_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran_ghalam@yahoo.de

www.iran-ghalam.de

نلسون ماندلا از مبارزه مسلحانه تا آشتی ملی

مسعود جابانی

07.12.2013

 

نلسون ماندلا رهبر تاریخی و سمبل آشتی ملی در سن ۹۵ سالگی . پس از ۲۷ سال تحمل زندان، دیده از جهان فرو بست.

به پاس احترام به او که از نفرت و انتقام، شجاعانه فاصله گرفت و پیام آور آشتی و صلح و آزادی برای سرزمینش گردید و در سوگ او، پرچم بسیاری از کشورها به حالت نیمه افراشته درآمدند و ملیونها نفر در سراسر دنیا از طریق رسانه ها در مراسم تدفینش شرکت نمودند .

با هم پیام رهبران کشورهای دنیا را که امروز منتشر گردیده است، می خوانیم

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا:

«و اکنون، جا دارد اندکی درنگ کنیم و از این که نلسون ماندلا در این جهان زیست، شکر به جا آوریم. مردی که تاریخ را در دست گرفت و کمان جهانی اخلاقی را به سوی عدالت کشید».

جو بایدن:

نلسون ماندلا می گفت مغز درست و قلب رئوف همیشه بهترین ترکیب هستند. در مورد خود ماندلا، او ملتش را به آزادی رساند، او خرد داشت، با احساس و شجاع بود، و از همه مهمتر قدرت بخشندگی داشت…

اسقف دزموند توتو:

مانند هر الماس گرانبهائی که در دل خاک پنهان است، نلسون ماندلا در ژانویه ۱۹۹۰ که از زندان آزاد شد، کاملا درخشان و بی عیب و نقص بود. به جای آنکه از همه طلبکار باشد، پیامش بخشودگی و آشتی بود، و با آن عمل فوق العاده ای که از روح نجیبش حکایت می کرد، الگو و الهام بخش دیگران شد.

دیوید کامرون:

نوری بزرگ از جهان ما رفت.نلسون ماندلا چهره درخشان زمانه ما بود. اسطوره ای در زندگی و اکنون در مرگ. یک قهرمان راستین جهانی. در سرتاسر کشوری که او دوستش می داشت همگان در سوک مردی نشسته اند که تجسم شرف بود.

بان کی مون:

نلسون ماندلا نشان داد در جهان ما و در درون هر یک از ما چه امکاناتی نهفته است به شرط آنکه به رویاها باور داشته باشیم و برای عدالت و انسانیت با هم کار کنیم. نیروی اخلاقی ماندلا در فروریختن نظام تبعیض نژادی بسیار تعیین کننده بود.

اونگ سان سوچی رهبر جنبش دموکراسی برمه:

ماندلا به ما چگونگی تغییر دادن جهان را آموخت.

جیمی کارتر، بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش رؤسای جمهوری پیشین آمریکا، ماندلا را به عنوان قهرمان آزادی، شأن انسانی و برابری ستودند.

جورج هربرت واکر بوش، دیگر رئیس جمهوری پیشین آمریکا، ماندلا را «مردی با شهامت اخلاقی بسیار بالا، که مسیر تاریخ را در کشورش تغییر داد» خواند.

دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، در برابر دفترش در شماره ١٠ خیابان داونینگ، نلسون ماندلا را یک قهرمان راستین جهانی خواند و گفت با مرگ وی نوری بزرگ از این دنیا رخت بربسته است.

بنیامین نتانیاهو ماندلا را مردی با بصیرت خواند که خشونت را نفی کرد و «یکی از شریف ترین چهره های عصر ما» خواند.

محمود عباس رهبر فلسطینیان، نلسون ماندلا را به عنوان «نماد رهایی کشورش از استعمار و اشغال» خواند و درگذشت او را «فقدانی بزرگ» توصیف کرد.

ژی جین پینگ، رئیس جمهوری چین «تأسف عمیق» خود را از درگذشت فردی که «رجل سیاسی بنام جهان» خواند، اظهار کرد. وی گفت از آقای ماندلا – که دو بار از چین دیدن کرده – برای کمک به مناسبات میان چین و آفریقای جنوبی «و آرمان پیشبرد بشر» یاد خواهد کرد.

و مایکل مارتلی رئیس جمهوری هائیتی گفت آقای ماندلا همواره «نماد دموکراسی» خواهد ماند، فردی که شهامت و «باورش به تلاش راستین برای برابری»، انسان ها را رهبری خواهد کرد.

محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در پیامی درگذشت نلسون ماندلا را به مردم و دولت آفریقای جنوبی تسلیت گفت.

ظریف در این پیام از ماندلا به عنوان رهبری بزرگ برای مبارزات ضد تبعیض نژادی و آپارتاید یاد کرد.

او ماندلا را نماد جاودانه آزادی خواهی و مبارزه با آپارتاید توصیف کرد و گفت : زندگی سراسر مبارزه نلسون ماندلا احترام همه جهانیان را برانگیخت و درسهای آموختنی بر جای گذاشته است

«فرانسوا اولاند» رئیس جمهور فرانسه ضمن تمجید از ماندلا وی را جنگجویی فوق العاده و فردی مقاوم و استثنائی دانست و در بیانیه‌ای که کاخ الیزه صادر کرده است ماندلا پایه و اساس وحدت و عزت آفریقا نامیده شده است.

«ژان مارک ایرلوت» نخست وزیر فرانسه ضمن ابراز همدردی با مردم آفریقای جنوبی تأکید کرد که پرچم‌های فرانسه نیز به نشانه اندوه به حالت نیمه افراشته در خواهد آمد.

«لوران فابیوس» وزیر خارجه فرانسه نیز ماندلا را پدر آفریقای جنوبی دانست و با مردم این کشور ابراز همدردی کرد.

«آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان گفت: ماندلا در نبردی علیه سرکوب مردمش شرکت کرد و ما در کنار مدم آفریقای جنوبی سوگوار ماندلا خواهیم بود.

خلاصه ای از سوابق مبارزاتی نلسون ماندلا

ماندلا در سال ۱۹۴۴وارد صحنه مبارزه برای لغو قانون تبعیض نژادی(آپارتاید) شده و کنگره ملی افریقا را پایه ریزی نمود. حکومت افریقای جنوبی که رهبری اش در دست سفیدپوستان نژادپرست بود، کنگره ملی افریقا را در سال ۶۰ تحریم کرد. اما این گروه در خفا به عملیات خود ادامه داد. ماندلا رهبری بازوی نظامی گروه را بعهده گرفته بود و عملیات مهمی را علیه ارتش افریقا و اهداف دولتی سازمان می داد.

ماندلا ۴۴ ساله در سال ۱۹۶۲ در حالی دستگیر شد که خشونت و کشتار از هردوطرف درگیر به اوج خودش رسیده بود. او پس از دستگیری به حبس ابد محکوم و به زندانی در جزیره رابن در نزدیکی سواحل تاون منتقل گردید.

زمانی که ۱۸ سال از محکومیتش را پشت سر می گذاشت از سوی دولت افریقای جنوبی به او پیشنهاد آزادی داده شد بشرط آنکه او مبارزه مسلحانه را که از سوی (ای ان سی) سازمان داده میشد، محکوم نماید. ماندلا این پیشنهاد را نپذیرفت. زیرا هنوز معتقد بود که جواب خشونت را باید با خشونت بیشتر جواب داد.

فردریک دوکلرک رئیس جمهور وقت افریقای جنوبی در سال ۱۹۹۰ فعالیت تمامی احزاب را منجمله (ای ان سی) آزاد اعلام کرد و ماندلا و بسیاری از زندانیان سیاسی را آزاد نمود. ماندلا پس از آزادی بمدت پنج سال به ریاست جمهوری افریقای جنوبی انتخاب شد و فردریک کلرک را که دشمن او محسوب می شد بعنوان معاون خود برگزید و در واقع با این روش همه جناح های حکومتی و انقلابیون را مسئولیت داده و همه آنان را در سرنوشت افریقا سهیم نمود.

زندانبان اصلی ماندلا در سالهائیکه او در جزیره رابن محبوس بود از تجارب و انگیزه های انسانی و تلاشهای او جهت پیوند تمامی جناح های حاکم سخن می گوید. خاطرات گرگوری زندانبان ماندلا را با هم می خوانیم

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=29082

در سال ۱۹۹۳ ماندلا جایزه صلح نوبل را با دشمن سرسخت خود دوکلرک بخاطر تلاش برای همزیستی مسالمت آمیز، به اشتراک گذاشت.

رهبری ماندلا در سرزمینی که سالها به خشونت و انتقام و تنفر آلوده گردیده بود ، به سادگی محقق نگردید. ولی آنچه که مسلم است پروسه تحولات و پیشرفت، با الهام از سمبل آزادی و عدالت اجتماعی ( ماندلا) سیر سعودی پیدا نمود.

در همین رابطه مروری داریم به تاریخ مبارزات ملتها منجمله افریفای جنوبی که چند سال قبل بپاس گرامیداشت نهضت دکتر مصدق ، نوشته شده است.

http://dawari.blogfa.com/post-14.aspx

گاندی ، ماندلا و مصدق و بسیاری دیگر از رهبران انقلابیون در وجدان بیدار مردم جاودانه شده اند. رهبرانیکه همیشه در صف مقدم مبارزه سینه هایشان را سپر کردند و در کنار همرزمان خویش هرگز صحنه را ترک نکردند.

رهبرانیکه هرگز برای به هیجان آوردن و تحریک اذهان عمومی از خون مردم ارتزاق نکردند. هرگز به هوادارانشان دروغ نگفتند و همیشه با مردم و برای مردم از منافع فردی و گروهی خود گذشتند و برای بدست آوردن قدرت در خدمت اجانب قرار نگرفتند و به جان و مال مردم ، چوب حراج نزدند.

آشتی و بخشش، قدرتمندترین و موثرترین حربه برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی است. رهبران بزرگی مانند ماندلا در درجه اول با خودشان به آزادی و یگانگی رسیده بودند . بدون یگانگی با خود و یکی شدن قلب و روح، هرگز نمیشود طعم شیرین آزادی، بخشش و آشتی را چشید.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استراتژی ” شکاف زی” و آرامش در سایه جنگ! (۱)

 

مسعود جابانی

21.11.2013

چند روز قبل مصاحبه ای با تلویزیون مردم در مورد ماهیت این نوع استراتژی و مشخصات و راهکارهای سیاسی آن ، با مجری برنامه آقای سربی داشتم. در این برنامه که کمتر از یکساعت بطول انجامید توانستم تصویری کلی از این نوع استراتژی که آقای رجوی پرچمداری ان را بعهده گرفته است، نشان بدهم.

https://www.youtube.com/watch?v=Hf8tIToUyv8

پس از شکست مبارزه چریک شهری آقای رجوی که با هدف توده ای شدن و دامنگیر شدن آتش مبارزه مسلحانه در تمامی سطوح جامعه بعد از سی خرداد طراحی شده بود و به از بین رفتن بیش از نیمی از بدنه مجاهدین منجر گردید، باعث شد که رجوی برای ترمیم و تجدید سازماندهی با استفاده از” جنگ” امتیازات بسیاری از صدام گرفته و در قبال دریافت “خاک، سلاح و پول” بتدریج بصورت عضوی از بدنه ارتش صدام درآید.

شکل گرفتن جنگ جبهه ای با پشتیبانی آتش خمپاره و نیروی هوائی عراق و تسخیر چند پایگاه مرزی در واقع اثبات شکست مبارزه چریک شهری و وارد شدن به فاز وابستگی تام و تمام به موقعیت سیاسی- نظامی صدام بشمار میرفت.

حمله نظامی آمریکا به عراق با بهانه وجود سلاح های شیمیائی و درپی آن سقوط صدام، تمامی معادلات رجوی را بهم ریخت. رجوی که در سایه جنگ ایران و عراق به آرامش رسیده بود و در پادگان حفاظت شده اشرف مناسبات جدیدی از ارزش های فرقه ای را با هدف رباط سازی نیروئی به اجرا گذاشته بود، با سراسیمگی خود را تمام عیار در اختیار آمریکا قرار داد تا از فروپاشی مناسبات فرقه ای جلوگیری نماید.

در واقع آرامش آقای رجوی در سایه جنگ ایران و عراق به کابوسی مبدل شد و برعکس آنچه که تصور می کرد، صلح ایران و عراق طناب دار خودش شده و باعث شدت گرفتن ریزش نیروهایش گردید.

رجوی برای تسلط و مهار نیروهایش مجبور شد که از طرفی سرکوب و فشارهای روحی- روانی را درون مناسبات خویش گسترش داده و از طرف دیگر برای بقاء خویش، دشمنان جمهوری اسلامی را که او آنها را دوستان خویش می دانست برای حمله نظامی، تحریک نماید. در دیدگاه فرقه ای” دشمن دشمن تو دوست” محسوب می گردد. با همین استدلال اسرائیل و عربستان سعودی و آمریکا و متحدانش، دوستان مورد اطمینان آقای رجوی محسوب می گردند.

نیروهای القاعده و شورشیان داخلی و خارجی که از سراسر دنیا علیه بشار اسد می جنگند، ارتش آزادیبخش لقب می گیرند و با ارتش آزادیبخش منحله آقای رجوی پیمان برادری می بندند. آقای رجوی اینبار هم سرنوشت خودش را به سرنوشت اسد پیوند زده است .

پروسه تبدیل سازمان مجاهدین به فرقه ای که براحتی مرگ تدریجی نیروهایش را عامل اصلی ماندگاریش می داند در این مقاله نمی گنجد. ولی باید در همین جا تاکید نمود که با مجاهدین دیگر نباید بعنوان یک سازمان سیاسی تنظیم رابطه کرد. زیرا سازمان و یا حزب سیاسی از مشخصات و قوانین استاندارد و شناخت شده ای پیروی می کند که در آن حق عضویت و لغو ان در مناسبات و قوانین درون سازمانی بصورتی شفاف تدوین شده و بهمین دلیل می شود به آن اطمینان کرد. در مناسبات فرقه ای رهبر تعیین کننده و نقش خداگونه داشته و اعضا نسبت به دوری و نزدیکی به او در مدارهای تشکیلاتی قرار می گیرند و خروج آنها از فرقه معادل در خدمت دشمن قرار گرفتن و خیانت محسوب می گردد.

“استراتژی شکاف زی ” که در واقع استراتژی” از این ستون به آن ستون فرج است”، استراتژی” ماندن بهر قیمتی” است. هویت این استراتژی به شرایط بیرونی که همان ” جنگ و بحران” می باشد وابسته بوده و مناسبات بیرونی آن را تغییر می دهد. در استراتژی” شکاف زی ” هدف وسیله را توجیه می کند و می شود همه نرم هائی را که زمانی ارزش محسوب می شدند بیکباره ضد ارزش نامید و آن را تمام عیار نفی کرد. با این استراتژی نفرات مجازند که جاسوسی کرده و از تمامی امکانات جهت تبدیل جرقه به جنگ استفاده نمایند. هدف نهائی این استراتژی رسیدن به آرامش در سایه جنگ و در شکاف این فاجعه زیستن است. مرحله ای که در آن رجوی برای نیتنیاهو مراکز جدید ! اتمی ایران را کشف می کند تا حمله اسرائیل به ایران را مشروع جلوه دهد. همان اسرائیلی که خود بدون آنکه عضو پیمان عدم گسترش سلاح های هسته ای باشد، به تهدید کشورهای منطقه می پردازد. برای اطلاعات بیشتر در مورد تاریخ پروتکل الحاقی به اطلاعات زیر مراجعه گردد.

http://roshany.mihanblog.com/post/1239

منابع مالی این استراتژی را فقط طراحان و گردانندگان سازمان های جاسوسی و تسلیحاتی و جنگ طلب می پردازند.

در این نوع استراتژی امید به حمایت از سوی پایگاه مردمی وجود ندارد و دیگر نمی توان از آنان” خلق قهرمان”! ساخت.

نا امیدی از خلقی که دیگر نمی خواهد قهرمان اقای رجوی خوانده شود، باعث افزایش فشارهای روحی –روانی و بحران و تنش ناشی از آن در مناسبات فرقه گردیده است . تنش هائیکه ریشه در استراتژی و نوع نگرش رجوی برای زندگی در شکاف جنگ دارد.

ادامه دارد

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اینبار مجاهدین سرنوشتشان را با سرنوشت اسد گره زده اند

مسعود جابانی

28.10.2013

اگر سری به سایت های مجاهدین بزنید با شعار های پرطمطراقی برمی خورید که در وهله اول بنظر میرسد که ارتش آزادیبخش مجاهدین در حال مبارزه با ارتش سوریه می باشد. آنها با نامیدن مخالفان بشار اسد به ” ارتش آزادیبخش سوریه” ، روانشناسانه سعی می کنند که این دو ارتش را در ذهن خواننده بهم پیوند بزنند.

حمایت و الگوسازی از مخالفان مسلح و حمایت شده بشار اسد از سوی اروپا و آمریکا چیز تازه ای نیست.

استراتژی شکاف زی جرقه و جنگ آقای رجوی برای پیش بردن اهداف فرقه ای اش نیز از شناخته شده ترین متدهائیست که دیگر این روزها کارائی خودش را از دست داده است.

حمله اسرائیل و یا آمریکا به ایران می توانست بهترین گزینه مجاهدین برای نشان دادن مهارت های جاسوسی و انتقام جویانه آنها بشمار رود. ولی بحران اقتصادی آمریکا و متحدانش و همچنین قفل شدن و شکست استراتژی آنان در جبهه های افغانستان و عراق و دیگر بحران های خاورمیانه باعث شد که دیگر دور ایران را خط بکشند و علیرغم اهدای نقشه مراکز غنی سازی ! توسط آقای رجوی به تهدیدی توخالی علیه ایران بسنده کنند. تهدیدی که اساسا مجاهدین را راضی نکرد و مجبور شدند که اینبار سرنوشتشان را به سرنوشت بشار اسد گره بزنند.

امروز دیگر مشخص شده است که نیروهای مسلح ارتش آزادی سوریه را بجز مبارزین ملی و میهنی اکثرا نیروهای پراکنده القاعده و شماری ازجوانان مسخ شده و ایزوله شده اروپائی تشکیل میدهد که هیچگونه تصویری از سرنوشت آینده سوریه نداشته و فقط آرزو می کنند که بزودی سوریه هم کشوری اسلامی گشته و شریعت اسلام در آن جاری و ساری گردد.

حمایت آقای رجوی و الگوبرداری از ارتش ساخته پرداخته القاعده که با حمایت بیدریغ آمریکا و ترکیه جان گرفته است

چیزی نیست بجز همان سیاست “شکاف زی” که هیچگونه تناسبی با مناسبات بشردوستانه و حقوق بشری نداشته و فقط درخدمت استراتژی جنگی او خواهد بود.

آقای رجوی امیدوار بود که با نگهداشتن و وقت کشی حداکثر! برای تخلیه اشرف ، بتواند امتیازهای لازم را از آمریکا و متحدانش گرفته و نقش ارتش آزادیبخش سوریه را در ایران ایفا نماید. پیروزی انتخاباتی روحانی با شعار” تدبیر و امید” و حمایت اکثریت مردم ایران و چرخش نگاه بین المللی برای پیدا کردن راه حل مناسب و خروج مرحله ای ایران از محاصره اقتصادی، تمامی نقشه های آقای رجوی را نقش برآب کرد. زیرا هرگونه بازشدن روند مذاکرات پیام آور شکست استراتژیک او بشمار می آید.

پس از انحلال اشرف و اعزام تدریجی نیروها از ترانزیت لیبرتی به کشورهای پناهنده پذیر منجمله آلبانی و آلمان، دیگر جای هیچگونه تردیدی برای گسستن مناسبات فرقه ای باقی نماند. در آلبانی بیش از نیمی از کسانیکه اعزام شده اند منتظر فرصتی هستند تا بتوانند خود را از تشکیلات فرقه نجات دهند. طبیعی است که نباید انتظار داشت که کسانیکه بیش از دو دهه در مناسبات فرقه اسیر بوده و روزانه شستشوی مغزی شده اند، بتوانند در کوتاه مدت خود را به مناسبات مردمی و جامعه آزاد ایرانی برسانند. ولی آنچه که مسلم است دیر یا زود شاهد ورود نیروهای از بند گریخته ای خواهیم بود که جسورانه توانسته اند به مناسبات فرقه ای آقای رجوی نه بگویند و زندگی خویش را بازسازی نمایند..

این هفته در سراسر اروپا هفته “بررسی خشونت ” نامگذاری گردیده است و بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی با تشکیل جلساتی به بررسی و تبادل نظر در مورد ریشه های خشونت در جوامع می پردازند.

پرداختن به پدیده خشونت،جدا از وابستگی های سیاسی آن به دولت ها و یا فرقه های تروریستی موجود، می تواند برای همه کسانیکه خواسته و ناخواسته بجای استفاده از قلم، خشونت و گلوله را پذیرفته اند بسیار آموزنده و مفید خواهد بود.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام تبریک آقای مسعود جابانی به خانم معینی

25.07.2013

انجمن زنان ا یران

http://www.zanan-iran.de/Maghalat/2013/7/jabani-moini.htm

 

پیام تبریک آقای مسعود جابانی به خانم معینی

خانم  معینی  درود برشما

قصه غصه هایتان را در سایت زنان ایران خواندم. از آرزوهای  دختری جوان که به دنبال ساختن آشیانه ای  همه عشق واحساسش را در طبق اخلاص گذاشته است. از دلشوره های  پدر و مادری که برای حفظ جگرگوشه شان با چنگ و دندان با حقه و نیرنگ چنگ در چنگ می شوند.

از وعده های توخالی، از بازی با عشق و احساس، از استقبال مرگ و نیستی،  از شب های دراز تنهائی و انتظار، از اشک ها و بغض های خفه شده درگلو،  از آرزوهای بربادرفته  و از بدارکشیدن عشق و عاطفه در بارگاه رهبری فرقه رجوی،  از همه  اینها سخن گفتی . میدانم که  بیان اینهمه درد و بحران روحی زمان بیشتری می خواهد . میدانم که درمان اینهمه  داغ های آشکار و نهان کار امروز و فردا نیست. اما مطمئنم که سخن گفتن  اولین قدم برای رهائی از آنهمه فشار روحی خواهد بود.

خواهر خوبم

به وجودت افتخار می کنم.  به تو تبریک می گویم که توانستی اولین قدم را با شهامت برای افشای یک مناسبات فرقه ای برداری .  مطمئن باش که سخنی که می گوئی بردل می نشیند زیرا از دل برآمده است. به عنوان کسی که درد مشترک و احساس مشترکی دارم در لحظه لحظه داستان زندگیت جای پای خودم را می دیدم. انگار من هم آنجا بودم. زیرا همه ما سالها در مرداب مشترکی دست و پا می زدیم.

 مصاحبه تو می تواند جان بسیاری از جوانان پرشور و فتوری را که  خطر به دام افتادن در مناسبات فرقه تهدیدشان می کندرا نجات دهد.

به امید روزهای شاد و آینده ای روشن  و جامعه ای خالی از مناسبات  فرقه ای و حضور مردان و زنان جسوری  که توانسته اند خود را از اسارت ذهنی و جسمی فرقه برهانند.

موفق باشید

با مهر مسعود جابانی

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتتت

گوشه ای از ناشینده ها از زبان خانم معینی عضو سابق تشکیلات رجوی در آلمان در گفتگو با انجمن زنان

http://www.zanan-iran.de/Maghalat/2013/7/moini.htm

 

انجمن زنان ایران: خانم معینی سلام، خیلی خوشحال هستیم ازاین مدت آشنائی با شما و به خود می بالیم از اینکه شما را در کنار خودمون می بینیم، خیلی دوست داریم بدانیم که بر شما بعنوان یک شاهد دیگر چه گذشته است، برای کسانی که دوست دارند با شما آشنا بشوند کمی از خودتان بگوئید از ناشنیده ها و اینکه سرگذشت شما چه بود؟
خانم معینی:
در این حرفه ای که هنوز نفهمیدم انتخابش از سر عشق بود یا عقل افسوسم بابت آنچه کرده ام نیست، بلکه از بابت آن چیزهائی است که نکرده ام

با سلام به شما و همه هموطنانم من زهرا معینی متولد 1347 تهران هستم.

من ماه آبان 1365 با آقای محمد حسن بهشتی ازدواج کردیم و بهمراه هم و با طرح و توصیه رهنمودهای تشکیلات رجوی، ایران و خانه و خانواه را ترک و وارد پاکستان و تشکیلات رجوی شدیم مانند سایر گرفتاران دیگر ریل کنترل و تفتیش عقاید روی ما نیز شروع شد

سپس خرداد 66 به بغداد منتقل شدیم و بعدا در سال 1367در عملیاتی موصوم به فروغ شرکت کردم

1370 با سرفصل جدید دستور تشکیلاتی طلاق با رهبری رجوی هر گونه ارتباطی بین من و همسرم بود قطع و طلاق تشکیلاتی انجام شد

1372 در اکیپی جزو همراهان مریم رجوی به فرانسه و اورسورواز منتقل شدم و با ماشین در یک اکیپ سه نفره به آلمان آمدیم

1373 در جریانی که برایتان مفصل خواهم گفت مناسبات تشکیلاتی این سکت را ترک کردم

آنها قصد داشتند من را مجدد به عراق برگردانند

از سال 73 تا آشنائی با شما من سکوت کرده بودم

انجمن زنان: آیا ورود به سازمان خواست شما بود و چگونه سر از عراق در آوردید؟

خانم معینی:

نه برای اینکه در خرداد سال 65 خانواده آقای بهشتی(خانواده همسرم که در جریان طلاقهای اجباری به فرمان رجوی از همدیگر جدا شدیم)

به خانه ما برای خواستگاری آمدند و از من برای پسرشان خواستگاری کردند. بعد از اینکه پدرم با آقای بهشتی صحبت کرد که اگر قرار است با من ازدواج کند چر خودش برای خواستگاری نیامده به پدرم گفت که تصمیم به رفتن به سازمان مجاهدین خلق دارد و چهار ماه صبر کنید تا مشخص شود. اگر رفتم که هیچ اگر نرفتم می آیم ازدواج می کنیم

پدرم گفته بود اگر می خواهی بروی هیچ وقت خانه ما نیا بعد پدرم با من نتیجه گفتگویش با ایشان را با من در میان گذاشت

بعد از سه ماه و ده روز بهترین و صمیمی ترین دوستش را پیش خانواده ما فرستاده بود که او بیاید بگوید می خواهد اجازه بگیرد که به خانه ما بیاید و گفته بود بگوید که دنبال زندگیش است و دیگر قصد رفتن و مبارزه ندارد

با این شرط که اطمینان به پدرم داد که می خواهد زندگی کند و قصد مبارزه ندارد و پدرم هم به من گفت که من شما را کمک می کنم و البته دوستانش هم کمکش کردند برای اینکه او 5 سال هم زندانی بوده است

پدرم می گفت که باید به همه جوانها شانس بدهیم برای زندگی کردن و محمد حسن گفت که هر چقدر دوست دارید مهریه اش باشد

و ما با هم به این ترتیب 29 آبان 1365 ازدواج کردیم

درست سه روز بعد از ازدواج ما بود که دیدم او رادیو مجاهد گوش می کند همان شب به من گفت که ارتباطش وصل شده است و می خواهد که برود.

من موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم چکار باید بکنیم خانواده من با ایشان صحبت کردند که این چه حرفهائی است که می شنویم او گفت اینطوری نیست که زهرا گفته و هنوز صد در صد نیست اشتباه شده و گفت زهرا خودش هم می داند من دنبال کار هستم ولی کار پیدا نمی کنم اگر هم بخواهیم برویم بچه های سازمان به ما کمک می کنند که به آلمان برویم و در آنجا به همه لحاظ در رفاه هستیم و ما فقط هواداری می کنیم

به پدرم گفت چه خوب می شه شما هم بیائید با هم برویم که پدرم گفت نه من در زندان بودم که پدرم را از دست دادم و نمی خواهم که مادرم و .... از دست بدهم می خواهم به آنها خدمت کنم

بعد از چند روز به پدرم گفت رفتن ما منتفی شد و مثل اینکه قرار بر رفتن نیست

در همان زمان بود که صدام و برقارستون تهران و سر آسیاب را بمباران کرد

همسرم من را بهمراه خانواده اش به شمال ایران کلار دشت خانه خواهرش برد که ما آنجا در امان باشیم

و خودش به تهران برگشت و گفت که کار پیدا کرده ام بعد از یکی دوهفته که ما در شمال بودیم آمد آنجا وما به تهران برگشتیم

چهارم فرودین سال 66 بود که همسرم به من گفت: ما برای ماه عسل به جنوب می رویم هر چی پول و طلا داری بردار که بعد از جنوب رفتن می خواهیم به مشهد هم برویم و بلیط هم به من نشان داد

ما برای ماه عسل حرکت کردیم در مسیر به من گفت شاید برویم خارج از ایران شاید هم نه اما در عمل من را بدنبال خودش برد به ایرانشهر مرکز استان سیستان بلوچستان و در نهایت پاکستان و پایگاه رجوی سر در آوردیم، ما یکماه ما تو راه بودیم و بعد از رسیدن به کراچی پایتخت پاکستان از طرف سازمان دنبال ما آمدند و معلوم شد که همه اینها توطئه و طرح سازمان برای به دام انداختن من و همسرم بود

بعد از ورود به پایگاهشان در پاکستان سازمان مجاهدین خلق همسرم را  از من جدا کرد و به من گفتند تو به ایران برگرد ازدواج با تو دستور ما بوده است که محمد حسن بهشتی بتواند با محمل عادیسازی خارج بیاید و تو به ایران برگرد.

من شوکه شدم و گفتم که هرجا شوهرم باشه من هم می مانم. من به لحاظ عاطفی به او وابسته بودم و به لحاظ عاطفی خیلی اذیت شدم ویادم هست چقدر گریه کردم.

 شوهرم آمد دلداری به من داد که همه چی درست می شود و گفت که آب رو داری کن یک طوری نشون بده که می خواهی همکاری کنی و هر چه که پول و طلا داشتیم را به سازمان دادیم بجزحلقه هایمان

محمد حسن بهشتی با نام مستعار محسن خودش نیز یک قربانی بود، من از او هیچ خبری ندارم و حتی یک تماس هم بعد از آن طلاق ناخواسته و جدائی با من نداشته و فقط بصورت نقل قول از خواهرش بعد از اینکه من مناسبات تشکیلاتی شان را ترک کردم به من گفت که محمد حسن برایت پیام داده است که برو دنبال زندگی ات!

 من بعد از ترک تشکیلات رجوی و آن پیام ازدواج کردم و دو فرزند دارم اما بهرحال با شرایط فعلی خطرناک وضعیت این سازمان در زندان لیبرتی و عراق اگر کمک بخواهد من و خانواده ام حاضریم بعنوان یک هموطن به او کمک کنیم.

خلاصه در پاکستان بعد از مدتی که به ما آموزش ایدئولوژیک می دادند ما را به نمایندگی کمیساریای پناهندگی بردند و به نام اصلی ثبت نام کردیم و بعد از سه هفته با پاسپورتهای کس دیگری که عکس ما را روی آن حک کرده بودند وارد عراق و قراگاه سازمان موسوم به سردار شدیم

از آنجا زندگی تشکیلاتی ما شروع شد و من تا مدت 4 ماه همسرم را ندیدم

بعد از چهارماه فرمانده ما بنام زرین من را صدا کرد و گفت که می توانم بروم و همسرم را ببینم اما گفت که شما نباید هیچ رابطه ای برقرار کنید و از طرف دیگر به همسرم گفته بودند که نباید رابطه ای با خانمت برقرار کنی و به دروغ گفته بودند که من مریضی دارم که نباید تماسی با من داشته باشد

همسرم وقتی مرا دید با تعجب گفت تو مریضی من گفتم نه و به این ترتیب دروغ آنها رو شد

من چاره دیگری نداشتم و سعی می کردم که آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک آنها را گوش بدهم و کم کم با ندیدن همسرم کنار بیایم گاهی ماهها و گاهی هفته ای یکبار تا مقطع طلاق ایدئولوژیک!

ما را به شدت از تماس با خانواده ترسانده بودند و می گفتند که اصلا نباید تماس برقرار کنید وگرنه اطلاعات ما لو می رود

می گفتند نامه بنویس با آب پیاز که رابط ما برود و نامه تو را به خانواده ات بدهد و رابط ما به خانواده ات می گویند که روی نامه تو اتو بکشند و نوشته تو آنوقت خوانا می شود و ما به همین دلگرم می شدیم

تمام فرهنگ ما را عوض کرده و فرهنگ جدیدی با لغات جدیدی جایگزین کردند

انجمن زنان: ببخشید خانم معینی این وضعیت دست شما ذهن ما را به خودش مشغول کرده ا ست و آثار باقیمانده سوختگی  بر روی دستهای شما می بینیم کنجکاو شدیم اینها آثار چیست؟

خانم معینی: من را بهمراه خیلی از نفرات دیگر در یک اقدام عجولانه به عملیاتی موصوم به فروغ جاویدان فرستادند وهمان ساعتهای اول من از ناحیه بازوی دست چپ مجروح شدم و به عقب برگردانده شدم، البته خدا را شکر می کنم که این اتفاق افتاد که من دستم به خون هموطنانم آلوده نشد

دست من باید درمان می شد جراحی که من را در بیمارستان بغداد عمل کرد گفت امکانات پزشکی ما نداریم وبیمار باید برای جراحی به آلمان یا فرانسه برود.

تشکیلات قبول نکرد من را به خارج بیاورد در حالیکه آنها مرتب برای کارهای تشکیلاتی رفت و آمد داشتند، وقتی من خواستم که دست مرا درمان کنند حسین ابریشمچی فرمانده لشکر ما به من گفت چیزی که درخواست کرده ای نمی شود که به خارج بروی و دو دست برای چی می خواهی!

دست من ترکش خورده بود و استخوانش شکسته بود بخاطر شکستگی دستم پرستار ناشی آن را محکم بسته بود و اصطلاحا می گویند که تورنیکه شده بوده یعنی عملی خطا در پرستاری.

خودم هم بعلت بیخوابی مستمر که یک هفته بود نتوانسته بودم بخوابم و خونریزی تقریبا بیهوش شده بودم  در بیمارستان بغداد دستم را باز کردند و با جریان خون در دستم شروع به زدن تاول کرد. ابتدا گفتند که تو را به اتاق عمل برای قطع دست می بریم و من وحشت کرده و حاضر نشدم و فردای آن شب دستم را عمل کردند و یکماه در بیمارستان بغداد بودم

بعد به امداد طباطبائی مربوط به تشکیلات در همان شهر بغداد منتقل شدم دوماه بعد در طباطبائی به من گفتند برای اینکه رگ دستت باز شود باید دستت را در پارافین داغ بگذاری و با این کار اشتباه  تمام این آثار سوختگی و وضعیت غیر عادی دست ناشی ا ز این عملهای اشتباه بود، همه رگهای دست من را به اشتباه در قسمت مچ بسته بودند و کف دست و انگشتان همینطور بی حرکت جمع مانده بود

بعدها در سال 72 که من را به مأموریت خارج  فرستادند مسئول تشکیلاتی آن موقع در آلمان به من به دروغ گفت که بیمه درمانی ندارم وگفت تو که برای درمان اینجا نیامده ای

 در حالیکه بعدا که آنها را ترک کردم و با حقوق خودم آشنا شدم متوجه شدم که از بدو ورود به آلمان این حق را داشته ام که آنها از من دریغ کردند و بعد از یکسال و نیم همکاری با آنها و بیگاری کشیدن از من در آلمان  از آنها جدا شدم و مداوای دست من شروع شد

 روی دست من بارها عمل جراحی انجام شد نظر پزشکان این بود که بسیار دیر شده است و چرا از روز اولی که وارد آلمان شده ام دست من مداوا نشده است و گفت این بسیار اورژانس بوده و قابل درمان از بدو ورود شما به آلمان بعد از انجام این عملها خدا را شکر بهتر است ولی بهرحال ناقص العضو محسوب می شود

انجمن زنان: خیلی متأسف شدم خانم معینی هر چند که باید بگویم حتی کسانی هم که در این عملیاتها تا آخر شرکت کرده بودند هم بهرحال الان دیگه برای ما روشن است کاملا که محصول نشستهای مستمر تفتیش عقاید بوده است و حتی ما شنیده ایم که با چه ترفندها و شیوه هائی بچه ها را به این عملیات کشاندند کسانی که حتی بلد نبودند از سلاح استفاده کنند از طرف دیگر در دستگاه فرقه ای آنها انسان فقط تا وقتی برایشان اهمیت دارد که برایشان بیگاری کند و کشته بشود و هر بلائی به سرشان آوردند را رحمت رهبری بدانند و دیگر آنها حقی ندارند

 آنها می گویند هر انسان فقط حق فدای تمام عیار برای رهبری دارد و خیلی ناقص شدن شما غم انگیز است اما باز هم خدا را شکر می کنیم که زود هوشیار شدید و ضمن بدست آوردن حداقل وضعیت بهتری به اندازه خیلیهای دیگر بازیچه سیاسی رجوی نشدید،

خانم معینی: و اضافه کنم که حتی اسرائی را که در عملیاتهای قبلی سازمان به اسارت گرفته بود حتی روی ا ین اسرا هم کار کرده بودند  به اصطلاح آنها را متقاعد و درعملیات فروغ آنها  شرکت داده بودند در حالیکه این حق را سازمان از لحاظ حقوق بشری نداشت که این سوء استفاده را از اسرا بکند

انجمن زنان: درسته ....خیلی شما را خسته کردیم ا ز شما تشکر می کنیم و ادامه گفتگو را به جلسه دیگر موکول می کنیم

 خانم معینی: من هم تشکر می کنم با کمال میل

ادامه دارد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتتت

شو مجاهدین خلق به سبک آمریکایی

 

 

لوموند (ترجمه زنان ایران)، پاریس، بیست و هشتم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

لینک به متن اصلی (فرانسه)

 

زنان ایران به نقل از روزنامه فرانسوی لوموند به قلم کریستف ایاد

 

ترجمه فارسی:

شو مجاهدین خلق به سبک آمریکایی

 

سالهای می گذرد، روسای جمهور عوض می شوند ولی آنچه در ایران عوض نمی شود این است که مجاهدین خلق، این اپوزیسیون رادیکال در تبعید که خواهان سرنگونی ” رژیم ملاها ” در تهران هستند تغییر نمی کنند. آنها روز شنبه ۲۲ ژوئن تجمعی بزرگ در حومه شهر پاریس برگزار کردند که می گویند در ” ویل پنت ” بوده است.

دهها هزار نفر ایرانی، که از سراسر اروپا آمده بودند و همچنین مهاجرین روس و لهستانی تبار که شاید خیلی هم در جریان مبارزه ای که انجام میشود نیستند با استفاده از سفر رایگان با اتوبوس از آلمان در این تجمع حضور یافتند تا ” مادر” جنبش و رئیس شورای ملی مقاومت ایران را مورد تشویق خود قرار دهند.

مریم رجوی در سخنرانی خود انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران در روز ۱۴ ژوئن را رد کرد و گفت : ” این شعبده بازی هیچ ارتباطی با یک انتخابات واقعی و آزاد ندارد… تنها راه حل این است که رژیم مذهبی سرنگون شود. رئیس جمهور جدید که با شعار میانه روی وارد صحنه شده است خود یکی از مسئولین ماشین جنگی و امنیتی و سرکوب با یک گذشته سنگین است. روحانی یک میانه رو نیست. در رژیم ملاها، میانه روها وجود ندارند.

به اعتقاد مجاهدین خلق انتخاب حسن روحانی، مذهبی ۶۴ ساله خبر بدی است. به همان میزان که محمود احمدی نژاد و اهانت های او باعث می شود مجاهدین برای سرنگونی رژیم در ایران فراخوان بدهند به درد آنها می خورد و از آن بهره برداری می کردند، به همان میزان هم لحن معقول و خواست دیالوگ از سوی جانشین احمدی نژاد که روز ۲ اوت رسما ریاست جمهوری را تحویل خواهد گرفت، مبارزه مجاهدین خلق را تهی از معنی می کند.

بی آنکه بخواهیم به مشارکت و حضور ۷۲ درصدی مردم ایران در روز رای گیری اشاره ای بکنیم، همین انتخابات به راحتی خلاف تحلیل های اپوزیسیون رژیم ایران که معتقد است ” رژیم تهران در آستانه سقوط قرار دارد ” را نشان میدهد.

شگفتی آفرینی روحانی به قدری ” اثر بد ” بر روی مجاهدین دارد زیرا مجاهدین خلق تازه و به تدریج بهره برداری ها از حذف نام این سازمان در سپتامبر ۲۰۱۲ از فهرست سازمان های تروریستی در آمریکا را آغاز کرده بودند. به نظر می رسد که پول در این میان به شدت در جریان است و توانسته بود مهمان های عالی رتبه ای را برای حضور در میتینگ این سازمان به سوی خود بیاورد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محکوم کردن حمله موشکی مرگبار به ساکنان اسارتگاه رجوی در لیبرتی

فراخوان به تمامی خانواده های ساکنان لیبرتی برای فشار به مجامع حقوقی و بین المللی برای پذیرش افراد اسارتگاه رجوی در لیبرتی

 

 

زنان ایران، شانزدهم ژوئن ۲۰۱۳
لینک به منبع

 

حمله موشکی مرگبار به ساکنان بی دفاع و اسیر تشکیلات رجوی را محکوم می کنیم

بعد از گذشت چندین ماه از پذیرش ۲۱۰ تن از ساکنان لیبرتی توسط کشور آلبانی این نفرات در عراق که تحت کنترل تشکیلات رجوی هستند، تنها کمتر از ۵۰ نفر به آلبانی منتقل شده اند و تشکیلات رجوی مستمرا مانع تراشی می کند.

رجوی و تشکیلاتش خود را مستولی بر جان و روح و روان این افراد کرده است و با تعهداتی که جدید از افراد گرفته بنام ویروس ث

آنها را ملزم به ماندن در این قتلگاه کرده است، علاوه بر ده سال گذشته در عراق باز هم این تشکیلات سلطه خود را بر این افراد حفظ کرده است و همه چیز تحت کنترل و سناریو تشکیلات پیش می رود و افرادی که اخیرا از این تشکیلات فرار کرده اند گواهی بر این گفته ما هستند.

رجوی که خود را پیغمبر و امام تصور کرده است و تعدادی مدیحه سرا و ستایش کننده هم دور خودش چیده از زنانی که همه را بنده و برده خود کرده است و مردانی که بایستی شبانه روز به او تعظیم و تکریم کنند برای تصرف مسند رهبری در ایران تا به کشتن دادن تک به تک آنها دست بر نمی دارد.

و راهی نیست جز اینکه با اعتراض و آکسیون به داد آنها شتافت. ما تا برچیده شدن قتلگاه لیبرتی دست بر نمی داریم.

ما از تمامی خانواده ها می خواهیم که همراه با ما با فرستادن ایمیل به مجامع بین المللی و تجمع و آکسیونهای اعتراضی حمایت خود را از بستگان خود اعلام کنند و تا سایر دوستان و خانواده هایمان قربانی بعدی این حملات نشده اند، به کشورهای مختلف فشار بیاورند.

همچنین به تشکیلات رجوی در کشورهای مختلف فشار بیاورند تا نفرات را آزاد کنند و بساط تعهدات مسخره صادره از جانب رجوی را جمع کنند و از هیچ تهمت و مارکی نهراسند.

بار دیگر تأکید می کنیم که این نفرات در پادگان لیبرتی همچون کسی هستند که در باطلاق گیر کرده است و نیازمند کمک از خارج از خودشان هستند.

 

نقشه شوم رجوی را که می خواهد تمامی آنها را به لیست شهدایش اضافه کند نقش بر آب کنید و با فرستادن ایمیل مستقیم به وزارت کشورهای مختلف و مجامع بین المللی و یا به آدرس ایمیل ما

zananiran12@yahoo.com

 

حمایت خود را از فامیل و دوست خودتان که در لیبرتی هست اعلام کنید و برای تجمع ها و آکسیونهای آینده اعلام آمادگی کنید.

امیدواریم که همگی آنها به زندگی برگردند

درود بر زندگی و آزادی

ننگ بر اسارت و زندانهای تشکیلات رجوی

هیئت تحریه زنان ایران

پانزدهم ژوئن ۲۰۱۳

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ظالم و مظلوم کیست؟ فرزند و پدری که خواهان یک خبر از احوال مادر است یا رهبری که تحت عنوان "مبارزه و دشمن" چمبره بر روح و روان افراد کرده

 

 

خانم بتول سلطانی، زنان ایران، یازدهم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

امروز سازمان مجاهدین خلق و در واقع رجوی  نامه ای تحت عنوان نامه خانم اکرم حبیب خوانی به شیوه همیشگی نه خطاب به فرزند و پدری نگران که خطاب به تعدادی از شخصیتهای حقوق بشری در سایت ایران افشاگر وابسته به خودش منتشر کرد
 
این نامه که در اصل نمونه ای است از نامه ای که مستقیما و با هدایت شخص آقای رجوی به رشته تحریر در آمده، بنام خانمی با عکس و هویت اکرم حبیب خانی است
 


این روال کار سازمان بود که بعد از اینکه کسی منتقد به سازمان می شد روی بستگان او توسط مجاهدین در تشکیلات توجیه و تفتیش عقاید می شد و بعد هدفدار چنین نامه هائی منتشر می شده است منتهی در مورد زنان شورای رهبری بخصوص از جمله همین خانم بحث از این زاویه متفاوت است که مستقیما توسط رجوی هدایت می شود
 
زنان شورای رهبری از کمترین اهمیتی در این سکت برخوردار نیستند و لقب همگی آنان کلفت رهبری و یا به گفته مهوش سپهری سگ در خونه نامگذاری شده بود بغیر از سوء استفاده جنسی که از اغلب این زنان می شد، بیشتر آنها برای کارهای مسعود و مریم رجوی بکار گرفته می شدند مثلا فقط قسمت آشپزخانه شخصی رجوی در حدود 40 نفر پرسنل داشت
باغچه و گلدانها و کارهای فردی وی نیز 9 نفر قیافه تمامی آنها تکیده، گرفته و غمگین با لبخندی مصنوعی است 
 
اهمیت زنان شورای رهبری زمانی آغاز می شود که اینها صاحبی در بیرون پیدا کنند و کسی در بیرون دنبال آنها باشد بخصوص اگر این فرد در ایران نبوده و دارای حقوق پناهندگی در کشوری باشد آنوقت توجیه و فشار و تهدید و شانتاژ از یک طرف و از طرف دیگر لانسه کردن از قبیل تشویق، دادن هدیه های گرانبها از طرف توسط رجوی، دادن رده بالاتر تشکیلاتی و ..... آن خانم توسط این سازمان بصورتی فزاینده در دستور کار قرار می گیرد 
 من آن زمانها شاهد این شیوه های رجوی بر روی زنان همچون لیلا قنبری و مهین نظری که همسران آنها به قول رجوی سوژه جنگ سیاسی بوده است " بوده ام که چگونه رجوی شبانه روز طی نشستهائی و تفتیش عقاید آنها و سوء استفاده از جمع، آنها را تشویق و مجبور می کرد که بر علیه همسران و خانواده شان موضعگیری نمایند و این موضوع جدیدی نیست
 
دراین نامه که برای برخی از شخصیتها و نهاد های حقوق بشری نوشته شده است گفته که خانم اکرم حبیب خانی فرزندش امیر را بخاطر جنگ و اینکه جانش در خطر نباشد با توافق پدرش به سوئد فرستاد اما فراموش کرده که بگوید که بعدا چگونه فرزند زیر سن برای رزمندگی در ارتش آزادیبخش رجوی فراخوانده شد
 
 این نامه که منصوب به خانم اکرم حبیب خوانی و سراسر تحریف و ریاکاری برای فرار ازپاسخ دادن به یک خانواده و بخصوص فرزند و پدری که نگران وضعیت این خانم بوده اند و درخواست کمترین اخباری از حال وی داشته اند مرا بر آن داشت تا بار دیگر از تمامی مجامع بین المللی بخواهم که به سرنوشت هزار زنی که هنوز در لیبرتی و در سایر پایگاههای تشکیلاتی این سکت اسیر هستند رسیدگی کنید
 
همچنین ضمن استقبال مجدد از آقای اسماعیل وفا یغمائی از سایر بستگان همه افراد اسیر در این تشکیلات می خواهم که به یاری فرزندان و بستگان خود بشتابند و از برای بازگشت به جامعه و دنیای آزاد کمک کنند و مقهور این نامه های هراس آلود تشکیلاتی نشوند 


بتول سلطانی
11.06.2013
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به ژنرال جیمز جون

 

 

زنان ایران، هشتم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

نامه خانم سلطانی از اعضای سابق شورای رهبری مجاهدین فرقه رجوی به ژنرال جیمز جونز مشاور امنیت ملی باراک اوباما تا سال ۲۰۱۰

با سلام و احترام

شما زمانی مشاور امنیت ملی بوده اید، و باعث تأسف خودم بود اینکه در یکی از نوشته های سایتهای وابسته به تشکیلات مجاهدین خلق از شما بعنوان سخنرانان آتی مراسم ویلپنت پاریس یاد شده است

این مراسم همه ساله و با صرف هزینه ها و لابیگریهای هنگفت این فرقه برگزار می شود شاید شما از چگونگی و شیوه های کار این تشکیلات بی خبر باشید اما آنها افراد را از ملیتهای مختلف فریب داده و فقط بصورت سیاه لشکر جمع می کنند تا بعنوان هوادارن خود نشان بدهند. این سیاه لشکر که جمع می شود نقشی در جامعه مردم ایران ندارند و اگر بخواهم صریح گفته باشم از آنها در این زمینه فقط سوء استفاده تبلیغاتی می شود

اغلب آنها کسانی هستند پناهنده، تبعه سوریه یا افغانستان یا هند و صرب و آذربایجان و یا بی خانمان هائی هستند که فقط برای گذراندن دو روز خودشان و اینکه گردشی هم کرده باشند به گردهم آئی مجاهدین خلق می پیوندند

 

به نظر من به آنها نمی توان ایراد گرفت اما تعجب از کسانی همچون شماست که با وجود اعضائی که از این تشکیلات جدا شده اند کسانی که زندانی این گروه بوده اند و شاهد مرگ دوستانشان و یا شکنجه دوستانشان بدست سران این گروه بوده اند و یا عمر و هستی شان تباه شده است، با هویت حقیقی و در دنیای آزاد، همچون خودم یا دوستانم اما باز هم می بینیم شما کمک به گروهی می کنید که بتواند تبلیغات کند تا به قدرت برسد در حالیکه خودش مستبد است، در شرایطی که همین اخیرا دو تن از متحدان و اعضای شورای ملی مقاومت آقایان محمدرضا روحانی ودکتر کریم قصیم از این گروه کناره گرفتند و استعفا دادند

 

آیا شما می دانید که ا ینها فقط شعارهای غرب پسند می دهند دمکراسی نمی تواند مانند آنچه که اینها می گویند فقط یک تبلیغ باشه اما در عمل طور دیگری رفتار کنند

دمکراسی نمی تواند مربوط به تشکیلاتی باشد که ۱۰ سال است فقط یک رئیس جمهور و یک رهبری داشته باشد

 

آیا شما از خطر فرقه ها و رشد آنها در غرب نمی هراسید بخصوص که اینها بساطشان در عراق هم رو به جمع شدن است، آیا نمی هراسید از کسانی که جلوی شما بسیار شیک کت و کراوات می پوشند و خانم مریم رجوی که صحنه گردان نشستهای سرکوب اعضاء بوده با لباسی مدرن و از الیاف طبیعی که هزاران دلار هزینه آن شده است بسیار آراسته با چهره ای خندان ظاهر می شود اما همینها به یکباره وحشی می شوند و خود را به آتش می کشند اینها همانند روباتها با جامعه و با مردم قطع ارتباط هستند و فقط همان کاری را می کنند که دستور گرفته اند، اعتماد شما چگونه است که با سخنرانی خود در این اجتماعات زمینه ساز مشروعیت این فرقه ها می شوید، با سخنرانی خود باعث می شوید تا با سوء استفاده تبلیغاتی این تشکیلات باز هم افراد را در عراق نگهدارد و بر خط مشی و سیاستهای غیر انسانی شان برای تصاحب قدرت ادامه بدهند

 

هم مسعود رجوی و هم مریم رجوی بعنوان رهبران و همه سئولین ونمایندگان توجیه شده شان افراد را در نشستهای تفتیش عقاید موسوم به عملیات جاری شکنجه می کردند و من شاهد این نشستها بوده ام

من با کمال میل حاضر هستم تا اطلاعات تکمیلی در اختیار شما بگذارم

امیدوارم که دمکراسی و آزادیخواهی بتواند بستر واقعی خودش را پیدا کند و کسانی که زمانی شکنجه گر و آزار دهند افراد دیگر بوده اند حساب اعمالشان را پس بدهند

 

با احترام بتول سلطانی

۰۸٫۰۶٫۲۰۱۳

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تبریک به آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم بخاطر اقدام شجاعانه استعفا از شورای ملی مقاومت با رهبری رجوی

 

 

انجمن زنان ایران، ششم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

در خبر ها خواندیم که آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم از شورای ملی مقاومت استعفا داده اند، به این اقدام شجاعانه تبریک می گوئیم مینیمم انتظاری بود که همگی ما داشتیم

این روزها می بینیم علاوه برما که از اعضای رسمی این تشکیلات بوده ایم، مجاهدین حتی به سایر هوادارانشان نظیر آقای اسماعیل وفا یغمائی یا ایرج مصداقی و ….. چه اهانت ها و شیطان سازیهائی می کنند و جرم آنها صرفا داشتن کوچکترین و درست ترین انتقادات به رجوی رهبری مجاهدین بوده است و بزودی خواهیم دید همین دوشخصیت بزرگوار نیز به جرم همین استعفا و انتقادها هدف آماج تهمتهای مجاهدین قرار بگیرند

آنها از مزدور شدن لولوئی ساخته اند و کودکانه مرتب همه را از آن لولو می ترسانند و نسق از افرادشان می گیرند که یا با من هستی و یا اگر انتقاد داشتی مزدوری یعنی سفید و سیاه کردن، باز هم می گوئیم که آنها هرگز نباید جامعه جهانی را با اشرف نشیننان و کسانی که بیش از نیمی از عمرشان را در تشکیلات سرکوبگرانه مجاهدین سپری کرده اند و به نوعی دفرمه شده اند و یا بالاجبار حمد و ثنا گوی همه اظهارات رجوی شده اند اشتباه بگیرند، هر چند که با برقراری کمترین ارتباط بین همین افراد با دنیای آزاد هم آنها نیز به خود آمده اند و تک به تک در حال ترک این جریان متروکه هستند

رجوی طی این سالها هر بلائی که دلش خواسته به اسم آزادی و جنگ با دشمن بر سر این افراد آورده است طوری که با کمال تعجب همگان افراد را وادار به بدترین اهانت ها به خانواده های خودشان هم می کنند که دیگر این وجه از بی شرافتی این ایدئولوژی سابقه نداشته (نامه هائی نظیر آنچه به اسم برادر یا خواهر برای خانم ها عاطفه و عفت اقبال نوشته شد یا برای خانم میرباقری از زبان خواهرش یا برای مازیار ایزد پناه از زبان برادرش و …. ) و حتی شعار ساخته اند که ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما

باید گفت که این وجه از کیش شخصیت و رهبر پرستی دگم در جهانی که دمکراسی جزو آرمانهای انسانهایش می باشد عجبیب است و با وجدان و انسانیت در تعارض آشکار توصیه کردن به رجوی دیگر از حوصله ما خارج شده است ولی به اطرافیان وی باز هم توصیه می کنیم که دست از امام و پیغمبر سازی برداشته تا شاید رجوی بتواند بیشتر با واقعیتهای پیرامون و دنیا آشنا بشود

 

با احترام هیئت تحریه زنان ایران

ششم مای ۲۰۱۳

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه سایت زنان ایران با خانم میرباقری پیرامون تحولات انتخابات و موضعگیریهای اخیر رجوی

 

 

زنان ایران، سوم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

زنان ایران: خانم میرباقری با سلام سوآلاتی داشتیم از شما ازجمله اینکه شما در صحبت قبلی خود گفتید که آیت الله رفسنجانی با شرکت در انتخابات خط بطلان بر روی تحلیهای رجوی کشید نظر شما راجع به وقایع بعد از آن چیست؟

 

خانم میرباقری: من همه سلام می کنم به شما و همه خوانندگان و علاقمندان به موضوعات مورد بحث جدا شدگان از تشکیلات رجوی، همانطور که گفتم رجوی بشدت از این موضوع هیجان زده شده بود که آیت الله رفسنجانی در انتخابات شرکت کرد بطوریکه وی که حتی به ندرت برای موضوعات گریبانگیر تشکیلاتش صدایش در می آید ولی سر این موضوع فورا موضعگیری کرد

آن موقع اصلا در تابلوهایش این نبود و فکرش را هم نمی کرد که به زودی کار به اینجا برسد که وی حذف بشود و از همه دردناکتر برای رجوی اینکه وی بگوید که به این حذف شدن احترام هم می گذارد که دیگر رجوی را این موضوع بکلی گیج کرد برای همین در ادامه واکنشهاش دیدیم که وی کودکانه شروع کرد به دعوا ایجاد کردن و و نقش آتش بیار معرکه را بعهده گرفت

حال آنکه تحلیلهایش سالهاست جائی در جامعه ایران ندارد و قبلا گفته ام که وی بعلت اینکه از بستر جامعه و مردم دور است و بیشتر شبیه موعظه خوانهاست و در گود نیست و همانطور که باز هم گفته ام دشمن را عوضی گرفته و یا با پلیس حفاظت عراقی درگیر می شود و یا بان کی مون و نماینده یونامی در بغداد آقای کوبلر را هدف می گیرد و یا در یک سخنرانی طولانی همه جدا شده ها از تشکیلاتش وآقای حسین نژاد را حداقل شاید این وسط بتواند برای خودش یک نقشی در حد آتش بیار معرکه بین شخصیتهای موثر در دولت ایران را بازی کند

 

زنان ایران: دلیل و استدلال شما برای ایجاد این تنش و دامن زدن رجوی به مسائل داخلی ایران چیست؟

 

خانم میرباقری: استدلال من سخنرانی اخیر رجوی است که در روز ۳۱ اردیبهشت کرده است و اخیرا در رسانه های آنها پخش شده و مضحک تر آنکه اسم اتمام حجت هم بر آن گذاشته است

توجه کنید که در این صحبتها خیلی کودکانه توصیه هائی به آیت الله رفسنجانی و خامنه ای کرده است و گفته رفسنجانی باید آستین بالا بزند و خامنه ای پائین بکشد و خامنه ای باید تا دیر نشده رفسنجانی را حکم حکومتی به صحنه برگرداند یعنی تمام مشکل آنها این بوده که وی برای آنها خط و مرز سرخ ترسیم کند. وی ظاهرا حتی آنها را نیز با اعضای اشرف نشین عوضی گرفته است

نکته دیگری که خوب است همینجا اشاره کنم رجوی همیشه می گفت که افعی که خامنه ای باشد کبوتر نمی زاید حالا رجوی می گوید که کبوتر خودش را هم می بلعد و حذف می کند حالا باید پرسید رجوی بفرماید که این کبوتر چه موقع زاده شد و کی و کجا بزرگ شد که حالا بلعیده شد، یعنی تماما تحلیهای آبکی و سرخ نگهداشتن صورت از ضربات سیلی

بهرحال رجوی که موقع عزیمتش به عراق ۶ ماه زمان برای سرنگون کردن تعیین کرده بود از آن موقع فقط کارش تحلیلهای اینچنینی است که بیشتر خوابهای پنبه دانه ای است و دلخوش کردن قبل از همه خودش

البته باید به این نکته هم اشاره کنم که یکی دیگر از عوامل خیالپردازی کردن او اطرافیانش هستند که از بس که ضد و نقیض شنیده و دیده و فقط لب به ستایش رجوی گشوده اند چون حق دیگری غیر از این ندارند وی اینقدر در هپروت بسر می برد وگرنه اگر مثل همه رهبرهای سیاسی از کرسی امامت و کرامت پائین می آید بیشتر منطقی می شد

 

زنان ایران: خانم میرباقری بسیار سپاسگذاریم و تشکر می کنیم از اینکه دعوت ما را برای این مصاحبه پذیرفتید

 

خانم میرباقری: خواهش میکنم

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد