_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

چپ هایی كه به وطن باز نگشتند!

 29.05.2007

  نادره مستشار

 

هربرت ماركوزه

Herbert Marcuse  1898 – 1979

 

     ماركوزه ، فیلسوف،جامعه شناس و نظریه پرداز اجتماعی مكتب فرانكفورت، در زمان فاشیسم، بدلیل ماركسیست و یهودی بودن به آمریكا فرار نمود و تبعه آنجا شد. او در آمریكا غیر از تحقیقات ضدشوروی استالینیستی ،مدتی هم مسئول سازمان ضدجاسوسی! آمریكا دراروپا بود. ماركوزه باتوجه به شكست استالینیسم درشوروی، میگفت كه تئوری ماركسیسم برای آزادی انسان كافی نیست وباید باكمك روانشناسی فروید،كامل شود.درنظراوتازمانیكه ایده های عصرروشنگری به واقعیت نپیوسته باشند،خطرفاشیسم بشرراتهدید میكند. اودركنار آدرنو و هوركهایمر ازمهمترین نمایندگان “تئوری انتقادی“ مكتب فرانكفورت بود.

منتقدین چپ پیرامون وی مینویسند كه او تحت تاثیر هگل، فروید و هایدگر، یك نظریه اجتماعی آرمانگرای،ضدلنینیستی،خرده بورژوازی چپگرایانه رانمایندگی میكرد كه درآن نقش تاریخی طبقه كارگر ورهبری حزب ماركسیستی-لنینیستی درآن انكارمیشوند. اوبدون جهت یابی ترقیخواهانه، روی نیروهای روشنفكری ضدامپریالیستی درغرب اثرگذاشت .ماركوزه بجای اشاره به فقر و گرسنگی طبقه كارگر در زمان ماركس، درمكتب فرانكفورت، به جامعه رفاه و جامعه مصرف؛بااقتصاد مازادتولید اشاره میكند كه انسان درآن ازخود بیگانه شده است. درنظراو طبقه كارگر غرب درنظام سرمایه داری حل شده، چون دررفاه عمومی وجامعه مصرف سهیم است .اوبدین سبب امید به انقلاب اجتماعی ازطرف طبقه كارگر وحزب كمونیست نداشت،بلكه نیروهای حاشیه ای مانند روشنفكران، دانشجویان، اقلیت ها ، آس و پاس ها، و نسل های بربادرفته را متحد انقلاب میدانست.

وی باتكیه برروانكاوی فروید میگوید ابتدا باید غریزههای شخصی راآزاد كرد و برای آزادی بیرونی یعنی آزادی ازاجبارهای سیاسی و اقتصادی، باید ابتدا به آزادیهای درونی یعنی آزادی غریزهها دست یافت، یعنی انسان ابتدا باید خودرا آزادكند تابتواند در وقوع یك انقلاب اجتماعی شركت كند. اودرجنبش دانشجویی دهه 60 غرب،ظرفیت انجام یك انقلاب سراسری رامیدید. ماركوزه به تك بعدی شدن انسان درجامعه سرمایه داری اشاره میكند چون عقل او به عقلگرایی فنی كاهش یافته، این فرم عقلگرایی نه فقط در صنعت بلكه درتمام شاخه ها مثلا حتا در سیاست نیز بوقوع پیوسته است.

  دررابطه باحمایت هایدگر از فاشیسم هیتلری، ماركوزه در مبحث “خیانت یا اشتباه فیلسوفان“ میگوید كه هگل ازدولت پروس . لوكاچ از استالینیسم،وسارتر از سازمان چریكی ارتش سرخ آلمان، حمایت كردند،(دراین رابطه مبارزان سابق و بریدههای طلبكار پرخاشگرمیتوانند حمایت نگهدارازجمهوری اسلامی رادر این ردیف قراردهند)!.

چهار ستون مهم تئوری اجتماعی انتقادی ماركوزه متكی بر دیالكتیك هگل، تحلیل سرمایه داری ماركس، اگزیستنسیالیسم هایدگر، و روانشناسی فروید هستند.فلسفه او تاثیرمهمی روی نسل جنبش دانشجویی دهه 60 غرب ازخودبجاگذاشت. ماركوزه شخصا دركلاسهای درس هوسرل و هایدگر نیز شركت كرده بود. درعلم زیبایی شناسی و ادبیات، اوزیر تاثیر هگل و نظریه رمان لوكاچ بود.او تحت تاثیر هایدگر،خود درجوانی خالق متونی اكسپرسیونیستی بود.به این دلیل او همیشه یك اگزیستنسیالیست ماند و امكان فرار به مقوله تاریخ جهان، برای اوغیرقابل تصوربود.ماركوزه در نظریه جامعه همیشه درمسیر كلاسیك ها از جمله افلاتون، ارسطو، كانت و روسو باقی ماند.اوبا كارهای تئوریك خود تاثیر مهمی روی ادبیات مدرن نیز بجا گذاشته است.ماركوزه میخواست ازطریق مسائل ادبی، بخشی ازتاریخ انسانی رانیز روشن كند . موضوع دكترای ماركوزه “ژانر رمان هنری آلمان“ نام داشت كه پیرامون سیرادبیات آلمان اززمان هاینه، گوته، كلر تا توماس مان، پیرامون رمانتیسم و رئالیسم بود.

درباره نظریه جامعه صنعتی پیشرفته، هیچ كتابی مانند (انسان یك بعدی) ماركوزه به انتقاد بنیادین ازجامعه مصرف مدرن نپرداخت. اودرآنجا میگوید كه انسانها باكمك تبلیغات، دستكاری، و مغزشویی وادار به مصرف میشوند،در حالیكه پیرامون نیازهای واقعی آنان سكوت میشود. ماركوزه به پیشرفت صنعتی و سوء استفاده از روانشناسی ،اشاره میكند كه انسان را مدام زیر فشار روابط تولید قرار داده تابا حاكمیت سرمایه، غریزههای او رادستكاری كنند، بدین دلیل او درآثارش خواهان آزادی ارضای غریزهها است تا انسان بتواند به تغییر جامعه حاكم بپردازد.

 ماركوزه مدعی است كه دستگاه تولید نظام سرمایه داری تمایلات اقتدارگرایانه دارد،وضعیتی كه درآن زندگی سیاسی،فرهنگی و خصوصی انسان زیرجبرهای  روابط تولید قرارمیگیرند.او عقلگرایی كامل یا اتوریته را نوعی خردگریزی می نامد، به این دلیل درجامعه صنعتی پیشرفته، زندگی نه واقعا آزاد است و نه خردمندانه. به نظرماركوزه، در عقلگرایی صنعتی پایان سرمایه داری،یك خرد گریزی،مخفی شده است، جامعه بوزژوازی خردگریز است چون آن مانع آزادی فرد و شكوفایی وی میشود یعنی توانایی های اقتصادی و صنعتی نه درخدمت شكوفایی انسان بلكه متكی به  زیرسلطه قراردادن اوكوشش می نمایند. در جامعه سرمایه داری مدرن، شكلهای جدیدی از كنترل احساسات، دستكاری، و فشار اعمال میشود كه غالب انسانها متوجه دست نامرئی آنها نمیشوند.

  ماركوزه درجوانی میگفت كه باید آتش رمانتیك رادر روشنگری جا داد و انقلابی كه قدری ماجراجویی در بر نداشته باشد،بی ارزش است،چون ما همه جا شاهد نظم كافی هستیم: اتحادیه ها و سندیكاها، احزاب سوسیال دمكرات، اقشار “چوخ بختیار“ حاكم در جامعه و دولت، و غیره . شاید ایدههای رمانتیك، اورا بسوی چپ هل داده باشند و نه نظرات راسیونالیستی یك جامعه سوسیالیستی. اوازادبیات و هنری سخن میگوید كه استتیك سیاست درآن مخفی شده باشد.درنظراو شورش هنروادبیات درمقابل زندگی انسان ازخودبیگانه،نوستالژی فرم زندگی آزاد و زیبا است كه تقاضای انقلابی كردن اشكال گوناگون زندگی را می نماید. اودرمقابل قطب روح و تفكر سرمایه داری، به تصویر و تصور یك اخلاق استتیك می پردازد كه عقل و احساسات راباهم آشتی دهد. ماركوزه مدعی است كه از فرم های زیبایی شناسی میتوان وجود فرم های آزادی را تشخیص داد.

 درحالیكه آدرنو و هوركهایمر به جنبش دانشجویی غرب بادیده شك می نگریستند، ماركوزه درآنان متحدی را میدید كه برای آزادی جامعه كوشش میكند. اورا رسانه ها سالها یكی از پیامبران چپ های جوان نامیدند. ماركوزه خلاف ماركس میگفت كه تغییر آگاهی انسانی میتواند موجب تغییر شرایط اقتصادی شود.

هربرت ماركوزه درسال 1898 درخانواده ای ثروتمند یهودی دربرلین بدنیا آمد و درسال 1979 درغرب آلمان درگذشت . او خلاف سایر اعضای گروه مكتب فرانكفورت بعد از شكست فاشیسم دیگر به وطن خود برای اقامت دائم باز نگشت. وی در دانشگاه به تحصیل فلسفه و ادبیات آلمانی پرداخت و بعداز دانشگاه، بیش از شش سال به شغل كتابفروشی مشغول شد. ماركوزه درسال 1917 عضوحزب سوسیال دمكرات آلمان شد و چند ماهی عضو شورای سربازان انقلاب موقت 1918 بود، ولی بعد از قتل لیبكنشت و روزا لوكزامبورگ توسط نیروهای راستگرا، از حزب سوسیال دمكرات خارج گردید.

  از جمله آثار او : عقل و انقلاب ، عشق و فرهنگ ، انسان تك بعدی، فرهنگ و جامعه، ساختارغریزه و جامعه، روانكاوی و سیاست، ایدههایی پیرامون نظریه انتقادی جامعه، دوام فرهنگ؛مخالف یك زیباشناسی ماركسیستی خاص، تحقیقی درباره اتوریته و خانواده، درسهای اجتماعی ماركسیسم روسی، پایان اتوپی، كوشش درباره آزادی، مصاحبه با ماركوزه، پایاننامه دانشگاهی؛ هستی شناسی هگل و پایه گذاری یك نظریه تاریخگرا، شورش و ضد انقلاب، هستند.

كتاب (تحقیقی پیرامون اتوریته و خانواده) او درباره تاریخ سیر اندیشه و جامعه شناسی آلمان تا سال 1933 است . كتاب (عقل و انقلاب) او، بازیرعنوان “هگل و تشكیل نظریه اجتماعی“،نقش نظریه هگل درتاریخ اجتماعی است. كتاب (تئوری اجتماعی ماركسیسم روسی) او، برخوردی است با جعل توتالیتر سوسیالیسم عدالتخواهانه در استالنیسم . كتاب (انسان یك بعدی) او انتقادی است بنیادین ازجامعه مصرف مدرن، كه تاثیر مهمی روی جنبش دانشجویی آلمان و آمریكا گذاشت . كتاب (فرهنگ و جامعه) ماركوزه، مجموعه مقالات او پیرامون نظریه انتقادی در جامعه سرمایه داری است .

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد