_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

کودکان خاکستری

توضیح:

سایت ایران قلم در ماه گذشته نامه هایی را از یکی از هم میهنان که خانواده یکی از قربانیان در سازمان مجاهدین نیز می باشند، دریافت کرده است. نامه ها حاوی سؤالاتی بود که از محمد حسین سبحانی خواسته شده به  آن پاسخ بدهند. نامه خانم شمسی ـ م ( نام و نام خانوادگی ایشان نزد سایت ایران قلم محفوظ است و ایشان به دلایل مزاحمت هایی که ممکن است برایشان ایجاد شود، درخواست کرده اند که نام وی بدین شکل درج شود ) و پاسخ محمد حسین سبحانی را در زیر ملاحظه می کنید. بخشی از نامه خانم شمسی ـ م نیز به دلیل ذکر شده بالا در متن زیر نیامده است.

 با تشکر

سایت ایران قلم

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

 

جناب آقای سبحانی

مرسی برای پاسخ به سوالات من.

من دیشب تا صبح داشتم مصاحبه شما و خانم مرجان ملک با آقای بهزاد علیشاهی را نگاه می کردم تا بتوانم بهتر گروه مجاهدین را درک کنم. آنچه من فهمیدم این است که این گروه در شستشوی مغزی بسیار وارد است، آن هم بطور بسیار زیرکانه. جلد دوم کتاب شما چه موقع منتشر می شود؟  شما فکر می کنید که  مجاهدین چه بلایی بر سر بچه هایی که به خارج فرستاده شده اند، آورد؟ آیا همه به دست فامیل ها یا خانواده های  که در خارج از عراق هستند فرستاده شده اند؟ آیا آنها به adaption agenci  فروخته شده اند تا پول آن در گروه استفاده شود؟ بر سر بچه هایی که مادر یا پدرشان کشته شده و یا توانسته اند از کمپ بیرون روند چه بلایی خواهد آمد؟ در مورد یکی از اعضای خانواده من به نام ... که دانشجو در شهر ... در کشور ... بوده است و ... خانواده من بسیار نگران وی می باشد و ... آیا شما وی را می شناسید؟ وی از سال ...

اگر به سوالات من پاسخ بدهید ممنون می شوم.

شمسی ـ م

 

پاسخ محمد حسین سبحانی به پرسش خانواده یکی از قربانیان

با سلام و تشکر از شما . از اینکه فرصت نشد به بعضی از سؤالات عمومی شما زودتر از این پاسخ بدهم، عذرخواهی می کنم. در مورد مطالبی که در نامه هایتان  فرمودید و لطفی که نسبت به بنده و سایر دوستان عزیز داشتید، سپاسگذار هستم. در مورد سؤالات عمومی و کلی تری که در نامه های شما در مورد وضعیت کودکان در سازمان مجاهدین بود، پاسخ  زیر را تحت عنوان " کودکان خاکستری" تهیه کرده ام که در چند قسمت خدمت شما و سایر هم میهنان و خانواده های قربانیان ارائه می دهم. امیدوارم که مفید باشد. برایتان آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم.

 محمد حسین سبحانی

 

کودکان خاکستری

 

 می گویند پاک ترین موجودات زمین، کودکان هستند. همچنین می گویند عشق بالاترین موهبت زندگی است و بدون تردید عشق پدر و مادر به فرزند، پاک ترین و خالص ترین  نوع آن است. همان عشقی که موجب می شود مادر شیره جانش را با خرسندی و رضایت به نوزادش بخوراند و پدر لحظه لحظه عمرش را برای او سپری کند. نوزاد با شیره جان مادر و درد و رنج پدر بزرگ و بزرگ تر می شود، می شکفد و جوان می شود. برای هر پدر ومادری نگرانی و هراس از سرنوشت عشق شان امری طبیعی است و روشن است که اگر این عشق را که سال ها برایش، شیره جان و لحظه های عمر خود را فدا کرده اند، در معرض خطر ببینند، برانگیخته شوند.

اتفاقاً یکی از دلایل اصلی که فرقه ها اقدام به بریدن و جداکردن فرد  از خانواده و جامعه می کنند این است که عضو فرقه از شیره جان مادر و محبت پدر دور شود تا در دور تسلسل "بمباران خشونت" و سپس "بمباران محبت" در فرقه، فرد مطیع و فرمانبری برای رهبری فرقه شود. البته کودکان صرفاً به همین شکل و با همین مکانیزم خاکستری نمی شوند. همین هفته گذشته بود که تلویزیون العربیه از عراق گزارش داد که گروه های تروريستی برای پیشبرد  عمليات تروریستی خود به وحشیانه ترین شکل کودکان را مورد استفاده قرار می دهند. این تلویزیون به نقل از ژنرال "مايكل پاپيرو" معاون فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق گفت:

"  پس از آنكه نيروهای آمريكايی در منطقه الاعظميه در بغداد به يك خودرو كه دو كودك در صندلی عقب آن نشسته بودند اجازه عبور دادند، افراد مسلح پس از عبور به سرعت از خودرو پياده شده و آن را منفجر كردند. وی گفت: وجود دو كودك در خودروی مذكور شك ما را نسبت به خودرو كم كرد ولی آنان پس از عبور از ايست و بازرسی آن را منفجر كردند. "

 

البته مورد بالا ، تنها یکی از اشکال سؤاستفاده از کودکان می باشد. آنچه که نقش مبنایی و محوری دارد، خاکستری کردن کودکان در فرقه های تروریستی می باشد که مورد روی داده در خیابان های بغداد از نتایج آن است. فرقه های تروریستی  روش های مدون و مشخصی  برای تربیت نیروی تروریستی دارند که در اینمسیر کودکان بهترین صید برای رهبران فرقه ها می باشند. فرقه ها ابتدا کودکان را در ساختار بسته فرقه تحت آموزش و پرورش اصول مورد نظر فرقه قرار می دهند تا آنها خود شکارچی کودکان دیگر در گسترش تروریسم و فرقه گرایی شوند. در این راه نخستین گام جدایی و دور کردن کودکان از محیط خانواده می باشد. بطور مثال آقای مسعود رجوی در 26 مهرماه سال 1368  در قرارگاه بدیع زادگان، واقع در جاده بغداد ـ فلوجه و در چند کیلومتری زندان ابوغریب عراق، مرحله سوم "انقلاب ایدئولوژیک" در سازمان مجاهدین خلق را آغاز کرد . وی در این نشست که اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین نیز حضور داشتند، اطلاعیه ای را از جانب خودش قرائت کرد و در آن همسر خود مریم رجوی را که تا کنون به عنوان هم ردیف مسئول اول سازمان مجاهدین شناخته می شد، به عنوان مسئول اول این سازمان منصوب کرد و بدین ترتیب خود را نیز که تا کنون به عنوان مسئول اول سازمان شناخته می شد به عنوان رهبر مذهبی و ایدئولوژیکی ارتقا داد. از این تاریخ همه اعضا و مسئولین سازمان مؤظف شدند که همسران خود را طلاق دهند. از این پس زوج ها دیگر اجازه نداشتند به خانه هایشان بروند و همسران خود را ببینند. اما در مورد سرنوشت کودکان و فرزندان اعضای سازمان که سؤال هم میهن عزیز می باشد، باید عرض کنم که در ابتدا و بعد از طلاق های اجباری در سازمان، همسرانی که فرزند داشتند، مجاز بودند که چند ساعت در آخر هفته و روزهای پنجشنبه ها برای عادی سازی و بخاطراینکه کودکان متوجه طلاق پدر ومادرهاشان از یکدیگر نشوند، به خانه هایشان بروند. به همین خاطر گاهی همسران، همدیگر را بخاطر تحویل دادن و تحویل گرفتن بچه ها می دیدند و همین مسئله و حضور مادرها و پدرها و بچه ها کنار یکدیگر باعث می شد که عواطف واقعی و حقیقی که بین آنها وجود داشت، دوباره شعله ور شود. مثلاً بچه های دبستانی تقریباً تمام هفته را در پانسیون شبانه روزی که سازمان در قرارگاه اشرف ساخته بود، می خوابیدند و از دیدار پدر و مادرهای خود محروم بودند. ولی هنگامیکه از بعدازظهر پنجشنبه نزد پدر و مادرهای خود می آمدند، همه اعضای خانواده در زیر یک سقف جمع می شدند. در چنین شرایطی عشق و عاطفه های انسانی بر فضای خشک و تشکیلاتی سازمان چیره می شد. بدین ترتیب با وجود حضور بچه ها مسعود رجوی عملاً نمی توانست این عواطف را بطور ریشه ای بخشکاند. بنابراین به همین دلیل مسعود رجوی کودکان را مانعی برای پیشبرد "طلاق های اجباری" و "انقلاب ایدئولوژیک " خود  می دانست.

ادامه دارد