_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

باید در انتظار یک چرخش بزرگ بود؛ رجوی راه اوجالان را خواهد رفت (۱)

16.07.2013

ایران دیدبان

سالهاست بر اثر این دو پارامتر اساسی که اولاً مجاهدین نه تنها فاقد پایگاه اجتماعی اند بلکه در تقابل با عنصر اجتماعی قرار دارند و ثانیاً براثرفقدان توان رویارویی با نظام، به عنصرخارجی و براندازی از طریق تهاجم نظامی غرب دلخوش داشته اند و تمام تخم مرغهایشان را در سبد تحولات بین غرب با ایران چیده اند، رهبری مجاهدین را در تعیین سرنوشت خود ناتوان کرده و وضعیت آنان را تابعی از خواست دشمنان ایران نموده است.

شکست غیرقابل جبران خط نظامی به خاطر ماهیت ضدمردمی- ضد انقلابی آن و اصرار بر ادامه آن که همراهی با صدام را ضروری ساخت تا ثانیه شماری برای حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران و سالها سرمایه گذاری برای خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا و افتتاح معنادار دفتر واشنگتن در دوره جدید و تحلیل هایی نظیر جرقه و جنگ و استراتژی موازی با آمریکا و… دلائل آشکار چنین وضعیتی بوده و هست.

آغاز ” نبرد آلترناتیوها ” توسط مجاهدین و ورود آنان به این عرصه با سرمایه «تشکیلات» و «نیروی مسلح»،( چه با نیروی مطلوب غرب در داخل و چه با سایر نیروهای مدعی در خارج) معنایی جز تأمین الزامات پذیرش توسط قدرتهای خارجی (آمریکا) قائل به براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی و تأمین خواسته های آنان نداشت.

این استراتژی به ویژه پس از پایان جنگ صدام علیه ایران، به روند حاکم بر حرکت مجاهدین بدل شد و هر چند رجوی در دو دهه اخیر تمام تلاش خود را به کار بست با سرمایه تشکیلات و قرارداشتنش در رأس، آن را پیش ببرد اما در نهایت با غلط ازکاردر آمدن بسیاری از تحلیل هایش منجمله ادامه ایستادگی ایران در برابر غرب تا آنجا که اساساً منجر به تغییر استراتژی آمریکا گردید، بر سر دوراهی قرار گرفته است که یا باید شاهد فروپاشی تشکیلاتش باشد و یا تن به تغییرات مهمی بدهد که نام و نشانی از مجاهدین فعلی باقی نخواهد ماند!

در ادامه به بررسی این وضعیت و نقش سایر بازی‌گران و شرایط داخلی و خارجی در تسهیل این دگردیسی خواهیم پرداخت، اما در ابتدا خلاصه ای از تحلیل بیژن نیابتی ( به عنوان یک سرنگونی خواه و هواخواه رادیکالیسم مجاهدین ) که ناظر به این وضعیت و چشم انداز آینده مجاهدین و تا حد بسیار زیادی قرین واقعیت و همراه با ارائه راه کار به مجاهدین برای جلوگیری از فروپاشی است را می‌خوانیم :

«با آمدن اوباما ، سیاست کاخ سفید به لحاظ استراتژیک می چرخد . دراین خط جدید ، “آلترناتیو مطلوب” یا باید از درون رژیم بیرون بیاید ( مثل جنبش سبز کذایی و بهار عربی) و یا آلترناتیو بیرون رژیم ازمشروعیت توده ای در داخل و حمایت نسبی در درون اپوزیسیون برخوردار باشد .

تبعات مادی این خط جدید بیش ازهرکس دیگر گریبان مجاهدین خلق و نیروهایشان در اشرف را می گیرد . مجاهدین نه تنها ویژگیهای مورد پسند کبوترها را ندارند که اساسا با پافشاری بر ضرورت سرنگونی قهرآمیز تمامیت رژیم ، موی دماغ سیاست “براندازی نرم” تحت رهبری بخشی از رژیم هم هستند . اینجاست که طرح درازمدت دولت ایالات متحده از آن پس در یک کلام نابودی نرم تشکیلات مجاهدین و زمینه سازی برای تنها کردن رهبری مجاهدین و دستیابی به آن در اشرف می شود . مضمون دفاع بظاهر دیوانه وار و تا کنون موفق مجاهدین درمقابل سلطه دولت عراق براشرف هم تنها همین بوده است. حفاظت از رهبری به هرقیمت.

دولت آمریکا مستقیما پشت دو حمله خونین شش و هفت مرداد ۸۸ و ۱۹ فروردین ۹۰ به اشرف که هردو با حضور وزیر دفاع وقت ایالات متحده در عراق صورت پذیرفت بوده است . شکست این طرح ، دولت باراک حسین را وادار می کند که در کنار استراتژی “براندازی نرم” جمهوری اسلامی ، سیاست “ازهم پاشاندن نرم” سازمان مجاهدین که از الزامات موفقیت استراتژی بالا هست را در پیش بگیرد. شرط وزارت خارجه مبنی بر ضرورت انتقال نیروهای مجاهدین به لیبرتی در کلان معامله “اشرف با لیست” هیچ چیز جز این نیست . این سیاست را مجاهدین بهتر ازهرکس دیگری درک می کنند ، به همین دلیل هم کار یکِ تمامیت تشکیلاتی و لجستیکی خود را یکجا به مقوله حیاتی حفظ تشکیلات و حراست رهبری اختصاص می دهند.

در این گیر و دار بدیهی است که مسئله مداخله فعال در روند تحولات داخل نیز خواه نا خواه به حاشیه رانده می شود . ورود حیرت انگیز عنصراجتماعی به خیابان نیز بدون حضور مجاهدین به مثابه “سر” و نه تنها بخشی از بدنه ، این به حاشیه رانده شدن تأسف بار را هرچه بارزتر می کند. در این نقطه مجاهدین خود را وارد تضادهای پیچیده و خطرناک جهانی کرده و جای خود را علیرغم حفظ استقلالشان ، اساسا در کنار بازهای معتقد به رژیم چنج در ایران و درمقابل “جناح کبوترها” تعریف می کنند . از اینجا به بعد دیگر مخاطبهای مجاهدین ، کانونهای قدرت جهانی هستند که موازنه ژئوپلیتیک منطقه را رقم می زنند . نامه نگاریهای غیرمتعارف رهبری خاص الخاص مجاهدین به خبرگان و رهنمودهای اخیر او به سران نظام را هم باید در همین کادر فهم کرد . مخاطب واقعی نه خبرگان آنروز بودند و نه سران نظام امروز! مخاطب رهبری خاص الخاص در اینجا هم کبوترهای کاخ سفیدند . او می خواهد این را پیام کند که مجاهدین اگرچه خواهان سرنگونی رژیمند اما سد راه رفرم در ایران نیستند .

در بازی جدید کبوترها ، دیگر رهبری کاریسماتیک و توان سازماندهی و آمادگی برای فداکاری و قدرت رزم آوری صرف نیست که راه می گشاید، حمایت مردمی و مقبولیت سیاسی و اجتماعی و شفافیت در مناسبات است که “آلترناتیو نامطلوب” اما وفادار به قواعد بازی طراز نظم نوین را حفظ می کند.این تنها ضمانت حفظ تشکیلات و تحمیل خود به روند تغییر و تبدیل شدن از “بخشی ازمشکل به بخشی ازراه حل”در شرایط کنونی می باشد . نمونه موفق پ ک ک در ترکیه علیرغم تفاوتهای بسیار اما در محتوا چیزی جز این نیست . اینجاست که دیگرهیچ گریزی از یک چرخش استراتژیک بر جا نمی ماند .تنها استراتژی درست را من خود همانگونه که از سالها پیش برآن تاکید داشته ام و امروز بسا بیشتراز هر زمان دیگری بدرستی آن باور دارم ، همانا “سازماندهی قیام درشهر” دانسته و بر آن همچنان پای می فشارم. این استراتژی در کنه حود “گشایش ناگزیربه بیرون” را نیز در تقدیر دارد ، گشایشی که بدون آن نه مقبولیت سیاسی و اجتماعی ضروری میسر خواهد بود ، نه فعال کردن و سازماندهی رادیکالیسم در داخل امکان پذیرمی باشد و نه مهمتر از همه ، “آلترناتیو نامطلوب” خواهد توانست خود را بر “پروسه تغییر” تحمیل کند.

اما مجاهدین نه می خواهند و نه می توانند که به سادگی به یک تغییر بنیادی در استراتژی و تاکتیک تن در دهند . فشاری که بر روی تمامیت تشکیلاتی و سیاسی آنان است آنچنان طاقت فرساست که هرگونه تغییر کیفی ضروری را تا آنجا که به حفظ تشکیلات وحرمت رهبری عقیدتی برمیگردد، تقریبا ناممکن می کند. این فشار جانفرسای راه به انقباض روزافزون در درون مجموعه نیروهای حول و حوش مجاهدین برده و گارد دفاعی آنان را درمقابل هرآنچه که غیرخودی است می بندد . تغییرات بنیادی تاثیرات بلافصل خود را بر تمامی مناسبات درونی و بیرونی مجاهدین بجای خواهد گذاشت و تبعات آن دامن بسیاری را خواهد گرفت.

بدون یک تغییر کیفی چه در استراتژی و تاکتیک و چه در سبک برخورد ها و تنظیم رابطه ها و چه در رابطه با “عنصراجتماعی” و اعتماد به آن در داخل کشور و چه در رابطه با نیروهای فعال صحنه سیاست ایران ، پیروزی و تصاحب قدرت سیاسی بکنار، حفظ تشکیلات و ساختار کنونی رهبری نیز در درازمدت میسر نخواهد بود .

امروز به باورمن تمامیت تشکیلاتی و سیاسی مجاهدین در شرایطی کم و بیش مشابه شرایط پیش از انقلاب ایدئولوژیک درونیشان قرار دارند. آنروز بدلیل شکست آشکار استراتژی “جنگ چریک شهری” ،تهدید انشعاب بر بالای سرمجاهدین همچون شمشیر داموکلس آویزان بود. انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین این تهدید را برای یک دوران اساسا کور کرد. درتحلیل تئوریک آن تحول گفته بودم که انشعابات اگرچه قاعدتا برمبنای اختلاف در خطوط ایدئولوژیک ، استراتژیک و تشکیلاتی شکل می گیرند اما تحقق آن اساسا حول “چهره ها” و “ستارگان” تشکیلات است که فعلیت و بروزخارجی می یابد . رهبری مجاهدین در پروسه انقلابش ، تمامی چهره ها را به خاک افکند و همه “ستاره” ها را از آسمان بزیر کشید و به “سیاره”ها مبدل کرد. به این اعتبار تهدید امروز مجاهدین اصلا “انشعاب درتشکیلات” نیست. تهدیدی اگر اینبار باشد همانا “انفجار در تشکیلات” است. برای گریز از این انفجار شاید انقلاب ایدئولوژیک دیگری ضروری باشد!

من تردیدی ندارم که در آینده ای نه چندان دور مجاهدین تن به تغییر خواهند داد.»

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

علت پخش شایعه مرگ اکرم حبیب خانی؛ ترفند رجوی برای جلوگیری از موج ریزش نیرو

 

 

ایران دیدبان، دوازدهم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

پس از یادداشت آقای اسماعیل وفا یغمایی با عنوان «آیا اکرم حبیب خانی زنده است؟» که در آن از رهبری گروه تروریستی مجاهدین خواسته بود تا برای خارج شدن فرزندش از نگرانی به دلیل وجود شایعاتی در باره مرگ اکرم حبیب خانی ، اطلاعی در باره زنده یا مرده بودن ایشان اعلام نمایند.

مجاهدین با تأخیری چند روزه ، نامه ای را با امضای حبیب خانی خطاب به کمیسر حقوق بشر منتشر نمودند که اگرچه با سبک و ادبیاتی متفاوت از سایر پاسخگویی های دیگر مجاهدین خطاب به اقوام و بستگان نگران از سرنوشت اعضایشان در عراق بود، اما خالی از ادعای توطئه و دسیسه و وابستگی یغمایی و … نبود، اما به هر حال حاکی از آن بود که اکرم حبیب خانی زنده است !

آقای یغمایی از این مطلع شدن از سلامتی مادر فرزند و همسرسابقش اظهار شادمانی و نیز از لحن نسبتاً محترمانه اظهارتعجب کرد و با این موضع گیری اکرم حبیب خانی و دست اندرکاران بیانیه کمی محترمانه تر (!!!) را به زیر تیغ برد که چرا آنگونه که موظف شده اند، حق رهبرعقیدتی شان را از حلقوم وفا بیرون نکشیده اند و به یادشان آورد که به حدلازم لجن پراکنی نکرده اند، این بود که اطلاعیه ای صادر شد و حبیب خانی وظیفه ایدئولوژیکش را اقامه نمود، در مطلع آن یادآور می شود به تاریخ ۱۸خرداد نامه ای به رجوی را امضا نموده و انگشت زده و در باره اسماعیل وفا یغمایی ( همسر سابقش) نوشته است :

«هر کس که در مبارزه کم می آورد، برای اینکه مقبول شیخ بیفتد و جاده خودفروشی سیاسی را هر چه سریعتر طی کند و بتواند جبران مافات کند، تنها یک راه دارد و اینکه هر چه بیشتر درونمایه کثیف خودش را بیرون بریزد که الان با این خودفروخته خائن از دریچههای زردآب های متعفن شیخ سرریز شده است و تمامی ندارد، برادر این روزها درگیر این جنگ سیاسی کثیف هستم که یک خودفروخته دهان عفونت بارش را به هرزه درایی بازکرده و مزدوری که در هضم رابع رژیم به “یغما” رفته است .»

در ادامه اشاره می کند که از اول هم می‌دانسته اسماعیل اهل مبارزه نبوده، در زندان شاه مترصد پادرمیانی عمویش برای آزادی بوده و بعد هم مانع مبارزه ایشان بوده است، عجبا که مجاهدین در باره وفا هم مانند تمام کسانی که از آنها جداشده اند این مهملات را تکرار می کنند و کسی نیست که از آنها بپرسد شما که از اول از این حقایق(!!) مطلعید، چرا با این آدمها کار می کنید و در این مورد مشخص بایستی از این خانم پرسید اگر ایشان مانع مبارزه شما بود چرا با ایشان ازدواج کرده و یا همان سالها طلاق نگرفتید و منتظر ماندید تا رهبرعقیدتی تان فرمان طلاق صادر کند؟!

از این لجن پراکنی های ایدئولوژیک که بگذریم ترفند بقایای رجوی برای سرپوش گذاشتن بر مرگهای مشکوک و خودکشی های درون این گروه با استفاده از ادعاهای حبیب خانی – و البته زنده بودن وی – بسیار مضحک و ابلهانه است.

اکرم خانی می نویسد : «شایعه مرگ چندباره من! خبر تازه‌ای نیست، بارها قبل از آن رژیم این خبر را برای شکنجه خانواده‌ام به آنها داده‌ است، اما این بار از دریچه‌های زرد متعفن و مشکوک منتشر شده است تا به این بهانه به بالاترین ارزش‌های این خلق و میهن تاخته و درون مایه کثیف خود را بیرون بریزند.

اولین بار در ۱۰/۱۰/۱۳۸۲ که مادرم با انجمن نجاست موسوم به نجات وزارت اطلاعات به اشرف آمد، در پاسخ اعتراض من که گفتم چرا خود را بازیچه دست رژیم و جنایتکاران وزارتی آن کرده‌ای، گفت که به من تلفن کرده و گفتند تو در بمباران عراق توسط نیروهای آمریکایی کشته شده‌ای و مرا با این بهانه به اینجا آوردند. مادرم سپس نتیجه گرفت و اضافه کرد که هزار بار غلط کردم که گول این مزدوران از خدا بیخبر را خوردم و باعث ناراحتی تو شدم. وی گفت که پس از عملیات فروغ جاویدان هم به خانه ما زنگ زدند و گفتند که تو در عملیات فروغ جاویدان کشته شده‌ای… که این خبر مدتها مادرم را بیمار و خانه‌نشین کرده بود.»

این که انجمن نجات خانواده ای را به این استدلال که فرزندتان مرده به عراق برده است، حتی مرغ پخته را به خنده وا می دارد، اگر ایشان مرده بوده است، مادرش برای ملاقات با چه کسی به عراق رفته است، وانگهی وقتی خبرکشته شدن دخترش را در سال ۶۷ به او دادند، چه دلیلی داشته است که با دریافت مجددهمین خبر به عراق برود تا بعد با دیدن دختر زنده اش هزاربار غلط بکند؟!!!

اما در مورد مرگهای مشکوک لیست بلند و بالایی از افراد فوت شده که از سوی جداشدگان انتشار یافته است و حتی اسامی افرادی که خود مجاهدین با عنوان «مجاهد صدیق» خبر از مرگ آنان می‌دهند – که به هیچ وجه صحت و سقم عللی که مجاهدین برای مرگ آنها اعلام می نمایند، معلوم نمی شود، یک مورد آن مهدی افتخاری است که با وجود تمام علل طبیعی و سالخوردگی و بیماری، به طور قطع و یقین نمی توان عامل برخوردهای فاشیستی – ایدئولوژیک را در مرگ وی نادیده گرفت – گواهی می دهد که در این سالها تعداد زیادی از افرادی که در اردوگاههای مجاهدین در عراق به سر می بردند به طرز مشکوکی مرده اند.

مرگهای مشکوک و اتخاذ موضع تهاجمی به زعم رهبری مجاهدین در این باره – امری که صحت و سقم آن فقط با یک تحقیق جامع و بیطرفانه از سوی مجامع حقوق بشر قابل تأیید است – آن هم با استناد به زنده بودن کسی (اکرم حبیب خانی) که خود رهبری مجاهدین شایعه مرگش را پخش کرد، ترفند ابلهانه دیگری است که مجاهدین برای کاستن از اثرات نامه سرگشاده ایرج مصداقی خطاب به رجوی به کارگرفته اند، نامه ای که اگرچه جمع بند تمام واقعیاتی است که سالهاست به طور جسته و گریخته در باره رهبری مجاهدین گفته می شود و گوش شنوایی برای آن یافت نمی شود، اما رجوی به حدی از آن خشمگین است که حتی جداشدن قصیم و روحانی را هم ناشی از آن می‌داند و به این طریق تلاش می کند افکار اعضا و هوادارانی را که اکنون مستعد بیان نهفته های درونشان هستند را نسبت به عمده مطالب مندرج در آن نامه که مجاهدین هیچ پاسخی برای آن ندارند، منحرف نموده و همچنان آنها را در تردید و بی تصمیمی برای جدایی نگه دارد

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استعفایی فراتر از انشعاب؛ شکست حرکتهای فرمالیستی رجوی

 

 

ایران دیدبان، هشتم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

جان کلام آقایان قصیم و روحانی، اعضای مستعفی از شورای ملی مقاومت را در این بند از متن استعفانامه ایشان می توان سراغ داد:

«از میان مسائل بیشمار و موضوعات مورد اختلاف, «جبهه همبستگی ملی» برای ما اهمیّت خاصی داشته و بارها به جدّی گرفتن الزامات تحقق این طرح توجه داده ایم: مدنظرقرار دادن جامعه ایرانی خارج, درانداختن طرحی نو و تدبیری برای رفع موانع تماس, احیاء و ارتقاء اعتماد و سپس اقدام به دعوت جدّی از واحدهای گوناگون و پرشمار فرهنگی, هنری, اجتماعی. کلاً تلاش برای تدارک مقدماتی و الزامات اولیّه جبهه همبستگی …. چرا که رژیم حاکم دشمن سیاسی و فرهنگی مشترکمان بوده و هست….. ولی افسوس. در این مورد حتی یک قدم مثبت که توفیقی به حساب آید و امیدی برای ادامه کار و کوشش ما شود دیده نشد. »

اگرچه استعفای این آقایان – و درحقیقت جداشدنشان – از دار و دسته رجوی، قبل از هر چیز نشان یأس و سرخوردگی وافر مجاهدین و اطرافیانشان از وضعیتی است که این گروه در آن قرار دارد، که در جای خود و در تحلیل موقعیت کلی مجاهدین بسیار با اهمیت است. واقعیتی که اکنون چماقداران مجاهدین به طریقی وارونه آن را خطاب به منتقدان بیان می کنند که «اگر پیروزی می‌بود شما هیچگاه چنین انتقاداتی به رهبری مجاهدین نمی داشتید.»

و هر چند این جدایی علامت تشتتی غیرقابل علاج نیز هست، آنچنان که آقایان روحانی و قصیم که نزدیکترین اشخاص به کانون رهبری کننده مجاهدین بوده، در بیان انتقاداتشان و نوع زندگی آزادی بیشتری داشته و گاهی در کسوت تئوری پرداز “مقاومت ” ظاهر می شدند، اقناع ناشده، عطای این شورا و آن سازمان را به لقایش بخشیده، چاره ای جز استعفا ندیدند، دیگر حساب و وضعیت آنان که تحت فشار تشکیلاتی، سانسور و اختناق ایدئولوژیک قرار دارند، انتقاد به رهبری خط قرمزی است که نباید از آن عبور کنند و بایستی سختی و شرایط ناامن و غیرمنطقی عراق را برای حفظ تشکیلات و موقعیت رجوی تحمل کنند، روشن و مشخص است.

اما مسئله اینجاست که استعفای این آقایان، یک باره و دفعتاً پیش نیامده است، بنا به گفته ایشان پروسه‌ای ده ساله را طی کرده است:

«در عین حال ما همیشه , به خصوص طیّ دهه اخیر و بیشتر در چهارسال گذشته, در مورد تنظیم روابط درونی, روشهای برخورد به اشتباهات, فقدان پاسخگویی مناسب, نوع واکنش به انتقاد و منتقدان درون و بیرون شورا , شیوه تصمیم گیری, همچنین چگونگی طرح و بحث تحلیلهای اساسی و رویکردهای مبرم پیشنهادی و ….. با دشواریهای گوناگون و فزاینده مواجه بوده ایم. طی سالیان دراز به سبب لاینحل ماندن تناقضات و افزایش و تراکم مشکلات جدید صبر و حوصله ما هم تحلیل رفته است.»

سوال این است که چرا مجاهدین که اکنون از جداشدن آنها به شدت آسیب دیده اند، جلوی آن را نگرفتند و اجازه دادند که به اینجا ختم شود ؟ پروسه ای که قهراً و بیش از همه رجوی با آن درگیر بوده است.

البته پاسخ صریح آن است که رجوی تمام تلاشش را برای جلوگیری از رسیدن به این نقطه به کار برده است و اگر چه در ظاهر ژستهای دمکراتیک گرفته و آقایان را مخیر به ماندن یا رفتن ساخته است، مثلاً با تکرار این ادعای پوشالی که ما دست برای همبستگی دراز کردیم اما هیچکس حاضر به فشردن دست ما نیست و در عوض تحلیل چیستی و ماهیت واقعی امتناع سایرین از ائتلاف با مجاهدین، نبود ِ یک جریان جدی در میان صحنه را بهانه کردن و حق به جانب طلبکار شدن!

یا فرمالیستی ترین روشها را با نمایش گاه و بیگاه یک خانم بی روسری در تجمع مجاهدین و یا آوردن یک خواننده لس آنجلسی آن هم با لباس نظامی در میتینگ مجاهدین… به کار گرفتن، اما در مقابل ایرانیان و سایر گروههای سیاسی غیرهمفکر با مجاهدین را سازشکار و دکاندار و استحاله چی خواندن و نفی ائتلاف با تمام کسانی که خواهان رأیی برابر با مجاهدین در یک ائتلاف هستند با بهانه هایی از این دست که بیش از آن که یک موضع عام سیاسی باشد، مصرف داخلی داشته، از جمله اقدامات رجوی برای مهار این آقایان و سایر دوستانشان که هم اکنون در شورا هستند، بوده است.

” گشایش نمایی”های رجوی و ” جبهه همبستگی ” اش هیچگاه ریشه دار و عمیق و واقعی نبود که اگرمی بود اولاً از لحاظ سیاسی آویزان شدن به دامان این و آن پارلمانتر در اروپا و آمریکا – به ویژه پس از خروج از لیست گروههای تروریستی – شدت نمی یافت و ظرفیت جدیدی ایجاد می شد که طبعاً حرکت به سمت دیگری را رقم می زد، ثانیاً از لحاظ خط مشی و استراتژی، مستلزم اعلام رسمی و آشکار تجدید نظر در سیاستهای گذشته و ایجاد تغییرات در سازمان ِ کار این گروه به نشانه آمادگی پذیرش وضعیت جدید بود و ثالثاً – و حداقل – مجاهدین بایستی از مناسک فرقه‌ای فاصله گرفته، تظاهرات ایدئولوژیک خود را لااقل انعکاس بیرونی نمی دادند و به این وسیله بیش از پیش بر طبل افتراق و تمایز خود با سایر گروهها نمی کوبیدند.

واقعیت آن است که پیشنهادات این آقایان برای راه گشایی – مثلاً در تحقق جبهه همبستگی – در کمال سادگی با اعتقاد به این اصل بیان شده است که عمل به چنان پیشنهاداتی راه کار خروج از بن بست و ادامه مبارزه است، غافل از این واقعیت که رجوی بیش از هر کسی – ولو نزدیکترین افراد به خودش- منافعش را درک می کند و بهتر ازهر کسی معنای گشایش واقعی را می‌داند و پیشنهادات این آقایان را نه به مثابه راه گشایی، بلکه راهی به سوی خودکشی تلقی می کند و بوی دشمنی از آن به مشامش می رسد!

اصولاً چارچوب تشکیلاتی – ایدئولوژیک مجاهدین و رهبری عقدیتی رجوی در رأس آن، ظرفیت گشایش را نداشته چرا که وضعیت فعلی، فقط گاه گاهی یکی از اعضای شورای را از دست می‌دهد و چند حامی خارجی در یکی از پارلمانها به دست می آورد، اما برفرض ترتیب اثر دادنه به چنان پیشنهاداتی، درگام اول مجبور به نشستن برکرسی پاسخگویی و پذیرش موازنه گشایش است که سوی دیگرش، ساختار تشکیلاتش را دستخوش تغییر خواهد کرد، در آن صورت ناچار است از جایگاه خود به زیر آید…

بنابراین سوال آن است که چه چیزی برای حفظ کردن خواهد داشت که ارزش آن را داشته باشد که هزینه ای چنین سنگین را به خاطرش بپردازد. اشکال این آقایان ساده لوح آن است که گمان دارند رجوی امیدی به سرنگونی دارد، رجوی مدتها است که به جنگ و آویزان شدن به جنگ طلبان می اندیشد، هیچ نیروی مخالف ایران را توانمند برای سرنگونی نمی بیند و از این خواب و خیال خوش که دیگران را به آن فرو می برد بیرون آمده و فقط و فقط بر روی عامل خارجی حساب باز کرده است و نیروهای ساکن در اردوگاه عراق را برای چنان روزی دپو کرده است تا لااقل در صورت سرنگونی به علت مداخله عامل خارجی فرصت حضور در کنار سایر بازیگران که در غرب جاخوش کرده اند را داشته باشد!

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد