_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

خانم رجوی ، رژیم پا بگور است شما چی!؟

 جواد فیروزمند

02.11.2006

از سال 1360 هجری شمسی وقتی که مسعود رجوی بقیه هواداران و اعضاء خود در ایران را دم تیغ گذاشته و خود به فرانسه فرار کرد، ماه به ماه حلوای سرنگونی و پا بگوری رژیم را میخورد .چه عرض کنم حلوا که شیرین است ....آش نخورده و دهن سوخته هنوز هم که هنوزاست بوی کباب میدهد!

همین تازه گی ها دیداری با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر داشتم.ایشان در بین صحبت هایشان عنوان کردند که سال 1360 خود آقای مسعود رجوی در اورسورواز به ما گفتند که ؛"تا دو ماه دیگر رژیم را سرنگون کرده و به ایران برمیگردیم!"

الان تقریبا 25 سال از آن تاریخ میگذرد.پروسه 25 ساله مجاهدین از اوروسورواز و شورای ملی مقاومت سال 1360 گرفته تا پناه بردن به دام صدام حسین و شروع مزدوری برای صدام و ... تا هم اکنون شایان بررسی و سئوال های بی پاسخ زیادی است که متاسفانه مجاهدین حتی به یکی از ابهامات و سئوالات مردم خود پاسخ نگفته اند تا گزارش عملکرد مبارزه شان! روشن شود.و بجای آن تمامی ایرانیان شریف و آزاده ای که در قالب شخصیت یا اوپوزیسیون هستند را با مارک مزدور رژیم به باد تهمت و افترا گرفته اند.

در این 25 سال این سازمان با رهبری مسعود و مریم رجوی بجای مبارزه واقعی، تا بن استخوان به دستگاه جنایت صدام حسین پیوند عمیقی خوردند.بطوریکه هیچ عملیاتی بدون اوکی و تایید صدام حسین و سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین برای مجاهدین امکانپذیر نبود .و در همین رابطه اسناد معتبر بسیاری وجود دارد که نشان میدهند در تمامی بیش از 20 سالی که مجاهدین و رهبری آن در خدمت صدام حسین بودند ، چگونه تن به پلید ترین ذلت و مزدوری قرن داده اند.صدام ودستگاه امنیتی او اهداف را مشخص کرده و به مجاهدین ارائه میدادند و با هزینه و پشتیبانی صدام حسین ، مجاهدین عملیات داخل کشور را با ورود از خاک عراق انجام میدادند.

مطلب در این رابطه بسیار است ولی بحث و سئوال اصلی در مورد فروپاشی و سرنگونی است!

چه کسی در حال فروپاشی است؟رژیم یا خاندان فرقه رجوی؟

تمامی اعضاء و هواداران سازمان بخوبی میدانند که در هر مقطع شش ماهه یا یک ساله هر بار که نیروهای جدایی خواه از مجاهدین در درون تشکیلات زیاد میشدند،مسعود و مریم رجوی با این شعار که "عنقریب است رژیم سرنگون شود "و "رژیم پا به گور است" را تحت فشار قرار میدادند تا بیشتر و بیشتر در رکاب صدام حسین بمانند.چون رجوی ها خود رکابی نداشتند و رکاب شان در دست های صدام حسین آویزان بود!

در این پروسه خیلی از شورایی ها و تعداد زیادی از اعضاء و هواداران از سازمان مجاهدین جدا شدند.خب احتمالا همه مزدور بودند!حالا این مال اعضای جدا شده از مجاهدین بود. بقیه چی؟ در بین تمامی ایرانیان خارج از کشور و در بین تمامی گروه های اوپوزیسیون کسی نیست که مارک مزدوری و وابستگی به رژیم را از طرف مجاهدین نخورده باشد!ولی در همین راستا باید ذکر کنم که مجاهدین از افتخاراتشان بود که در رکاب صدام حسین هستند.حال تحت هر عنوانی باشد مهم نیست.مهم این بود که مجاهدین از صدام حسین سرنگونی میخواستند.چون خودشان که به تنهایی چیزی نبوده و نیستند و نخواهند بود.البته که پولشان با پارو بالا میرود شاید که از این نظر چیزی باشند!!! مجاهدین و رهبری آن خوب یادشان است که ماهانه 30 میلیون دلار دستمزد مزدوری از صدام حسین پول میگرفتند.و اینها علاوه بر سایر منابع مالی و تجارتی بود که با نفت و یا غیره داشتند.

سالیان سال گذشت وبالاخره صدام حسین جنایتکار هم به زباله دانی تاریخ پیوست.و نیروهای پدر خوانده جایگزین نیروهای صدام حسین در قرارگاه اشرف شدند.

در یک نگاه مختصر ، روابط عمومی مجاهدین همان روابط عمومی است که با صدام داشتند.عباس داوری،احمد برائی،حسین مدنی،فرزاد و غیره و غیره همان اعراب صدامی دیروز و آمریکایی پسند امروز هستند!ولی آمریکایی ها یک فرق کوچکی با صدام حسین دارند.فرق شان این است که مثل صدام حسین آنقدر خنگ نیستند که با جادو و جنبل مسعود و مریم رجوی افسون شوند.خانم بوش هم که مانند خانم صدام حسین به دیدار رئیس جمهور به اشرف یا اوور سورواز تشریف نیاورده اند .بنابر این شیفتگی آنها به مجاهدین نه از روی علاقه و حب برادری یا خواهری است، بلکه از روی لنگه کفشی است که ممکن است در بیابان غنیمت باشد!به همین دلیل در اولین قدم نیش مجاهدین را کشیدند.سلاح هایشان را تحویل گرفته و منهدم کردند. و در قدم بعدی مهار همه جانبه به معنی مزدوری تام الاختیار است!

زهره قائمی یکی از فرماندهان ارشد مجاهدین (عضو شورای رهبری مجاهدین) در عراق یک روز از من پرسید به نظر تو آمریکایی ها ما را به سلاح هایشان مسلح خواهند کرد؟پاسخ دادم ؛"شاید!، ولی نه در دستگاهی که حتی با صدام حسین داشتید!بلکه در دستگاهی منطبق با سیاست های ایالت متحده آمریکا ! البته اگر لایق بدانند! فعلا که خبری نیست و تا سالیان نیز خبری نخواهد بود ولی هر چیزی امکانپذیر است!سیاست آمریکایی ها که اصلا پدر ندارد و مادرش نیز هرزه است."

چه تبسم تلخی بود که بر لبان زهره نشست!فکر میکنم معنی لیاقت را بخوبی درک کرد و این را میشد از گونه های کبود شده اش فهمید!

در یکی از میهمانی های مجاهدین برای گروهبان ها و ستوان دوپروال های آمریکایی در قرار گاه اشرف ، ستوان آمریکایی به خود شیرینی ها حسین مدنی چنین پاسخ داد؛"ما شما را بهتر از خودتان میشناسیم!اگر در برابر حرف هایتان سکوت میکنیم علت تایید حرف شما نیست بلکه ما نظامی بوده و به دستوری که از مافوق مان داریم، احساساتمان را حبس میکنیم .میدانید چرا؟ چون شما آمریکایی کشته اید و میدانیم که در تاکتیک و استراتژی شما فقط دنبال منافع خودتان هستند . ولی فرماندهان ما در پنتاگون خوب توانسته اند شما را مهار کنند.شما به تنهایی هیچ کاری نمیتوانید بکنید.چون نه نیروی مورد نیاز را دارید و نه سلاح آن را! شاید شما دنبال یه نوع بازی باشید.تجربیات شما در عراق نشان داد که باید باور کنید بازیتان به اتمام رسیده ات.و بهتر است این را نیز بدانید که سیاست آمریکا در منطقه خاور میانه بازی کردن با سرنوشت منطقه نیست!فعلا بهتر است با توجه به تجربه ای که باهمکاری صدام حسین در عراق به یادگار گذاشته اید،خودتان را محکم بچسبید تا مردم عراق از شما انتقامشان را نگیرند!و همینطور که ران مرغ کباب شده توسط مجاهدین را از درون بشقاب بر میداشت جمله آخر را اینچنین گفت؛ شما بازیگر خوبی نیستید و نخواهید بود!ولی برای ما در این بیابان بی آب و علف میهمان نواز خوبی هستید!

مجددا در همان ایام بر اساس دیداری که با یکی از نمایندگان وزارت امور خارجه آمریکا که برای تحقیق راجع به مجاهدین به آنجا اعزام شده بود صحبتی داشتم که ایشان مشتشان را به من نشان دادند و گفتند اینجا چه میبینی؟ پرسیدم توی مشت ات ؟ گفت بله! گفتم سازمان مجاهدین و رهبری آن را!گفت فهمیدم که از مجاهدین جدا شده ای!وگرنه این واقعیت رو نمیتوانستی درک کنی!

حالا مشت بسته آقای heraten (نماینده وزارت امورخارجه آمریکا) چه روزی باز شود دیگر علم اش به عموسام برمیگردد.ولی چیزی که مشخص است این است که مجاهدین در تقلای نافرجام خود از یک طرف برای جلوگیری از فروپاشی خود واز طرف دیگر برای مهار کردن تضادهای درون گروهی،و بزرگ جلوه دادن اشرف و اشرف نشینان ، از عنوان کردن دروغین 5.200.000 حمایت مردم عراق گرفته تا در بوق و کرنا کردن آی دزد ، آی دزد که رژیم در همین فردا ساقط میشود، میخواهند چند صباحی بیشتر فرصت داشته تا به جرم و جنایت شان اضافه کنند .

در دنیای نامردی سیاست و سیاست فروشان ، حداقل یک ذره شهامت کاذب هم جای گدایی و جاسوسی را پر میکند تا هر گروهی و هر شخصیتی تا بن استخوان تن به ذلت و خواری ندهد.ولی مجاهدین و رهبری آبروباخته آن که پته تمامی تحلیل های کاذب اش روی آب آمده باز هم دم از حمایت های آنچنانی در عراق و سنای بلژیک میزنند!

چرا که با یک فرقه و ترفند های کهنه شده آن به سیاق دجال و دجال گری مواجه هستیم.آخر این ها که یک رگ غیرت وطن دوستی اگر در تن شان باقی بود باید به این هوچی گری خود پاسخ میدادند که اگر مردم عراق زحمت کشیده و 5.200.000 نفرشان به شما رای داده اند ، پس چرا دولت کنونی عراق سرکار است؟آنها میتوانستند دولتی را سرکار بیاورند که مطلوب شما بود!نیروهای آمریکایی که بالاخره مجبور به تایید دولت فعلی شدند و حتی شما بودید که گفتید بر خلاف تقلبات اندکی که در هر انتخابات آزادی متصور است ، برای همین دولت فعلی آرزوی موفقیت کردید!اینطور نیست خانم رجوی؟جوهر اطلاعیه شما راجع به انتخابات عراق و دولت کنونی هنوز خشک نشده است!حال چگونه است که دستگاه دروغپرداز شما در عراق با به نمایش گذاشتن تعدادی شیخ صدام دوست در اشرف، سرنای پیروزی میدمد و در سنای بلژیک کرنا-ی حمایت سنا و پارلمان و وزارت امور خارجه بلژیک را!از فرقه تروریستی شما که تماما پایه ها و اساس اش بر دروغ و ریا و فریب استوار است چنین ترشحاتی دور ازانتظار نیست!بیماری شما لاعلاج است!

در همین داستان معلوم شد که شما میخواستید دوباره عنوان کنید که با به اصطلاح ملاقات های شما با یک مشت هدیه بگیر، لرزه بر اندام رژیم افتاده است !خانم رجوی اگر حرف های 25 ساله شوهر ایدئولوژیک !تان را ذکر خاطرتان کنید متوجه خواهید شد که شاگرد خوبی برایش نبوده اید چون ایشان که از 25 سال پیش هر دو ماه یک بار لرزه سرنگونی را با ریشتر سنج خود به خورد اعضاء و هواداران میدادند ولی شما فقط در بلژیک توانسته اید لرزه نگاری کنید !امتحان شما مردود است.معلوم شد که این لرزه ها مال سرنگونی رژیم نبوده ، بلکه لرزه دل عاشق شما و آقای رجوی نسبت به پول هایی است که بابت ایجاد همین لرزه های کاذب برای کفن و دفن پارلمانتر ها هزینه کرده اید !آخر هر کسی جای شما بود اینقدر روی مردگان بی خاصیت سیاست اروپا هزینه و سرمایه گذاری نمیکرد!

شما که هیچ وقت جرات پاسخ دادن به سئوالات مردم ایران را ندارید چه برسد به ما که عضو کوچکی از آن هستیم!آخر مبارزه شما خیلی سخت است! و وقت خانم رئیس جمهور !گرانبها تر از این است که وقف مردم ایران بکنند.چون همه اش در کنار سناتور ها و پارلمان ترهای هدیه بگیر مشغول سرنگونی هستید.معلوم نیست این سرنگونی بیچاره و بدبخت شده توسط شما، که 25 سال است این ماه و آنماه میکنید کی محقق میشود؟تازه اگر هم محقق شود که همه مردم ایران و گروه های سیاسی آن و سایر نیروهای اوپوزیسیون خارجه نشین که مزدور رژیم هستند پس باید منتظر طناب های اعدام و جراثقال های مدرن تری باشیم!البته ... به این خیال باطل!چرا که واقعیت تاریخی پروسه شما و فرقه ضد میهنی رجوی بخوبی کذب بودن ادعاهای مالیخولیایی شما و شوهر ایدئولوژیک!تان را نشان داده است و بوی کبابی که میشنوید ،از نهانگاه خود شماست!

پس همان بهتر که شما و اشرف نشینان در مشت بسته آقای heraten باشید .شاید که روزی درک کنید برای پاسخگویی به مردم ایران دیگر دیر شده است!و این را نیز بهتر است بدانید که از نظر مردم ایران رژیمی که قرار است برود و یا بماند هیچ ربطی به معادله شما ندارد چون مبارزه مردم ایران در کنار اوپوزیسیون واقعی و مردمی اش نهفته است و این موضوع هیچ ربطی به خائنین به وطن و نوکران امروزی پدرخوانده ندارد!الحساب و الکتاب!!!

جواد فیروزمند – فرانسه

1 نوامبر 2006

 مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد

سایت قلم