_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

سبیل هم سبیل مقاومت!

 

اسماعیل وفا یغمایی

25.06.2014

 

لینک به منبع

سایت محترم افتابکاران در قسمت اخبار روز بالای تیترزندانی سیاسی دهه ۶۰ علی معزی طی بیانیه ای همبستگی خویش را با اجتماع بزرگ ایرانیان در پاریس اعلام داشت و خواهان شرکت عظیم هموطنان در آن شد عکس بسیار زیبائی از مهر تابان آزادی مردم ایران نشر داده و کنار آن بیانیه ده ماده ای ایشان را با خط زیبای نستعلیق در معرض دید عموم قرار داده. خواندن این مطلب و دیدن تابلو مرا بی اختیار به یاد یک عدد سبیل بسیار بسیار درشت انداخت که از زیر آن همه چیز را ف حتی تریلی و قطار را هم میتوان رد کرد.

بی اختیار زیر لب ماشالله ای گفتم وزمزمه کردم سبیل هم سبیل مقاومت !و در حالیکه احساس میکردم خودم هم زیر این سبیل محتشم قرار دارم قلم برداشتم و شروع به نوشتن کردم.

***

ماانواع و اقسام سبیل را دیده و شنیده بودیم ولی با مشاهده تابلوی بیانیه ده ماده ای که برای مراسم ظفر نمون امسال در ویلپنت که حتما چشم و گوش وسر همه دشمنان و مخالفان و منتقدان(از بریدگان گرفته تا وادادگان و توابان که بدون شک همه هم اطلاعاتی هستند) را کر و کور خواهد کرد زمزمه کردیم« ای والله بابا ! سبیل هم سبیل مقاومت!»

توضیح میدهم و قبل از توضیح تاکید میکنم از انجا که فیل فیل میزاید و موش موش! و نه کبوتر افعی میزاید ونه افعی کبوتر،کارکردهای سی وسه ساله و اخلاقیات و منشهای روز به روز مقاومت در درون خود اگر نه صد در صد بلکه تا حدودی!نشانگر حکومتی است که انشالله در آینده بر پا خواهد کرد.

مقاومت ظفر نمون و بدیل بی بدیل در بند اول اعلام فرموده اند

یک جمهوری بر اساس رای و انتخاب آزاد مردم

بنده میخواهم عرض کنم فرض کنید سازمان و تشکیلاتی باشد! که سی سال است بر پایه رهبری عقیدتی میچرخد، و اعلام شده که جز به خدا به هیچکس پاسخگو نیست وتمام اهرمهای کلیدی در دست خودش و جانشین و عیال است و بر اساس محتوا و اسمش، عقیدتها را البته به لطف خدا و اهرم تشکیلات رهبری میکند! و بقیه احتیاج ندارند در اساس عقیده ای داشته باشند و میتوانند راحت بکارهایشان برسند چطور میتواند حرف از رای و انتخاب آزاد بزند. معنی اش این نیست که معتقد نیست. البته البته معتقد است ولی در اساس احتیاجی نیست. شما مقایسه بفرمائید ولی فقیه یا ولایت فقیه فلان فلان شده چون در فقاهت ملا شده میگوید من ولی هستم و در ضمن کنار خودش تعدادی ولی فقیه مختلف دیگر را قبول میکند. حلا به اجبار یا اختیار! ولی رهبر عقیدتی خیال ما را راحت کرده اساسا ما عقیدتها را به ایشان سپرده و او عقاید را رهبری میفرماید و ما آزادیم بکارهای خودمان برسیم.در ضمن یک اصطلاحی هم در گذشته از جائی به گوش فقیر خورد که بجای مردم فرمودند «توده های بیهوده» حالا این توده های بیهوده چطور حق رای و انتخاب آزاد دارند خدا خودش اگاه است و بس.

در بند دوم فرموده اند

جدائی دین از دولت!

بنده میخواهم عرض کنم فرض بفرمائید در عالم خیال و مثال سازمان و تشکیلاتی که قلب تپنده مقاومت است! و اعلام کرده جامعه بی طبقه توحیدی را در سطح کره زمین بطور ارمانی و دور دست بر پایه اسلام شیعی میخواهد بر پا کند .و ملاک و معیارش هم ظاهرا آقا امام زمان صاحب زمین و زمان است!حتی برایاهالی شیکاگو و سانتیاگو! وهمه چیزش حتی بنظرم بطور ظاهری هم که شده از روسری و نماز و روزه و یا لیتنی گفتن، ولیست شهدا به امام زمان تقدیم کردن و مراسمهای سینه زنی و روضه خوانی و شروع مراسم نوروزش با قرآن، آمیخته، و روسری خانمها پس از سی سال خارجه نشینی تکان نخورده ودست دادن زن با مرد از بالا تا پائین ممنوع و حرام است و خلاصه هر چه دارد از اسلام و مذهب دارد، چطور میتوان بباوراند که دین را از دولت میتواند جدا کند و من فکر میکنم برای اینکه ما کمی در این غربت شاد شویم دارد مزاح می فرماید.چون هر چه دارد از اهرم دین دارد و هر چه کرده با روغن دین چرب کرده و بحمدالله تعالی موفق هم شده است.

در بند سوم می فرمایند

برابری زن و مرد

بنده فضولی میکنم.میبخشید! از وضعیت داخلی تشکیلات که مدتهاست در تئوری و عمل اعلام شده زنها فراتر از مردند !و در شورای رهبری حتی یک عدد حتی یک عدد مرد به درد بخور هم وجود ندارد که بگذریم! و این خود نشان میدهد زن ومرد مساوی نیستند که هیچ، اما سئوال اصلی این است که زن و مرد مساوی هم که باشند در رابطه با مقام معظم رهبران آیا حقوقشان مساویست یا فقط در این تساوی زن و مرد با هم مساویند که در اشرف و لیبرتی بمانند و هزار بلا به تساوی سرشان بیاید ورهبران و اطرافیان در خارجه البته بطور مساوی از مساوات آنها در ان جهنم دفاع کنند تا البته در خدمت تساوی رهبری باشند و بس. خلاصه سئوالات بسیار زیادی در این زمینه برای آدمهای بی همه چیزی مثل من وجود دارد که قابل تامل است

دربند سوم تحریر فرموده اند

لغو حکم اعدام

انشالله که اینطور است اما قبل از ان یک توضیحی در باره زمزمه های ناخوش و صدها و هزار بار تکرار شده که:

«هر کس ببرد حکمش اعدام است! ولی رهبری میبخشد!این پدر سوخته بریده را بدهید دست من تا ببرم ترتیبش را بدهم! ماجرای محاکمه مجاهد گرامی علی زرکش! نقد وموضع گیری روشن و محکوم کردند تیربارانها و کشتارهای اوایل انقلاب و بخاک و خون کشاندن سران و مسئولان رژیم سابق در دادگاههای خلخالی و بخصوص تهدید این بنده خدا خانم اقبال که اخوی فرموده مساوی آن جاسوسه المانی است و دارد مدارک لازم را برای محاکمه او جمع میکند»

بدهید تا ما بتوانیم این لقمه تاریخی را قورت بدهیم و از شک بین دو سه خارج شویم.

در بند چهارم افتخار داده اند که:

کثرت گرائی

در باره این یکی باید گفت جدا به به به به..کارکرد سالیان مقاومت عزیز نشان میدهد که در باره این یکی هرکس شک کند حتما حرامزاده است، چون بدیل بی بدیل، نشان داده است تا چه اندازه کثرت گراست!! و چقدر در کثرت گرائی ظرفیت دارد!! منتها من میخواستم خواهش کنم برای اینکه آدمهای شکاک که در حرامزاده بودن! اطلاعاتی بودن! تواب بودن! و فساد اخلاقشان در کودکی و نوجوانی و پیری شکی نیست، دبه در نیاورند لطفا لطف کنید! و یک چند تائی از کثرت گرائی خودتان بجز تکثر پارلمانترها و سیاسیون غیر ایرانی! که هر روز هم الحمدلله کثیر تر میشوندنمونه بیاورید و چند سازمان یا شخصیت سیاسی غیر خودی ایرانی را که تائیدشان میکنید اعلام بفرمائید تا قضیه ختم شود و همه بدانند که نه تنها بهترین خربزه خربزه مشدی و بهترین گلاب گلاب قمصر کاشان است بلکه بهترین کثرت گرا هم شما هستید.

در بند ششم افتخار داده اند که:

اعاده حقوق ملیتهای تحت ستم

در باره این یکی من بحث نمیکنم. امیدوارم حقوق ملیتهای تحت ستم اعاده شود ولی همچنین امیدوارم در مراسم ظفر نمون بجز آن سیصد و شصت و چند انجمن اخیر التولد که البته نمایندگان ملت ایرانند و همه باور میکنند!چند تا از نمایندگان واقعی ملیتهای حقیقی جغرافیای حقوقی ایران بیایند و صحبتکی بکنند و نیزبعنوان نمونه نظرتان را در باره شاخصترین چهره و نماینده کردهای شجاع و شریف ایران زنده یعنی بزرگترین ملیت حقیقی کرد و حقوقی ایرانی،شاد روان دکتر عبدالرحمان قاسملو بیان بفرمائید که ایشان بالاخره خادم بود یا خائن . در ضمن یاد آوری میکنم که نمایندگان ملیتها کسانی هستند که واقعا نماینده باشند! و مثلا من با اینکه پدر و مادرم فارس هستند و کوشش قابل ستایشی در پدید آوردن من انجام داده اند فارس هستم ولی نماینده فارس ها نیستم بدین ترتیب نمایندگان ملیتهای تحت ستم هم باید از آن ملیتها باشند و هم ان ملیتها بشناسندشان و خودشان انتخابشان کرده باشند و نه من و شما.

در بند هفتم توشیح نموده اند:

فرصتهای برابر اقتصادی

انشالله! انشالله روزی برسد که همه فرصتهای برابر اقتصادی داشته باشند و مخصوصا من فضولی و یاد آوری میکنم طوری بشود که امکانات اقتصادی که در خدمت رهبران نازنین قرار دارد از لباس و خورد و خوراک و ماشین وخانه و سایر خرد و ریزها با اعضا و هواداران یکسان باشد و رهبران اینقدر پائین تر و سخت تر از اعضا و هواداران زندگی نکنند و خودشان را با زهد بیش از اندازه آزار ندهند که ما راضی نیستیم.

تاکید میکنم که من هیچ شکی ندارم که حتی امروزه هم امکانات اقتصادی که در خدمت رهبران هست بسا بسا کمتر از اعضا و هواداران است و رهبران به شیوه مولا علی چنانکه میبینیم و در جلسات و سخنرانیها شاهدیم لباسهای ارزانقیمت مندرس میپوشند وشبها و روزها غذایشان نان خشک و ماست و پنیر است وبه همین دلیل برخیشان مجبور شده اند دندانهایشان را که به دلیل خوردن نان خشک و سفت شکسته تعمیر و تعویض بکنند که بخدا کسی راضی نیست و خود مولا هم راضی نیست این همه بخود سخت بگیرید. و این سخت گیری شما بخود ما را به این شک دچار میکند که فردای پیروزی باز هم این ماجرا ادامه داشته باشد وشما و دیگران در یک فرصت برابر اقتصادی قرار نگیرید که این درست نیست.

در بندهشتم میفرمایند

یک قوه قضائیه عادلانه مستقل

این دیگر عالی است و من همینجا به دکتر قصیم و جناب روحانی و مصداقی و اقبال و خودم و تمام کسانی که در این سالها دور از چشم رهبران گرامی مقاومت مورد تهدید و تهمت قرار گرفته اند تاکید میکنم با اتکا به بند هشتم سریعامشغول نوشتن دادنامه های خود بشوند تا در این دادگاه عادلانه و قوه قضائیه مستقل ببینیم کدام بیشرفی فارغ از چشم قاضیان عادل و قوه قضائیه مستقل واتهامات فراوانی از قبیل:

«زمینه سازقتل عام ، همتای لاجوردی، مزدور، اطلاعاتی، تواب، پول بگیر»و امثال اینها را به یک عده تبعیدی و پناهنده سیاسی و مبارز حقوق بشر زده است. مخصوصا به خانم اقبال تاکید میکنم سریعا بجنبد که اگر دیر بجنبد صفی به طول سی و سه سال در برابرش خواهد بود که جمعیت عظیمی از مردگان و زندگان مورد توهین و تهمت قرار گرفته در آن منتظر النوبت خواهند بود و انشالله در سایه «دو فرشته رحمت و رهائی» همه به حقوق تضییع شده خواهند رسید و تهمت زنندگان بی پدر و مادر عادلانه محاکمه خواهند شد والبته بعد ما رضایت خواهیم داد که ولشان کنند و بروند دنبال زندگیشان چون ما که مثل آن بیشرفها نیستیم ما فقط منتقدیم و نظر و نیت مان خیر است و اصلاح در حد توانمان. همین و بس.

در بند نهم مقرر نموده اند

ما خواهان یک ایران غیر اتمی هستیم

در این شکی روا نیست چون کل چرخش دیپلماتیک بین المللی مقاومت عزیز، روی این پاشنه میچرخد و هر از چند بار یکبار با جلسه ای کنفرانسی دو سه تا از پروژه های اتمی آخوندهای سگ مصب را افشا میکند و باعث سرور و خوشحالی میگردد بنابر این روی این یکی بحثی نیست.

بند دهم روی تابلو نیست

نمیدانم چرا؟ احتمالا در مراسم بعنوان سورپریز اعلام خواهد شد و خواهیم دانست اما میخواهم بگویم

ای عزیزان !

جدا ماشالله به این سبیل که همه چیز از زیر ان رد مسشود منجمله کارکردهای سی و سه ساله و منجمله رد کردن زیر سبیلی و بی پاسخ گذاشتن این همه گزارش از جمالی،مصداقی، کمال رفعت،حنیف حیدر نژاد، رضا گوران،و بسیاری دیگر که انگار نه انگار و البته بنده مطلعم و واضح و مبرهن است که اینها همه قصه امیر ارسلان نامدار و فرخ لقای خالدار !!است و اصلا اتفاق نیفتاده!! و همه کشک است و دوغ و دروغ! ونباید پاسخ داد و همان سبیل پر عظمت کمک میکند و اگر هم پاسخی لازم باشد نویسندگان محترم آفتابکاران با رعایت کامل مواد بیانیه ده ماده ای میدهند!.

جدا درود! ماشالله! بارک الله! مرحبا! به این سبیل و یکصدا در مراسم امسال به کوری چشم تمام مزدوران و مخالفان بخروشیم: درود بر سبیل مقاومت!

۲۴ ژوئن ۲۰۱۴ میلادی

 

_________________________________________________________

کی بود کی بود من نبودم

 

اسماعیل وفا یغمایی

11.06.2014

 

لینک به منبع

بنام آنکه هستی نام از او یافت

فلک جنبش زمین آرام از او یافت

به روز آرنده شبهای تاریک

جواهر بخش فکرتهای باریک

خرد را بی میانجی حکمت اموز

فلک بر پای دار و انجم افروز

همه در توست و تو در لوح اوئی

حروف کاینات ار باز جوئی*

چند نکته در آغاز نوشته

نمیدانم «رهبر» و «متابعان صدیق» آیا چند نکته صمیمانه را در مقدمه این نوشته باور میفرمایند. نکات اولیه این هاست.

یکم: مجادله قلمی من و امثال من، برای من و امثال من با ایشان و پیروان، واقعی ولی بسیار دردناک است.

ما این مجادله را «نه می خواستیم» و «نه میخواهیم». این مجادله برای ما دردناک و در بسیاری موارد رقت انگیز است،زیرا با تمام هتک حرمتها و دشنامها و توهین های شما که ماهها ست بیرحمانه و قاطع، نثار ما میشود خوب میدانیم که در حال حاضر به دلیل حاکمیت آخوندها شمامغلوبید و در افتادن با مغلوب دردناک است بخصوص اگر سی سال با مرده و زنده اوخاطره داشته باشی.

دو دیگر اینکه به نظر من، فارغ از همه چیز در پایه و ریشه، علیرغم تمام تندی ها و لت و کوبها،کارکردهایتان در رابطه با مخالفان و منتقدان نشان میدهد بسیار ضعیف ا ید و گاه واقعا رقت انگیز..

سدیگر فرصت ما اندک است وما نمی خواهیم بخشهائی از عمر باقیمانده را صرف جدال با نیروئی بکنیم که در حال حاضر و حتی بنظر من در آینده،علیرغم هنوز امکانات فراوانشان، بنا بر ماهیت و محتوا،حتی اگر سودای دور دست رهبر جامعه واقعیت بپوشد و پیروزی و تخت و کرسی مهیا شود بنا بر ماهیت و ساختار محوری، به نظر من با کارکردهای کنونی جز فسیلی بر راه نیست. کاروان تاریخ تند و تیز دشتهای امروز و فردا را در مینوردد و این فسیل بر جای مانده امروز با تلاشی عبث و ناتوان از درک نوی ها سعی میکند کهنگی ها و پوسیدگیهای خود را رنگ بزند و این تحفه را با هر محملی که شده بقبولاند و فردا نیز حکایتی است که باید تماشا کرد.ما نمی خواهیم با این موجودیت در افتیم. بیشتر میخواهیم او را بحال خود گذاریم ولی نمیگذارید.

انگیزه نوشتن این یاداشت

غرض از قلمی کردن این یاداشت اما نظاره چند مقاله وزین و چند عکس موزون در سایت مطهر و وزین آفتابکاران بود. عمامه بر سر مصداقی گذاشتن، دوباره عکسهای من و مصداقی و قصیم و روحانی و… را بر فرق مقاله ای بعنوان مزدوران اطلاعات نشر دادن و تعدادی مقاله ریز و درشت از نویسندگان اشنا و ناشناس منتشر کردن.

برخی ها عبارتند:

*در شعار «انترناسیونالیست»، در تفکر و نگاه «ناسیونالیست راست»

**پژواک ایران …دریچه زرد …خانه کرکس ها …هویت به تاراج رفته یک زندانینادم

**زگیل

***آرشیو هفتگی مطبخ تاریخ شماره ۶

****خرمگس معرکه – ادامه

****اوج گیری مجدد تحرکات به مُلّا پیوسته ها و ضرورت هوشیاری یاران مقاومت – ادامه

******پژواکیان. ..شهادت غلامرضا خسروی ….اشک تمساح مصداقیان …..از جنایت تا مکافات – ادامه

چرا اینهارا مینویسند

مدتی بود موج توهین و تهمت، جز بر علیه مصداقی و عاطفه اقبال، گویا فروکش کرده بود اما دوباره شروع شد.

مراسم ویلپنت نزدیک است یازدهمین سالگرد دستگیری رئیس جمهور مقاومت، در آنسو لیبرتی دارد در رنج و درد و خون نفس نفس میزندوبعد از یازده سال میتوان اندیشید که:

بسیاری از دوستان رهبر و یاران این سئوال به ذهنشان میزند که چرا باز هم این مراسم؟ چرا روی لیبرتی زوم نمیشوند، چرا و چراها؟ پس باید شیپورها را نواخت،به تجربه روشن است که دشمنی نه دور دست بلکه نزدیک دست لازم است پس بنوازید که:

فواید دشمن و دشمن تراشی

بنوازید که:

مزدوران وزارت اطلاعات که بر کاکلشان مصداقی و روحانی و قصیم و یغمائی و اقبال و جمالی و حیدر نژاد و…. نشسته اند مشغول فعالیت اند . هوشیار باشید! بجنبید! بسیج شوید، غافل مباشید، ذهنها را روی این متمرکز کنید و….

اساتید و معلمان و رائدان و راهنمایان در این راه نیز از هیچ چیزی فرو گذار نمی کنند!

شک روا نمیدارند!

کوتاهی نمیکنند!

مهم نیست که باور کردنی است یا نه!

واجب است و باید انجام داد چون مساله حل میکند!

چرا دچار تناقض نمیشوند

من بارها فکر کرده ام چطورست که بزرگان دچار تناقض نمیشوند.در جستجو چیزهای مختلفی به ذهنم زده است .

مثلا: بدترینش :

اینکه رفیقمان ایرج شکری اشاره کرده است.

در پی قدرت و در گریز از شکست، فروختن (وبمدد محمل تاریخی هدف وسیله را توجیه میکند) روح و وجدان و شرف را به شیطان .فروختن.در زمینه همین ماجرا همچنین چرا نباید فکر کرد :

وما تسقط من ورقة إلا یعلمها ولا حبة فی ظلمت الأرض ولا رطب ولا یابس إلا فی کتب مبین .سورة الأنعام آیة ۵۹

برگ بدون اگاهی خدا از درخت نمی افتد و نیست دانه ای در ظلمات زمین و در خشکی مگر اینکه در کتاب روشنگر امده است..

خب! وقتی این چنین است چرا حاکمیت این همه دیکتاتور و جلاد در طول تاریخ ایران و جهان و حاکمیت کنونی امپریالیزم و ارتجاع و اسارت و بدبختی میلیارها انسان بدون اراده الهی باشد، و او یعنی حضرت حق با فراز و فرود آوردن اینها ، (یعنی چرخش اصلی تاریخ نه با خواست ما بلکه اراده حق،) دارد نقشی را بازی میکند و رقم میزند که ما نمی فهمیم.بنابر این:

وقتی مدار چرخش اراده الهی چنین است چرا نباید با بر گزیدگان او امثال ملوک و سید الرئیسها و برادران بازنشسته سازمانهای جاسوسی و جنگ رفاقت بخرج داد، و برسر یک میز نشست و عکس گرفت و صحبت کرد تا اراده الهی بر این قرار گیرد ملتی از زیر بار ستم خمینی و خامنه ای بدر آیدو مهر تابان آزادی بر ایرانزمین بدرخشد.

میبینیم ورود نگاه و معرفت مذهبی و دخول آن در امر سیاست و جامعه میتواند ما را به چه فرازهائی! رهنمون شود.

در این دستگاه منتقد و مخالف بطور فلسفی و تاریخی مانع چرخش اراده الهی است.

در همین رابطه است که میتوان به این نتیجه رسید که زدن ریشه های منتقد و مخالفی

که مانع چرخش اراده الهی است هر که باشد ضرورت تاریخی و انقلابی دارد و دیگر مهم نیست مامور اطلاعات هست یا نیست! پول میگیرد یا نمی گیرد! مادرش «مریم عذرا» بوده است یا «بی بی تمیز خالدار».اینها مهم نیست! مهم این است که اینگونه افراد چه مامور باشند یا نباشند یا پول بگیرند و یا نگیرند تحلیلا وتفسیرا مزدورند و مانع انقلاب،خلق، اراده خدا و چرخش تاریخ. خب وقتی که انسان به مرتبت رهبرعقیدتی هم رسیده باشد، یعنی:

سرچشمه و منبع و جائی که همه چیز با او شروع میشود، و با او معیار میگیرد و محک میخورد جای تناقضی وجود ندارد.

این دستگاه وقتی که یگانه ویکتاست وپیرامون خود نه هیچ دستگاه دیگری را نمی بیند و قبول ندارد، وهیچ دستگاهی جز خود را برسمیت نمی شناسد تا با او مقایسه شود،به نحو درخشانی بی تناقض است و همین جاست محل نفهمیدنهای ما مخالفان و منتقدان نفهم!!.

اشاره ای برای ضرورت تحلیل روانشناسانه یک شخصیت

«ما »مقایسه میکنیم ، شک میکنیم، توزین میکنیم، محک میزنیم و بر میگزینیم ولی «او» نیازی ندارد چیزی است او در نقطه ای است که از نظر سیاسی و غیره

هو الأول والآخر والظاهر والباطن وهو بکل شیء علیم

من بارها فکر کرده ام که در تحلیل «شخصیتی واقعا شگفت همانند رهبر عقیدتی»،در کنار روشنائی افکندن بر کارکردهای سیاسی و تشکیلاتی وغیره ایشان، جای یک «نگاه روانشناسانه به اعماق روح و منش این وجود» واقعا خاص خالی است.

او یک انسان معمولی نیست. او با کار کردهایش خشت به خشت ساخته شده است .

اوانسانی است که بعنوان مثال:

*در زیر پرچم کارکردهای و فرمانها ی او چند ده هزار نفر جان باخته اند.

**در همان هنگام جانباختین و اوج تیربارانها او تصمیم به خروج میگیرد و پرواز تاریخساز را رقم میزند.

***چند ماه پس از جانباختن همسرش با اراده ای آهنین و بی هیچ مشکلی ازدواج میکند واسم این ازدواج را نیز ازدواجی در راستای انقلاب و اسلام میگذارد..

اندک زمانی بعد با آغاز انقلابی که نامش را انقلاب درونی میگذارد با همسر نزدیکترین دوستش ازدواج میکند و سازمانش را بقول خودش از اوج آبشار نیاگارا بزیر می اندازد و نوسازی میکند.

**** چند ماهی پس از ازدواج تاریخساز پیشنهاد دهنده اعلام شده این ازدواج را فرو میکشد و اعلام میشود او دشمن شماره یک انقلاب درونی است

*****با پرواز تاریخساز دوم به عراق میرود ودر مملکتی که در حال جنگ با مجموعه ایران است ساز مبارزه آزادی بخش را بصدا در می آورد.

****** کشتار و بخاک افتادن یک سوم از نیروهای ارتش ازادی را در عملیات فروغ جویدان فتح می بیند و آن را پیروزی اعلام میکند.

******در امتداد زنجیره انقلابات درونی برجسته ترین یارانش را بی هیچ مشکلی بخاطر منافع خلق و انقلاب بر کنار میکند و زنان را برمیکشد.

******* بخاطر منافع انقلاب و خلق طلاقهای جمعی جاری میشود.

********و سر انجام دوران اختفا شروع میشود و الخ

باید به اعماق روح و روان این وجود شگفت سفر کرد.

برش افقی و عمودی.

من در رابطه با توهین و تحقیرهای سایت کارندگان آفتاب کاری به این سایت و نویسندگانش ندارم . شخصا به تمام آنها درود میگویم و برایشان سلامت ارزو میکنم.در این مدار یعنی مدار اصلی است که جواب را میجویم و اعتقاد دارم که برای یافتن پاسخی مناسب برای اینکه چرا ما را اطلاعاتی میخوانند هم، باید به اعماق روح و روان این «وجود» واقعا شگفت باید سفر کرد انجا در کنار پاسخهای بسیار، جواب این سئوال را هم خواهیم یافت :

باید «او»را ( با عزت و احترام) از نظر شخصی و اجتماعی وسیاسی در طول زمان،با یک برش و گذر افقی و متحرک، از «دوران کودکی»، روی دوران کودکی و حوادث و اتفاقات دوران کودکی آنجائی که شخصیت انسان نخستین خشتهای محکمش گذاشته میشود تاکید میکنم، تا «نوجوانی» و«جوانی» و «میانسالی» دنبال کرد.

فارغ از ستایشهای فرموله شده گنگ باید دید «او که بوده» ،«چگونه ساخته شده»،

«چه اتفاقاتی در زندگی او افتاده»، «چه چیز آزارش داده ومچاله اش کرده چه چیز او را نواخته و رشدش داده»و«ظرفیتهای خود را از کجا به دست آورده؟ »تا بدین مرحله رسیده است و سپس…

برش عمودی شخصیت

او را باید با یک برش عمودی و ایستا چنانکه رمان نویسان بزرگ،که روان کاوانی نادره و بزرگند ما را به درون روح و روان شخصیتهایشان و آنجا که مرکز چرخش شخصیت قهرمان داستانشان است برش میدهند و ما به تماشای «بابا گوریوی» بالزاک، «ژان والژان» ویکتور هوگو و «پیرمرد خنزر پنزری» هدایت مینشینیم ، باید برش داد و به تماشا نشست ، در او به سفر رفت و کوشش کرد که نقطه اصلی شخصیت این بزرگوار کشف شود، انگاه تعجب های ما تمام خواهد شد و خواهیم دانست که او، این موجودیت شگفت احاطه شده در پیکری متوسط لزومی ندارد روحش را به شیطان فروخته باشد زیرا با چنین ساخت و بافتی:

اوهیچ تناقضی در مثلا کار پیش پا افتاده ای مثل اطلاعاتی خواندن مخالفانش و منتقدانش ندارد، آخر در برابر چرخش محوری شخصیت این وجود فرآ انسان (که رسما اعلام شد به هیچکش جز خدا پاسخگو نیست و کارهایش همه هنگامی قابل فهم است که ما در وجود او ذوب شویم) چرا باید تعجب کرد که ما اطلاعاتی نیستیم.با معیار و میزان چنین وجودی است که می شود بعنوان مثال و با بیاد آوردن مثلا شخصیتهائی فرضی:

- با بانوئی اطلاعاتی همنفس شد،

-با دختر خوانده خویش پیمان ازدواج بست

-با اطلاعات همکاری کرد و به ایران رفت و آنجا بچه به دنیا آورد و به خارجه برگشت و انقلابی شد.

- به زن میهماندار خود حمله ور شد

- در زندان با زندانبان همکاری کرد و در خارج زندان علیه شکنجه شدگان مقاله نوشت

- از راه نامشروع ارتزاق کرد.

- ایرانی نبود تایلندی و افریقائی و هندی و پاکستانی بود ولی در کنار چنین وجودی از هر پلیدی شسته شد و در زمره انقلابیون و هواداران انقلابیون قرار گرفت ولی:

چهل سال پنجاه سال در راه آزادی ملت رنج کشید وانتقاد و مخالفت و با دوری از این وجود تاریخی- فلسفی از هضم رابع اطلاعات گذشت! و تبدیل شد به مزدور و جیره خوار.

این را باید خوب خوب خوب فهمید تا سبک و نازل از مساله عبور نکنیم.نه او و نه یاران صدیق با این دستگاه دچار تناقض نمیشوند. که تناقض مرگبار خواهد بود.

مرگبار بودن تناقض

مجسم کنید که یک لحظه فقط یک لحظه! چنین وجودی در کار کردهای خود دچار شک شود و از امواج دریای بفرمانی که در آن بطور ایدئولوزیک و سیاسی شناور است خارج شود، اگر این چنین شود و این وجود،از انچه در آن شناور است دور افتد، بلافاصله به سرنوشت عظیم ترین موجود روی کره زمین یعنی بالن دچار خواهد شد، یعنی زیر وزن خود خرد خواهد شد.

میدانید که بالن عظیم ترین و سنگین ترین موجود زمینی است. بالنها گاه که به دلیل جزر و مد دریا بد شانسی می آورند و به ساحل می افتند چندان نمی گذرد که در زیر وزن خود دچار خرد شدن استخوانها میشوند و می میرند.

وزن این وجود تاریخی وزن اسماعیل وفا با ده بیست کتاب شعر و سی سال آوارگی داغ برادر و پدر و مادر و یارانی که در ارتباط با او رنج کشیدند نیست. وزن دکتر کریم قصیم و محمد رضا روحانی با پنجاه سال تلاش سیاسی نیست.وزن مصداقی و جمالی نیست.وزن کار کردهای او شگفت انگیز است دریای پیرامون او (بد نیست بگذاریم رود و دریای خروشان خون و اشک دهها و دهها هزار تن جانباخته و زندانی سیاسی) یعنی آنچه که به او امکان شناوری و زیست سیاسی و ایدئولوزیک و شخصی و موجه کردن تمام کارکردها را میدهد و زنده اش میدارد اگر فروکش کند ، آنوقت است که او وزن انچه را که بر او حمل میشود به تنهائی در خواهد یافت ومانند «اولیس» در سفر خود و در حوالی جزیره ارواح در مه و تاریکی نواهای ارواح و اشکال و پدیده های خونینی را که گرداگرد آو سر بر می آورند و میزارند خواهد شنید و واقعیت زمینی کارکردهای خودرا خواهد دید. میدانهای تیر، شکنجه گاهها، جلادان در حال تجاوز، مادران پشت دیوارهای زندانها و گورستانها، زنانی که در تنهائی و غربت پزمردندف کودکانی بی خانواده، انان که به زندگی خود پایان دادند، دهها هزار نوجوان آواره در خیابانها، کودکان بالیده در غربت، آنان که روانه تیمارستانها شدند،فرصتی شش ماهه که سی و سه ساله شد و…. که البته بار تمام این جنایات فقط به گردن جمهوری اسلامی است و بس.

بنابر این باید مطمئن بود این وجود تاریخی، یک میلیمتر در زاویه شناختی و حرکتی خود تغییری نخواهد داد و تا پایان چنانکه در آخرین پیامش نشان داد همین خواهد بود که بوده است،و پیام و کلامش، پیروزی است، حرمت مرگ و شهادت است و تقدس خون، ملعنت و تهدید مخالفان ودشمنان با هم،و نیز اطلاعاتی خواندن ما.

او سالهاست که خود نیز در کارکردهای دستگاه عظیمی که آفریده است مجبور و اسیر است. در این شک نکنید و به این فکر کنید.

در این دستگاه چرخش فرمان و زاویه دیگر گرفتن یعنی تلاشی و ویرانی، پی همچنان به پیش تا آخرین لحظه وتا آخرین نفر و البته تا رستگاری جاوانه اخروی.

او و حلقه اولین و دومین پیرامونیان خیلی خوب این حقیقت را میدانند وجبر خویش را میشناسند و از درون همین کار کرد و جبر است که در کنا کارکردهای عظیم این دستگاه ،بعنوان یک جزء ما هم باید اطلاعاتی خوانده شویم.

اگر ما اطلاعاتی نباشیم چیستیم؟ منتقدیم؟ قبول منتقد یعنی قبول نقد! و خود میتوانید افق نقد چنین جهانی را مجسم کنید! این دستگاه از چرخش واقعا عاجز است درست مثل برخی کار کردهای شریعت! در مسائل اجتماعی و انسانی و فلسفی.

شریعت در رابطه با برخی مسائل اهل بحث نیست.زیرانمی تواند مساله حل کند و پاسخ بدهد بنابر این فتوا میدهد و می برد وقطع میکند و میکشد.او نمیتواند بحث فلسفی خدا و لاخدا را دریابد و طاقت آورد پس زنده باد فتوای حرمت خروج از دین یعنی ارتداد، و حکم مرتد مرگ است.چنین است وضعیت بررسی منتقد در این دستگاه.

در باره خودم بعنوان یک تن از اطلاعاتیون!

من در باره خود هیچ ابهام و مشکلی ندارم! با توضیحاتی که دادم روشن است که چرا مشکل ندارم و علت را در کجا میبینم اما خدمت تمام آقایان و خانمها و آن جریده طیب و طاهردر عالم ساده و پیش پا افتاده عقل و منطق عرض میکنم.

من اگر روزی بخواهم شما را خوشحال سازم و اطلاعاتی بشوم باید بر اساس یک شناخت سیاسی به این نتیجه برسم که:

- جمهوری اسلامی وجودش ضروری است،

- خامنه ای انسان والائی است

- و بنابر این خدمت در اطلاعات چنین سیتم و رهبری خدمت به رستگاری ملت ایران است .

اگر روزی به چنین نتیجه ای رسیدم!! نه یواشکی از خامنه ای« دلار» خواهم گرفت که بعد فیلمش را روی یوتیوب بگذارند و گندش در بیاید و نه رفسنجانی را «برادر همخون» خود اعلام خواهم کرد که شنوندگان شاخ در بیاورند بلکه نامه ای با عنوان «این فقیر» به ولی فقیه خواهم نوشت و رسما و کتبا و بی هیچ شرمی اعلام خواهم کرد که:

التوبه و ان الله تواب رحیم .این فقیر به شرف اطلاعاتی شدن مشرف شده ام بدانید و به دیگران هم اطلاع دهید.

این از من اما چرا افراد ناشناس به میدان می ایند و مسئولین نام و نشاندار این دستگاه در کنار میدان ایستاده اند.

کی بود کی بود من نبودم، بچه بزغاله بوده.

نام ونشاندارها بمیدان نمی آیند. مسئولان رسمی و شناخته شده چیزی نمی گویند. باید برادر علیه خواهر بنویسد، پسر علیه پدر،دوست علیه دوست و یا انبوهی نویسنده بی نام و نشان در کنار چند قلمزن پر نفس تازه کار چندان شناخته نشده. دائم بتازند و بنویسند و با قاطعیت تمام منتقد و مخالف را قاطع و صریح بدون شک اطلاعاتی بخوانند. جریده شریفه مربوطه که کارش کاشتن آفتاب آگاهی است ،ظرفی مناسب برای این جولانهاست . چرا؟

علت اینکه: اینان هر چه میخواهند مینویسند و هر چه میتوانند دشنام میدهند وقتی هم اعتراض بشنوند میگویند ما نیستیم! ما نبوده ایم! یعنی بچه بزغاله بوده!.

فرض کنید بجای این بزرگواران یک یا دو مسئول سازمانی مینوشتند. آنها نمی توانستند این چنین راحت دشنام بدهند. انها می باید اگر وارد میشوند با منطق و مقداری آرامش و مسئولانه ثابت کنند و مدارک لازم را ارائه کنند که این اطلاعاتی و آن مزدور است.

در چنین حال و هوائی قاعدتا رشته بحث و فحص و نقد منطقی و زمینی! شروع میشد که نتیجه روشن است یا باید تن به مقداری نقد بدهی که کابوس آنچه در قبل نوشتم یعنی خرد شدن نهنگ در زیر وزن خود در چشم انداز قرار میگرفت و یا باید کار بهمین جائی میکشید که الان کششیده و مثل نقل و نبات فحاشی و هتاکی که باعث آبرو ریزی برای بزرگان بود.

اینجاست که و جود انواع بزغاله ها ضروریست و اینجاست که ذکر

کی بود کی بود من نبودم

بچه بزغاله بوده

راهگشاست

آن سایت وزین که آفتاب میکارد و نور درو میکند این مهم را بر عهده دارد یعنی مامن امنی برای تک و تاز انواع بزغاله جات است و الحق که زحمت میکشد.

خداوند این عرصه مناسب و انواع بزغاله جات را در کنف حمایت توحیدی و انقلابی خود موفق بدارد و هر چه بیشتر هدایت کند

اسماعیل وفا یغمائی

۱۰ ژوئن ۲۰۱۴ میلادی

—————————————–

*نظامی خسرو شیرین و یادی ازصدای مرشد اقای مدیری درزورخانه خواجه خضر یزد که پیش از شیخ و مرشد این با کلام نظامی و ضرباهنگ ضرب چنین از خدا می خواند. یادش بخیر باد.

 

__________________________________________________________________________

چرا حیرت میکنیم!باور کنیم!

 

اسماعیل وفا یغمایی

02.06.2014

 



 

 

لینک به منبع

جناب محمد اقبال، مجاهد و مبارز رنجکشیده ای که حدود چهل سال، یا شاید بیشتر از عمر شصت و هفت هشت ساله خود  را در راه مبارزت و مجاهدت گذرانده، و داغ برادر و داماد خانواده را در برابر جوخه های مرگ خمینی و بر خاک افتادن پدر ارجمندش را در غربت بر دل دارد، و سالهادر مکتب فکری راهبران شریف خود آموزش کافی دیده مدتی است طی چند مقاله و نوشته حیرت انگیز افراد مختلف و در راس همه خواهر خود خانم عاطفه اقبال را با فرهنگ خاصی که در مقالاتش منجمله این مقاله لینک: «حیوان لیبرتی.» میتوانید بیابید نواخته است.

چند تا ازویژگی های آقای اقبال اینهاست:

* مهندس و آرشیتکت است

*حدود چهل سال از عمر خود را مجاهد و مبارز بوده است ودر مصاف شاه و شیخ گذرانده است

*در سن شصت و هفت هشت سالگی یکی از سمبلها و نمونه های بر آمده از مکتب فکری رهبران خود یعنی مجاهد اشرفی است.

*در مقابله با دشمنان جنبشی که به آن وابسته است غیرتی والا ومشابه راهبران خود نشان میدهد

*در چندین مقاله و نوشته بویژه در رابطه با خانم عاطفه اقبال این غیرت، فرهنگ و تربیت سیاسی و ایدئولوژیک و منش را به نحو احسن و تحسین برانگیزی نشان داده است.

ویژگی های فرد مورد تهاجم ایشان قرار گرفته یعنی خواهر ایشان خانم عاطفه اقبال منجمله اینهاست:

* ازآنجا که خانواده اقبال از زمره خانواده هائی است که بطور دسته جمعی هوادار و عضو مجاهدین بوده اند ،او نیزاز نو جوانی در زمره هواداران و سمپاتیزانها وسپس اعضای مجاهدین بوده است

*در آغاز کشتارهای خمینی دستگیر شده،  ، وهمسرش تیرباران شده است.

*پس از آزادی از زندان به مجاهدین پیوسته و سالیان دراز در خارج کشور در مراکز مجاهدین و در پادگانهای مجاهدین در عراق فعال بوده است.

سالها بعد از مجاهدین جدا شده اما همچنان تا سالهای ۲۰۱۰ و شاید بیشتر در زمره دوستداران و هواداران مجاهدین باقی مانده است و از آن پس بعد از کشتارهای اشرف و مجاهدین بعنوان یک پناهنده سیاسی و یک فعال حقوق بشر زبان به انتقاد گشوده واز کشتار اشرف و لیبرتی وابراز نگرانی کرده و   مسئولیت راهبران را یاد آورده است.

***

حاصل کوشش ساده و انساندوستانه خانم عاطفه اقبال بسیار نوشته ها( که در آن بسیاری برچسبهای موهن منجمله مزدور بودن و…نثار او و افرادی چون او شده است)و بخصوص نوشته های آقای محمد اقبال است که باید خواند و فی الواقع  فرهنگ آموخت.

***

درآغاز کار من هم  با خواندن نوشته های آقای اقبال حیرت میکردم. سئوال میکردم چه انگیزه ای باعث این نوع برخورد است؟

- مثلا سالخوردگی و نگرانی از آینده؟

- یا توشه ای برای آخرت اندوختن در رکاب راهبران به جاودانگی رسیدن؟

- یا  (اگر عاطفه اقبال را کمابیش نمی شناختم) خشم از اشتباهات خواهر گریخته از انقلاب راهبران؟

- یا درماندگی از جواب منطقی و سیاسی ولاجرم روی آوردن به دشنام دادن عاجزانه؟

و امثال اینها

ولی سرانجام به اشتباه، و بیراهه رفتن در جستجوی خویش، پی بردم و دانستم فی الواقع باد در غربال می بیخته ام. مسئله اصلا این نیست و حالا دیگرحیرت من کاملا برطرف شده است.

می خواهم بگویم و تاکید کنم:

دوطرف قضیه در روشنائی کامل قرار دارند و من و ما باید «حیرت» را به کناری نهاده واقای مهندس اقبال مجاهد و مبارز رنجکشیده را «نه آنطور که من و ما دوست داریم» بلکه «آنطور که هویت و ماهیت واقعی اوست» ببینیم. باید بجای یک مورد خاص عمومیت و اصل این نوع کار کرد را ببینیم.

ما دوست داریم که:

آقای محمد اقبال این چنین نباشد.چنین مقالاتی ننویسد و خواهری را که دوران نوجوانی و جوانی و میانسالی را در زندان و غربت و آوارگی گذراند و میگذراند به دلیل انتقاداتش، با کلامی شایسته  موجب خطاب قرار دهد. این خواست ماست.ولی آقای محمد اقبال، بر اساس خواست ما، نه فکر میکند و نه عمل میکند و نه خود را تغییر میدهد. هویت او همانست که نشان میدهد وما باید این را بپذیریم.

آقای محمد اقبال یک انسان مجاهد و مبارز و نیز عضو قدیمی شوراست( شورائی که خود را آلترناتیو میداند و قرار است حکومت آینده را پس از حکومت انسانسوز ملایان حاکم در کف با کفایت خود گیرد!. ایشان   مرام و مسلک و فرهنگ و ادب و چگونه نوشتن یا ننوشتن و سخن گفتن یا خموشی و منش و روش برخورد با منتقد و مخالف و دشمن را ازمکتب راهبران والامقام عقیدتی و سیاسی خود و در گذر از کوره های متعدد انقلاب درونی آموخته است.

او یک سمبل و یک نماد و یک نمونه بارز و روشن است.

این را باور کنیم و به آن ایمان بیاوریم.

او این فرهنگ، این تربیت، این ادب و سلوک را امروز به روشن ترین شکل و صادقانه ترین و صمیمانه ترین شکل در رابطه با خواهر نسبی و خونی خود با صلابت و قاطعیت تمام نشان میدهد.

این را ما باید فهم کنیم.

چرا حیرت میکنیم ؟و حیرت ما ناشی از آنست که گویا باور نداریم که او نیز حتما مثل همه انسانها خواهر کوچکتر خود را دوست داشته، ولی بخاطر مسلک و مکتب و عقیده ای که (چنانکه در مقاله ای:لینک«برای مزید اطلاع و شناخت شاهکار هنری جدید گروه  فنان ابو محمد» نماینده

 

اش شخص رهبر عقیدتی و اندیشه رهبر عقیدتی است از انقلابی که به آن باور دارد دفاع میکند و برای نشان دادن آن این چنین میکند.

باید با مولانا همصدا شد و گفت:

این همه آوازه ها از شه بود

گر چه از حلقوم عبدالله بود

ما همه شیران ولی شیر علم

حمله مان از باد باشد دمبدم

باید منشا و منبع یعنی همان «شه» و «راهبر» و همان «باد»ی که اندیشه های پیروان را میجنباند و آنان را وادار به حمله میکند دید و باور کرد.
فراموش نکرده ایم که در آغاز انقلاب گویا شادروان بازرگان گفته بود مجاهدین یک سنخ فکرند، حالا هم میتوان گفت یک سنخ فکرند که نمونه امروزی اش مهندس رنجکشیده  و مجاهد آقای اقبال است.

این همان تفکر و مکتب و منبع و مبدا والائی است که امثال من و دکتر قصیم و محمد رضا روحانی و ایرج شکری وایرج مصداقی وسعید جمالی و حنیف حیدر نژاد و شماری کسان دیگر امثال ما را ، حتی بدون جلب رضایت ماو نظر خواهی!! با سه صلوات و یک حبه قند و یکجلد کلام الله مجید به عقد دائم و نکاح قائم وزارت فخیمه اطلاعات آخوند خامنه ای خونریز مرتجع در می آورد و نه ککش میگزد و نه دچار عذاب وجدان میشود و پس از این عقد میمون و مبارک  با عمله طرب مکتبی و قسم خورده  بر درب حجله خانه مربوطه، شاد و شنگول از کار سترگ! خویش، با داریه و تنبک مکتبی هر چه کم کاری و خرابکاری و اشکال و افتضاح است به گردنهای شکسته  کسانی بار میکند که چراغ عمرشان در غربت و تبعید سی چهل ساله در حال خاموشی است. این بزرگوارکه به تعبیر حافظ«نقطه پرگار وجود» است   گویا مطلقا هم دچار شک و شبهه  و عذاب وجدان نمیشود.

در برابر این چنین پدیده ای بار دیگربه تبعیت از خداوند متعال در هنگام آفرینش انسان، و در نظاره  خلقت چنین وجود ذیجودی و چنین تحفه کمیابی باید گفت فتبارک الله احسن الخالقین.

من سالهاست که در جستجوی روح و جان وجود از مذهب معمول و بتهای ذلیل و زبون آسمانی (که فی الواقع اگر بودند میبایست از تک تک انسانها  به دلیل در جهل و لجن نگهداشتن انسانها و انتشار خرافات و مزخرفات طلب بخشش کنند) گریخته ام ولی به دلیل تربیت مذهبی چندین و چند ساله ای که با سازمان مجاهدین دوران شاه شروع شد دلم میخواهد فرازی باقیمانده در ذهن از قرآن را در اینجا بنویسم:
هُم قُلُوبٌ لایفقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعینٌ لایبصِرُونَ بِها وَ لَهُم  آذانٌ لایسمَعوُنَ بِها اُولئِک کالَانعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِک هُمُ  الغافِلُونَ (اعراف۱۷۹)

آنها دل ها   یی دارند که که با آن   نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها  همچون چهارپاینند، بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند،

***

باور کنیم 
باور کنیم که این یک مرام است ما اگر این را ندانیم هیچ چیز را فهم نکرده ایم. در کنف این انقلاب و گذر از کوره های آن حتی میتوان گفت برخی و بخصوص راهبران در منش انقلابی از پیامبر اسلام هم پیشی گرفته اند که او داماد کافرش(کافر حربی واجب القتل از نظر اسلام) ابوالعاص همسر زینب دخترش را پس از دستگیر شدن در جنگ نه تنها نکشت ، نه تنها او را آزاد کرد و نه تنها نگفت که دخترش از او طلاق بگیرد بلکه خود از سهم خود او را آزاد کرد و ابوالعاص تا مدتها کافر و نامسلمان بود و تحت حمایت پیامبر اسلام و این بزرگوار درپرتو مکتب راهبران عقیدتی در قاطعیت انقلابی بجائی رسیده که خواهرخونی و رنجدیده خود را این چنین مینوازد و در آینه فردا او را به پادافراه شایسته بشارت میدهد.

حیرت نکنیم!

باور کنیم

باور کنیم سرسختی انقلابی  و قاطعیت روشن مهندس اقبال را

وسقف سیاسی و عقیدتی و انسانی رهبران را

و اگر فردائی برای این زعمای بی بدیل وجود داشته باشد که من در آن تردید دارم با حافظ شیراز همصدا شویم.

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت

بر در میکده ای با دف و نی ترسائی

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد

وای اگر در پی امروز بود فردائی

همین و بس

و با آرزوی سلامت برای آقای محمد اقبال

اسماعیل وفا یغمائی

۳۱ می ۲۰۱۴ میلادی

————————————

توضیحی کوتاه  در باره داماد پیامبرو برخورد محمد با داماد کافرش

زینب دختر بزرگ پیامبر و خدیجه پیش از بعثت با ابوالعاص ابن ربیع ازدواج کرد. بعد از اعلام پیامبری محمد، زینب اسلام آورد ولی ابوالعاص اسلام نیاورد. آنها دو فرزند بنام علی و امامه داشتند. ابوالعاص در جنگ بدر علیه پیامبر شرکت کرد و دستگیر شد. زینب دختر پیامبرکه آن موقع در مکه بود، گردن‌بندی را که یادگار مادرش خدیجه بود را، به عنوان بهای آزادی همسرش جهت آزادی سازی ابوالعاص بوسیله برادر او عمرو، فرستاده بود. وقتی پیغمبر آن گردن‌بند را دید، آن را شناخته ومتاثر شدحتی میگویند گریست و گفت ابوالعاص را از سهم خود  او آزاد کنند و گردنبند را برای زینب باز فرستند

مدتی بعد در جنگی دیگر ابوالعاص از دست مسلمانان گریخت و نیمه شبی پنهانی به مدینه و به خانه زینب آمد و از او پناه خواست و زینب او را پناه داد و با صدای بلند اعلام کرد من ابوالعاص را پناه دادم. پیامبرچون این را شنید گفت: ای مردم  شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟ گفتند: شنیدیم.  محمد گفت من هم هر که را که زینب پناه داد، پناه دادم. بعد به خانه زینب آمد و به او گفت به خوبی از ابوالعاص  داماد کافرش که کافر حربی هم بود ،پذیرائی کن   سپس   به نزد کسانی که اموال او را گرفته بودند آمد  و به آنان گفت : شما بستگی ابوالعاص و وصلت او را با من می‌دانید و از طرفی شما مالی را به دست آورده‌اید که کسی را در آن حقی نیست و در آن خوشنودی ماست و اگر نخواهید حقی است که خدا به شما داده و کسی نمی‌تواند شما را به پرداخت آن مجبور کند و شما از همه کس به تصرف آن اموال مستحق‌تر و شایسته‌تر هستید. مسلمانان همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. ابوالعاص نیز تمامی اموال را به مکه آورد و به صاحبانشان تحویل داد  . ابوالعاص بعد از این واقعه مسلمان شد و تا سال ۱۲ هجری زنده بود.همسرش زینب چهار سال قبل از او در گذشت.


 

 

 

____________________________________________________________________

 

قسم «مجاهدین خلق» را باور کنیم یا دم خروس شان را؟

01.08.2013

آرش سیگار چی، وبلاگ سیگارچی

لینک به منبع

 مجاهدین خلق مدتهاست سعی دارد فعالیت خودش را معقول جلوه دهد اما گاهی عملکرد این گروه، خیلی متناقص می شود. مثلا همین گزارش جدید نماینده ویژه سازمان ملل در عراق.

مارتین کوبلر گزارش کرده است که «مجاهدین خلق حقوق اعضایش را در عراق نقض می کند».  خبرش را اول به نقل از رادیو فردا بخوانید:

سازمان ملل: مجاهدین خلق حقوق اعضایش را در عراق نقض می کند
مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق روز سه‌شنبه ۲۵ تیر رهبران سازمان مجاهدین خلق را به نقض حقوق بشر ساکنان اردوگاه لیبرتی (آزادی) متهم کرد. سازمان مجاهدین خلق این اتهام را رد کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، مارتین کوبلر به شورای امنیت گفته است که سازمان ملل شکایاتی درباره عملکرد رهبران مجاهدین در اردوگاه لیبرتی دریافت کرده است.
اعضای سازمان مجاهدین که پیش از این حدود ده سال در اردوگاه اشرف در شمال عراق زندگی می‌کردند سال گذشته به محلی در نزدیکی بغداد به نام اردوگاه «لیبرتی» منتقل شدند. به گفته مارتین کوبلر، هم‌اکنون ۱۰۰ نفر دیگر در اردوگاه اشرف باقی مانده‌اند که از ترک این کمپ خودداری می‌کنند.
نماینده ویژه سازمان ملل در گزارش خود به شورای امنیت گفته است که «زیر پا گذاشتن حقوق بشر در اردوگاه لیبرتی باعث نگرانی فزاینده است.»
وی افزوده است: «روزانه صدها گزارش نظارتی به‌دست ما می‌رسد که نشان می‌دهد زندگی ساکنان اردوگاه لیبرتی به شدت تحت کنترل قرار دارد.»
در بخش دیگری از گزارش آمده است که «تعداد قابل توجهی از ساکنان این اردوگاه به ناظران سازمان ملل گزارش کرده‌اند که به آنها اجازه ترک اردوگاه داده نمی‌شود و اجازه شرکت در روند انتقال از اردوگاه که توسط کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان پیشنهاد شده را ندارند.»
این گزارش می‌افزاید که ساکنان کمپ لیبرتی (حریه) «اجازه ندارند با بستگان خود در خارج از عراق و حتی با بستگانی که در داخل اردوگاه لیبرتی دارند تماس بگیرند.»
مارتین کوبلر در ادامه گفته است: «هم‌چنین گزارش شده که رهبران اردوگاه لیبرتی از دسترسی برخی از ساکنان اردوگاه به پزشک و امکانات درمانی جلوگیری می‌کنند.»
به گفته آقای کوبلر، «گزارش‌هایی دیگر نیز حاکی از این است که افرادی که با رهبران کمپ هم‌نظر نباشند یا قصد ترک اردوگاه را داشته باشند با توهین و برخوردهای دیگر روبه‌رو می‌شوند.» منبع

در همین گزارش رادیو فردا، سخنگوی سازمان مجاهدین خلق در پاریس سعی کرده در مقام پاسخ برآید و گفته:

«این اتهامات به قدری بی پایه است که مقاومت ایران ۵۰ بار درخواست داده تا تحقیقات مستقلی برای بررسی تمامی این ادعاها و دیگر دروغ هایی که کوبلر پخش کرده انجام شود.» به گفته او، «اما نه کوبلر با انجام تحقیقات مستقل موافقت کرده و و نه دولت عراق.» منبع

این گزارش نماینده ویژه سازمان ملل متحد مهم است. پیش از این برخی از رها شدگان از اشرف، محل تجمع مجاهدین خلق در عراق، بر نقض حقوق بشر از سوی مسوولان مجاهدین خلق تاکید داشتند اما همواره مسوولان این سازمان، معترضان را به جمهوری اسلامی وصل می کرد اما حالا که نماینده ویژه سازمان ملل این ادعا را کرده نمی شود به سادگی گذشت.

البته سازمان مجاهدین خلق، گویا استعداد زیادی از تقلید از جمهوری اسلامی دارد چون عین جمهوری اسلامی در مواقعی که متهم می شود، می زند زیر کاسه.

مثلا به این دو خبر که چون به نفع سازمان مجاهدین بوده ، دقت کنید که چطور در سایت شان منعکس شده است:

این سایت سازمان مجاهدین خلق است که وقتی احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور ایران ماموریت اش تایید می شود ، خبرش را در سایت خود اینچنین منتشر می کند و یا وقتی وقتی اواخر تیر دوباره به مقر اعضای سازمان در «لیبرتی» حمله می شود، بیانیه کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد در سایت شان منعکس می شود اما برعکس آن کسی بگوید می شود مامور جمهوری اسلامی.

مثلا حالا که مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق ضد مجاهدین خلق است، او را متهم می کند. و حتی رییس مجاهدین خلق می گوید «عملکرد کوبلر خیانت به حقوق بشر و مسئولیت حفاظت (آرتوپی) و لکه سیاه در تاریخچه ملل متحد» است.

این معیار دو گانه برای شما آشنا نیست؟ آنجا که یک نهاد بین المللی برای من بگوید خوب است، اما اگر علیه من بگوید، خائن است! جمهوری اسلامی سالهاست که مشابه این روش عمل می کند. یعنی اگر سازمان بین المللی دیده بان حقوق بشر بگوید در آمریکا نقض حقوق بشر است، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی منعکس می شود اما اگر همین سازمان از زندانی کردن روزنامه نگاران ایرانی بگوید، صدا و سیما لال می شود.

مجاهدین خلق هم متاسفانه همین روش را استفاده کرده است….

————–

پس نوشت - امیدوارم کسانی که در کمپ لیبرتی در بغداد هستند هر چه زودتر آزادی انتخاب جایی برای زندگی بی ترس و آزاد را تجربه کنند.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سازمان ملل: رهبران مجاهدین خلق حقوق اعضای خود را نادیده می‌گیرند

 

17.07.2013

بی بی سی

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/07/130717_l51_mek_kobler_iraq.shtml 

 

مارتین کوبلر، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد در عراق گفته است که رهبران سازمان مجاهدین خلق، حقوق اعضای آن سازمان در عراق را رعایت نمی کنند.

آقای کوبلر که ماموریتش در عراق رو به پایان است و از ماه آینده همین سمت را در جمهوری دمکراتیک کنگو بر عهده می گیرد، در گزارشی به شورای امنیت سازمان ملل گفته است که گزارش هایی دریافت شده اند که در آنها اشاره شده که رهبران سازمان مجاهدین خلق، حقوق اعضای ساکن در اردوگاه حریه (آزادی) را نادیده می گیرند.

انتقال سه هزار عضو این گروه مخالف حکومت ایران از قرارگاه اشرف به اردوگاه حریه در نزدیکی بغداد تابستان پارسال به پایان رسید.

آقای کوبلر می گوید که هنوز حدود ۱۰۰ نفر دیگر در قرارگاه اشرف به سر می برند که برای انتقالشان به حریه مقاومت می کنند. او شرایط در اردوگاه اشرف را تنش آلود توصیف کرد.

آقای کوبلر گفته است که بعضی از ساکنان این اردوگاه گزارش داده اند که از سوی رهبران سازمان سختگیری هایی مبنی بر دسترسی به درمان پزشکی، ارتباط با خانواده هایشان و روند جابجایی و پناهندگی شان به کشوری دیگر اعمال می شود.

شاهین قبادی، از سخنگویان شورای ملی مقاومت ایران که سازمان مجاهدین خلق عضو عمده آن است، در گفت و گو با خبرگزاری آسوشیتد پرس سخنان آقای کوبلر “بی پایه” و “دروغ” خوانده است.

مارتین نسیرکی، سخنگوی سازمان ملل در واکنش به گفته های آقای قبادی گفت: “متاسفانه سازمان مجاهدین خلق و هواداران آن به تمرکز خود برای خدشه دار کردن وجهه سازمان ملل و تلاش های آن برای رسیدن به راه حلی صلح آمیز و بشردوستانه در اردوگاه اشرف ادامه می دهند و بشدت به فرستاده ویژه سازمان ملل حمله شخصی می کنند.”

در هفته های گذشته ده ها نفر از ساکنان حریه با گرفتن پناهندگی از کشورهای اروپایی از عراق خارج شده اند و به کشورهایی چون آلبانی و آلمان منتقل شده اند.

اردوگاه اشرف در دهه ۱۳۶۰ و در اوج جنگ عراق و ایران، با حمایت صدام حسین، رئیس‌جمهور سابق عراق برپا شد و گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و رهبران آن سازمان که به عراق پناهنده شده بودند، در آن ساکن شدند.

پس از حمله نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا به عراق و سقوط حکومت صدام حسین در سال ۲۰۰۳ میلادی، ساکنان این اردوگاه به عنوان خارجیان مسلح غیرمتخاصم تحت حفاظت نیروهای آمریکایی قرار گرفتند و بعدا خلع سلاح شدند.

مسئولیت حفاظت از این اردوگاه در سال ۲۰۰۹ میلادی، به دولت عراق واگذار شده و آن کشور متعهد شد که با ساکنان آن طبق قوانین عراق رفتار کند و از استرداد اجباری اعضای سازمان مجاهدین خلق به ایران که ممکن است جان آنان را به مخاطره اندازد، خودداری کند.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واکنش به حمله خونین به اردوگاه مجاهدین خلق

 

 

بی بی سی، شانزدهم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

در بهمن ماه سال گذشته هم به اردوگاه حریه حمله شد و کشته و زخمی بر جا گذاشت

آمریکا و سازمان ملل متحد حمله خمپاره‌ای به اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در نزدیکی بغداد را محکوم کرده‌اند.

طبق گزارش‌ها روز شنبه ۲۵ خرداد، ۱۵ ژوئن، تعدادی خمپاره به اردوگاه حریه در نزدیکی شهر بغداد، پایتخت عراق، شلیک شده و تعدادی کشته و زخمی بر جا گذاشته است.

مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در عراق، این حملات را محکوم کرده و گفته است: “این خشونت غم‌انگیز در حالی رخ داده که سازمان مجاهدین خلق بارها خواستار اقدامات محافظتی دولت عراق برای اردوگاه حریه و ساکنان آن از جمله دیوارهای بتونی مقاوم در برابر انفجار شده است.”

آقای کوبلر گفته است: “این حمله دوم به اردوگاه حریه، به کشورهای ثالث یادآوری می‌کند که جلو بیایند و پیشنهادهای جدی برای انتقال ساکنان این اردوگاه به خارج از عراق ارائه کنند.”

پیش‌تر در ۱۶ مه امسال، ۲۶ اردیبهشت، سازمان ملل متحد از انتقال اولین گروه از اعضای سازمان مجاهدین خلق به خارج از عراق خبر داده بود.

این گروه ۱۴ نفره به آلبانی رفتند.

ایالات متحده هم در بیانیه‌ای حمله به اردوگاه حریه را “وحشیانه، احمقانه، و کاملا غیرقابل‌قبول” خوانده است.

وزارت امور خارجه آمریکا در این بیانیه از عراق خواسته است به قربانیان این حادثه رسیدگی و خدمات پزشکی ارائه کند و به امنیت ساکنان اردوگاه حریه توجه کند.

ایالات متحده از دولت عراق خواسته است درباره این حمله تحقیق کند تا عاملان آن مجازات شوند.

آمریکا هم در بیانیه‌اش بر لزوم تسریع جابه‌جایی اعضای سازمان مجاهدین خلق به خارج از عراق تاکید کرده و آن را راه حل دائمی و درازمدت برای تامین امنیت آنان دانسته است.

اختلاف در آمار تلفات

ایلیانا نبا، سخنگوی دفتر سازمان ملل متحد در عراق، به خبرگزاری فرانسه گفته است رقم دقیقی از تلفات این حمله ندارد.

در این باره یک سرهنگ پلیس در بغداد که نامش ذکر نشده، به خبرگزاری فرانسه گفته است که اردوگاه حریه مورد اصابت “شش خمپاره” قرار گرفته و این حمله “سه کشته و ۱۱ مجروح” بر جا گذاشته است.

خبرگزاری فرانسه همچنین از قول شهریار کیا، سخنگوی اعضای سازمان مجاهدین خلق، نوشته است “چند ده موشک” به این کمپ اصابت کرده است.

آقای کیا گفته است “یک مرد و یک زن” در این حملات کشته شده‌اند و بیش از ۳۰ نفر مجروح شده‌اند.

این سخنگوی اعضای سازمان مجاهدین خلق، همچنین از سازمان ملل متحد به دلیل موافقت‌ نکردن با بازگرداندن اعضای این سازمان به اردوگاه اشرف انتقاد کرده است.

شورای ملی مقاومت که سازمان مجاهدین خلق مهم‌ترین عضو آن است، در پاریس یک بیانیه درباره این حملات منتشر کرده و از سازمان ملل متحد به‌تندی انتقاد کرده است که “اقدامی نمی‌کند و وعده‌های دروغین می‌دهد.”

هنوز هیچ فرد یا گروهی مسئولیت این حملات را بر عهده نگرفته است.

‘یا اشرف، یا آمریکا’

در حال حاضر بیش از سه هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه حریه در عراق به سر می‌برند.

چهار ماه پیش در بهمن‌ماه سال گذشته هم اردوگاه حریه مورد اصابت خمپاره قرار گرفت که گزارش شد در اثر آن ۵ نفر کشته و بیش از ۵۰ نفر مجروح شدند.

سازمان مجاهدین خلق، جمهوری اسلامی را به دست‌داشتن در آن حمله متهم کرده بود.

مریم رجوی، از رهبران ارشد سازمان مجاهدین خلق، سه هفته پس از آن حمله گفت یا باید همه اعضای این سازمان که در عراق هستند، به ایالات متحده آمریکا منتقل شوند و یا به اردوگاه اشرف در شمال بغداد بازگردند.

اردوگاه اشرف در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی و در اوج جنگ عراق و ایران، با حمایت صدام حسین، رئیس‌جمهور سابق عراق برپا شد و گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و رهبران این سازمان که به عراق پناهنده شده بودند، در آن ساکن شدند.

پس از حمله نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا و سقوط حکومت صدام حسین در سال ۲۰۰۳ میلادی، ساکنان این اردوگاه به عنوان خارجیان مسلح غیرمتخاصم تحت حفاظت نیروهای آمریکایی قرار گرفتند و بعدا خلع سلاح شدند.

مسئولیت حفاظت از این اردوگاه در سال ۲۰۰۹ میلادی، به دولت عراق واگذار شده و این کشور متعهد شد که با ساکنان آن طبق قوانین عراق رفتار کند و از استرداد اجباری اعضای سازمان مجاهدین خلق به ایران که ممکن است جان آنان را به مخاطره اندازد، خودداری کند.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شورای ملی مقاومت برای لابی‌گری در آمریکا ثبت‌نام کرد

 

 

بی بی سی، بیست و ششم می ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

شورای ملی مقاومت، یکی از گروه‌های مخالف حکومت ایران که به عنوان شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق شناخته می شود، رسما برای لابی‌گری در دولت و کنگره آمریکا ثبت نام کرد.

در فرم ثبت نام شورای ملی مقاومت آمده است که هدف این شورا از لابی‌گری در آمریکا، “استقرار یک جمهوری دموکراتیک، سکولار و غیر هسته ای” در ایران است.

شورای ملی مقاومت هنگام ثبت نام اعلام کرده است از هیچ دولت، حزب یا منبع خارجی کمک مالی نمی گیرد.

این شورا یک ماه و نیم پیش و در پی خروج نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروه های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا، در واشنگتن دفتر تأسیس کرد.

در بیانیه افتتاح این دفتر آمده بود که گشایش این دفتر “پیام سیاسی محکمی را به تهران می فرستد” که مخالفان واقعی به صحنه بازگشته اند.

دولت آمریکا در سال ۲۰۰۲ دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت را به دلیل ارتباط با سازمان مجاهدین خلق تعطیل کرده بود.

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، سپتامبر گذشته پس از ماه ها بررسی، با خروج نام این سازمان از فهرست گروه های تروریستی آمریکا موافقت کرد.

علت این تصمیم “عدم ارتکاب اعمال تروریستی در ۱۰ سال گذشته” اعلام شد.

حذف مجاهدین خلق از فهرست گروه های تروریستی دولت آمریکا پس از سال ها تلاش این سازمان و در پی حکم یک دادگاه فدرال صورت گرفت که به وزارت امور خارجه ایالات متحده تا اکتبر ۲۰۱۲ برای تصمیم گیری درباره ماهیت این گروه فرصت داده بود.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آلبانی به ۱۴ عضو سازمان مجاهدین خلق پناهندگی داد

 

 

بی بی سی، هفدهم می ۲۰۱۳

لینک به منبع
لینک به متن اطلاعیه سازمان ملل (انگلیسی)
لینک به متن اطلاعیه امریکا (انگلیسی)

 

سازمان ملل متحد از انتقال اولین گروه از اعضای سازمان مجاهدین خلق به خارج از عراق خبر داده است.

به گفته مارتین کوبلر نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد در امور عراق، ۱۴ نفر از اعضای این گروه روز گذشته این کشور را ترک کرده‌ و وارد کشور آلبانی شده‌اند.

نماینده سازمان ملل این اقدام را قدمی مثبت در مسیر خارج‌کردن بیش از سه هزار عضو سازمان مجاهدین خلق از خاک عراق قلمداد کرده است.

آقای کوبلر از دیگر کشورهای جهان هم خواسته است به اعضای این سازمان پناه دهند.

درخواست آمریکا برای ‘همکاری کامل’دولت آمریکا هم از آلبانی به خاطر پذیرفتن اعضای سازمان مجاهدین خلق تقدیر کرده و از این گروه خواسته است در روند جابه‌جایی آنها “همکاری کامل” را انجام دهد.

در بیانیه وزارت خارجه ایالات متحده آمده است: “رهبری سازمان مجاهدین خلق موظف است که دسترسی آزاد و بدون قید افراد مقیم در اردوگاه آزادی را به ناظران حقوق بشری سازمان ملل متحد تسهیل کند.”

فلامور نوکا، وزیر کشور آلبانی، گفته است که روند پناهندگی این ۱۴ عضو سازمان مجاهدین خلق به‌سرعت صورت خواهد گرفت.

با این حال او تصریح کرده است که آنان فعلا نمی‌توانند از تیرانا پایتخت آلبانی خارج شوند.

سازمان مجاهدین خلق ایران سال‌ها در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار داشت، ولی مهرماه سال گذشته از این فهرست حذف شد.

در هفته‌های گذشته “شورای ملی مقاومت ایران” در واشنگتن یک دفتر باز کرده است.

سازمان مجاهدین خلق مهم‌ترین عضو شورای ملی مقاومت است.

دولت آمریکا در سال ۲۰۰۲ دفتر نمایندگی این شورا را به علت ارتباط با مجاهدین خلق تعطیل کرده بود.

در اواخر اسفند سال گذشته، گزارش‌هایی درباره پیشنهاد دولت آلبانی برای پذیرفتن ۲۱۰ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق منتشر شده بود.

سالی بریشا، نخست وزیر آلبانی، روز ۱۶ مارس(۲۶ اسفند ۹۱)، در پی ملاقات با باربارا لیف، معاون وزیر خارجه آمریکا و مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق اعلام کرده بود که کشورش آماده پذیرفتن اعضای سازمان مجاهدین خلق است.

بعد از آن دولت آمریکا تاکید کرد که این سازمان باید پیشنهاد آلبانی را مغتنم بشمارد.

‘یا آمریکا، یا اشرف’

پیش از پیشنهاد آلبانی، مریم رجوی، از رهبران ارشد سازمان مجاهدین خلق، گفته بود که یا باید همه اعضای این سازمان که در عراق هستند، به ایالات متحده آمریکا منتقل شوند و یا به اردوگاه اشرف در شمال بغداد بازگردند.

خانم رجوی این سخنان را روز دهم اسفند و سه هفته پس از یک حمله خمپاره‌ای به ارودگاه آزادی گفته بود.

در پی آن حمله، پنج نفر کشته و بیش از ۵۰ نفر مجروح شدند.

در حال حاضر بیش از سه هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه آزادی در عراق به سر می‌برند.

اردوگاه اشرف در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی و در اوج جنگ ایران و عراق، با حمایت صدام حسین، رئیس‌جمهور سابق عراق برپا شد و گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و رهبران این سازمان که به عراق پناهنده شده بودند، در آن ساکن شدند.

پس از حمله نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا و سقوط حکومت صدام حسین در سال ۲۰۰۳ میلادی، ساکنان این اردوگاه به عنوان خارجیان مسلح غیرمتخاصم تحت حفاظت نیروهای آمریکایی قرار گرفتند و بعدا خلع سلاح شدند.

مسئولیت حفاظت از این اردوگاه در سال ۲۰۰۹ میلادی، به دولت عراق واگذار شده و این کشور متعهد شد که با ساکنان آن طبق قوانین عراق رفتار کند و از استرداد اجباری اعضای سازمان مجاهدین خلق به ایران که ممکن است جان آنان را به مخاطره اندازد، خودداری کند.
 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آلبانی به بیش از ۲۰۰ نفر از اعضای مجاهدین خلق پناهندگی می‌دهد

 

 

بی بی سی، هفدهم مارس 2013
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/03/
130316_l31_mko_albania_asylum.shtml

 

لینک به متن انگلیسی گزارش آسوشیتد پرس (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=14850

 

براساس گزارش های دریافتی، دولت آلبانی به ۲۱۰ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در حال حاضر در اردوگاه آزادی در عراق بسر می‌برند، پیشنهاد پناهندگی به آن کشور را داده است.

خبر اعطای پناهندگی به گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق توسط سالی بریشا، نخست وزیر آلبانی، امروز (شنبه ۱۶ مارس) و در پی ملاقات او با باربارا لیف، معاون وزیر خارجه آمریکا و مارتین کوبلر، نماینده ویژه سازمان ملل در عراق و تعدادی دیگر از مقامات اعلام شد.

نخست وزیر آلبانی گفته است که این پیشنهاد "به دلایل بشردوستانه" به اعضای مجاهدین ارائه شده است.

در حال حاضر بیش از سه هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه آزادی که (لیبرتی و حریه هم گفته می شود) در عراق بسر می‌برند.

تا حدود یک سال پیش اغلب این افراد در اردوگاه اشرف ساکن بودند که آخرین گروه ساکنان این اردوگاه در روزهای پایانی شهریور سال جاری به اردوگاه آزادی نقل مکان کردند.

دولت عراق و مقامات سازمان مجاهدین خلق در دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی توافقنامه‌ای امضا کردند که براساس آن، قرار شد اعضای این سازمان به تدریج از اردوگاه اشرف به اردوگاه آزادی منتقل شوند و از آنجا مقدمات انتقال‌شان به دیگر کشورها فراهم شود.

کمپ اشرف در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، در اوج جنگ ایران و عراق با حمایت صدام حسین، رئیس‌جمهور سابق عراق برپا شد و گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و رهبران این سازمان که به عراق پناهنده شده بودند، در آن ساکن شدند.

اما پس از حمله نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا و سقوط حکومت صدام حسین در سال ۲۰۰۳ میلادی، ساکنان این اردوگاه به عنوان خارجیان مسلح غیرمتخاصم، تحت حفاظت نیروهای آمریکایی قرار گرفتند و بعدا خلع سلاح شدند.

مسئولیت حفاظت از این اردوگاه در سال ۲۰۰۹ میلادی، به دولت عراق واگذار و این کشور متعهد شد که با ساکنان آن طبق قوانین عراق رفتار کند و از استرداد اجباری اعضای سازمان مجاهدین خلق به ایران که ممکن است جان آنان را به مخاطره اندازد، خودداری کند.

سازمان مجاهدین خلق ایران سال‌ها در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار داشت، ولی مهرماه امسال، از این فهرست حذف شد.

 

همچنین  .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گزارش ویدئویی بی بی سی از حمله موشکی به کمپ مجاهدین خلق (لیبرتی)

 

 

بی بی سی، دهم فوریه 2013
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/02/130209_l93_mek.shtml

 

دبیر کل سازمان ملل متحد حمله به اردوگاه مجاهدین خلق را محکوم کرد   

 

بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، حمله مرگبار به اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق را محکوم کرده است. صبح امروز پرتاب خمپاره و راکت به اردوگاه حریه یا آزادی دست کم ۵ نفر را کشت. حدود ۴۰ نفر هم زخمی شده اند. حدود سه هزار نفر از اعضای مجاهدین که در اردوگاه اشرف بودند موقتا در اردوگاه حریه نزدیک بغداد جای داده شده اند تا نهایتا سازمان ملل آنها را به کشورهای غربی منتقل کند. مریم افشنگ گزارشی دارد با این هشدار که ممکن است تصاویر این گزارش برای بعضی ناراحت کننده باشد.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد