تمرکز بر نجات جانها از لیبرتی

هادی افشار

09.01.2014

لینک به منبع

فعلا خیلی مهم نیست که “ما” اعم از مخالف و موافق چه می گوئیم، مهمتر از همه نجات جان انسانهایی است که در این معرکه گیر افتاده اند.

نباید اصل قضیه را که فعلا روی میز است را گم کرد. نباید اجازه داد نیتّ بدخواهان جامه عمل بپوشد و بازی بر سر جان انسانها ادامه پیدا کند. نباید اجازه داد اذهان بیش از آن چیزی که ضرورت دارد به سمت دیگری متوجه شود.

زمان برای زدن حرفها وجود دارد. بسیاری حرفها را می توان هر زمانی دیگری هم مطرح کرد چرا که موضوع دیگری جز جان انسانها در معرض خطر و “سوختن” نیست. “جریان حاکم” هیچ نقشی در هیچ کجا ندارد. آمال و آرزوی آنها برای به بازی گرفته شدن توسط جهانخواران هم سرابی بیش نیست، باور کنید که موضوع اصلا این مقولات نیست، اینها فقط حرفهای دهن پرکنی است که برای فریب اذهان مطرح میکنند. اصل قضیه و تمام قضیه از نظر شازده این است که پای آن انسانها به خارج از آن مهلکه نرسد، و همانجا آنها را با هزار نیرنگ و فریب و توطئه نگهداشته و به کشتن دهد. او مرگ خود را در رهائی آن جانها می بیند و و مرگ آنها را پایانی خوش برای خود بحساب می آورد و فکر میکند با پنهان شدن در پشت آن خونها و علم کردن آن، می تواند صورت مسئله را عوض کرده و از زیر پاسخگویی اعمالش فرار کند.

او بخوبی میداند که “پایان” خط است والاّ که اینقدر بر ریخته شدن خونها اصرار نمی ورزید، اگر او کور سوئی از سوراخی دیگر برای فرار از این وضعیت میدید بی گمان آنرا پی میگرفت. نتیجه همه کارها و اعمالش امروزه او را بصورت جلادّ “یاران” اش در آورده، عاقبتی شوم که حتی کمتر جنایتکاری به چنین نقطه ای میرسد. باز هم میگویم که وتاکید میکنم داستان ضحاکّ افسانه نبوده و نیست.

باید هر چه در توان داریم درمسیر نجات آن انسانها “مسخ” و “مسحور” شده بکار بندیم. از موقعیت جدید پیش آمده و تعیین نماینده ای برای پیگیری انتقال نفرات لیبرتی باید حداکثر استفاده را کرد. با نامه یا ملاقات یا دادن اطلاعات ضروری باید به این روند یاری رساند. باید این خانم نماینده را به اشراف رساند که “آنها” “تروریست” نیستند، که انسانهایی در “بندند” دچار انواع مغز شوئی ها در طی سالیان بوده اند، بطور واقعی نیازمند کمک هستند. نیاز به این دارند تا وارد جامعه انسانی شده تا هویت خویش را باز یابند وهیچ خطری برای کشورها نیستند.

لطفا این ارتباط و نامه نگاری را به دیگران واگذار نکنید به هر وسیله و با هر زبانی و قلمی خودتان اقدام کنید، حرفی که از دل بر آید لاجرم بر دل خواهد نشست.

از تمام شخصیت ها، گروهها و احزاب سیاسی یا جمعیت ها درخواست میکنم در این امر تلاش کنند.

۱۸ دی ۹۲(۰۸ ژانوی ۱۴)

هادی افشار

saeidjamali@yahoo.com

 

 

تقلیل زمینه های کشتار اشرف به سناریوئی هالیوودی

 

هادی افشار

01.01.2014

لینک به منبع

 

« تقلیل زمینه های کشتار اشرف به سناریوئی هالیوودی »

“جریان حاکم” که بشدت خود را درگیر توجیه علل به کشته دادن ۵۳ ـ ۵۲ نفر می بیند بعد از گذشت ۴ ـ ۳ ماه سناریوی جدیدی خلق کرده و بقول معروف “کوه موش زائید”.

اول ماجرا که هنوز سناریو نویسان مربوطه زمان لازم برای “تخیل” و تنظیم یک سناریوی “اکشن” و مهیج را نداشتند، از سر بی پرنسیپی مطلق ـ آنچنان که از برجسته ترین ویژگیهای این جریان است ـ “یاران” ۳۰ ساله را چون “دم دست” بودند متهم به برنامه ریزی آن کشتار کردند… و تا به امروز چه پشتک و واروهائی که نزده اند و النهایه اینک تلاش دارند تا کل داستان را به شکل “هالیوودی” آن “درز” بگیرند….

بنظر من اگر کسی یک جو شرف داشته باشد همین یک نمونه کافیست که با ماهیت این جریان آشنا شود و آنها را مورد قضاوت قرار دهد. چگونه آنها بخود اجازه میدهند بر سر “هیچ” چنین اتهامی را به یاران ۳۰ ساله بچسبانند و اینک بدون کوچکترین اشاره و معذرت خواهی نغمه دیگری را ساز کنند.

البته هیچکدام از این نکات اصل ماجرا نیست، به آن اشاره خواهم کرد.

گزارش “مصور” تهیه شده را که البته تلاش دارند بعنوان “مستند” قالب کنند از ویژگیهای زیر برخوردار است:

ـ فیلمی است طولانی با انبوهی جزئیات و موزیک متن فیلم های جنایی ….که به این وسیله تلاش دارند اصل ماجرا را در این شلوغ کاری گم و گور کنند.

ـ تمام جزئیات این “فیلم” راجع به “مکانیزم” عمل جنایتکاران رژیم و مالکی می باشد. یعنی اینکه مثلا گروه ضربت جنایتکار از کجا و در چه زمانی و با چه نوع تفنگی و …. دست به این عمل جنایتکارانه زدند. این در حالی است که هیچ کس شک ندارد که این عمل توسط رژیم و مزدوران عراق اش صورت گرفته و کوچکترین سوالی در این رابطه مطرح نبوده و نیست. اما جریان حاکم برای وارد نشدن به اصل ماجرا تلاش تامیّ داشته تا با استفاده از این مکانیزم، وارد یک تجزیه ـ تحلیل درست از ما وقع نشود.

ـ باز هم با شلوغ کاری و نشان دادن مشتی کاغذ و فیلم و حرفهای بی سر و ته تلاش دارند تا کلیه کارهای خود را قانونی نشان دهند. فقط بعنوان نمونه یادآور میشوم که مثلا: با نشان دادن فیلم اینکه مقامات عراقی را به “اندرونی” خانه دعوت کرده و از آن بازدید نموده اند می خواهند این نتیجه را بگیرند که تمامی مراحل قانونی و ضوابط دولت عراق را رعایت کرده اند در حالی که امروزه کاملا روشن شده آنها به هیچوجه تن به قوانین آن کشور (خوب یا بد) نداده و علیرغم تعهد کتبی شان، نه تنها قوانین آنها را نقض کرده بلکه در بسیاری توطئه های گروههای غیر قانونی همدست بوده اند. همین امروز نیز می توانید در سایت شازده ببینید که چگونه با عکس و شرح و تفصیلات از آن گروهها حمایت میکنند (خوب یا بد اما بهر حال غیر قانونی). امیدوارم هواداران این جریان اینقدر چشم واقع بین پیدا کرده باشند تا اجازه ندهند با تحریک احساسات آنها، هر ناحقی را حق جلوه گر نمایند. روشن است که حکومت فعلی عراق وضعیت علیه سلامی ندارد اما این موجب نمی شود که یک گروه خارجی با دست باز به نقض قوانین آنها بپردازد… . این را خود شازده بهتر از هر کس میداند و بسیار آگاهانه و عامدانه این سیاست را پیش میبرد. همه دیکتاتورها و دیکتارتورچه ها نیاز “بحران سازی” دارند…

ـ گزارش و فیلم مزبور یک گزارش بی طرفانه و همه جانبه نیست، بلکه از ابتدا طوری تنظیم شده تا با یک سناریو صرفا داستانی و روائی طرح را پیش برده و سر انجام آنها را به هدف مورد نظرشان (خلاصه کردن همه چیز در یک نفوذی؟؟!!) برساند.

ـ در خلال “فیلم” تلاش شده تا به شیوه جیمزباندی نکاتی را که مانده اند چگونه به خورد خلق الله بدهند، در آن بگنجانند، مثلا دست داشتن رژیم در تشکیل کمپ تیف و یا پناهنده بودن افراد در عراق !! که دروغ محض است. و یا نگهداری افراد در اشرف را “عین سرنگونی” خواندن!! و یا بدون اشاره به نام شازده، از آمار ۱۰۱ نفر صحبت بمیان می آید. راجع به نکته اخیر (تعداد نفرات) نکات زیادی برای گفتن وجود دارد اما بخاطر حفظ جان انسانها و منجمله خود شازده از آن در می گذرم …

ـ چه بسا نشان دادن آن “مرکز فرماندهی زیر زمینی” و سالن مخصوص “رقص رهائی” توسط تلویزیون رژیم، شازده را بر آن داشته تا بفاصله کمی، فیلمی با رنگ بوی خون و اجساد کشته شدگان را برای چرخاندن فضا سر و سامان بدهد.

ـ تاکیدات مکرر مبنی بر اینکه همه کارهای آنها درست و حسابشده بوده و حساب همه کارها را کرده بودند و بناگاه ورود یک عنصر نفوذی همه چیز را کُن فیکون میکند. عینا همان منطق و سناریو فیلم های هالیوودی که همه چیز بستگی به یک شخصیت سوپرمن مثبت یا منفی دارد را تداعی میکند.

ـ تکرار چند باره اینکه اگر این عنصر نفوذی وجود نمیداشت، تعداد کشته شده ها از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد. آنقدر این حرف طبیعی و راحت تکرار میشود که گویا جان انسانها از از ده تا کمتر باشد هیچ ارزشی ندارد و قابل محاسبه نمی باشد!! وای بر کسانی که در اثر اعمالشان چنین سنگ دل شده اند.

….

اما عنصر نفوذی کیست و داستان نفوذی در این ماجرا چیست؟ (فقط بعنوان یک نکته تا به بحث اصلی برسیم):

من بخوبی زمانی که وی (مسعود دلیلی) به منطقه آمد را بخاطر دارم، او از تیم های عملیاتی رشت بود و از معدود

نفرات تیم های عملیاتی بود که توانست خود را به منطقه برساند و چقدر او را حلوا حلوا که نکردند… مدتی بعد او سر از حفاظت شازده در آورد و برای سالهای متمادی با کلت مسلح شانه به شانه شازده راه میرفت… حال قبل از هر چیز باید این سوال را مطرح کرد که چه شرایط و مناسباتی بوده که او مانند هزاران نفر دیگر و بعد از احراز آن جایگاه خاص تصمیم به جدایی گرفته و احیانا آنطور که جریان حاکم میگوید دست به چنین عملی زده است.

روشن است که اگر وی نقشی در جریان کشتار نفرات اشرف داشته باشد بهر ترتیب محکوم است و عملی بشدت ضد انسانی انجام داده است.

اما اگر به “فیلم” تهیه شده نگاه کنید تناقضات بسیاری در حول و حوش این فرد وجود دارد که به هیچوجه با آنچه که ادعا میشود همخوانی ندارد. در برخی مطالب منتشره در اینترنت آمده که وی بعد از جدا شدن مجددا به اشرف بازگشته و… داستان کشته شدن وی، نحوه کشته شدن و سوزاندن، در آورده شدن لباس، پولهای ایرانی ، بجا گذاشتن جسد وی، “مزدور” نامیدن وی در فردای روز کشتار در حالی که شناخته شده نبوده … سوالات زیادی را ایجاد میکند.

سوالات فوق سوالات “پلیسی” و در کادر یک کار کارشناسی و تحقیقاتی می تواند پاسخ بیابد که علی القاعده باید متخصصین مربوطه به آن پاسخ دهند. اما در شرایطی که یک طرف قضیه شازده و طرف دیگر دولت عراق می باشد روشن است که نمی توان به هیچ نتیجه ای رسید. اما نکته مهم این است که نباید برای روشن شدن کل موضوع بر روی این نکته تمرکز کرد، کاری که شازده بشدت در پی آن است. چه فرقی در اصل ماجرا ایجاد میشود که یک عنصر نفوذی در آن نقش داشته باشد یا نداشته باشد. مگر اصل موضوع به این نکته بر می گردد؟ النهایه کل داستان به دو سناریو ختم میشود:

ـ یا نیروهای عمل کننده به کمک یک نفوذی این ماموریت جنایتکارانه را انجام داده اند.

ـ و یا نیروهای عمل کننده بدون کمک یا نفوذی این جنایت را انجام داده اند.

در هر دو صورت جنایت انجام شده است حال اینکه چه اشخاص و نفراتی (ایرانی رژیمی یا عراقی مالکی یا محافظ شخصی شازده) در آن شرکت داشته و عامل اجرائی بوده اند اصلا نکته مهمی نیست مگر اینکه بخواهیم با بزرگ کردن این موضوع روی اصل جریان را بپوشانیم.

اصل ماجرا چیست و روی چه چیزی باید تمرکز کرد:

اگر این فیلم را بدقت دنبال کنید، کاملا روشن میشود که مطلقا بحث حفاظت و فروش اموال در کار نبوده و تمام داستان این بوده که با نگاه داشتن یک “جای پا” در اشرف تلاش کنند افراد را از لیبرتی به آنجا بازگردانند. امید و تلاش آنها این بوده که با خرید زمان و دست دست کردن شاید که دولت عراق عوض شده و آنها امکان ماندن در عراق را پیدا کنند. در تمامی این مدت هم همگی شاهد بوده ایم که شعار بازگشت به اشرف لحظه ای قطع نمیشد. این سیاست و خط اصلی بوده که شازده از روز اول آنرا دنبال کرده و از دادن هر بهائی منجمله راه اندازی چندین درگیری و کشته شدن افراد برای تحقق آن ابائی نداشته.

بنابر این علت کشته شدن نفرات در اشرف را فقط باید در پافشاری در پیشبرد چنین خطی دید و لاغیر. هر بحث دیگری منجمله بحث “نفوذی” به بیراهه کشاندن موضوع، تلاش برای پاک کردن دستانشان از آلودگی به آن خونها و همچنین کشاندن بحث به حوزه “مکانیزم” کشتار است.

اگر به شکل ورود و خروج شازده، رژیم و دولت عراق به این ماجرا نگاه کنید، دقیقا شیوه هایی مشابه و مافیائی و سراسر اکنده از دروغ و فریب است. وقتی کسی اصل ماجرا را پنهان میکند و موضوع کوچک را عمده می نماید بزرگترین دروغ را گفته، آنها همگی نیاز به چنین اعمال و سوژه هایی دارند تا حیات خوار و خفیف شان را ادامه دهند. کلمه ای راست و درست و صادقانه از آنها در نخواهد آمد چرا که وجود خود را در تضاد با آن می بینند.

۱۰ دی ۹۲(۳۱ دسامبر ۱۳)

هادی افشار

saeidjamali@yahoo.com

منبع:پژواک ایران

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به اسماعیل! درباره اسماعیل و مصداقی

هادی افشار

27.12.2013

منبع :پژواک ایران

اسماعیل نوشته ات درباره مصداقی را خواندم و برای چندمین بار و چندمین سال باز با “بی ایمان” ی ات که دیگر حالت تکراری بخودش گرفته مواجه شدم!

طبعا هر کسی طبیعت و فردیت و شخصیتی دارد و اضافه بر آن تاثیرات محیط، کار و اجتماع و… را هم باید در نظر گرفت. اینرا از آن جهت میگویم که اگر هر دوی ما دیر زمانی در آن تشکیلات بودیم، اما حتما که “فردیت” های متفاوتی از هم داشته و بویژه در “محیط” و “ملاء” متفاوتی در آن مناسبات بقول مشهدی ها “غطه” می خوردیم.

شرایط کاری تو خاص بوده، در محدوده کوچکتری بسر می برده ای، با افراد معدودی دمخور بوده ای و خلاصه اینکه با “متن” تشکیلات رابطه ای تنگاتنگ نداشته ای (اگر اشتباه نکنم)، بیشتر مورد عزتّ و احترام بوده ای و… و همچنین از سال ۱۹۹۲ ارتباط “تشکیلاتی” نداشته ای. دورانی که از قضا از آن به بعد است که بسیاری فضیحت ها و جنایات اتفاق افتاده و تو روحت هم از آنها بی خبر بوده.

اما “بی ایمان”ی تو ریشه ای عمیق تر از این “بی اطلاعی”ها دارد. چرا که کمبود اطلاعات را براحتی می توان جبران کرد، اما “بی ایمان”ی را نه!

اگر یادت باشد آن قدیمها، در آموزشهای سیاسی درون سازمان گفته میشد که بیش از ۹۰ درصد اخبار پشت پرده را می توان از همان اخباری که بصورت علنی منتشر میشود و از لابلای اخبار علنی در آورد… از این حرف میخواهم این استفاده را بکنم:

در یکی دو جا از نوشته های قبلی ام نوشته بودم که بنظر من اگر کسی کمی هم “سیاسی” باشد از “نوع” رابطه دم و دستگاه شازده و “طرف” حسابهای آنها براحتی می تواند بفهمد که آن “زیر” چه خبر است. همان که می گویند “چون که صد آید نود هم پیش ماست”. رابطه هایی که تک نمود نیست بلکه این جریان را از “هضم رابع” خودش هم گذرانده ( در مقطعی صدام و در این مقطع ایپک ها و جان بولتون ها… و صد البته نامه نگاریهای شازده با سران رژیم!) بنظر من تو عنایت کافی به اینها نداری و لذاست که دچار ضعف “ایمانی”!

بگذار روی نکته دیگری انگشت بگذارم. بحث دانستن یا ندانستن این نکته نیست، بحث به میزان توجه به آن است:

آنکه بمعنای واقعی و عمیق کلمه (چه در شکل و چه در محتوا) رژیمی است و از هضم رابع رژیم سالهاست که عبورکرده و در “تمنایّ” یک “سگ محلی” است که ولایت فقیه به او بکند، شازده است…. میگویند در زمان رضا شاه، پاسبانی به این افتخار میکرد که رضا شاه به او گفته بود “مادر قحبه”…. “معادله” رابطه بین آنها اینطوری است.

برادر گرامی، خیال نکن که هنوز آثاری از گذشته در آنها باقی مانده، خیال نکن که با یک جریان مبارزاتی که البته انبوهی اشکال و انتقاد دارد روبرو هستی. تو که تاریخ را بهتر از من میدانی، با چقدر نمونه از این قماش جریانات برخورد کرده ای. شاید در بررسی های تاریخی بارها با این دعای امامان (که البته حرف سیاسی شان بوده) برخورد کرده ای که مرتبا می گفته اند: “خدایا ما را بازیچه دست قدرتها قرار مده” همه آنها بخوبی می فهمیدند که در موقعیتی که شرایط عینی “در افتادن” با قدرتها وجود ندارد، دست زدن به چنین اقداماتی برابر است با بازیچه شدن بدست قدرتها ….

نمیدانم که تو با چه درصدی این حرف را قبول داری، نام بردن و ادعای مبارزه و شب و روز روضه مبارزه با رژیم خواندن آنها، مطلقا فریبکاری و تا آنجا که بتوانند برای قفل کردن شرایط بنفع رژیم است. تنها رسالت آنها این است که با دروغ و برچسب و تهمت مانع از آن شوند که انرژیها بر علیه رژیم بسیج شود. این مقوله بسیار بالاتر از عمل آگاهانه است، این تبدیل به ماهیت و علت وجودی این جریان شده. حتما بیاد داری که در سالهای آغازین دهه شصت، شازده در نشست های داخلی مرتب تاکید که باید همه جریانات دیگر را سوزاند و فقط امکان حیات برای “یگانه آلترناتیو مسلح….” را باقی گذاشت…. تا صبح می توانم از این نمونه ها برایت بنویسم.

خودت نوشتی که وقتی پنج شش سال پیش داستانهای شکنجه و اعدام را برایت تعریف کردم، نمی توانستی آنها را باور کنی. اما امروزه کوس رسوایی همه این وقایع بصدا در آمده… پس برو فکری بحال “بی ایمان”ی خودت بکن!

اما همه این حرفها را علیرغم اینکه میدانم میدانی زدم تا این نکته را بگویم:

خود شازده هم بهتر از من و تو همه این حرفها را میداند، میداند که جز دروغ و دغل و تهمت تولید دیگری ندارد، اما علت این حجم عظیم تهمت ها این است که اعصاب آدمها را خُرد کند، با رگبار و فحش و فضیحت آدمها را روانی و پریش کرده و از پا درآورد. بنابر این اگرچه گاها نوشتن درباره این جریان ضروری است، اما خودت را “درگیر” این موضوع نکن چرا که قبل از هر چیز آنها “چیزی” نیستند، اهمیتی ندارند، نقشی در جایی ندارند و….

بنظر من با توجه به شناختی که از اعماق این جریان دارم و ایضا هاله قدسی و نورانی که در طی این سالیان تلاش کرده دور شازده ایجاد کنند و ایضا ذهنیت های دگمی که برای آدمهایشان درست کرده اند، فعلا فقط باید روی یک موضوع متمرکز شد:

داستان “رقص رهائی” چیست؟

و باز هم بنظر من همه شلوغکاریهایی که میکنند و تهمت هایی که به مصداقی یا خودت میزنند، فقط برای ردّ گم کنی است.

در پایان دعا میکنم که خدا به ایمان شما در باور به این قضایا بیفزاید!!

۰۴ دی ۹۲(۲۵ دسامبر ۱۳)

هادی افشار

saeidjamali@yahoo.com

منبع:پژواک ایران