_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

انقلاب ذهنی

رزا لوگزامبورگ و هنر سیاست

Frigga Haug

Jungewelt

25.05.2007

برگردان ناهید جعفرپور

بخش یک

توضیح : این روز ها از فریگا هایوگ شرح همه جانبه ای از زندگی و آثار رزا لوگزامبورگ ( 1919ـ1871) منتشر خواهد شد. نویسنده در 5 فصل نقش رزا لوگزامبورگ تئوریسین مارکسیسم و فعال ضد ملیتاریسم را در تاریخ جنبش کارگری مجددا مورد مطالعه قرار داده ونوشته های او را با نگاه به  اهمیت شان برای سیاست کنونی بررسی نموده است. روزنامه آلمانی زبان یونگه ولت چکیده هائی از فصل دوم را که با نام ( سیاست حقیقی انقلابی) نام گذاری شده است، علنی نموده است.

 

سیاست حقیقی و انقلابی ـ در دست نوشته رزا لوگزامبورگ به مناسبت بیستمین سالروز مرگ مارکس ( 1903) وی واژه " سیاست حقیقی انقلابی" را برای مجموعه سیاست تاکنونی اش درسوسیال دمکراسی  بکار می برد.( 373، 1/1 )

دقیقا این واژه چه مفهومی دارد و چگونه باید در عمل پیاده شود؟

ایرم ترایود مورگنردر رمانش ( آماندا 1984) برای یک چنین ترکیب کهنه ای راه حلی زنده و مانا پیدا نموده است. او مجموعه زنان فعال سیاسی را در گروهی تقسیم می کند که سیاستی حقیقی انجام می دهند. به این شکل که بخشی در این گروه تلاش برای رفرم می کنند و بخش دیگر بدنبال انقلاب است وبرای سرنگونی به تبلیغات می پردازد.شب ها این دو دسته از گروه همدیگر را  در بلوک برگ ( نام کوهی استملاقات نموده ودر باره موفقیت هایشان تجربه رد و بدل می نمایند و بدین طریق آنها همواره در وضعییت امکانات حقیقی قرار دارند. امکانات حقیقی که روزانه از طریق انجام هر دو این عمل ها از سوی هر دو بخش بدست نمی آید . آیا این هدف سیاسی است که هر دو این راه ها را به هم می رساند؟

برای کشف جدید سیاست چپ در قرن 21 جستجو بدنبال سیاست حقیقی انقلابی متوازن با شرایط کنونی همانقدر ضروری است که سنگربندی های تاریخی ضروریند. اینطور که بنظر می رسد فروپاشی کشور های سوسیالیسم دولتی،عزیمتشان از تاریخ و در این رابطه نابودی موجودیت بیشماری دیگر، چشم انداز سوسیالیستی بعنوان هدف نهائی را برای  بسیاری از انسانها به خاک سپرده است و از این طریق دوره طرح های متهورانه برای آزادی انسانیت و همچنین انتقاد رادیکال به سرمایه داری حاضر هم سپری گشته است. از سوی دیگر همچنین سوسیال دمکرات ها سیاست حقیقی ای را که می بایست فشاری برای بدست آوردن سیاست کارگری باشد دور انداخته وبجایش سیاست لیبرالی سودمند را تصویب کرده اند. با این حال اکنون  هنوز چگونه میتوان سیاست حقیقی انقلابی را به پیش برد؟

ما در جهانی شگرف زندگی می کنیم. جهانی که در آن خطابه های خاکسپاری مارکسیسم و چشم اندارهای سوسیالیستی درگوش های باز دمیده می شوند و همزمان برای اولین بار سرمایه داری در سرتاسر جهان حکومت می کند و در کنار این حکومتش بحران هائی با ابعاد گسترده به وجود می آورد. ودقیقا این همان چیزی است که در مانیفست حزب کمونیست تشخیص داده شده است.

متناسب با شرایط کنونی بودن مارکسیسم به خطابه های خاکسپاری که برایش می خوانند صدائی ناموزون و گوش خراش می دهد. همزمان با ضرورت جستجو برای آلترناتیو های رادیکال منتقد سرمایه داری، همچنین نیاز به رفرم های اجتماعی هم رشد می کند تا بدینوسیله ازبدترین سختی ها جلوگیری شود. دولت های سرمایه داری بدون سیستم رقابتی اقدامات اجتماعی را از بین می برند و از دولت رفاه خودداری می نمایند و ظاهرا در کشورهای صنعتی غربی موضوع بر سر مدل های اقتصادی و زندگی مشترکی است که برای جبران توسعه عقب افتاده سایر نقاط جهان هم می تواند نمونه ای باشد و هم می تواند ممنوع باشد. آیا تحت این شرایط بررسی سیاست حقیقی انقلابی رزا لوگزامبورگ برای سیاست آلترناتیوی عملی مفید است؟

ولفگانگ فریتز هایوگ در مقدمه جلد مباحثاتش با تیتر " مباحثاتی در باره سوسیالیسم بعد ازمحو شدنش" ( 2002با قاطعیت می گوید:" بنظر می رسد که برای ما چون طلا مهم است که کشش میان تخیل رویائی افسونگر و امکانات سیاسی واقعی ( همچنین به مفهوم توانائی ائتلاف) را بارور سازیم و به هیچ وجه یکی را برای دیگری قربانی نسازیم .

 درست این است که ما آنچیزی را که رزا لوگزامبورگ " سیاست  حقیقی انقلابی" می نامد و آنچیزی که در زبان سوسیالیست های جوان آلمان غربی " رفرم های سیستم مغلوب کن " نام دارد، را به روز کنیم. حتی اگرهم که امروزه کلمات جور دیگری باشند. با توجه به این واقعییت که بازار جهانی سرمایه داری که درمانیفست کمونیستی در باره آن شرح داده شده، امروز با اسم شب " جهانی سازی" روزانه هر چه بیشتر ملموس تر می گردد، لذا ما نباید حتی لحظه ای هم چشمان خود را بر روی این واقعییت ببندیم که ما در سیستم سرمایه داری زندگی می کنیم وبدون تئوری منتقد سرمایه داری حتی نمی توانیم دمکراسی لیبرالی را پیاده کنیم چه برسد به پیاده کردن سیاست های رفرمی اقتصاد ملی و سیاست های رفرمی زیست محیطی متناسب با واقعییات کنونی. این یک گنده دماغی برای برخی از چاپلوسان و متملغان است.

اما چگونه می توان نظریه هائی را که در تمامی اشکال رادیکالیسم چپ منجر به ترک سیاست مشخص ممکن در جامعه سرمایه داری می گردد و از سوی دیگر پیوستن به سیاست یومیه عملی بر بستر پارلمانتاریسم را  چون طرح های رفرمی که سوسیال دمکرات ها در فاصله ده ها سال گذشته وهمچنین سبزها نشان دادند، منجر می شود، از ذهن های  اپوزیسیون فلج چپ رادیکال وهمچنین از ذهن های اپوزیسیون فرصت طلب بیرون کشید؟

رزا لوگزامبورگ یک چنین تناقضاتی قطبی را بشکلی پیچیده در مناسباتی جابجائی قرار می دهد. اقدامات رفرمی  چون براده آهن در میدان مغناطیستی اهداف دور سوسیالیستی قرار داده شده و با آن شناسائی می گردد. ما برای اینکه به این مسئله خوب واقف شویم در ابتدا باید بررسی کنیم که او در باره رابطه رفرم و انقلاب به لحاظ تئوری چه می نویسد و چگونه این مسئله را به لحاظ عملی در سخنرانی های سیاسی اش بمناسبت تاسیس حزب کمونیست آلمان در سال 1918/1919 طرح می نماید. این مسئله وی را در دست نوشته های آغازینش تا زمان مرگش بخود مشغول می نماید. رزا مارکسیسم را بعنوان نظریه ، سیاست و متد می فهمد. 2

یک مانیفست سیاسی

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد