_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

كافكا و ادبيات كابوسي جهان.    

-------------------------------------

 Franz  Kafka 1883-1924

بي قانوني قوانين دولت خودسر.

نگاهي ادبي به وضعيت كافكايي.

فرانس كافكا .                         

 

  از : نصرت شاد

 Nushad@noavar.com  

02.11.2006

حتا امروزه تفاسير و معاني گوناگوني ازآثار فرانس كافكا ،نويسنده اتريشي، آلماني زبان ميشود. منتقدين ليبرال اورابا جرج ارول مقايسه ميكنند كه خودسري قوانين نظام هاي توتاليتر مانند فاشيسم و استالينيسم را افشا ميكند، و منتقدين ادبي چپ،درآثار كافكا، بحرانهاي سرمايه داري غرب را درلباس بيگانگي انسان و ترس او از هستي و جامعه  مي بينند، كه تعثير مهمي روي ادبيات بورژوايي بجا گذاشت. آنها مدعي هستند كه آثار كافكا بدليل تقويت مكاتب نيهيليسم و اگزيستنسياليسم فرهنگي، با تمام نيرو و سرمايه، مورد سوء استفاده ايدئولوژي امپرياليسم قرارگرفته است. سوسياليست هاي دمكرات“ بهار پراگ “دركنفرانس كافكا درسال 1963 كوشيدند كه با كمك نقد آثار كافكا، به افشاي نظام بوروگراتيك استالينيستي حاكم خود بپردازند. بعضي ديگر درآثار كافكا، مانند هرمان هسه ، اختلاف نسل ها ازجمله درگيري پدر سنتي مردسالار، با پسر و دختر مدرن را مي بينند .درنظرآنها، انسان بعداز بدرفتاري هاي پدرو بزرگسالان، بعدها در جامعه، قرباني دادگاهها، سازمانهاي دولتي و نيروهاي امنيتي حاكم ،در جامعه ميشود.

 درتمام آثار كافكا، ترس، وحشت، ناامني و سرگرداني، از جلو چشم خواننده، رژه ميروند. در رمان قصر او ، يك بنده خدايي سحرگاهان از خانه اش براه مي افتد، ولي هيچگاه به مقصد نميرسد، چون معمورين خودسر امنيتي دولت، اورا دربين راه ربوده اند. در اثر ديگري از كافكا، معمورين مخفي، سحرگاهان در خانه اي را ميزنند و ساكن بي خبر آن خانه را بدون دليل و حكم بازداشت ،همراه خود ميبرند. در رمان مسخ، قهرمان فلك زده داستان، بيشتر به مسير خطرناك محل كار فكر ميكند تا به مسخ و حشره شدن ناخوش آيندش در حالت خواب و كابوس شب گذشته!.

كافكا نه تنها شاهد تناقض هاي عصر و جامعه خود شد، بلكه او اشاره به مشكلات شخصي و اجتماعي انسانهاي اطرافش ميكند. موضوع: تنهايي، بيگانگي، نيروهاي سري و مرموز، درد و رنج انسان در جهان و جامعه، در همه آثار او مطرح هستند. در وضعيت و بن بست هزارتوي“ كافكايي“، درفضايي كابوسي، فرد قرباني نيروهايي ميشود كه خارج از حوزه قدرت او هستند. در اين هزارتوي اكسپرسيونيستي، سرگرداني، ترس و احساس گمشده گي، قهرمان داستان را آزار ميدهند. احساس و تجربه هاي بيگانگي درشرايط “ كافكايي “ ، نتيجه از خودبيگانگي انسان در جهان مدرن سرمايه داري زمان كافكا است . واقعيات تهديدكننده ناشناسي مانند: جامعه، سازمانهاي اداري دولتي، خداي قهار، همنوع، تمام افكار انسان قرباني و ضعيف را،به خود مشغول مي نمايند.

  كافكا امروزه يكي از مهمترين نويسندگان ادبيات بورژوايي جهان بشمار ميرود. اورا يكي از رئاليست هاي واقعي و دقيق ادبيات قرن بيست نيز بحساب مي آورند. گرچه او درآغاز، اكسپرسيونيست بشمار ميرفت ،ولي امروزه يكي از مهمترين نويسندگان ادبيات آلماني زبان قرن گذشته بشمار ميرود.تعثيراوروي ادبيات مدرن غالب كشورها، غيرقابل انكار است. گرچه ادبيات كافكايي را ادبيات كابوسي مي نامند ولي كافكا، بي صبري را گناه بزرگ نويسندگي ناميد. او با توصيف جزئيات رئاليستي، معمولن در شرح داستان و قهرمان، از خيال بسوي واقعيت و يا از رئال به سمت خيال ميرود. اديبان پان آمريكايي  و جانبدارمحافل يهود،

  گرچه كافكا را به اهميت : جويس، بكت ، پروست ، فلوبر، هاينه ، و گوته ميدانند، ولي قرن بيست را قرن كافكا و فرويد ناميدند و نه قرن پروست و جويس . كافكا تعثير مهمي روي : سارتر، كامو،و برتون بجا گذاشت ، او ولي خود از ريلكه و ژان پاول، تعثير پذيرفت. صاحبنظري بنام آون، كافكا را، دانته قرن بيست ناميد و گفت اگر انسان بخواهد ازنويسندگاني نام ببرد كه مانند : شكسپير، گوته و دانته، براي عصر خود مهم بودند، بايد از كافكا نام برد. و كانتي مدعي شد كه كافكا از جمله نويسندگاني است كه قرن بيست را به واضح ترين شكل ممكن، به قلم آورد.

   آثار كافكا شامل : سه رمان ، چند دفتر خاطرات روزانه، سفرنامه ، داستان كوتاه ، نوول ، نامه ، و جملات قصار، هستند؛ از آنجمله : مسخ ، قصر ، محاكمه ، بازداشتگاه محكومين ، حكم دادگاه ، نامه اي به پدر، درپيشگاه قانون، هنرمند گرسنه ، ساختمان ديوار چين، تهيه مقدمات عروسي، اعراب و شغال، آمريكا، وكيل جديد، در گالري، پيامي شاهانه ، درغم پدرخانه، يك كاغذ كهنه، يازده پسر، قتل برادر، برج، گزارشي براي دانشكده ، كلاغ شكارچي، سي داستان كوتاه ، و نامه هايي به ميله نا ، هستند. مجموعه آثار 7 جلدي كافكا در سال 1976 منتشر شد، و دستنويس كتاب محاكمه او در سال 1988 در لندن از طريق آلمان غربي به قيمت بيش از سه ميليون مارك براي موزه اي خريداري شد، گرچه كافكا با فروتني وصيت كرده بود كه غالب آثارش را بعد از مرگ بسوزانند!.

   فرانس كافكا درسال 1883 بدنيا آمد و درسال 1924 به علت بيماري سل درگذشت . او از يهوديان آلماني زبان آنزمان مقيم چكسلواكي، ولي با مليت اتريشي بود . خانواده وي از اقشار متوسط بازاري شهر پراگ بودند. طرح تضادهاي طبقه متوسط در جهاني بيگانه و اجباري، بخشي ا زمينه كار آثار او هستند. كافكا درنوجواني نه تنها با محافل سوسيال-دمكراسي بلكه با انجمن هاي آنارشيستي نيز رفت و آمد داشت. چندين سال كار در شركت بيمه حوادث دولت پادشاهي اتريش، باعث شد كه كافكا آشنايي زيادي با شرايط كارگران در نظام سرمايه داري داشته باشد. به نقل از دوستان، در جلسات متن خواني، كافكا حين خواندن داستانهاي خود، اغلب با صدايي بلند مي خنديد.

دهها سال است كه : روانشناسان. اسطوره شناسان، ماركسيست ها، مذهبيون يهود و مسيحي ، و ساختار شناسان ادبي، ميكوشند كه آثار كافكا را از جنبه : هنري، ديني، اجتماعي، روانشناسي، و فلسفي، معني و تفسير نمايند. كافكا، آزادي فرد را  مخالف احساس خودتقصيري او ميداند و با اشاره به كانت ميگفت كه انسان بايد به سن بلوغ آگاهي و روشنگري برسد، و نه اينكه هميشه مطيع و گوش بفرمان، كه در برابر زورگويي اعتراض نمي نمايد .

بخش مهمي از منقدين ادبي نيز، آثار اورا شرح و وصف سرگرداني و ناامني قوم يهود اروپاي آنزمان بشمار مي آورند و احتمال ميدهند كه اگر كافكا زنده ميماند، يا از طريق فاشيسم بقتل ميرسيد و يا به فلسطين مهاجرت ميكرد.

 

 

 مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد

سایت قلم