نادررفیعی نژاد بازجو وسرشکنجه گر گروه
تروریستی رجوی که ازسال ۷۱ بدین سومسئولیت
شکنجه وآراز جسمی ومرگ صدها نفر از ناراضیان
این گروه درعراق رابعهده داشت سرانجام درخفت
وخواری و غربت اسارتگاه اشرف جان باخت .
به مناسبت مرگ سرشکنجه گر گروه
تروریستی رجوی نادر رفیعی نژاد......... الف
.مینو سپهر
تقدیم به همه کسانی که با قلب سرشار
ازمهرو عطوفت حتی از مرگ شکنجه گران خود نیز
خرسند نمی گردند
نادر رفیعی نژاد را من نه دیده ونه
می شناسم _ من درنده خویی این دژخیم را
ازلابلای خاطرات اسیران شکنجه شده بیرون
کشیدم... رها شده گانی چون جلیل طالبیان....
یادش خوش هرکجا هست.
جلاد ها هم روزی می میرند
چه باخفت
چه درغربت
ولی درترس ودرذلت
مرگ مرگ است
وقتی آمد وگلویت را فشرد
بیاد می آوری
آنچه کردی _ آنچه کاشتی
اسیر را با ضربات شلاق به تمکین
اصرار کردی ..
گفت : نه
با تمامی توان شلاقت را با بی دفاعی
بدن خونین او آشنا کردی
فریاد شنیدی _ ناله _ گریه ... اما
خشم فروخورد را ندیده گرفتی
وقتی شکست_ آرام شدی
فرشته جنون برشانه ات نشست وگفت :
تو پیروز میدان بی رقیبی
و.... خندیدی از بخاک افتادگی یک
اسیر دربند
............
به درگاه سر دژخیم رفتی
با چشمانی مملو از خون
برای دریافت صله شکنجه وکشتار
وسزاوارانه برگ درندگی ات منتشرشد
.....................
روز ها آمدند وشدند
برخی اسیران آزاد
برخی با مرگ رها از اسارت و زندان
وتو درهزارتوی وحشت خود سرگردان
با طنین فریاد اسیران بخواب رفتی
درخواب خود را درمیان تلی از جنازه
درمحاصره دیدی
وپگاه با صدای ضربه شلاق
هراسان بیدار شدی.
گذشت وگذشت وگذشت
اکنون با همه مدالها_ تقدیرنامه ها _
وتحسین های سردژخیم
درچنگال مرگ اسیر شده ای
فریاد می زنی _ گریه می کنی
وجدان فروخفته ات درآخرین دقایق
بیدار شده اند
طلب عفو کن _ از اسیرانی به تعداد
روزهای
اسارتشان درچنگال خونبار تو جان
دادند
فرصت تمام شد
وقت رفتن است
وقت آزاد شدن توست
از یک عمر بیهودگی
ازسالها شکنجه گری
............
جلادها نیز می میرند
اما درلابلای خاطرات اسیران
تا همیشه درحال جان کندن و
دست وپازدن
اسارتی ماندگار
جان دادنی خفت بار
..............................
تقدیم به آقای محمد حسین سبحانی رها
شده ای که سرشار است ازبوی زندگی وشاهدی بر
مرگ شکنجه گر خود.
الف .مینو سپهر نویسنده و پژوهشگر
وتلاشگرحقوق بشر وزنان.... 2009/11/18.