_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

توهمات یک ایدئولژی اقتدارگرا وفاشیستی

05.06.2008

ن ـ هدایت

به نقل از سایت خبرگاه

 

شخصی بنام  محمد هادی از عوامل مجاهدین خلق در رسانه های اینترنتی مجاهدین نوشته ای کوتاه داشته است مبنی بر «مبارزه خوب!ایدئولژی بد» واز قول پرتقال فروشهای اپوزیسیون نقل قول میکند:«میگویند:مجاهدین با آخوندها خوب میجنگند، ولی حیف که ایدئولژیک اند! در حالیکه همان ایدئولژی دلیل خوب جنگیدن آنهاست!» از قدیم گفته اند خود گویم خود خندم  عجب شخص هنرمندم ! این نفر که در آمریکا نشسته است وبقول بعضی طنز گویان در پالتالک «از ...گشادهای » مجاهدین و «فراری از آرمانها وبقول مجاهدین خائنین بدهکار » جنگندگی «خوب » مجاهدین  میباشند وبنا به احساس گناهی که دارند به عنوان چماقدار ویا ریزه خوار دستگاه فاشیستی رجویسم خدمت میکنند اکنون از قول پرتقال فروشهای اپوزیسیون مدعی است که کسانی میگویند که مجاهدین خوب میجنگند!

 

یک ارزیابی ازاین گفته پیروان ایدئولژی اقتدار گرا ی فاشیستی رجویسم  میتوان این گفته را یک جوک خواند . چرا ؟

 

خوب جنگیدن ؟ اگر بنا معیار خوب جنگیدن تا پای جان جنگیدن باشد که از آن نتیجه گرفت که  ایدئولژی خوب میباشد باید در تاریخ ودر زمان ما هم به طالبان به عنوان یک مثال روی آوریم که چون خوب میجنگند وتا پای جان میجنگند درنتیجه ایدئولژی اشان خوب میباشد در حالیکه جریان طالبان مانند خمینیسم ورجویسم یک پایه مذهبی عقب افتاده ارتجاعی بر تقدسات غیرقابل تغیر  پایه ریزی شده است .

 

آیا مجاهدین خوب جنگیده اند؟ اگر معیار هر پیروزی شکست مقابل در استراتژِی وحتی در تاکتیک باشد در نتیجه رجوی بازنده است . برای روشن شدن قضیه یک مثال از فوتبال : در بازی امارات و ایران که در بازیهای مقدماتی فوتبال جام جهانی بود و چند روز پیش انجام گرفت و در زمین ورزشگاه آزادی. طرف ایرانی مانند علی دایی با یک غرور احمقانه قبل از بازی  گفت ما با دوگل راحت امارات را میبریم . بعضی از ایرانیها در روزنامه های ورزشی غرور کاذب ملی اشان  بطور فاشیستی عود کرده و امارات را کوتوله خواندند وحتی بعضی بر سرمسائل ارضی که  بین ایران وامارات وجوددارد این بازی را حساس خواندند! و مربی امارات با دیدی پخته  با ارج نهادن ومشگل خواندن بازی باز ایران  یک امتیاز را هدف قرار داده بود وآنرا پیروزی میدانست وبه آن نیز با هوشمندی دست یافت.

 

حال اگر گفته های رجوی از زمان فرار ش از ایران وتنها گذاشتن میلیشیا که بدون هیچ آموزشی به  قصابخانه های رژیم فرستاده شدند –چرا که رجوی بدون هیچ آمادگی قبلی وپیش سازی نظامی اعلام جنگ مسلحانه نمود ودر همان روز سی خرداد به گفته کسانی که در سازمان آموزش سیاسی میدادند در جهت سرنگونی رژیم بود- به یاد بیاوریم خواهیم دید که رجوی بارها قول سرنگونی رژیم  را داد از زمانی که در پاریس اعلام کرد که این رژیم شش ماه دیگر سقوط میکند تا زمانی که با «ارتش آزادی » خود میخواست در عملیات موسوم به «فروغ جاویدان » تهران را فتح کند تا امروز که مریم رجوی در چانه زنی با اربابان جهان سرمایه علاوه بر قول تضمین منافع مدعی است که «مقاومت ایران قادر به بسیج کردن پتانسیل اعتراضی در ایران » میباشد . یعنی مانند علی دایی در قبل از بازی رجوی بارها  قول سرنگونی رژیم وبرد را داده است وبارها در استراتزی خود شکست خودره است  و این قضیه  سی سال است که ادامه دارد. پس از نظر استراتژیکی این جنگجویان خوب از نظر هادی  به هدفشان نرسیده اند  این هم پس از سی سال واین هم در زمانی که حتی اسمشان در لیست ترور نبود واز پشتیبانی صدام که از پشتیبانی غرب برخوردار بود بهرمند بوده اند یعنی تمامی شرایط ایده آلی که میخواسته اند واکنون دوباره در آرزویشان میباشند را داشته اند ولی بازهم به اهدافشان نرسیده اند.

 

رجوی نه یک رهبر هوشمند بلکه یک رهبر کودن است مانند تمامی رهبران اقتدار جو که نسبت  به خود متوهم است . برای همین بارها مدعی شد که اگر پای ارتشش به سرزمین ایران برسد مردم به او خواهند پیوست ولی در تهاجم عملیات موسوم به فروغ جاویدان این حسابهای او درهم شکست . هیچ یک از  حسابهای رجوی نه در زمان سی خرداد ، نه در زمان عملیات فروغ جاویدان ونه در پیش گوئیهای «مدبرانه اش» در مورد سرنگونی رژیم تا پایان «دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی » و«تعیین تکلیف شدن رژیم » یک پایه  واقعی نگرفت ونشان داد که رجوی بر اساس توهمات و عدم شناخت جامعه و قدرت دشمن خود حرکت کرده است ومیکند .البته این از نشانه های تمامی رهبران اقتدار جو میباشد که نسبت به خود وقدرتهایشان متوهم میباشند.

 

از هیتلر تا ایدی امین تا خمینی و  بوش و رجوی .. این افراد همه خود را در ماموریتی برای یک نژاد برتر ، برای آفریقا، برای اسلام  وبوش در ماموریت برای خدا و رجوی  هم به عنوان راهبر ایدئولژیک هویت خود را میبینند که برای امر مقدسی میجنگند وخود را مساوی یک جریان میبینند که از ان دفاع میکنند وبرای آن نیز میجنگند و نیز نسبت به خود متوهم میباشند وبرای همین نیز در هر مخالفتی با برنامه هایشان را برنامه دشمن وتوطئه دشمن میبینند و به مخالفین خود حمله میکنند واگر قدرت داشته باشند آنها را از نظر فیزیکی نیز از بین برده ومیبرند.

 

ایدئولژی مجاهدین یک ایدئولژی اقتدار گرا میباشد ومبتکر کلمه اقتدارگرا نه  دو خردادی  ها میباشند آنگونه که بعضی میخواهند مدعی شوند بلکه اریک فروم در یک مقاله در مورد ایدئولژی های اقتدار گرا مانند فاشیسم به تحلیل این نوع اقتدارگرایان میپردازد و اقتدارگرا و رهبر اقتدار جو را از نظر روانشناسی بررسی میکند که دقیقا مانند مراد ومرشد میباشند و هر کدام هویت خود را با دیگری میجوید . اگر جهان بینی را به عنوان معیار تعریف جهان بدانیم ایدئولژی را به عنوان برای تغییر و چه باید کردها و چه باید باشدها وچه نباید کردها  باید دید که هرکس بر این اساس دو یعنی اینکه چه تعریفی از جهان دارد و چه میکند وچه میخواهد برای تغییر آن نماید دارای یک جهان بینی و ایدئولژی است . حال همانطور که قبلا گفته شد این ایدئولژی که منشا آن نیز نوع جهان بینی است به باید ها ونباید ها در ایدئولژی منعکس میکند. ایدئولژی مجاهدین یک ایدئولژی اقتدار گرا بوده است ومیباشد وبا رجویسم به عنوان «رهبر ایدئولژیک » به یک ایدئولژی فاشیستی تبدیل شده است که اقتدارگرا میباشد ودارای اقتدارگرایان ا ز طبقه خورده بورژوازی میباشد که بدنبال رهبر به قول آیات قرآنی خود مجاهدین «کورکورانه » میباشند واز اتفاق خود رجوی هم در سخنرانی هایی که برای اقتدارگرایان خود انجام میداد خود را همانند آن آیات قرآنی میدانست و تفسیر میکرد که موسی زمانی از طرف یک نفر دیگر به او گفته میشود که بایستی که بدنبال او برود وهر کاری که او میکند او اعتراض نکند اگر سر کودک میبرد ، اگر میکشد  و... چرا که نفر مربوطه  بهتر میداند ! با نقل قول آوردن چنین  از آیات قرآنی  رجوی دقیقا فاشیسم شخصیت گرایی خود را به پیروانش  منتقل میکرده ونشان میدهد که چگونه در مورد پیروان خود فکر میکند یعنی مقلد کورکورانه بدون هیچ چرایی .

 

جناب هادی میخواهد این مشگل اساسی مردم ایران و رد فاشیسم رجویسم را به یک سری تعارفات سطحی تقلیل دهد. در حالیکه مردم ایران دقیقا فاشیسم ایدئولژیک واقتدارجویانه رهبری مجاهدین را احساس کرده اند ودرک کرده اند بویژه که خمینیسم را نیز تجربه کرده اند وبویژه که طی این سی سال همه ایرانیان بویژه تبعیدیان ایرانی دقیقا فاشیسم ایدئولژیک مجاهدین را در گوشه وکنار جهان به شکل برهم زدن جلسات ، کتک زدن مخالفین ، تهدید و چاقو کشی های اینترنی آنها را برای خاموش کردن مخالفین خود تجربه کرده اند. همآغوشی با ضد مردمی ترین نیروهای فاشیستی مانند صدام ، بوش را نیز در عرصه های سیاسی تجربه کرده ومیکنند . این نوع فاشیسم رجویسم نیز از پشتیابنی بخشی از تندرو ترین وراست ترین جناحهای بورژوازی غرب برخوردار میباشند وهمین امروز مریم رجوی در مصاحبه با یک روزنامه خارجی گفته است که «تحریمها خوب میباشند ولی کافی نیست » ویا همزبان با فاشیسم بوشیسم خواستار «دمکراسی از تهران تا دمشق » میباشد. این فاشیسم رجویسم است که به خاطر فناتیک بودن به دلیل ایدئلوژیک اقتدارگرا داشتن وبه دلیل عملکرد فرصت طلبانه وماکیاولیستی دقیقا از این جریان یک جریان خطرناک برای جنبش های مردمی ایران حتی در یک آتمسفر آزاد  ساخته است که بتواند در یک جو آزاد بی ثبات به جو ترور و  سرکوب در ایران بعد از رژیم ایران دست زند واین ادعای پوچ نیست ببنید اکنون در خارج کشور درمقابل تبعیدیانی که با مجاهدین مخالفت میکنند چگونه برخورد میشود ومورد ترور شخصیت و غیره انجام میگیرند . این جریان  برای رژیم ایران به گونه ای که رجویسم مدعی است خطرناک نیست ولی این دو لازم وملزوم هم میباشند واز یکدیگر تغذیه میکنند چرا که رژیم با اشاره به ماهیت  آنها هر مخالفتی را بیشتر سرکوب میکند وزبانش دراز چرا که غرب هم ماهیت فاشیستی مجاهدین را میشناسد واین را در گزارشات سرویس های مخفی آنها از جمله گزارش وزارت خارجه خود آمریکا در مورد مجاهدین  میتوان دید که چگونه به ماهیت سکت وسرکوبگری  وغیره بودن مجاهدین اشاره دارند.  .

 

چون آنچه که رجویسم میخواهد وآنچه که رجویسم در خود دارد یک فاشیسم حامی سرمایه داری است که میخواهد با اهرمهای سرمایه داری جهانی به سرکوب انقلابات وجنبش های مردمی ایران بپردازد وبرای همین سعی میکند خود را در رسانه های غربی نماینده مردمی این جنبش ها معرفی کند تا بتواند بر آن سوار شود.

 

پس بر خلاف آنچه که آقای هادی از آمریکا میخواهد توجیه کند نه ایدئولژیک بودن مجاهدین است که در نزد مردم آنرا خطرناک میکند بلکه ماهیت فاشیستی این ایدئولژی اقتدار گرا  است که در عملکرد سی ساله خود آنرا نشان داده ا ست ودقیقا از این موضع است که نیروهای چپ ومردمی این فاشیسم را بعضا خطرناک تر از فاشیسم خمینیسم میدانند.

 هادی با هوچیگری با زرنگی احمقانه ای می گوید : ترساندن مردم از رژیم بعد از سرنگونی آخوندها فقط به نفع آخوندهاست!

با این جمله پولیمیک میخواهد بگوید که هرگونه تبلیغ بر علیه نیروهای ضد مردمی مانند مجاهدین ممنوع است چرا که خدمت به آخوندهاست وبر همین اساس میخواهد دهانها را بسوزد وهمانطور که قبلا گفته شد در ایدئولژی های اقتدار گرا هر گونه مخالفت با این جریانها را توطئه دشمن ارزیابی میکنند این نمونه واضح قضیه است .

 

هادی با یک ارزیابی ساده از انقلاب پنجاه وهفت و شرایط امروز میخواهد قول بدهد که اگر مجاهدین هم بخواهند دیکتاتور باشند شرایط لائیک امروز در جامعه ایران این امکان را بنا نمیگذارد وشرایط فرق کرده است . دقیقا این درست میباشد وبرای همین نیز مردم ایران بهیچ روی مجاهدین را به عنوان آلترناتیو خود نمیبینند و برای همین آقای هادی نیز در حال زور زدن میباشد که مجاهدین را به مردم ایران بقبولاند ولی همین زور زدنها عوامل مجاهدین نشان از دوچیز دارد یکی اینکه مجاهدین دقیقا در نزد اپوزیسیون ومردم ایران مقبولیت ندارند و برای همین نیز امثال هادی و سامع و سایت دیدگاه در حال زور زدن برای همین نکته میباشند ودوم اینکه باز زبان بریدن وقلم شکستن رابا گفتن هرکس که خلاصه دست مجاهدین را رو کند به نفع رژیم ایران کار میکند چون مردم را میترساند وفقط به نفع آخوندهاست میخواهد زبانها را ببرد.

 

هادی در آخر میگوید : منتقدین ایدئولوژیک بودن مجاهدین تلویحاً اعتراف دارند که مجاهدین در مبارزۀ سی سالۀ خود با آخوندها فوق العاده جدی و با شجاعت تمام میجنگند! ولی بطور متناقض میگویند: ولی حیف که ایدئولوژیک اند! و در این میان-بازهم آگاهانه و یا ناآگاهانه-توجه و دقت نمی کنند که ای بسا دلیل خوب جنگندیدن و سازش ناپذیری مجاهدین همان ایدئولوژی و رهبری ایدئولوژیک آنهاست! البته اگر نخواهند به تز معروف و فرسودۀ " بالا بد و پائین خوب!" و "رهبری بد و بدنه خوب!" پناه ببرند!
هر چند جدا از بسیاری بدفهمی ها و حتّی غرض ورزی ها، نباید از نظر دور داشت که شاید برای جامعۀ خمینی گزیده و بدبینی عمیق و ریشه دار ایرانی، دشوار باشد تا باور کند که نیرویی مذهبی-مانند مجاهدین- میتواند برای روی کار آوردن رژیمی غیرمذهبی

 

با  رژیمی مذهبی سی سال مبارزه کند! شاید!

البته ما شجاعت رهبران مجاهدین در زمانی که میلیشیای خود را تنها گذاشته وبه پاریس فرار کردند دیدیم وزمانی که رجوی در فرانسه نیزبود دیدیم که چگونه بزدلانه بجا ی ایستادگی درمقابل دولت فرانسه به صدام پناه برد وزمانی که عراق توسط آمریکا اشغال شد با پرچم سفید خود را به آمریکائیان تسلیم کرد هرچند قبلش به صدام گفته بود که «منافع او و صدام در هم گره خورده است ویا خونشان در هم جوش خورده است » وهمسرش وچند نفراز باندرهبری مجاهدین به فرانسه فرار کردند و مهدی سامع هم در تلویزیون مجاهدین بعد ا ز اشغال عراق  گفت :ما با محاسبه های دقیق فکر میکردیم که نوددرصد از نیروهای مجاهدین درعراق از بین بروند وده در صد به دست رژیم بیافتند.

 

این از شجاعت پراگماتیستی وفرصت طلبی رهبری مجاهدین . دراینکه نبایستی رهبران بد و پیروان شجاع گفت .دقیقا درست است چرا که این یک جریان فاشیستی است بر اساس «رهبر ی ایدئولژیک » که آقای هادی هم به آن مباحات دارند وبر همین اساس است که یک پایه فاشیستی رجویسم را در مجاهدین ساخته است واین است که در سیستم اقتدارگرا رهبر وپیرو همانطور که از قول اریک فروم گفته شد یک هویت دارند ویکی دیگری راهویت خود میداند یعنی اقتدار گرا واقتدار جو !

 

برای ایرانیان تجریه خمینی یک گزیدگی تاریخی بخوبی شده است که هرگز دوباره تن به فاشیسم دیگری ندهند همانطور که برای آلمانها در مقابل نازیسم ! و این تجربه باعث شده است که ایئولژی فاشیستی واقتدارگرای رجویسم رابشناسند ودیگر دستمال سفید وسیاه نیست که مار را نشان میدهد وتر س ا ز آن را بلکه همچنین تجربه با ساختار فاشیستی رجویسم در داخل سازمان مجاهدین و همچنین عملکرد فاشیستی ایدئولژی رجویسم باعث شده است که رجویسم برای مردم ایران دستش رو شده باشد که باعث گردد که هادیها به صحنه آورده شوند که این ایدئولژی فاشیستی رجویسم را مردم پسند کنند که خلق الله ترسی از این رجویس نداشته باشید!. از این نیز بگذریم که در اساسنامه باصطلاح شورای ملی مقاومت که بیش از  نوددرصداز اعضایش رسما عضو مجاهدین خلق میباشند هدف را «جمهوری دمکراتیک اسلامی » نامیده اند. یعنی حتی اگر مجاهدین یک جریان فاشیستی با شعار « ایران ، رجوی ، رجوی ، ایران » و«رهبری ایدئولژیک » رجویسم هم نبود باز نمیشد این تناقض را حل کرد که از یک طرف در فرم گفت که جمهوری اسلامی دمکراتیک وبعد در محتوی سخن از حکومت لائیک کرد. همانطور که گفته شد این از دردهای جانبی ایدئولژیهای اقتدارگرای فاشیستی میباشد که اقتدارگرایان حرفهای رهبر را کورکورانه بلغور میکنند بدون آنکه راجع به آن فکر کنند ولی درواقع این همان چیزی است که رجوی اقتدارجو از پیروان خود با تکیه بر آِیات قرآنی از آنها خواسته ومیخواهد.

 

نوشته یکی از عوامل سازمان مجاهدین:

مبارزۀ خوب! ایدئولوژی بد!
محمّد هادی

******************************************
میگویند: مجاهدین با آخوندها خوب می جنگند، ولی حیف که ایدئولوژیک اند!
در حالیکه همان ایدئولوژی، دلیل خوب جنگیدن آنهاست!
******************************************

در میان مشکلات متصوّر در ارزیابی و تنظیم رابطۀ کشورهای آمریکا و اروپا و نیز نیروهای اپوزیسیون با مجاهدین، احتمالاً ایدئولوژیک بودن مجاهدین از جمله مسائل مهمّ و مطرح میباشد.
مجاهدین از جمله تنها نیروی جهان سومی، مسلمان و ایدئولوژیک باقیمانده از دنیای دو قطبی و دوران جنگ سرد است که علیرغم فروپاشی شوروی و عقب نشینی تفکرات چپ و رادیکال، همچنان قدرتمند و با استحکام تشکیلاتی و سازمانی در صحنۀ سیاسی ایران حضور فعال دارند. بیشتر و
مهمّ تر از آن حتی توانسته اند بدنۀ اصلی ارتش آزادیبخش خود را در قلب یکی از خطرناکترین نقاط روی کرۀ زمین-عراق- بحالت فعال و آماده باش برای نبرد آخرین حفظ کنند! در حالیکه منتقدین و حتّی مخالفین در زمینۀ مقاومت و مبارزات شجاعانۀ مجاهدین با رژیم آخوندها نمیتوانند انتقاد کنند با این وصف، بسیاری سعی و تلاشِ-آگاهانه و یا ناآگاهانۀ-بر آن دارند که با سوء استفاده از فضای ضدِ ایدئولوژیِ مُدِ روز و تحت عناوین و اشکالِ روشنفکرانه، با غیرعقلانی جلوه دادن وجه ایدئولوژی، از مقبولیتِ مبارزات مجاهدین کاسته و آنها را نیرویی انعطاف ناپذیر و مشکل آفرین در مسیرِ تحقق دموکراسی در ایران معرفی کنند! و بدتر از آن گاهی ناجوانمردانه جنگ نابرابر و خونین مجاهدین با آخوندها را به جنگ داخلی مسلمانان و کانون برخورد برداشتهای مختلف از اسلام تنزّل میدهند و بدین ترتیب خواهی نخواهی برای رژیم رو به قبلۀ آخوندها وقت اضافی خریداری میشود! این نوع پیله کردن به ایدئولوژی مجاهدین در حالی است که در عرصۀ مبارزات دموکراتیک نمیتوان و نباید هیچ نیرویی-از جمله نیروهای ایدئولوژیک و مذهبی-را به شرط پذیرش قواعد و اصول حاکم بر دموکراسی و جدایی دین از دولت، تقبیح و سرزنش و یا غیردموکراتیک خواند! در فعالیت و مبارزات سیاسی قرار است نیروها با مسائل و مواضع روی میز، برخورد و تنظیم رابطه کنند نه با اعتقادات و مسائل زیر میز و داخل کِشُوها! در غیر اینصورت فضایی حاکم خواهد شد که سر از نوعی تفتیش عقایدِ مدرن و شیک درخواهد آورد که بعنوان مثال میتوان مجاهدین را سئوال پیچ نمود که اصلاً چرا مسلمان زاده و مذهبی اند؟ و یا اینکه-ساده لوحانه یا مغرضانه-انتظار داشت که مجاهدین در یک روز صبح بهاری از دندۀ غیر مذهبی از خواب بیدار شوند و ناگهان اعلام کنند که یا ایها الناس! ما در اثر ارشاد سکولارها و انتقادات دموکرات ها، بدین وسیله از ایدئولوژی و اسلام استعفاء داده و در تولدی دوباره بصورت نیرویی غیرمذهبی به مبارزه ادامه خواهیم داد! در حالیکه بمحض تغییر ایدئولوژی فرضی مجاهدین کیست که نداند همان کسانیکه تا دیروز به ایدئولوژیک بودن مجاهدین خرده گیری میکردند، بلافاصله مجاهدین را به فرصت طلبی و سستی در عقاید و تاکتیکی بودن مذهب متهم خواهند نمود! و . . . !
در رابطه با روشن بودن آیندۀ ایران و واهی بودن مخدوش نشان دادن ایدئولوژی مجاهدین کافیست تا به بحثی پیرامون قیام بهمن و قدرت گیری آخوندها مختصراً اشاره نمود! در تحلیل و بررسی های بهمن 57 آمده است که با توجه به کم عمقی و سطحی بودن جنبش و حاکمیت تفکرات بعضاً غیر دموکراتیک در جامعه و . . . روی کار آمدن آخوندها تا حدود زیادی غیرقابل اجتناب بود و حتی اگر هر نیروی دیگری هم روی کار می آمد با توجه به پیش شرط ها و ذهنیات موجود، مشکل و ای بسا بعید بود که ایران سر از جامعه ای دموکراتیک در بیاورد و نهایتاً سطح نازل جنبش و عقب ماندگی جامعه مُهر خود را بر رژیم برآمده از دلِ قیام میزد! با فرض درست بودن نسبی این تحلیل، خوشبختانه امروز بدلیل روشدن دست آخوندهای حاکم و گسترش و نفوذ خواستهای دموکراتیک در جامعه بعید است رژیم بعد از آخوندها-حتّی اگر بخواهد- بتواند ساز دیگری غیر از نوای دل انگیز دموکراسی و سکولارالیسم در ایران بزند! ترساندن مردم از رژیم بعد از سرنگونی آخوندها فقط به نفع آخوندهاست! بهمین دلیل ترس واهی از ایدئولوژیک بودن مجاهدین-علیرغم تمامی تضمین های عملی و کتبی در برقراری حکومتی غیرمذهبی و سکولار از جانب آنها-در ادامه میتواند به نوعی "فوبیا" ی سیاسی-اجتماعی منجر گردد!
منتقدین ایدئولوژیک بودن مجاهدین تلویحاً اعتراف دارند که مجاهدین در مبارزۀ سی سالۀ خود با آخوندها فوق العاده جدی و با شجاعت تمام میجنگند! ولی بطور متناقض میگویند: ولی حیف که ایدئولوژیک اند! و در این میان-بازهم آگاهانه و یا ناآگاهانه-توجه و دقت نمی کنند که ای بسا دلیل خوب جنگندیدن و سازش ناپذیری مجاهدین همان ایدئولوژی و رهبری ایدئولوژیک آنهاست! البته اگر نخواهند به تز معروف و فرسودۀ " بالا بد و پائین خوب!" و "رهبری بد و بدنه خوب!" پناه ببرند!
هر چند جدا از بسیاری بدفهمی ها و حتّی غرض ورزی ها، نباید از نظر دور داشت که شاید برای جامعۀ خمینی گزیده و بدبینی عمیق و ریشه دار ایرانی، دشوار باشد تا باور کند که نیرویی مذهبی-مانند مجاهدین- میتواند برای روی کار آوردن رژیمی غیرمذهبی با رژیمی مذهبی سی سال مبارزه کند! شاید!
محمّد هادی-آمریکا

 

مطالبی دیگر از سایت خبرگاه:

ــ استثمار تا حد مرگ به نام آزادی !

ــ شعبده بازی مهدی سامع برای مجاهدین

ــ جوابیه علی شمس  مسئول سایت خبرگاه به ارگان ارتجاعی و سرکوبگر مجاهد

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد