_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

ارتش ورشكسته

( قسمت هفدهم )

05.08.2008

محسن عباسلوـ سایت آوا

 

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم

ــ لینک به قسمت نهم

ــ لینک به قسمت دهم

ــ لینک به قسمت یازدهم

ــ لینک به قسمت دوازدهم

ــ لینک به قسمت سیزدهم

ــ لینک به قسمت چهاردهم

ــ لینک به قسمت پانزدهم

ــ لینک به قسمت شانزدهم

 

در قياسي بين شخصيت القائي مسعود رجوي و مريم قاجار و شخصيتي كه از خميني و بسيجي ها، نظام جمهوري اسلامي در بين اذهان عمومي مردم ايران القاء ميكند ميتوان به شباهتهاي فراواني بين اين دو ايدئولوژي متحجرانه پي برد.

در ايران ولي فقيه همه كاره امور است و در حيطه اردوگاه كار اجباري اشرف نيز مسعود رجوي رهبري عقيدتي و بلامنازع فرقه تروريستي مجاهدين خلق است.

تنها تفاوت موجود بين اين دو پديده ناپاك تاريخ معاصر كشور ما فقط در نوع كلمات است. ولي در محتوا هيچ تفاوتي بين آنان وجود ندارد. البته نا گفته نماند كه از خميني به عنوان ولي فقيه و جانشين امام زمان نام برده ميشود اما در درون فرقه مجاهدين آقاي رجوي مدعي است كه خويشتن امام زمان مادي بوده و مريم قجر نيز خويشتن خداي مادي قرار گرفته در ته ته قلبهاي سياه نيروهاي شستشوي مغزي داده شده ميباشد و مسئولين فرقه كار را از وقاهت تمام گذرانده بودند.

پس ميتوان نتيجه گرفت كه كيش شخصيت تا چه حد در استخوانهاي تشكيلات فرقه اي مجاهدين خلق ريشه دوانده است و نتيجه قانونمند اين نوع تشكيلات نيز چيزي جز زندان،شكنجه،خود فروشي، وطن فروشي و خيانت و همچنين خود سوزي به خاطر يك موجود بي ارزش نميتواند باشد.

خود سوزي به خاطر فردي كه خود رأساٌ دستور شكنجه و تيرباران و سركوب و قلع و قمع نيروهاي منتقد دروني را صادر ميكرد.مريم قجر فردي بود كه در جريان تمامي شكنجه هاي اعمال شده بر روي زندانيان بخت بر گشته و مظلوم و بي دفاع اردوگاه كار اجباري اشرف قرار داشت.

در ايامي كه مريم بانو در فرانسه بازداشت بود وقتي كه به صورت هر كدام از نيروها مي نگريستي برق شادي را به راحتي ميتوانستي در چشمان اين اسرا ببيني.اكثر نيروها از به اسارت در آمدن جفت كفتار لاشه خوار ناراحت كه نبودند هيچ، خوشحال و سر مست نيز بودند. خوشحال از اين بابت كه ديو پليد فرقه را در بند ميديدند. كيست كه از به بند افتادن ديو وحشي شاد نباشد؟!!!

من نيز كه طمع كرامات اين وجود كريه را در زندان و شكنجه گاههاي آنان چشيده و با انواع شكنجه هاي ضد انساني طعم مهرباني و عطوفت وجود ايشان را كاملاٌ حس كرده بودم از خوشحالي در پوست خودم نمي گنجيدم و اين را نشانه اي از قانون محتوم تاريخ دال بر نابودي مستبدين و جفاكاران ميدانستم.

هر چند كه در دنياي بده و بستان سياسي دوران معاصر، اين تنها منافع دولتها و گروههاست كه مد نظر قرارگرفته ميشود و اكثر دول و گروههائي كه دم از حقوق بشر و آزادي و مبارزه با ستمگر و ديكتاتورها ميزننند در عمل ماهيت واقعي آنان چيز ديگري بوده و اين تنها منافع مادي آنان است كه راهبرد اعمال آنان ميباشد و آنان زير لواي همين شعر و شعارها فقط به فكر تأمين منافع خويش هستند. در نهايت نيز در لواي اين بده و بستان و باج گيري هاي سياسي مريم قجر عضدانلو از زندان فرانسه آزاد گرديد.

اما نگاهي به تمامي عصور تاريخي و سرنوشت تمامي ديوان پليد اين حقيقت را به ما ميرساند كه سرانجام جفاكاران نابوديست و ديري نخواهد پاييد كه سران اردوگاه كار اجباري اشرف نيز به اين سرنوشت دچار خواهند شد. ستم پيشه گان بدانند كه روز پاسخگوئي در برابر دادگاه آزادي و عدالت تاريخ انسانها، دير نخواهد بود.

آري مريم بانو پس از مدتي از زندان فرانسه آزاد گرديد اما اين امر هيچ تأثيري در روند شكل گيري شروع دوران فروپاشي و انحطاط تشكيلات فرقه اي مجاهدين خلق نداشت چونكه از مدتها پيش زنگ مرگ اردوگاه وحشت به صدا در آمده بود.

در يكي از قرارگاههاي ارتش به اصطلاح آزادي بخش زماني كه فهيمه ارواني (نامبرده از كادرهاي رده بالا و عضو شوراي رهبري و از شكنجه گران باسابقه فرقه ميباشد.) خبر آزادي مريم قجر را اعلام كرده بود بچه ها به طرف او ليوان پرتاب كرده و اعتراض كنان گفته بودند كه اصلاٌ چرا و چه زماني او به فرانسه رفته است كه حالا بايد شاهد اين مشكلات و خيمه شب بازي ها باشيم؟!!! چرا به ما در مورد رفتن مريم به پاريس از قبل هيچ چيز نگفته بوديد؟!!! چرا با ما روراست نيستيد؟!!!

فهيمه ارواني كه هيچ جوابي براي اين سؤالهاي نيروها نداشت شروع به فحاشي بر عليه اين افراد كرده و سالن نشست را ترك كرده بود.

آتش نارضايتي كليه نيروهاي ناراضي فرقه از زير خاكستر يواش يواش داشت زبانه ميكشيد و شعله كنان تار و پودهاي عنكبوتي و اسارت بار اردوگاه كار اجباري اشرف را ميسوزانيد و تبديل به خاكستر مينمود.

ادامه دارد... .

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد