا نداشت، آخرین ضربه را به اعتماد ما وارد ساخت.

دو راه بیشترنداشتیم: یا تکرار رویه ناکام فوق(دورباطل عریضه نویسی و نتیجتاً فرصت دادن به جوّسازیها ونهایتاً «رژیم مالی» مسأله) و یا استعفای علنی و شفاف ، ضمن توضیح مختصربرای عموم. تصمیم به استعفای علنی قطعی شد.

وقایع بعدی، مهمترین آنها تشکیل «نشست فوق العاده شورا…به منظوررسیدگی»، صدور حکم

“شناعت،شقاوت و خیانت” و جمع آوری پانصد امضاء ظرف ۲۴ ساعت ازسراسرجهان و….. بدتر از بدترین نگرانیهای پیشین ما بود.. حتی متن استعفای محترمانه ما را دررسانه هایشان درج نکردند و اعضا و هواداران متحیّر را بی خبرگذاشتند. همزمان کارزار «کشف توطئه» و شیطان سازی منتقدان ِ مستعفی به جریان افتاد. بدینسان، استعفای ما پیش روی همه محک آزمایش علنی بینش و روشهای آنها شد! آیا این «خودزنی» تشکیلاتی در ملاءعام لازم بود؟

 

۳-در باره سرّی به نام “نحوه استعفاء”

در باره نحوه استعفای ما ازشورا – علنی بودن آن، ارائه “توضیح مختصربرای عموم” و نیز همزمانی ارسال استعفاء به دبیرخانه (خطاب به مسئول شورا و جانشین ایشان)و اعلام آن به افکارعمومی، هیاهوی پر جعل و تزویری درگرفت.

آدرس ایمیل دبیرخانه شورا طبعاً ازآدرس ایمیلهای بعدی به رسانه ها متمایز بود. در این مورد کسی، بنا به سنخ فکری خود “توطئه “ای کشف(!) نمود که بلافاصله با افشاگری ژونالیست هوشیاری کاملاً رسوا شد. کپی ایمیلهای ارسالی موجودند!

همان طورکه دربخش نخست این نوشته خلاصه مبانی استعفای سیاسی آمد، این اقدام سنجیده و ناگزیر ما ، درواقع استیفای یک حق برسمیّت شناخته شده از حقوق طبیعی انسان به شمارمی رفت. دراین باره هیچ جای مغلطه باقی نیست. اما چون مصمم بودیم پس ازکناره گیری از شورا، کماکان در سیاست مبارزاتی و پشتیبانی پیکار آزادی علیه رژیم پایداری کنیم، پس می بایست فشرده هم شده دلائل رفتنمان و نظراتمان را آشکارا و شفاف در اختیار مردم و افکار عمومی اپوزیسیون گذاریم. بنویسیم چه می خواستیم وچرا از شورا استعفاء دادیم.

لزوم علنیّت و شفافیّت مواضع، درسی بود که هم از تجارب تلخ دیگران (نگاه کنید به بخش”عبرت وتصمیم “) گرفته بودیم و هم در چشم انداز کوششهای آینده مورد نظرمان بود. ما نیک اندیش مجاهدین و شورا و کل جنبش عمومی مردم ایران برای آزادی بوده و هستیم. آیا چه می شد اگر آنها نیز، آرام و مطمئن، «بدرود» دوستانه ما را با « ازتو به خیر و از ما به سلامت »ی جواب می دادند؟ این رویه به سود جنبش نبود؟

اما این که چرا میان زمان ایمیل به دبیرخانه و اطلاع رسانی به افکارعمومی فاصله چندانی قائل نشدیم؟ این نکته نیزبه شناخت ما از ناامنی مزمن آنها و گرایش به گمانه زنی و توطئه بینی یک واقعه «خارق العاده» برمی گشت. بیان این واقعیت برای ما اعضای سابق شورا نیز شرمندگی دارد، ولی آنها نوع استعفای خارج از کنترلشان را برنمی تابند. بنابراین ارزیابی ما این بود که درصورت قائل شدن فرصت – برخلاف حرفهایی که درنکوهش “وکنشی شدن” گفته اند – بلافاصله عکس العمل تند نشان می دادند و با تمام قوا مانع استعفای علنی می شدند. صحت این پیش بینی را در واکنشهای کور و ظالمانه ای که در این فاصله علیه ما دو نفر به راه انداخته اند می توان دید. ما، متأسفانه، هیچ شانسی جز اعلام همزمان استعفای خودمان به افکار عمومی دراختیارنداشتیم.

در پایان مایلیم به کارگردانان بساط «محاکمه» و تبلیغات سوء … یک بار برای همیشه خاطرنشان کنیم: با توجه به آن چه گذشت ، جای تردید نیست که «رسیدگی» به استعفای ما و صدور «حکم» فاقد مبنای قانونی / اساسنامه ای، و خلاف عرف و عادت دموکراتیک بوده است.

ما خود را ملزم به پاسخگویی به کسانی که فاقد صلاحیت هستند و ردیه نویسی می کنند نمی دانیم. افکارعمومی بیدار و ناظر بر صحنه است. خیرخواهانه همه را به ترک رفتار و اعمال ظالمانه فرامی خوانیم. بدانید که مخاطب ما منحصراً مسئول شورا و یا جانشین ایشان می باشد.

 

محمدرضا روحانی و کریم قصیم

منبع؛فراخوان مستقل برای خروج انسانی ساکنین لیبرتی از عراق

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

متن استعفا نامه محمدرضا روحانی و کریم قصیم از شورای ملی مقاومت ملی ایران

 

 

پژواک ایران، ششم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

 

شورای ملی مقاومت ملی ایران

۱۵ خرداد ۱۳۹۲ , توسط دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران تقدیم می شود

حضور محترم خانم مریم رجوی و آقای مسعود رجوی,

با سلام و به نام آزادی

استعفای خود را از عضویّت در شورای ملی مقاومت و مسئولیتهای محوله اعلام می داریم.

توضیحی کوتاه برای عموم

بیش از نیم قرن در داخل و خارج ایران , درسفر و حضر , و روزگار تبعید با آزادیخواهان و کوشندگان راه آزادی ایران , از خانواده های سیاسی گوناگون , افتخار همراهی و همرزمی داشته ایم.

نزدیکی ما با سازمان مجاهدین خلق ایران از بیش از ۳۴ سال پیش( ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ ) بر مزار دکتر مصدق آغاز شد. بعدها , از نیمه سال ۶۰ با عضویّت در رزمنده ترین اتئلاف سیاسی و لائیک تاریخ میهنمان , همکاری و اتحاد عمل سیاسی تا امروز ادامه یافت .

طیّ این سه دهه پر فراز و نشیب و بسیار دشوار , پیوسته وظائف و الزاماتی را که طبق مقررّات پذیرفته بودیم , وجداناً در حدّ امکان انجام دادیم و به دستاوردهای مشترک افتخار می کنیم. از جمله اینها : افشای جنگ طلبی خمینی , تدوین و تصویب و تبلیغ طرحهای« صلح» , « جدایی دین از دولت» , « آزادیها و حقوق زنان» , « خودمختاری کردستان…» , همچنین افشای پروژه اتمی پنهانی رژیم توسط سازمان مجاهدین خلق و شورا , مشارکت مداوم در انواع آکسیونها و رسانه های مقاومت برای پیشبرد جنگ سیاسی علیه دشمن ضد بشری , مشارکت در تلاش عظیم برای حصول قریب ۶۰ قطعنامه ملل متحد در محکومیّت رژیم به خاطر نقض حقوق بشر مردم ایران , تأسیس کمیسیون محیط زیست شورا (۱۳۷۲) و بیست سال ادامه فعالیّت آن ,که در نوع خود بین احزاب سیاسی و اپوزیسیون های ممالک همتراز بی مانند بوده و….. و….. و سرانجام تصویب «طرح جبهه همبستگی ملی», که دریغا تا کنون کامیاب نشده است…

در واقع حتی فهرست کردن فعالیتهای شورا طی این سه دهه – که ما دو رهروی کاروانش بوده ایم – از امکان و حوصله این مختصر خارج است. دوست و دشمن اذعان داشته اند که این ائتلاف, برغم همه ترورهای فیزیکی و انواع توطئه های رژیم و قدرتهای بزرگ … , و وجود دایمی فشارهای گوناگون که بر همه کوشندگانش از جمله بر ما رفته, با همه ی افت و خیزهای سیاسی, اشتباهات و کم و کاستیها, آری جدّیترین و قدرتمندترین ائتلاف فعال علیه ارتجاع و استبداد مذهبی حاکم بر ایران بوده است.

در عین حال ما همیشه , به خصوص طیّ دهه اخیر و بیشتر در چهارسال گذشته, در مورد تنظیم روابط درونی, روشهای برخورد به اشتباهات, فقدان پاسخگویی مناسب, نوع واکنش به انتقاد و منتقدان درون و بیرون شورا , شیوه تصمیم گیری, همچنین چگونگی طرح و بحث تحلیلهای اساسی و رویکردهای مبرم پیشنهادی و ….. با دشواریهای گوناگون و فزاینده مواجه بوده ایم. طی سالیان دراز به سبب لاینحل ماندن تناقضات و افزایش و تراکم مشکلات جدید صبر و حوصله ما هم تحلیل رفته است.

ما برحسب وظیفه ملی و مبارزاتی به طور مداوم و در محورهای گوناگون پیشنهاد گشایش دیدگاهها, دگرگونی و شفافیّت سیاستها و کاربرد روشهای علمی و کارآمد ارائه کرده‌ایم که به اختصار اشاره می‌کنیم:

اجتماعی

گشایش ارتباطات و تماس معطوف به محیط زندگی سیاسی, فرهنگی, هنری, رسانه ای, مدارس فارسی و…. حوزه جمعیّت ۵ میلیونی ایرانیان خارج کشور, توجه بیش از پیش در برنامه ریزی سیاسی و تبلیغاتی بر فعالیّتهای اقشار و طبقات و گروههای تحت ستم در داخل و کوشش مستمر جهت رساندن صدای آنها به سازمانها و نهادهای بین المللی (سندیکاها, نهادهای حقوق بشری, و….) و جلب پشتیبانی جهانی برای حمایت از پیکار آنان با سمتگیری در جهت قیام و سرنگونی رژیم جبار حاکم. تماس گسترده با انجمنهای زندانیان سیاسی, پناهندگی و کمپها

رسانه ها و تبلیغات

بحث و ایجاد تحوّل در سیاستگذاری رسانه ای برحسب میزانهای علمی و تخصصی, تغییر در محتوا و شکل رسانه های مقاومت برپایه معیارهای حقوق بشری و لاییک( فی المثل برابری حضور زن و مرد در برنامه های ورزشی تلویزیونی), پیش گرفتن سیاست حضور و ارائه مواضع مقاومت در کلیه رسانه های فارسی زبان – اعم از ایرانی (غیررژیمی) و بین المللی ( که روزانه رویهم دهها میلیون شنونده و بیننده ایرانی دارند), دعوت از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و هنری و ژورنالیستی نامدار سرنگونی طلب به رسانه ها و برنامه های مقاومت, فراهم آوردن فرصت چالش فکری و تبادل نظر , مباحثه و تعاطی بین گفتمانهای گوناکون سرنگونی طلب …….

رویکرد سیاسی و فرهنگی نسبت به دیگران (ایرانی و منطقه ای)

کوشش به همزیستی فعال و ایجاد حسن تفاهم و تقویت ارتباطات مبارزاتی با کلیه سازمانها و احزاب مترقی و انقلابی ضد رژیم( درهراندازه و حدّی که هستند), به ویژه تجدید ارتباط با سازمانها و احزاب کردستان ایران, توجه به شخصیتهای فرهنگی, هنری و مفاخر ادبی ایران و دعوت از آنان به نشستها و میهمانیها ( نوروز و…) و البته به آکسیونهای سیاسی و غیره. با استمرار در چنین رویکردی است که در غربت احساس تعلق به جمع تقویت و فضای حیات سیاسی مشترک سرنگونی طلبان شادابتر می شود. دیوار کشیدن به دور خود, سخن نگفتن با دیگر ایرانیان و رویگرداندن از « عروسی و عزا»ی هموطنان راهکار انقباضی است و بس. به دوران انقلاب بهمن بنگرید, به تحولات دگرگونساز سه دهه اخیر مراجعه کنید: در «سال سرنگونی» رویکرد انبساطی در دستور قرار می گیرد. این یک قاعده قدیمی جنبشها و سازمانهای مردمی به ویژه در عصر انترنت و گسترش عمومی آگاهیهاست.

اما در مورد ایجاد رابطه و رایزنی , دعوت و همنشینی با سازمانها , گروهها و نیروهای ایدئولوژیک و نظامی- سیاسی فعال در منطقه, یعنی انواع « اپوزیسیون» دیکتاتوریهای منطقه, ما بارها به دقت و احتیاط توصیه کرده ایم. لزوم شناخت و انتخاب شریک مناسب درسی است که طی دهسال اخیر به دفعات در عراق و انبوه گروهها و اشخاصی که به اشرف آمدند و رفتند تجربه شده است. ما بارها و به موقع هشدار داده ایم. تجربه «خمینی در پاریس» یادمان نرود. مصر کنونی که جلوی چشم همه است. بارها به مجاهدین گفته‌ایم که در صحنه سوریه نیز «اپوزیسیونهایی» به غایت ارتجاعی و … کنار دیگران علیه دیکتاتور خونریز دمشق فعالند. باید احتیاط کرد و متمایز موضع گرفت. آنهایی که به صراحت خواهان دموکراسی و جدایی دین از دولت نباشند به یقین صرفاً مصرف کننده دوستی آزادیخواهان خواهند بود!

…………………………..

باری, ما در چهارسال گذشته نه تنها در هیچیک از محورهای فوق گشایش و اصلاحی ندیدیم بلکه دردمندانه شاهد انقباض و تکرار اشتباهات نیز بوده ایم….

ادامه مطالبات اصلاحی فوق گاه حتی موجب خشم دوستان مجاهد و طبعاً عذاب ما بوده است. به ویژه که همزمان به پرسشهای مصرّانه افکار عمومی و مسائل مطروحه نیز پاسخ شایسته داده نمی شد.

لازم به یادآوری است که ما, درست یا نادرست, بحث و بررسی مشکلات را به خارج شورا نمی کشاندیم. می کوشیدیم سربسته و درخود, هنگام جلسات بزرگ, بیشتر در نشستهای محدود ولی رسمی, پیشنهادهای مشخصی برای موضوعات مورد اختلاف عرضه کنیم. به عنوان مثال در باره سیاست تبلیغاتی سیما و سایت… یا به تکرار در باب پشتیبانی از پیکار اقشار گوناگون اجتماعی, فرهنگی و اقلیتهای مذهبی ایران…. خلاصه, لزوم پیروی از رویکردی اجتماعی در خدمت چشم انداز قیام و …… ما همیشه طرفدار جدّی اقدام در جهت حفظ و اعتلای جنبش مردم بوده ایم و تشکیلات شورا را اساساً برای پیشبرد این مهم لازم می دانیم. از دیدگاه ما برانگیختن و اعتلای جنبش الویّت داشته است….

از میان مسائل بیشمار و موضوعات مورد اختلاف, «جبهه همبستگی ملی» برای ما اهمیّت خاصی داشته و بارها به جدّی گرفتن الزامات تحقق این طرح توجه داده ایم: مدنظرقرار دادن جامعه ایرانی خارج, درانداختن طرحی نو و تدبیری برای رفع موانع تماس, احیاء و ارتقاء اعتماد و سپس اقدام به دعوت جدّی از واحدهای گوناگون و پرشمار فرهنگی, هنری, اجتماعی. کلاً تلاش برای تدارک مقدماتی و الزامات اولیّه جبهه همبستگی …. چرا که رژیم حاکم دشمن سیاسی و فرهنگی مشترکمان بوده و هست….. ولی افسوس. در این مورد حتی یک قدم مثبت که توفیقی به حساب آید و امیدی برای ادامه کار و کوشش ما شود دیده نشد.

بدون تردید دفع توطئه های مداوم رژیم و ضربات پی درپی سیاست مماشات توسط «ارباب بی مروت دنیا», همچنان که گرفتاریهای چهارساله اخیر ناشی از وضعیت بحرانی ساکنان اشرف و بعد هم ”لیبرتی”, خواهی نخواهی بخش اعظم انرژی مسئولان و به ویژه وقت خانم رجوی را به خود اختصاص داده اند. ما هم پیوسته به همین دلیل دندان به جگر گذاشته و صبر پیشه می کردیم بدون این که مأیوس شویم. اما آشکارا تعارضی هم وجود داشته است: مسئولان شورا طرح جبهه همبستگی ملی را منتفی اعلام نکرده اند, گاه حتی خود آقای رجوی به آن توجه می دهند, اما عمل و اقدام مشخص؟ در واقع نه تنها به پرسشهای مربوط به جنبه های تبلیغی و رویکردهای لازم عملی روی خوش نشان نداده اند, برعکس, ….حتی حاضر نشده اند بین نام و شکل/ محتوای سایت «همبستگی ملی» دستکم تناسبی منطقی برقرار کنند. همین تعارض دیرینه در مورد عنوان «سیمای آزادی – تلویزیون ملی ایران» نیز سئوالی بی جواب مانده است! …..

اینها نمونه هایی از انبوه مشکلات سالهای اخیرمان بوده اند…. در ماههای اخیر که انواع معضلات جدید به دشواریهای پیشین افزوده شده است:

-افشای مسائل شخصی و تعرض غیرقابل دفاع و علنی چند ماه پیش به موضوعی که درحوزه حقوق بشر افراد قرار دارد.

-پیامهای (نصیحت و انذار !) آقای رجوی خطاب به سران غالب و مغلوب رژیم ولایت فقیه!

-مداخله دادن مکرر و بی وجه کمیسیونها و دبیرخانه شورای ملی مقاومت در مسائل , و بعضاً مشاجراتی , که آشکارا به ایدئولوژی و تشکیلات و …. سازمان مجاهدین خلق مربوط بوده اند….

ما نمی توانیم با این کارها و رویکردها موافق باشیم. می رویم , چون دیگر نارضایتی و ندای اعتراضِ شأن و وجدانمان بر سکوت و صبرمان چیره شده. نمی توانیم در پیشگاه ملت ایران و افکار عمومی و تاریخ / به عبارت دیگر نزد وجدان خویش پاسخگوی سیاستها, رویکردها, کنش و واکنشهایی باشیم که در بحث, تصمیم و اجرای آنها مشارکتی نداشته‌ایم.

در پایان بر نکات زیر تآکید داریم:

-ما درحدّ توان خویش از حق حیات و آزادیهای اساسی هموطنانمان در خانه خود ساخته شان اشرف و همچنین ”لیبرتی” (که آشکارا در بازداشت غیرقانونی و بی سلاح درمعرض کشتار قراردارند) قاطعانه دفاع می‌کنیم.

-همچنان خواستار و کوشنده راه سرنگونی تمامیّت رژیم و برچیدن بساط جبارّیت حاکم بر ایران هستیم. و برای ایجاد شرایطی که اعمال اراده ی آزاد ملت ایران را هموار سازد تا آخر ایستاده‌ایم .

-در برابر خاطره شکوهمند دهها هزار جانباختة راه آزادی و رنج و شکنج همه زندانیان سیاسی سر تعظیم فرود می‌آوریم و در پیشگاه ملت ایران با آنان تجدید عهد می‌کنیم.

در این جا از خانم رجوی و دبیرخانه شورا محترمانه خداحافظی می‌کنیم. از دور روی دیگر همراهان دیرینه را می‌بوسیم و با مهر و دوستی بدرود می‌گوئیم.

زنده باد آزادی نابود باد رژیم ولایت مطلقه فقیه برقرار باد جمهوری ایرانی

( بر پایه دموکراسی پارلمانی, لائیسیته و حقوق بشر)

 

محمد رضا روحانی

کریم قصیم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد