گفتگو با احمد باران در
باره مجاهدین خلق (قسمت دوم)
03.07.2008
احمد باران- پاریس
ABaaraan@yahoo.fr
پرسشگر:
خانم مینو
مینو:
ولی خود مجاهدین مدعیاند که این افراد با ارادۀ خودشان به آنها پیوستهاند
و حتی دستنوشتههائی از آنها را هم گاه به گاه منتشر میکنند که بر چنین
امری دلالت دارد. نظر شما چیست، و چرا فکر میکنید رهبری مجاهدین در این
زمینه به خطا رفته است.
احمد: بله، این از آن حرفهای سخیفیست که فقط در
قوطیهای عطاری خمینی و مجاهدین پیدا می کنید. خمینی هم در پاسخ به فشارهای
بینالمللی و ایرادات جوامع حقوق بشری به نقض حقوق انسانی هموطنان ما
همواره استدلال میکرد که این نظام یک حکومت و جمهوری اسلامیست که اکثریت
مردم به آن رای دادهاند و خودشان خواستهاند. منظورش رفراندوم کذائی
۱۲
فروردین ۱۳۵۸بود
که مجاهدین خلق هم در آن شرکت کرده و به جمهوری اسلامی رای مثبت داده
بودند. بگذارید برای ثبت در تاریخ و در پاسخ به یاوههای خمینی و رهبری
مجاهدین که مدعیاند رای مردم را نمایندگی میکنند بگویم که طبق قوانین
شناخته شدۀ حقوقی، هر نامه یا قراردادی که بهواسطۀ آن کسی از حقوق اساسی
خودش در آینده صرف نظر کرده باشد و حق تصمیم گیری برای تفکر، زندگی، و مرگ
خودش را به دیگری داده باشد فاقد سندیت حقوقی است و اعتبار ندارد (مگر در
شرایط خیلی استثنائی مثل نوع خاصی از بیماریهائی که قوۀ تشخیص را از شخص
گرفته باشد). یعنی خمینی نمیتونه بگه مردم رای دادند به جمهوری اسلامی و
چون ولایت فقیه هم بخشی از ساختار جمهوری اسلامیست پس خود مردم ولایت فقیه
را پذیرفتهاند. حتی اگر، تکرار می کنم، حتی اگر مردم ما تک به تک و نفر به
نفر چنین نوشتهای را به خط خودشان به خمینی میدادند باز هم چنین نوشتهای
نمیتوانست مبنای پذیرش اصل ولایت فقیه باشد. چرا؟ چون در سیستم حقوقی
پذیرفته شدۀ جهانی، اختیارِ تصمیمگیری در بارۀ حقوق اولیّه انسانی
نمیتواند با نوشته و یا قرار داد به شخص دیگری واگذار شود. در مورد
مجاهدین هم همینطور است. اینکه بگویند کسی خودش نوشته داده که به ما
بپیوندد و خودش خواسته که سازمان برایش تصمیم بگیرد و چه و چه، حرف مفت است
و لاغیر و ابداً ارزش ندارد. این کار در ادبیات ارتجاعی و ضد انسانی
مجاهدین به آن "خودسپاری" یا نمیدونم تعهد به رهبری و کذا و کذا اطلاق می
شود. یعنی فرد بایستی از تمام اختیارات خودش در حال و آینده صرف نظر کند و
مثلاً تعهد بدهد که در آینده نظرش عوض نمیشود. این یعنی سلب اختیار از خود
و حق انتخابِ خود در اینده، و بنابراین نه تنها کاریست ضد انسانی و ضد
اخلاقی، بلکه از نظر قانونی هم فاقد اعتبار است. اعضای جدا شده از مجاهدین
گزارش دادهاند که سازمان از افراد خودش خواسته اوراقی را امضإ کنند که
چنانچه در آینده بخواهند از مجاهدین جدا شوند جزای آنها اعدام خواهد بود.
یا اینکه اگر از مجاهدین جدا شوند پیشاپیش تعهد میدهند که از مجاهدین کمکی
دریافت نکنند یا حرفی علیه آنها نزنند. اینها همه باطل و ذرهای اعتبار
ندارد.
مینو: پس
از انتشار مقالۀ شما در نشریۀ اینترنتی گلوبال پالیتیشن
http://globalpolitician.com/24806-mek-iran-britain-pmoi
مجاهدین
برآشفته شدند و خواهان حذف مقالۀ شما از سایت نشریۀ مربوطه شدند. در این
مورد کمی توضیح بدین.
احمد: پس از انتشار رای دادگاه انگلیس که از دولت
خواهان حذف نام مجاهدین از لیست گروههای ترورریستی انگلیس شده بود، من
مقالهای نوشتم و برای این نشریه ارسال کردم. آنها هم منتشر کردند که هنوز
هم بر روی سایت آنها موجود است. موضوع این مقاله هم اشاره به مواردی بود که
دادگاه مورد نظر در مورد اعتماد به حرفهای مجاهدین به خطا رفته بود.
مجاهدین که تصور می کردند این نشریه هم از هواداران رهبر عقیدتی آنهاست
بسیج شدند و با ارسال نامه، ایمیل و فکس و تلفن اصرار داشتند که این مقاله
را از روی سایت حذف کنند. اما موفق به این کار نمیشوند، و مسئول سایت فوق
در مقابل آنها میایستد و فقط قول میدهند مصاحبهای از سونا صمصامی منتشر
کند، که این کار را هم کرد. اما نکتۀ جالبتر اینکه دوـسه هفتۀ پیش به یکی
از اعضای فعلی مجاهدین برخوردم که از قدیم با من آشنا بود. بعد از سلام و
احوالپرسی از من پرسید که فلانی چرا مقالاتت را در سایت وزارت اطلاعات
منتشر می کنی؟ مثلاً مىخواست بگوید که سایت مربوط به آقای مسعود خدابنده
مال وزارت اطلاعات است و خلاصه مزخرفاتی از این دست که من به چرت بودن آنها
واقفم. تقریباً همه میدانیم که مجاهدین خلق هم مثل خمینی مخالفینشان را به
وابستگی به دیگران متهم می کنند تا از این طریق مثلاً بخواهند از اعتبار
حرفهای آنان کم کنند و ...
مینو:
اتفاقاً چند نفری هم که به نظر میرسد از هواداران مجاهدین باشند ضمن فحاشی
به شما و نثار دشنامهای لمپنی به شما و خانوادۀ شما گفتهاند که اگر تو
مامور وزارت اطلاعات نیستی، پس چرا مقالاتت را فلانی و بهمانی منتشر
میکنند؟
احمد: در مورد فحاشیها که خوب من پاسخی ندارم جز اینکه از کوزه برون تراود
هر چه در اوست. از قضا وقتی شما دشنام های این افراد را دقت کنید متوجه
مىٰشوید که نوک تیز چنین دشنامهائی اعضای مونث خانوادهها هستند، یعنی
خواهر و مادر افراد. این به این خاطر است که در عمق دستگاه ذهنی این افراد
تعفن جنسیت و تبعیض جنسی حاکم است و فقط زنهائی پاک محسوب مىشوند که در
خدمت دربار رهبر عقیدتی باشند. در مورد اینکه چرا مقالات مرا این یا آن
سایت منتشر میکند هم پاسخی که به آن عضو مجاهدین دادم شاید باید در اینجا
تکرار کنم. به او گفتم، اولاً نمیدونستم شما هم به "سایتهای وزارت اطلاعات"
سر میزنی و مطالبش را میخوانی. دوماً آیا سایت مجاهدین حاضر است آنها را
منتشر کند؟ سوماً از کی سایت "گلوبال پالیتیشن" متعلق به وزارت اطلاعات
شده؟؟ اینهارا که گفتم با عجله و به بهانۀ اینکه کار فوری دارد از من
خداحافظی کرد. خلاصه کنم، مجاهدین که ظاهراً رهبرشان در نوک پیکان تکامل
است و زمین برای او میچرخد و خورشید برای او طلوع میکند هنوز در عصر
ماقبل سرمایهداری سیر میکند و نمیداند که در عصر اینترنت، اخبار و
اطلاعات با چه سرعتی منتشر میشوند و تصور میکند پهنۀ اینترنت هم جزئی از
محدودۀ ولایت فقیه است که میتواند آن را کنترل کند. تازه ایکاش محدودۀ
کارهای ضد انسانی این افراد به همین دشنامها محدود میشد و به چاقو کشی و
قمه کشی راه نمیبرد.
مینو:
صحبت که به اینجا رسید، دوست دارم نظر شما را راجع به افراد جدا شده از
مجاهدین بدونم.
احمد: من به دلیل کارهای تحقیقاتیام پای صحبت و درد
دل بسیاری از آنها نشسته ام. میدانم که عموم این افراد به دلیل روابط و
مناسبات ضد انسانی تشکیلات مجاهدین دارای زخمهای عمیق روحی و جسمی هستند.
با انگیزۀ خوب به مجاهدین پیوستند و پس از تحمل درد و رنج زیاد توانستند که
از جهنم مجاهدین خلاص شوند. من به سهم خودم از اینکه آنها را دوست، هموطن،
خواهر یا برادر خودم بدانم افتخار میکنم. هر وقت که به یاد حرفهای آنها
میافتم، عزمم برای افشای ماهیت مجاهدین جزمتر مىشود. در همین ایام شاهد
فعالیتهای خانم بتول سلطانی هستیم که علیرغم درد جدائی از فرزندانش به یاری
سایر افراد جدا شده از مجاهدین مشغول است. امیدوارم همۀ ما بتوانیم به او و
سایر دوستانی که در مسیر کارهای ارزشمند انساندوستانه همراه او هستند کمک
کنیم. برخلاف خمینی و مجاهدین که معتقدند تاریخ را باخون مینویسند، من
معتقدم تاریخ انسان به دست پر محبت انسان نوشته میشود. انسانهائی که مثل
نیای اجدادی ما در مقابل زور و ستم سر خم نکردند و استقلال عمل را به
سرسپردگی ترجیح دادند و عشق و محبت را راهنمای عمل خود کردند. یک تار موی
هر یک از این افراد به همۀ وجود خمینی و رهبری مجاهدین میارزد.
مطالب دیگر از احمد باران:
ــ
گفتگو
با احمد باران در بارۀ مجاهدین خلق ـ
قسمت اول
ــ در بارهٔ کاسهلیسی جدید
پاکنژاد
ده پرسش و
ده پاسخ در بارۀ مجاهدین خلق
لینک
به پرسش اول:
لینک به پرسش دوم:
لینک به پرسش سوم:
لینک به پرسش چهارم:
لینک به
پرسش پنجم:
لینک به پرسش ششم:
لینک به پرسش هفتم:
لینک به پرسش هشتم:
لینک به پرسش نهم:
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|