_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran_ghalam@yahoo.de

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده انجمن نجات به خانم لورا بولدرینی، رئیس مجلس نمایندگان ایتالیا

 

 

12.05.2014

انجمن نجات، مرکز تهران

لینک به منبع

لینک به متن انگلیسی نامه

هیئت پارلمانی در زمان حضور در تهران با ما دیدار کند

نامه سرگشاده انجمن نجات به خانم لورا بولدرینی، رئیس مجلس نمایندگان ایتالیا

 

تهران، ۷ مه ۲۰۱۴

خانم محترم

انجمن نجات یک سازمان غیردولتی است که از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و خانواده های اعضای فعلی گرفتار در عراق در دستان مسعود رجوی تشکیل شده است.

همانطور که مطلع هستید یک هیئت ۱۰ نفره از پارلمان ایتالیا به ریاست آقای اتوره روساتو روز شنبه ۳ مه ۲۰۱۴ برای یک دیدار ۴ روزه به تهران آمد.

در میان نمایندگان هیئت مربوطه کسانی بودند که طومارهائی را برای سازمان مجاهدین خلق در جهت محکوم نمودن جمهوری اسلامی ایران و حمایت از مسعود و مریم رجوی به امضا رسانده بودند.

ما از اعضای هیئت مربوطه درخواست کردیم تا دیداری با اعضای انجمن ما و با قربانیان این فرقه مخرب کنترل ذهن داشته باشند اما آنها دعوت ما را رد کردند.

اگر این نمایندگان ادعا میکنند که برای حقوق بشر، آزادی، و عدالت مبارزه میکنند، و همچنین علنا از سازمان مجاهیدن خلق حمایت می نمایند، سیاست بی طرفانه ایجاب میکرد که به حرف قربانیان سازمان مجاهدین خلق هم گوش نمایند که از نقض حقوق بشر در درون سازمان مجاهدین خلق آسیب دیده اند.

هدف انجمن نجات برای این دیدار صرفا تلاش برای یافتن راهی جهت نجات اعضای سازمان در عراق و همچنین وصل ارتباط آنان با خانواده هایشان در ایران بود.

جای تعجب دارد که این این افراد از یک سازمان تروریستی تحت نام دفاع از حقوق بشر حمایت میکنند، ولی از گوش دادن به قربانیان همان سازمان تروریستی امتناع می ورزند.

ارادتمند

انجمن نجات

رونوشت به :

رئیس مجلس سنای ایتالیا

رئیس هیئت پارلمانی دیدار از ایران

 

 

_______________________________________________

فرماندهی مجاهدین خلق (فرقه رجوی، تحت الحمایه دفتر پنتاگون) در آلبانی از اسمائیل مرتضایی به عبدالوهاب نجفی نژاد منتقل شد

 

 

17.04.2014

انجمن نجات، مرکز تهران

لینک به منبع

گزارشی از حضور ماموران سازمان در آلبانی – تیرانا

طی گزارش های رسیده مدتی است که سازمان در پی تغییرات اساسی در جایگزینی نفراتش و تغییر نگرش در صحنه آلبانی است.

سازمان درصدد است تا بتواند تشکیلات جدیدی در آلبانی راه اندازی کند و هر چند که صحنه سیاسی و بین المللی کشور آلبانی را چندان فعال وتاثیر گذار در تعاملات بین المللی ، اجلاسیه های جهانی و و مسئولین حقوقی و حقیقی اروپایی نمی داند ولی با توجه به ورود نفرات از لیبرتی به تیرانا فعلا چاره را در این می بیند که سازماندهی و چارت تشکیلاتی مختصری را در این کشور راه اندازی کند ، تا بتواند مجددا زمینه فریب افراد و در انحصار قرار دادن آنها را فراهم نماید .

مدتی است جواد خراسان ( اسمائیل مرتضایی ) صحنه آلبانی را ترک نموده و فردی به نام افشین ( عبدالوهاب نجفی نژاد جهرمی ) عهده دار کارها شده است و افراد دیگری به نامهای محمد رضا و باقر امورات مالی نفرات را بر عهده دارند. تا در این فرصت سازمان ، نمایندگان مورد نظرش را به آلبانی گسیل دارد و باسازماندهی جدید بتواند ، افراد را ترغیب به اخذ پناهندگی و اقامت در آلبانی نماید.

حدود ۱۷ نفر از نیروهای سازمان که قبلا اقامت انگلستان را داشتنه اند درفهرست پذیرفته شدگان انگلستان هستند که ۳ نفر از این افراد فعلا درآلبانی اقامت دارند .

 

________________________________________________________

نامه انجمن نجات به کمیساریای محترم سازمان ملل در کشور آلبانی

 

15.04.2014

انجمن نجات، مرکز تهران

 

لینک به منبع

کمیساریای محترم سازمان ملل در کشور آلبانی – تیرانا

با احترام و عرض ادب

قبل از هر چیز اقدام بشردوستانه شما در برگزاری جشن سال نوی خورشیدی ، برای دوستان و عزیزان مان درتیرانا را صمیمانه محترم و ارج می نهیم.

مسئولین سازمان مجاهدین در تیرانا ، که خود را در ورطه سقوط و ازهم گسیختگی می بینند ، قصد داشتند با برگزاری جشن نوروز برای آن دسته که هنوز در اختیار و زیر نظر تشکیلات شان هستند ، موجی از تحقیر و سر افکندگی را به آنانی که این تشکیلات پوسیده را برای همیشه ترک کرده اند ، نشانه روند . تا به خیال خام خود در گذر زمان و اندک و اندک مجددا آنان را به طرف خود جلب نمایند .

برگزاری جشن مفصل شما ، ضربه ای کاری بر اذهان عقب مانده و فرقه ای آنان بود .

و از طرفی بی گمان ، انرژی دوستانمان را در طی مسیر جدایی از تفکر فرقه گرایانه چند برابر خواهد کرد.

در پایان ، خوشحال میشویم که چند سطری از فعالیت های خود برای شما بنویسیم.

انجمن نجات ، ان جی او است غیر دولتی ، که در ایران فعالیت دارد . اعضای سابق سازمان مجاهدین ، که سالیان در چنبره تشکیلات فرقه ای آنان بودند ، و بعد از پی بردن به ماهیت آن ، از آن تشکیلات جدا شده و آن تفکر را به شدت نفی می نمایند ، تشکیل شده است .

انجمن نجات با برقراری دفاتری در همه استانهای ایران ، ماهیت فرقه گرایانه تشکیلات مجاهدین را افشا می کند . همچنین با برقراری ارتباط با خانواده هایی که فرزندانشان در معرض آدم دزدی و یا اغفال قرار گرفته اند و به درون تشکیلات مجاهدین کشانده شده اند ،

آنان را نسبت به وضعیت فرزندانشان آگاه می کند .

در حال حاضر خانواده بزرگ انجمن نجات در حدود ۳۰۰۰ خانواده میباشد .

اعضای انجمن نجات با توجه به اینکه سالیان طولانی در معرض مناسبات تشکیلاتی مجاهدین قرار گرفته اند ، با تجارب زیادی در اتخاذ عکس العملها کارساز در مقابل آنان وارد عمل شده اند. خوشحال می شویم که در این زمینه نهایت همکاری را با ان کمیساریای محترم داشته باشیم .

باآرزوی موفقیت هر چه بیشتر برای شما

انجمن نجات مرکز تهران

- رونوشت سازمان ملل متحد

 

_______________________________________________________________________-

اخبار و ناگفته های کمپ پناهندگان در آلبانی ـ قسمت سوم

سایت نیم نگاه

14.04.2014

لینک به منبع

لینک به قسمت اول
لینک به قسمت دوم

اخبار و ناگفته های کمپ پناهندگان در آلبانی ـ قسمت سوم

طبق اخبار دریافتی از کمپ پناهندگان در آلبانی جواد خراسان و فرزانه میدانشاهی دو تن از سران فرقه ستیزه جوی مجاهدین به دستور مریم رجوی تعدادی از افراد مستقر در کمپ را قصد دارند با استفاده از پاسپورت های جعلی به کشور انگلیس انتقال دهند که یکی از مسئولین و عناصر رده بالای این گروه بنام هوشنگ دودکانی اهل خوی در استان آذربایجانغربی نیز در میان افراد انتقالی است.

اعضا و کادرهای تشکیلاتی جدا شده ی مجاهدین ساکن اروپا معتقدند در شرایطی که کمیساریای عالی پناهندگان برای افراد فرقه در آلبانی مجوز پناهندگی صادر کرده است و تعدادی از آنها نیز در جریان روند تکمیل پروندهایشان قرار دارند و بزودی پناهندگی دریافت می کنند سران فرقه مجاهدین درصدد انتقال افراد به کشور دیگری هستند که خود جای سوال و پرسش است؟

فرزانه میدانشاهی عضو ارشد شورای رهبری فرقه رجوی از جمله زنانی است که مطیع مطلق تشکیلات رجوی و یکی از عوامل اصلی سرکوب اعضای انتقالی مجاهدین به آلبانی است

برخی از کادرهای تشکیلاتی جدا شده مجاهدین تاکید دارند به دلیل اینکه اعضای فرقه مجاهدین در آلبانی از آزادی عمل چندانی برای فعالیت های تروریستی و تشکیلاتی برخوردار نیستند و ریزش و جدایی افراد در کمپ پناهندگان آلبانی نیز همچنان ادامه دارد لذا رهبری فرقه مجاهدین با انتقال کادرهای تشکیلاتی به انگلستان به منظور کنترل همه جانبه نیرو ، قصد دارند مانع از گسستگی و ریزش افراد و اعضای مستقر در کمپ پناهندگان آلبانی گردند.

متاسفانه علیرغم شعارهای عدالت طلبانه و برابری خواهانه و ایجاد جامعه بی طبقه توحیدی ازسوی سران مجاهدین بنا به شهادت تعداد زیادی از افراد مستقر در کمپ آلبانی تبعیض بین نفرات و افراد تشکیلات رجوی بیداد می کند. افرادی همچون میرزا آقا از نفرات با سابقه و قدیمی مجاهدین که همه سالهای جوانی را در راه اهداف و امیال شوم رهبری مجاهدین بر باد داده است و هم اکنون پیر ، بیمار و از کارافتاده است بدون اینکه از مجاهدین جدا شده باشد ، سران فرقه رجوی او را از تشکیلاتشان طرد کرده و به قسمت جدا شده ها در کمپ آلبانی فرستاده اند ولی برای فردی همچون موسی عنصری که بشدت مخالف رجوی و ذهن بیمارش بود و قصد داشت به تعبیر سران مجاهدین ، انقلاب مریم را با ازدواجش سوراخ کند و از تشکیلات رجوی نیز اعلام جدایی کرده است و پول و کمک مالی از سران فرقه دریافت نمی کرد در حال حاضر سران مجاهدین برای جذب مجدد او و بهره برداری تشکیلاتی و تبلیغی ، کمک مالی زیادی به او کرده اند و سعی دارند به این طریق وی را نیز به کشور انگلستان منتقل کنند تا همچون یک مهره تشکیلاتی از وی استفاده ابزاری کنند. پدر آقای موسی عنصری یکی از پیروان فرقه خشونت طلب رجوی است و هم اکنون در کمپ لیبرتی بسر می برد.

 

________________________________________________

اخبار و ناگفته های کمپ پناهندگان در آلبانی ـ قسمت دوم

سایت نیم نگاه

09.04.2014

لینک به منبع

لینک به قسمت اول

سران فرقه مجاهدین سعی دارند با اتخاذ شیوه ها و ترفند های متعدد مانع ریزش و جدایی افراد انتقالی از کمپ لیبرتی به کمپ پناهندگان در آلبانی بشوند. خبرها حاکی از آشفتگی حال سران فرقه ستیزه جوی مجاهدین دارد. مریم رجوی به افراد رده بالا و مسئولین تشکیلات رهنمود داده است که برای جذب جداشده ها در آلبانی آزاد هستند بر خلاف موازین و اصول لایتغیر تشکیلات و دستگاه اعتقادی مجاهدین ترتیب مراسم و جشن را بدهند تا بدین طریق افرادی که از تشکیلات جدا شده اند را دوباره جذب کنند و بیش از این اجازه ندهند ریزش مستمر و مداوم افراد در کمپ پناهندگان آلبانی ادامه یابد.

همانگونه که در اخبار روز گذشته ذکر شده است جواد خراسان و فرزانه میدانشاهی در روز تحویل سال ، دو مهمانی در کمپ برای اعضا و افرادی که وابستگی و اطاعت تشکیلاتی دارند ترتیب دادند. سپس در دوم فروردین ماه سال ۱۳۹۳ مهمانی دیگری را ترتیب دادند و جداشده های کمپ پناهندگان آلبانی را دعوت کرده و آنان را تشویق می کردند که در این مهمانی شرکت کنند. ولی از تعداد ۷۰ نفری که از فرقه مجاهدین جدا شده و سعی دارند انسانی آزاد و مستقل باشند و برای آینده خود بدور از هر گونه وابستگی تشکیلاتی تصمیم بگیرند فقط ۸ نفر به مهمانی رفتند. که ۳ نفر از آنها را به مهمانی راه ندادند.

متاسفانه سران فرقه رجوی از افراد تشکیلاتی استفاده ابزاری می کنند افرادی همچون میرزا آقا (۹۰ ساله) و بابا احمد نیک طالان (که به او پدر نیز می گویند) و اصغر نامی که درد کمرشدید دارد و هر سه نفر از نظر جسمی از کارافتاده و مشکلات جسمی و روحی دارند تا وقتی که مصرف تشکیلاتی داشتند از آنان همچون بردگان بیگاری می کشیدند و بعد که پیر و از کارافتاده شده اند به حاشیه رانده شده اند. مسئولین مجاهدین به این افراد گفته اند باید وضعیت شان را کمیساریا حل کند!! در واقع سران مجاهدین ابتدا تصریح کرده اند اینها بیمار هستند و مشکلاتشان زیاد است و ما قادر نیستیم مسئولیت شان را برعهده بگیریم و باید زیر نظر کمیساریا باشند که اگر بر اثر بیماری و کهولت سن فوت کردند رجوی ادعا کند اینها تحویل کمیساریای عالی امور پناهندگان بودند. ضمنا این سه نفر به دلیل کهولت سن و بیماری نمی توانستند در نشست های جمعی شرکت کنند به این جهت سران فرقه معتقد بودند برای اینکه چنین شکاف هایی را ببندند باید آنها را از تشکیلات و جمع نفرات جدا کنند. لذا این سه تن را از جمع نفرات تشکیلاتی جدا کردند ولی هزینه خرج و خوراک آنها را می دهند و همچنان تحت نظارت و کنترل همه جانبه تشکیلات مخوف رجوی هستند.

مهمانی و مراسم جشن در مقر اصلی فرقه رجوی که بین افراد به مقر ۴۹ معروف شده است برپا شد. به شرکت کنندگان غذای ماهی دادند که به دلیل بی مزه بودن غذا ، افراد تشکیلاتی ناراضی بودند و از برنامه های غیرجذابی هم که در مهمانی اجرا شد اغلب ناراحت و دلخور بودند و احساس می کردند که وقتشان تلف می شود.

مسئولین فرقه رجوی در این مراسم سعی وافر داشتند تا از مقر جداشده ها افراد بیشتری را جذب کنند ولی وضعیت و شرایط حاکم بر مراسم تاثیر منفی بر افراد شرکت کننده گذاشت. به طوری که نفرات و افرادی که هنوز در اسارت تشکیلات رجوی هستند را نیز عصبانی کرد و بیشتر نفرات مراسم را ترک کردند. ضمنا در این مراسم برنامه رقص محلی ترتیب داده شده بود که کسی از نفرات حاضر نشد در آن شرکت کند.

بیشتر نفرات و افراد حاضر در کمپ آلبانی بدلیل تنگناهای تشکیلاتی و کنترل نیرو به شکلی وسیع و گسترده در حالت افسردگی بسر می برند. آنها در طی روزها و هفته ها می بینند که افراد جداشده از فرقه رجوی کاملا آزاد و رها هستند ورزش و تفربح می کنند و مثل آنان تحت کنترل تشکیلاتی مسئولین فرقه مجاهدین نیستند تا برای آنها همچون اسارتگاه اشرف و کمپ لیبرتی برنامه ریزی روزانه کنند و آزادی و انتخاب را از آنان سلب نمایند.

وضعیت مقرهای فرقه رجوی در کمپ پناهندگان آلبانی :

ویژگی های مقر :

۱- مقر اصلی (این مقر در اتوبان Rruga sokrat miho قرار دارد که تماما شیشه ای می باشد)

۲- مسئولین تشکیلات رجوی در این مقر یک سالن غذاخوری درست کرده اند.

۳- یک درب برای ورود و خروج دارد.

۴- جلوی درب بیرون ، یک ایستگاه پلیس آلبانی قرار دارد که ورود و خروج را کنترل می کند.

۵- درتمام ساختمان دوربین مداربسته کار گذاشته شده است افراد توسط نفرات جواد خراسان از مسئولین رده بالا و از عوامل کلیدی سرکوب فرقه رجوی کنترل می شوند.

۶- در مقر فقط مردها مجاز به استراحت هستند.

۷- این مقر محل کار و نشست های اعضا می باشد.

۸- در یکی از اضلاع این مقر یک اکیپ نگهبانی از ارتش آلبانی مستقر است و این امر حاکی از این است که مقامات دولت آلبانی به هیچوجه به سران و اعضای فرقه مجاهدین اعتماد ندارند.

۹- مقر اصلی فرقه در بین اعضا و نفرات به اسم مقر۴۹ شناخته می شود.

دو مقر دیگر نیز وجود دارد که وسعت آنها کوچک است و مختص زن های تشکیلاتی است و تقریبا دو کیلومتر با مقر اصلی فاصله دارد که بین مقر اصلی و مقر جداشده ها قرار دارد.

مناسبات مسئولین فرقه رجوی با کمیساریا :

اساسأ مخفی کار می کنند.

چند نفر از مسئولین فرقه که در کمپ هستند مثل فرزانه میدانشاهی و افشین ابراهیمی و… با کمیساریا ارتباط دارند.

هر چند وقت یک بار نیز از فرانسه دو نفر از مسئولین فرقه مخوف رجوی برای توجیه افراد و اعضای تشکیلات به کمپ تردد می کنند.

ضمنا در مهمانی کمیساریا که چند روز پیش صرفا برای جداشده های فرقه رجوی و کارمندانش ترتیب داده شده بود. جواد خراسان عنصر کلیدی فرقه مجاهدین در کمپ آلبانی چند نفر جاسوس به این مهمانی فرستاد تا مخفیانه گزارش، عکس و فیلم تهیه کنند. چون در مهمانی کمیساریا مراسم رقص و پای کوبی نیز اجرا شد وقتی افراد تشکیلاتی دربند فرقه رجوی از این موضوع مطلع می شوند افسوس خوردند که چرا آنها بر خلاف جداشده ها آزاد و رها نیستند و همچنان تحت سیطره انضباط آهنین تشکیلاتی قرار دارند.

همچنین طبق اطلاعات بدست آمده جاسوسان و خبرچینان مسئولین فرقه رجوی هر روز به بهانه احوالپرسی به پیش جدا شده ها رفته و روزانه گزارش مکتوب و شفاهی خود را در باره جداشدگان به مسئولین فرقه در کمپ تحویل می دهند

 

_______________________________________________________

اخبار و ناگفته های کمپ پناهندگان در آلبانی (ادامه ریزش نیرو در فرقه رجوی، مجاهدین خلق)

سایت نیم نگاه

07.04.2014

لینک به منبع

اخبار و ناگفته های کمپ پناهندگان در آلبانی (ادامه ریزش نیرو در فرقه رجوی، مجاهدین خلق)

پنجشنبه هفته گذشته به دستور مریم رجوی یک تیم از مسئولین زن فرقه مجاهدین جهت کنترل نیروهای مستقر در کمپ پناهندگان به آلبانی اعزام شده اند. یکی از اهداف مهم تیم اعزامی ترتیب دادن نشست های درون تشکیلاتی در میان افراد و اعضای انتقالی از لیبرتی به آلبانی است تا بدین روش از یاس و سرخوردگی نیروها ، ریزش و جدایی کادرهای تشکیلاتی جلوگیری کنند.

ضمنا در آپارتمانی که افراد جدا شده ی مجاهدین استقرار دارند سران فرقه رجوی روزانه افرادی را برای جاسوسی و خبرچینی به آنجا می فرستند.

طبق اخبار بدست آمده در هفته گذشته کمیساریای عالی امور پناهندگان مهمانی مفصلی را برای جدا شده های فرقه مجاهدین ترتیب داد و افراد جداشده با نوشیدنی ها و غذاهای رنگارنگ پذیرایی شدند. همچنین در این مهمانی برنامه های هنری و سرگرم کننده گوناگونی نیز اجرا شد. مسئولین تشکیلات رجوی از طریق خبرچین های خود از جشن و مهمانی باخبرشده و سخت نگران و آشفته حال شدند. زیرا سایر اعضای تشکیلاتی در کمپ آلبانی از اینکه افراد جدا شده از زندگی و لحظه های خود لذت می برند و آنها در تنگنای تشکیلاتی بسر می برند دلخور و ناراحت هستند و مدام نق می زنند. بدین علت جواد خراسان یکی از فرماندهان خشن و بیرحم مجاهدین که جهت کنترل نیروهای تشکیلاتی از مدتها قبل از سوی فرقه به آلبانی اعزام شده است سعی کرد تا برای جلوگیری از تنش و بحران در بین افراد و روحیه دادن به آنها ترتیب یک برنامه هنری و جشن را دیروز شنبه ۱۶ فروردین ماه ساعت ۳ بعد ازظهر بدهد. این برنامه تحت حفاظت شدید پلیس و ارتش آلبانی برگزار شد و تعدادی از افراد فرقه رجوی نیز در اطراف محل اجرای برنامه مشغول گشت زنی بودند.

براستی چرا مسئولین فرقه ستیزه جوی مجاهدین که بیش از دو دهه است در قرارگاه اشرف و سایر پایگاههای مجاهدین در عراق و نیز کشورهای اروپایی افراد تشکیلاتی را تحت نظارت و کنترل شدید قرار داده و آنان را از ارتباط با دنیای خارج منع کرده اند و هیچ اعتقاد و علاقه ای بنا به باورهای ایدئولوژیک و قرون وسطایی خود به تفریح و لذت بردن از مواهب زندگی ندارند سعی دارند این چنین خود را با شرایط پدید آمده برای افراد مستقر در کمپ پناهندگان در آلبانی سازگار جلوه دهند ، خود پرسشی ست که میبایست در پاسخ بدان تامل و تعمق نمود.

ریزش و جدایی افراد از تشکیلات مخوف رجوی در کمپ پناهندگان در آلبانی همچنان ادامه دارد

 

 

رجوی، بیمار جنسی عقب مانده

آینده سازمان مجاهدین خلق پس از عراق

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فدائیان رجوی! شما با داشتن رهبری مانند آقای رجوی، به دشمن نیاز ندارید

مسعود جابانی ، کانون آوا

07.4.2014

فدائیان رجوی! شما با داشتن رهبری مانند آقای رجوی، به دشمن نیاز ندارید

http://iranasrar.blogspot.de/2014/04/blog-post_1.html

و اما مختصر و مفید چند نکته را که از انبوه فحاشی ها توانستم بیرون بکشم به عرض میرسانم

اگر آقای بهزاد علیشاهی هم مانند خانم مریم رجوی هنگام دستگیری در سال ۲۰۰۳ از زیر بالشتشان چند صد هزار دلار پیدا میشد، شاید میشد چند وکیل زبر و زرنگ پیدا میکرد

جالب است که بدانید حمایت های مردم و گروه ها و شخصیت های اپوزیسیون و انتقاد از بازداشت موقت بهزاد علیشاهی بسیار چشمگیرتر و با ارزش تر از لینک کردن سازمانیافته خبر دستگیری بهزاد علیشاهی در بالاترین و ایجاد فضای ناامن اجتماعی می باشد.

در ضمن بنده علیرغم میل باطنی فرقه و فدائیان ایشان در همه جا حضور دارم و هرچه هم بیشتر علیه من بنویسید از شما بیشتر سپاسگذاری میکنم و میتوانم آن را در سخنرانی هایم بعنوان ” ناهنجاری های اجتماعی” که محصول مناسبات فرقه ای می باشد، استفاده نمایم.

در رابطه با سابقه ارتباطاتم با مجاهدین از آنجائیکه نویسنده بر مبنای غیض و نفرت انقلابی خویش ! خواسته است زمان استثمارم را در مناسبات مجاهدین، هرچه کوتاهتر جلوه دهد، باید بگویم که بهتر است برای اطلاعات بیشتر به دوستانی که مرا در ایران بنام رضا و درپاکستان به نام فریدون و در عراق بنامهای احسان و مهرداد میشناسند، مراجعه کنند.

و اما در مورد “خیانت به خون برادرانم” باید بگویم که اتفاقا اگر در این مورد سکوت مینمودم به آرمانهای آنان خیانت میکردم. چگونه باید سکوت کنم وقتی که مطمئنم که آنان و بسیاری دیگر از شهدای مجاهد خلق بخاطر آزادی و عدالت اجتماعی جان باختند نه بخاطر مشروعیت دادن به رهبری توتالیتر فرقه !

از شما نویسنده این مطلب و آقای رجوی بابت کشته نشدنم در درگیری های مختلفی که در داخل ایران و عراق داشتم پوزش میطلبم. خدا میداند که من سعی خودم را در این مورد کردم و هنوز هم از دردهای ناشی از اصابت گلوله بر بدنم زجر میکشم. از شما بابت اینکه من کشته نشدم تا عکسم را بدون دردسر در کنار برادران شهیدم بچسبانید و نانش را بخورید، قویا پوزش میطلبم.

در نوشته از همکاری من با بسیاری از جداشدگان و نویسندگان ایرانی و هلندی بعنوان سندی برای همکاری با رژیم یاد شده است. اولا باید بگویم که بعنوان کارشناس فرقه و محقق می بایست با تمامی اقشار جامعه در تماس باشم و احساسات و خواسته های آنان را درک کنم. در ضمن اگر بتوانم در جمعی که مخالف عقیده ام هستم شرکت کرده و در آنجا بجای فحش، دلایلم را عرضه کنم می تونم به کارم ارزش بنهم. وگرنه در جمع هواداران خودی و نخودی صحبت کردن و هورا کشیدن چه دردی را برای مردم دوا میکند؟

در همینجا باید بگویم که بارها از رهبران مجاهدین خواسته شده که در جمعی با شرکت نویسندگان، کارشناسان، جراید، با مخالفان به تبادل نظر بپردازیم که البته این درخواست در هیچ کجا توسط مجاهدین پذیرفته نشده است و مشخص است که خودشان را قادر به جوابگوئی بسیاری از چرا ها نمی بینند.

از شعبان بی مخ ها و چماقداران رژیم انتقاد کردن و خود با چماق و توهین به قصد برهم زدن تجمعات مخالفین به آنان حمله ور شدن با هم همخوانی ندارد و مردم میتوانند تفاوت ها را درک کنند . چماقداران آقای رجوی باید از رهبری خودشان راه حل مشکلات موجود را طلب کنند نه اینکه بخواهند فشارهای برخواسته از واماندگی های سیاسی – اجتماعی خود را با فحاشی به مخالفین خویش، کاهش دهند. در این رابطه نویسنده معروف نشریه ترو” خانم یودیت نورینگ” از ساختار فرقه ای و استثمار نیروهای درون مناسبات و خاطرات آنان نوشته است که بسیار خواندنی است . در این روز تعدادی از مجاهدین به قصد برهم زدن قصد ورود به جلسه را داشتند که خوشبختانه با دخالت پلیس طرح انان انجام نگردید.( در این مورد گزارش پلیس و نیروهای امنیتی موجود است)

نویسنده مطلب از قول خانم زری شایسته که مورد احترام بنده می باشد، مطالبی را نوشته است که در اینجا می بایست به آن پاسخ بدهم. من در کتاب روانشناسی خشونت و ترور پس از تشریح استفاده ابزاری و استثمار خانواده ها ی مجاهد توسط آقای رجوی، به فشارهای روحی –روانی وارده به مریم شایسته که نهایتا به خودکشی ایشان انجامید، اشاره کرده بودم. در این شکی نیست که رژیم جمهوری اسلامی قاتل مادر شایسته و بسیاری دیگر از مردم آزاده کشورمان می باشد ولی سرپرستی و مسئولیت دختری تنها در اروپا پس از فرار از ایران به عهده چه کسی بود ؟ ایکاش مجاهدین بجای نجات مردم ! و قیم بودن ! خانواده ها و جگرگوشه های بی سرپرست خود را می توانستند، نجات دهند.( مسائل دیگری هم در مورد فاجعه دردناک مریم وجود دارد که ترجیح می دهم حضوری با خانم زری شایسته درمیان بگذارم )

یکروز مجاهدین اشرف و لیبرتی، می خواستند مردم ایران را نجات دهند. حالا همه مردم ایران بسیج شده اند که آنان را نجات دهند اینطور نیست ؟

فدائیان محترم آقای رجوی !

خدمتی را که آقای رجوی به رژیم جمهوری اسلامی نمود هیچکس نکرده است. رژیم جمهوری اسلامی در خوابش نمی دید که ۲۵۰۰ نفر نیروی رزمنده را در خاکی غریب با خرج و مخارج خودشان در بیابانهای برهوت عراق در یک کمپ عقب افتاده زندانی کند و زندانبانهایشان هم خود زندانیان باشند. اگر این عده در زندان اوین بودند رژیم جمهوری اسلامی باید برایشان وقت ملاقات با خانواده می گذاشت و حداقل ده برابر تعداد آنان مددکاراجتماعی، شکنجه گر، زندان بان و پرستار و…. در اختیار می گرفت. در ضمن باید منتظر میشد که شورش های آنان را هم سرکوب کند. زندانیانی که همه مواظب هم هستند تا کسی فرار را برقرار ترجیح ندهد. زندانیانانی که بدون پابند و دستبند از یکدیگر مراقبت می کنند و خودشان بدون پرسنل اضافی، همدیگر را شکنجه میکنند.

اگر من به جای اقای خامنه ای بودم رسما یک نامه تقدیر برای آقای رجوی میفرستادم و از اینهمه بزرگواری برای مهار ۲۵۰۰ نفر شورشی ! در بیابانهای برهوت عراق از ایشان تشکر و سپاسگزاری می کردم و به ایشان بابت به کشتن دادن عناصر غیر مفید ! در اشرف توسط نیروهای خودی! مدال افتخار میدادم. رژیم جمهوری اسلامی باید از آقای رجوی بابت براه انداختن دسته های چماقداری و فحاشی به گروه های اپوزیسیون هم صمیمانه تشکر نماید.

رژیم جمهوری اسلامی باید به آقای رجوی بابت نپذیرفتن تمامی قراردادهای بین المللی و پناهندگی که بتواند مجاهدین را هر چه زودتر از لیبرتی خارج کند و آنان را بزندگی عادی برگرداند، افتخار نماید

_____________________________________________________________________________

 

تابوهای فرقه ای و برده داری نوین

مسعود جابانی

14.02.2014

 

مسعود جابانی

"چشم ها را باید شست‌، جور دیگری باید زندگی را نگریست"

 

جلسه روز دوم فوریه  در ادامه بررسی و تبادل نظر در مورد آسیب های روحی-روانی ناشی اززندگی در مناسبات فرقه ای ،  در شهر اترخت هلند برگزار گردید. این جلسات هر یکماه و نیم یکبار با حضور کسانیکه بنوعی در مناسبات فرقه اسیر بوده و یا مایلند با متدهای شستشوی مغزی و التصاق روانشناسانه آنان آشنا گردند، برگزار می گردد. موضوعات جلسه بدور از شعارهای روزمره بصورتی علمی-تحقیقی و تجربی بررسی میشود و شرکت کنندگان تجارب شخصی خودشان را در این مورد بیان کرده و راه حل های موجود را بررسی میکنند. هدف این جلسات آسیب شناسی و ، درمان جمعی وتسهیل کارخروج سایر اسرای نظام فکری فرقه ، با در میان گذاشتن تجارب واز میان برداشتن موانع است

در همینجا از دوستانیکه بدلایل فنی نتوانستیم از طریق اسکایپ با آنان تماس برقرار کنیم، پوزش میطلبیم.

 

شرکت کنندگان : سروش، بهزاد، سیمین، مسعود از هلند،  فاطی ( فنلاند)، محمد ( فرانسه) خودشان را معرفی کرده و با یکدیگر آشنا گردیدند.

 

مسعود:

برنامه امروز با بررسی تابوهای فرقه ای شروع میشه و بعد از آن بحثی داریم در مورد برده داری نوین که اگر وقتی بماند با یکدیگر مورد بررسی و تبادل نظر قرار میدهیم.

تابو  که در معنی لغوی آن " پرهیزه" معنی شده است، برای اولین بار توسط فرقه ای مذهبی و فناتیک در جزایری نزدیک فیلیپین " تونگانس" بعنوان مرز سرخ و یا ممنوعه برای پیروان خودشان مطرح گردید. این نام بتدریج در جوامع دیگر هم مورد استفاده قرار گرفت.  در واقع" تابو" فراتر از قوانین مدنی و حقوقی کشورها و جوامع و ملل و اقوام عمل میکند و ریشه در بسیاری از سنت ها ، اعتقادات فرهنگی - اجتماعی و مذهبی مردم دارد که واردشدن به هر کدام از آنها بسیار پیچیده و نیاز به تحقیقات بیشتری داشته و ما را از بحث اصلی خودمون دور میکند.

بغیر از تابوهای فرهنگی – اجتماعی،  تابوهای دستساز فرقه ای هم وجود دارد که بکلی با هنجارهای معمول جامعه ناسازگار بوده و صرفا برای استثمار نیرو در فرقه بکار برده میشود. مکانیزمی که از یک انسان پرشور و فتور رباطی گوش بفرمان میسازد. انسانهائیکه اسیر تابوهای ذهنی  تزریق شده گشته و حتی بدون عامل بیرونی خودشان را میتوانند سانسور کرده و تابوهای ذهنیشان بعنوان ترمزی، آنان را از پیشرفت و رشد معمول باز داشته و در نهایت آنان را ایزوله و منفعل خواهد کرد.

در جلسه امروز هر کس که آمادگی داشته باشد در مورد "تابو" و تجارب خویش در این رابطه صحبت میکند و سپس در دور بعد بطور مشخص هر کس که مایل باشد یکی از صعب العبورترین  تابوهای ذهنی خویش را بیان کرده و توضیح دهد که چگونه توانسته است این مانع ذهنی را از ذهن خویش پاک کرده و یا تعلیل دهد. حتما دوستانی هم هستند که همچنان با این موانع ذهنی درگیرند و به دنبال راه حل مناسبی میگردند. امیدواریم که بتوانیم با یکدیگر از این موانع عبور کنیم.

بهزاد :

درمورد تابو من میخواهم تجربه خودم را دررابطه با یکی از مهمترین هایش بازگو کنم ، بعد از سقوط صدام بسیاری از خانواده ها برای دیدن فرزندانشان به عراق و اشرف می آمدند چرا که بعد از سالیان این فرصت پیش آمده بود ، مجاهدین خلق هر ارتباطی با خانواده را اجازه نمیدادند ، آنها را هم که اجازه میدادند فرد ملاقات کننده باید بلافاصله بعد از ملاقات در جمع حضور یافته و با نفرت و کینه از خانواده اش صحبت میکرد و بعنوان یک ضد ارزش آن ملاقات را بازگو میکرد و خود را به اصطلاح از این منجلاب میرهاند َ پیشتررادیویی هم بود به اسم نجات که خانواده هایی که امکان ملاقات با فرزندشان را نداشتند در آن موج اف ام پیام میفرستادند ، همین ظن ما را به بازیچه قرار گرفتن خانواده ها از سوی جمهوری اسلامی قوت میبخشید ، ما که یادگرفته بودیم بدون حمایت و زبان رهبری و جمع قدرت و اراده نداریم از تماس با خانواده ها سرباز میزدیم و این البته یک ارزش انقلابی بود و تماس با خانواده یک تابو تا اینکه من فرار کرده و به کمپ آمریکایی ها رفتم آنجا هرکس میتوانست بعد از بیست سی سال با خانواده اش تلفنی تماس بگیرد . من البته بارها سرباز زدم و نوبت خودم را به دیگران دادم تا اینکه مترجم افغانی ارتش آمریکا به چادر ما آمد و با من صبحت کرد گفتم نمیخواهم با یک تماس همه تلاشهایی را که سالها برای مبارزه با جمهوری اسلامی انجام داده ام نفی کنم من با مجاهدین مخالفم اما با جمهوری اسلامی هم مرز دارم ، مترجم پرسید کدام کارها را میگویی ؟ اصلا چند کار تاثیرگذار را که انجام داده ای نام ببر من نام بردم اما همه کارهای بود در نفی و نه اثبات و او یک سرباز آمریکایی را صدا زد واز او پرسید ، او گفت قبلا معلم بوده و 80 فارغ التحصیل داشته و یک نفر را هم از خودکشی نجات داده به یک موسسه خیریه هم کمک میکند . دریافتم که کارهای پوشال فرقه ای بدون هیچ تاثیر اجتماعی و عملی بعنوان یک سابقه و تنها دارایی مرا چطور به حفظ ارزشهای همان نظام فرقه ای وادار کرده تا تابوهایش را همچنان حفظ کنم .

مسعود :

این تابو در واقع از بیرون برای تو شکسته شد و به تو از بیرون کمک شد آیا نمونه ای هم هست که خودت به شکستن اقدام کرده باشی؟

بهزاد :

همیشه از بیرون باید تلنگری زده شود ولی در اصل خودمان با درک بیرون و تماس و تن دادن به روابط عادی اجتماعی وغیر فرقه ای در شرایطی قرار میگیریم که بیرون خودمان را بفهمیم وگرنه هیچوقت کسی از بیرون نمیتواند کمکی کند کما اینکه در قلب اروپا هم کسانی اسیر فرقه هستند و هیچ کمکی از بیرون را نه تنها درک نمیکنند بلکه دشمنی هم تلقی میکنند.

محمد (فرانسه):

تابوهای من بیشتر در مناسبات فرقه در عراق(اشرف) شکل گرفته اند. من مدت بیست سال در این روابط بودم. بیست سال حرفهای تکراری و تحمیل ارزش های فرقه ای بما تزریق میشد. آنها میخواهند که نیروها را بهرصورتیکه میخواهند قالب گیری کنند.

من فکر میکردم که اگر از فرقه جدابشوم ملیونها نفر مرا با انگشت نشان میدهند که این فرد از مجاهدین جداشده است. او بریده، خائن ، مزدور و پاسدار است. من مایل بودم که روزی ده بار مرا به باد کتک بگیرند ولی یکبار این کلمه را بمن نگویند. شنیدن این کلمات برای من تابو شده بود. انها در زمینه های اخلاقی هم موانع ذهنی درست کرده بودند. مثلا در زمان طلاق های اجباری به کسانیکه از طلاق همسرشان  پشیمان میشدند و می خواستند که دوباره با همسر قبلی خودشان ازدواج کنند می گفتند که" شما می خواهید استفراغ خشک شده خودتان را دوباره بخورید"

.( برای اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید به مطلب دکتر ژیلا بهنام در باره  طلاقهای اجباری و سرکوب امیال جنسی در مناسبات مجاهدین مراجعه نمائید)

همین تابوها باعث شده بود که برای جداشدن از فرقه هم خودمان برای خودمان مانع ایجاد کنیم از انگ و برچسب مزدور و بریده وحشت داشتیم ؛ من سالها اضافه در کمپ آمریکایی ها ماندم و عمرخودم را تلف کردم برای اینکه سازمان به من این برچسب را نزند وگرنه همان سال اول امکان رفتن به ایران بود , سازمان در واقع با این تابو ما را از نقد کردن هم باز داشته بود و عملا بعد از جدایی ما را باز هم در اسارت نگه داشته بود و همیشه هم با همین ادبیات و مقالاتی که در سایتهایش مینوشت تابوها را برای ما زنده میکرد که مانع ایجاد کند در صورتی که حقیقت خودش یک ارزش است وهمیشه باید حقیقت را گفت حالا به ضرر ویا سود هرکس میخواهد باشد, این روشی که سازمان بجای پاسخ به نقد هر کس او را مزدور و مامور خطاب میکند و شخصیت او را نشانه میگیرد به این دلیل است که فکر میکند تابوهایش را چنان جا انداخته که میتواند حالا با آن صداهای مخالف را خفه کند بدون اینکه مجبور به پاسخگویی باشد.

 

فاطی (فنلاند)

من در مناسبات فرقه در اشرف نبودم ولی سالها در زندان جمهوری اسلامی اسیر بودم. در آنجا هم روابط خاصی حاکم بود. بایکوت کردن یکدیگر و اینکه چه کسانی تواب هستند و چه کسانی نیستند و مرز تواب بودن کجاست؟ از چمله مسائلی بود که در زندان فضا و جو زندان را مسموم میکرد.

 همه انسانها مثل هم نیستند که بتوانند در مقابل ضربات کابل دوام بیاورند و حد مقاومت انان محدود است و به اعتقاداتشان برمیگردد. در مورد تواب و تواب سازی بیشتر بچه های مجاهد بودند که با این مسائل درگیرمیشدند و با یک چوب همه را به یکسو میراندند.

پس از آزادی از زندان هم دچار فشارهای بیرون در مناسبات جامعه،فامیل و دوستان حتی نزدیک بودم. جملاتی که بسیار زجرآور بود.

چرا زنده از زندان بیرون آمدی حتما کاری کردی؟

آنان که خوب بودند همه رفتند و شهید شدند.

برای من شنیدن این جملات تحقیرآمیز در حالیکه همسرم را هم از دست داده بودم، بسیار شکننده بود.

 

مسعود:

شانس آوردی که پس از آزادی از زندان وارد مناسبات فرقه در عراق نشدی زیرا در آنجا باید تمام عیار بخاطر زنده ماندنت در اختیار آقای رجوی قرار میگرفتی و استثمار مضاعف میشدی و تاوان زنده ماندنت را با حل شدگی در مناسبات و گوش بفرمان بودن مضاعف، میدادی و ذهنت را به آنان واگذار میکردی.

 

سروش :

سروش هستم و در حال حاضر دوره دکترایم را در رشته جامعه شناسی میگذرانم. مدتی است که درحال تحقیق  در مورد فناتیک های سلفی سنی هستم. ارزش ها و ضد ارزش های آنان و دستگاه فکریشان بسیار شبیه مجاهدین است بهر حال قبل از اینکه به این مسئله بپردازم به تجربه ام در زندان جموری اسلامی و سپس مناسبات مجاهدین پس از رهائیم از زندان اشاره میکنم.

من در زندان ساری بمدت پنج سال اسیر بودم. مجاهدین برعکس گروه های دیگر سطح مطالعه پائینی داشتند و با همدیگر صحبت و تبادل نظر نمیکردند و منتظر بودند که از طرف مسئولی به آنها دستور داده شود که چکار کنند. در واقع ساختار مجاهدین در زندان و بیرون آن بدین صورت بود که نفر منتظر می ماند تا مسئولی به او دستوری بدهد تا او اجرا کند و او هم به زیر دست خودش دستور بدهد. این ساختار فرقه ای و مسئول و تحت مسئول بودن اکثر نیروها را از فکرکردن بازمیداشت. رجوی همیشه میگفت که:" شما مثل ماهی هستید و تشکیلات مانند آب. شما بدون تشکیلات و مناسبات خواهید مرد"

در حال حاضر  برای پایان نامه دانشگاهیم در حال تحقیق گروه های سلفی سنی مذهب  که در عربستان سعودی و مصر و بسیاری دیگر از کشورها فعال هستند و بسیار فناتیک و سازمانیافته کار می کنند،  می باشم. آنها بشدت از دنیای پلورالیسم اروپا فاصله گرفته اند و دارای ویژگی هائی هستند که بسیار شبیه  مجاهدین می باشد. هر کس که در چهارچوب ذهنی آنان نگنجد دشمن آنان محسوب میشود و آنان  او را وبال گردن خود میپندارند. همچنان که در مجاهدین هم هرکس که در مناسبات حل نمیشد" وبال و اضافی" خوانده میشد. آنها هم مانند مجاهدین اندیشه را از انسان میگیرند و  طی پروسه ای ذهن فرد را به انفعال میکشانند. در مناسبات فرقه مشکلات بصورت چکشی و از بالا به پائین حل میشود. اما در مناسبات دمکراسی در مورد مشکل حرف زده میشود و سپس دنبال راه حل میگردند. سلفی ها هم از تاریخ عقبند مثل مجاهدین که در افکار سی سال پیش خود درجا میزنند.

 

سیمین:

چند روز پیش مصاحبه ای داشتم با روزنامه هلندی " داخبلاد" آنها از من پرسیدند که فرق بین آبادان و اترخت را در چه میبینی؟ من جواب دادم که من در هلند احساس راحتی میکنم من در اینجا پرنده آزاد هستم و خودم میتوانم باشم. در مناسبات فرقه تو خودت نیستی. در آبادان هم من گرفتار یکسری تابوهای سنتی آنجا بودم. ولی بهرحال جامعه ما باید از این مرحله میگذشت و این پروسه را طی میکرد. اروپا هم یکشبه به این نقطه نرسیده و یکشبه "تولورانت" نشده. ما هم باید یادبگیریم که افکار پوسیده قبلی را بدور بریزیم و دمکراسی را با تمام وجودمان لمس کنیم. در همین اروپا هم ژاندارک را بخاطر عقایدش سوزاندند.

بیشترین تابوئی که گریبانگیر من شده بود، گذار از فشارهای اجتماعی پس از خروج از مناسبات مجاهدین بود. زیرا اطرافیان و فامیل مرا تحت فشار قرار میدادند و می گفتند که" چرا نفهمیدی و ارزش های فرقه را پذیرفتی و وارد مناسبات انان شدی و زندگیت را تباه کردی" در این مرحله من باید به آنان توضیح میدادم که در آن نقطه تصمیمی که گرفتم، درست بوده حالا اگر فرقه از آن سوء استفاده کرده این مسئله دیگری است. بهرحال من فکر می کنم که ما باید با خودمان صادق باشیم و بتوانیم قدرت انتقادپذیریمان را در خودمان افزایش دهیم. گذر از تابوهای فرقه ای به این عوامل هم بستگی دارند.

بهزاد :

ببینید در مناسبات فرقه ای اخلاق معنی ندارد وهرکاری برای هدف که اعتلای سازمان و رهبری است مجاز است ؛ یکبار باید هرکسی که در مناسبات فرقه ای است به همه داشته ها و ارزشها و یادگرفته هایش شک کند این شک ارزشمند و رهایبخش است . ما را از دست تابوها نجات میدهد , در واقع بی ارزش شدن اعتبار  همه کارهایی که در سازما ن کرده ام به من اعتبار میدهد من یادم هست که دوستی داشتم که شاعر بود و اسمش بهداد , او همیشه از طرف سازمان در فشار بود که شعر ننویسد و میگفتند که شعراو را به دنیای خارج از سازمان میبرد و او ظرفیت ندارد و شعر شخصیت انقلابی اش را میگیرد همانند سعید عبدالهی که هم اکنون هم اسیر فرقه است , دفتر شعر او را سوزاندند و اذیتش کرد ند , تا اینکه بهداد کشته  شد و سازمان به فکر سوأستفاده از او افتاد و کاظم مصطفوی (حمید اسدیان ) شعرهایی به اسم او سرود و کتاب چاپ کردند و برایش برنامه تلویزیونی درست کردند که شاعربوده وغیره این یک نمونه از هزاران است میخواهم بگویم که همه ارزشهای فرقه ای در بستری از دروغ و نیرنگ  حیله شکل گرفته که ممکن است ما فقط یکی دو درصدش را دیده باشیم , در حالی که به یقین همه آن ارزشها آلوده است و باید از آن دورشویم تا بتوانیم در باره آنها درست فکر کنیم  

محمد (فرانسه)

در ادامه صحبتهایم باید بگویم که پس از بیست سال شستشوی مغزی روزانه ؛ روزی که تصمیم گرفتم فرار کنم و مناسبات را ترک کنم برای من یک لحظه سرنوشت ساز بود , روزها به اینکه واقعا باید اینکار را بکنم یا نه فکر میکردم , لحظه کندن از همه تجارب و ارزشها و خوب و بدهایی که به اجبار به آنها دل بسته بودم چرا که نزدیک بیست سال زندگی در هر شرایطی هم که باشد آدم را به آن شرایط وابسته میکند , اگر فرار ما بصورت جمعی با بهزاد و شش نفر دیگر نبود شاید هیچکدام ما نمیتوانستیم آن لحظه سرنوشت ساز را رقم بزنیم وبرای همین هم بود که سازمان مانع از محفل و دوستیهای غیر تشکیلاتی میشد , چرا که میدانست یک نفر خودش به تنهایی به سختی میتواند تابوها را بشکند ولی اگر چند نفر با هم باشند بیشتر این امکان را دارند , بعد از آن در کمپ آمریکایی هم ما تاحدودی با جمع توانستیم بعضی تابوها را بشکنیم , البته در شرایط سخت و طاقت فرسای آنجا من چندین سال بخاطر اینکه به ایران نروم ماندم و تحمل کردم تا اینکه بالاخره به فرانسه آمدم.چیزی که برایم در جهان آزاد جالب بود نحوه نگرش مردم عادی و حتی سیاسیون با مجاهدین خلق بود که همه متفق القول کارهای مجاهدین را مبارزه نمیدانستند و آنها را مزدور صدام و وابسته تعریف میکردند و حتی به بودن من در آن مناسبات ایراد میگرفتند در حالی که ما فکر میکردیم که سالها سختی کشیدن باید با تقدیر روبرو شود .

بهر حال من پس از خروج از فرقه توانستم با تماس با اساتید دانشگاهی، متخصصین و هموطنانم و حتی تماس با آقای بنی صدر، این تابو را از سرم بگذرانم و بفهمم که  مردم به شکلی که مجاهدین میگفتند در مورد جداشدگان نمی اندیشند و این بزرگترین تابوی ذهنی من بود که از سر گذراندم.

 

فاطی(فنلاند)

مهمترین تابوی ذهنی من پس از خروج از زندان شیوه نگاه دوستان و آشنایان و همرزمان سابقم به مقوله " بیوه زن" در جامعه بود. چه آنهائیکه از سر دلسوزی و حفاظت من می خواستند قیم من باشند و چه آنان که "بیوه زن" را تهدیدی برای سلامت جامعه می دانستند .بهر حال باید میپذیرفتم من باید میپذیرفتم که در جامعه با چه موانعی برای ادامه زندگیم برخورد خواهم کرد و چگونه آن را بایداز  سرراهم بردارم. البته در درجه اول میبایست این معضل اجتماعی ! برای خودم تابو نباشد.

برای پیدا کردن کار پس از آزادی از زندان به کارفرمائی مراجعه کردم. او پس از سئوال و پرسشی فهمید که شوهرم اعدام شده است و من بیوه هستم بمن گفت که به شرطی به تو کار میدهم که همسرم نفهمد که شما بیوه هستید و بگوئید که همسر دارید. من بخاطر حل این مسئله !  حلقه ازدواجم را از دستم خارج نکردم. پس از آزادی از زندان باید به اطرافیان و خانواده هائیکه بنوعی فرزندانشان اعدام شده بودند و با مجاهدین پیوند عاطفی داشتند،  نشان میدادم که اعتقادات مذهبیم را ترک نکرده ام در حالیکه من اساسا اعتقاد مذهبی نداشتم. تابوی برداشتن روسری در مجالس و محافل فامیلی بسیار مشکل بود و باید پیه شنیدن بسیاری از حرف های اطرافیان را به تنم می مالیدم. پس از برداشتن روسری با کسی ازدواج کردم که کمونیست بود و هیچگونه اعتقادی به مذهب نداشت. بار دیگر بسیاری از همکیشان سابق مرا مورد حمله قرار دادند و ازدواج با یک کمونیست را توهین به همسر شهیدم که مجاهد بود، دانستند. گذار از هرکدام از این مراحل برای من تابوشکنی سهمناکی محسوب میشد.

 

سروش:

من سالها بود که میخواستم از مناسبات بیرون بیایم آنهم نه بخاط اینکه نمی خواستم مبارزه کنم بلکه بخاط اینکه میخواستم که آنها به سئوالات من پاسخ بدهند. هربار که من از آنها سئوالی میکردم آنها برخورد چکشی با من میکردند و با رفتارشان مرا تحقیر میکردند. احساس میکردم که در آنجا سرباز صفری بیشتر نیستم و فقط می بایست گوش بفرمان باشم.

پس از خروج از مناسبات تعادل روحیم را کاملا از دست داده بودم و منتظر بودم که کسی بمن چیزی بگوید و یا مرا تحت حفاظت خودش بگیرد و بمن بگوید که باید چکار کنم تا بعد من آنرا انجام دهم. چندین سال گذشت تا توانستم خودم را پیدا کنم و ذهنم را دوباره فعال کرده و وارد جامعه شوم و در تلاش گذران برای زندگی معمولی، به آرامشی نسبی برسم.

ادامه دارد ( در گزارش بعد نظرات  شرکت کنندگان و منابع مورد استفاده را در مورد" برده داری نوین"تشریح خواهم کرد"

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استراتژی ” شکاف زی” و آرامش در سایه جنگ! (۱)

 

مسعود جابانی

21.11.2013

چند روز قبل مصاحبه ای با تلویزیون مردم در مورد ماهیت این نوع استراتژی و مشخصات و راهکارهای سیاسی آن ، با مجری برنامه آقای سربی داشتم. در این برنامه که کمتر از یکساعت بطول انجامید توانستم تصویری کلی از این نوع استراتژی که آقای رجوی پرچمداری ان را بعهده گرفته است، نشان بدهم.

https://www.youtube.com/watch?v=Hf8tIToUyv8

پس از شکست مبارزه چریک شهری آقای رجوی که با هدف توده ای شدن و دامنگیر شدن آتش مبارزه مسلحانه در تمامی سطوح جامعه بعد از سی خرداد طراحی شده بود و به از بین رفتن بیش از نیمی از بدنه مجاهدین منجر گردید، باعث شد که رجوی برای ترمیم و تجدید سازماندهی با استفاده از” جنگ” امتیازات بسیاری از صدام گرفته و در قبال دریافت “خاک، سلاح و پول” بتدریج بصورت عضوی از بدنه ارتش صدام درآید.

شکل گرفتن جنگ جبهه ای با پشتیبانی آتش خمپاره و نیروی هوائی عراق و تسخیر چند پایگاه مرزی در واقع اثبات شکست مبارزه چریک شهری و وارد شدن به فاز وابستگی تام و تمام به موقعیت سیاسی- نظامی صدام بشمار میرفت.

حمله نظامی آمریکا به عراق با بهانه وجود سلاح های شیمیائی و درپی آن سقوط صدام، تمامی معادلات رجوی را بهم ریخت. رجوی که در سایه جنگ ایران و عراق به آرامش رسیده بود و در پادگان حفاظت شده اشرف مناسبات جدیدی از ارزش های فرقه ای را با هدف رباط سازی نیروئی به اجرا گذاشته بود، با سراسیمگی خود را تمام عیار در اختیار آمریکا قرار داد تا از فروپاشی مناسبات فرقه ای جلوگیری نماید.

در واقع آرامش آقای رجوی در سایه جنگ ایران و عراق به کابوسی مبدل شد و برعکس آنچه که تصور می کرد، صلح ایران و عراق طناب دار خودش شده و باعث شدت گرفتن ریزش نیروهایش گردید.

رجوی برای تسلط و مهار نیروهایش مجبور شد که از طرفی سرکوب و فشارهای روحی- روانی را درون مناسبات خویش گسترش داده و از طرف دیگر برای بقاء خویش، دشمنان جمهوری اسلامی را که او آنها را دوستان خویش می دانست برای حمله نظامی، تحریک نماید. در دیدگاه فرقه ای” دشمن دشمن تو دوست” محسوب می گردد. با همین استدلال اسرائیل و عربستان سعودی و آمریکا و متحدانش، دوستان مورد اطمینان آقای رجوی محسوب می گردند.

نیروهای القاعده و شورشیان داخلی و خارجی که از سراسر دنیا علیه بشار اسد می جنگند، ارتش آزادیبخش لقب می گیرند و با ارتش آزادیبخش منحله آقای رجوی پیمان برادری می بندند. آقای رجوی اینبار هم سرنوشت خودش را به سرنوشت اسد پیوند زده است .

پروسه تبدیل سازمان مجاهدین به فرقه ای که براحتی مرگ تدریجی نیروهایش را عامل اصلی ماندگاریش می داند در این مقاله نمی گنجد. ولی باید در همین جا تاکید نمود که با مجاهدین دیگر نباید بعنوان یک سازمان سیاسی تنظیم رابطه کرد. زیرا سازمان و یا حزب سیاسی از مشخصات و قوانین استاندارد و شناخت شده ای پیروی می کند که در آن حق عضویت و لغو ان در مناسبات و قوانین درون سازمانی بصورتی شفاف تدوین شده و بهمین دلیل می شود به آن اطمینان کرد. در مناسبات فرقه ای رهبر تعیین کننده و نقش خداگونه داشته و اعضا نسبت به دوری و نزدیکی به او در مدارهای تشکیلاتی قرار می گیرند و خروج آنها از فرقه معادل در خدمت دشمن قرار گرفتن و خیانت محسوب می گردد.

“استراتژی شکاف زی ” که در واقع استراتژی” از این ستون به آن ستون فرج است”، استراتژی” ماندن بهر قیمتی” است. هویت این استراتژی به شرایط بیرونی که همان ” جنگ و بحران” می باشد وابسته بوده و مناسبات بیرونی آن را تغییر می دهد. در استراتژی” شکاف زی ” هدف وسیله را توجیه می کند و می شود همه نرم هائی را که زمانی ارزش محسوب می شدند بیکباره ضد ارزش نامید و آن را تمام عیار نفی کرد. با این استراتژی نفرات مجازند که جاسوسی کرده و از تمامی امکانات جهت تبدیل جرقه به جنگ استفاده نمایند. هدف نهائی این استراتژی رسیدن به آرامش در سایه جنگ و در شکاف این فاجعه زیستن است. مرحله ای که در آن رجوی برای نیتنیاهو مراکز جدید ! اتمی ایران را کشف می کند تا حمله اسرائیل به ایران را مشروع جلوه دهد. همان اسرائیلی که خود بدون آنکه عضو پیمان عدم گسترش سلاح های هسته ای باشد، به تهدید کشورهای منطقه می پردازد. برای اطلاعات بیشتر در مورد تاریخ پروتکل الحاقی به اطلاعات زیر مراجعه گردد.

http://roshany.mihanblog.com/post/1239

منابع مالی این استراتژی را فقط طراحان و گردانندگان سازمان های جاسوسی و تسلیحاتی و جنگ طلب می پردازند.

در این نوع استراتژی امید به حمایت از سوی پایگاه مردمی وجود ندارد و دیگر نمی توان از آنان” خلق قهرمان”! ساخت.

نا امیدی از خلقی که دیگر نمی خواهد قهرمان اقای رجوی خوانده شود، باعث افزایش فشارهای روحی –روانی و بحران و تنش ناشی از آن در مناسبات فرقه گردیده است . تنش هائیکه ریشه در استراتژی و نوع نگرش رجوی برای زندگی در شکاف جنگ دارد.

ادامه دارد

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اینبار مجاهدین سرنوشتشان را با سرنوشت اسد گره زده اند

مسعود جابانی

28.10.2013

اگر سری به سایت های مجاهدین بزنید با شعار های پرطمطراقی برمی خورید که در وهله اول بنظر میرسد که ارتش آزادیبخش مجاهدین در حال مبارزه با ارتش سوریه می باشد. آنها با نامیدن مخالفان بشار اسد به ” ارتش آزادیبخش سوریه” ، روانشناسانه سعی می کنند که این دو ارتش را در ذهن خواننده بهم پیوند بزنند.

حمایت و الگوسازی از مخالفان مسلح و حمایت شده بشار اسد از سوی اروپا و آمریکا چیز تازه ای نیست.

استراتژی شکاف زی جرقه و جنگ آقای رجوی برای پیش بردن اهداف فرقه ای اش نیز از شناخته شده ترین متدهائیست که دیگر این روزها کارائی خودش را از دست داده است.

حمله اسرائیل و یا آمریکا به ایران می توانست بهترین گزینه مجاهدین برای نشان دادن مهارت های جاسوسی و انتقام جویانه آنها بشمار رود. ولی بحران اقتصادی آمریکا و متحدانش و همچنین قفل شدن و شکست استراتژی آنان در جبهه های افغانستان و عراق و دیگر بحران های خاورمیانه باعث شد که دیگر دور ایران را خط بکشند و علیرغم اهدای نقشه مراکز غنی سازی ! توسط آقای رجوی به تهدیدی توخالی علیه ایران بسنده کنند. تهدیدی که اساسا مجاهدین را راضی نکرد و مجبور شدند که اینبار سرنوشتشان را به سرنوشت بشار اسد گره بزنند.

امروز دیگر مشخص شده است که نیروهای مسلح ارتش آزادی سوریه را بجز مبارزین ملی و میهنی اکثرا نیروهای پراکنده القاعده و شماری ازجوانان مسخ شده و ایزوله شده اروپائی تشکیل میدهد که هیچگونه تصویری از سرنوشت آینده سوریه نداشته و فقط آرزو می کنند که بزودی سوریه هم کشوری اسلامی گشته و شریعت اسلام در آن جاری و ساری گردد.

حمایت آقای رجوی و الگوبرداری از ارتش ساخته پرداخته القاعده که با حمایت بیدریغ آمریکا و ترکیه جان گرفته است

چیزی نیست بجز همان سیاست “شکاف زی” که هیچگونه تناسبی با مناسبات بشردوستانه و حقوق بشری نداشته و فقط درخدمت استراتژی جنگی او خواهد بود.

آقای رجوی امیدوار بود که با نگهداشتن و وقت کشی حداکثر! برای تخلیه اشرف ، بتواند امتیازهای لازم را از آمریکا و متحدانش گرفته و نقش ارتش آزادیبخش سوریه را در ایران ایفا نماید. پیروزی انتخاباتی روحانی با شعار” تدبیر و امید” و حمایت اکثریت مردم ایران و چرخش نگاه بین المللی برای پیدا کردن راه حل مناسب و خروج مرحله ای ایران از محاصره اقتصادی، تمامی نقشه های آقای رجوی را نقش برآب کرد. زیرا هرگونه بازشدن روند مذاکرات پیام آور شکست استراتژیک او بشمار می آید.

پس از انحلال اشرف و اعزام تدریجی نیروها از ترانزیت لیبرتی به کشورهای پناهنده پذیر منجمله آلبانی و آلمان، دیگر جای هیچگونه تردیدی برای گسستن مناسبات فرقه ای باقی نماند. در آلبانی بیش از نیمی از کسانیکه اعزام شده اند منتظر فرصتی هستند تا بتوانند خود را از تشکیلات فرقه نجات دهند. طبیعی است که نباید انتظار داشت که کسانیکه بیش از دو دهه در مناسبات فرقه اسیر بوده و روزانه شستشوی مغزی شده اند، بتوانند در کوتاه مدت خود را به مناسبات مردمی و جامعه آزاد ایرانی برسانند. ولی آنچه که مسلم است دیر یا زود شاهد ورود نیروهای از بند گریخته ای خواهیم بود که جسورانه توانسته اند به مناسبات فرقه ای آقای رجوی نه بگویند و زندگی خویش را بازسازی نمایند..

این هفته در سراسر اروپا هفته “بررسی خشونت ” نامگذاری گردیده است و بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی با تشکیل جلساتی به بررسی و تبادل نظر در مورد ریشه های خشونت در جوامع می پردازند.

پرداختن به پدیده خشونت،جدا از وابستگی های سیاسی آن به دولت ها و یا فرقه های تروریستی موجود، می تواند برای همه کسانیکه خواسته و ناخواسته بجای استفاده از قلم، خشونت و گلوله را پذیرفته اند بسیار آموزنده و مفید خواهد بود.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام تبریک آقای مسعود جابانی به خانم معینی

25.07.2013

انجمن زنان ا یران

http://www.zanan-iran.de/Maghalat/2013/7/jabani-moini.htm

 

پیام تبریک آقای مسعود جابانی به خانم معینی

خانم  معینی  درود برشما

قصه غصه هایتان را در سایت زنان ایران خواندم. از آرزوهای  دختری جوان که به دنبال ساختن آشیانه ای  همه عشق واحساسش را در طبق اخلاص گذاشته است. از دلشوره های  پدر و مادری که برای حفظ جگرگوشه شان با چنگ و دندان با حقه و نیرنگ چنگ در چنگ می شوند.

از وعده های توخالی، از بازی با عشق و احساس، از استقبال مرگ و نیستی،  از شب های دراز تنهائی و انتظار، از اشک ها و بغض های خفه شده درگلو،  از آرزوهای بربادرفته  و از بدارکشیدن عشق و عاطفه در بارگاه رهبری فرقه رجوی،  از همه  اینها سخن گفتی . میدانم که  بیان اینهمه درد و بحران روحی زمان بیشتری می خواهد . میدانم که درمان اینهمه  داغ های آشکار و نهان کار امروز و فردا نیست. اما مطمئنم که سخن گفتن  اولین قدم برای رهائی از آنهمه فشار روحی خواهد بود.

خواهر خوبم

به وجودت افتخار می کنم.  به تو تبریک می گویم که توانستی اولین قدم را با شهامت برای افشای یک مناسبات فرقه ای برداری .  مطمئن باش که سخنی که می گوئی بردل می نشیند زیرا از دل برآمده است. به عنوان کسی که درد مشترک و احساس مشترکی دارم در لحظه لحظه داستان زندگیت جای پای خودم را می دیدم. انگار من هم آنجا بودم. زیرا همه ما سالها در مرداب مشترکی دست و پا می زدیم.

 مصاحبه تو می تواند جان بسیاری از جوانان پرشور و فتوری را که  خطر به دام افتادن در مناسبات فرقه تهدیدشان می کندرا نجات دهد.

به امید روزهای شاد و آینده ای روشن  و جامعه ای خالی از مناسبات  فرقه ای و حضور مردان و زنان جسوری  که توانسته اند خود را از اسارت ذهنی و جسمی فرقه برهانند.

موفق باشید

با مهر مسعود جابانی

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتتت

گوشه ای از ناشینده ها از زبان خانم معینی عضو سابق تشکیلات رجوی در آلمان در گفتگو با انجمن زنان

http://www.zanan-iran.de/Maghalat/2013/7/moini.htm

 

انجمن زنان ایران: خانم معینی سلام، خیلی خوشحال هستیم ازاین مدت آشنائی با شما و به خود می بالیم از اینکه شما را در کنار خودمون می بینیم، خیلی دوست داریم بدانیم که بر شما بعنوان یک شاهد دیگر چه گذشته است، برای کسانی که دوست دارند با شما آشنا بشوند کمی از خودتان بگوئید از ناشنیده ها و اینکه سرگذشت شما چه بود؟
خانم معینی:
در این حرفه ای که هنوز نفهمیدم انتخابش از سر عشق بود یا عقل افسوسم بابت آنچه کرده ام نیست، بلکه از بابت آن چیزهائی است که نکرده ام

با سلام به شما و همه هموطنانم من زهرا معینی متولد 1347 تهران هستم.

من ماه آبان 1365 با آقای محمد حسن بهشتی ازدواج کردیم و بهمراه هم و با طرح و توصیه رهنمودهای تشکیلات رجوی، ایران و خانه و خانواه را ترک و وارد پاکستان و تشکیلات رجوی شدیم مانند سایر گرفتاران دیگر ریل کنترل و تفتیش عقاید روی ما نیز شروع شد

سپس خرداد 66 به بغداد منتقل شدیم و بعدا در سال 1367در عملیاتی موصوم به فروغ شرکت کردم

1370 با سرفصل جدید دستور تشکیلاتی طلاق با رهبری رجوی هر گونه ارتباطی بین من و همسرم بود قطع و طلاق تشکیلاتی انجام شد

1372 در اکیپی جزو همراهان مریم رجوی به فرانسه و اورسورواز منتقل شدم و با ماشین در یک اکیپ سه نفره به آلمان آمدیم

1373 در جریانی که برایتان مفصل خواهم گفت مناسبات تشکیلاتی این سکت را ترک کردم

آنها قصد داشتند من را مجدد به عراق برگردانند

از سال 73 تا آشنائی با شما من سکوت کرده بودم

انجمن زنان: آیا ورود به سازمان خواست شما بود و چگونه سر از عراق در آوردید؟

خانم معینی:

نه برای اینکه در خرداد سال 65 خانواده آقای بهشتی(خانواده همسرم که در جریان طلاقهای اجباری به فرمان رجوی از همدیگر جدا شدیم)

به خانه ما برای خواستگاری آمدند و از من برای پسرشان خواستگاری کردند. بعد از اینکه پدرم با آقای بهشتی صحبت کرد که اگر قرار است با من ازدواج کند چر خودش برای خواستگاری نیامده به پدرم گفت که تصمیم به رفتن به سازمان مجاهدین خلق دارد و چهار ماه صبر کنید تا مشخص شود. اگر رفتم که هیچ اگر نرفتم می آیم ازدواج می کنیم

پدرم گفته بود اگر می خواهی بروی هیچ وقت خانه ما نیا بعد پدرم با من نتیجه گفتگویش با ایشان را با من در میان گذاشت

بعد از سه ماه و ده روز بهترین و صمیمی ترین دوستش را پیش خانواده ما فرستاده بود که او بیاید بگوید می خواهد اجازه بگیرد که به خانه ما بیاید و گفته بود بگوید که دنبال زندگیش است و دیگر قصد رفتن و مبارزه ندارد

با این شرط که اطمینان به پدرم داد که می خواهد زندگی کند و قصد مبارزه ندارد و پدرم هم به من گفت که من شما را کمک می کنم و البته دوستانش هم کمکش کردند برای اینکه او 5 سال هم زندانی بوده است

پدرم می گفت که باید به همه جوانها شانس بدهیم برای زندگی کردن و محمد حسن گفت که هر چقدر دوست دارید مهریه اش باشد

و ما با هم به این ترتیب 29 آبان 1365 ازدواج کردیم

درست سه روز بعد از ازدواج ما بود که دیدم او رادیو مجاهد گوش می کند همان شب به من گفت که ارتباطش وصل شده است و می خواهد که برود.

من موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم چکار باید بکنیم خانواده من با ایشان صحبت کردند که این چه حرفهائی است که می شنویم او گفت اینطوری نیست که زهرا گفته و هنوز صد در صد نیست اشتباه شده و گفت زهرا خودش هم می داند من دنبال کار هستم ولی کار پیدا نمی کنم اگر هم بخواهیم برویم بچه های سازمان به ما کمک می کنند که به آلمان برویم و در آنجا به همه لحاظ در رفاه هستیم و ما فقط هواداری می کنیم

به پدرم گفت چه خوب می شه شما هم بیائید با هم برویم که پدرم گفت نه من در زندان بودم که پدرم را از دست دادم و نمی خواهم که مادرم و .... از دست بدهم می خواهم به آنها خدمت کنم

بعد از چند روز به پدرم گفت رفتن ما منتفی شد و مثل اینکه قرار بر رفتن نیست

در همان زمان بود که صدام و برقارستون تهران و سر آسیاب را بمباران کرد

همسرم من را بهمراه خانواده اش به شمال ایران کلار دشت خانه خواهرش برد که ما آنجا در امان باشیم

و خودش به تهران برگشت و گفت که کار پیدا کرده ام بعد از یکی دوهفته که ما در شمال بودیم آمد آنجا وما به تهران برگشتیم

چهارم فرودین سال 66 بود که همسرم به من گفت: ما برای ماه عسل به جنوب می رویم هر چی پول و طلا داری بردار که بعد از جنوب رفتن می خواهیم به مشهد هم برویم و بلیط هم به من نشان داد

ما برای ماه عسل حرکت کردیم در مسیر به من گفت شاید برویم خارج از ایران شاید هم نه اما در عمل من را بدنبال خودش برد به ایرانشهر مرکز استان سیستان بلوچستان و در نهایت پاکستان و پایگاه رجوی سر در آوردیم، ما یکماه ما تو راه بودیم و بعد از رسیدن به کراچی پایتخت پاکستان از طرف سازمان دنبال ما آمدند و معلوم شد که همه اینها توطئه و طرح سازمان برای به دام انداختن من و همسرم بود

بعد از ورود به پایگاهشان در پاکستان سازمان مجاهدین خلق همسرم را  از من جدا کرد و به من گفتند تو به ایران برگرد ازدواج با تو دستور ما بوده است که محمد حسن بهشتی بتواند با محمل عادیسازی خارج بیاید و تو به ایران برگرد.

من شوکه شدم و گفتم که هرجا شوهرم باشه من هم می مانم. من به لحاظ عاطفی به او وابسته بودم و به لحاظ عاطفی خیلی اذیت شدم ویادم هست چقدر گریه کردم.

 شوهرم آمد دلداری به من داد که همه چی درست می شود و گفت که آب رو داری کن یک طوری نشون بده که می خواهی همکاری کنی و هر چه که پول و طلا داشتیم را به سازمان دادیم بجزحلقه هایمان

محمد حسن بهشتی با نام مستعار محسن خودش نیز یک قربانی بود، من از او هیچ خبری ندارم و حتی یک تماس هم بعد از آن طلاق ناخواسته و جدائی با من نداشته و فقط بصورت نقل قول از خواهرش بعد از اینکه من مناسبات تشکیلاتی شان را ترک کردم به من گفت که محمد حسن برایت پیام داده است که برو دنبال زندگی ات!

 من بعد از ترک تشکیلات رجوی و آن پیام ازدواج کردم و دو فرزند دارم اما بهرحال با شرایط فعلی خطرناک وضعیت این سازمان در زندان لیبرتی و عراق اگر کمک بخواهد من و خانواده ام حاضریم بعنوان یک هموطن به او کمک کنیم.

خلاصه در پاکستان بعد از مدتی که به ما آموزش ایدئولوژیک می دادند ما را به نمایندگی کمیساریای پناهندگی بردند و به نام اصلی ثبت نام کردیم و بعد از سه هفته با پاسپورتهای کس دیگری که عکس ما را روی آن حک کرده بودند وارد عراق و قراگاه سازمان موسوم به سردار شدیم

از آنجا زندگی تشکیلاتی ما شروع شد و من تا مدت 4 ماه همسرم را ندیدم

بعد از چهارماه فرمانده ما بنام زرین من را صدا کرد و گفت که می توانم بروم و همسرم را ببینم اما گفت که شما نباید هیچ رابطه ای برقرار کنید و از طرف دیگر به همسرم گفته بودند که نباید رابطه ای با خانمت برقرار کنی و به دروغ گفته بودند که من مریضی دارم که نباید تماسی با من داشته باشد

همسرم وقتی مرا دید با تعجب گفت تو مریضی من گفتم نه و به این ترتیب دروغ آنها رو شد

من چاره دیگری نداشتم و سعی می کردم که آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک آنها را گوش بدهم و کم کم با ندیدن همسرم کنار بیایم گاهی ماهها و گاهی هفته ای یکبار تا مقطع طلاق ایدئولوژیک!

ما را به شدت از تماس با خانواده ترسانده بودند و می گفتند که اصلا نباید تماس برقرار کنید وگرنه اطلاعات ما لو می رود

می گفتند نامه بنویس با آب پیاز که رابط ما برود و نامه تو را به خانواده ات بدهد و رابط ما به خانواده ات می گویند که روی نامه تو اتو بکشند و نوشته تو آنوقت خوانا می شود و ما به همین دلگرم می شدیم

تمام فرهنگ ما را عوض کرده و فرهنگ جدیدی با لغات جدیدی جایگزین کردند

انجمن زنان: ببخشید خانم معینی این وضعیت دست شما ذهن ما را به خودش مشغول کرده ا ست و آثار باقیمانده سوختگی  بر روی دستهای شما می بینیم کنجکاو شدیم اینها آثار چیست؟

خانم معینی: من را بهمراه خیلی از نفرات دیگر در یک اقدام عجولانه به عملیاتی موصوم به فروغ جاویدان فرستادند وهمان ساعتهای اول من از ناحیه بازوی دست چپ مجروح شدم و به عقب برگردانده شدم، البته خدا را شکر می کنم که این اتفاق افتاد که من دستم به خون هموطنانم آلوده نشد

دست من باید درمان می شد جراحی که من را در بیمارستان بغداد عمل کرد گفت امکانات پزشکی ما نداریم وبیمار باید برای جراحی به آلمان یا فرانسه برود.

تشکیلات قبول نکرد من را به خارج بیاورد در حالیکه آنها مرتب برای کارهای تشکیلاتی رفت و آمد داشتند، وقتی من خواستم که دست مرا درمان کنند حسین ابریشمچی فرمانده لشکر ما به من گفت چیزی که درخواست کرده ای نمی شود که به خارج بروی و دو دست برای چی می خواهی!

دست من ترکش خورده بود و استخوانش شکسته بود بخاطر شکستگی دستم پرستار ناشی آن را محکم بسته بود و اصطلاحا می گویند که تورنیکه شده بوده یعنی عملی خطا در پرستاری.

خودم هم بعلت بیخوابی مستمر که یک هفته بود نتوانسته بودم بخوابم و خونریزی تقریبا بیهوش شده بودم  در بیمارستان بغداد دستم را باز کردند و با جریان خون در دستم شروع به زدن تاول کرد. ابتدا گفتند که تو را به اتاق عمل برای قطع دست می بریم و من وحشت کرده و حاضر نشدم و فردای آن شب دستم را عمل کردند و یکماه در بیمارستان بغداد بودم

بعد به امداد طباطبائی مربوط به تشکیلات در همان شهر بغداد منتقل شدم دوماه بعد در طباطبائی به من گفتند برای اینکه رگ دستت باز شود باید دستت را در پارافین داغ بگذاری و با این کار اشتباه  تمام این آثار سوختگی و وضعیت غیر عادی دست ناشی ا ز این عملهای اشتباه بود، همه رگهای دست من را به اشتباه در قسمت مچ بسته بودند و کف دست و انگشتان همینطور بی حرکت جمع مانده بود

بعدها در سال 72 که من را به مأموریت خارج  فرستادند مسئول تشکیلاتی آن موقع در آلمان به من به دروغ گفت که بیمه درمانی ندارم وگفت تو که برای درمان اینجا نیامده ای

 در حالیکه بعدا که آنها را ترک کردم و با حقوق خودم آشنا شدم متوجه شدم که از بدو ورود به آلمان این حق را داشته ام که آنها از من دریغ کردند و بعد از یکسال و نیم همکاری با آنها و بیگاری کشیدن از من در آلمان  از آنها جدا شدم و مداوای دست من شروع شد

 روی دست من بارها عمل جراحی انجام شد نظر پزشکان این بود که بسیار دیر شده است و چرا از روز اولی که وارد آلمان شده ام دست من مداوا نشده است و گفت این بسیار اورژانس بوده و قابل درمان از بدو ورود شما به آلمان بعد از انجام این عملها خدا را شکر بهتر است ولی بهرحال ناقص العضو محسوب می شود

انجمن زنان: خیلی متأسف شدم خانم معینی هر چند که باید بگویم حتی کسانی هم که در این عملیاتها تا آخر شرکت کرده بودند هم بهرحال الان دیگه برای ما روشن است کاملا که محصول نشستهای مستمر تفتیش عقاید بوده است و حتی ما شنیده ایم که با چه ترفندها و شیوه هائی بچه ها را به این عملیات کشاندند کسانی که حتی بلد نبودند از سلاح استفاده کنند از طرف دیگر در دستگاه فرقه ای آنها انسان فقط تا وقتی برایشان اهمیت دارد که برایشان بیگاری کند و کشته بشود و هر بلائی به سرشان آوردند را رحمت رهبری بدانند و دیگر آنها حقی ندارند

 آنها می گویند هر انسان فقط حق فدای تمام عیار برای رهبری دارد و خیلی ناقص شدن شما غم انگیز است اما باز هم خدا را شکر می کنیم که زود هوشیار شدید و ضمن بدست آوردن حداقل وضعیت بهتری به اندازه خیلیهای دیگر بازیچه سیاسی رجوی نشدید،

خانم معینی: و اضافه کنم که حتی اسرائی را که در عملیاتهای قبلی سازمان به اسارت گرفته بود حتی روی ا ین اسرا هم کار کرده بودند  به اصطلاح آنها را متقاعد و درعملیات فروغ آنها  شرکت داده بودند در حالیکه این حق را سازمان از لحاظ حقوق بشری نداشت که این سوء استفاده را از اسرا بکند

انجمن زنان: درسته ....خیلی شما را خسته کردیم ا ز شما تشکر می کنیم و ادامه گفتگو را به جلسه دیگر موکول می کنیم

 خانم معینی: من هم تشکر می کنم با کمال میل

ادامه دارد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتتت

شو مجاهدین خلق به سبک آمریکایی

 

 

لوموند (ترجمه زنان ایران)، پاریس، بیست و هشتم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

لینک به متن اصلی (فرانسه)

 

زنان ایران به نقل از روزنامه فرانسوی لوموند به قلم کریستف ایاد

 

ترجمه فارسی:

شو مجاهدین خلق به سبک آمریکایی

 

سالهای می گذرد، روسای جمهور عوض می شوند ولی آنچه در ایران عوض نمی شود این است که مجاهدین خلق، این اپوزیسیون رادیکال در تبعید که خواهان سرنگونی ” رژیم ملاها ” در تهران هستند تغییر نمی کنند. آنها روز شنبه ۲۲ ژوئن تجمعی بزرگ در حومه شهر پاریس برگزار کردند که می گویند در ” ویل پنت ” بوده است.

دهها هزار نفر ایرانی، که از سراسر اروپا آمده بودند و همچنین مهاجرین روس و لهستانی تبار که شاید خیلی هم در جریان مبارزه ای که انجام میشود نیستند با استفاده از سفر رایگان با اتوبوس از آلمان در این تجمع حضور یافتند تا ” مادر” جنبش و رئیس شورای ملی مقاومت ایران را مورد تشویق خود قرار دهند.

مریم رجوی در سخنرانی خود انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران در روز ۱۴ ژوئن را رد کرد و گفت : ” این شعبده بازی هیچ ارتباطی با یک انتخابات واقعی و آزاد ندارد… تنها راه حل این است که رژیم مذهبی سرنگون شود. رئیس جمهور جدید که با شعار میانه روی وارد صحنه شده است خود یکی از مسئولین ماشین جنگی و امنیتی و سرکوب با یک گذشته سنگین است. روحانی یک میانه رو نیست. در رژیم ملاها، میانه روها وجود ندارند.

به اعتقاد مجاهدین خلق انتخاب حسن روحانی، مذهبی ۶۴ ساله خبر بدی است. به همان میزان که محمود احمدی نژاد و اهانت های او باعث می شود مجاهدین برای سرنگونی رژیم در ایران فراخوان بدهند به درد آنها می خورد و از آن بهره برداری می کردند، به همان میزان هم لحن معقول و خواست دیالوگ از سوی جانشین احمدی نژاد که روز ۲ اوت رسما ریاست جمهوری را تحویل خواهد گرفت، مبارزه مجاهدین خلق را تهی از معنی می کند.

بی آنکه بخواهیم به مشارکت و حضور ۷۲ درصدی مردم ایران در روز رای گیری اشاره ای بکنیم، همین انتخابات به راحتی خلاف تحلیل های اپوزیسیون رژیم ایران که معتقد است ” رژیم تهران در آستانه سقوط قرار دارد ” را نشان میدهد.

شگفتی آفرینی روحانی به قدری ” اثر بد ” بر روی مجاهدین دارد زیرا مجاهدین خلق تازه و به تدریج بهره برداری ها از حذف نام این سازمان در سپتامبر ۲۰۱۲ از فهرست سازمان های تروریستی در آمریکا را آغاز کرده بودند. به نظر می رسد که پول در این میان به شدت در جریان است و توانسته بود مهمان های عالی رتبه ای را برای حضور در میتینگ این سازمان به سوی خود بیاورد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محکوم کردن حمله موشکی مرگبار به ساکنان اسارتگاه رجوی در لیبرتی

فراخوان به تمامی خانواده های ساکنان لیبرتی برای فشار به مجامع حقوقی و بین المللی برای پذیرش افراد اسارتگاه رجوی در لیبرتی

 

 

زنان ایران، شانزدهم ژوئن ۲۰۱۳
لینک به منبع

 

حمله موشکی مرگبار به ساکنان بی دفاع و اسیر تشکیلات رجوی را محکوم می کنیم

بعد از گذشت چندین ماه از پذیرش ۲۱۰ تن از ساکنان لیبرتی توسط کشور آلبانی این نفرات در عراق که تحت کنترل تشکیلات رجوی هستند، تنها کمتر از ۵۰ نفر به آلبانی منتقل شده اند و تشکیلات رجوی مستمرا مانع تراشی می کند.

رجوی و تشکیلاتش خود را مستولی بر جان و روح و روان این افراد کرده است و با تعهداتی که جدید از افراد گرفته بنام ویروس ث

آنها را ملزم به ماندن در این قتلگاه کرده است، علاوه بر ده سال گذشته در عراق باز هم این تشکیلات سلطه خود را بر این افراد حفظ کرده است و همه چیز تحت کنترل و سناریو تشکیلات پیش می رود و افرادی که اخیرا از این تشکیلات فرار کرده اند گواهی بر این گفته ما هستند.

رجوی که خود را پیغمبر و امام تصور کرده است و تعدادی مدیحه سرا و ستایش کننده هم دور خودش چیده از زنانی که همه را بنده و برده خود کرده است و مردانی که بایستی شبانه روز به او تعظیم و تکریم کنند برای تصرف مسند رهبری در ایران تا به کشتن دادن تک به تک آنها دست بر نمی دارد.

و راهی نیست جز اینکه با اعتراض و آکسیون به داد آنها شتافت. ما تا برچیده شدن قتلگاه لیبرتی دست بر نمی داریم.

ما از تمامی خانواده ها می خواهیم که همراه با ما با فرستادن ایمیل به مجامع بین المللی و تجمع و آکسیونهای اعتراضی حمایت خود را از بستگان خود اعلام کنند و تا سایر دوستان و خانواده هایمان قربانی بعدی این حملات نشده اند، به کشورهای مختلف فشار بیاورند.

همچنین به تشکیلات رجوی در کشورهای مختلف فشار بیاورند تا نفرات را آزاد کنند و بساط تعهدات مسخره صادره از جانب رجوی را جمع کنند و از هیچ تهمت و مارکی نهراسند.

بار دیگر تأکید می کنیم که این نفرات در پادگان لیبرتی همچون کسی هستند که در باطلاق گیر کرده است و نیازمند کمک از خارج از خودشان هستند.

 

نقشه شوم رجوی را که می خواهد تمامی آنها را به لیست شهدایش اضافه کند نقش بر آب کنید و با فرستادن ایمیل مستقیم به وزارت کشورهای مختلف و مجامع بین المللی و یا به آدرس ایمیل ما

zananiran12@yahoo.com

 

حمایت خود را از فامیل و دوست خودتان که در لیبرتی هست اعلام کنید و برای تجمع ها و آکسیونهای آینده اعلام آمادگی کنید.

امیدواریم که همگی آنها به زندگی برگردند

درود بر زندگی و آزادی

ننگ بر اسارت و زندانهای تشکیلات رجوی

هیئت تحریه زنان ایران

پانزدهم ژوئن ۲۰۱۳

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ظالم و مظلوم کیست؟ فرزند و پدری که خواهان یک خبر از احوال مادر است یا رهبری که تحت عنوان "مبارزه و دشمن" چمبره بر روح و روان افراد کرده

 

 

خانم بتول سلطانی، زنان ایران، یازدهم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

امروز سازمان مجاهدین خلق و در واقع رجوی  نامه ای تحت عنوان نامه خانم اکرم حبیب خوانی به شیوه همیشگی نه خطاب به فرزند و پدری نگران که خطاب به تعدادی از شخصیتهای حقوق بشری در سایت ایران افشاگر وابسته به خودش منتشر کرد
 
این نامه که در اصل نمونه ای است از نامه ای که مستقیما و با هدایت شخص آقای رجوی به رشته تحریر در آمده، بنام خانمی با عکس و هویت اکرم حبیب خانی است
 


این روال کار سازمان بود که بعد از اینکه کسی منتقد به سازمان می شد روی بستگان او توسط مجاهدین در تشکیلات توجیه و تفتیش عقاید می شد و بعد هدفدار چنین نامه هائی منتشر می شده است منتهی در مورد زنان شورای رهبری بخصوص از جمله همین خانم بحث از این زاویه متفاوت است که مستقیما توسط رجوی هدایت می شود
 
زنان شورای رهبری از کمترین اهمیتی در این سکت برخوردار نیستند و لقب همگی آنان کلفت رهبری و یا به گفته مهوش سپهری سگ در خونه نامگذاری شده بود بغیر از سوء استفاده جنسی که از اغلب این زنان می شد، بیشتر آنها برای کارهای مسعود و مریم رجوی بکار گرفته می شدند مثلا فقط قسمت آشپزخانه شخصی رجوی در حدود 40 نفر پرسنل داشت
باغچه و گلدانها و کارهای فردی وی نیز 9 نفر قیافه تمامی آنها تکیده، گرفته و غمگین با لبخندی مصنوعی است 
 
اهمیت زنان شورای رهبری زمانی آغاز می شود که اینها صاحبی در بیرون پیدا کنند و کسی در بیرون دنبال آنها باشد بخصوص اگر این فرد در ایران نبوده و دارای حقوق پناهندگی در کشوری باشد آنوقت توجیه و فشار و تهدید و شانتاژ از یک طرف و از طرف دیگر لانسه کردن از قبیل تشویق، دادن هدیه های گرانبها از طرف توسط رجوی، دادن رده بالاتر تشکیلاتی و ..... آن خانم توسط این سازمان بصورتی فزاینده در دستور کار قرار می گیرد 
 من آن زمانها شاهد این شیوه های رجوی بر روی زنان همچون لیلا قنبری و مهین نظری که همسران آنها به قول رجوی سوژه جنگ سیاسی بوده است " بوده ام که چگونه رجوی شبانه روز طی نشستهائی و تفتیش عقاید آنها و سوء استفاده از جمع، آنها را تشویق و مجبور می کرد که بر علیه همسران و خانواده شان موضعگیری نمایند و این موضوع جدیدی نیست
 
دراین نامه که برای برخی از شخصیتها و نهاد های حقوق بشری نوشته شده است گفته که خانم اکرم حبیب خانی فرزندش امیر را بخاطر جنگ و اینکه جانش در خطر نباشد با توافق پدرش به سوئد فرستاد اما فراموش کرده که بگوید که بعدا چگونه فرزند زیر سن برای رزمندگی در ارتش آزادیبخش رجوی فراخوانده شد
 
 این نامه که منصوب به خانم اکرم حبیب خوانی و سراسر تحریف و ریاکاری برای فرار ازپاسخ دادن به یک خانواده و بخصوص فرزند و پدری که نگران وضعیت این خانم بوده اند و درخواست کمترین اخباری از حال وی داشته اند مرا بر آن داشت تا بار دیگر از تمامی مجامع بین المللی بخواهم که به سرنوشت هزار زنی که هنوز در لیبرتی و در سایر پایگاههای تشکیلاتی این سکت اسیر هستند رسیدگی کنید
 
همچنین ضمن استقبال مجدد از آقای اسماعیل وفا یغمائی از سایر بستگان همه افراد اسیر در این تشکیلات می خواهم که به یاری فرزندان و بستگان خود بشتابند و از برای بازگشت به جامعه و دنیای آزاد کمک کنند و مقهور این نامه های هراس آلود تشکیلاتی نشوند 


بتول سلطانی
11.06.2013
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به ژنرال جیمز جون

 

 

زنان ایران، هشتم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

نامه خانم سلطانی از اعضای سابق شورای رهبری مجاهدین فرقه رجوی به ژنرال جیمز جونز مشاور امنیت ملی باراک اوباما تا سال ۲۰۱۰

با سلام و احترام

شما زمانی مشاور امنیت ملی بوده اید، و باعث تأسف خودم بود اینکه در یکی از نوشته های سایتهای وابسته به تشکیلات مجاهدین خلق از شما بعنوان سخنرانان آتی مراسم ویلپنت پاریس یاد شده است

این مراسم همه ساله و با صرف هزینه ها و لابیگریهای هنگفت این فرقه برگزار می شود شاید شما از چگونگی و شیوه های کار این تشکیلات بی خبر باشید اما آنها افراد را از ملیتهای مختلف فریب داده و فقط بصورت سیاه لشکر جمع می کنند تا بعنوان هوادارن خود نشان بدهند. این سیاه لشکر که جمع می شود نقشی در جامعه مردم ایران ندارند و اگر بخواهم صریح گفته باشم از آنها در این زمینه فقط سوء استفاده تبلیغاتی می شود

اغلب آنها کسانی هستند پناهنده، تبعه سوریه یا افغانستان یا هند و صرب و آذربایجان و یا بی خانمان هائی هستند که فقط برای گذراندن دو روز خودشان و اینکه گردشی هم کرده باشند به گردهم آئی مجاهدین خلق می پیوندند

 

به نظر من به آنها نمی توان ایراد گرفت اما تعجب از کسانی همچون شماست که با وجود اعضائی که از این تشکیلات جدا شده اند کسانی که زندانی این گروه بوده اند و شاهد مرگ دوستانشان و یا شکنجه دوستانشان بدست سران این گروه بوده اند و یا عمر و هستی شان تباه شده است، با هویت حقیقی و در دنیای آزاد، همچون خودم یا دوستانم اما باز هم می بینیم شما کمک به گروهی می کنید که بتواند تبلیغات کند تا به قدرت برسد در حالیکه خودش مستبد است، در شرایطی که همین اخیرا دو تن از متحدان و اعضای شورای ملی مقاومت آقایان محمدرضا روحانی ودکتر کریم قصیم از این گروه کناره گرفتند و استعفا دادند

 

آیا شما می دانید که ا ینها فقط شعارهای غرب پسند می دهند دمکراسی نمی تواند مانند آنچه که اینها می گویند فقط یک تبلیغ باشه اما در عمل طور دیگری رفتار کنند

دمکراسی نمی تواند مربوط به تشکیلاتی باشد که ۱۰ سال است فقط یک رئیس جمهور و یک رهبری داشته باشد

 

آیا شما از خطر فرقه ها و رشد آنها در غرب نمی هراسید بخصوص که اینها بساطشان در عراق هم رو به جمع شدن است، آیا نمی هراسید از کسانی که جلوی شما بسیار شیک کت و کراوات می پوشند و خانم مریم رجوی که صحنه گردان نشستهای سرکوب اعضاء بوده با لباسی مدرن و از الیاف طبیعی که هزاران دلار هزینه آن شده است بسیار آراسته با چهره ای خندان ظاهر می شود اما همینها به یکباره وحشی می شوند و خود را به آتش می کشند اینها همانند روباتها با جامعه و با مردم قطع ارتباط هستند و فقط همان کاری را می کنند که دستور گرفته اند، اعتماد شما چگونه است که با سخنرانی خود در این اجتماعات زمینه ساز مشروعیت این فرقه ها می شوید، با سخنرانی خود باعث می شوید تا با سوء استفاده تبلیغاتی این تشکیلات باز هم افراد را در عراق نگهدارد و بر خط مشی و سیاستهای غیر انسانی شان برای تصاحب قدرت ادامه بدهند

 

هم مسعود رجوی و هم مریم رجوی بعنوان رهبران و همه سئولین ونمایندگان توجیه شده شان افراد را در نشستهای تفتیش عقاید موسوم به عملیات جاری شکنجه می کردند و من شاهد این نشستها بوده ام

من با کمال میل حاضر هستم تا اطلاعات تکمیلی در اختیار شما بگذارم

امیدوارم که دمکراسی و آزادیخواهی بتواند بستر واقعی خودش را پیدا کند و کسانی که زمانی شکنجه گر و آزار دهند افراد دیگر بوده اند حساب اعمالشان را پس بدهند

 

با احترام بتول سلطانی

۰۸٫۰۶٫۲۰۱۳

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تبریک به آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم بخاطر اقدام شجاعانه استعفا از شورای ملی مقاومت با رهبری رجوی

 

 

انجمن زنان ایران، ششم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

در خبر ها خواندیم که آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم از شورای ملی مقاومت استعفا داده اند، به این اقدام شجاعانه تبریک می گوئیم مینیمم انتظاری بود که همگی ما داشتیم

این روزها می بینیم علاوه برما که از اعضای رسمی این تشکیلات بوده ایم، مجاهدین حتی به سایر هوادارانشان نظیر آقای اسماعیل وفا یغمائی یا ایرج مصداقی و ….. چه اهانت ها و شیطان سازیهائی می کنند و جرم آنها صرفا داشتن کوچکترین و درست ترین انتقادات به رجوی رهبری مجاهدین بوده است و بزودی خواهیم دید همین دوشخصیت بزرگوار نیز به جرم همین استعفا و انتقادها هدف آماج تهمتهای مجاهدین قرار بگیرند

آنها از مزدور شدن لولوئی ساخته اند و کودکانه مرتب همه را از آن لولو می ترسانند و نسق از افرادشان می گیرند که یا با من هستی و یا اگر انتقاد داشتی مزدوری یعنی سفید و سیاه کردن، باز هم می گوئیم که آنها هرگز نباید جامعه جهانی را با اشرف نشیننان و کسانی که بیش از نیمی از عمرشان را در تشکیلات سرکوبگرانه مجاهدین سپری کرده اند و به نوعی دفرمه شده اند و یا بالاجبار حمد و ثنا گوی همه اظهارات رجوی شده اند اشتباه بگیرند، هر چند که با برقراری کمترین ارتباط بین همین افراد با دنیای آزاد هم آنها نیز به خود آمده اند و تک به تک در حال ترک این جریان متروکه هستند

رجوی طی این سالها هر بلائی که دلش خواسته به اسم آزادی و جنگ با دشمن بر سر این افراد آورده است طوری که با کمال تعجب همگان افراد را وادار به بدترین اهانت ها به خانواده های خودشان هم می کنند که دیگر این وجه از بی شرافتی این ایدئولوژی سابقه نداشته (نامه هائی نظیر آنچه به اسم برادر یا خواهر برای خانم ها عاطفه و عفت اقبال نوشته شد یا برای خانم میرباقری از زبان خواهرش یا برای مازیار ایزد پناه از زبان برادرش و …. ) و حتی شعار ساخته اند که ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما

باید گفت که این وجه از کیش شخصیت و رهبر پرستی دگم در جهانی که دمکراسی جزو آرمانهای انسانهایش می باشد عجبیب است و با وجدان و انسانیت در تعارض آشکار توصیه کردن به رجوی دیگر از حوصله ما خارج شده است ولی به اطرافیان وی باز هم توصیه می کنیم که دست از امام و پیغمبر سازی برداشته تا شاید رجوی بتواند بیشتر با واقعیتهای پیرامون و دنیا آشنا بشود

 

با احترام هیئت تحریه زنان ایران

ششم مای ۲۰۱۳

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه سایت زنان ایران با خانم میرباقری پیرامون تحولات انتخابات و موضعگیریهای اخیر رجوی

 

 

زنان ایران، سوم ژوئن ۲۰۱۳

لینک به منبع

 

زنان ایران: خانم میرباقری با سلام سوآلاتی داشتیم از شما ازجمله اینکه شما در صحبت قبلی خود گفتید که آیت الله رفسنجانی با شرکت در انتخابات خط بطلان بر روی تحلیهای رجوی کشید نظر شما راجع به وقایع بعد از آن چیست؟

 

خانم میرباقری: من همه سلام می کنم به شما و همه خوانندگان و علاقمندان به موضوعات مورد بحث جدا شدگان از تشکیلات رجوی، همانطور که گفتم رجوی بشدت از این موضوع هیجان زده شده بود که آیت الله رفسنجانی در انتخابات شرکت کرد بطوریکه وی که حتی به ندرت برای موضوعات گریبانگیر تشکیلاتش صدایش در می آید ولی سر این موضوع فورا موضعگیری کرد

آن موقع اصلا در تابلوهایش این نبود و فکرش را هم نمی کرد که به زودی کار به اینجا برسد که وی حذف بشود و از همه دردناکتر برای رجوی اینکه وی بگوید که به این حذف شدن احترام هم می گذارد که دیگر رجوی را این موضوع بکلی گیج کرد برای همین در ادامه واکنشهاش دیدیم که وی کودکانه شروع کرد به دعوا ایجاد کردن و و نقش آتش بیار معرکه را بعهده گرفت

حال آنکه تحلیلهایش سالهاست جائی در جامعه ایران ندارد و قبلا گفته ام که وی بعلت اینکه از بستر جامعه و مردم دور است و بیشتر شبیه موعظه خوانهاست و در گود نیست و همانطور که باز هم گفته ام دشمن را عوضی گرفته و یا با پلیس حفاظت عراقی درگیر می شود و یا بان کی مون و نماینده یونامی در بغداد آقای کوبلر را هدف می گیرد و یا در یک سخنرانی طولانی همه جدا شده ها از تشکیلاتش وآقای حسین نژاد را حداقل شاید این وسط بتواند برای خودش یک نقشی در حد آتش بیار معرکه بین شخصیتهای موثر در دولت ایران را بازی کند

 

زنان ایران: دلیل و استدلال شما برای ایجاد این تنش و دامن زدن رجوی به مسائل داخلی ایران چیست؟

 

خانم میرباقری: استدلال من سخنرانی اخیر رجوی است که در روز ۳۱ اردیبهشت کرده است و اخیرا در رسانه های آنها پخش شده و مضحک تر آنکه اسم اتمام حجت هم بر آن گذاشته است

توجه کنید که در این صحبتها خیلی کودکانه توصیه هائی به آیت الله رفسنجانی و خامنه ای کرده است و گفته رفسنجانی باید آستین بالا بزند و خامنه ای پائین بکشد و خامنه ای باید تا دیر نشده رفسنجانی را حکم حکومتی به صحنه برگرداند یعنی تمام مشکل آنها این بوده که وی برای آنها خط و مرز سرخ ترسیم کند. وی ظاهرا حتی آنها را نیز با اعضای اشرف نشین عوضی گرفته است

نکته دیگری که خوب است همینجا اشاره کنم رجوی همیشه می گفت که افعی که خامنه ای باشد کبوتر نمی زاید حالا رجوی می گوید که کبوتر خودش را هم می بلعد و حذف می کند حالا باید پرسید رجوی بفرماید که این کبوتر چه موقع زاده شد و کی و کجا بزرگ شد که حالا بلعیده شد، یعنی تماما تحلیهای آبکی و سرخ نگهداشتن صورت از ضربات سیلی

بهرحال رجوی که موقع عزیمتش به عراق ۶ ماه زمان برای سرنگون کردن تعیین کرده بود از آن موقع فقط کارش تحلیلهای اینچنینی است که بیشتر خوابهای پنبه دانه ای است و دلخوش کردن قبل از همه خودش

البته باید به این نکته هم اشاره کنم که یکی دیگر از عوامل خیالپردازی کردن او اطرافیانش هستند که از بس که ضد و نقیض شنیده و دیده و فقط لب به ستایش رجوی گشوده اند چون حق دیگری غیر از این ندارند وی اینقدر در هپروت بسر می برد وگرنه اگر مثل همه رهبرهای سیاسی از کرسی امامت و کرامت پائین می آید بیشتر منطقی می شد

 

زنان ایران: خانم میرباقری بسیار سپاسگذاریم و تشکر می کنیم از اینکه دعوت ما را برای این مصاحبه پذیرفتید

 

خانم میرباقری: خواهش میکنم

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد