_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مروری بر کارنامه سیاه وخیانت بار رجوی‏

 

 

علی جهانی

17.05.2012
 

بعد از اینکه بنیانگذران سازمان بر اثر ایستادگی و مقاومت خودشان در بیدادگاههای رژیم شاه اعدام شدند و رجوی به سبب دو وِیژگی بارز و شاخصی که داشت یعنی قدرت طلبی و هوسرانی توانست رهبری این سازمان را برباید . در اینجا مروری می کنیم به کارنامه سیاه و سراسر خیانت باری که رجوی تا به امروز داشته است.

 

یکم:

 همانطور که همگان می دانند رجوی بر اثر لو دادن و خیانت به رهبران این سازمان اعدام نشد و بعدش هم که انقلاب مردم ایران در بیست و دو بهمن سال پنجاه و هفت پیروز شد و ایشان به همت همین مردم از زندان شاه آزاد شدند و خود را رهبری این سازمان اعلام کردند و در این راستا برای رسیدن به مطامع شیطانی خودش و ارضای قدرت طلبی اش نه تنها با زیر پا گذاشتن اصول سازمان و یا بعضا صد و هشتاد درجه تغییر دادن این اصول که توسط بنیانگذاران این سازمان جهت مبارزه با رژیم شاه تدوین شده بود سعی کرد رهبری این سازمان را از حالت جمعی بودن در بیاورد و منحصر به فرد خودش کند بلکه این سازمان را به شکل یک فرقه و یک باند ما فیایی و تروریستی در آورد که دیگر نه تنها یک سازمان انقلابی که تکیه اش به مردم باشد نبود بلکه با تکیه به قدرتهای خارجی و سرویسهای امنیتی غربی عملا در مقابل مردمی که به دروغ سنگ حمایت از آنان را به سینه می زد ایستاد .بله رجوی با خیانت به رهبری این سازمان کارنامه خیانت بارش را آغاز نمود .

 

دوم:

 بعد از اینکه رجوی بر اثر ویژگی قدرت طلبی اش و فقدان رهبری این سازمان خودش را به عنوان رهبر این سازمان به دیگر اعضای سازمان غالب کرد با تبلیغات دروغین اعلام کرد که ما اسلام انقلابی و بردبار را نمایندگی

می کنیم و ضد امپریالیستی و حامی خلق قهرمان هستیم و خلاصه با این قبیل شعارهای پر زرق و برق توانست آنموقع تعدادی از جوانان پر شوری مثل مرا بفریبد و بقول معروف یک رشد بادکنکی کرد و به همین دلیل امر بر رجوی مشتبه شد و احساس قدرت نمود .لذا در سی خرداد سال شصت بطور خودسرانه و ابلهانه اعلام مبارزه مسلحانه نمود و این تصمیم کودکانه را هنگامی گرفت که نیروهای بخت برگشته نه تنها هیچ اطلاعی و نقشی در این تصمیم گیری نداشتند بلکه هیچگونه آمادگی برای اعلام این فاز از طرف رجوی را نداشتند و در واقع نیروها را بی دفاع وارد قتلگاه کرده و در مقابل حکومت قرار داد و بعدش خودش هم فرار را بر قرار ترجیح داد وبه فرانسه گریخت .بله بدینوسیله بعد از ربودن رهبری این سازمان و به دم تیغ فرستادن و آواره کردن نیروهای بی دفاع خیانتش به نیروها را کلیک زد.

 

سوم:

 بعد از فرار به پاریس رجوی با را ه اندازی شورای به اصطلاح ملی مقاومت و ازدواج سیاسی بقول خودش با دختر آقای بنی صدر و با وعده و وعیدهای دروغین که رژیم شش ماهه سرنگون می شود توانست عده ای را دور خودش جمع کند و بدینوسیله می خواست آن افتضاح فرارش از ایران و بی دفاع گذاشتن نیروها و شکست خودش را بپوشاند ولی دیری نپائید که دست رجوی رو شد و همه ی کسانی را که دور خودش تحت عنوان شورای ملی مقاومت جمع کرده بود پراکنده شدند از جمله آقای بنی صدر و قاسملو و این هم خیانتی بود که به شورائی ها کرد که اکنون فقط نامی ازش باقی مانده و افرادش همه از نفرات سازمان هستند.

 

چهارم:

 بعد از این شکست فضاحت بار و رو شدن دست رجوی و آشکار و بر ملا گشتن دورغهای رجوی از آنجائیکه موجودیتش را در خطر می دید لذا اینبار سعی کرد با راه اندازی ازدواج ایدئولوژیکی و در آوردن مریم از چنگ مهدی ابریشم چی و انحلال دفتر سیاسی سازمان خودش را رهبر بلا منازعه و بقول خودش رهبر عقیدتی اعلام کند و همه شکست های پی در پی را که تا کنون متحمل شده را به گردن دفتر سیاسی بیندازد و خودش را بی گناه و پاک معصوم جلوه دهد و بدینوسیله خیانتش را به نفرات رده بالای سازمان شروع کرد.

 

پنجم:

 اما رجوی که عطش قدرت طلبی هایش که با این چیزها بر طرف نمی شد لذا تصمیم گرفت با صدام که دشمن مردم ایران بود قرارداد صلح امضاء کند و بعدش هم برای مزدوری به عراق رفت تا بدینوسیله خیانت به مردم را آغاز کند و اوج این خیانت به مردم ایران هم شرکت در جنگ ایران وعراق به نفع صدام و کشتن سربازان بی گناه در مرز ایران و عراق تحت عنوان عملیات سرنگونی بود وباز اوج این خیانتها به مردم ایران تحت عنوان عملیات سرنگونی عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان که بهتر است بگوییم دروغ جاویدان بود که منجر به کشته و مفقود شدن هزاران تن گشت و رجوی در این به اصطلاح عملیات شکست نظامی سختی را متحمل شد و مسئولیت این شکست هم به عهده خودش بود چون خودش را فرمانده کل به اصطلاح ارتش آزادی بخش که چیزی جز یک نیروی کوچک پارتیزانی نبود که در خدمت و مزدوری صدام در آمده بود و مردم ایران هیچگاه این خیانت رجوی را فراموش نمی کنند.

 

ششم:

 بعد شکست نظامی فضاحت بار رجوی در جنگ و اوج گرفتن نا رضایتی بین نیروها در سازمان و ریزش نیروها رجوی باز موجودیتش را در خطر دید لذا این بار در سلسله خیانت هایش سراغ خیانت به کانون خانواده رفت و با راه اندازی خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی همه را وادار به طلاق اجباری نمود و بچه های خردسال را آواره خارج کشور نمود و همه عشق و عاطفه را در افراد کشت و گفت همه باید به من و مریم عشق بورزند و مریم هم اعلام کرد خانواده کانون فساد هست و یا مهدی ابریشم چی شوهر سابقش هم گفت کانون خانواده را باید منفجر کرد و بدتر از همه شان خود رجوی خانواد های شریف و محترم قربانیان را مزدور خطاب کرد و از ملاقات شان با عزیزان گرفتارشان در این قلعه جلوگیری میکند و هنوز بعد نزدیک به سه سال که در جلوی درب این قلعه در تحصن بسر می برند موفق به دیدار با عزیزانشان نشده اند و سران فرقه و بویژه رجوی ها از این امر جلوگیری کرده و مانع تراشی می کنند بله این هم یکی دیگر از سلسله خیانتهای رجوی خائن هست که هیچگاه مردم ایران نه تنها فراموشش نمی کنند بلکه هرگز رجوی را بخاطر این حق کشی نمی بخشند.

 

هفتم:

از جمله دیگر خیانتهای رجوی می توان به خیانتش به مردم شریف عراق اشاره کرد که این خیانت ها با غصب مزارع کشاورزی مردم شریف و زحمتکش استان دیالی شروع شد تا به آنجا پیش رفت که وقتی در جنگ اول خلیج که صدام وارد خاک کویت شده بود و داشت سقوط می کرد و رجوی دید با سقوط صدام و از دست دادن این تکیه گاه اصلی خودش موجودیت خودش و اندیشه پوشالی فرقه گرایانه اش نیز به خطر می افتد لذا به یاری صدام این پدر خوانده خودش شتافت و در این راستا در کردکشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق شرکت کرد و خلاصه بدینوسیله خیانتش را به مردم عراق شروع کرد و مورد خشم و نفرت مردم عراق قرار گرفت طوری که مردم عراق از مجاهدین خلق تحت عنوان مزاحمین خلق نام می برند.

 

هشتم:

 یکی دیگر از فرازهای کارنامه سیاه و خیانت بار رجوی خیانت به گروههای سیاسی هست زیرا رجوی با تبدیل کردن سازمان مجاهدین به سازمان مسعود و مریم و تبدیل شدن از یک سازمان انقلابی و سیاسی و مردمی که تکیه اش به مردمش هست به یک فرقه مذهبی خطرناک و یک باند مافیای و تروریستی که تکیه اش به قدرت های خارجی است و در خدمت سرویس های اطلاعاتی و امنیتی غربی قرار دارد و نه تنها مردمی نیست بلکه در مقابل و برعلیه مردمی که به دروغ سنگ حمایت از آنان را به سینه می زند ایستاده است و بعد ش هم با کمال وقاحت و پر روئی خودش را نه تنها آلتر ناتیو بلکه تنها آلتر ناتیو می داند و در این راستا زیراب همه گروهای سیاسی را می زند و سعی می کند مردم را در مقابل آنان قرار دهد که البته در این زمینه هم شکست خورده ورا ه به جائی نبرده است.

 

این مختصری از سلسله خیانت های رجوی بود که بیان کردم تا خوانندگان عزیز را با گوشه ای از کار نامه سراسر خیانت و جنایت و سیاه رجوی آشنا کنم و در پایان با ید عرض کنم که علی رغم همه این خیانت هایی که رجوی مرتکب شد تا بقای خودش را تضمین کند نه تنها چنین نشد بلکه به نابودی خودش و اندیشه کثیفش سرعت بیشتری بخشید و لذا همگان شاهد هستند که بعد سقوط صدام که تکیه گاه اصلی رجوی بود دیگر این فرقه هم با شتاب وصف نا پذیری به سمت دره نابودی میرود و در این راستا دیدیم که علی رغم همه دست و پا زدن هایش نتوانست جلوی نابودیش را بگیرد و باز همه شاهد هستند که چطور بعد سقوط صدام سعی کرد خودش را به آمریکا آویزان کند و به صورت اپوزیسیون دولت عراق عمل می کرد اما ابتدا مجبور شد سلاح را ترک کند و بعدش هم علی رغم همه تلاش ها و دست و پا زدن ها و به کشتن دادن عده ای بی گناه از قربانیان گرفتار در قلعه اشرف که آنان را بی دفاع در مقابل ارتش عراق قرار داد تا ضحاک وار از خون آنها بمکد و به حیات ننگین و خائنانه اش ادامه دهد و همچنین در این راستا بود که چون دیگر از ارباب جدیدش یعنی آمریکا نا امید گشته بود سعی کرد که تا مقامات سازمان ملل و نماینده این سازمان در عراق را متقاعد کند تا اشرف را حفط کند که خوشبختانه نه تنها نتوانست مقامات دست اندر کار این جابجائی را در عراق بفریبد بلکه آنان اصلا سران فرقه را طرف حساب قرار نمی دهند و سران فرقه و بطور خاص رجوی ها از این بابت مستمرا به سوز و گداز می پردازند از جمله همین تازگی ها که جناب آقای مارتین کوبلر به ایران رفته تا با خانواده های قربانیان گرفتار در این قلعه دیدار و گفتگو نماید سران فرقه به سوز و گداز پرداخته اند . ولی با وجود همه اینها اکنون مجبور به ترک خاک شده است و اکنون علی رغم انواع و اقسام بهانه تراشی ها مطلع شدیم که پنجمین گروه چهارصد نفره به کمپ موقت ترانزیت رفتند و می رود تا با بسته شدن این قلعه بساط فرقه گرائی رجوی هم از عراق برچیده شود و رجوی هم علی رغم این کارنامه سیاه و ننگینش که سعی کرد خودش را حفظ کند آخرش به سوراخ موش خزیده تا خودش را حفظ کند اما همانطور که پدر خوانده اش صدام را از سوراخ موش بیرون کشیدند ایشان هم حتما چنین سرنوشتی خواهد داشت و او را از این سرنوشت گریزی نیست.

 

به امید آنروز

و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از انقلاب ایدئولوژیکی تا کمپ ترانزیت‏

 

 

علی جهانی

07.05.2012
 

 

قبل از اینکه وارد بحث اصلی شوم لازم می بینم که مقدمتا به یک نکته مهم اشاره کنم و آن هم اینست که تمامی کج روی های سازمان از هنگامی شروع شد که مسعود رجوی بعد از اینکه رهبران سازمان را لو داد و آنان در زندانهای شاه اعدام شدند خودش را بعنوان رهبر این سازمان معرفی و به دیگر اعضای سازمان تحمیل کرد .و اوج این کج روی ها هم زمانی بود که رجوی در زمان جنگ ایران عراق به عراق رفت تا به مزدوری برای صدام دیکتاتور سابق عراق بپردازد و بقول خودش از شکاف جنگ سوء استفاده کند و به حیات خفیف خائنانه اش ادامه دهد .لذا همگان شاهد بودند که در این راستا از هیچ جرم و جنایتی علیه مردم ایران و مردم شریف عراق و حتی مخالفان و ناراضیان داخل تشکیلات مخوف و تار عنکبوتی و استالینی دریغ نکرد.که در این رابطه می توان به کشتن سربازان بی گناه در مرز ایران و عراق در زمان جنگ ایران وعراق تحت عنوان عملیات علیه حکومت ایران اشاره کرد و همچنین به کردکشی و شرکت در سرکوب شیعیان جنوب عراق برای یاری رساندن به صدام در زمان جنگ اول خلیج که صدام وارد کویت شده بود می توان اشاره کرد و اذیت و آزار مخالفان و ناراضیان در سازمان با دایر نمودن زندانها در داخل اشرف که اوج اینها هم در سال 73 بود .آری رجوی به پشتوانه پدر خوانده خودش یعنی صدام در اوج قدرت نمائی بود و برای خودش جولان می داد که سال 67 اعلام آتش بس بین ایران وعراق شد و دیگر رجوی نمی توانست تحت عنوان عملیات به کشتن سربازان بی گناه بپردازد .لذا طبق معمول از شکاف باقی مانده تا زمان اجرای آتش بس استفاده کرد و تحت عملیات سرنگونی همه نیروها را وارد جنگ کرد که حاصل این کار ابلهانه اش کشته و مفقود شدن بیش از هزارن تن از نیروها بود و این امر موجب نارضایتی شدید در سازمان گشت.


آری درچنین شرایطی که سازمان بقول خودش در تنگه ایدئولوژیکی گیر کرده بود رجوی برای بقای خودش و اندیشه فرقه گرایانه اش به سرکوب شدید مخالفان و ناراضیان دست زد و در این راستا بود که خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیکی را اعلم کرد و دلیل موفق نشدن در عملیات و شکست فضاحت بارش را به گردن نیروها انداخت و گفت چون متاهل بودید نتوانستید موفق شوید لذا باید همه انقلاب کنید و همه را وادار به طلاق اجباری کرد و اینطوری به خیال ابلهانه خودش توانست به بقای خودش بپردازد ولی به باور من که یکی از قربانیان این فرقه بودم که به مدت بیست سال از بهترین دوران عمرم یعنی جوانی ام را در این تشکیلات مخوف تلف کردم رجوی با راه اندازی این خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک سرنگونی خودش و اندیشه پوشالی فرقه گرایانه اش را کلیک زد . لذا ما شاهد هستیم که بعد از سال 68 که این خیمه شب بازی را راه انداخت علی رغم اینکه روز بروز فشار بر نیروها را در مناسبات بیشتر و بیشتر کرد و علی رغم اینکه همواره رجوی به دروغ اعلام می کرد سازمان به سبب این به اصطلاح انقلاب مریم در اوج قله هست سازمان در سراشیب سقوط و نابودی قرار گرفته بود و رجوی داشت با سیلی صورت خودش را سرخ نگه می داشت .لذا این واقعیت موقعی بارز گشت که صدام سقوط کرد و رجوی تکیه گاه اصلی اش را از دست داد .بله رجوی همواره با شیادی خاص خودش در نشستها می گفت من نه خاک دارم نه پول دارم و نه وابسته هستم وتنها تکیه به این به اصطلاح انقلاب مریم دارم وبا همین حربه هم همه را سرکوب می کرد . اما دیدیم که چطوری بعد از سقوط صدام و از دست دادن تکیه گاه اصلی این تکیه گاه دروغین و پوشالی انقلاب مریم هم فرو ریخت و باز دیدیم که سقوط ونابودی رجوی و اندیشه پوشالی اش به سمت ته دره شیب تند تری گرفت . بله ابتدا سازمان مجبور شد سلاح را که وسیله ادامه خشونت گرائی اش بود ترک کند و حال هم علی رغم همه سنگ اندازی ها و مانع تراشی ها و بهانه جوئی های رجوی ها و سران فرقه مجبور شد ترک خاک کند و به کمپ ترانزیت برود و بدینوسیله آخرین میخ تابوت این به اصطلاح انقلاب مریم هم زده شد.


در اینجا روی سخنم با مسعود و مریم رجوی هست که شما که این همه سنگ این انقلاب را به سینه می زدید و مدعی بودید که حتی همه زنان و مردان جهان را تحت تاثیر این خیمه شب بازی قرار داده اید و همواره می گفتید که بزرگترین سرمایه تان اینست و همه ناراضیان را سرکوب می کردید و کسی جرات مخالفت با این به اصطلاح انقلاب مریم را نداشت و همه اش مریم خانم می گفت انقلاب انسان را زیبا می کند .پس چی شد که این انقلاب نه تنها کسی را زیبا نکرد و نه تنها در این لحظه نابودی بدردتان نخورد بلکه بیشتر چهره کریه شما را نمایان کرد و دروغهای شما را آشکار نمود که آن را به دروغ تکیه گاه می دونستید که معلوم شد دروغی بیش نیست و تکیه اصلی شما به صدام بود که با سقوطش شما هم چنان با سرعت وصف نا پذیری به ورطه نابودی افتادید که حتی دیگر این ارباب جدید تان یعنی آمریکا هم نتوانست کمکی به شما بکند .راستی پس چرا این انقلاب اگر درست و واقعی بود به کمک شما نیامد و جلوی نابودی تان را نگرفت.
البته بسیار واضح و روشن هست که این به اصطلاح دکان انقلاب چیزی جز یک دکان دو نبش نبود که یک نبشش لاپوشانی روابط شما با صدام بود و نبش دیگرش هم سرکوب مخالفان و ناراضیان در این مناسبات بود
لذا اکنون بعد از نزدیک به ربع قرن همگان دیدند که این به اصطلاح انقلاب مریم نه تنها تکیه گاه نبوده بلکه خودش عامل نابودی این فرقه گشته و این نابودی را شتاب بیشتری بخشیده و می رود که با تخلیه کامل قلعه اشرف پایانش را جشن بگیریم.


به امید آنروز و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی خانمان شدن یا از دست دادن ظرف فرقه گرائی؟‏
 


21.04.2012
علی جهانی


در تاریخ هیجدهم آوریل برابر با 30 فروردین شورای به اصطلاح ملی مقاومت فرقه که یک نهاد دست ساز رجوی و بطور مطلق فرمایشی می باشد در تازه ترین اطلاعیه خود از قول مریم عضدانلو رئیس جمهور مادام العمر و برگزیده مسعود خان اعلام کرد که دولت عراق می خواهد گروه پنجم را جابجا کند و این در حالی هست که تازه گروه چهارم به کمپ ترانزیت رفته اند.
مریم قجر در این تازه ترین افاضاتش ضمن اینکه مثل همیشه طرف حساب خودش را آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا و آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل قرار داده ونه تنها دولت عراق را که زمان صدام رجوی او را صاحب خانه و عراق را وطن دوم می دانست طرف حساب قرار نمی دهد بلکه مثل یک اپوزیسیون رفتار می کند و دولت قانونی عراق را متهم به عدم اجرای تفاهم نامه و عدم پایبندی به توافق نامه می کند این در حالی هست که حتی نماینده سازمان ملل سران فرقه را به رسمیت نمی شناسد و طبق گفته مریم قجر که با سوز و گداز همراه بود بدون حضور نمایندگان فرقه با دولت عراق در مورد چگونگی جابجائی گروه ها به کمپ ترانزیت گفتگو کرده و به توافق رسیده است .مریم قجر در این اراجیف تازه خودش ضمن تکرار بهانه های گذشته مثل کمبود آب و برق و فاضلاب و وجود حشرات موذی و مار و افعی در این کمپ موقت این جابجائی را بی خانمان کردن ساکنان اشرف دانسته که واقعا مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد.


در اینجا من بعنوان کسی که سالیان عمرم را دراین سازمان تلف کرده از این خانم می پرسم مگر در قلعه اشرف کسی دارای خانمان بوده که حالا بی خانمان شده ؟شما که بدستور شوهر فراری خودتان آن خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی را راه انداختید و محل اسکان را از بین بردید و گفتید اسکان باید منفجر بشود.
مگر افراد در این اسارتگاه حق داشتن خانه و کاشانه را داشتند ؟بجز اینکه نفرات در اتاقهای بیست و پنج نفره با تختهای فلزی زنگ زده تحت عنوان آسایشگاه که بسا بسا پائین تر از استانداردهای سربازخانه های زمان قاجار هست مجبور بودند زندگی کنند . در حالی که این کمپ ترانزیت با استانداردهای امروزی تحت نظارت نمایدگان کمیساریای عالی پناهندگان ساخته شده است . بنابراین خانم عضدانلو از این بابت نگران نیستند که افراد دارند بی خانمان می شوند بلکه از بابت شوهر فراری و در سوراخ موش خزیده خودشان و از دست دادن ظرف فرقه گرائی شان نگرانند .بله ایشان نگران هستند که با تخلیه اشرف شیشه عمرشان بشکند و بساط فرقه گری شان در عراق برچیده شود.

 


همچنین ایشان در ادمه اراجیفشان سنگ بیماران و زنان را در این قلعه به سینه زدند در حالی که همگان می دانند بدترین رفتار را در این سازمان بدستور شخص رجوی با بیماران می کردند وسران فرقه همواره به گفته رجوی که گفته بود مجاهد بیمار نداریم اتکا می کردند و لذا کسی جرات نمی کرد که بگوید مریض هست چون اورا به تمارض زدن متهم می کردند و بعدش در نشستهای عملیات جاری مورد ناسزا و اذیت و آزار قرار می دادند .و در مورد زنان هم همگان شاهدند رجوی بعد از راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیکی تحت عنوان رهائی زن اولا یک حرمسرا برای خودش تحت عنوان شورای رهبری باز کرد و ثانیا بیشترین سرکوب را بر زنان در سازمان اعمال می کرد .حالا این خانم چی شده که دلش برای زنان و بیماران سوخته؟من از او می پرسم اگر دلت برای بیماران و زنان می سوخت و آنها را جگر گوشه می دانستید پس چرا آنها را در زمان جنگ و زیر مهیب ترین بمبارانها در طول تاریخ جنگها تنها گذاشتید و به همراه چهارصد تن از سوگلی هایتان به پاریس کنار رود اور سورواز رفتید و در جوار شهردار اور به خوش گذرانی مشغول شدید ؟


همچنین این خانم در ادامه پرت و پلاگوئی هایش گفته این کمپ ترانزیت فاقد استاندارد های انساندوستانه و حقوق بشری هست واقعا چقدر مضحک و خنده دار هست که این خانم دم از حقوق بشر می زند این در حالی هست که در این سازمان افراد از اولیه ترین حقوق بشر برخوردار نیستند و خانواده های این قربانیان گرفتار در این قلعه اکنون سه سال هست که برای دیدار کوتاهی با جگرگوشه های شان در کنار درب این قلعه در تحصن بسر می برند ولی تا بحال بدستور همین خانم و شوهر فراری اش اجازه نیافتند که به این خواسته اولیه حقوق بشری خودشان نائل گردند و همین خانم خودش بارها خانواده را کانون فساد اعلام کرده و افراد ناراضی را در سازمان مورد اذیت و آزار قرار دادند و زندانهای سال 73 اوج این اذیت و آزار و شکنجه و اعدام بوده که بدستور همین خانم و شوهر فراری اش دایر گشت حال چی شده که این سر دسته ناقضان اولیه ترین و پایه ای ترین حقوق بشر مدافع و منادی حقوق بشر شده هست البته بسیار واضح و آشکار هست که دل ایشان برای نقض حقوق بشر افراد سازمان نمی سوزد و نگران آن نیست بلکه حقوق بشر اسم مستعار همان ظرف فرقه گرائی هست که از دست دادنش ایشان را نگران کرده است.


او در قسمت دیگری از این افاضاتش گفته که دولت عراق دارد افراد را به اجبار وادار به تر ک خانه و شهری که ربع قرن هست خودشان با هزینه خودشان ساخته اند اخراج می کند .اولا باید به این خانم گفت که آنجا خانه شما نیست بلکه قسمتی از خاک عراق و زمینهای کشاورزی مردم شریف و زحمت کش استان دیالی هست که به سبب مزدوری برای صدام دیکتاتور سابق عراق آنجا را بیش از ربع قرن هست که به اشغال در آورده اید .و ثانیا آنجا شهر نیست بلکه یک قلعه تار عنکبوتی با یک مناسبات استالینی هست که تو همراه شوهرت بنا کردید تا در این غار به سرکوب افراد و اشاعه فرقه گرائی خودتان بپردازید.ثالثا با هزینه خودتان ساخته نشده چون شما که کار نمی کردید تا در آمدی داشته باشید و با هزینه خودتان آنجا را درست کنید بلکه هزینه اش را به سبب مزدوری برای صدام از او گرفته اید و در واقع این هزینه اش از جیب مردم عراق پرداخته شده است.

 


ایشان در یکی دیگر از قسمتهای اراجیفشان گفته اند که دولت عراق به افراد اجازه نداده است که اموال منقول شان ازجمله ده خودروی مسافری را همراه خودشان به کمپ ترانزیت ببرند که باز این حرف هم مثل همه اراجیفش بسیار مضحک و خنده دار هست. چون اولا تو این سازمان کسی حق مالکیت ندارد و افراد بجز یک تخت و کمد زنگ زده و یک کوله پشتی و چند دست لباس نظامی چیزی ندارند تا چه برسد که صاحب خودرو باشند .ثانیا این اموال متعلق به مردم عراق هست که با پول آنان در زمان صدام تهیه شده است .ثالثا در کمپ موقت ترانزیت چه نیازی به این چیزها از جمله خودروی مسافری هست البته منظورش از خودروی مسافری همان خودروهای زنان شورای رهبری هست که لابد تو این کمپ ترانزیت هم می خواهند فاصله بین خوابگاه تا محل غذا خوری را با خودرو طی کنند چون توی این قلعه اینطوری عادت کرده اند و به سبب وزن بالای شان حال راه رفتن را ندارند .لذا فاصله بین محل استراحت تا عذاخوری سفری طولانی به نظر می رسد و بایستی با خودروی مسافری طی شود لذا نیاز مبرم به این خودروها هست و اجازه ندادن بردن این خودرو به کمپ ترانزیت نقض آشکار حقوق بشر است واقعا چقدر مضحک و مسخره هست.


البته به نظر بنده همه این پرت و پلا گوئی های خانم قجر از ضربه مهلکی هست که به سبب از دست دادن قلعه اشرف این ظرف فرقه گرائی شان خورده اند و همه ترس و نگرانی شان بابت اینست و اینکه احساس خطر برای شوهر فراری شان کرده اند .لذا همه این اراجیفی که تحت عنوان اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت صادر کرده اند پوشالی است و واقعیت ندارد و بیشتر برای مصرف داخلی هست تا به نیروهای وار فته بگوید که من دارم برای شما تلاش می کنم و هیچ برد خارجی ندارد و کسی را نمی فریبد و اصلا کسی اینها را در دنیا طرف حساب نمی داند حتی نماینده یونامی در عراق دولت عراق را طرف حساب می داند و اینها را به حساب نمی آورد تا چه برسد به آقای اوباما و آقای بان کی مون اما در پایان باید به نیروهایی که در حال جابجائی هستند و یا جابجا شده ا ند باید گفت که از این امامزاده شفائی داده نمیشود کور می کند تا اینکه شفا ببخشد و زیاد به این اشک تمساح این خانم دل خوش نباشید ایشان با شیادی خاص خودشان که از مسعود خان آموخته است این اراجیف را سر هم می کند .ولی به شما نوید می دهم که نا امید نباشید دوستان و یاران و همسنگران سابق شما که اکنون رهائی یافته اند و در کشورهای اروپائی بسر می برند در فکر شما هستند و در این راستا با کمال خوشوقتی باید اعلام کنم که تعدادی از دوستان رها شد ه در شهر پاریس فرانسه انجمن یاران را تاسیس کردند با هدف یاری رساندن و سرعت بخشیدن به رهائی شما عزیزان در بند این فرقه که واقعا جای بسی خوشحالی را دارد و من از صمیم قلب خوشحال شدم و صمیمانه به دوستانی که در این شرایط بسیار بجا و به موقع این انجمن را تاسیس کردند تبریک می گویم و برای شان آروزی موفقیت و کامیابی را دارم.
به امید روزی که همه اسیران رهائی یابند و به آغوش گرم خانواده های شان برگردند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا سازمان مجاهدین به ورطه سقوط و نابودی افتاد؟‏
 

 

علی جهانی
16.04.2012
 

به نظر من که یکی از قربانیان این فرقه بودم و به مدت بیست سال بهترین دوران عمرم را در این تشکیلات مخوف تلف کردم علت اصلی وضعیت فلاکت بار کنونی این فرقه بر می گردد به رهبری نا شایست و نالایق و خائن این سازمان که در این رابطه اگر به کارنامه سیاه و سراسر خیانت بار و جنایت رجوی نگاه کنید متوجه خواهید شد که چرا این سازمان به این روز فلاکت بار افتاده است که اگر در حال حاضر بخواهد به حیاتش ادامه دهد بهترین شقش اینست که باید پشت سر همه گروههای سیاسی قرار گیرد و از ادعای تنها آلترناتیو به اجبار دست بردارد و بقول معروف از بالای قله به ته دره نقل مکان نماید .
در این رابطه برای مفهوم شدن بهتر این موضوع مروری می کنم به یک سری از کارهای خیانت بار رجوی.

یکم:رهبرشدن یک شبه رجوی
رجوی همانطور که بارها خودش در نشستها می گفت یک بچه سوسول دانشجو بیشتر نبود که وقتی جذب سازمان شد.
آری او از همان ابتداء وقتی وارد زندان شاه شد به سبب لو دادن و خیانت به رهبری سازمان یعنی حنیف اعدام نشد و بعدش هم به برکت انقلاب مردم ایران آزاد شد و خودش را یک شبه رهبر این سازمان نامید و تمام اصول سازمان را نه تنها زیر پا گذاشت بلکه یک سری از این اصول را بنا به سلیقه خودش وارونه کرد به عنوان مثال ورود به سازمان سخت بود و خروج آسان که این اصل را کاملا عکس کرد تا جائی که می گفت کسی حق ندارد از سازمان جدا شود


دوم:تبدیل شدن سازمان به یک فرقه
رجوی به سبب دو مشخصه بارزی که داشت یعنی قدرت طلبی و هوس بازی سازمان را تبدیل به یک فرقه مافیائی کرد و در این راستا سازمان مجاهدین را تبدیل کرد به سازمان مسعود و مریم کرد و همه تحلیل ها و کارها در سازمان حول این محور انجام می گرفت و برای بقای خودش و اندیشه پوشالی فرقه گرایانه اش به هر جرم و جنایتی حتی بر علیه نزدیکترین افراد سازمان دست زد به طور مثال برای حفظ جان خودش زن و بچه اش را در ایران جا گذاشت و در رفت یا به نفری که او را از ایران فراری داده بود هم رحم نکرد و او را به روز سیاه نشاند طوری که به وضع اسف باری مرد.

سوم:تحلیل های آبکی و بقول معروف آب دوغ خیاری رجوی از اوضاع و احوال و شرایط سیاسی
رجوی به سبب ابله بودن و سرمست قدرت طلبی و هوس رانی بودن یک کودن سیاسی بیش نبوده ونیست و لذا بدون اینکه ذره ای از شرایط سیاسی ایران اطلاع داشته باشد این تحلیل ها را که بعضا مرغ پخته را به خنده وا می داشت بیرون می داد به عنوان مثال گفت خاتمی به دور دوم نمی رسد یا هر بار می گفت تا فلان تاریخ رژیم سرنگون می شود که نمی شد یا می گفت با فوت خمینی رژیم سقوط می کند یا در این اواخر همه دنیا می گفتتند بین آمریکا و عراق جنگ میشه ولی او می گفت نه نمی شود خلاصه از این قبیل اراجیف تحت عنوان تحلیل زیاد گفته است که از حوصله این بحث خارج است و بقول معروف مثنوی هفتاد من کاعذ می شود.

چهارم:سرکوب شدید در سازمان بر علیه مخالفان و معترضان
رجوی برای به کرسی نشاندن حرفهای خودش و اینکه علت درست نبودن تحلیل ها را به گردن کم کاری افراد بیندازد همه را سرکوب می کرد و در این راستا از دایر کردن زندانها و شکنجه گاهها دریغ نکرد و یک تشکیلات مخوف و قرون وسطائی و استالینی بر قرار نمود که افراد حق هیچگونه اظهار نظر مخالفی را نداشته باشند و اگر کسی جرات چنین کاری را می کرد جایش تو زندان و بعدش هم کشته شدن بود و در این رابطه به هیچ کس رحم نمی کرد به عنوان مثال علی زرکش که بعد از فرار رجوی از ایران و کشته شدن خیابانی نفر اول در ایران بود را به سبب مخالفت با خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیکی اول عزل کرد و بعدش هم در جنگ از پشت دستور شلیک بهش را داد و از سر راهش برداشت یا اینکه بعد غلط در آمدن تحلیل آبکی اش در مورد خاتمی که گفته بود به دور دوم نمی رسد آن نشست چهار ونیم ماهه را در قرارگاه باقر زاده تحت عنوان نشست طعمه بر گذار کرد و بیشترین سرکوب و بدترین توهین ها را خود شخص رجوی به افراد نثار می کرد تا اینکه نپذیرد که تحلیلش اشتباه بوده است در این راستا فجایع زیادی به دستور رجوی انجام گرفت که از حوصله این بحث خارج می باشد .

پنجم:کشتن عواطف خانوادگی به سبب همین اندیشه فرقه گرایانه
آری رجوی به سبب این اندیشه پوشالی افراد را از حق برخورداری از اولیه ترین حقوق یعنی ارتباط با خانواده محروم کرده بود و رابطه با خانواده را جرم می دانست و می گفت باید همه عواطف را نثار من و مریم کنید و در این رابطه ازدواج را ممنوع کرد و بقول معروف قلعه اشرف تنها نقطه ای در جهان هست که در آن ازدواج ممنوع می باشد و دستور داد همه زن و شوهر ها از هم جدا شوند و دیگر حق زناشوئی ندارند و تنها رهبر این حق را دارد و در این راستا همه بچه ها را از مهر پدر و مادر بدور کرد و خانواده را کانون فساد اعلام کرد و همگان شاهدند که چطور خانواده ها را که بعضا سالخورده هستند و بعد از سقوط صدام برای دیدن فرزندانشان رنج سفر را به جان خریده بودند وبه عراق آمده بودند سران فرقه بدستور رجوی اجازه ملاقات ندادند و این خانواده های محترم و شریف را مزدور خطاب کردند و این عزیزان اکنون نزدیک به سه سال هست که جلوی درب این قلعه در تحصن بسر می برند تا بلکه بتوانند ساعتی با جگر گوشه های شان دیداری داشته باشند اما سران فرقه تا این لحظه از این کار جلوگیری کرده اند تا مبادا افراد از طریق دیدار با خانواده از دنیای بیرون از این غار آشنا شوند و از سازمان جدا گردند.

ششم:برقراری سانسور شدید در مناسبات تار عنکبوتی سازمان
طوری که گوش کردن به رادیو در سازمان جرم محسوب می شد و افراد تنها موظف بودند که اخبار تنها رسانه خبری سازمان را تحت عنوان سیمای آزادی که
ذره ای بوئی از آزادی نبرده است گوش دهند تا در بی خبری محض و کامل بسر ببرند تا مبادا فکر فرار و جدا شدن از سازمان به سرشان بزند و بعدش هم بروند چهره کریه رجوی را افشاء نمایند و بساط فرقه گری اش از هم بپاشد.

هفتم :وابستگی این سازمان به قدرتهای خارجی
از آنجائی که این سازمان بصورت فرقه ای اداره می شد و به سبب عملیات تروریستی که علیه مردم ایران انجام داده است نه تنها جائی در قلب مردم ایران ندارد بلکه مورد تنفر شدید مردم ایران همان کسانیکه سازمان به دروغ تحت عنوان خلق از آنان یاد می کند قرار دارد . لذا این سازمان علی رغم ادعای دروغینش چون فرقه هست یک سازمان سیاسی و انقلابی نیست که تکیه به مردم داشته باشد بنابراین همواره در طول این سالیان زمامداری و تر ک تازی رجوی به قدرتهای خارجی وابسته بوده و هست وبقول معروف در شکافها زندگی میکرده و رجوی خودش بارها می گفت تغاری بشکند ماستی بریزد تا جهان گردد به کام کاسه لیسان یعنی مثلا یک جنگی بین ایران عراق باشد تا سازمان از این شکاف برای بقایش سوء استفاده کند یا جنگ عراق و آمریکا اتفاق بیفتد و سازمان بقول افکار ابلهانه رجوی از این فرصت استفاده کند و برود برای سرنگونی که البته اینها همه اش رویا های ابلهانه و کو دکانه و بدور از واقعیت بود که تنها از ذهن بیمار وعلیل رجوی تراوش می کرد. لذا به همین سبب می بینیم که یک زمان به صدام دیکتاتور سابق عراق وابسته بود و آن همه جنایت را علیه سربازان بی گناه در جبهه جنگ ایران و عراق مرتکب شد و بعدش هم که صدام سقوط کرد خودش را به آمریکا آویزان کرد تا بتواند به بقای عمر ننگینش بیفزاید و در این راستا باز همگان شاهد بودند که رجوی ها برا ی حفظ جان خویش به بهانه حفظ اشرف چطور در این سالیان افراد به کشتن دادند تا خودشان را حفظ کنند که بنظر بنده باید رجوی روزی جواب این همه خیانت و جنایت را بدهد.


اینها دلایل عمده ای هست که به نظر بنده سازمان را به این روز فلاکت رسانده است که همه اینها در یک کلام از فاسد بودن رهبری این سازمان ناشی می گردد و به نظرم اگر این سازمان بخواهد در آیند به بقای خودش ادامه دهد و از این حالت فرقه ای خارج گردد و بصورت یک سازمان سیاسی معقول به حیات سیاسی اش ادامه دهد باید در وهله اول این رهبری فاسد و ناشایست را کنار بزند و آینده سازمان و بقا ویا فنا این سازمان به این امر مهم بستگی دارد در غیر این صورت با این رهبری که گوشه ای از کارنامه سیاه و ننگینش را مرور کردیم سازمان نه تنها نمی تواند در آینده به بقای خودش ادامه دهد بلکه با شتاب غیر قابل کنترل و وصف ناپذیری به ورطه سقوط و نابودی خواهد افتاد و سران فرقه و بطور خاص رجوی ها قادر به جلوگیری از این امر و از این سونامی اجتناب ناپذیر نیستند و آنان باید بجای اینکه به فکر بقای خویش باشند باید به فکر پاسخگوئی در قبال این همه جنایات شان در این سالیان باشند و آنان را از این امر گریزی نیست و بزودی محقق خواهد شد به امید آنروز و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف.
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تبریک کانون ایران قلم بمناسبت تشکیل انجمن یاران مان در فرانسه - پاریس

 

 

14.04.2012

تحریریه کانون ایران قلم

 

کانون ایران قلم ضمن ابراز خوشوقتی تشکیل انجمن یاران که متشکل از اعضای جوان و تازه رها شده از تشکیلات رجوی در کشور فرانسه – پاریس میباشد را تبریک میگوید و در شرایط سیاسی حاضر وهمزمان با امکان حضور تشکیلات رجوی در اروپا بویژه در فرانسه ، تشکیل این انجمن را به عنوان  تصمیمی درست و به‌ موقع از سوی یاران مان در فرانسه  ارزیابی میکند.

 

با نقل مکان قریب به 400 تن از اعضای اسیر و گروگان فکری مجاهدین از اصلی‌ترین مقر نیروهای سازمان مجاهدین در خاک عراق بعد از ربع قرن دوران جدیدی در رویارویی مردم ایران با مجاهدین وابسته و رجوی جنایت کار آغاز شده است.

 

این دوران که شاخص اصلی آن غلط کردن‌های غلیظ رجوی در برابر تاریخ ایران زمین با کوتاه آمدن از شعار ارتش آزادیبخش !! آن هم در خاک عراق میباشد از فوریه سال 2012 آغاز شده و استواری و پایداری خانواده‌های این اسیران  نقشی جدی در این امر داشته است .

شکست اندیشه‌های بیمارگونه رجوی  در استثمار جوانان ایرانی نه تنها به عنوان یک شکست استراتژیک و فراموشی ناپذیر در برابر دیدگان مردم آزاده ایران و فعالین حقوق بشر و بویژه رها شدگان از کمند ایدئولوژی خانمان سوز رجوی ارزیابی می‌شود بلکه سرافکندگی نیرویی که دشمنان مردم ایران را تغذیه کرده و میکند را باعث شده است.

 

 

لازم به یادآوری است که اعضای «انجمن یاران » نسل جدیدی از رها شدگان از سازمان مجاهدین میباشند که طی سالهای دهه 70 تا 80  با انواع دروغ‌ها و شانتاژ های روحی و روانی جذب و قربانی این تشکیلات  جهنمی شده بودند که تنها یکی از این شانتاژها ایجاد شغل مناسب در اروپا به عنوان کار در رادیو و تلویزیون این سازمان بوده است.

 

از دیگر ویژگی‌های « انجمن یاران » حضور در قلب دشمن یعنی فرانسه – پاریس به عنوان اصلی‌ترین پایگاه این سازمان تروریستی در اروپا میباشد ، بی تردید حضور این جداشدگان با عزمی جزم و اراده ای پولادین خاری در چشمان رجوی ها و اعضای ستاد رهبری کننده این سازمان است که پیوسته در حال فریب اعضا و نمایندگان کشورهای اروپایی و آمریکایی بوده تا حقایق انکار ناپذیر و نقض مداوم حقوق بشر توسط این تشکیلات جهنمی به فراموشی سپرده شود.

 

واقعیت انکار ناپذیر اینکه « یاران» شهامت بسیاری از خود نشان داده که در قلب دشمن ایران و ایرانی به افشای ارتجاعی ترین ایدئولوژی تاریخ معاصر ایران که ویژه خاص الخاص مجاهدین است کمر همت بسته اند.

 

کانون ایران قلم ضمن قدردانی از تلاش‌های خستگی ناپذیر این عزیزان با اعلام آمادگی برای هر گونه همکاری و همچنین در اختیار قرار دادن تجربیات خود به دوستان جدید مان اعلام آمادگی میکند  .

 

باشد که در راستای افشای ایدئولوژی استثمارگرانه مجاهدین که با پز ترقی خواهی و انقلابی نمایی سعی در فریب جوانان ایرانی دارد قدم‌های شایسته ای برداشته و با در اختیار قراردادن تجربیات گرانقدر خود نقش بی جایگزین خود در افشای اسلام دروغین مجاهدین ایفا نماید.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تبریک خانم سلطانی به مناسبت تشکیل انجمن یاران در فرانسه
 

 

بتول سلطانی

12.04.2012

 

تشکیل انجمن یاران در فرانسه متشکل از آقایان سعید ناصری ، غفور فتاحیان ، علیرضا نصراللهی ، محمود سپاهی و همایون کهزادی را تبریک می گویم. این اقدام مایه افتخار و شادی است چرا که همچنان سایر نفرات تحت ستم تشکیلاتی در بند و اسیر و از پایه ای ترین حقوق انسانی محروم. آنچه وظیفه خودم و سایر جدا شده ها می دانم تلاش و کمک به همدیگر است و ایستادن در برابر تشکیلاتی که به اسم آزادی هستی مان را ربود و هنوز هم اهریمنانه مشغول بهره برداری از انسانهائی در سراسر جهان و بطور خاص در لیبرتی و اشرف و اورسورواز است. و این در حالی است که سران این تشکیلات در انتظار رسیدن به قدرت از قبل حمله به ایران مشغول سورچرانی های و ضیافت های خود هستند و فقط منتظر فرصت هستند تا با تصاحب قدرت به آرزوهای خود برسند.


بسیار مشتاق بودم که در لحظه تأسیس و آغاز به کار این انجمن با شما می بودم که متأسفانه بنا به دلایلی محقق نشد . به تک تک اعضای این انجمن تبریک و خسته نباشید می گویم می دانم که کار سختی در پیش دارید اما امیدوارم که در پناه اتحاد خودتان و ما جدا شده ها بتوانید موفق باشید و روی ما جدا شده هائی که در کنار آزادی و زندگی اجتماعی به آزادی دوستان خودمان و آزادی آنها هم می اندیشیم و روی کمک من حساب کنید. من برای شما و ادامه کار انجمن تان در آستانه سال 91 آرزوی موفقیت می کنم.


بتول سلطانی 23 فروردین 1391
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمایندگان دلسوز مردم ایران یا اجیر شدگان و مزدبگیران در سورچرانیهای مریم رجوی؟

اجیر شدگان و مزدبگیران در سورچرانیهای مریم رجوی  را بهتر بشناسید

 

 

بتول سلطانی

03.04.2012

 

در اخباری که از سیمای رجوی در تاریخ 29.03.2012 پخش می شد. آنها مثل همیشه مشغول سورچرانی بودند و نمایندگان اسبق و معلوم الحالی که دار و دسته رجوی با هزار مصیبت و هزینه آنها را تشویق به صحبت کرده بودند حدودا 15 نفری از افراد و از کشورهای مختلف که با فرقه رجوی همکاری می کنند، به تعریف و تمجید از مریم رجوی که سیاست جنگ پرداختند ، یکی هم به نام مک گلاسکی بود که خود را از فرماندهان حفاظت اشرف معرفی شد و خیلی بدون مقدمه و بی ربط به نام من اشاره کرد و آنچنان ناشیانه مطالب صد بار قرقره شده از گلوی مجاهدین را از حفظ بیان کرد که مریم رجوی را آنچنان به تشویق و تحسین وادار کرد که گوئی آن آمریکائی با صحبت بر علیه من بر زخم دل مریم خانم را از رسوا شدن دکان هرزه درائی و فاسقه کاری برای شوهر جنایتکارش سخت به درد آمده بود مرحم می گذاشت. بسیاری از کسانی که این برنامه را دیده اند اولین سوالی که برایشان پیش آمده است اینکه آخر چرا باید یک نظامی آمریکایی دلش برای مردم ایران بسوزد و یا چرا باید مدعی باشد که افراد جداشده از فرقه مجاهدین از جمله من که هیچ شناختی وی ندارد آدم های خائن و خیانت کاری هستند؟

کوس رسوائی و خرید افراد و تغذیه و تبلیغ سورهای مریم رجوی که از دسترنج خون و زحمات یک نسل همه چیز به غارت رفته است همه جا صدایش شنیده می شود و این تشکیلات چاره دیگری جز این اراجیف و لاتائلات ندارد.

 

تا ببینیم تا کی با این شیوه می تواند به حیات خود ادامه دهد اما مطمئن باشد که نه تنها جائی در تاریخ مبارزات این میهن ندارد بلکه همچون کاخ ابن زیاد لعنتگاه آیندگان خواهد شد.

در ضمن باید خطاب به این مقامهای اسبق بگویم که اگر فکر می کنند با نشخوار این اراجیف می توانند کثافتکاری های خود را در همدستی با این تشکیلات در زندانی و محبوس کردن نفرات جدا شده در تیف و یا همکاری رذیللانه با با این گروه در تفتیش بدنی و همینطور بستن راه فرار و خروج اسیران و حفظ تشکیلات رجوی در عراق به مدت چندین و چند سال با وجودیکه این گروه در لیست سیاه آمریکا بود و سیاست دو درگی می توانند جنایات خود را در عراق و بخصوص بخصوص در رابطه با همدستی با سران این تشکیلات ماستمالی کنند زهی خیال باطل است و همچنین بستن چنین اتهاماتی نمی تواند توجیه دریافت هزینه های کلان برای فقط گفتن یک جمله بر علیه منتقدان این تشکیلات باشد. باز هم لازم به توضیح است که این تشکیلات عاجز از صحبت مستقیم و بی واسطه و درمانده از موضعگیری مستقیم راجع به این جانب می باشد چرا که اگر مستقیم وعلنی به این مسئله بپردازد جز ضرر چیزی عایدش نخواهد شد لذا این مزخرفات را می دهد تا مزدورانش نشخوار کنند .

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد