18.07.2013
اخبار روز
جلسه سه روزه شورای ملی
مقاومت در روزهای – ۶ و ۷ و ۸ تیرماه، با ریاست خانم مریم رجوی برگزار شد. خانم
رجوی در سخنرانی خود به اوضاع ایران و منطقه، انتخابات ریاست جمهوری، موقعیت جمهوری
اسلامی، وضعیت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق و تظاهراتی که پیش از گشایش
اجلاس توسط مجاهدین خلق در پاریس سازماندهی شده بود، اشاره کرد. کریم قصیم، روحانی
و مسعود رجوی که مسئول شورای ملی مقاومت می باشد، در این نشست حضور نداشتند. آقایان
کریم قصیم و روحانی اخیرا از عضویت در شورا استعفا داده اند.
خانم رجوی انتخابات ریاست جمهوری
را نمایش توصیف کرد و با اشاره به این موضوع که سازمان مجاهدین خلق ایران پیوسته
خواهان برگزاری انتخابات آزاد بوده است، پیامد انتخابات اخیر را تنزل جدی موقعیت
خامنه ای، تفرقه در جناح حاکم، بن بست سیاست یک دست سازی رژیم، بن بست برنامه اتمی
و تنگنای تحریم های بین المللی، فرو رفتن جمهوری اسلامی دریک جنگ محکوم به شکست در
سوریه خواند و تاکید کرد: “از همه مهمتر، محاصره رژیم توسط یک جامعه ناراضی و آماده
قیام است که باعث شد خامنه ای بساط نمایش انتخابات را در همان دور اول جمع کند”.
مریم رجوی در ارتباط با وضعیت
اعضای مجاهدین خلق در عراق، به حمله موشکی روز ۲۵ خرداد به کمپ لیبرتی (آزادی)
اشاره کرد و گفت که در جریان اصابت موشک به این کمپ ده تن کشته شده اند که دو تن از
آنان اعضای شورای ملی مقاومت و بقیه از مجاهدین خلق بوده اند. وی رفتار مارتین
کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل در عراق را در ارتباط با نقض حقوق اعضای این سازمان
محکوم کرد.
بنا به گزارش رسانه های سازمان
مجاهدین خلق ایران، اعضای شورا در طول نشست سه روزه پیامدهای انتخابات، سیاست های
جمهوری اسلامی در سوریه و عراق، وضعیت کمپ اشرف و لیبرتی، موقعیت شورای ملی مقاومت
و برگزاری گردهمایی سالیانه در روز اول تیرماه در پاریس را بررسی کردند.
از اظهار نظر اعضای شورا درباره
مسایلی که درجلسه سه روزه بحث و بررسی شده، تا به حال گزارشی منتشر نشده است.
اعضای شورای ملی مقاومت درپایان
نشست، خواهان برکناری کوبلر شدند. مارتین کوبلر، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد در
عراق با استناد به اطلاعات شاهدان عینی و گزارش های جمع آوری شده، رهبران سازمان
مجاهدین خلق را به نقض حقوق اعضای این سازمان متهم کرده و به سازمان ملل گزارش داده
که سازمان مجاهدین حقوق اعضایش را رعایت نمی کند. سازمان مجاهدین خلق ایران، صحت
گزارش نماینده ویژه سازمان ملل را رد کرده است.
اگرچه تا کنون بخشی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق ایران به خارج از عراق انتقال داده شده اند، اما هنوز ده تن در
قرارگاه اشرف و بیش از دو هزار نفر در کمپ موقت لیبرتی در انتظار تعیین تکلیف
هستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در حاشیه ی
بیانیه ی تفصیلی اخیر شورا و یک سند
یک
ـــــــــــــــ
بیانیه ی تفصیلی تیرماه ۱۳۹۲ «شورای ملی
مقاومت ایران»، نقطه ی پایانی بود بر توهم، یا توهم پراکنی همه ی کسانی که هنوز
گمان می بردند ـ یا وانمود می کردند که گمان می برند ـ که می توان از گنداب، انتظار
پرورش مروارید داشت.
بررسی محتوایی این بیانیه، تنها در صورتی
به زحمتش می ارزد که بخواهیم شگرد های مبتذل یک رهبر درمانده، و ریزه خواران سفره ی
او در این سند ماندنی و پاک نشدنی رسوایی اشان را افشا کنیم.
و من که فعلاً نه وقت و نه حوصله ی این کار را دارم، فقط به جفتکی اشاره می کنم که
در قسمتی از بیانیه، به سمت من پرانیده شده است.
دو
ـــــــــــــــ
من در تابستان سال ۱۳۷۹ در اوج بیا و برو
شورای ملی مقاومت، و در حالی که بسیاری از اعضای شورا و افراد بیرون شورا به خاطر
موقعیت استثنایی من در شورا، و عز و عزت نهادن های صد من یک غاز مسئول آن و کل
دستگاه مجاهدین و شورا به من و به کار های من، بر من غبطه می خوردند، در فرانسه که
(به جز پنج شش ماه در سال های بسیار دور) طی این سال های طولانی تبعید، همیشه در آن
اقامت داشتم و دارم، از عضویت در شورا کناره گیری کردم.
نمی خواستم به بهای یک زندگی راحت و مرفه و بی دغدغه، و مقادیری هندوانه در زیر
بغل، لگدمال شدن ابتدایی ترین پرنسیپ های انقلابی را توسط مجاهدین و شورا، و به
خصوص شخص مسعود رجوی، نظاره کنم و یا خودم را به ندیدن بزنم.
اما (به حق یا به ناحق) سعی کردم که تا
حد امکان، سر و صدا در این باب به راه نیاندازم. تمام فشار هایی که مستقیماً به
دستور شخص مسعود رجوی، به منظور از هم پاشیدن زندگانی ام، و مختل کردن فعالیت هایم
بر من وارد می آوردند و حکایتش مفصل است را تحمل می کردم و دم بر نمی آوردم.
سه
ـــــــــــــــ
چند سال بعد، آمریکا که مجاهدین را بخشی
از ارتش صدام می دانست، در ماجرای اشغال عراق، تعدادی از مراکز آن ها را بمباران
کرد و تنی چند از مجاهدین نیز در این بمباران ها کشته شدند.
چهار
ـــــــــــــــ
رهبر مجاهدین که از زمانِ آزادی از زندان
در ایران تا همین حالا، آویزان شدن به این و آن را به عنوان «هم استراتژی و هم
تاکتیک» خود انتخاب کرده است، بلافاصله آمادگی خود برای خدمتگزاری به صاحبخانه ی
جدید، و انجام عملیات مورد نظر در عراق و خارج عراق، و همکاری های ویژه برای
شناسایی و معرفی «تروریست» هایی که با اشغالگران می جنگیدند (…) را به عرض رسانید،
و در جهت اثبات صداقت خود در توابیت، دست به کار شد.
(ماجرایش مفصل است، و بسیار خواندنی و عبرت گرفتنی.)
پنج
ـــــــــــــــ
این روند از همان آغاز خود، از چشم من که
دستم در کار است پنهان نماند.
هم به عنوان یک روزنامه نگار حرفه یی کنجکاو، و هم به عنوان یک «سیاسی کار» کم سرد
و گرم نکشیده، می دیدم که چه دارد می گذرد، و حدس می زدم که کار به کجا خواهد رسید.
(البته انصافاً نه تا اینجا که امروز می بینیم!)
روند را پی گیری می کردم، اما تلاشم بر
این بود که بدون اشاره ی صریح به مجاهدین، فقط به نوشتن، و ترجمه های همراه با
مقدمه و مؤخره و شرح و تفصیل، در باره ی ضرورت هوشیاری نسبت به خطراتی که از ناحیه
ی امپریالیسم، و به طور خاص، دم و دستگاه نئو کان های در قدرت، میهن ما را تهدید می
کرد بسنده کنم.
(من هیچ وقت «ضد امپریالیست حرفه یی» نبودم و نیستم، و فقط تا آنجا که به منافع
مردم میهن خود و خلق های سراسر جهان مربوط می شود، بر ضرورت هوشیاری در برابر خطرات
امپریالیسم و عملکرد های آن تکیه می کردم و تکیه می کنم.)
خوشحالم که نوشته ها، و ترجمه های بسیار
متعدد من از برجسته ترین نویسندگان و تحلیل گران سیاسی جهان، و انتقال تقریباً
همزمان اطلاعات و تحلیل ها و نظرات آن ها به جامعه ی ایرانی، در آن ایام حساس، نقش
مثبت و نسبتاً چشمگیری داشت.
این را می شد همچنین از عکس العمل های مجاهدین که رهبری آن، روی تبدیل کردن تشکیلات
خود به تشکلی از «بومیان» آماده به خدمت، کار می کرد دریافت.
و می بینیم که هنوز سال ها بعد از آن ایام، این ها چه طور جا به جا از فعالیت های
آن ایام من سر خود را به در و دیوار می کوبند و به زبان خود بر تأثیر گذاری آن کار
ها اقرار می کنند و آه از نهاد بر می آورند!
شش
ـــــــــــــــ
در تیرماه ۱۳۸۶، مسعود رجوی مستقیماً در
پیامی رسمی و علنی فرمان لجن پراکنی علیه منتقدان سیاست های امپریالیسم در منطقه و
نقشه های آن برای ایران را صادر کرد.
هفت
ـــــــــــــــ
در پی این پیام، بر موج هر روز قوی تر
شونده ی تبلیغات نوع جدید مجاهدین با هدف فرهنگسازی در فضای اپوزیسیون برای
امپریالیسم، و «پاک» کردن ذهن افراد خود از «رسوبات» باقی مانده از ایده ئولوژی
مجاهدین اولیه، هرزه نویسی های دریده علیه فعالان صلح و مخالفان تجاوز نظامی به
ایران با ذکر نام و نشان آن ها نیز اضافه ( یعنی اضافه تر) شد.
و بعد از کمی این پا و آن پا کردن، نوبت به پرداختن مستقیم و بی پرده به من هم به
عنوان یکی از این فعالان رسید.
هشت
ـــــــــــــــ
در ۲۲ آبان ۱۳۸۶، در پی مجموعه ی بزرگی
از هرزه نویسی و هرزه گویی ها و دهان دریدگی های اوباش تحت امر رهبر علیه من، من
متن بسیار محترمانه یی را تحت عنوان «مردم! خودتان قضاوت کنید» نوشتم و منتشر کردم.
هر کس أن متن را خوانده باشد یا بخواند می بیند که در آن مطلقاً افشاگری و اینجور
چیز ها در مورد شورا یا مجاهدین، مدّ نظر نبوده است، و من فقط در توضیح چگونگی
کناره گیری خود از شورا در تابستان ۱۳۷۹ به یکی دو مورد از آنچه به آن موضوع خاص بر
می گشت و مجاهدین به تحریف آن پرداخته بودند اشاراتی گذرا کرده بودم.
با رعایت بسیار بیش از حد لازم چپ و راست قضایا.
رهبر، به خودش می پیچید. و وحشت از پر
کردن احتمالی نقطه چین هایی که در آن متن گذاشته بودم، یا نگذاشته بودم چرا که
اصلاً به مسایلی که هر کدام چند نقطه چین دیگر می طلبید وارد نشده بودم و او او
احتمال می داد که وارد شوم، وجودش را فراگرفته بود.
ولی نمی توانست پاسخی برای آنچه نوشته بودم فراهم کند و نقطه ی ضعفی در آن نوشته ی
من بیابد و روی آن مانوور بدهد.
نُه
ـــــــــــــــ
انتشار گزارش معروف ۱۶ سازمان اطلاعاتی
آمریکا در مورد موقعیت برنامه های اتمی ملایان، که در آن تأکید می شد که بمب اتم
سازی یی در چشم انداز نیست، آب سردی بر تب هذیانی رهبر فرو ریخت، و به مصداق «از
قضا سرکنگبین صفرا فزود»، تب زده ترش کرد!
او حمله ی نظامی آمریکا به ایران را در یک قدمی می دید، و در آرزوی تحقق آن دقیقه
شماری می کرد، و در پیام هفت آبان خود هم تصریح کرده بود که خطر، نه جنگ، بلکه «نه
جنگ» است، و آمادگی خویش را برای تقدیم افراد«ارتش آزادی بخش ملی ایران» به عنوان
پیشمرگان نیروی زمینی آمریکا به جرج بوش پسر اعلام داشته بود.
و حالا سازمان های اطلاعاتی آمریکا که از جنون رییس جمهوری خود می ترسیدند، با
انتشار آن گزارش، عملاً بهانه ی اصلی حمله ی نظامی به ایران را از دست آن دیوانه
گرفته بودند، و رهبر مقاومت را در امید بر باد رفته اش قال گذاشته بودند.
دَه
ـــــــــــــــ
کافی است که خوانندگان، به نشریات و
رسانه ها و موضع گیری های مسعود رجوی و همسر او در آن سال و قبل از آن مراجعه کنند
و عجز و لابه های این دو را به درگاه جرج بوش، و خوشرقصی هایشان برای متجاوزین به
افغانستان و عراق را یکبار دیگر به خاطر آورند.
یازده
ـــــــــــــــ
طبیعی است که من، بر خلاف انتظار آن ها،
علی رغم آن حجم متراکم هرزه نویسی و هرزه گویی هاشان به منظور ارعاب یا ایجاد تشویش
و بی ثباتی در من، آن قدر خائن و زبون نبودم که جا بزنم و بگویم که چَشم، از این به
بعد می گذارم که شما کارتان را بی مزاحم انجام دهید!
بنابر این، در ۱۶ آذر ۱۳۸۶، و در ادامه ی
ترجمه ها و نوشته های پی در پی و بی و قفه یی که خشم رهبر را برانگیخته بود ـ و تا
هنوز که هنوز است با بهانه و بی بهانه، سرش را از بابت آن ها به در و دیوار می کوبد
ـ مقاله ی «پرسش و پاسخ های لوموند درباره ی گزارش اخیر اطلاعات ملی آمریکا» را با
ترجمه و توضیح و تفصیل منتشر کردم. لینک مقاله، در پاورقی آمده است.
دوازده
ـــــــــــــــ
تقریباً یک ماه از نوشته ی توضیحی من با
عنوان «مردم! خودتان قضاوت کنید» گذشته بود و رهبر و اراذل و اوباش تحت امر او تا
حدودی خفه خون گرفته بودند.
اما بلافاصله پس از آن که مقاله ی «پرسش و پاسخ های لوموند» را منتشر کردم، به
دستور مستقیم رهبر که می خواست انتقام در گل ماندن خود را با جفتک پرانی به من
بگیرد، و ضمناً عر و تیزی هم کرده باشد تا بلکه دیگران را بترساند، اطلاعیه یی به
امضای «دبیرخانه ی شورا ی ملی مقاومت» در نشریه ی ۲۱ آذر ۱۳۸۶ مجاهد منتشر شد که با
به هم بافتن آسمان و ریسمان، بعد از شرح چند اقدام و چند شایعه پراکنی عوامل مشکوک،
یکمرتبه بدون هیچ ارتباطی با موضوع، ادعا های سخیفی در مورد من هم در آن مطرح شده
بود.
از جمله این که:
من به عنوان «مستخدم لو رفته ی وزارت بدنام»، تخت عنوان ««افشای اسرار و حرفهای
درونی شورا»، به آن ها اتهام (!) زده ام که در زمانی که رهبر در زیر سایه ی لطف و
کرم صدام و استخبارات عراق قرار داشت (و بعد از سقوط صدام و انتشار چند فیلم
مخفیانه گرفته شده، تازه معلوم شد که این لطف و کرم را با تن دادن به چه حقارتی و
با انجام چه خیانت هایی نصیب خود کرده است) مراسم تعدادی از نیرو ها و شخصیت های
اپوزیسیون را با آب دهان انداختن به روی آن ها و افتادن به جان آن ها با مشت و لگد،
به هم می ریخته اند.
و بعد، گله می کرده اند که چرا آن ها از این که به صورتشان تف کرده ایم چیزی نمی
نویسند و چگونگی آلودگی خود به آب دهان هموطنان غیور را توضیح نمی دهند و خودشان را
به آن راه می زنند!
اتهام به آن ها!
«متهم» کردن آن ها به انجام کاری که قبلاً نه تنها اتهام و اینجور چیز ها به حساب
نمی آمد، بلکه جزو افتخارات تاریخی مجاهدین تراز نوین بود، و آن ها کتباً و رسماً
در نشریات خود به آن می بالیدند، و در سندی که در پایان این توضیح مختصر می آید نیز
به نمونه یی از آن اشاره شده است.
و جالب است که در حالی که چهار پنج سال
از ماجرای ۱۷ ژوئن می گذشت، مقاله ی مرا آن «اطلاعیه ی دبیرخانه ی شورای ملی
مقاومت»، پرونده سازی ۱۷ ژوئنی معرفی کرده بود!
عنوان مقاله ی من، یعنی «مردم! خودتان قضاوت کنید» را هم برای صحنه سازی، تبدیل
کرده بودند به عنوان جعلی و خودساخته ی «افشای اسرار و حرفهای درونی شورا»!
(صداقت و راستگویی و امانت و شرافت، مثل فدا و مثل پاکدامنی و مثل قس علیهذا، از
خصوصیات برجسته ی مسعود رجوی است.)
سیزده
ـــــــــــــــ
در باره ی آن اطلاعیه و حاشیه و حواشی
آن، حد اقل دو مسأله ی بسیار مهم وجود دارد که من به دلایلی تا کنون مسکوت گذاشته
ام اشان، اما تنی چند را در جریان یکی از آن دو مسأله که مستقیماً به من مربوط می
شود قرار داده ام (…)
یک مسأله ی بسیار مهم دیگر ، و کمی خاص الخاص هم در ارتباط با یک انسان بزرگوار در
میان بود، که در پی مرگ او از موضوعیت افتاد.
(امیدوارم مرا وادار به باز کردن قضیه نکنند. اما در آن صورت، از باز کردن قضیه،
کوتاهی نخواهم کرد، و مسئولیتش هم با خودشان خواهد بود.)
چهارده
ـــــــــــــــ
باری، من در همان «مردم! خودتان قضاوت
کنید»، برای کسانی که در جریان نبودند توضیح داده بودم که ضرورت نوشتن «بیانیه ی
ملی ایرانیان»، در یکی از نشست هایی رسمی شورا که طبعاً من هم در آن حضور داشتم با
صحنه گردانی مسعود رجوی مطرح شده بود.
به منظور مقابله با بیانیه یی که شخصیت های برجسته ی اپوزیسیون امضا کرده بودند.
بیانیه یی (تا آن زمان پنجاه نفره) در
محکومیت رفتار مجاهدین، منتشر شده بود که در آن به طور خاص، امضای جمعی از نام آور
ترین و خوش سابقه ترین و شریف ترین شخصیت های سیاسی می درخشید.
بیانیه، در میان اعضای شورا توزیع شد، و در باره ی ضرورت نوشتن آنچه بعداً «بیانیه
ی ملی ایرانیان» نامیده شد بحث در گرفت.
و بقیه ی قضایا.
پانزده
ـــــــــــــــ
حالا این ها بر سر یکی از دو مستعفی اخیر
از شورا، که اصلاً نه به خاطر او، بلکه ـ منجمله ـ از وحشت افشاشدن چیز های دیگری
(…) رهبر مقاومت، از طریق به تعبیر خودشان «دارالتحریر» خود، آن شکری را خورده بود
که در شماره ی دوازده به آن اشاره کردم، منت می گذارند که بله دبیرخانه ی شورا برای
دفاع از تو اطلاعیه داده بود و نوشته بود که فلانی، یعنی من، چهار پنج سال بعد از
ماجرای ۱۷ ژوئن در همان راستا با کپسول گاز های بدبو «تمامیت شورا و جایگزین
دموکراتیک را نشانه گرفته بود» و می خواست ما را از بین ببرد و ما نگذاشتیم، و او
خوشبختانه نتوانست «شورا و جایگزین دموکراتیک» را به وسیله ی کپسول گاز های بدبو
منهدم کند و توطئه ی ۱۷ ژوئن را به انجام برساند!
<<< متعاقباً [!] دبیرخانة شورا در ۱۸ آذر ۱۳۸۶ در اطلاعیه یی تحت عنوان « تشبثات
عوامل اطلاعات آخوندها علیه مقاومت ایران و اعضای شورا» اعلام کرد که این فرد: « در
راستای پروندهسازیهای ۱۷ ژوئن تحت عنوان «افشای اسرار و حرفهای درونی شورا»، به
مبتذل ترین اراجیف و دروغپردازیها متوسل شده….به نظر می رسد مقالات و سخنرانیها و
مصاحبه های روشنگر [...] در افشای صلح طلبی کاذب و ترفندهای جنگ افروزانه فاشیسم
مذهبی، عرصه را بر اطلاعات بدنام آخوندها چنان تنگ کرده است که اکنون علاوه بر
فشارهای سالیان بر روی او و اعضای خانواده، نیازمند “کپسولهای گازهای بد بو” در
اظهارات محمدعلی اصفهانی شده اند! >>>
بزمجه ها!
شانزده
ـــــــــــــــ
یک هدف دیگرشان این است که مرا و یا او
را ـ امروز بعد از گذشت تقریباً هفت سال ـ به موضع گیری علیه یکدیگر وادارند. که
البته من هوشیار تر از این حرف ها هستم، و فکر می کنم که او نیز آنقدر هوشیار باشد
که به راحتی متوجه نیت این خرمرد رند های نوبر انقلاب مریم پاک رهایی بشود.
هفده
ـــــــــــــــ
از این گذشته، وقتی که کسی این اندازه
شهامت سیاسی و اخلاقی را داشته است که نخواهد بیش از این خود را به دم و دستگاه
اهریمنی یک رهبر مالیخولیایی عقل از کف داده و همسرش آلوده سازد، و به همین دلیل
مورد تهاجم اوباش «مستقل» و غیر مستقل آن زوج سفله قرار گرفته است، شرط انصاف چنین
است که حرمت او تا آنجا که ممکن است از سوی من حفظ شود.
هژده
ـــــــــــــــ
عبید زاکانی می فرماید:
ناگهان موشکی ز دیواری / جَست بر خمّ می
خروشانا
سر به خم بر نهاد و مِی نوشید / مست شد همچو شیر غرّانا
گفت کو گربه تا سرش بکنم / پوستش پُر کنم
ز کاهانا
گربه در پیش من چو سگ باشد / گر شود رو برو به میدانا
گربه این را شنید و هیچ نگفت / چنگ و
دندان بزد به سوهانا
ناگهان جَست و موش را بگرفت / چون پلنگی شکار کوهانا
موش گفتا که من غلام تو ام / عفو کن بر
من این گناهانا
مست بودم اگر گهی خوردم / گه فراوان خورند مستانا!
نوزده
ـــــــــــــــ
وقتی دیدم که رهبر بیچاره، آنچه را به آن
افتخار می کرد و با آب و تاب در نشریاتش منتشر می ساخت، و صد چندان آن را ـ به خصوص
در سه جلسه ی رسمی شورا ـ با وقاحتی که فقط از موجوداتی چون خود او بر می آید بیان
کرده بود (…) اینطور با ذلت و خواری پس می گیرد و انکار می کند، به یاد «موش و
گربه» ی عبید زاکانی افتادم و «گه خوردم» گفتن موش رجزخوان پس از محروم شدن از حریم
امن دامان پر عطوفت صدام و استخبارات عراق، و گرفتار شدن در چنگ گربه.
بیست
ـــــــــــــــ
یکی از موارد تخصص رهبر مقاومت این است
که وقتی همان چیز مورد اشاره ی عبید زاکانی را به سر و صورت خود می مالد، لازم می
بیند که برای محکم کاری، مقداری از آن را به سر و صورت همه ی کسانی که با او هستند
هم بمالد، تا آن ها اگر شهامت برخورد با خود را نداشته باشند بعداً نتوانند ادعای
پاکیزگی کنند و بگویند ما نبودیم.
در «بیانیه ی تفصیلی» کذایی ۶ و ۷ و ۸ تیر ماه امسال هم، او همین کار را با اعضای
شورا کرده است.
در این عمل، حکمت دیگری هم هست: یادآوری هزار باره ی این واقعیت به آن ها که یک وقت
یابو برتان ندارد و فراموش نکنید که موجودات ناچیزی بیش نیستید که هویت شما مدیون
پذیرش هر ذلتی است که من و مهر تابان شما بر شما روا می داریم.
حالا من البته چون نمی خواهم او به طور
کامل در این هدف خود موفق شود، و ضمناً راه بازگشتی هم برای آن هایی که شهامت
برخورد با خود را دارند باز گذاشته باشم، نمی گویم که:
ـ خب! اعضای محترم هم لابد به آنچه از قول یکی از رجال برجسته ی عهد ناصری نقل می
شود عمل کرده اند که گویا خطاب به بانو «مهد علیا» گفته بود:
«اگر به جای این قبای نکبت بار، جبّه ی صدارت هم بپوشم، باز رخت نوکری شما را به تن
دارم. از پاکی و مردانگی حرف نمی زنم که این روزها کسبی است بی رونق. به نام نیک هم
دل نمی بندم در این حال که نامم از دست رفتنی است . چون بدنامی هرچه باشد بهتر از
گمنامی است.
«برای اینکه کارم بگذرد ـ جسارت است ـ ریشم را در ماتحت الاغ فرو می کنم. بعد که
کار گذشت، بیرون می آورم و گلاب می زنم تا بوی عطر محاسنم عالمی را سرمست کند.».
بیست و یک
ـــــــــــــــــــــــــ
اما واقعاً آیا امضای این بیانیه و همان
چیز مال کردن خود بدتر است یا مشارکت و همدستی در قتل عام گروگان های رهبر
مالیخولیایی مقاومت در عراق، به گروگان گرفتن سه هزار نفر در زندان لیبرتی با تعلیق
به محال کردن و ارجاع به ناشدنی دادن شرط خروج از عراق و اسکان در کشور های ثالث،
سر ساییدن بر آستان جولیانی و بولتون و لوییس فری و پیتر گاس و جان سانو و سیا و اف
بی آی، لیسیدن پوتین های خونین سربازان اسراییلی در غزه، دم جنابیدن برای پادشاه
عربستان سعودی و امیر قطر و حتی اعلیحضرت پادشاه بحرین، اعلام آمادگی برای پذیرش
مأموریت مرسونری در سوریه، و … و … و زمینه سازی برای بمباران مردم میهن خویش و
کشتار آن ها و تا دهه ها و دهه ها معلول و سرطانی کردن نسل ها و نسل ها و نسل های
آینده ی آن ها بر اثر تشعشعات اتمی؟
من که فکر می کنم دومی. اولی اصلاً در مقایسه با دومی، همان گلاب زدن به محاسن است!
بیست و دو
ـــــــــــــــــــــــــ
اسناد متعدد افتخار کتبی و رسمی مجاهدین
به تف کردن بر سر و روی سخنرانان اپوزیسیون و زیر مشت و لگد گرفتن آن ها وجود دارد،
و مثلاً کافی است که نشریات همان دوران طلایی این نوع کار ها را ورق بزنید.
ارزش این را ندارند که من زحمت «اسکن» کردن آن اسناد را به خود بدهم. و تازه، فکر
می کنم که همین متن اسکن شده ی بیانیه ی شخصیت های سیاسی در باره ی یکی از عملیات
قهرمانانه ی تحت امر رهبر مقاومت ـ که در ادامه می آید ـ به اندازه ی کافی گویا
باشد.
به همراه دو توضیح مختصر:
ـ با نگرانی از بابت این که بعضی از امضا
کنندگان، بنا به دلایل قابل درک، شاید تمایل نداشته باشند که نامشان در اینجا
بیاید، امضا ها را حذف کرده ام. اما کسانی که واقعاً علاقمند به دانستن نام ها
هستند می توانند به نشریات اپوزیسیون در همان زمان مراجعه کنند.
ـ این که رهبر معظم مقاومت، از زبان
دبیرخانه اش این موضوع بدیهی که «بیانیه ی ملی ایرانیان» در پاسخ به بیانیه ی شخصیت
های برجسته ی اپوزیسیون نوشته شده است را انکار کند حقیقتاً برای او خیلی ذلت بار
است (هیهات منا الذله!) اما در اصل اطلاعیه ی دبیرخانه ی شورا در سال ۱۳۸۶ آن بخت
برگشته تن به همین ذلت داده است:
«ادعا کرده بود [اشاره به من] که هدف از تصویب بیانیه ی ملی ایرانیان و مرزبندی با
رژیم آخوندی در شورا توجیه آب دهان انداختن بر صورت ، و زیر مشت و لگد گرفتن تمام
بدن سخنرانان اپوزیسیون بود».
چه ادعای باطلی کرده بودم من!
بیست و سه
ـــــــــــــــــــــــــ
برای افرادی که در جریان تهیه ی آن سند
ننگین بوده اند، که روش است؛ اما برای آن ها که در جریان نبوده اند:
ـ تیتر بیانیه ی محکومیت رفتار کثیف مجاهدین:
«در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و محکومیت چماقداری و ترور»
تیتر بیانیه ی ملی ایرانیان:
«دفاع از دموکراسی یا توجیه همکاری بارژیم؟»
برای مشاهده ی متن اسکن شده ی
بیانیه ی «در دفاع از آزادی اندیشه و بیان و محکومیت چماقداری و ترور»، یا اینجا و
یا روی لینک زیر کلیک کنید:
http://www.ghoghnoos.org/ap/pa/hash-mg.html
خواندن مقاله ی زیر هم برای تکمیل و
تشریح بعضی قسمت های این مقاله، مفید است:
نقد ها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟ ـ ۱۸ فروردین ۱۳۹۲
http://www.ghoghnoos.org/ap/pa/naghd.html
و نیز:
پرسش و پاسخ های لوموند درباره ی گزارش اخیر «اطلاعات ملی آمریکا» ـ ۱۶ آذر ۱۳۸۶
http://www.ghoghnoos.org/ak/kb/monde-ir-us.html
محمد علی اصفهانی – سایت ققنوس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استراتژی فریب و دروغ (مجاهدین خلق،
فرقه رجوی)
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، دوازدهم ژوئن ۲۰۱۳
لینک به منبع
دروغ گویی و فریبکاری که از ویژگیهای اخص
ایدئولوژی مجاهدین است گویی پایانی ندارد و اینکه روزی بشود مجاهدین را بدون این
خصلت های هنجار شکن تصور کرد شاید کمی خیالپردازانه باشد. ایدئولوژی ارتجاعی و عقب
مانده ای که شخص رجوی آنرا نمایندگی میکند تنها میتواند تحت عنوان مرتجعین چپ نما و
با ماهیت فرقه ای در طیف گروه های سیاسی ایران دسته بندی شود.
این ایدئولوژی که در روزهای اول انقلاب ،
تحت عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بعنوان سمبل آمال و آرزوهای مجاهدین به مردم
عرضه میشد، حال میرود خود را با همان محتوا و البته با فریبکاری تمام تحت نام
«جمهوری دمکراتیک، سکولار و غیر هسته ای»؟ به غرب عرضه کند.
بنابراین آنچه که طی سه دهه گذشته و اکنون
اتفاق افتاده و می افتد و ما شاهد آن هستیم گنداب ایدئولوژی ناب فرقه ای است که حال
از بدنه به سر در حال سرایت است .
طبیعتا محصول هر پدیده ای نشان از ماهیت خوب
یا بد آن پدیده دارد و اگر نتوانیم و یا نخواهیم از نتایج بدست آمده به ماهیت آن
پدیده پی ببریم حتما به خطا رفته ایم.
برای پی بردن به آنچه که فوقا گفته شد تنها
کافی است مدتی را با مجاهدین بوده باشید تا خیلی خوب به محتوای ایدئولوژی خطرناکی
که رجوی آنرا نمایندگی میکند پی ببرید.
رهبری مجاهدین بدعت گذار و سرمنشاء تمامی
وقایع زشتی است که در میان نیروهای اپوزیسیون اتفاف می افتد. تهمت زدن های ناروا به
جداشدگان از تشکیلات مجاهدین و شورای ملی مقاومت تنها بخش ناچیزی از این مجموعه
است.
استراتژی فریب و دروغ گویی با پوسته
“مقاومت” و “مبارزه” تنها ابزار مجاهدین برای قبضه قدرت و انحصارطلبی است. حتی اگر
قیمت آن قربانی کردن اعضا و تجاوز به حریم خصوصی کسانی باشد که سالهای عمرشان را در
این تشکیلات گذرانده و یا در اتحاد سیاسی با آنان بسر برده اند و حال قصد خروج به
هر دلیل شخصی و یا سیاسی را دارند.
استعفای آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی
از شورای ملی مقاومت و اطلاعیه مجاهدین در این خصوص نیز خود بهترین دلیل بر غرض
ورزی های مجاهدین و در راس آنها مسعود و مریم رجوی با تمامی کسانی است که قصد جدایی
و یا طرح کوچکترین انتقاد به این گروه را دارند.
اطلاعیه ای که مجاهدین در خصوص استعفای
آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از عضویت شورای ملی مقاومت داده و پاسخ مجدد
آنان به دروغ های مندرج در این اطلاعیه خود جای درنگ دارد که چگونه دروغ گویی و
فریبکاری شیوه دائمی رهبری این گروه بوده و هیچگونه پرنسیب اخلاقی و رفتاری محترم
شمرده نمیشود .
جدای از مطالبی که در مجرم شمردن آقایان
کریم قصیم و محمدرضا روحانی ؟ ! در اطلاعیه فوق آمده است و مقالات زیادی هم حول آن
نوشته شده است به این نکته هم باید اشاره کرد که تاکنون رسم نبوده که مجاهدین
بخواهند باصطلاح اسامی اعضای شورای دست سازشان را در پایان اطلاعیه هایشان بیاورند
ولی اینبار بیش از پانصد اسم در ذیل عبارت “غایبین جلسة میاندوره یی متعاقباً در
جریان قرار گرفتند و برگه ها ی امضا شده رأی گیری را برای دبیرخانه ارسال کردند”،
به چشم میخورد.
بنابراین وقتی می گوییم فریبکاری یعنی از
جنس همین کارهایی که مجاهدین انجام میدهند.
باید پرسید : علت اینکه این همه اسم بر خلاف
معمول در زیر این اطلاعیه ردیف شده چیست ؟ آیا غیر از این است که مجاهدین میخواهند
این موضوع را کم اهمیت جلوه داده و به خواننده این را القاء کنند که از بیش از
پانصد عضو شورا (بخوانید عضو مجاهدین) تنها دو نفر از آن خارج شده اند پس این جدایی
اینقدرها هم مهم نیست ؟ ! ضمن اینکه تعداد زیادی از همین بدبخت ها که اسم شان در
این ورق پاره آمده خود گروگان رجوی در لیبرتی اند.
نتیجه اینکه باید به رهبری مجاهدین گفت :
استعفای آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از شورای ملی مقاومت و پاسخ سراسر دروغ
و فریب شما به این استعفا بیانگر عمق بی پرنسیبی و نشات گرفته از یک ایدئولوژی
ارتجاعی با ماهیت فرقه ای است. ایدئولوژیی که تلاش میکند تمامی زوایای زندگی خصوصی
و سیاسی اعضای خود را رصد کرده و تحت کنترل بگیرد.
بدین ترتیب باید گفت استعفای این دو تن و
پیشتر جدایی آقای اسماعیل وفا یغمائی از عضویت شورای ملی مقاومت و نامه آقای ایرج
مصداقی به شخص رجوی و ریزش مستمر اعضاء در لیبرتی یک سرفصل کیفی است که از یک سو
ماهیت غیر دموکراتیک و عقب مانده مجاهدین و از دیگر سو حقانیت جداشدگانی است که
سالها هر کدام به طریقی ایدئولوژی متعفن رجوی را فریاد بر آورده اند و افشا
کردهاند.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی رجوی «واو» شد (مجاهدین خلق، فرقه
رجوی)
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و هفتم می ۲۰۱۳
لینک به منبع
بنظر میرسد انتخابات
یازدهمین دوره ریاست جمهوری که یکی از سرفصل های مهم در تحولات
سیاسی ایران است، یکی از پایه های مهم استراتژی جدید مجاهدین
در بُعد داخلی را شکل میدهد و رجوی حساب ویژه ای برای بوجود
آمدن شکافی که بتواند از آن در راستای تحقق استراتژی جدیدشان
نهایت استفاده را بکند، باز کرده است.
بیماری تحلیل های
خیالپردازانه و عدم شناخت واقعی از مطالبات سیاسی – اجتماعی و
اقتصادی مردم ایران که سالهاست رجوی از آن رنج میبرد ، بنظر
میرسد محصول مستقیم خودانزوایی ، مردم گریزی و سه دهه خیانت به
مبارزات حق طلبانه مردم ، در ایران باشد.
محصول و نتیجه آخرین
تحلیل رجوی از شرایط و وضعیت جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق
که در آذرماه سال ۱۳۹۱ به خورد اعضای محصور در لیبرتی و سایر
اعضای سازمان داده شد، این بود که جمهوری اسلامی ایران و دولت
آقای نوری المالکی تا ۳۰ مهر ۱۳۹۲ سقوط خواهند کرد؟! و نهایتا
این تحلیل به شعار “پلی از لیبرتی تا تهران” ختم گردید.
این استراتژی که در
گفتارهای پیشین مفصلا در باره آن توضیح داده ام، فعلا حال و
روز خوبی ندارد و در هیچیک از مولفه های آن پیشرفتی حاصل نشده
است. بویژه اینکه پذیرش ۱۴ نفر از ساکنان لیبرتی به عنوان
پناهنده در کشور آلبانی هم خود به معضل جدیدی برای مجاهدین
تبدیل شده و سوراخی هم در استراتژی و هم شعار محوری آن محسوب
میشود.
مجموعه تحولات و اخبار
از نحوه برخورد مجاهدین با موضوع انتخابات این دور از ریاست
جمهوری در ایران نشان میدهد که تا این لحظه بر خلاف انتظار
حداقل تا قبل از تعیین تکلیف شدن صلاحیت نامزدها توسط شورای
نگهبان خیلی محتاطانه عمل کرده اند.
شاید علت این نوع
برخورد رجوی با این دور از انتخابات ریاست جمهوری در ایران
ناشی از تجربه تلخ مجاهدین در انتخاب مجدد آقای خاتمی در
هشتمین دور از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه سال ۱۳۸۰
باشد.
رجوی که از انتخاب آقای
خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶ از آن تحت عنوان
“خاتمی زدگی” و “فتنه خاتمی” در درون تشکیلات نام میبرد، تلاش
کرد در دور دوم با نظامی کردن فضای کشور مانع از انتخاب مجدد
آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران شود. عملیات نظامی مجاهدین
طی سال ۱۳۷۸ تا تابستان سال ۱۳۸۰ تلاش رجوی برای بستن فضای باز
سیاسی در ایران را نشان میدهد که عملا موفق نشد. در آن زمان
استراتژی رجوی این بود که مجاهدین تنها در فضای بسته و بدور از
آزادیهای سیاسی و حزبی میتوانند به حیات خود ادامه دهند.
شاید دلیل برخورد پاسیو
و صرفا بیان حرفهای کلی توسط رجوی با موضوع انتخابات این دور
از ریاست جمهوری، ناشی از تجربه همان سالهای قبل باشد. البته
با تغییر کیفی که هم در شرایط مجاهدین و هم در شرایط بین
المللی بوجود آمده است باعث شده است رهبری مجاهدین به گزینه
های دیگری از جمله سرمایه گذاری روی عوامل خارجی روی بیاورد.
بنابراین در این دور از
انتخابات ریاست جمهوری رجوی سعی کرد اهداف خود را با تائید
صلاحیت شدن آقای هاشمی رفسنجانی و طبعا رسیدن وی به مقام ریاست
جمهوری در ایران پیش ببرد.
نتیجه اینکه اگر روزی
“استراتژی جنگ آزادیبخش نوین” تنها در شکاف جنگ و ایران و عراق
و با تکیه بر عوامل بیگانه امکان بقا داشت، حال مجاهدین با از
دست دادن حامی استراتژیک خود، حیات خود را تنها در بستر
شکافهای موجود در بین جناحهای رقیب در ایران جستجو میکنند.
لذا حذف شدن آقای هاشمی
رفسنجانی از کاندیداتوری ریاست جمهوری ایران پاک حساب و کتاب
رجوی را بهم ریخته و بطور مضاعف بر مشکلات وی افزوده است و
تنها عکس العمل مجاهدین – نه خود مسعود که در کلاف تحلیل های
وهمی خود سردرگم است- این بود که مریم رجوی بگوید: “نمایش
انتخابات با انقباض کامل و اجتناب ناپذیر رژیم ولایت فقیه
تعیین تکلیف شد”.
با این مقدمه گفتنی است
فعالیت جدی مجاهدین در خصوص انتخابات تقریبا از تاریخ
۰۸/۰۲/۱۳۹۲ با دادن اولین اطلاعیه رسمی شروع شد. مجاهدین در
اطلاعیه های خود تلاش کردند با برجسته کردن تضاد های درون
نظام، یک استرس و بی ثباتی روانی در افکار آحاد مردم ایران
ایجاد کنند .
طی این مدت و تاکنون
دستگاه تبلیغاتی مجاهدین تقریبا نزدیک به ۱۷ اطلاعیه در خصوص
انتخابات بیرون داده است. سازمان مجاهدین در این اطلاعیه ها که
برگرفته از اخبار منتشره در رسانه های جمعی در ایران است، تلاش
کرده اند موضع گیری جناح های رقیب بر علیه یکدیگر در خصوص
انتخابات را برجسته کنند.
پس از این آماده سازیها
، رجوی و در حالیکه هنوز کیفرخواست آقای ایرج مصداقی علیه او
بر روی میزش سنگینی میکند تلاش کرد طی دو پیام متوالی در تاریخ
های ۱۸/۰۲/۱۳۹۲ و ۲۶/۰۲/۱۳۹۲ به تحلیل وضعیت جناحهای رقیب در
یازدهمین دور از انتخابات ریاست جمهوری بپردازد.
بنابراین آنچه که
میتوان از محتوای این دو پیام رجوی نتیجه گرفت اینکه:
۱ – در کمال تعجب رجوی
سعی کرد در پیامش از هرگونه موضع گیری متناسب با خط سازمان
مبنی بر “سرنگونی نظام تا مهر سال ۱۳۹۲″ خودداری کند. هرچند
این یک تناقض جدی در پیام رجوی بود، ولی بنظر میرسید مطابق
آنچه که فوقا گفته شد و عدم موفقیت آنها در هر سه مولفه
استراتژی جدید، رجوی وادار به چنین موضعگیری کلی شده باشد.
۲ – رجوی در هر دو
پیامش مزورانه تلاش کرد با بحرانی نشان دادن کشور و آنچه که
آنرا “شقه در درون نظام” می نامید ، آقای هاشمی رفسنجانی را
بعنوان بهترین راه حل برای ریاست جمهوری این دور از انتخابات
ریاست جمهوری ایران با هدف جدا کردن وی از نظام به آقای خامنه
ای پیشنهاد دهد. بنظر میرسد تائید صلاحیت و سپس انتخاب شدن
آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری ایران بخشی از استراتژی
جدید مجاهدین بوده که رجوی حساب ویژه ای روی آن باز کرده بود.
چرا که براساس تجربه
سالهای قبل، اینبار اما از نظر مجاهدین، انتخاب وی بعنوان
نماینده اصلاح طلبان بود که میتوانست زمینه مناسبی برای عرض
اندام مجاهدین در فضای سیاسی کشور بوجود آورد و بعبارتی تنها
روزنه برای بازگشت مجاهدین به عرصه سیاسی کشور محسوب میشود.
ولی عملا با رد صلاحیت وی توسط شورای نگهبان که رجوی انتظار
آنرا نداشت، ضمن عقیم گذاشتن طرح مجاهدین ، رجوی را هم “واو”
کرد.
“واو” شدگی رجوی آنقدر
شدید بود که تنها ساعاتی بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی
توسط شورای نگهبان ، طی اطلاعیه ای در تاریخ ۳۱/۰۲/۱۳۹۲ اعلام
کند که:
” . . . خامنه ای باید
تا دیر نشده رفسنجانی را با حکم حکومتی به صحنه برگرداند . . .
رفسنجانی اگر کشور و نظام را در خطر می بیند باید بر خلاف ۴
سال پیش خطر کند و با کمک حوزه و بازار خامنه ای را پائین بکشد
. . . استوانه نظام نباید بترسد. هم چنانکه خامنه ای را یک شبه
بالا برد اکنون میتواند و باید بساط ولایت او را درهم بریزد یا
لااقل از او حکم حکومتی برای شرکت در انتخابات بگیرد . . . ” .
ولی فشار مضاعف و ضربه
جدی تر به رجوی زمانی بود که آقای هاشمی رفسنجانی طی اطلاعیه
ای در روز گذشته ضمن تشکر از مردم حمایت خود را از نظام جمهوری
ایران اعلام داشت.
۳ – برخلاف انتظار و
علیرغم تبلیغات وسیعی که مجاهدین و شخص رجوی حول “تشکیل ارتش
آزادیبخش ملت ایران” و “هسته های مقاومت” به راه انداخته است و
هر روز اخبار مختلفی از فعالیت های موهوم آنها در شهرهای مختلف
را در سایت های خبری خود درج میکنند در ایندو اطلاعیه هیچ
اشاره ای به آنها نشد تا رجوی از ” بازوی مقتدرش” ؟ ! و در
شرایط سختی که در آن گرفتار است ، بخواهد بپا خواسته و
انتخابات را در هم بریزند، و با کمال تعجب تنها به دادن شعار
کلی ، “فراخوان به اعتراض و قیام – هر فرصت ، هر زمان، هر
مکان” بسنده کرد که خود این هم بی محتوا بودن تشکیل چنین ارتشی
را نشان میدهد.
بنابراین به گِل نشستن
استراتژی جدید رجوی و صبر و انتظار فریبکارانه وی برای تحولات
بعدی ، وی را مجبور کرد در کلی ترین شکل مردم را به قیام
فراخواند.
۴ – بنظر میرسد
گردهمائی ویلپنت پاریس در اول تیر ۱۳۹۲ (۲۲ ژوئن ۲۰۱۳) و کیسه
گشادی که مجاهدین برای بهره برداری از انتخابات ریاست جمهوری و
مطابق آنچه که فکر میکردند اتفاق خواهد افتاد، دوخته بودند هم
رونق چندانی پیدا نکند و مجاهدین حرفی برای گفتن نداشته باشند.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و انتخابات
ریاست جمهوری سال 1392 در ایران
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، چهارم مارس 2013
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-مجاهدین%20و%20انتخابات
%20ریاست%20جمهوری%20سال%201392%20در%20ایران/18490
کنفرانس اخیر مجاهدین در پاریس شاید از خیلی
جهات قابل تجزیه و تحلیل باشد ولی آنچه که آنرا مهم میکند سرمایه گذاری کلان
مجاهدین برای انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران است که در خرداد ماه سال 1392
برگزار میشود.
شاید بتوان اهمیت این موضوع برای مجاهدین را
در تحلیل های شخص مسعود رجوی و شعار «تغییر در ایران در سال 2013» جستجو کرد.
براستی مبنای این شعار براساس کدام تحول سیاسی در ایران است ؟
اخراج مجاهدین از قرارگاه اشرف و اسکان موقت
آنان در لیبرتی تحت نظر کمیساریای عالی پناهندگان سازان ملل متحد و تلاش برای اعزام
آنان به کشورهای ثالث بیش از هر زمان دیگری عرصه را بر رهبری مجاهدین تنگ کرده است.
بنابراین انزوای درونی و بن بست نظامی و
سیاسی حاکم بر تشکیلات مجاهدین رجوی را بر آن داشت تا به آخرین نقطه امید خود یعنی
به اغتشاش کشاندن انتخابات ریاست جمهوری در ایران درسال 1392 به کمک برخی کشورهای
منطقه خاورمیانه و حامیان سیاسی شان در اروپا و آمریکا چشم بدوزد.
بنا به گفته آخرین نفراتی که از کمپ لیبرتی
فرار کرده اند ، مسعود رجوی در اواخر آذز ماه 1391 طی یک پیام درونی به اعضای
سازمان مجاهدین ، اعلام کرد که سازمان قصد خروج از عراق را ندارد ، چرا که به تحلیل
وی نوری المالکی و جمهوری اسلامی ایران حداکثر تا تاریخ 30 مهر92 سقوط خواهند کرد ؟
!! و آنها می توانند از همانجا به تهران رفته و قدرت را در دست بگیرند.
بنابراین براساس چنین تحلیلی بود که رجوی در
ادامه پیامش دو گزینه را پیش روی نیروهایش قرار داد. گزینه اول : " پلی از لیبرتی
تا تهران " بود. او در این گزینه از اعضای سازمان خواست تا به صورت کتبی تعهد بدهند
که برای همیشه با سازمان مجاهدین باقی می مانند و حاضرند از بدن خود پلی از لیبرتی
تا تهران بسازند. گزینه دوم : " کثافت بورژوازی " بود. رجوی این گزینه هم را برای
آنانی در نظر گرفت که حاضر به دادن تعهد نیستند و بقول او میخواهند سازمان را ترک
کرده و به دامن بورژوازی بروند.
در کنفرانس پاریس مریم رجوی سعی کرد آنچه که
آنرا « سرخط برنامه و نظرگاه مقاومت ایران، برای ایران فردا» می نامید را در 10
ماده برای چندمین بار تکرار نماید.
ولی آنچه که این کنفرانس را با سایر کنفرانس
های مجاهدین متمایز میکرد حضور برخی عناصر مشکوک از کشورهای منطقه خاورمیانه بود.
در همین رابطه خبرنگار رادیو «اوستن» گفت:
«یوسی گال» سفیر اسرائیل در پاریس ، منشی دوم سفارت عربستان و یک دیپلمات ارشد قطری
نیز در این کنفرانس حضور داشتند. چیزی که در خبر مشروع این کنفرانس که بر روی سایت
خبری مجاهدین قرار گرفت حذف گردیده بود.
در همین خصوص پایگاه نهرین نت هم از
دیدارهای سفیرهای عربستان و قطر در پاریس با "مریم رجوی" خبر داد و اعلام کرد که
مریم رجوی در این ملاقات از آنها خواسته است تا از آنچه که مجاهدین آنرا " 2103 سال
تغییر در ایران" می نامد حمایت کنند.
نتیجه اینکه رهبری مجاهدین اینبار میخواهد
تحقق شعار « تغییر در ایران در سال 2013 » را نه با تکیه بر «رزمندگان ارتش
آزادیبخش ملی » گرفتار در لیبرتی بلکه با تکیه بر حمایت های مالی - سیاسی و
تبلیغاتی گسترده کشورهایی نظیر قطر ، عربستان سعودی و برخی کشورهای دیگر منطقه و
البته با شیطنت های برخی از عوامل خود در داخل ایران پیش ببرد.
در همین رابطه میتوان به برخی تحرکات اخیر
مجاهدین در شبکه های اجتماعی از جمله فیسبوک اشاره کرد. مجاهدین در این شبکه پیام
هایی را به برخی از کاربران ارسال میکنند که در آنها نحوه درست کردن کوکتل مولوتف
شرح داده شده است.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمله موشکی به لیبرتی و پیامد های
زیانبار آن برای رهبران مجاهدین خلق (فرقه رجوی)
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، بیست و چهارم فوریه 2013
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-حمله%20موشکی%20به%20لیبرتی
%20و%20پیامد%20های%20زیانبار%20%20آن%20برای%20رهبران%20مجاهدین/18474
در سحرگاه روز شنبه 21/11/1391 پایگاه
لیبرتی - محل اسکان موقت اعضای سازمان مجاهدین مورد حمله موشکی واقع شد. هرچند این
عمل با هر گونه هدف و انگیزش و از سوی هر گروهی که انجام گرفته باشد پیشاپیش محکوم
و مذموم است ولی با توجه به ماهیت فرقه ای و اهداف سیاسی قدرت طلبانه رهبران
مجاهدین این اتفاق بهترین بهانه را بدست رهبران مجاهدین داد تا از فرصت پیش آمده
نهایت استفاده سیاسی در راستای تشدید خط بازگشت به اشرف که در پی بارندگی های نهم
بهمن ماه سال جاری و آب گرفتگی محوطه لیبرتی طراحی گردیده بود ، انجام گیرد تا ضمن
جلب توجه افکار عمومی جامعه جهانی و مظلوم نمایی از اینکه آنها مورد حمله مسلحانه
قرار گرفتهاند راه بازگشت به قرارگاه اشرف را هموار کنند.
اگر تبلیغات کلیشه ای و فرافکنی های رهبران مجاهدین و برو و بیاهای حامیان سیاسی
آنان را کنار بگذاریم، آنچه که در عمل اتفاق افتاد همانا محکومیت رهبران مجاهدین در
تعلل و سنگ اندازی در مسیر انتقال ساکنان لیبرتی به خارج از خاک عراق بود. چیزی که
به مزاق رهبران مجاهدین خیلی خوش نیامد.
واکنش های رسمی دولت عراق، سازمان ملل متحد، ایالات متحده آمریکا و حتی برخی
کشورهای اروپائی به رهبران مجاهدین تنها بخشی از واقعیت هایی بود که رهبران مجاهدین
اصلا دوست نداشتند آنها را بشنوند. این دولت ها نه تنها از مجاهدین مستقر در لیبرتی
خواستند که خاک عراق را ترک کنند بلکه چه بطور مستقیم و یا غیر مستقیم از رهبران
مجاهدین نیز خواستند تا مانع خروج آنان از عراق و اسکان شان در یک کشور ثالث و یا
هر جای دیگر نشوند.
به گزارش خبرگزاری رویترز دولت آمریکا و آقای بان کی مون حمله موشکی به لیبرتی را
در همان روز نخست حمله محکوم کرده و از دولت عراق خواستار تامین امنیت بیشتر برای
ساکنان لیبرتی شدند.
رهبران مجاهدین انتظار داشتند با سوار شدن بر موج خون میتوانند موافقت دولت مردان
آمریکا در مسیر بازگشت ساکنان لیبرتی به اشرف را بدست آورند لذا بدنبال چنین تصوری
بود که مریم رجوی بلافاصله بعد از حمله موشکی به لیبرتی از دولت آمریکا خواست تا
اعضای مجاهدین به قرارگاه اشرف بازگردند.
در تاریخ 23/11/1391 سازمان ملل با صدور بیانیهای اعلام کرد که همچنان به توافق
امضاء شده با بغداد مبنی بر اخراج مجاهدین از خاک عراق پایبند است. همچنین رئیس
کمیسیون شهدای مجلس عراق نیر اعلام کرد: (اگر) مجبور شویم، مجاهدین را به ایران
تحویل خواهیم داد. وی تاکید کرد دولت عراق هیچ مسئولیتی در قبال این افراد و جان
آنها ندارد زیرا پناهندگی سیاسی به آنان نداده است. در همین رابطه برخی دیگر از
نمایندگان مجلس عراق و سیاسیون این کشور نیز موضع گیری های مشابهی اتخاذ کردند.
ولی در ورای همه اینها رهبران مجاهدین همچنان ساز خود را می زدند. در همین رابطه در
تاریخ 24/11/1391 سایت مجاهدین به نقل از تلویزیون فاکس نیوز گزارش داد: رودی
جولیانی، شهردار سابق نیویورک در مورد حمله به کمپ لیبرتی که باعث کشته شدن شش نفر
و مجروح شدن دهها نفر گردید، سخنرانی کرد. جولیانی گفت: آمریکا کجا بود تا از تعهد
حفاظتش دفاع کند؟ هیچکجا! هیچکجا که بتوان آن را دید نبود! ایالات متحده باید به
تعهداتش عمل کند. رئیسجمهور آمریکا باید از روبهرو رهبری کند، نه از پشت سر ".
ولی علیرغم تمامی فعالیت های یک بام و دو هوای حامیان سیاسی مجاهدین مخالفت وزارت
خارجه آمریکا با هرگونه بازگشت اعضای مجاهدین به قرارگاه اشرف تمامی رشته های
مجاهدین را پنبه کرد.
به گزارش خبرگزاری ها روز سه شنبه 24/11/1391 «ویکتوریا نولاند» سخنگوی وزارت امور
خارجه آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاسخ به یکی از خبرنگاران درباره کمپ
لیبرتی گفت: پاسخ من به درخواست مجاهدین این است که به اشرف باز نگردند و تنها راه
حل صلحآمیز و پایدار برای این افراد، اسکان آنها در خارج از عراق است. وی در
ادامه خطاب به حامیان مجاهدین افزود: اگر آنها میخواهند این افراد را صحیح و سالم
و در زندگی بهتری ببینند، راه چاره در خارج از عراق است.
البته این همه کار نبود. در راستای موضعگیری آمریکا، کشور فرانسه نیز موضع مشابهی
را در قبال خروج مجاهدین از خاک عراق اتخاذ کرد. به گزارش خبرگزاری فرانسه، در
تاریخ 28 بهمن 1391 برابر با 16 فوریه 2013 «فیلیپ لالیوت» سخنگوی وزارت امور خارجه
فرانسه آمادگی کشورش را برای کمک به هماهنگی با کمیساریای عالی سازمان ملل در امور
پناهندگان به منظور خروج اعضای مجاهدین از کمپ لیبرتی و انتقال به کشوری ثالث اعلام
کرد.
ولی آنچه که بیشتر از همه خشم رهبران مجاهدین را برانگیخت و باعث شد مجاهدین بدون
هیچگونه ملاحظه ای وی را مورد توهین قرار دهند ، موضعگیری صریح سفیر آلمان در عراق
بود. وی در تاریخ 28/11/1391 با صدور اطلاعیه ای از نیروهای امنیتی عراق خواست که
از جان ساکنان کمپ لیبرتی حفاظت به عمل آورند. در بیانیه سفیر آلمان در عراق - به
نقل از سایت همبستگی - چنین آمده است:
«من با رضایت خاطر مطلع شدم که دولت عراق مشغول به این است که علت های این حمله را
روشن سازد. از آنجا که کمپ لیبرتی تحت مسئولیت امنیتی دولت عراق قرار دارد، از
نیروهای امنیتی عراق خواسته میشود که از جان ساکنان کمپ لیبرتی حفاظت به عمل آورند.
همزمان من از رهبری کمپ لیبرتی می خواهم که ساکنان کمپ را از حقوق کامل شان
برخوردار سازند.»
البته پیشتر از این موضعگیری وزارت خارجه انگلیس در خصوص تائید وضعیت لیبرتی به
لحاظ استانداردهای بین المللی بیش از هر زمان دیگری تبلیغات مجاهدین در خصوص بازگشت
به اشرف را خنثی کرده بود.
در تاریخ پنجم فوریه 2013 برابر با 17 بهمن 1391 گزارش مصاحبه نماینده حزب کارگر از
پلایدون با وزیر خارجه انگلیس در مورد وضعیت لیبرتی بر روی سایت رسمی پارلمان
انگلیس قرار گرفت. در این مصاحبه وزیر خارجه انگلیس میگوید: " . . . بر طبق گزارشات
سازمان ملل، امکانات در این کمپ کمتر از استانداردهای بین المللیِ قابل قبول نیست.
بعنوان مثال؛ ساکنین از شبکه برق بیست و چهار ساعته برخوردار هستند و بیش از دویست
لیتر آب در روز برای هر نفر فراهم شده است. این استاندار طبعا قابل مقایسه با زندگی
بسیاری از مردم عراق است.
من در جولای 2012 در این خصوص با وزرای خارجه و حقوق بشر کشور عراق صحبت کرده ام و
ما در حال حاضر نیز از طریق سفارت بریتانیا در عراق به نظارت خود بر وضعیت کمپ های
اشرف و لیبرتی ادامه می دهیم و در شرایطی که لازم ببینیم مسائل را با سازمان ملل و
دولت عراق مطرح خواهیم کرد. "
بدین ترتیب این موضعگیری خود پاسخی گویا به تمامی ادعای مضحک و تبلیغاتی مجاهدین از
جمله پیام 30 دی ماه 91 مسعود رجوی به ساکنان اشرف و لیبرتی که ادعا کرده بود وضعیت
لیبرتی استاندارد نیست و رسیدگی های صنفی و استقراری و رفاهی در پائین ترین سطح خود
قرار دارند، بود.
بنابراین فریبکاری رهبران مجاهدین برای نگه داشتن اعضای سازمان در عراق فعلا در
کادر زمین گیر کردن آنها در لیبرتی و تلاش برای خنثی سازی فعالیت های مسئولین
سازمان ملل متحد و دولت عراق در خصوص انتقال و اسکان آنان به کشورهای ثالث کارکرد
داشته است.
نتیجه اینکه موجی که مجاهدین میخواستند بعد از موشک باران لیبرتی و با خون کشته
شدگان راه اندازی کرده و مدت زمان دیگری را بر آن سوار شوند خیلی زود و در همان
سواحل لیبرتی فروکش کرد.
همچنین
.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تناقض گویی خطی و مقدمه و موخره برای
پولشویی (مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی
مجاهدین خلق، ایران دیدبان، سیزدهم فوریه 2013
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-تناقض%20گویی%20%20خطی
%20و%20مقدمه%20و%20موخره%20برای%20پولشویی/18458
در تاریخ 30/10/1391 مسعود رجوی پیامی تحت عنوان «مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی»
به اعضای سازمان داد و اخیرا از سیمای آزادی برنامه تلویزیونی مجاهدین نیز بخش
گردید.
در بخشی از این پیام مسعود رجوی میگوید: " . . . (تشکیل) مؤسسان چهارم ارتش
آزادیبخش ملی را اعلام میکنم. با شرکت همه هم وطنان ، مشتاقان آزادی و استقلال
ایران و بویژه یاران اشرف نشان در سراسر جهان.
25 سال پیش در سال 1366 من و مریم نخستین مؤسسان بودیم . یک دهه بعد مؤسسان دوم در
حوض های پایان سال 1374 را همه شما و همه مجاهدان به یاد می آورند . . . یک دهه بعد
در سال 1385 در مؤسسان سوم همچنین شد و حالا در دهه 90 بعد از اعلام مرحله سرنگونی،
در اعلام آماده باش به یگانهای ارتش آزادی در داخل ایران به مؤسسان چهارم و به برپا
دادن تیم ها ، دسته ها و یگانهای ارتش آزادیبخش ملی رسیده است . . . "
در تشکیلات مجاهدین همیشه سخنرانی های رجوی یکطرفه و صرفا با هدف نگه داشتن نیروها
در تشکیلات کارکرد داشت. حرفهای رجوی در تمامی زمینه ها بویژه خط و استراتژی و
باصطلاح سازمانی «نبرد» با جمهوری اسلامی همیشه با تناقضاتی همراه بود ولی هیچ کس
جرات بیان این تناقضات را نداشت.
بعنوان مثال در تابستان سال 1377 سازماندهی نیروهای ارتش تغییر یافت و مراکز سابق
به ارتش های جدیدی تبدیل شدند. رجوی همزمان با انجام این تغییرات سازماندهی اعلام
کرد که ارتش وارد مرحله «آمادگی برای سرنگونی» شده است که اختصارا آنرا «آ77» می
نامید. یعنی آمادگی برای سرنگونی در سال 1377
حدود یکسال بعد از آن و در سال 1378 طی نشستی رجوی با تحلیل شرایط سیاسی ایران
اعلام کرد که : ما از مرحله آمادگی عبور کرده و وارد فاز «مرحله سرنگونی » شده ایم.
بنابراین باید دستگاه وارد عملیات منظم و نامنظم شود.
حال در این میان کسی نبود و البته جرات آنرا هم نداشت به رجوی یادآوری کند وقتی شما
درخرداد ماه سال 1365 به عراق آمدید ، در پائیز همان سال طی پیامی به نیروها که از
طریق مسئولین سازمان در هر پایگاهی به اطلاع نیروها رسید مگر نگفتید : " ما از
مرحلۀ تدارک برای سرنگونی خارج شده و وارد مرحله سرنگونی رژیم شده ایم" . حال بعد
از گذشت 13 سال یعنی در سال 1378 مجددا اعلام میکنید که ما وارد فاز سرنگونی شده
ایم و این تناقض را چگونه پاسخ میدهید ؟
بنابراین فریبکاری جدید رجوی یعنی تشکیل موسسان سوم در سال 1385 و موسسان چهارم در
سال 1391 نیر از سنخ همین داستانهای سرکاری شخص رجوی است.
در رابطه با فریبکاری جدید مسعود رجوی ، مریم رجوی نیز سریعا به میدان آمده و ضمن
قدردانی از آنچه که آنرا " . . . مشارکت گسترده هموطنان و استقبال میهنی از اعلام
مؤسسان چهارم ارتش آزادی" می نامید قدردانی و تشکر کرده است.
سایت ایران افشاگر از سایت های وابسته به مجاهدین در تاریخ 13/11/1391 نوشت: " . .
. خانم مریم رجوی مشارکت گسترده و اشتیاق هموطنان و یاران مقاومت از داخل و خارج
ایران در پانزدهمین برنامة همیاری با سیمای آزادی را ستود و احساس مسئولیت آنان را
نمود دیگری از اعتلای روحیه مبارزاتی جامعه ایران در مرحله سرنگونی رژیم ولایت فقیه
توصیف کرد . . . رئیس جمهور برگزیده مقاومت استقبال پرشور میهنی از اعلام مؤسسان
چهارم ارتش آزادی را که در این همیاری ملی بارز شد، مبین ریشه داری این مشی آزادی
ستان و نشانة آمادگی اجتماعی در فاز پایانی رژیم ولایت فقیه دانست و به جوانان و
اشرف نشانها که از سراسر ایران تماس گرفته و برای گسترش مبارزه و نبرد خود در برابر
استبداد حاکم اعلام آمادگی کردند، درود فرستاد ".
اینکه "هم وطنان" از ایران چگونه و به این سرعت می توانستند در جریان تحولات دورن
تشکیلات مجاهدین و موضوعی مثل موسسان چهارم قرار گرفته و حسابی آنرا فهم کنند و
بلافاصله هم ابراز خوشحالی کنند خود جای سوال دارد. چرا که در خود تشکیلات معمولا
هر بحث باصطلاح خطی - استراتژیک و یا سیاسی - ایدئولوژیکی خود به چندین مرحله نشست
و بحث و فحص مسئولین با اعضا نیاز داشت تا اعضای سازمان تناقضات حرفهای آقای رجوی
را قورت داده و اینکه در چنین سرفصلی حضور دارند ابراز خوشحالی و شادمانی کنند.
البته شاید منظور خانم مریم رجوی همان کسانی از اعضای سازمان در خارج کشور باشد که
برای اینکار و تماس با سیمای آزادی قبلا توجیه شده بودند.
ولی آنچه که بعنوان دم خروس این قضیه بیرون است بحث مضحک "همیاری" اخیر مجاهدین و
پیوند آن با "موسسان چهارم ارتش آزادی بخش ملی" در سیمای آزادی است . بعبارت دقیق
تر فریبکاری اینبار مجاهدین موضوع پولشویی است و اینکه به افکار عمومی نشان دهند
این همه دارائی های میلیاردی مجاهدین تنها و صرفا در سایه کمک های مردمی و نه از
طریق مزدوری برای صدام حسین بدست آمده است.
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|