_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

  • چرا رجوی ساکنان لیبرتی را از تیررس گروه تروریستی داعش دور نمی کند؟ قسمت دوم

    آقای تاج بخش :

    به نظر من اینها ( رجوی ها ) به خوبی به این امر واقف هستند که اگر داعش به کمپ موقت لیبرتی دست پیدا کنه چه فاجعه ای رخ می دهد . اما باز این سوال پیش میاد که خب چرا تلاشی برای تامین امنیت جانی این افراد نمیکنند مگر سازمان مجاهدین نان این ۲۸۰۰ نفر رو نمی خوره هرچند که نفس بودنشون هم کاری از پیش نمیبره ولی همین تبلیغاتی که سازمان مجاهدین می کنه و همین عرضه کردن خودش برای مزدوری به طرف های خارجی بر مبنای حضور این نیروها در کمپ لیبرتی هست کما این که بسیاری از این افراد دیگه نیروهای مجاهدین نیستند و به محض اینکه به خارج از سیم خاردارها و دیوار و سیاج مجاهدین می رسند هر کس به دنبال زندگی خودش میره و من با بسیاری از کسانی که از لیبرتی آمدند به همین آلمان و به آلبانی در تماس هستم و با اطمینان به شما میگم که بیش از نود و نه در صد اینها دیگه نفر سازمان مجاهدین نیستند و منتقد این سازمان هستند و این که چرا شاهد حجم گسترده ای از افشاگری نیستیم به دلایل متعددی بر میگرده که مهمترین آنها عدم تعین وضعیت این افراد هست که تازه پاشون به دنیای آزاد رسیده و نمیخواهند که قبل از اینکه وضعیتشون تثبیت بشه سازمان سنگی جلوی پاشون بندازه که خب طبیعی هست و خرده ای بر این دوستان نمیشه گرفت .

    اما عرض من این هست که این نیروها که البته اعظمشون نیروی مجاهدین نیستند ولی با تمام این اوصاف مجاهدین دارند نان اینها را میخورند و اگر اینها سابقا در کمپ اشرف و الان در لیبرتی نبودند سازمان مجاهدین دیگه چیزی در چنته نداشت برای همین تبلیغات دروغین و بی اثر رو به طرف های خارجی خودش .

    این تناقض را چطور می شود توضیح داد ، از طرفی این نیروها سرمایه سازمان هستند و مجاهدین با این نیروها ریسک میکنند و هر وقت بخواهند اینها رو گوشت دم توپ می کنند ، از زندشون یک جور سوءاستفاده میکنند ، از مردشون یک جور و از زخمی شون یک جور . خب پس چرا سران مجاهدین این نیروها رو رها میخواد بکنه و رها کرده همانطوری که داریم می بینیم .آیا اینها نمی دونند چه اتفاقی برای اینها میفته اگر داعش این دوازده کیلومتر رو هم پیش بره ؟ کما اینکه برای ماهایی که نیروهای عراقی رو دیدیم در ابتدای حمله آمریکا به عراق ، این نیروهای عراقی کسانی نیستند که بجنگند . یعنی انگیزه لازم رو ندارند که در مقابل هیچ نیرویی بجنگند . همان طوری که در مقابل آمریکا نجنگیدند و تسلیحات و زرهی های روشن رو کنار خیابون رها کردند در ماه های اخیر هم دیدیم که در مقابل داعش هم نجنگیدند .پس این مقاومت برای ممانعت از پیشروی داعش به سمت بغداد خیلی شکننده است . یعنی اگر حمایتی بشه و آمریکا و نیروهای بین المللی بخواهند که کمکی بکنند و مقاومتی شکل بگیرد و انگیزه ای پیدا شود کورسوی امیدی هست هرخند که این مقاومتی شکننده است و نیروهای تروریستی داعش میتونند بیان و مسلط بشوند .

    ما نمیتونیم بگیم که خانم و آقای رجوی نمیدونند که چه تهدیدی برای این افراد وجود داره کما اینکه نشانه های دیگری هم هست دال بر این که آنها می دانند ، مثلا چند وقت پیش خبری در بی بی سی بود که سناتور جان مک کین که سالهاست لابی این سازمان هست و از طرف این سازمان تامین میشود در نامه ای به آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا تاکید میکنه که وضعیت امنیتی در عراق در حال بدتر شدنه و مجاهدین که در کمپ لیبرتی هستند در موقعیت بدی قرار دارند و اظهار نگرانی میکنه و میگه که ما برای حمایت از این گروه از مخالفان ایرانی رژیم ایران یک کمیته ای تشکیل داده ایم وم نتظر همکاری شما با این کمیته هستیم .از طرفی سازمان مجاهدین این نامه رو در رسانه های داخلی خودش انعکاس نمیده و به افرادی که در لیبرتی ایزوله هستند هم به طریق اولی این خبر رو نمیده .

    پس یعنی از طرفی سازمان میدونه که چه خطری این افراد رو تهدید میکنه و چه اتفاقی ممکنه برای اونها بیفته و از طرفی هیچ اقدام عملی برای نجات جان آنها نمیکنه . این موضوع چه بسا از دید یک ناظر خارجی که با مناسبات داخلی و تشکیلات مجاهدین آشنایی نداشته باشه خیلی عجیب به نظر بیاد اما با نگاهی حتی سطحی به اتفاقاتی که در این سالها افتاد میبینیم که برای سازمان مجاهدین جان این نیروها ارزشی نداره .و سازمان مجاهدین نمیخواد که این نیروها از اونجا خارج بشوند مگر اینکه مگر اینکه مجبور بشود . کما اینکه در ماه های گذشته مجبورشد که تعدادی از این نیروها رو به آلمان و آلبانی و کشورهای دیگه بفرسته و حتی در این اجباری که قرار می گرفت باز میز رو سازمان یک طوری چید که بتونه یک سری از نیروهای تشکیلاتی خودش رو و کسانی که دستشون در خون آلوده است و در سرکوب اعضای اسیر در تشکیلات اونجا نقش داشته اند را بیشتر خارج بکند . ولی آنچه که به سازمان مجاهدین بر میگرده ، آقای رجوی و خانم رجوی نمیخواهند که نیروها رو خارج بکنند .

    رجوی نیروهاش رو در یک تناقضی رها کرده ، نه از طرفی مسئولیتی می پذیرد در مقابل این افراد و برای تعیین تکلیف کردن این وضعیت وبه طور خاص در این شرایط خطیر که هر سازمان دیگه ای اگر بود اقدام فوری انجام می داد . من دیدم که شما با آقای جهانی که صحبت می کردید اشاره کردید که حتی کسی که در زندان هست مرخصی داره . من می گم که حتی اگر این لیبرتی زندانی بود تحت سیطره دیکتاتور ترین حکومت ، باز هم این زندانی ها رو منتقل می کرد به یک جایی کما اینکه در زمان جنگ ایران و عراق بسیاری از زندانهایی که در شهر های مرزی وجود داشتند منتقل می شدند و زندانی ها رو به جای دیگه میبردند و نمی گفتند چون زندانی هستند بمونند و بمیرند .

    حالا شما ببینید که عمق فاجعه کجاست که آقا و خانم رجوی در این حد هم برای این نیروها بها قائل نمی شوند . نه مسئولیتی می پذیرند و نه برنامه ای ارائه می دهند که خوب چکار می خواهند بکنند یعنی خودشون رو در برابر این سوال قرار نمی دهند انگار که هیچ خطری در چشم انداز نیست و هیچ اتفاقی ممکن نیست بیفته .من از صمیم قلبم امیدوارم ، امیدوارم ،امیدوارم که اتفاق بدی نیفته . واقعا امیدوارم که این اتفاق نیفته و داعش نتونه به لیبرتی نزدیک بشه ، من دوستان بسیار خوبی در کمپ لیبرتی دارم .اما اگر خدای ناکرده اتفاق بدی بیفته باز مجاهدین هستند و طلبکاری و انگشت اتهامی که به سوی خیلی ها از رژیم ایران تا جداشده ها و منتقدین و همه نشانه خواهد رفت .در صورتی که الان وقتی هست که این سازمان تصمیم بگیره ، وقتی هست که مسئولیت بپذیره ، وقتی هست که برنامه ارائه بده .

    هنگامی که در زمان دستگیری خانم رجوی در کشوی میزشون هفت یا نه میلیون یورو پول هست ببینید که در حساب های این سازمان چقدر پول هست ، حساب کنید که چقدر در طول این سالها سرمایه گذاری کرده اند و چقدر سرمایه دارند و به نظر من این یک شوخیه که سازمان مجاهدین نتونه مسئله ۲۸۰۰ نفر رو حل بکنه . یعنی با پول های نفتی که آقای رجوی از صدام گرفته و اونها در جاهای مختلف سرمایه گذاری کرده اند ، سازمان مجاهدین به راحتی ، به راحتی میتونه حتی هواپیماهای خصوصی کرایه بکنه و این نفرات رو هرجا که میخواد ببره . یعنی اصلا بحث توانایی نیست .

    ما امروز باید صدامون رو بلند بکنیم .ما باید این سوال رو در برابر آقا و خانم رجوی قرار بدهیم چراکه فردای روزگار اگر به هر دلیلی در هر سطحی و در هر حدی خدای ناکرده اتفاقی بیفته اینها باید بیان و پاسخگو باشند .

    اینجوری نخواهد موند که آقای رجوی تا همیشه بتونه در مخفیگاه خودش بمونه و بالاخره آقای رجوی و یکی از این سازمان باید پای یک سری از سوالات اساسی که وجود داره بیاد و به اینها جواب بده .

    ما امروز باید صدامون رو بلند بکنیم و از هر امکانی که داریم استفاده بکنیم تا این سازمان رو وادار کنیم که برنامه ای ارائه بده برای انتقال این نیروها و پای عمل کردن به این برنامه بیاد . الان سوال از آقا و خانم رجوی این هست که بالاخره طرح و برنامه شما چیه برای خارج کردن این نیروها و چرا یک حرف روشن و مشخص این وسط نمی زنید ؟

    از طرفی کمیساریا و سازمان ملل میگویند که مجاهدین همکاری نمیکنند ، از طرف دیگه به اسم اعضایی که در لیبرتی هستند وکیل گرفتند و از طرف اونها بدون اینکه خودشون در جریان باشند مکاتبه می کنند ، تایید می کنند امضا می کنند و خب این نمیشه . در قرن بیست و یکم ، در اواخر سال ۲۰۱۴ نمیشه دو هزار و هشتصد نفر رو جایی نگه داری و به جای اونها تصمیم بگیری و اون موقعی که باید پاسخی نداشته باشی و مسئولیت نپذیری .بالاخره مسئولیت این آدم ها با آقا و خانم رجوی هست .

    الان سوال این است که آقا و خانم رجوی ، برنامه شما برای خارج کردن این نیروها چیه ؟ چه اقداماتی تا الان کرده اید ؟ چه اقداماتی میخواهید بکنید ؟ چه مکاتباتی کردید با سازمان ملل ، با مقامات آمریکایی ، با کشورهای ثالث ؟ و به چه مشکلاتی برخوردید و چه موانعی دارید ؟ بیایید اینها رو بیان بکنید .

    این قابل قبول نیست که به هیچ جانبی پاسخگو نیستند .و این میان تنها کسانی که بهایش پرداخته اند و باز هم خواهند پرداخت ساکنان لیبرتی هستند ...

    ادامه دارد

     

  • ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • اهداف سازمان مجاهدین خلق از راه انداختن بحث انتخاب "شورای مرکزی " چیست؟ قسمت سوم

  •  مصاحبه آقای علی جهانی با تلویزیون مردم

  • 15.11.2014

  • علی جهانی

  •  

  • آقای علی جهانی:

  •  بنا براین همینطور که اشاره کردم از یک طرف اینها بدلیل فرقه گرا بودن و خشونت طلب بودن هیچ سنخیتی با انتخابات ازاد و دمکراتیک و راه حل های مسالمت امیز نداشته و ندارند و از طرف دیگر می خواهند در جهان خودشان را مدره و یک گروهی که طرفدار دمکراسی هست نشان بدهند و در تناقض بین این دو یعنی در تناقض بین شکل و محتوا گیر کرده اند امده اند در یک نمایش مسخره و واقعا مضحک و خنده دار میایند به این شیوه ای که خدمتان عرض کردم به اصطلاح چنین انتخاباتی را بر گزار می کنند اخر در کجای دنیا میایند مثلا یک مسئول اول انتخاب کنند و یک کاندید داشته باشد در همه دنیا چنین مرسوم هست که مثلا برای ریاست جمهوری تعدادی کاندید می شوند و بعد تبلیغات انتخاباتی می کنند و با هم رقابت کرده و برنامه های خودشان را ارائه می دهند و بعد رای گیری می شود و یک نفر از میان ان کاندیدا ها با اکثریت اراء انتخاب می شود ولی در سازمان اولا یک کاندید بیشتر نیست و همه با ید به اتفاق ارا ء رای بدهند و کسی هم جرات مخالفت ندارد اصلا چنین انتخاباتی معنی ندارد و واقعا خنده دار هست باید خدمتان عرض کنم که در سازمان مجاهدین همه چیز از جمله بر گزاری انتخابات هم عجیب و قریب هست و این هم از به اصطلاح انتخابات شورای مرکزی سازمان که برای فریب و سرگرم کردن زنان و مردان بی گناهی که در کمپ لیبرتی در کشور نا امن عراق گرفتار هستند بر گزار شده است . در اینجا می خواستم به نکته ای اشاره کنم و ان هم اینکه همانطوری که جنابعالی در ابتداء اشاره فرمودید سازمان مجاهدین اساسا به دمکراسی و خانواده و حقوق بشر و از این قبیل چیزها هیچ اعتقادی نداشته و ندارد و الان شما هم اشاره کردید که یک مادری امده بوده فرزندش را که در این فرقه گرفتار هست ببیند و سران این فرقه موافقت نکرده اند و این مادر سالخورده متاسفانه بدون اینکه بچه اش را ببیند فوت کرده است که واقعا تاسف بار هست و اندوه ناک هست من در این رابطه یادم میاد که مرحوم اقای شمس حائری که بیمار بودند و می خواستند قبل فوت شان با فرزندان شان که در چنگال این فرقه گرفتار هستند تماس تلفنی برقرار کنند سران سازمان اجازه چنین کاری را ندادند و ایشان بدون اینکه موفق شود صدای بچه هایش را بشنود فوت کردند که واقعا دلخراش و تاسف بار هست برای سازمانی که خودش را یک سازمان انقلابی می داند و مدعی مبارزه برای ازادی و رعایت حقوق بشر و عدالت اجتماعی هست و به دروغ خودش را مدافع سرسخت حقوق بشر می داند و به دروغ سنگ دفاع و مبارزه برای خلق قهرمان ایران را به سینه می زند.

  • اینطوری بی رحم باشد ونه تنها هیچ اعتقادی به خلق و مردم و ارمانهای مردمی نداشته باشد بلکه در مقابل مردم قرار گرفته و همه چیز را به سخره می گیرد در این زمینه ها حرف ها زیاد هست و اگر شما سئوالی ندارید من به ادامه صحبتهایم بپردازم.

  • اقای سربی : در رابطه با رفتن العبادی به ایران شما جایی دیدید که اقای رجوی یا خانم رجوی یا سازمان مجاهدین رسما به اصطلاح بیانیه ای یا چیزی بنویسند من ندیدم تا کنون.

  • آقای علی جهانی : من خودم هم رسما جایی ندیدم که چیزی گفته باشند ولی اینها قبلا در موضعگیری های شان طی مطلبی که از قول هوادارانش نوشته بود گفته بود ایشان هم از حزب الدعوه هست و در زمان صدام در ایران بوده و خلاصه یک بیو گرافی از او نوشته بودند که در مجموع نشان می داد که زیاد با او موافق نیستند بنابر این هر چند رسما تا حالا علیه این دولت جدید عراق موضع گیری نکرده اند ولی همین کارهایی که انجام می دهند و می گویند نمی خواهند از عراق خارج شوند در حالیکه نظر دولت و مردم عراق اینست که اینها باید کشور عراق را ترک کنند خوب این ایستادن در مقابل نظر دولت عراق هست . لذا هرچند تا کنون نتوانسته اند بطور رسمی علیه دولت جدید عراق موضع گیری کنند ؛ ولی هنوز در صورتی که مدتی از روی کار امدن دولت جدید و کنار رفتن اقای نوری مالکی می گذرد اینها در اطلاعیه های شان در مورد لیبرتی می نویسند که مثلا نیروهای مالکی مانع ورود تانکر سوخت یا کلاهخود به کمپ لیبرتی شدند.

  • اقای سربی: اقای جهانی یکی از دوستان نوشته اند که اقای جهانی کم لطفی می کنند که می گویند یک کاندید وجود دارد و کجای دنیا می بینید که انتخابات اینجوری هست بیشتر افراد دیکتاتور به همین صورت نمایش مسخره ای را راه می اندازند از جمله اقای صدام حسین که تنها کاندید رئیس جمهوری بود و بعدش هم با افتخار اعلام می کنند که نود و نه درصد یا حتی صد در صد اراء را هم اوردند و جشن هم می گیرند و باز به اصطلاح به ان دیکتاتور بودن شان ادامه می دهند.

  • علی جهانی :

  •  بله درست هست من هم منظورم در دنیای واقعی و دنیایی و کشورهایی بود که به دمکراسی اعتقاد دارند و بدان پای بند هستند و بدان عمل می کنند . خوب اره دولتهایی هستند که دیتاتورند و بدین شیوه مسخره انتخابات بر گزار می کنند مثل دولت بشار اسد که در سوریه هست یا دولت معمر قذافی که در لیبی بود یا صدام حسین که سرنگون شد خوب اینها یک دولت های نرمالی نیستند و دیکتاتورند و بخاطر همین رجوی همیشه می گفت صدام حسین تنها دوست ما هست یا مثلا کشور کره شمالی که وقتی فوت می کند پسرش روی کار می اید و بصورت سلطنتی هست اینها بنابر این اینها دولتهای نرمالی نیستند و من منظورم دنیای ازاد و دنیای نرمال و واقعی بود که اعتقاد به واقعیتها دارد و در دنیای واقعی که ما در ان بسر می بریم انتخابات معنی و مفهوم خاص خودش را دارد . بنابر این اینها انتخابات نیست و در سازمان هم اینگونه بر گزار می شود اینها انتصابات هست و در جهان هیچ معنی ندارد و پوچ و بی محتوا و خنده دار و مضحک هست.

  • اقای سربی :

  • بله ایشان هم به شوخی و بصورت طعنه اینرا عنوان کرده بود.

  • علی جهانی :

  •  بله من گفتم که با این شعار نمی شود کسی را فریب داد مثلا وقتی مریم رجوی می گفت می خواهد از زنان شورای رهبری صفی تا تهران درست کند ما انجا به این حرفها می خندیدیم و می گفتیم اخر چطوری می خواهد این کار را بکند و یا همانطوری که شما هم در ابتداء اشاره فرمودید وقتی دستها را بالا می بردند به علامت موافقت عده ای می خندیدند به این شیوه مسخره بر گزار کردن انتخابات ؛ من یادم هست چند وقت پیش با یکی از دوستان داشتیم به شوخی ان دوران را یاد می اوردیم می گفت این شورای رهبری که مریم رجوی می گفت می خواهد صفی تا تهران درست کند موفق شد اینکار را انجام بدهد ولی البته این صف دوشاخه شد که یک شاخه اش به ارو پا رسید و یک شاخه اش هم به تهران رسید البته از زنان جدا شده از این شورای به اصطلاح رهبری سازمان و در انجا همه می فهمیدند که این کارها خیلی مسخره و بی محتوا هست ولی خوب کسی جرات بیان و مخالفت نداشت چون اگر چنین می کرد سر کارش با زندان های انفرادی سازمان و شکنجه و اعدام و یا زندان ابوغریب در زمان صدام بود . بنابر این مجبور بودند سکوت کرده و بقول سازمان به اتفاق اراء رای بدهند و باز در مورد این کارهای درو از واقعیت و خنده دار و مضحک شان می گویند که هزار نفر شورای مرکزی متشکل از زنان انتخاب کرده اند اخر چطوری می شود چنین کاری کرد از کل زنانی که امار شان در زمان صدام نصد نفر بودند و کلی در مدت در درگیری ها و عملیات سازمان کشته شده اند و کلی فوت کرده و یا جدا شده اند و تازه به گفته خودشان ششصد تن از این زنان در شورای به اصطلاح مقاومت هستند بنا بر این اصلا چنین چیزی واقعی نیست . شما ملاحظه بفرماید در هر کجا مثلا بخواهند یک انتخابات مجلسی بر گزار کنند که هزار عضو داشته باشد حد اقل باید دو هزار نفر کاندید شوند و تبلیغات کنند و از بین انها هزار نفر با اکثریت اراء انتخاب شوند یعنی یک کار غیر واقعی و نشدنی هست و خانم رجوی هم خیلی بهتر از هر کسی می داند که اینکار در دنیای بیرون واقعی نیست و خنده دار هست و کسی چنین چیزی را قبول نمی کند ولی خوب بخاطر ان اهدافی که خدمت تان اشاره کردم دست به چنین خیمه شب بازی های مسخره می زنند تا خودشان را سر پا نشان بدهند و بگویند که ما هنوز نه تنها سر پا هستیم و در استانه فرو پاشی قرار نداریم بلکه در اوج قله تشکیلاتی و در حال پیشرفت هستیم و این حکومت ایران هست که در سراشیبی قرار گرفته و دارد سقوط می کنند ما نفهمیدیم از سال شصت همچنان این حکومت ایران بر طبق تحلیل های این سازمان در سراشیبی سقوط قرار دارد ولی هیچ علامتی از سرنگونی و سقوط ما نمی بینیم و فقط خود سازمان هست که هر روز وضعیتش بدتر و بدتر می شود و در استانه و سراشیبی فروپاشی و سقوط و نابودی قرار گرفته است . نکته دیگری که می خواستم در اینجا بدان اشاره کنم راجع به رهبری سازمان هست ؛ و اگر واقعا اینها به انتخابات اعتقاد دارند و به تغییر اعتقاد دارند و این خانم رجوی همواره در سفرهای انچنانی اش و سور چرانی هایش تحت عنوان کنفرانس بین المللی راه می اندازد صحبت از تغییر رژیم ایران و خقوق بشر و ازادی و دمکراسی می کند و به دروغ مدعی مبارزه برای رسیدن به دمکراسی و عدالت اجتماعی در ایران هست و می خواهد برای برای مردم ایران ازادی را به ارمغان بیاورد ؛ خوب اگر همه جیز ارام هست و شما در اوج قله هستید و هروز دارید پیروزی کسب می کنید و الان هم با این انتخابات کذای تان تحت عنوان انتخابات شورای مرکزی یک پیروزی چشمگیر تشکیلاتی بدست اورده اید ؛ پس دیگرا چرا این رهبری سازمان هنوز در مخفیگاه بسر می برد و چرا از مخفیگاه بیرون نمی اید تا شاهد این پیروزی عظیم تشکیلاتی باشد و چرا نمی اید از گذشته خودش ابراز پشیمانی کرده و از ان فاصله گرفته و خواهان تغییر ساختار فرقه گرایانه این سازمان گردد ؟ بنا بر این اگر اینها ذره ای به یک انتخابات واقعی و ازاد و دمکراتیک و سالم اعتقاد داشتند باید الان این رهبری سازمان بجای اینکه راه مخفیگاه را بر گزیند می امد خودش را پاسخگو می دانست و مسئولیت کارهای و اشتباهات گذشته اش را می پذیرفت و از این جایگاه کذایی رهبری عقیدتی که برا خودش قایل هست کنار رفته و تن به یک انتخابات برای تغییر این ساختار قرقه گرایانه و خشونت طلبانه سازمان می داد و باید می امد می گفت که از روز اول رفتن به عراق و شرکت در جنگ ایران و عراق بر علیه مردم عراق و تشکیل ارتش به اصطلاح ازادیبخش که ارتش کوچکی برای خدمت به صدام حسین دیکتاتور سابق عراق بود اشتباه بوده است و از خودش انتقاد می کرد و بیاید اعتراف کند که ان همه کشتار و فجایع که بعد سقوط صدام پیش امد و عده ای از نیروهای بی گناه سازمان کشته شدند باعث و مسبب اصلی اش خودش بوده است و واقعا تن به یک انتخابات اازاد بدهد و باعث بشود که سازمان از ان صفت فرقه گرایانه و تروریستی در بیاد و مثل همه گروههای سیاسی و اپوزیسیون داخل و خارج کشوربطور نرمال فعالیت بکند . بنا براین اگر واقعا پای بند به یک انتخابات ازاد باشند و بدان عمل کنند باید وضع اینگونه بشود که خدمت تان عرض کردم اما سئوال اینجاست چرا اقای در این شرایط اسفبار سازمان در مخفیگاه هست و بالای سر نیروها نیست تا انها را هدایت کرده و بدانها روحیه بدهد ؛ اگر واقعا اینها پیروز هستند و این دستگاه پیروزی شمار شان مدام در حال شمارش پیروزی های کذایی شان هست تا تکان می خوری اینها پیروز شده و جشن می گیرند ؛ پس رجوی کجاست و چرا مخفی شده و چرا نمی اید بیرون و خودش را نشان بدهد و در این پیروزی هایی که بقول خودشان خودش ایجاد کرده شرکت کند و این یکی از سئوالات واقعی همه از جلمه نیروهای داخل تشکیلات سازمان هست و این که رجوی همچنان در مخفیگاه جا خوش کرده و حاضر نیست به هیج وجهی انحا را ترک کند دلیلی هست که این پیروزی هایی که اینها هر روز اعلام می کنند که بدان نایل شده اند دروغ و پوشالی و برای فریب و سرگرم کردن نیروهای گرفتار در کمپ لیبرتی هست . بنابراین میبینید که چند سال پیش از لیست تروریستی وزارت خارجه امریکا و اتحادیه اروپا در امدند وجشن گرفتند و گفتند ما پیروز شدیم یا نوری مالکی کنار رفت اینها جشن گرفته و اعلام پیروزی کردند و یا همین اواخر قاضی پرونده پولشویی مریم رجوی دچار یک اشتباه تاریخی گشت و در همسویی با این فرقه تروریستی امده و این پرونده را که از یازده سال پیش گشوده شده بود را مختومه اعلام کرد ؛ اینها باز دستگاه پیروزی شمار خود را بکار انداختند و اعلام پیروزی کردند و جشن گرفتند و الان هم از بین هشتصد تانصد نفر زن در تشکیلات سازمان هزار تا زن در اوردند و به اتفاق اراء همه شان برای شورای مرکزی انتخاب شدند و یک پیروزی بزرگ تشکیلاتی کسب کردند یعنی الان از حدود سه هزار نفری که در کمپ لیبرتی هستند هر سه نفر شان بر طبق شعارهای خانم رجوی بایستی یک قرارگاه اشرف تشکیل بدهند که یکی شورای مرکزی هست بعنوان فرمانده قرارگاه و دومی معاون و سومی هم عضو این قرارگاه هست و اینطوری این خانم رجوی می خواهد هزار اشرف تشکیل بدهد که هر اشرف سه نفر نیرو بیشتر ندارد. ولی به نظر من رجوی هیچگاه تن به یک انتخابات ازاد نخواهد داد چرا که حاضر نیست از گذشته فاصله بگیرد و پاسخگوی گذشته خویش باشد. در خدمت شما هستیم اگر سئوالی دارید بفرمایید.

  • ادامه دارد

  • ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    اهداف سازمان مجاهدین خلق از راه انداختن بحث انتخاب "شورای مرکزی " چیست؟ قسمت دوم

    مصاحبه آقای علی جهانی با تلویزیون مردم

    علی جهانی

    11.11.14

    علی جهانی:

    حالا می پردازیم به دلا یل این کار مجاهدین و اینکه سازمان مجاهدینی که اصولا نه تنها هیچ اعتقادی به انتخابت و راه حل های مسالمت امیز ندارد بلکه عمیقا به خشونت گرایی و مبارزه مسلحانه و اقدامات تروریستی معتقد هست و همه ساله سالروز ترور و خشونت را گرامی می دارد و الانم که عملا نمی تواند به کارهای تروریستی بپردازد بخاطر اینست که اجبارا خلع سلاح شده و قرارگاه اشرف این بزرگترین پایگاه عملیاتی و استراتژیکی خودش را از دست داده است ولی همواره به فکر اینست که روزی سلاحهایش پس بگیرد و دوباره به اقدامات تروریستی اش کما فی سابق ادامه بدهد .خوب حالا چرا سازمان در این شرایط عراق و شرایط در حال فروپاشی تشکیلات خودش امده چنین خیمه شب بازی را راه انداخته است و چنین مناسبات فرمالیستی را راه اندازی کرده است و این نمایش مسخره راه اتدازی کرده است به نظرم چند دلیل دارد.

    الف : اینکه اینها یک گروه فرقه گرا هستند و لذا گروههای فرقه گرا و با اعمال فرقه گرایانه و اندیشه فرقه گرایانه ای که دارند عمیقا نه تنها به انتخابات هیچ اعتقادی ندارند بلکه کاملا بر عکس با هر گونه راه حل های مسالمت امیز مخالف هستند و همه چیز را از دهانه لوله سلاح می بینند و خشونت و اقدامات تروریستی را تنها راه حل می دانند بنابر این اینها نمی توانند به سبب این اندیشه فرقه گرایانه تن به انتخابات ازاد بدهند.

    ب :اینکه به سبب همین اندیشه فرقه گرایانه عمیقا به مبارزه مسلحانه معتقدند و سلاح و اقدامات تروریستی و خشونت گرایی را تنها راه حل می دانند و همه چیز شان را از دهانه لوله سلاح می بینند در حالی که از لوله سلاح هیچوقت گل و صلح و اشتی در نمی اید بلکه همه اش گلوله و خون و خونریزی و خشونت و کشتار و نفرت در می اید و در همین رابطه ما همه ساله شاهد هستیم که خانم مریم رجوی در این شهر پاریس فرانسه سالروز خشونت و ترور را با خرجهای کلان گرامی می دارند و همواره در انتظار روزی هستند که سلاحهای خود را پس گرفته و دوباره به خشونت طلبی و اقدامات تروریستی شان ادامه دهند . بنابراین چنین گروهی با این اندیشه فرقه گرایانه و سابقه تروریستی هیچگاه نمی تواند و نخواهد توانست تن به یک انتخابات ازاد و سالم و دمکراتیک بدهد.

    پ :یکی دیگر از دلایلی که از نظر بنده انتخابات هیچ جایی در سازمان مجاهدین ندارند اینست که سازمان مجاهدین و بطور خاص رهبری سازمان و مریم رجوی علی رغم اینکه هیچ اعتقادی به تغییر ساختار و روشهای غلط ندارند؛ هر چند مستمرا خودشان را مدافع و موافق تغییر وانمود می کنند و مریم رجوی در سفرهای انچنانی اش و یا در سور چرانی هایی که تحت عنوان کنفرانس های بین المللی راه می اندازد به دروغ مدعی مبارزه برای تغییر در ایران هست . چرا که اگر به یک انتخابات ازاد و کاملا دمکراتیک تن بدهند اولین کسانی که باید کنار بروند خود مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی مادام العمر و مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور مادام العمر که از طرف شوهر فراری اش منصوب شده و برگزیده گردیده است باید کنار بروند و حاضر شوند که این ساختار فرقه گرایانه و خشونت طلبانه سازمان در یک انتخابات کاملا دمکراتیک و ازادانه و سالم تغییر کند که با توجه تجربه ای که دارم و شناختی که از رجوی دارم ایشان بخاطر ویژگی بارز و منحصر به فرد قدرت طلبی که دارد هیچگاه تن به یک انتخابات سالم و ازاد نداده و نمی دهد و در اینده هم نخواهد داد واما در اینچا می خواستم به اهداف این خیمه شب بازی سازمان تحت عنوان انتخابات بپردازم و اینکه سازمان چرا امده در این شرایط اسف بار و نا امن عراق دست به چنین کاری زده است.

    یکم : در حالی که کمپ لیبرتی در خطر جدی قرار دارد و گروه تروریستی داعش تا نزدیکی بغداد و این کمپ لبرتی رسیده است و خطر جانی و امنیتی نیروها را تهدید می کند ؛ مریم رجوی میاد با این خیمه شب بازی و فیل هوا کردن به نیروهای وارفته و روحیه باخته کمی روحیه تزریق کند و بگوید که همه چیز ارام هست و ما در اوج قله هستیم و از قدرت تشکیلاتی بالایی برخوردار هستیم و دیگر تثبیت شده ایم و خبری از اخراج و انتقال نیست و الان هم بخاطر این قدرت تشکیلاتی بالایی که داریم چنین انتخاباتی را بر گزار کرده ایم و هزار زن را برای شورای مرکزی سازمان انتخاب کرده ایم و اینطوری یک جنگ تبلیغاتی و جنگ زرگری راه اندازی کرده برای فریب نیروهای گرفتار در کمپ لیبرتی بخصوص زنان نگون بختی که در انجا گرفتار هستند و خلاصه اینکه بیشتر مصرف داخلی دارد

    دوم :برای فریب افکار عمومی در ایران هست و می خواهد اینطوری وانمود کند که ما مترقی هستیم و به زنان بهای زیادی می دهیم و برای شان ارزش و جایگاه بالایی قائل هستیم و عمیقا به رهایی و پیشرفت زنان معتقدیم و بدان عمل می کنیم که البته همه می دانند که اینها تنها شعار های پوچ و بی محتوا و تو خالی بیش نیست وکسی را نمی فریبد

    سوم :دلیل دیگرش هم به نظرم می خواهد به دولت جدید عراق پیام بدهد که ما نمی خواهیم از عراق برویم و خلاصه اینطوری جلوی سیاستهای دولت جدید عراق بایستد و شاخ و شانه بکشد می دانید که دولت جدید عراق ؛ سر لوحه برنامه هایش مبارزه با گروههای تروریستی در عراق هست و سازمان مجاهدین هم که یک گروه تروریستی در عراق هست و به خاطر مزدوری برای صدام حسین دیکتاتور سابق عراق به شدت مورد تنفر و انزجار مردم شریف عراق قرار دارد و از نظر دولت جدید عراق جایی در این کشور ندارد و باید از این کشور اخراج شود و اخیرا هم که اقای حیدر العبادی نخست وزیر جدید عراق به ایران سفر کرده بود گفته است که سازمان تروریستی مجاهدین جایی در عراق ندارد و باید از این کشور اخراج شود و حالا اینها اینطوری می خواهند به دولت عراق پیام بدهند که ما تازه انتخابات شورای مرکزی راه انداخته ایم و نمی خواهیم از عراق برویم و تازه تثبیت شده ایم و می خواهیم در عراق به کار مان ادامه بدهیم.

    چهارم:دلیل دیگر شان به نظرم مدره نشان دادن خودشان در خارج کشور هست و اینطوری در کشورهای اروپایی چهره خود را دمکراتیک نشان دهند و بگویند ما دمکراتیک هستیم و خشونت طلب نیستیم و به انتخابات ازاد متعقدیم وبدان عمل می کنیم و اتنخابات شورا بر گزار کردیم وهمه چیز در سازمان شورایی هست و اینطوری به فریب افکار عمومی در اروپا بپردازند و ان چهره ناقض فاحش حقوق بشری و زن ستیزی خودشان را بپوشانند . بنا براین اهداف شان یکی برای مصرف داخلی هست و برای فریب نیروها و بطور خاص زنان که اره هیچ خبری نیست و همه چیز ارام هست و بخوبی پیش می رود و اینطوری انها را سرگرم کنند و یکی دیگر اینکه برای فریب افکار عمومی در ایران هست که نشان بدهند ضد بنیاد گرایی هستند و به رهایی زنان اعتقاد دارند و دیگر اینکه به دولت و مردم عراق پیام بدهند که نمی خواهند بر خلاف مردم و دولت عراق خاک کشور شان را ترک کنند و جلوی خواسته بر حق مردم و دولت عراق ایستاده و اینطوری شاخ و شانه بکشند و دلیل دیگر اینکه اینطوری در اروپا و کشورهای غربی خودشان را مدره نشان بدهند و مدره نمایی کنند . چون که از یک بدلیل خشونت طلبی که دارند هیچ اعتقادی به انتخابات ندارند و از طرف دیگر می خواهند در غرب خود را ازادی خواه و مدافع سرسخت ازادی و حقوق بشر نشان بدهند لذا در تناقض این دو مجبور می شوند به چنین خیمه شب بازی مسخره و خنده دار تن بدهند.

    ادامه دارد

     

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    اهداف سازمان مجاهدین خلق از راه انداختن بحث انتخاب "شورای مرکزی " چیست؟ قسمت اول

    مصاحبه آقای علی جهانی با تلویزیون مردم

    علی جهانی

    05.11.2014

     

    اقای سربی:

    رکزی  بینندگان عزیز سلام عرض می کنم و امیدوارم تا این لحظه را بخوبی و خوشی پشت سرگذاشته باشید و اوقاتی را که امروز 31 اکتبر 2014برابر با نهم ابان ماه که با هم هستیم برنامه کانون اوا را تقدیم شما می کنیم اوقات بهتری داشته باشید شما هم اگر از سازمان مجاهدین جدا شده اید و حرفی برای گفتن دارید با این برنامه تماس بگیرید تاما هم تجربه های شما را بشنویم امروز با اقای علی جهانی هستیم ایشان قبلا هم در برنامه های ما شرکت کردند و ویدئو های شان موجود هست هم در کانون اوا و هم در صفحه بایگانی تلویزیون مردم موضوعی را که ایشان امروز برای من و شما صحبت می کنند اهداف سازمان مجاهدین خلق از راه انداختن بحث انتخابات شورای مرکزی و فیلمی را هم کانون اوا و دوستان ارسال کردند که انرا هم یا در بین صحبتهای اقای جهانی و اقای تاجبخش می گذاریم یا در قسمت اخر برنامه اول اجازه بدهید که من به مهمان مان خوش امد بگویم و به ایشان سلام کنم و میکروفون را تحویل اقای جهانی بدهیم و من هم مثل شما پای صحبتهای ایشان بشینم اقای جهانی سلام و خیلی ممنون که با ما هستید این شما و این هم بینندگان تلویزیون مردم در سرتاسر جهان.

    علی جهانی :

    من هم سلام عرض می کنم خدمت شما جناب اقای سربی و بینندگان عزیز و شنوندگان محترم تلویزیون مردم در خدمت شما هستیم و اگر فرمایشی ندارید من صحبتهایم را شروع کنم.

    اقای سربی :

    بله لطف کنید در مورد اهداف سازمان مجاهدین خلق در مورد بحث راه انداختن انتخابات شورای مرکزی صحبت کنید من یک قسمتی از ان ویدئو را دیدم و برای من خیلی جالب هست که این انتخابات هنوز در قرن بیستم اینها به صورت مجمع عمومی اجرا می کنند و می گویند هرکه موافق هست دستش را بالا کند و همه مجبورند دستشان را بالا کنند و هر که مخالف هست دستش را با لا کند که هیچکس جرات نمی کند دستش را بالا کند و برخی از حضار انجا می خندند به این انتخابات ولی هیچکس به نظر می رسد جرات ندارد اعتراض کند به هر حال من ساکت می شوم تا شما ما یک مقداری شما ما را اشنا کنید از اهداف سازمان مجاهدین از برگزاری چنین انتخاباتی.

    علی جهانی :

    ابتدا میخواستم قبل از اینکه وارد بحث اهداف این خیمه شب بازی که سازمان مجاهدین و بطور خاص مریم رجوی راه انداخته است تحت عنوان انتخابات بشوم یک نگاهی بیندازم به انتخابات به سبک فرقه تروریستی رجوی که واقعا خیلی جالب و خنده دار هست . اصولا همه می دانند که فرقه ها و گروههای تروریستی و انهایی که به اعمال تروریستی و خشونت طلبی معتقدند اصلا هیچ اعتقادی به انتخابات و راههای مسالمت امیز و راه حل ها و گفتمان سیاسی و صلح طلبانه نداشته و ندارند و نخواهند داشت و این بحث انتخابات در دستگاه و اندیشه فرقه گرایانه شان جایی ندارد و در فرقه رجوی علاوه بر اینکه انتخابات هیچ جایی ندارد بلکه به گونه ای تماشایی و خنده دار و مضحکی به مسخره گرفته می شود در این باره می خواستم به چند نمونه اشاره کنم مثلا شما ملاحظه می فرمایید که رجوی میاد در سال شصت و هشت دفتر سیاسی سازمان را که متشکل از افراد و کادر های با سابقه سازمان بود را منحل کرد و بدون برگزاری هیچ انتخاباتی خودش را رهبر عقیدتی مادام العمر سازمان یا بهتر بگویم مثل عمر البغدادی در گروه تروریستی داعش خودش را خلیفه مسلمین معرفی کرد و مریم رجوی را هم بعد از اینکه مجبور به ان طلاق و ازدواج اجباری کرد بعنوان همردیف خودش تعیین نمود و بعدش هم امد مریم را بعنوان مسئول اول سازمان معرفی کرد و بعدا هم بدون اینکه اعضای سازمان در جریان باشند ایشان در یک انتخابات فرمایشی در شورای دست سازش بعنوان رئیس جمهور مادام العمر برگزید و بعدا هم مریم رجوی که دیگر رئیس جمهور شده بود و به کارهای تشکیلات بقول خودش نمی رسید ؛ اقای رجوی امد در یک نشست عمومی اعلام کرد که من و مریم نظر مان اینست خانم فهیمه اروانی بعنوان مسئول اول بشود و بعد معرفی ایشان با صدای تند و خشن اعلام کرد مخالف داریم همه نفس ها از ترس در سینه حبس شده و کسی جرات مخالفت با نظر ایشان و خانم رجوی را نداشت بعد هم گفت موافق همه دستها به علامت موافقت بالا رفت و بعضی از سران فرقه هم که در ردیفهای اول نشسته بودند برای خودشیرینی هر دو دستشان را بالا بردند و اینطوری انتخاباتی که یک کاندید بیشتر نداشت ؛ انتخاب مسئول اول در سازمان بصورت کاملا دمکراتیک و ازادادنه بر گزار شد.

    در این رابطه من یادم هست در یکی از این خیمه شب بازی ها مسعود رجوی تعدادی را برای شورای به اصطلاح رهبری که همان حرمسرای رجوی هست ؛ معرفی کرد و فردی بنام احسان امین الرعیا که در قسمت تبلیغات سازمان کار می کرد با انتخاب خانم حشمت سریری مخالفت کرد ؛ چنان بلایی در همان نشست بر سرش اوردند که ایشان مجبور شد رای خود را پس گرفته و نظرش را عوض کند و رای موافق بدهد و یا باز در این باره یادم میاد در یکی دیگر از این انتخابات فرمایشی بعد از معرفی کاندیدا ها قبل از اینکه رای گیری بشود همگی شعار می دادند مبارک هست و بغل دستی من که خواب بود از این صدای بلند شعار دادنها بلند شد و از من پرسید چی شده است و چی مبارک هست گفتم والا خودم هم نمی دانم و فقط قرار شده است که شعار مبارک هست بدهیم و بعد هم که به همان شیوه ای که در بالا توضیح دادم رجوی انتخابات را برگزار کرد و همگی ان کاندیدا ها بدون یک رای مخالف و به اتفاق ارا برگزیده شدند و اینگونه انتخابات کاملا دمکراتیک و ازادادنه در سازمان بر گزار می شود یعنی می خواهم بگویم که در سازمان واقعا برگزاری انتخابات واقعا مضحک و خنده دار هست بقول شما که فرمودید در زمان قدیم در مجمع عمومی سازمان به شیوه دست بلند کردن رای گیری می شد خوب باز در انجا هر چند که به شیوه ابتدایی رای گیری بعمل می امد ولی در هر صورت یک نمادی از دمکراسی وجود داشت و ارای ادمها به حساب می امد و به نظرات شان توجه می شد و احترام گذاشته میشد ولی در سازمان فرقه گرا و تروریستی مجاهدین اصلا اینطوری نیست و اصلا دمکراسی وجود ندارد و انتخابات هم دمکراتیک نیست بلکه کاملا فرمالیستی و نمایشی می باشد.

    در اینجا می خواهم خدمت شما و بیندگان عزیز عرض کنم که مریم رجوی تنها با اینگونه خیمه شب بلزی ها و شعارهای توخالی و بقول معروف فیل هوا کردنها می خواهد در خارجه کشور خودش و مناسبات قرون وسطایی اش را مدره نشان بدهد در این جا اگر اجازه بدهید در همین رابطه می خوا ستم به چند نمونه از این شعار های تو خالی و پوچ و بی محتوای ایشان اشاره کنم ؛ بعد از اینکه مریم رجوی توسط مسعود رجوی ابتداء به عنوان مسئول اول و بعد هم به عنوان رئیس جمهور مادام العمر توسط ان شورای دست ساز رجوی بر گزیده شد انتخابی که اصلا بدون اینکه کسی با خبر بشود و معلوم نشد که چطوری رای گیری شد ایشان انتخاب یا بهتر بگویم توسط مسعود رجوی تحت عنوان رئیس جمهور مادام العمر انتصاب شد ایشان هم امدند بعد ان انقلاب کذایی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی راه انداخت که در واقع همان طلاق و ازدواج بود که اسمش را گذاشته بودند انقلاب ایدئولوژیک امد تحت عنوان یکی از بند های این انقلاب کذایی اش بنام (بند ه) خانم مهوش سپهری با نام مستعار نسرین را بعنوان همردیف مسعول اول معرفی کرد وگفت می خواهد هزار همردیف از زنان سازمان درست کند که شعاری بیش نبود و همان یک همردیفی که درست کرد معلوم نیست الان کجاست و چه سرنوشتی پیدا کرده است و هیچ خبری از او نیست.

    بعدش هم امد تحت عنوان گسترش شورای به اصطلاح رهبری (بند ش) انقلاب کذایی اش را مطرح کرد و گفت می خواهد از این زنان شورای رهبری می خواهد صفی تا تهران درست کند البته نگفت که با این زنان که کل امار شان در زمان صدام نصد نفر بیشتر نبودند حالا ما فرض می کنیم بقول ایشان هزار زن هستند خوب اگر هر نفر هم ده متر از مسیر را اشغال کند چیزی حدود ده کیلومتر از مسیر بغداد تا تهران را می توانند تشکیل دهند حالا ایشان چطوری می خواست صفی تا تهران درست کند معلوم نیست البته بعضی از دوستان می گویند این صف دو شاخه شده و یک شاخه اش که متشکل از زنان جدا شده شورای رهبری هست به ایران و تهران رسیده است و شاخه دیگر از این زنان جدا شده شورای رهبری هم اکنون به کشورهای اروپایی رسیده است.

    یکی دیگر از این شعار های پوچ و توخالی خانم رجوی این بود که بعد سر نگونی صدام گفت که اگر دنیا تکان بخورد اشرف از جایش تکان نخواهد خورد ولی بعدا همگان ملاحظه کردند که بدون اینکه دنیا تکان بخورد اشرف تکان خورد و بقول خودشان به توصیه خانم هیلاری کلینتن وزیر خارجه وقت امریکا حاضر شدند با جابجایی و انتقال نیروها از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی موافقت نمایند و بعد از تخلیه کامل اشرف هم ایشان در مراسم بزرگداشت سالروز ترور و خشونت امسال در شهر پاریس شعار می دادند که می خواهند هزار اشرف درست کنند ولی ایشان نگفتند چطوری و با کدام نیرو و در کجا می خواهند چنین کاری را بکنند و همچنین نگفتند که همان یک اشرف را نتوانستید حفظ کرده و نگه دارید حالا چطور می خواهید هزار اشرف درست کنید.

    حالا هم ایشان از انجاییکه به عدد هزار علاقه زیادی دارند می خواهند شورای مرکزی را متشکل از هزار زن درست کنند لذا در این رابطه طی دستوری که به خانم زهره اخیانی مسئول اول فرمالیستی صادر کرده اند قرار شد یک شورای مرکزی هزار نفره از زنان در سازمان درست بشود و ایشان هم اطاعت کرده و دستورات خانم رجوی را کاملا اجرا کرده و ظرف سه سوت این انتخابات کاملا دمکراتیک و ازادا را بر گزار نموده و از بین کل زنان سازمان که امار شان در زمان صدام نصد نفر بوده که کلی کشته شده اند و تعدادی هم فوت کرده و یا جدا شده اند و طبق امار خودشان ششصد نفر شان هم در شورای به اصطلاح مقاومت عضو هستند هزار زن را به عنوان شورای مرکزی سازمان انتخاب کرده اند ولی خانم مریم رجوی نگفتند که سرنوشت ان شورای مرکزی که سال هفتاد خورشیدی متشکل از مردان وکادارهای باسابقه که بخاطر انحلال دفتر سیاسی توسط مسعود رجوی در سال شصت و چهار با از دست دادن رده تشکیلاتی شان مسئله دار بودند چی شد و هم چنین نگفتند که این شورای به اصطلاح رهبری چه خواهد شد شاید هم در خفا به این نتیجه رسیده اند که ان شورای مرکزی و این شورای رهبری را منحل کنند و بجایش شورای مرکزی که همه شان از زنان هستند داشته باشند خلاصه از این قبیل شعارهای تو خالی و پوچ و بی محتوا در سازمان خیلی زیاد هست و خیلی هم خنده دار هست.

     

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

     

    رهبران فرقه ها تاریخ و مدت مصرف اعضا را مشخص می کنند

     

    15.08.2007

    محمد حسین سبحانی

    Sobhani_m_h@hotmail.com

    با کمی دقت در قوانین نوشته و نانوشته در درون فرقه ها می توان به عمق خطر آنها برای جامعه پی برد. یک گروه یا سازمان سیاسی که با مشی خشونت و استراتژی مبارزه مسلحانه آغاز بکار کرده ، بزودی با توجه با ساختار خود، ویژگی های فرقه گرایانه را تمام و کمال در درون خود جذب و نهادینه خواهد کرد. طبعاً در این دگردیسی، اعضای فرقه نیز مانند اعضای جوامع، خود از نخستین قربانیان می باشند. رهبران فرقه ها برای پیشبرد خطوط ایدئولوژیک و خشونت طلبانه خود به افرادی کاملاً مطیع و رام احتیاج دارند، طبعاً در این مسیر افرادی که می توانند یا می توانستند مانع یا تهدیدی برای اجرای این خطوط یا تعرض به جایگاه رهبری در درون فرقه باشند، باید زودتر از دیگران قربانی یا خاموش شوند. این امر بطور مشخص در درون فرقه مجاهدین بعد از انقلاب ایدئولوژیک در سال 1364 آغاز و در سال 1368 بعد از طلاق های اجباری تکامل پیدا کرد تا رهبری فرقه بدون مانع و تهدیدی از جانب هم قطاران خود یک سازمان سیاسی را به یک فرقه تمام عیار تبدیل کند.

    بر همین اساس در شرایط کنونی، روابط و مناسبات در درون فرقه مجاهدین به شکلی درآمده که افراد از عناصری خلاق به عناصری مصرفی تبدیل شده اند. یکی از نمونه های بارز این امر حسین داعی الاسلام در درون فرقه مجاهدین می باشد.

    حسین داعی الاسلام با نام مستعار علی قادری از اعضای قدیمی و ارشد سازمان مجاهدین خلق و از زندانیان سیاسی رژیم شاه می باشد که بعد از آزادی از زندان در بخش اجتماعی سازمان تحت مسئولیت محمد ضابطی فعالیت خودش را با سازمان ادامه داده است. وی بعد از شروع مبارزه مسلحانه در 30 خرداد 1360 به همراه مهدی فتح الله نژاد و منصور بازرگان تحت مسئولیت ابراهیم ذاکری سازماندهی شاخه سیاسی، نظامی سازمان رادر منطقه کردستان ایران و سپس عراق را بر عهده داشت. وی در سال 1364 در موضع عضو مرکزیت سازمان و معاونت مهدی ابریشمچی را در بغداد در موضع مسئولیت بخش پشتیبانی سازمان بر عهده داشت. اما وی بعد از سال 1368 و طلاق های اجباری در سازمان تحت برخورد قرار گرفت و از جایگاه خلاق و نظریه پردازی کنار گذاشته شد.

    هنگامیکه تاریخ مصرف و استفاده حسین داعی الاسلام تمام شد، از سوی رهبری فرقه خواهرش فاطمه داعی الاسلام را برای جلوگیری از جدایی حسین داعی الاسلام، به عضویت شورای مرکزی ، و بعدها به عضویت شورای رهبری سازمان در آورد.

    البته یکی از دلایل رشد تشکیلاتی فاطمه داعی الاسلام نشان دادن ارتقاء دروغین جایگاه زنان در سازمان مجاهدین بعد از طلاق های ایدئولوژیک در درون فرقه بود، اما واقعیت امر چیز دیگری بود که در این مطلب فرصت پرداختن به آن نیست.

    البته در شرایط کنونی فرقه این ارتقاء دروغین در مورد گروهی از زنان از جمله فاطمه داعی الاسلام نیز رو به پایان است. زیرا اساساً از نظر رهبری اعضای قدیمی و با سابقه در درون سازمان مجاهدین، چه زن و چه مرد، به دلیل کسب تجربه و یادگیری فن نمی توانند برای همیشه مورد اعتماد باشند و باید به صورت تبعیدی در بخش های تدارکاتی مانند آشپزخانه یا کارهای ساختمانی مورد استفاده قرار گیرند.

    اما بعد از حسین داعی الاسلام و فاطمه داعی الاسلام، هم اکنون نوبت به حسن داعی الاسلام برادر دیگر از این خانواده رسیده است.

    حسن داعی الاسلام نیز که از اعضای فرقه محسوب می شود، مدتها به دلیل اینکه اقامت در کشور آمریکا را رها نکرده و به عراق برای اقامت دائم در فرقه نرفته بود، مورد سرزنش کامل مسعود رجوی قرار داشت. اما هم اکنون به دلیل سیاست های جدید سازمان بعد از سرنگونی صدام حسین، و تسلط وی به زبان انگلیسی مورد توجه و استفاده فرقه در آمریکا قرار گرفته است.

    البته این روش در مورد سایر افراد فرقه در خارج از کشور بعد از کنار گذاشتن افراد قدیمی گسترش پیدا کرده است و آنهایی که روزی در چارت تشکیلاتی سازمان مجاهدین "خارج از کشوری" محسوب می شدند و "سرکوفت" می خوردند الان "اعضای" واقعی فرقه محسوب می شوند و برای پیشبرد خطوط فرقه در خارج از عراق مورد استفاده قرار می گیرند. این امر بعد  بعد از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق و فعالیت فرقه مجاهدین در خارج از عراق گسترش پیدا کرده است.

    البته دراین تردیدی نیست که حسن داعی الاسلام نیز مانند، قبلی ها، از جمله برادر و خواهرش یعنی حسین داعی الاسلام و فاطمه داعی الاسلام، بعد از مصرف توسط رهبری فرقه به دور انداحته خواهند شد. لازم به یادآوری است که در همین کشور آمریکا و محل مصرف حسن داعی الاسلام کم نبوده اند افرادی که با مدرک دکترا، قهرمان ورزش، پرفسور، سابقه دار زمان شاه و ... بصورتی مصرف شده اند که الان دیگر رمقی از هیچ کدامشان باقی نمانده است.

    مطمئناً وضعیت حسن داعی الاسلام و امثال وی نیز به این صورت خواهد بود و در حالیکه تاریخ مصرف افرادی مثل علیرضا جعفرزاده و علی صفوی رو به اتمام است، حسن داعی الاسلام فعلا بعنوان "ملی مذهبی" جا زده می شود و در محافل آمریکا مورد استفاده فرقه قرار می گیرد، بدون اینکه از سابقه خانوادگی وی در دیرون فرقه سخنی به میان آورده شود. البته در آینده نزدیک به دلیل مصرف زیاد رهبری فرقه از حسن داعی الاسلام در آمریکا، رابطه مخفی وی با سازمان مجاهدین بر ملا خواهد شد و باز او نیز به مانند بقیه از جمله برادر و خواهرش به دور انداخته خواهد شد.

     ترجمه انگلیسی متن:

     

    Cult leaders decide the sell-by date and extent of misuse of their members

     

    Mohammad Sobhani, August 15, 2007
    Sobhani_m_h@hotmail.com

     

    A brief look at the literature produced together with the internal reports from a cult can clearly show the extent of danger that society is faced by vis-à-vis cults. A group or a political organisation which adopts armed struggle as a strategy will soon end up with cult characteristics rooted in its basic and fundamental relations. In this respect, the members of these organisations are themselves among the vast number of victims of such groups.

     

    Cult leaders need obedient followers as the tools they use to push forward their violent ideological agenda. And in this way those who do or even could pose a threat to the execution of such orders, and especially who pose any threat to the position of the leader should be, and usually are, the first victims to be got rid of  and silenced. This is particularly evident at every point of history of the Mojahedin Khalq Organisation following the Internal Ideological Revolution which began in 1985 and evolved to its peak with forced divorces in 1989. The leader made sure that no one would or could prevent him from changing a political organisation into a pure cult.

     

    Now the internal relations inside Mojahedin Khalq Organisation has deteriorated to the point that people (members) have changed their use from creative elements to consumable elements. One such example could be Hussein Daioleslam.

     

    Hussein Daioleslam (aka Ali Ghaderi) is a long serving executive member of the Mojahedin Khalq who had served prison sentences during the reign of the late Shah of Iran. He was released after the fall of the Shah and began his responsibilities in the Mojahedin's newly created Social Department under Mohammed Zabeti.

    After the failed coup by the Mojahedin Khalq in June 1981 and Massoud Rajavi's escape from Iran, Daioleslam, together with Mehdi Fatolah Nejad (captured  by US forces in Iraq during the fall of Saddam in 2003) and Mansour Bazargan (killed in an insurgence by the Mojahedin Khalq into Iran by order of Saddam Hussein) under the supervision of Ebrahim Zakeri (later the head of Mojahedin intelligence services who died of brain tumour), started the military wing of Mojahedin Khalq in Iranian Kurdistan and later went to Iraq. In 1985 he became the head of Mojahedin Khalq logistics under the command of Mehdi Abrishamchi (the first husband of Maryam Rajavi before she left him for the leader, Massoud Rajavi), who was the main contact between the Iraqi regime and the Mojahedin Khalq. The main office then was in Baghdad.

     

    After the forced divorces in 1989 Daioleslam was placed under severe pressure by the leaders and was rapidly excluded from any serious position and/or creative role.

     

    His shelf-life ended there and then. Hussein Daioleslam was demoted and his sister Fatemeh Daioleslam became a member of the Mojahedin’s Central Council, later to be promoted to the all-women Central Leadership Council. Hussein was demoted because he did not, or could not, convince his wife to love Rajavi more than her husband. (She refused to give in to the divorce orders in that time.) And Fatemeh was appointed to the Central Council as proof of Rajavi's claims for his Ideological Revolution. She was a good example to show the ‘liberation of women’ was a result of the forced divorce order, but the real reason was something that I may explain in a separate article.

     

    Now after all these years, the claim for and the use of the concept 'liberation of women' has also lost its sell-by date and is no longer useful for the cult leader. Even the recently selected members, men or women, have been involved long enough and know enough not to be trusted any more. They usually end up in the kitchen or are used in construction and building work or similar positions.

     

    After Hussein Daioleslam and Fatemeh Daioleslam now has come the turn for the consumption of their brother Hassan Daioleslam.

     

    Hassan Daioleslam, who is also considered as a member of the Mojahedin Khalq Organisation (Rajavi Cult) had been under harsh criticism for a long time by the cult leader Massoud Rajavi because he would not leave the USA and join the cult under the rule of Saddam Hussein in Iraq. But now, in the new circumstances in which the remnants of the Rajavi cult after the fall of Saddam Hussein find themselves in western countries, Hassan’s social position and his ability to speak English has grabbed the attention of Rajavi. He seems to be next in line to be consumed. This time in the United State of America where both the Mojahedin Khalq Organisation and its alias the National Council of Resistance have been maintained on the list of dangerous terrorist entities for more than a decade.

     

    This trend of using one-time sympathizers of the Mojahedin in western countries in the place of long serving executive members of the organisation who now have no skills which match the needs for consumption in western countries, is now evident in every European and North American country. Those who were under pressure and were demonised regularly under the pejorative label ‘Supporters’, are now the real executive members of the Mojahedin Khalq Organisation and are treated by Maryam Rajavi as such. This change of place, this change of use and this change of Rajavi's relationship with both ex-executive members who now serve in the kitchen and ex-supporters in western countries who now run the cult's offices in London, Washington and Paris, has one specific reason. That is, the fall of Rajavi's benefactor Saddam Hussein and his new pursuit to find a new benefactor; this time in the west. The situation has changed so the consumable tools need to be changed accordingly.

     

    No doubt the remains of Hassan Daioleslam, like his brother and sister and many before them, will be rejected after consumption by the cult leader. In the United States of America itself there are many examples of rejected consumed members and ex-members of the cult who at one time carried exciting titles like Doctors, Sport champions, Artists, Political Activists with Decades of History, and even National Heroes. People who now have nothing left for themselves and no energy even to be heard.

     

    Certainly the future for Hassan Daioleslam and similar cult members is not bright. While the shelf-life of cult representatives in the USA, Alireza Jafarzadeh and Ali Safavi is reaching its end, Hassan Daioleslam is being presented as a "Religious, Nationalist Personality" in limited circles in the USA to be consumed under this label for a short time before these circles are forced to accept the revelations about him and his family and their membership of the blacklisted Mojahedin Khalq Cult. He will be used so much in the near future that his shelf-life will certainly not be more than a fraction of the shelf-life of his brother or his sister in the terrorist cult's propaganda machine.

     

    مطالبی دیگر از محمد حسین سبحانی:

     ــ نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مسعود رجوی

    ــ سازمان مجاهدين خلق و تغيير رهبری آن!!؟

    ــ آیا مسعود رجوی ِ عراق، مقتدی صدر است؟

     

     سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

    مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد