امیر جان سلام، حتمآ مرا به خاطر داری مدت زیادی با هم
در بند فرقه بودیم، از اینکه امروز در دنیای آزاد و
بدون اوامر تشکیلاتی فرقه ای چون مجاهدین هستی واقعآ
خوشحال هستم و برایت بهترین ها را آرزو دارم.
تمام پاسخ هائی که برای تاریخ نگار شورا نوشته بودی را
چندین بار خواندم،ابتدا بایستی به تو عزیز احسنت بگویم
که توانسنه ای مناسبات درونی فرقه را همچنان که هست با
قلم خود به خوبی بیان کنی، چرا که کمتر کسی می تواند
با این دقت و شفافیت یک چنین روابطی را با قلم خود
بیان نماید و می دانم که نوشتن نکته به نکته آنچه بر
ما گذشته روح و روان آدمی را آزار می دهد و شاید برای
همین است که اکثرآ قادر به نوشتن آنچه که در درون فرقه
بر سر ما آمده نیستیم،چرا که بازگشت به گذشته تاریک و
سیاه و یاداوری برباد رفتن دوران جوانی روان انسان را
می ازارد.
هنگامی که در حال خواندن نوشته هایت بودم شب بود و دیر
وقت بچه هایم هم در خواب خوش بودند، اما خودم در
حالیکه غرق خواندن بودم انگاری که در خانه و در کنار
فرزندانم نبودم و دوران گذشته بطور شکنجه کننده ای مرا
با خود به بیابان های اردوگاه اشرف برده بود و خودم را
دوباره در یک بنگال و در میان جمعی که با دهان کف آلود
خود هم نمی دانند برای چه عربده می کشند میپنداشتم،خود
را در درون نشستهائی احساس می کردم که قرار بود به قول
خودشان از ما آدم بسازد اما به غیر از تحقیر انسان و
لجن مال کردن آدمی چیز دیگری نداشت، آنجائی که نوشتی
شهاب یا بچه های دیگر را کتک زده و کشان کشان از چادر
بیرون آوردند، یاد روزی افتادم که در اطراف اشرف یا به
قول خودشان اشرف بزرگ پراکنده بودیم ظهر بود و هوا
بسیار گرم در یک چادری نشستی برگزار کردند که گرداننده
آن قدرت حیدری بود سوژه حسن مصفا بود کسی که همه
میدانیم هم بیمار بود و هم اینکه راه رفتن برایش مشکل
بود، حدود پنجاه نفری را جمع کرده بودند طبق معمول
تعدادی از ارازل اوباش هم از قبل توجیه شده بودند، حسن
را گذاشتند وسط جمع و از او گزارش خواستند چند گزارش
هم خواند اما قدرت قانع نشد و فیتیله بحث را بالا کشید
آنقدر که افراد توجیه شده شروع به حرفهای رکیک کردند
از بی غیرت و بی ناموس گرفته تا اینکه حسن را هم مزدور
و پاسدار معرفی کردند چند نفری به هم به او حمله کردند
و کتکش زدند که ناگهان قدرت از جا برخاست و به وسط آمد
و شروع کرد به زدن حسن، در باور من نمی گنجید که این
فرد تا این اندازه مانند گراز وحشی خوی وحشی گری در
وجودش باشد، آنهم در برابر کسی که بیمار بود و بچه ها
همیشه در مواقع کار تا جائی که می توانستند به او کمک
می کردند، هر گاه که او را برای کمک به تعمیرگاه می
فرستادند کارهائی را به او می دادم که نشسته انجام
دهد، اما آن روز قدرت حیدری این گرگ درنده خوی بی
وجدان آنقدربه صورت حسن سیلی زد که بیچاره از نفس
افتاد، در گوشه ای ایستاده بودم و تنها به صورت سوسولی
قدرت نگاه میکردم که هیکلی مثل بشکه گ……ه داشت اما
صورتی سوسولی که اگر یک کشیده می خورد سراغ مامانش را
در همان بیابان های عراق می گرفت.
هنگامی که خواندن نوشته هایت را تمام کردم در یک لحضه
باور نداشنم که در چهاردیواری خودم هستم و در کنار
فرزندانم، دیر وقت بود وتنها نور کامپیوتر اتاق را
روشن می کرد، تنم عرق کرده بود به یاد بچه هائی افتادم
که هنوز در اردوگاه لیبرتی گرفتار شیادی های فرقه ای
هستند و گرفتار یک اعتصاب غذای اجباری، برخاستم و به
اتاق بچه هایم رفتم نگاهشان کردم چه معصوم به خواب
رفته بودند به ارامی صورتشان را بوسیدم، یاد کودکانی
افتادم که در اردوگاه اشرف به زور از دست پدران و
مادرانشان ربوده شدند،رجوی آن کودکان معصوم را هم فدای
رسیدن به هدف خود کرد.
امیر جان تو جواب تاریخ نگار شورا رجوی را به خوبی
داده ای اما بایستی قبول کنی که او و امثال او هرگز
نمی توانند بدبختی هائی که ما از سر گذراندیم را درک
کنند، درد برادر کشته را برادر کشته داند، اگر در درون
تشکیلات فرقه شاهد کسانی هستیم که رجوی توانسته با
شستشوی مغزی انان را به ربات تبدیل کند مطمعنآ در شورا
یک عضو مستقل وجود ندارد و همه وهمه وابسته به دلار
های فرقه برای امرار معاش هستند، پس تاریخ نگار شورا
بایستی واقعیت ها را کتمان کند که حداقل نانش اجر
نشود، ایشان اگر به نوشتن واقعست ها بپردازد در ان
واحد تبدیل به مزدور خواهد شد،موفق باشی.
نامه
سرگشاده ادواردترمادو به نمایندگان پارلمان اروپا
خانم ها و آقایان ،
نمایند گان محترم پالمان اروپا، اینجانب ادوارد ترمادو
یکی از شهروندان ایرانی مسیحی هستم که در دوران جنگ
هشت ساله بین ایران وعراق مدت نه سال در اسارت نیروهای
عراقی در کمپ های مختلف اسیران جنگی ایرانی درعراق
بوده ام، اما متاسفانه پس از پایان جنگ از بازگشت به
کشورم امتناع نموده و برای مبارزه با حکومت ایران به
سازمان مجاهدین پیوستم، با آرزوی اینکه سازمان مجاهدین
می تواند مردم ایران را برای رسیدن به آزادی و دمکراسی
نمایندگی کند، اما متآسفانه در تشکیلات مجاهدین پس از
مدت کوتاهی وابستگی سازمان به دستگاهای امنیتی صدام
برایم مشخص شد و وجود دیکتاتوری در سازمان بارز گشت،
سالها برای خروج از تشکیلات فرقه گرایانه مجاهدین تلاش
نمودم اما به دلیل مسیحی بودن که خود برای سازمان به
عنوان یک تبلیغ بود موفق نشدم، پس از دوازده سال تلاش
و تقلا برای خروج، سازمان مجاهدین زمانی تن به پذیرش
خروج داد که اوضاع داخلی عراق در حال از هم پاشیدن
بود،یعنی در سال ۲۰۰۱ که آنهم به جای آزاد کردن مرا
همراه تعداد دیگری از اعضای معترض تحویل زندان ابوغریب
دادند که شرح این زندان بد نام برایتان روشن است.
نمایندگان محترم
از اینکه پس از سالها
توافقی میان کشورم ایران از یک سو وجهان غرب از سوی
دیگر بر سر موضوع هسته ای ایران حاصل شده به عنوان یک
ایرانی بسیار خوشحال هستم، بی شک این توافق حاصل تلاش
های فراوانی از سوی تمامی طرفین بوجود آمده و اطمینان
دارم که در آینده نزدیک به درد و رنج مردم ایران که
سالها به دلیل تحریمهای کمر شکن بین المللی زیر فشار
هستند پایان خواهد داد.
بی شک ایران یکی از
کشورهای بزرگ و مهم در جهان و در خاورمیانه می باشد که
دارای اهمیت خاصی است، چه از نظر منابع طبیعی و چه از
نظر توانمندی در منطقه و چه از نظر جغرافیائی، و
همچنین نمی توان نقش این کشور بزرگ و مهم را چه در
منطقه و چه در جهان نادیده گرفت، توافق حاصل شده میان
ایران و نمایندگان کشورهای غربی چشم و دل مردم ایران
را شاد کرده و امیدها برای تحقق قدم های بعدی در روح و
روان مردم شعله ور گشته، اما متآسفانه در این شرایط
حساس و تاریخی عناصر نامطلوبی مانند مجاهدین که در
حاشیه می باشند تمام تلاش خود را بکار گرفته اند تا
مانع پیوستن ایران به جامعه جهانی شوند، نمونه آن را
خود در بساط شیادی که یک هفته قبل از شروع مذاکرات
اخیر توسط آقای مهدی ابریشمچی در برابر تمام مردم جهان
به نمایش در آمد شاهد بودید که چگونه با تلاش مذبوحانه
و اخبار کاذب تلاش می کرد تا دنیا را متقاعد کند که
ایران در حال ساخت سایت اتمی دیگری در مبارکه اصفهان
است، اما خوشبختانه هیچ مقامی از هیچ کشوری در برابر
دروغپردازی های آنان واکنشی نشان نداد.
خانم ها و آقایان:
سازمان مجاهدین در
جبهه دیگری نیز در تلاش است تا با بهانه های واهی
اعضای خود را یا درعراقی که خودشان می دانند برایشان
ناامن است نگهدارند یا تمامی آنان را به کام مرگ
بکشاند، سران سازمان مجاهدین اعضای خود درعراق ودرکمپ
لیبرتی را وادار به اعتصاب غذای اجباری نموده که به
گزارش سایت های خودشان ۸۶ روز از این اعتصاب غذا می
گذرد و تعدادی از آنان در حال از بین رفتن می باشند،
آیا سران سازمان که در اروپا از تمامی امکانات
برخوردار هستند قادر نیستند به افراد خود درعراق فرمان
شکستن اعتصاب غذا دهند تا از مرگ آنان جلوگیری کنند؟
البته که این توانائی
را دارند اما از آنجا که برای سران سازمان تنها و تنها
در مقطع امروزی مهمترن مسئله تبلیفات برای بقای
تشکیلات خود می باشد از صادر کردن چنین فرمانی بطور
آگاهانه خودداری میکنند، لذا بایستی در برابر شما
نمایندگان محترم تآکید کرد که مرگ هر یک از افرادی که
به دلیل اعتصاب غذا در لیبرتی از بین بروند مستقیمآ بر
عهده سران سازمان مجاهدین می باشد و بایستی دربرابر
مردم جهان و خصوصآ مردم ایران پاسخگو باشند.
سازمان مجاهدین برای
جلوگیری از خروج افراد در بند گرفتار شده از اردوگاه
لیبرتی به هر ترفند غیر انسانی دست می زند، منجمله با
بهانه مفقود شدن ۷ تن از اعضای خود درعراق که به همین
دلیل اعتصاب غذای اجباری در کمپ لیبرتی را به افراد به
بند کشیده شده تحمیل نموده، لذا در این مقطع حساس لازم
است که نمایندگان محترم پارلمان اروپا در اقدامی
انسانی برای پایان دادن به اعتصاب غذا در اردوگاه
لیبرتی وهمچنین برای جلوگیری از سنگ اندازی های سازمان
مجاهدین در راه خروج افراد از عراق سازمان مزبور را
زیر فشار دیپلماسی خود قرار داده تا هم به اعتصاب غذای
بی محتوا در لیبرتی پایان دهند و هم اینکه برای خروج
افراد مستقر در لیبرتی با نهادهای بین المللی همکاری
های لازم را انجام دهند، با تشکر.
پس از فشار جامعه
جهانی بر سازمان مجاهدین از یک سو والبته افشاگری های
اعضای سابق مجاهدین از سوی دیگر و پس از تلاش های بی
فایده سران سازمان برای باقی ماندن در عراق برای به
کشتن دادن تک تک افراد و البته پس از به کشتن دادن
تعدادی به بهانه های مختلف و بلاخره علیرغم میل باطنی
سران قدرت طلب سازمان، تاکنون تعدادی از این افراد
استثمار شده به خارج از عراق بازاسکان شده اند.
راستی گناه انسانها
چیست که در عمر کوتاه خود بایستی توسط عده ای که تنها
هدفشان رسیدن به حکومت و به دست گرفتن قدرت است عمر و
جوانی خود را در غربت و دربدری تلف کنند؟
چرا بایستی زنجیرهای
استثمارکنندگانی را به دست و پای خود بپیچند که هدفشان
همانگونه که گفتم تنها رسیدن به قدرت و حکومت است؟
مجاهدین در سه دهه
گذشته ماهیت خود را نه تنها برای ایرانیان بلکه برای
همه جهانیان به نمایش گذاشته اند، هر کسی که تنها برای
مدت کوتاهی با مجاهدین همراه بوده به این مسئله اشراف
دارد که آنان استثمارگرانی هستند که برای تسخیر روح
انسان مانند شیطان خیز برمی دارند تا روح و جسم
انسانها را در چمبره خود بگیرند وپس از آن به هر کاری
که خود صلاح دیدند وادارش نمایند، مانند خودسوزی های
سال ۲۰۰۳ در اروپا.
این قرون وسطائی ها با
لباس های رنگارنگ خود در اروپا مثال ظرف در بسته ای می
مانند که از بیرون براق و زیبا می نماید اما در درون
پر است از کرم و حشرات، این مثال را از کتاب انجیل
مسیح گفتم چرا که دقیقآ در باره این فرقه صدق میکند.
اما این مقدمه را
نوشتم که حرف اصلی را بگویم که چرا پس از انتقال
تعدادی از افراد از عراق به اروپا هنوز هم سازمان و
سرانشان دست از این افراد نمی کشند تا انها بتوانند در
این دنیای ازاد نفس راحتی بکشند و پس از این همه
بدبختی چند صباحی هم آزادانهدر دنیای ازاد زندگی کنند،
سازمان قصد دارد که این افراد را تا بی نهایت تحت
استثمار خود داشته باشد، آیا اینهاکسانی هستند که
سازمان مانند شیطان روحشان را تسخیر کرده؟ باور کنید
اگر هم چنین باشد در مدت کوتاهی بایستی به خود آیند و
با خود بیاندیشند که امروز آن دیوارهای دیکتاتوری سربه
فلک کشیده درعراق و اشرف فروریخته و از آن چیزی باقی
نمانده، باید به خود بگویند که حتی سازندگان آن
دیوارها خود نیز در این سوی دنیا هیچ کاره اند و
خودشان نیز فروریخته اند اما با سیلی به صورت شماها
صورت خود را سرخ نگهداشته اند.
واقعیت این است که این
افراد در این سوی دنیا از حق پناهندگی برخوردار شده
اند و نبایستی اجازه بدهند که سازمان از انان در این
دنیای آزاد سواستفاده کند، بایستی بدانند که سازمان
دارای هیچ قدرتی در اروپا برای کنترل کردن افراد مانند
اشرف نیست، بایستی بدانند هر گاه که برای خروج از
دایره دیکتاتوری سازمان اقدام کنند هیچ قدرتی نمی
تواند از خروج آنان جلوگیری کند چونکه قانون از آنان
حمایت می کند.
نصیحت من به دوستانی
که در اروپا هستند تفاوتی نمی کند چه در آلبانی و چه
در آلمان یا هر جای دیگر اروپا تا دیر نشده خود را از
چنگالهای کرکس ها نجات دهید و حق خود را در این جهان
آزاد از آنان بگیرید تا به یک زندگی راحت بدون تشکیلات
استثماری دست یابید.
نامه
سرگشاده ادوارد ترمادو به پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک
های جهان
لینک به منبع
17.08.2013
ادوراد ترمادو،
کانون آوا
به عنوان یک مسیحی ازشما درخواست دارم تا برای آزادی
افرادی که اکثرآ تمایل به ماندن در تشکیلات مجاهدین را
ندارند اما برحسب زوروترس درعراق و در شرایط بحرانی و
در تشکیلاتی مخوف گرفتار هستند و هر لحظه در معرض
حملات خمپاره و موشک قرار دارند اقدام انسانی نمایید!
عالیجناب پاپ فرانسیس:
آرزو دارم که درانجام وظائف خود در راه بثمر رساندن
رسالت عیسی مسیح که همانا استقرار صلح و آزادی و
برابری درجهان است موفق باشید.
اینجانب ادوارد ترمادو از ارامنه ایران هستم که درشروع
جنگ هشت ساله بین ایران وعراق درسال ۱۹۸۰ اسیر نیروهای
عراقی شدم، مدت ۹ سال را دراردوگاه های اسیران ایرانی
درعراق بسربردم و در دوران اسارت نامه های بسیاری
برایعالیجناب پاپ فقید(پاپ جان پل دوم) ارسال نمودم
وبالاخره پس ازمدتی مورد لطف ایشان قرار گرفتم و
دراردوگاه رمادی عراق توسط کاردینال راجرز و سه اسقف
دیگر که از سوی ایشان برای دیدار ازاینجانب از واتیکان
فرستاده شده بودند ملاقات شدم.
درآن ملاقات به من گفته شد که واتیکان این فرمان را
ازعالیجناب پاپ دارد تا برای آزادی من از اسارت اقدام
کند ومن پس از آن می توانم درهر کجای دنیا که مایل
هستم زندگی کنم.
اما متاسفانه این پیشنهاد را رد کردم چون تصمیم داشتم
با هدف مبارزه برای استقرار دمکراسی در میهنم به
سازمان مجاهدین بپیوندم، رد کردن این پیشنهاد برای
کاردینال راجرزغیرمنتظره بود وایشان واسقف های همراه
ایشان ازاین بابت بسیار تعجب کردند.
اکنون که سالها ازاین موضوع گذشته درواقع وقتی که به
آن روزها فکر می کنم تازه متوجه حماقت خود می شوم،
زیرا اگر کمی دست ازحماقت می کشیدم امروز وضعیتی
بمراتب بهتر داشتم وجوانی ام را درراهی بیثمراز دست
نمی دادم.
البته که قبل از پیوستن به سازمان مجاهدین مانند
هزاران جوان دیگر فکرمی کردم که این یک سازمان انقلابی
و مردمی است که می تواند آزادی و دمکراسی رابرای مردم
ایران به ارمقان بیاورد، اما پس از چندی متوجه شدم که
اشتباه بزرگی مرتکب شده ام و خود را در جمعی یافتم که
سران آنان تنها برای به قدرت رسیدن خود این همه انسان
را با فریب و حیله درآن مکان جمع کرده و ازاحساسات
آزادیخواهانه آنان سو استقاده می کنند، برای رسیدن به
قدرت جوانان را براحتی به کشتن می دهند و بر سر مردم
بی گناه و بی دفاع ایران چمپاره شلیک می کنند.
رهبری سازمان برای مسلط شدن کامل خود به افراد ابتدا
با حیله و تزویر کودکان را از پدران و مادران جدا کرد
و پس ازآن فرمان طلاق اجباری صادر کرد وتمام خانوادها
را ازهم پاشید، دوست داشتن را ممنوع اعلام کرد و در
بحث های طولانی از همه خواست که تنهاوتنها به رهبری
سازمان مهرورزی کنند، کم کم سازمان مجاهدین را به یک
فرقه تبدیل کرد و قوانین درونی سازمان را به جائی
رساند که اگردرمیان افراد معترضی یا حتی منتقدی پیدا
می شد ابتدا با تهمت های ناروا مانند وابسته بودن به
حکومت ایران یا مامور نفوذی از سوی ایران فرد را با
تحقیر ساکت می کردند، اما اگر با این شانتاژها موفق
نمی شدند آنوقت زندان و ضرب و شتم در انتظار فرد یا
افراد منتقد بود.
عالیجناب:
۱۲ سال درسازمان مجاهدین بودم ودراین مدت تلاش بسیاری
برای خروج ازاین دایره شوم نمودم اما درب های سازمان
برای خارج شدن بسته بود وهنوز هم اینچنین است. دراین
۱۲ سال پرپیچ و خم روزگار سخت وطاقت فرسایی را گذراندم
هیچ روزنه ای برای پا گذاشتن به دنیای آزاد وجود
نداشت، در درون تشکیلات مجاهدین همه چیز تحت کنترل
بود، اخباری که برایمان پخش می شد مداربسته و انتخاب
شده بود، تلفن وجود نداشت، ازاینترنت خبری نبود حتی
نامه نگاری با اقوام ممنوع بود، خروج از قرارگاه ممنوع
بود، روزانه نشست های تفتیش عقاید به شیوه گشتاپویی
همه را کلافه کرده بود، سیستم را طوری پیش می بردند که
هر فردی برعلیه دیگری خبرچینی می کرد، دراین میان
بیشترین استثمار شامل حال زنان بود، زنانی که فریب
دروغگوئیهای رهبری سازمان را خورده بودند و تمام هستی
شان را در بیابان های عراق به پای دروغهای رجوی ها از
دست داده بودند.
عالیجناب:
سازمان مجاهدین در اروپا وامریکا چهره دیگری از خود
نشان داده تا بتواند ازآزادی هائی که دراروپا و امریکا
وجود دارد استفاده کند و خود را اپوزیسیون رژیم کنونی
ایران قلمداد کند، در حالیکه دردرون ایران و درمیان
مردم ستمدیده ایران از هیچگونه پایگاه مردمی برخوردار
نیست و مردم ایران این سازمان را بکلی طرد نموده اند.
رهبران سازمان مجاهدین ادعا می کنند که ۱۰ سال است که
عملیات مسلحانه انجام نداده اند اما واقعیت این است که
اگر حکومت صدام حسین سقوط نمی کرد واگر ارتش امریکا
آنان را به زور خلع سلاح نمی کرد آنان همچنان به
عملیات های تروریستی خود در درون ایران ادامه می
دادند.
ما تعدادی ازاعضای سابق سازمان مجاهدین و ارتش آنان پس
از جدا شدن از این تشکیلات دست به افشا گری زده ایم تا
جوانانی را که شناختی از سازمان مجاهدین ندارند آگاه
نماییم تا مبادا راهی را بروند که ما اشتباها رفتیم
ودرآن تمام هستی و جوانی خود را به باد دادیم وحتا تا
امروزدرگیرانبوهی مشکلات جسمی و روحی هستیم، و درهمین
اروپای آزاد و دمکراتیک هم هنوز این سازمان به هرشیوه
ای تلاش می نماید تا ما را به سکوت بکشاند و برای
فردای ما خط و نشان می کشد، درهمین اروپای ازاد تحمل
منتقد ین خود را ندارند و بارها به تجمعات اعضای جدا
شده حمله نموده و دوستان ما را مورد ضرب و شتم قرار
داده اند، درعراق هم هنگامی که خانواده های افرادی که
دراردوگاه مجاهدین هستند برای دیدارعزیزان خود به آنجا
آمده بودند افراد را در درون اردوگاه وادار می نمودند
تا با تیرکمان که در آن آهن تیزشده قرار داشت به پدران
و مادران خود حمله کنند و به جای اینکه زمینه ملاقات
را برای آنان فراهم کند به تمامی آنان تهمت مزدور بودن
زده و آنان را از ملاقات با فرزندانشان محروم نمود،
آری این است آزادی و دمکراسی که مجاهدین قصد دارند
برای مردم ایران به ارمغان بیاورند.
پس از ۱۲ سال رنج وعذاب درسازمان مجاهدین وقتی که
اوضاع عراق رو به نابسامانی نهاد در سال ۲۰۰۱ سران
سازمان با خروج من و تعدادی دیگر موافقت کردند اما به
جای آزاد نمودن ما را به زندان بد نام ابوغریب درحومه
بغداد تحویل دادند تا درآن زندان بلاتکلیف تلف شویم،
اما گویی خداوند با ما بود و پس ازمدتی تبادل تعدادی
اززندانیها بین رژیم های ایران وعراق صورت گرفت وآزادی
را دوباره به دست آوردیم.
عالیجناب:
به عنوان یک مسیحی ازشما درخواست دارم تا برای آزادی
افرادی که اکثرآ تمایل به ماندن در تشکیلات مجاهدین را
ندارند اما برحسب زوروترس درعراق و در شرایط بحرانی و
در تشکیلاتی مخوف گرفتار هستند و هر لحظه در معرض
حملات خمپاره و موشک قرار دارند اقدام انسانی نمایید،
سازمان مجاهدین برای منافع خود تلاش می کند به هر
قیمتی از خروج این افراد ازعراق جلوگیری نماید حتا به
قیمت از بین رفتن تمامی آنان، دراین راستا خانم مریم
رجوی تا آنجائی که توانست پیشنهاد دولت آلبانی مبنی بر
پذیرش ۲۱۰ تن از افراد اسیر را با سنگ اندازی به تعویق
انداخت و برای انحراف افکار عمومی هر چه توانسته به
آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل تهمت های
بی جا زده، تا کنون تعداد اندکی از این افراد وارد
کشور آلبانی شده اند که متآسفانه فرقه مجاهدین حتی در
آلبانی هم زندگی آنان را تحت کنترل خود دارد تا مبادا
کسی از این دایره شوم خارج شود.
عالیجناب:
هر اقدام بشر دوستانه ای که از سوی جنابعالی و یا هر
کس دیگر دراین مسیر و برای آزادی این افراد که بعضآ
بیش از۲۵ سال است که از جامعه عادی دور مانده اند
برداشته شود مطمئنا قابل تحسین است و مردم ایران هرگز
این اقدام بشر دوستانه را فراموش نخواهند کرد.
با آرزوی سلامتی برای جنابعالی و موفقیت درمسئولیت
هایتان و با آرزوی استقرار صلح و آزادی در تمام جهان .
در
طول سالیانی که از تشکیلات فرقه ای مجاهدین جدا شده
ایم هم من و هم دوستان دیگر از جو وفضای ایجاد شده در
درون تشکیلات و آنچه در درون سازمان بر ما حاکم بوده و
حتی امروز هم ادامه دارد پرده برداشته ایم و مرتب با
حمله و هجوم سران فرقه روبرو بوده ایم، تمام تلاش ما
افراد جدا شده از این فرقه خودپرست بر این بوده وهست
تا هموطنان خود را با فرقه مجاهدین بخوبی آشنا کنیم تا
مبادا در انتخاب سیاسی خود فریب شیرین زبانی سران فرقه
را خورده و راه بیهوده ای را طی کنند که ما رفتیم اما
به غیر از تباهی وپرپر شدن خیری برایمان نداشت، نه
تنها برای ما بلکه برای کل مردم ایران.
مصاحبه آقای دکتر کریم قصیم را که با رها تی وی انجام
داده بودند بدقت گوش دادم و توصیه می کنم کسانی که به
سایت رها تی وی دسترسی دارند برای بهتر شناختن فرقه
مجاهدین این مصاحبه را گوش دهند تا متوجه شوند که در
این سالیان اعضای جدا شده از این فرقه در مورد سران
مجاهدین و شورای دست ساز رجوی زیاد نگفته ایم بلکه کم.
نکات
زیر مواردی از سخنان آقای دکتر کریم قصیم است که نکات
مهمی است و در اصل تاکیدی است بر گفته های چند سال
اخیر اعضای جدا شده و منتقد فرقه مجاهدین که برای بیان
همین نکات همواره زیر بمباران تهمت های سران فرقه قرار
داشته و داریم.
۱٫دبیرخانه شورا ملی مقاومت ارگان اجرائی مسئول شورا
است:
آقای
مسعود رجوی هم رهبری مجاهدین را در دست دارد و هم
اینکه مسئول شورا است این بدان معناست که ایشان هر دو
جریان را تمامآ قبضه کرده و در هر دو جریان هم حرف اول
را میزند، یکی از همین دوستان شورائی مجاهد در درون
اردوگاه اشرف روزی پس از جلسه شورا که در بغداد بود
برایم تعریف می کرد که وقتی مسعود می خواهد طرحی را در
شورا تصویب کند اگر کسی مخالف باشد ساعت ها حرف میزند
تا طرف مقابل کلافه شود و کوتاه بیاید،همین کار را هم
در تشکیلات با ما میکرد ، آنقدر حرف میزد تا آدم را
کلافه کند و پس از خستگی کامل دستهایمان را برای فرار
از نشست های تحمیلی بالا میبردیم، در جائی هم اگر کسی
به یکی از بیانات رجوی انتقاد یا اعتراضی می کرد یا
اینکه در بهترین شکل خودش را به آن راه میزد که متوجه
نشده ابتدا با حملات شدید مسئولین سازمان در همان سالن
روبرو میشد و سپس با حملات دیگران که توسط فرماندهان
یکان هایشان تحریک می شدند و تا ماهها هم در نشست های
یکان خود زیر تیغ انتقاد بود، و این یکی از شیوهای
تحمیل بحث های رجوی از ابتدا بوده.
آقای
قصیم میگوید:دبیرخانه شورا ملی مقاومت ارگان اجرائی
مسئول شورا است از نظر اینجانب حرف کاملآ درست و واقعی
است چرا که توضیحات بالا بیانگر همین حرف دکتر قصیم
است یعنی اینکه هر حرفی را که رجوی گفت شورا بایستی
بدون چون و چرا اجرا کند درست مانند درون تشکیلات با
این تفاوت که به شورائی ها اگر انتقادی یا اعتراضی
کنند حمله نمی شود، بایستی تاکید کرد که اینگونه
تحمیلات در ارگانی که خود را اپوزیسیون قالب کرده با
دمکراسی و آزادی سال نوری فاصله دارد.
البته آقای دکتر قصیم دیدگاه خود را تنها در باره شورا
بیان نموده چر اکه از جو حاکم بر تشکیلات در اردوگاه
اشرف کاملآ بی خبر بوده وآنچه را که بعنوان عضو ارشد
شورا از درون تشکیلات مطلع شده تمامآ کذب بوده و برای
سفید کاری به ایشان و دوستانشان از سوی سران سازمان
گزارش شده به همین دلیل هم وقتی ایشان با رادیو بی بی
سی و آقای فانی مصاحبه می کردند و از درون تشکیلات
تعریف و تمجید بنده متوجه بودم که ایشان از درون
تشکیلات مطلع نیستند، در همین رابطه به یک نمونه اشاره
می کنم:
هر
گاه که قرار بود اعضای شورا را برای دید و بازدید به
اردوگاه اشرف بیاورند چند روز قبل تمام پرسنلی را که
قرار بود اعضای شورا مهمان یکان شان باشند توجیه می
کردند که درصحبت با اعضای شورا کاملآ مراقب باشند چرا
که شورائی ها غریبه هستند و خارجه نشین، در واقع سران
سازمان هیچ اعتمادی حتی به ارشدترین اعضای شورا که
بعضآ از بدو تاسیس شورا با این جریان بودند نداشتند.
۲٫بسته بودن درهای شورا به روی ایرانیان و دعوت از
خارجی ها در میتینگ ها:
براستی چرا سازمان مجاهدین بجای اینکه ایرانیان
سرشناسی را که در کار سیاسی تخصص دارند و می توانند با
حضور خود در صحنه سیاسی مسئله حل کنند سیاستمداران
امریکائی از دور خارج شده را به میتینگ های خود راه
میدهد و برای شرکت آنان در تجمعات خود متحمل خرج های
میلیونی می شود؟
واقعیت این است که سازمان مجاهدین و در راس آنان رجوی
کسی را به غیر از خودش در دنیای سیاسی قبول ندارد،گروه
های سیاسی ایرانی هم به این مسئله واقف هستند و به
همین دلیل که ایشان یعنی مسعود رجوی دارای یک خصلت
خودخواهانه است گروه های دیگر سیاسی از همبستگی با او
خوداری میکنند به این علت که تا که پای گروهی در شورا
باز شود بایستی در وهله اول رهبری مادام العمر رجوی را
بپذیرد این در حالی است که شاید در گروه های دیگر
کسانی باشند که بتوانند به بهترین وجه کارها را به پیش
ببرند اما کیش شخصیت ایشان این اجازه را به او نمی دهد
تا زیردست باشد برای همین هم همسر خود را بعنوان ریئس
جمهور بلاعوض و دائمی در راس امور قرار داده تا مبادا
کس دیگری وارد گود شود، دعوت از سیاستمداران از دور
خارج امریکائی هم تنها برای تبلیغ در برابر خارجی ها
در دورانی است که ایران در گوشه رینگ قرار دارد
وسازمان با این ترفند ها به دنبال کوبیدن میخ خود نزد
غربی هاست.
۳٫مالکیت تلویزیون و نام گذاری فریبکارانه:
سیمای آزادی( تلویزیون ملی ایران) نامی است که برای
فریب دادن افکار عمومی بکار می رود، همانطوریکه نام
ارتش خود را ارتش آزادیبخش ( ملی ) نامگذاری کرده
بودند تا با ملی خواندن آن اقشار مختلف را به سمت خود
بکشانند، شخصآ در سال ۱۳۶۸ با فریب خوردن همین نام
ارتش ملی راهی اردوگاه اشرف شدم اما تنها چیزی که در
آن وجود نداشت محتوای همین کلمه بود، حتی در رابطه با
نشریه ایران زمین هم که مدتی با این نام چاپ می شد
رجوی مشکل داشت و شبی در یکی از نشستها اعلام کرد که
از این پس چیزی به نام نشریه ایران زمین نداریم و
بایستی از این پس با نام نشریه مجاهد چاپ شود، در واقع
می بینیم که سران سازمان با همین کلمه هم مشکل دارند
وتاب و تحمل نام ملی را هم روی رسانه های خود برنمی
تابند،سیمای آزادی مجاهدین یک تلویزیونی است تنها برای
بیان افکار عقب مانده فرقه، والا بقول آقای دکتر کریم
قصیم چرا در تلویزیون خود که ادعای آزادی دارد ونام
آزادی را هم یدک می کشد از ورزش زنان خبری
نیست؟دراردوگاه اشرف هم همین بود در هنگام مسابقات
جمعی مسابقات زنان در خفا انجام می شد که مبادا
نامحرمی آنرا ببیند، اگر ادعای سازمان براساس واقعیت
هاست و اگر تلویزیون آنان سیمای آزادی است پس چرا به
غیر از خودی ها کس دیگری را در آن شرکت نمی دهند تا
اگرشرکت کننده انتقادی هم داشته باشد در همان سیمای
خودشان مطرح کند؟ در اصل اگر به آزادی و دمکراسی
کوچکترین پایبندی داشتند از منتقدین و معترضین خود
دعوت می کردنند تا باشرکت در تلویریون بقول خودشان ملی
با هم مناظره کنند،اما ایهات که مجاهدین نه اهل این
کار هستند و نه بوئی از دمکراسی و آزادی برده اند.
۴٫روش برخورد با اشتباهات:
از
اولین روزی که وارد تشکیلات این فرقه شوید اولین آموزش
به شما این است که اگر کسی به شما انتقاد کرد بایستی
بپذیری حتی اگر انتقاد برحق و درست نباشد، در اصل
منظور این است که اگر کسی اشتباهات شما را به شما
گوشزد کرد نبایستی جارو جنجال کنی و بایستی قبول کنی
چرا که شاید در آن زمان شما کاری نکرده باشی اما ممکن
است در آینده چنین اشتباهی از شما رخ دهد یا شاید در
گذشته این اشتباه را کرده باشی، من با محتوای این
جریان مشکلی ندارم اما مشکل آنجاست هر گاه که شما یا
هرکس دیگری در رابطه با سازمان یا سران آن انتقادی
داشته باشد مورد حمله وحشیانه از سوی عده ای چماقدار
قرار می گیرد و بایستی متحمل انبوهی توهین و تهمت های
بی جا و بی مورد شود،به نظر من قبول اشتباهات از سوی
سران سازمان آنقدر سخت و مشکل است که گوئی با بیان آن
به حلقومشان زهر می ریزی.
نتیجه اینکه تمام تلاش رجوی در بیش از سه دهه این بوده
که شورا و تشکیلات درونی سازمان را یکدست نماید تا
همان جو خفقانی را که بر تشکیلات حاکم کرده بر شورا
نیز حاکم نماید و از این راه بر شورا نیز تسلط مطلق
داشته باشد و در این راه هم تا حدودی موفق بوده زیرا
به بیان آقای قصیم تمام اطلاعیه های شورا را بایستی یا
مسعود ویا مریم رجوی تایید کنند، این بیان کننده
مالکیت مطلق رجوی ها بر شوراست یعنی رجوی از مسئول
شورا بودن به مالک شورا تبدیل گشته و برای اعضای شورا
این امر قابل قبول نیست واعضای شورا بایستی فکری به
حال خود وآینده سیاسی خود نمایند.
سازمان اسلامی مجاهدین خلق با رهبری مریم رجوی که
به جرات میتوان یکی از دیکتاتور ترین رهبران
اپوزیسیون نامید، به علت بد نامی و سابقه
تروریستی سازمان، درفضای مجازی زیر مسائل حقوق
بشری با نامهای انسان دوستانه به فعالیت پرداخته
اند و در تلاشند از این طریق افرادی را جذب کرده
تا در نهایت به اهداف شوم خود برسند!
به واضح بر همگان آشکار است که اگر سایتی با نام
خود و یا صفحه ( پیچ ) فیسبوکی بسازند افراد
دموکرات و آزاد اندیش عضو چنین سازمانی نخواهند شد
و به هیچ عنوان حمایت نمی کنند. بنا براین ترجیح
داده زیر نامهای حقوق بشری به فعالیت بپردازند و
گه و گداری هم تبلیغ سازمان خود نمایند و در حد
امکان به اختلافات دیگر گروه ها دامن بزنند. (
دقیقا همان کار کثیفی که رژیم طی این سالها برای
اختلاف انداختن انجام داده ...)
امروز در صفحه فیسبوک " قاصدان آزادی" که حدود ٦٦
هزار عضو دارد و یکی از صفحه های پوششی مجاهدین
خلق است، تصویر علی خامنه ای با لباس پادشاهی و
همینطور تصویر محمد رضا شاه پهلوی را در کنار
یکدیگر قرار داده تا از این طریق هر دو را بطور
یکسان مقایسه کند !! بلکه بتوانند به
اعتبار پادشاه و حکومت پیشین ضربه ای زده و برای
خود که باعث بانی اصلی انقلاب شوم سال پنجاه
هفت بوده اند آبرو و اعتبار بخرند!!
حال سوال بنده این است که چنین صفحه ای که دم از
دموکراسی می زند آیا جرات گذاشتن عکس رهبران
مجاهدین خلق در کنار رهبر انقلاب سید علی خامنه ای
یا در کنار آیت الله خمینی که روز و روزگاری پدر
گرامیشان محسوب می شده، دارد ؟
گروهی که در بسیاری از موارد کلک زدن، دست جمهوری
اسلامی را از پشت بسته ! برای مثال اگر رژیم برای
جمع کردن افراد در تظاهرات ها تنها به ساندیس دادن
اکتفا می کند، سازمان مجاهدین خلق برای نشان دادن
هوادار با پولهایی که از بزرگترین
دشمن قسم خورده ایران ( صدام حسین ) گرفتند هزینه
سفر ( اتوبوس - هتل - مواد خوراکی ) را پرداخت می
کند!
در ادامه زنجیره ای حملات دیوانه
وار عوامل فرقه رجوی به سایتهای
دیگراندیشان و منتقدین، سایت
کانون آوا هفته گذشته برای چندمین
بارهک شد. این مسلما آخرین
بارنخواهدبود که سایت کانون آوا
مورد حمله اوباشان سایبری رجوی
قرار گرفته واز کاربیافتد.
با نزدیک شدن تاریخ انحلال نهایی
کمپ لیبرتی ومتلاشی شدن تشکیلات
مافیایی مجاهدین، انجام انتخابات
ریاست جمهوری در ایران و نتیجه
غیرقابل قبول آن برای رهبری
سازمان و برگزاری رسوا ی مراسم
ویلپنت پاریس قابل درک هست که
سازمان زنجیر پاره کرده و بشدت
شروع به لگد پراکنی بکند و در این
رابطه دیواری کوتاه تر از منتقدین
پیدانکرده است. وقتی که زورش به
رژیم نمی رسد و با تمامی امدادهای
غیبی نتواتسته حتی به مرزهای
ایران نزدیک بشود، تمامی دق دلی
اش را سر جداشگان خالی می کند.
برای ما سایت یک وسیله است برای
ابرازبیان. همه دیکتاتور ها از
ابرازبیان وحشت دارند چه برسد به
یک دیکتاتور کوتوله که توی سوراخ
موش قایم شده و هل من مبارز می
طلبد!
بازهم سایتهای مارا ببندید!! ما
حرفمان را خواهیم زد!
بعد ازظهر روز
سه شنبه 18 ژوئن 2013 نعدادی از افراد جداشده از
سازمان مجاهدین خلق جهت افشای ماهیت تروریستی فرقه
رجوی در مرکز شهر کلن المان اقدام به برگزاری میزکتاب
کردند .
موضوع اصلی برپایی این میزکتاب اعتراض به رهبری
مجاهدین دررابطه با پافشلری بر ماندن درعراق و
جلو.گیری از خروج افراد، دستگیری مریم رجوی توسط پلیس
فرانسه، تحولات اخیر شورا و ساختار فرقه ای سازمان
بود.
درطول برپایی این میز کتاب که با استقبال فراوان
شهروندان آلمانی روبرو شد، بروشورها و اعلامیه های
افشاگرانه به زبان آلمانی توزیع شدند و راجع به ماهیت
فرقه رجوی و رهبران تروریست آن توضیح داده شد.
گزارش تکمیلی این تظاهرات همراه با عکس و فیلم متعاقبا
توسط انجمن های شرکت کننده به استحضار خوانندگان خواهد
رسید.
کانون آوا
برگزارکرد: برنامه های زنده مصاحبه با جداشدگان و
منتقدین
سازمان مجاهدین
درتلویزیونMardomTV.com
شرکت کنندگان
در برنامه این هفته جمعه ۲۴ ماه مه ۲۰۱۳ برابر با سوم
خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۸ بوقت اروپا بمدت دوساعت آقایان
جعفر ابراهیمی
فعال حقوق بشر از فرانسه در مورد آخرین وضعیت کمپ
لیبرتی در عراق بعد ار انتقال اولین گروه از اعضای
مجاهدین به آلبانی و همچنین میتینگ تبلیغاتی مجاهدین
در ۲۲ ژوئن امسال در ویلپنت فرانسه
و محمد کرمی
فعال حقوق بشر از فرانسه در ادامه بحثهای قبلی
درموردحذف فیزیکی افراد دردرون سازمان مجاهدین به قتل
جواد سعیدی اولین قتل درون گروهی در درون این تشکیلات
مخوف بطور جامع اشاره کرد و میتینگ تبلیغاتی مجاهدین
در ۲۲ ژوئن امسال در ویلپنت فرانسه را افشاء نمودند.
درطول این
برنامه جالب بمدیریت آقای پارساسربی که با استقبال
فراوان هموطنان ایرانی مواجه شد، سئوالات زیادی از طرف
ببنندگان مطرح شد که باتوجه به ضیق وقت تنها به بعضی
از انها پاسخ داده شد.
برای دیدن
ویدئوی این برنامه به این
لینک مراجعه فرمائید!
روز پنجشنبه ۱۹
آوریل ۲۰۱۳ برابر با ۳۰ فروردین ۱۳۹۲ نمایندگان انجمن
های حقوق بشری ایران زنان و آوا دیدارهای مهی در برلین
با چند تن ازبرجسته ترین نمایندگان پارلمان ومقامات
وزارت امور خارجه آلمان انجام دادند. اولین ملاقات با
خانم آنگلیکا گراف از حزب سوسیال دموکرات و عضو
کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان و آقای دکتر توماس
فایست از حزب دموکرات مسیحی (حزب حاکم) و عضو کمیسیون
خارجه پارلمان آلمان درمحل ساختمان این پارلمان در
برلین انجام گرفت.
دومین ملاقات
هیئت جداشدگان با آقای مارکوس پوتسل مدیراداره
امورخاورمیانه در وزارت امورخارجه آلمان در دفتر ایشان
در محل این وزارتخانه دربرلین انجام پذیرفت.
حسن ختام
دیدارهای این روز ملاقات با آقای فرانک هاینریش
نماینده پارلمان از حزب دموکرات مسیحی بود.
دراین دیدارها
که در فضایی بسیار دوستانه برگزارشدند، نمایندگان
انجمنهای ایران زنان و آوا به تفضیل درباره آخرین
وضعیت کمپ لیبرتی و شرایط فاجعه آمیز انسانهای اسیر
آنجا در مناسبات فرقه ای توضیح داده شد و درباره
راهکارهای برون رفت از این بن بست بحث و تبادل نظر
انجام گرفت و مشخصا نقش برجسته جداشدگان درجهت آمادگی
برای همکاری و همیاری به افراد اسیر در لیبرتی مورد
تاکید قرارگرفت.
گزارش کامل
دیدارهای فوق درروزهای آینده به نظرشما خواهد رسید.
… زندگی و جان
بیش از ۳۰۰۰ انسان مدت چند سال است که بازیچه و ملعبه
رجوی قرارگرفته و تا بحال نیز این انسانها بهای سنگینی
برای ندانم کاریهای این شخص وبانو پرداخت کرده اند.
رجوی در پیام اخیر خود در ۵ دیماه ۱۳۹۱ برای چندمین
باربروشنی آشکارساخت که برای جان افراد سازمان
کوچکترین ارزشی قائل نیست و در فرصت مناسب همه آنها را
در جهت مطامع خود بکشتن خواهد داد. عملیات معروف به
فروغ جاویدان درسال ۶۷ ، خودسوزی های سال ۲۰۰۳ در
اروپا و خودزنی های ۱۹ فروردین ۹۰ در عراق تنها نمونه
هایی از افکار پلید رجوی هستند …
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد